
اشتراک و ارسال مطلب به:



اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
در مورد این زیاد بحث شده که یکی از مشکلات حکومت حاضر این هست که با مفهوم دولت-ملت به معنای قرن ۲۰ امی و قرن ۲۱ امی سرسازگاری نداره وبه جایش مفهوم امت یا قبیله را قبول داره و به رسمیت می شناسه. این نگرشش هم با نظم موجود جهانی نمی خواند و دایم آتشی روشن می شود که دود آن به چشم ما شهروندان معمولی این کشور می رود.
آریایی پرست ها هم مشکل مشابهی دارند. اونها هم دولت-ملت به معنای مدرن کلمه را نمی فهمند.
خلاصه هر دوشان در اثر سودای ماجراجویی هایی دارند که کتکش را ما مردم معمولی می خوریم.
تا جایی که من می فهمم مفهوم دولت-ملت از این قرار هست: یک محدوده جغرافیایی هست که نامش کشور هست. مرزهای این محدوده در معاهدات بین المللی معلوم و مشخص هست. عده ای از مردم هم هستند که شهروند رسمی آن کشور هستند. شهروندی هم با یک سری مدارک نظیر شناسنامه و پاسپورت که وجهه قانونی دارد معین می شود. مسئله «دل» و «احساس» نیست. یک مفهوم حقوقی هست. کسی نمی تواند به استمساک به این که اجداد ۵۰۰ سال پیش او در منطقه ای زندگی می کنند آن منطقه را کشور خود و یا از آن خود بداند و مدعی شود. معیار همان قرارداد های بین المللی و همان مستندات حقوقی هست.
وقتی شهروند کشوری هستی، فارغ از مذهب و قومیتت یک سری حقوق داری که کسی نمی تواند آنها را به طور فراقانونی از تو بگیرد. اگر قوانین کشوری بر اساس مذهب یا زبان یا نژاد یا قومیت علیه گروهی تبعیض قرار گیرد، با مفهوم ملیت به معنای مدرن آن سرناسازگاری دارد.
وظایف شهروندی
از سوی دیگر یک سری وظایف هم به عنوان شهروند داری. این وظایف قانونی طوری وضع می شوند که کمترین محدودیت را برای ما ایجاد کنند اما امورات را رتق و فتق کنند. مثلا باید مالیات بپردازیم، فرزندانمان را باید به مدرسه بفرستیم، حق نداریم سر کسی را ببریم ولو این که آن کس فرزند خودمان باشد، حتی حق نداریم درختان خانه خود را ببریم هر چند درخت را بابابزرگ خودمان کاشته باشد، باید واکسیناسیون عمومی را جدی بگیریم و.....
به عنوان شهروند وظیفه داریم این کارها را بکنیم. قوانین و ضوابط در یک واحد دولت-ملت مدرن جهت رفع نیازها و تامین منافع دراز مدت ملت وضع می شوند و همه شهروندان باید به آن قوانین تن دهند. در عوض از منافع عمومی هم بهره مند می شوند. کسی به آنها نمی تواند بگوید چرا فلان شغل قانونی را انتخاب کردید ویا بهمان معامله قانونی را انجام دادی. هر شهروندی از هر کجای محدوده جغرافیایی یک کشور می تواند برود و در گوشه ای دیگر از آن معامله کند یا زندگی کند یا شرکت بزند یا ازدواج کند.
قانون جلویش را نمی گیرد و اگر کسی قلدری کند و جلویش را بگیرد، قانون به پشتوانه حکومت از او حمایت می کند.
مفهوم دولت-ملت نه مقدس هست ونه عاری از عیب و ایراد. اما مفهومی است که اکثریت دنیای مدرن آن را برگرفته و علی رغم همه کاستی هاکمابیش در کشورهایی که آن را به طور واقعی (نه صوری) برگرفته اند جوابگوی نیازهاست.
دولت-ملت پس از جنگ جهانی دوم و نقش پررنگ حقوق بین الملل
تا حدود دویست سیصد سال پیش، در اروپا دایم جنگ های مذهبی و فرقه ای می شد. عده وحشتناک زیادی کشته می شدند. مزارع از بین می رفتند و قحطی می آمد. اون زمان هنوز دیدگاه دولت-ملت مدرن به وجود نیامده بود و فقط مفهوم امت مسیحیت شناخته شده بود. سرش هم جنگ بود! بعدش یواش یواش مفهوم دولت-ملت زاده شد. اولش این مفهوم خیلی ایراد داشت. در اروپا هم تا زمان هیتلر (و شکست مفتضحانه اش بعد از به آتش کشیدن همه دنیا) مفهوم ملت مثل دیدگاه ایرانشهری ها مخدوش و معیوب بود. اونها هم مثل ایرانشهری های خودمان، باستان پرست بودند و دنبال استخراج افتخارات از اجداد هزاران ساله خود می گشتند. منتهی به جای کوروش و داریوش به یونان باستان و روم باستان در می آویختند. بعد از کلی خسارت و قربانی، دیدند این نگرش نژادی به ملیت، نه تنها بهتر و کم آسیب تر از نگرش دینی نیست بلکه مخرب تر هست. یواش یواش مفهوم را پیراستند. سازمان ملل به وجود آمد. قوانین بین الملل و حقوق بین الملل بالید. یواش یواش بهترش کردند.
این که حدود ۷۰ سال هست که بین کشورهای مهم اروپا (آلمان فرانسه انگلیس کشورهای اسکاندیناوی، اطریش، اسپانیاو ایتالیا) یک رکورد بزرگ در تاریخ هست. قبل ازایجاد سازمان ملل، اینها دایم مثل سگ و گربه با هم می جنگیدند.. اونهایی که می گویند قوانین بین الملل و سازمان ملل بیخود هست و به درد نمی خورد خیلی بی انصافی می کنند. در دوران استعمار کلاسیک هر زمان که این دول اروپایی به جان هم می افتند یک قحطی هم در ایران و هند می آمد. ما بیشتر چوب دعواهای اروپاییان را می خوردیم. من که خیلی قدردان سازمان ملل هستم والا در دوران زندگی من یک جنگی بین این دول اتفاق می افتاد و گندم ما را غارت می کردند گرسنه می ماندیم!
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
از نظر من احترام بزرگ تر و احترام معلم را در جامعه نگه داشتن یعنی این که سیستم اداره کشور طوری باشه که پس انداز یک عمر زحمت آنها را در صندوق بازنشستگی کسی نتونه بالا بکشه! اون همه روده درازی در مورد مقام والای معلم در سر صف های صبحگاهی یا در صدا و سیما به چه درد معلم بازنشسته می خوره؟! به همه اون روده درازی ها یک دونه نون لواش هم نمی دهند! اگر می خواهیم بزرگتر ها در جامعه احترام داشته باشند، کاری کنیم که فساد مالی برچیده بشه تا اونها با حقوق بازنشستگی شان و با پس اندازشان زندگی مرفه و آرامی بدون منت هیچ کس (از جمله بچه هایشان) داشته باشند. به جای این کار ، فشار را می آوریم روی جوان هایی که خود زیر منگنه فشارهای اقتصادی خانواده کوچک خود هستند. تخریب محیط زیست هم اثرات خیلی وحشتناکی بر روی زندگی و معاش میلیون ها بازنشسته و سالمند در دهه های آتی خواهد داشت. در نوشته بعدی ام توضیح می دهم که چرا این ادعا را می کنم. به جای این که توی سر بچه ها و جوان ها بزنید که چرا مثل چینی ها پای بزرگترها را نمی شویید یا مثل نیجریه ای ها جلوی بزرگترها به خاک نمی افتید، به فکر حل معضلات جامعه مثل خشک شدن تالاب ها و فساد و اختلاس باشید. در جوامعی حال سالمندان خوبه که این معضلات را کم کرده اند. اتفاقا مطابق آمار هر چه در جوامع نمایش احترام به سالمند (از پا شستن گرفته تا به خاک افتادن) بیشتر رواج داره سالمند آزاری هم رواجش بیشتره. این نمایش های مسخره، برای کسی حرمت واقعی نمی آره و یادگار فرهنگ بندگی و برده واری و استثمار و ظلم هست و بس! https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC5291158/
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به: