چالاکی حکمرانی، لازمه توسعه

+0 به یه ن

یکی از لازمه های توسعه -چه توسعه اقتصادی و چه توسعه علمی-این هست که سیاستگذاران دایم نتایج سیاست ها را بررسی کنند، شرایط بیرونی در حال تغییر را هم رصد کنند واگر دیدند سیاست گذاری هایشان نتیجه مطلوب را نمی ده یا با شرایط تغییر یافته نمی خونه با چابکی آن را عوض کنند. از پژوهشکده خودمان مثال می زنم. حدود ۲۰ سال پیش خود ما بر این نظر بودیم و اصرار هم می کردیم که پژوهشکده باید دانشجوی دکتری بگیرد. آن موقع سطح تدریس درس های دکتری در شاخه ما در دانشگاه های کشور پایین بود. ما فکر کردیم که باید دانشجو برداریم تا این دروس را به نحو بهتری آموزش دهیم این سیاست را چند سالی جلو بردیم. فایل صوتی کلاسها و.... را هم در اینترنت گذاشتیم. پس از چند سال سطح تدریس همان دروس در دانشگاه خیلی بالاتر رفت. از سوی دیگر دیدیم که دانشجوهای خودمان دوره پسا دکتری ما را اشباع می کنند. چون به نوعی این دوره را برای خود ضمانت شده می پنداشتند، به اندازه کافی (به اندازه ای که یک دانشجوی دکتری فیزیک برای موفقیت در گرفتن پست-داک باید تلاش می کند) تلاش نمی کردند. دیدیم اگر برنامه دکتری خودمان را قطع کنیم شانس آن را خواهیم داشت که فارغ التحصیلان دکتری دانشگاه های سراسر کشور را گلچین نماییم. سیاست دانشجو گرفتن را عوض کردیم. از آن پس به جای پذیرش دانشجوی دکتری ، انرژی و بودجه پژوهشکده را صرف دوره پسادکتری می کنیم. سیاست خیلی خوبی بوده است. شاید چند سال بعد باز شرایط تغییر کند و ما دوره دکتری با مختصاتی جدید راه بیاندازیم.

یک مثال دیگر: قبل از اختراع ترانزیستور و فرا گیر شدن آن، فناوری لامپ خلا حرف اول را می زد. برخی کشورها سرمایه گذاری کلان روی لامپ خلا کرده بودند. با فراگیر شدن ترانزیستور، آن سرمایه گذاری شکست خورد. برخی از کشورها فوری تغییر جهت دادند برخی بر سیاست منسوخ سرمایه گذاری روی لامپ خلا اصرار ورزیدند و از قافله عقب افتادند.

ازاین داستان ها در عالم سیاست گذاری علمی و صنعتی بسیار هست.

زمان جنگ سرد و قبل از فروپاشی شوروی یک سری سیاستگذاری ها در کشورهای غیر متعهد سودآور و منطقی بود. بعد از فروپاشی این سیاست ها کارکرد خود را از دست دادند. کشورهایی با حکمرانی چابک فوری فهمیدند و در زمان مناسب، تغییر مسیر مناسب دادند. اما کشورهایی هم بودند که به راه قبلی اصرار کردند و روز به روز فقیرتر و بیچاره تر شدند.

هرچه جلوتر می رویم در تغییرات در دنیا -چه در عالم فن آوری و چه (به تبع آن) در عالم سیاست و ژئوپلتیک- سریع تر می شوند. نیاز به حکمرانی چابک هست که تغییرات را رصد کند و در سیاستگذاری ها در زمان مناسب تجدید نظر نماید. سئوال این هست که کدام حکمرانی مستعد چنین شکل از چابکی است؟ دموکراسی یا دیکتاتوری دلسوز؟

=========

سئوال: با توجه به نیاز روزافزون به چابکی در حکمرانی، کدام سیستم مناسب تر هست: دیکتاتوری دلسوز یا دموکراسی؟

قبلا گفتیم که دموکراسی اینرسی فراوان دارد پس در نظر اول دیکتاتور دلسوز می تواند چابک تر باشد. اما چیزی که معمولا (البته نه همیشه- مثال نقض هم داریم) اتفاق می افتد این هست که دیکتاتور دلسوز-- که در فرهنگ ما خیلی زود هم دور خودش کیش شخصیت ترتیب می دهد و متملقان را می چیند-- چنان در خودش و عقاید بسته خودش غرق می شود که تحولات را نمی تواند ببیند. هر تحولی هم که در دنیا رخ دهد برای او مرغ کماکان یک پا دارد. اگر این دیکتاتور ایدئولوژیک باشد که دیگر واویلا! مثال استالین و مائو را داریم که با اصرار بر سیاست ورزی های غلط -به خصوص سیاست ورزی های غلط در امر کشاورزی- قحطی مرگبار را به میلیون ها نفر از شهروندان کشور خود تحمیل کردند. دیگه بدتر از آن نمی شد. در تاریخ معاصر و نزدیک تر هم مسئله واکسن کرونا را داشتیم که گویا به مرگ حدود ۳۰ هزار نفر انجامید. (۳۰ هزار فقط یک عدد نیست! وقتی مادر یا پدر میانسال (۴۰ تا ۵۵ ساله) خانواده ای در کرونا فوت کند زندگی کل خانواده با فوت او از هم می پاشد.)

ابزار اصلی دیکتاتور، کاریزما و افسانه اشتباه ناپذیری اوست. اگر این افسانه بشکند دیگه فرمان های دیکتاتور بُرِش نخواهد داشت. در نتیجه دیکتاتور به سختی اشتباه خود را قبول می کند. همین بزرگترین مانع برای چابکی سیستم دیکتاتوری است. در سیستم دموکراسی اینرسی تغییر، درست به همان اندازه هست که با تغییرات خود را هماهنگ کند. جوگیر شدن و فوری تغییر مسیر دادن هم خوب نیست.

اگر دیکتاتوری اهل هیجانزده شدن و جو گیر شدن با تغییرات باشد باز هم به کشور ضربه می زند.

در اواخر دهه ۶۰ میلادی و اوایل دهه ۷۰ میلادی بعد از جریانات فتح ماه و.... جامعه جهانی خیلی جوگیر شده بود و می خواست فضا را تسخیر در آورد. خیالبافی های زیادی در این جهت می شد که هیچ کدام به جایی نرسید. فرض کنید کشوری در آن زمان دیکتاتوری هیجانزده و دیوانه تغییرات تکنولوژیک داشت. اوچه می کرد؟ لابد از مدارس و سیستم درمانی و راهسازی و حفظ محیط زیست و ... می زد و به جایش روی پروژه فضایی سرمایه گذاری می کرد و کشور را به ورشکستگی می کشاند. دموکراسی امکان تصمیم سازی بر اساس چنین جو زدگی و هیجانات را هم می گیرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]