تركی یا آذری؟

+0 به یه ن

زبان مادری ما "زبان تركی آذربایجانی" هست. زبان تركی از جمله زبان های آلتایی هست كه با زبان های هندواروپایی (نظیر فارسی و كردی) یا زبان های آرامی نظیر (عربی و عبری) فرق دارد. زبان های آلتایی علاوه به زبان تركی شامل زبان مغولی و چند زبان دیگر (به روایتی ژاپنی و كره ای)  هستند. زبان تركی و زبان مغولی یكی نیستند اما بنا به نظر زبانشناسان در یك خانواده قرار می گیرند.
زبان تركی گویش های مختلفی دارد و زبان تركی آذربایجانی یكی از آنهاست. من تركی استانبولی را نسبتاخوب می فهمم چون زیاد به تركیه سفر كرده ام. اما با تركی ما یك مقدار فرق دارد. تركی تركمن ها  یا ازبك ها را هم اگر خیلی دقت كنم تا حدودی می فهمم. اما اگر یك تركمن ایرانی ببینم با او فارسی صحبت می كنم و اگر ازبك ببینم با او انگلیسی حرف می زنم.  این طوری راحت تر می شه ارتباط برقرار كرد.
زبان های هر محلی از همدیگر وام می گیرند و با هم داد و ستد می كنند. زبان تركی آذربایجانی هم از این قاعده مستنثنی نیست. مثلا ما به "دستنبو" می گوییم "شاماما". كردها می گویند "شمامه". گویا در كردستان شمامه خیلی زیاد می شود. ما به مردمك چشم می گوییم "گیله". كردها می گویند "گلاره". اسم دختر هم هست. نمی دانم از كدام زبان وارد كدام شده.
به "پی ساختمان" می گوییم "بینوره". این كلمه در تركی استانبولی ناشناخته هست. فكر می كنم ریشه كلمه از زبان های هند و اروپایی منطقه باشد. فكر كنم با واژه "بُن" همریشه باشد.
ما به "صلیب" می گوییم "خاچ" كه كلمه ارمنی است. نمونه ها زیاد هستند.
از تركی هم واژه های بیشماری وارد فارسی شده. مثلا: قاشق, اتاق,سنجاق, چكمه,  قرمه, شیشلیك, یورتمه, سورتمه,  ,.... و همین منجوق.
زبان تركی نقاط قوت زیادی دارد. مثلا بن های فعل بسیار زیاد هست. همین طور زمان های صرف فعل آن غنی هست. مثلا "قرار بود بروم" می شود "گئدجاغییدیم". قابلیت كلمه سازی در آن قوی هست. البته مثل هر چیز دیگری نقاط ضعف هم دارد كه كارشناسان زبان و ادیبان  فارغ از مسایل سیاسی و هیاهوهای شبه ایدئولوژیك و رجز خوانی ها باید بكوشند تا رفع كنند.

این از قضیه زبان. یك بحث  و جدلی هم چند سال هست راه افتاده كه ما "ترك" هستیم یا "آذری تركزبان". خیلی هم سرش دعوا می شود. راستش من خیلی نمی فهمم دعوا بر سر چیست! منطقه خوش آب و هوا و پربركت آذربایجان كه  هیچ وقت خالی از سكنه نبوده. همیشه مردمان در آن زندگی می كرده اند. دو سه سال پیش بود كه یك فسیل یك میلیون ساله در مراغه كشف شد. به طور قطع زبان این فسیل نه تركی بوده نه فارسی بوده نه ارمنی و نه كردی!! اما آدم بوده. اونجا زندگی می كرده. چه بسا عاشق هم می شده. شاید به ستاره ها نگاه می كرده و برای خودش فرضیه می ساخته!!  خوب دیگه! فرضیه اخترشناسانه  اون هم برای دوره خودش cutting-edge-science بوده!!  حالا از یك میلیون سال پیش برگردیم به چند هزار سال پیش. به زمان اسكلت هایی كه در تبریز كشف شدند و اكنون در موزه عصر آهن به معرض تماشا گذاشته شدند. زبان اونها  چی بوده؟! نمی دونم. خیلی برایم مهم نیست. زبان مادری من زبانی است كه با لالایی هایش به خواب رفتم برای همین به آن علاقه دارم و معتقدم باید حفظ شود. به احتمال قریب به یقین آن اسكلت 10 هزار ساله به گوش فرزندش نمی خواند: "لای لای دئدیم یاتاسان, قیزیل گوله باتاسان, قیزیل گوللر ایچینده شیرین یوخی تاپاسان" اما این واقعیت از ارزش و زیبایی این لالایی نمی كاهد.
سرزمین پربركت آذربایجان طبعا در طول قرن ها شاهد مهاجرت ونیز هجوم اقوام گوناگون بود. گاهی به طور صلح آمیز مهاجرت می كردند و ساكن می شدند و بعد با خانواده های دور و بر وصلت می كردند. گاهی هم می جنگیدند. اما دست آخر كه ساكن می شدند با دیگران وصلت می كردند.  اینها بوده دیگه! نمی شه كه انكار كرد. با این پیچیدگی ها من فكر می كنم دعوا سر نامیدن "ترك" یا " آذری تركزبان" دعوایی بی معناست. واقعا این هست كه نژاد ما نژادی است كه خون خیلی از اقوام گذشته در آن جاری هست. چه خوب كه این گونه هست! به لحاظ ژنتیكی این به سلامت كمك می كند. اگر قومی محدودی باشند و فقط با هم عروسی كنند مثل عروسی فامیلی امراض ژنتیكی بین آنها زیاد می شود. به لحاظ فرهنگی هم هركدام از آن اقوام گذشته ردپایی در فرهنگ كنونی ما گذاشته اند.

نكته در اینجاست كه ما هستیم و باید زندگی كنیم و چه بهتر كه خوب زندگی كنیم.   وقتی می توانیم خوب زندگی كنیم كه اولا قدر داشته هایمان را بدانیم ولی گمان نكنیم همه دنیا همین داشته های ماست. افق های دیدمان را هم وسیع تر كنیم تا گرفتار تعصبات و دعواهای فرسایشی بی ثمر نشویم.
حرف زدن به زبان مادری, گوش كردن به ادبیات زبان مادری ضرب المثل های زبان مادری و.... همه شیرین هستند. زندگی را شیرین تر و دلپذیرتر می كنند.  برای همین و به این انگیزه من یكی دغدغه حفظ و بالندگی زبان تركی آذربایجانی را دارم. زبان  و گویش خودمان. این را هم اضافه كنم كه با وجود همه علاقه مندی و تعصب ام روی فرهنگ تبریزی, تعصبی و اصراری روی لهجه تبریزی ندارم. هر
گونه برخورد تحقیر آمیز نسبت به سایر لهجه ها را هم شدید محكوم می كنم. یكی از خوبی های زندگی در تهران آن هست كه با لهجه مختلف تركی رایج در ایران آشنا می شویم.  دغدغه من  روی زبان تركی با گویش آذربایجانی است.

این نظر شخصی من بود. بقیه ممكن هست با نظر من موافق نباشند.

توضیح و تصحیح یولداش:
شمامة عربی است (ش م م) ، معنایش بوی خوشی است كه از شیئی استشمام میشود، در بعضی مناطق آذربایجان بعنوان اسم دختر هم استفاده میشود. در فولكور آذربایجان شعرهایی هم درباره آن وجود دارد مثل:
عزیزیم باغدا یــانار/شاماما تاغدا یـــانار/دردیمی داغا دئسه ام/آلیشیب داغدا یــانار

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انتظار من از فرهنگستان زبان تركی

+0 به یه ن

داشتم با خودم فكر می كردم فرض كنیم فرهنگستان زبان تركی تشكیل شد و افراد باسواد و شایسته و دلسوزی هم به عنوان  اعضای آن منصوب گشتند. من- به عنوان یك شهروند معمولی كه زبان مادری ام تركی است و به این زبان علاقه دارم- انتظار دارم این فرهنگستان چه كاركردی داشته باشد؟ از خود سئوال كردم آیا انتظار دارم فرهنگستان زبان تركی كمابیش همان كاری كه فرهنگستان زبان فارسی می كند برای زبان تركی بكند و از فردا ما به سبك "نگوییم تسكین, بگوییم آرامش.... نگوییم مسابقه, بگوییم پیكار.... نگوییم مشاهده, بگوییم تماشا نگریستن"   نهضت "دئمییاخ .... دییاخ ...." راه بیاندازیم؟!  با خودم فكر كردم و دیدم اصلا این كار به دل نمی چسبد و  گمان هم نمی كنم در آذربایجان چنین نهضتی موفق عمل كند. تازه اگر موفق هم شود (كه تقریبا محال است) نتیجه ی مثبتی نخواهد داشت.
آن مصداق ها را از این "ماسماسك" پارسی گویی  كنار وبلاگ آنا برگرفته بودم.  كسی كه اندك آشنایی با زبان فارسی دارد می داند كه كلمات "آرامش و تسكین" یا "مسابقه و پیكار" یا "مشاهده و تماشا" هرچند معانی نزدیك به هم دارند دقیقا هم معنی نیستند.  به خصوص در رشته ی فیزیك  "مشاهده" معنایی دارد كه  از "تماشا" به هیج وجه  آن معنا بر نمی آید. اصرار بر "پارسی گویی" به این شیوه از دقت  زبان می كاهد و بی دقتی زبان ضربه های بسیار به توسعه  و ترویج علوم- اعم بر تجربی و انسانی- و نیز انتقال مهارت ها و فنون می زند.
ای كاش به جای این گونه جایگزینی ها برای مفاهیم مختلف كه كلمه برایش نداریم لغت می ساختند تا مجبور نشویم هرجا لغت كم می آوریم از واژه های عمومی و من-در- آوردی مثل "چیز", "ماسماسك" "بیلبیلك" و.... استفاده كنیم.
این كمبود واژه برای مفاهیمی كه از قدیم وجود داشته اند یا به تازگی به وجود آمده اند واقعا مسئله ساز است. بگذارید یك مثال بزنم. وقتی خبر درگذشت یكی از بزرگان خاندانمان را كه به گردن همه ی ما حق داشت شنیدم بسیار متاثر شدم و شدیدا نیاز داشتم احساس خود را به نگارش درآورم اما دیدم برای توصیف شخصیت آن خانم و نقشی كه برای خاندان ما ایفا می كرد كلمه ی فارسی وجود ندارد. مجبور شدم به انگلیسی بنویسم. كلمه ای كه توصیفگر آن نقش هست matriarch  می باشد بعدها فهمیدم كه تركی آن می شود "آنا اركیل". ما در آذربایجان خانم های بسیاری داریم كه "آنا اركیل" هستند. در فرهنگ ما این شخصیت حضوری پررنگ دارد و از ستون های جامعه ی آذربایجانی است. من از  فرهنگستان زبان تركی انتظار دارم كه این گونه واژه ها را كه به مفاهیم جامعه ی خودمان دلالت دارد به ما باز شناساند. به این ترتیب مطالعات اجتماعی ساده تر خواهد بود و بیان احساسات هم روان تر می شود. به دلایل مختلف بهتر است مطالعات در زمینه های اجتماعی در آذربایجان به خصوص در حوزه ی زنان به زبان تركی باشد. هر چه غنای زبان بیشتر باشد  امكان مطالعه بهتر می شود.

 من وسواسی در این مورد ندارم كه حتما ریشه ی كلمه باید تركی باشد و از كلماتی كه ریشه ی فارسی یا عربی یا لاتین دارند دوری شود.. نه!  زبان انگلیسی از زبان های بسیاری وام گرفته و برای همین اینقدر دقیق است. دقت زبان برای من مهم تر هست. زبان از نظر من وسیله ای است برای انتقال مفاهیم. هرچه كلمات بیشتر و دقیق تری داشته باشد انتقال مفاهیم بهتر صورت می گیرد و از بدفهمی ها جلوگیری می شود.

فرهنگستان زبان فارسی با  جامعه به نوعی قیم مآبانه رفتار می كند. عده ای می نشینند و واژه می سازند و انتظار دارند جامعه واژه هایی كه آنها با سلیقه ی خودشان  در جلسه ای در اتاق گرم و نرمشان ساخته اند بپذیرند و به كار برند و تاكید هم می كنند كه این جوری نگویید و آن جوری كه ما دلمان می خواهد و تشخیص می دهیم درست است  بگویید. همگی می دانیم كه این شیوه ی قیم مآبانه در آذربایجان كار نخواهد كرد! پس بهتر است از همان ابتدا فرهنگستان زبان تركی  در پی این گونه رفتار قیم مآبانه نباشد! كاری كه در كشورهای پیشرفته می شود - ومن انتظار دارم فرهنگستان زبان تركی هم به همان شیوه عمل كند كاملا برعكس است! می بینند مردم چه واژه ای را ساخته اند و بعد تصمیم می گیرند به طور رسمی این كلمه را وارد فرهنگ زبان بكنند یا نكنند. معیار ها ی زبانشناسانه ی مشخصی هم دارد كه من از قواعد آن بی اطلاعم. مثلا چندی پیش lol به طور رسمی وارد فرهنگ لغت انگلیسی شد. این كلمه كه مخفف laughing out loud است توسط نوجوانانی كه پیامك می فرستند ابداع شده بود. بعد از مدتی زبانشناسان به این نتیجه رسیدند كه این كلمه باید به طور رسمی وارد فرهنگ لغت شود. می بینید چه قدر طرز فكر با طرز فكر حاكم بر فرهنگستان زبان فارسی فرق دارد. من انتظار دارم همین ذهنیت بر فرهنگستان زبان تركی حاكم شود.

آری! من از اعضای فرهنگستان تركی انتظار دارم كه بین مردم بروند و لغات رایج را جمع آوری كنند. بین نوجوانان بروند و اصطلاحاتی كه آنها در زمینه ی  موبایل و اینترنت و... ساخته اند بیاموزند و مدون كنند.
امیدوارم فرهنگ لغتی بسازند تا وقتی پسری به پدرش می گوید سویچ ماشین را بده كه "ایستیروخ قالخاخ" بفهمد كه در دایره ی لغات پسرهای آن سنی "قالخاخ" یعنی مسابقه ی سرعت ماشین. بعد كه معنی اصطلاح را فهمید تصمیم بگیرد كه سویچ را بدهد یا ندهد!!!! ملاحظه می كنید! مسئله ی مرگ و زندگی است نه لجبازی سر این كه فلان كلمه ریشه ی عربی دارد پس باید كنار گذاشته شود!

من از اعضای فرهنگستان انتظار دارم نزد قالیبافان و تجار فرش بروند و واژه های دقیقی كه برای رنگ های گوناگون به كار می رود جمع آوری كنند. ببینید در انگلیسی چه قدر لغت برای  تیره های مختلف رنگ صورتی وجود دارد و با چه دقتی به كار برده می شود. این كلمه ها را اعضای فرهنگستان زبان انگلیسی نساخته اند. مردمی كه نیاز داشته ساخته اند و آنها تنها كار مدون سازی آن را انجام داده اند. در صنعت فرشبافی ما هم اصطلاحات زیادی برای رنگ وجود دارد. با دقت لازم. اما افراد معمولی مثل من خیلی هنر كنیم حداكثر "قرمز" و "صورتی" را از هم تمیز می دهیم. درگویش تبریز یك رنگ  دیگر هم علاوه بر "قیرمیزی" و "صورتی" به رسمیت می شناسیم: "چهره ای".  "چهره ای" صورتی كمرنگ یا دقیق تر بگویم "كاس" هست. قرمز لغت تركی است و صورتی  ریشه ی عربی دارد. "چهره ای" ریشه ی فارسی دارد اما در تبریز به عنوان یك رنگ به كار می رود.
همان طور ی كه گفتم به نظر من مهم نیست ریشه ی كلمه ها از كجا هستند مهم آن هست كه به غنای زبان با  لغات بیشتر و دقیق تر افزوده شود.

این ها برداشت های شخصی من بودند.  زبانشناس نیستم اما نیازهای خودم را به عنوان یك نفر كه زبان را به كارمی برد بیان نمودم و چنین انتظاری از فرهنگستان زبان تركی -كه امیدواریم به زودی تشكیل شود- دارم.

یادداشت های مرتبط:

فرهنگستان زبان تركی

فرهنگستان های زبان های مختلف در كشورهای پیشرفته و دموكراتیك




اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرهنگستان زبان تركی

+0 به یه ن

یكی از وعده های انتخاباتی آقای روحانی  كه مورد توجه گرفت و آرای قابل توجهی را نصیبش ساخت تاسیس فرهنگستان زبان تركی بود. عملی كردن این وعده برای رئیس جمهور  كار خیلی آسانی است. تاسیس یك فرهنگستان خرجی ندارد. زحمت سیاسی ندارد. بار اجرایی آن چنانی ای ندارد.  در واقع از میان وعده های انتخاباتی اش اجرای  این یكی ساده ترین است. در این مدت كوتاه كه  هیئت دولت آقای روحانی سركار آمده در جهت عملی كردن وعده های بسیار دشوارتر از این مورد -نظیر نجات دریاچه ی اورمیه یا عادی سازی روابط خارجه به منظور رفع تحریم ها- اقداماتی كرده (كه البته كو تا نتیجه دهد!). ولی در خبرها نخوانده ام كه دراین جهت اقدامی صورت گرفته باشد. شاید اگر خیلی ها جای او بودند از وعده ی آسان شروع می كردند كه زود به نتیجه برسد و رضایت به ارمغان آورد.

راستش من ترجیح می دهم خوش بین باشم و  این تاخیر را علی الاصول به فال نیك می گیرم! در بخش نظرهای این نوشته ام توضیح دادم كه اگر فرهنگستان زبان تركی تشكیل شود و افرادی وارد آن شوند كه شایستگی عضویت در فرهنگستان را نداشته باشند تاثیر مخرب بسیاری خواهد داشت.  اگر سواد لازم را در ادبیات و ساختار زبان تركی نداشته باشند تركیبات و عبارات نامناسب خواهند ساخت و به  زبان مادری ما ضربه خواهند زد. توجه داشته باشید كه اگر كسانی وارد فرهنگستان شوند كه برای این زبان دل نسوزانند  تركیبات و واژه هایی خواهند ساخت كه آن را از هویت خود تهی سازد. این زبان كه سینه به سینه علی رغم همه ی نامهری ها  تنها به مدد مردمی كه به آن سخن می گویند حفظ شده می تواند با این بازو ضربه بخورد. به علاوه اگر شخصیت و منش افرادی كه به فرهنگستان وارد می شوند در حد و حدود و قد و قواره ی فرهنگستان نباشد این فرهنگ ماست كه ضربه خواهد دید.

با توجه به این كه در دانشگاه هایمان تا كنون رشته ی ادبیات تركی آذربایجانی نداشته ایم  بسیار خواهند بود كسانی كه بی هیچ دانشی خود را در این زمینه متخصص جا بزنند. به خصوص اگر ببینند فرهنگستانی تشكیل می شود و میزی هست و  اعتباری و پرستیژی سعی می كنند خودشان را بچپانند اون تو! بعید نمی دانم كسانی مدعی شوند كه تا دیروز برای جلب توجه و خودشیرینی و نقل مجالس شدن این زبان و این فرهنگ را مسخره می كردند و هرجا وارد می شدند  شروع می كردند به گفتن  "یه روز یه تركه .... هه هه هه! من خودمم تركم هااااااا!!!!" اگر این افراد وارد فرهنگستان زبان تركی  شوند نه تنها كار مفیدی انجام نخواهند داد بلكه با یك سری رفتار نامناسب  آبروریزی راه می اندازند و این حركاتشان متاسفانه به حساب فرهنگستان زبان تركی نوشته می شود. اگر چنین شود كار برای ما ده ها بار مشكل تر خواهد شد. هزار تا هم منت سرمان خواهد بود كه فرهنگستان زبان تركی هم تشكیل شد این هم نتیجه اش!

از آن سو ادیبانی كه قبای فرهنگستان زبان تركی  شایسته ی آنهاست بین مسئولان ناشناخته اند. اینان افرادی موقر بوده اند كه عمری در گوشه كتابخانه ای به مطالعه ی ادبیات و ساختار زبان تركی پرداخته اند. هیاهو و جنجالی ایجاد نكرده اند كه سر زبان ها بیافتند. تنها بین علاقه مندان این زبان و ادبیات آن شناخته اند. من این تاخیر در عمل به وعده ی تاسیس فرهنگستان را به فال نیك می گیرم. امید دارم تاخیر به آن علت بوده باشد كه می خواهند به دقت افراد شایسته را شناسایی كنند و به دقت آنها را گلچین نمایند. امیدوارم چنین باشد.

این چند جمله ی آخر خطاب به عزیزانی است كه در نوشته هایشان عمل به وعده ی تاسیس فرهنگستان زبان تركی را پی گیری می نمایند. از یك چیز مطمئن باشید: هستند بدخواهانی كه بیش از شما منتظر هستند كه فرهنگستان تشكیل شود و به بیراهه رود و آتو دست آنها بیافتد تا بر سر این فرهنگ بكوبند.پس بیشتر از آن كه زمان تحقق وعده را پی گیری كنید كیفیت تحقق وعده را پی گیری نمایید. فهرستی از افراد شایسته ی عضویت فرهنگستان زبان تركی تهیه نمایید  و آنها را به مسئولان فرهنگی مربوطه  معرفی كنید. كسانی كه فعالیت شان ادبی است. ترجیحا فعالیت سیاسی نداشته باشند و شخصیت ادبی شان غالب باشد. به زبان تركی تالیفات داشته باشند و به این زبان و ادبیات آن تسلط لازم را داشته باشند. منش و شخصیت شان در حد و اندازه ی فرهنگستان باشد.  شخصیت جنجالی و غوغاسالار نداشته باشند. شخصیت مردم دار داشته باشند. سوابق شان روشن باشد و نقطه ی ابهامی نداشته باشد كه بتوان به آن انگی بست. از آن تیپ افراد پیشكسوت باشند كه در محله  و شهر مورد احترام همگان هستند. با وقار و آبرودار و متین هستند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ]