+0 به یه ن
در نوشته قبلی ام در پارانتز اشاره کردم که پادشاهی خواهان آن سوی آبها صبح تا شب فحش رکیک می دهند. این را هم اضافه کنم که بیشتر فحش هایشان به سمت فعالان مدنی یا دادخواهانی روانه می شود که با آنها همسو نیستند: افرادی مثل نرگس محمدی فعال حقوق بشر، خاله نیکا شاکرمی، حامد اسماعیلیون، توماج صالحی و..... صبح تا شب باران فحش های رکیک بر سر افرادی از این دست می بارند و بعد هم متوهم می شوند که خیلی در مبارزه جانفشانی می کنند. وقتی هم از پست صفحه مانیتور قیافه هاج و واج فامیل های خودشان را از شنیدن این همه فحش رکیک و ابراز تنفر در مورد چند نفر فعال حقوق بشر و.... می بینند به تحقیر فامیل خودشان را هم «قشر خاکستری» می نامند و ابراز تاسف می کنند که چرا ایرانیان مقیم داخل این قدر ناآگاهند و مثل آنها در راه آرمان آنها مجاهدت نمی کنند. واقعا هم امثال ما نمی فهمیم که چه طور یک آدم می تواند از یکی مثل توماج صالحی یا حامد اسماعیلیون این همه متنفر باشد! آخه این جور آدم ها چه هیزم تری به ما فروخته اند که ما بخواهیم از آنها کوچکترین دلخوری ای داشته باشیم چه برسد که متنفر شویم و فحش بارانشان کنیم.
فعلا پادشاهی خواهان آن سوی آبها، سنگ خانم فاطمه سپهری را به سینه می زنند. از جمله شکایت های - به زعم خودشان -محکمه پسندشان این هست که چرا اسم نرگس محمدی بیش از خانم فاطمه سپهری شنیده می شود. من شخصا امیدوارم خانم فاطمه سپهری به همراه باقی زندانیانی که تنها به دلیل ابراز نظر دستگیر شده اند به زودی آزاد شوند. اما شرط می بندم تا این خانم آزاد شود و این گونه فحش باران کردن های پادشاهی خواهان را بشنود و بداند عده ای از اسم و اعتبار او هم برای فحش دادن به برخی از فعالان حقوق بشر سواستفاده می کنند بلافاصله به حمایت از آن فعالان حقوق بشر موضع می گیرد و پادشاهی خواهان آن سوی آبها این بار خانم فاطمه سپهری را فحش باران خواهند کرد. وقتی فاطمه سپهری دستگیر شد نه شاهزاده را خدا خوانده بودند نه جانشین کوروش نه جلویش سجده کرده بودند نه.... مطمئن باشید اگر خانم فاطمه سپهری آزاد شود و این سیرک را ببیند علیه آن موضع می گیرد و بعد او هم می شود هدف فحش های پادشاهی خواهان!
روی «آن سوی آبها» تاکید می کنم چون من در داخل ایران به اون صورت «پادشاهی خواه» ندیده ام. خیلی ها (حدود سی درصد مردم) هستند که به روح رضا شاه یا محمد رضا شاه درود می فرستند اما عموم اونها باور ندارند که شاهزاده توانمندی اداره کشور ایران را داشته باشد. اونهایی که در داخل ایران زندگی می کنند با پیچیدگی های کار اجرایی در ایران آشنایند و به این قصه های شاه و پریان و افسانه ظهور منجی به صورت شاهزاده سوار بر اسب سفید باور ندارند. اون اقلیتی هم که فکر می کنند او می تواند نقشی مثبت بیافریند باز هم این قدر این نظر را جدی نمی گیرند که بخواهند کسی را به خاطر این ایده فحش باران کنند.
اصولا زندگی در داخل ایران، اجازه فحاشی به شکلی که در بین پادشاهی خواهان مقیم خارج رواج دارد نمی دهد. اگر در جمع کسی چنین فحاشی کند بقیه به او چپ چپ نگاه می کنند و او را طرد می کنند. پادشاهی خواهان مقیم خارج هستند که در محافل محدود خود فحش می دهند و آفرین می شنوند و خیال می کنند خیلی کار مهمی می کنند.
برخی از این فحاشان گمان می برند که دانشجویان ایرانی نسل زد هم مانند خودشان اهل فحاشی هستند گمان می کنند وقتی نسل زد، فحش های رکیک آنان را می شنوند خیلی حال می کنند و آن فحاشان را افراد با حال می پندارند. نه جانم! همچین خبری نیست. من هر روز از میان جمع های دانشجویی قدم می زنم. هیچ فحشی به کار نمی برند. خیلی هم مودب هستند. در سال ۱۴۰۱ در اعتراضات فحش هایی به کار بردند اما ادبیات روزانه آنها آلوده به فحش نیست! در ضمن دانشجویان جزو قشرهایی هستند که پادشاهی خواهی بین آنها بسیار نادر هست. این هم باز یک توهم بین پادشاهی خواهان آن سوی آبها و دور از واقعیت های جامعه امروز هست که می پندارند نسل زد خیلی برای پادشاهی خواهی سر و دست می شکند. بین کودکان و نوجوانانی که هنوز دید سیاسی ندارند قصه های شاه و پریان و کالسکه سیندرلا و...... جذابیت دارد اما نه بین دانشجویان. اون کودکان هم وقتی که به سن ۱۸ برسند و دید سیاسی بیابند از این رویاهای شاه پریان دست می کشند.
اشتراک و ارسال مطلب به: