خشم

+0 به یه ن

این روزها بسیار خشمگین هستیم. حق هم داریم. آدم باید خیلی بی رگ باشد که با این اوضاع و احوال  خشمگین نشود. خشم مان را در دل نخواهیم ریخت چرا که ممکن هست خدای ناکرده دق کنیم.

اما دقت کنیم که خشم مان را بر سر فرد یا افرادی که گناهی ندارند یا گناه و تقصیر کمی دارند نریزیم.
به هیچ وجه این خشم را روی اعضای خانواده نریزیم.
من خودم از کسانی که این روزها شوخی شان می گیرد  عصبانی می شوم و تحریک می شوم که پرخاشی به آنها کنم که تو هم وقت گیر اورده ای؟! اما باید خودم را کنترل کنم. اونها -هرچند خروس بی محلند- اما عامل این خشم و نارضایتی ما نیستند. با عصبانیت و پرخاش با انها به عاملان اصلی خشم مان کمک می کنیم.
من همین طور از دست بزرگترهایی که هنوز به زور می خواهند «تجارب ارزشمندشان» را به رخ بکشند و با استناد به این تجربه ها می خواهند به سر من بزنند که هنوز خیلی خام هستم و ان چه انان در خشت خام می بینند من در اینه هم نمی بینم عصبانی می شوم. در زندگی شخصی ام هم بارها چنین کرده اند و در هر قدم که خلاف نظر آنها قدم برداشته ام (که مواردش هم بسیار بوده) زمان نشان داده که حق با من بوده و اون به اصطلاح تجارب انها مفت نمی ارزیده. در واقع اگر اونها یک تجربه  (در واقع مشاهده خامی یک تجربه شکست خورده بی هیچ تحلیل قابل اعتنایی در مورد ریشه ها و دلایل شکست و راهکار جایگزین) داشتند من در هر قدم  در زندگی شخصی ام رفتم و منابع مربوطه را خواندم و از تجارب بسیار عمیق تر کارشناسان امر بهره بردم  و دریافتم چه قدر آن «تجربه ای» که آنان به آن می نازند خام و ناپخته است.
هنوز هم دست نکشیده اند و تجاربش را به رخ من می کشند. راستش عصبانی می شوم ولی باید عصبانیت خود را در این موقعیت کنترل کنم. خشم را به سمتی باید هدایت کرد که نتیجه ای مثبت داشته باشد. درگیری و عصبانیت با این قبیل آدم ها و..... در این موقعیت به دور از خرد و تدبیر  هست. باعث می شود که نوک پیکان خشم به سمتی نادرست منحرف شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]