آیا از خود شروع کنیم؟

+0 به یه ن

یک عده در جامعه هستند که واقعا و بی ریا، شعار "از خود شروع کنیم" را سرلوحه زندگی خود قرار می دهند. این افراد چندان دنبال انتقاد از سیستم یا تغییر ساختار یا تغییر افراد نیستند. اهل درگیر شدن نیستند. نهایتا چند نفر از دوستان و آشنایان همفکر خود را می یابند و در زمینه ای که برایشان اهمیت ویژه دارد، آرام آرام، اقداماتی در دور وبر خود انجام می دهند. به علت تمرکز، عموما آدم های موفق و کامیابی هم می شوند. آهسته و پیوسته در راه هدفشان پیش می روند و قدم قدم به موفقیت هایی دست می یابند.چون کاری به کار کسی ندارند، دشمن هم ندارند. پس، انرژی شان در راه مقابله با دشمنان هدر نمی رود. معمولا خوش اخلاق و با گذشت هستند. حضورشان در جمع معمولا گرما بخش هست. آدم های متعادل و قابل معاشرتی هستند.

رفتار و کردار این افراد به مذاق استمرارطلبان هم خوش می آید. گاه بیگاه این افراد را به عنوان الگو به دیگران معرفی می نمایند. وقتی با افراد مطالبه گر و منتقد سیستم رو به رو می شوند آن الگو ها را پیش می کشند. خاطر نشان می کنند که اون افراد بی آن که "غر بزنند" آن همه دستاورد داشته اند و می پرسند:" شماها  که به سیستم دایم ایراد می گیرید،   خود چه کرده "اید؟!

با کمال احترامی که به کسانی که به واقع "از خود شروع کرده اند" قایلم، معتقدم  حتی اگر ٩٩درصد مردم هم آنها را الگوی خود قرار دهند باز اوضاع درست نمی شود. در نتیجه این سرکوفت زدن استمرارطلبان بی معنی است. 
در نوشته بعدی ام با مثال فعالیت های محیط زیستی به این موضوع می پردازم.

اما فعلا این را عرض کنم: هم افراد تیپ "از خود شروع کنیم" و هم افراد مطالبه گر و منتقد برای جامعه مفید و لازمند. هرکسی بسته به روحیه و شرایط زندگی یک روش را انتخاب می کند. حتی می تواند برای یک برهه از زندگی یک روش و برای برهه ای دیگر روش دیگر را برگزیند. 
یا توامان در هر دو جبهه فعالیت کند. اما در این صورت مردم بیشتر وجهه مطالبه گری اش را خواهند دید.

کسی حق ندارد گروهی را بر سر گروهی دیگر بکوبد.
پیروان راستین هر دو خط مشی با همدیگر رابطه مسالمت آمیزی دارند.
کسانی که می خواهند از یک یا هر دو گروه استفاده ابزاری کنند بین آن دو اختلاف می خواهند بیاندازند و یکی را بر سر دیگری بکوبند.


نکته دوم این که مطالبه گری و انتقاد با غرولند فرق دارد. یک مطالبه گر زمان و انرژی بسیار می گذارد تا اطلاعات لازم به دست آورد. راه و رسم و روال بیان انتقاد و مطالبه گری را می آموزد. همچین کار ساده ای نیست!


نکته سوم آن که بسیار از مطالبه گرها ی راستین در جامعه ما ، قبلا "از خود شروع کرده اند" اما دیده اند با این روش از یک حد بیشتر نمی توان پیش رفت. برای همین به انتقاد از سیستم و مطالبه گری رو آورده اند. در نتیجه، سرکوفت استمرار طلبان اصلا محلی از اعراب ندارد و نادانی آنها را می نمایاند.
🍀@minjigh

چند جور فعال محیط زیست داریم. من در این نوشته می خواهم به طرفداران واقعی و راستین محیط زیست بپردازم. اما قبل از شروع بحث تاکید می کنم که علاوه بر طرفداران جدی و صادق محیط زیست، یک سری طرفداران سانتی مانتال محیط زیست هم هستند که با رویکرد غیر علمی (گاه شبه-علمی و گاه ضد علمی و گاه حتی خرافی) به مسئله محیط زیست می نگرند. ضرر این عده برای محیط زیست بسیار بیشتر از خیرشان هست. علاوه بر آنها یک عده هم هستند که اتفاقا دانش محیط زیستی آنها بسیار بالاست اما صاحبان زر و زور به آسانی آنها را می خرند. این موجودات پلید ضربه های بسیار زیادی زده اند. در مورد این افراد در نوشته بعدی ام خواهم نوشت. جریانات انحرافی طرفداری از محیط زیست که توسط تخریب کننده های کلان محیط زیست (نظیر سازندگان سد گتوند و خشک کننده های هورالعظیم) حمایت می شد و عرصه را بر طرفداران راستین و دلسوزان محیط زیست -که اغلب جوانان محلی بودند-تنگ می کرد ضربات فراوان زده اند. ضرباتی جبران ناپذیر! 
اما فعلا برسیم به طرفداران راستین محیط زیست. این گروه دو رویکرد دارند. تاکید برخی بر "از خود شروع کنیم" هست. خانم آیه حمداوی مشهورترین مثال آن هست.
این عزیزان سعی می کنند مصرف پلاستیک را در زندگی حذف کنند، از مصرفگرایی می پرهیزند، در خانه از زباله تر کمپوست و یا خوراک دام تهیه می کنند، روش های کم مصرف کردن آب را جدی می گیرند، کمتر از ماشین استفاده می کنند، به جای هواپیما با قطار مسافرت می کنند، از برق و گاز کمتر استفاده می کنند، روش های دوستی با محیط زیست را به هم می آموزند. 
همه این فعالیت های همدلانه جمعی ،علاوه بر کمک به محیط زیست، در بهبود روحیه جمعی آنها بسیار موثر هست. 
اگر احتیاج به جمعی حس می کنید که روحیه تان را خوب کند توصیه می کنم به این جمع ها بپیوندید. اگر از نامردمی ها و رفتارهای متظاهرانه اطرافیان و تفاخرهایشان به تنگ آمده اید به این جمع ها بپیوندید. ابدا سراغ عرفان و… نروید. اونها بیراهه اند و معمولا برای جیب شما کیسه دوخته اند. اما این  جمع ها به شما می آموزند چگونه مصرفگرایی را کم کنید. خرج و مخارجتان با همراهی با این گروه ها کمتر می شود.
برعکس ادعاهایی که می شود من ندیده ام کسی با افتادن توی خط عرفان به آرامش رسیده باشد. اتفاقا این کلاس های عرفان و نظایر آن افراد را پرخاشگرتر، طمع کارتر، متوقع تر، بدزبان تر، نیش و کنایه زن تر می کنند . اما گروه های محیط زیستی از نوع "از خود شروع کنیم" معمولا افرادرا آرام تر می کنند.


گروه دوم طرفداران محیط زیست مطالبه گر هستند که به سدسازی های غیراصولی و مخرب، برداشت غیر اصولی و مخرب از معادن، اعطای مجوز ماهیگیری غیر اصولی به چین، اعطای بی رویه مجوز حفر چاه، کارخانه های آلاینده، 
پالایشگاه های آلاینده، لوله های فرسوده آب شهری که آب از آنها نشت می کند، برپایی مانور نظامی در مناطق حفاظت شده، اعطای مجوز شکارهوبره به عرب ها، فروش خاک حاصلخیزکشور به کشورهای جنوب خلیج فارس، مدیریت نادرست پسماند شهری، بریدن درختان جنگل، ریختن مواد سمی در تالاب انزلی به بهانه ته نشین ساختن گل و لای، کوه خواری وجنگل خواری و صدها کار مخرب دیگر انتقاد می کنند و تا جایی که می توانند جلویش می ایستند.


طبعا با از "خود شروع کنیم" نمی توان جلوی این نوع تخریب ها که نام بردم گرفت. این دو گروه از طرفداران محیط زیست هر دو لازم و مکمل دیگری هستند.

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا تقصیر خود مردم هست؟-قسمت دوم

+0 به یه ن

نمی شود انکار کرد که در کشورهایی چون ایران، مردم رفتارهایی از خود نشان می دهند که هم برای خودشان و هم برای دیگران مضر هست و بدجوری هم روی اعصاب آدم می رود. مثل رانندگی عصبی و تهاجمی که در خیابان ها و جاده ها می بینیم. این افراد از خودشان سئوال نمی کنند که آیا ۵ دقیقه زودتر رسیدن به این همه اعصاب خردی، ایجاد ریسک و خطر و تبعات شوم آن می ارزد؟! اگر اندکی فکر می کردند می دیدند که جواب منفی است. 

مثال دوم اذیت و آزاری است که گاه مستاجرها و موجرها به هم می دهند. بین غربی ها  این همه دعوای مستاجر و موجر نیست. دست کم من نشنیده ام. اگر بود در سریال های کمدی شان منعکس می شد.
   صحبت های دکتر هلاکویی را که بشنوید می بینید ایرانی ها-به خصوص اونهایی که فعال سیاسی هستند و برای آن هزینه هم داده اند و در سر دارند که جامعه آرمانی ایجاد کنند-  دعواهای مستاجر و موجر خود را با خود تا آلمان هم می برند و اونجا با تخریب خانه اجاره ای می خواهند حال موجر را بگیرند! مثال ها فراوانند. 
آدم وقتی این اختلاف ها و این رفتارها را می بینه، وسوسه می شه که بگه لیاقت این مردم بیش از این نیست! ولی این قضاوت درست نیست. یک کمی عمیق تر نگاه کنیم می بینیم که اتفاقا همه اینها ریشه در بد اداره شدن کشور داره. به عقیده من این واقعیت که این جور رفتارها در ایران و کشورهای مشابه بیشتر از کشورهای پیشرفته غربی است به چند موضوع بر می گردد. ۱)   آموزش عمومی، ۲) ظلم عمومی به مردم و احساس مزمن مورد ظلم قرار گرفتن، ۳)  روشن نبودن ضوابط و برخورد سلیقه ای  با آن.

در مورد هر کدام از این ها می شه ساعت ها صحبت کرد. اما من به طور تیتر وار به برخی از آنها اشاره می کنم.

۱) آموزش عمومی:
 امکانات آموزش عمومی  در سطح کلان کشور در دست حکومت هست: از آموزش و پرورش عریض و طویل کشور بگیر تا صدا و سیمای عریض و طویل تا بیلبورد های شهرداری تا ...  تا ......   بودجه کلان و امکانات کلان دارند.   دو تا وبلاگ و چهار تا کانال تلگرامی فیلتر شده و..... جلوی اینها که بُردی ندارند. اگر این امکانات آموزشی درست استفاده شود مردم درست آموزش می بینند و خیلی از این رفتارهای نامناسب از بین می رود. اما وقتی در کنار دو تا پیام ایمنی مفید هشت تا سریال برای ترویج چندهمسری و شش تا برنامه برای لجن پراکنی به برنده جایزه صلح نوبل و نظایر آن تهیه می کنند مردم اون دو تا پیام ایمنی مفید را هم جدی نمی گیرند.

نمی خواهم فقط ایراد بگیرم و خوبی ها را بازگو نکنم. برای همین اشاره می کنم که انصافا از اواسط  دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد، صدا و سیما در آموزش عمومی مردم در جهاتی بسیار مثبت و موفق  عمل کرد.
 اولا با پخش سریال متعدد در مورد دانشمندان و نظایر آن در بین نسل من احترام به علم و شوق علم آموزی را گستراند.
 ثانیا، با برنامه هایی در مورد نگهداری کودک (اهمیت واکسیناسیون، غذای کمکی، شیرمادر، خوراندن او -آر-اس هنگام اسهال کودک) در بهبود وضعیت بهداشتی و تغذیه کودکان نقش مهم داشت. من اخبار اجتماعی هندوستان را می خوانم و می بینم اینها در هندوستان جا نیافتاده.     مادران روستایی در هند  هنگام اسهال کودک به او مایعات نمی دهند که مبادا «نشتی» داشته باشد و به این ترتیب کودکان زیادی در هند تلف می شوند! 
اگر در کشور ما مرگ و میر کودکان در اثر اسهال کم شده تا حد زیادی مدیون این آموزش هاست.
شیوه آموزش ها طوری بود که برای بینندگان جذاب بود و دنبال می کردند و به هم یادآوری می نمودند.
صدا و سیما در آن سالها  والدین را تشویق می کرد که با فرزندان نوجوان خود دوست باشند  و به درددل هایشان گوش دهند. برای زمان خودش خیلی توصیه پیشرویی بود. خیلی مفید بود. همزمان با آن در تلویزیون ترکیه علی رغم رنگ و لعاب بهترش، مادران را تشویق می شدند که توی دهن دخترانشان که «پررو» شده بودند بکوبند.  مثلا درسریال ترکیه ای آن زمان، دختر دانشجوی پزشکی بود و طبعا درس  آناتومی اش را گذرانده بود اما مادرش- که شخصیت قهرمانی داستان بود- بر دهنش می کوبید که دختر باید چشم و گوش بسته باشد! صدا و سیمای ایران در آن مقطع از این جهت پیشرو بود. 
نکته دیگر این که صدا و سیما در آن زمان خیلی زیرپوستی و هوشمندانه رجوع به روانشناس را برای مردم عادی سازی کرد. در سریال های  صدا و سیما ی آن زمان نشان می دادند که فلان خانواده باکلاس و ... وقتی می دیدند فرزندشان گوشه گیر شده با روانشناس مشاوره می کردند. قبل از آن مردم خیال می کردند که رجوع به روانشناس  به معنای دیوانگی است و  زیر بار چنین کاری نمی رفتند. صدا و سیما در آن سالها این تصور غلط و این تابو را شکست.  چنین تابویی هنوز در چین -و حتی در شهرهای پیشرفته آن وجود دارد.  
اما ما ایرانی ها از این جهات مثل اروپایی ها پیشرفته شده ایم. بیشتر به خاطر آن که در آن مقطع صدا وسیما در این زمینه ها خوب عمل کرد. این معجزه آموزش درست هست.

۲) وقتی مردم حس می کنند که ضعیف هستند و قرار هست  به آنها ظلم شود اتفاقا شروع به قلدری می کنند. یعنی به خود حق می دهند قلدری کنند. گاه قلدری شان به صورت الدروم بلدروم صریح هست و گاه به صورت اذیت های  زیرزیرکی و گاه به صورت گلایه های غیرمنصفانه که روی مخ آدم می رود. 
اگر در پیرامون خود بنگرید می بینید هر چه افراد خود را در موقعیت ضعیف تر می بینند از این رفتارها بیشتر نشان می دهند.
وقتی در کشور حکومت چنان عمل کند که در صد بزرگی از مردم احساس ضعف و بی پناهی کنند طبعا قلدری های کوچک و ناچیز اما اعصاب خرد کن بیشتر می شود.

۳) در مورد این که نبود ضوابط محکم و برخورد سلیقه ای در جامعه چه طور باعث بلبشو می شود لازم نیست توضیح دهم. اظهر من الشمس است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

غرفه های بازیافت در مناطق ۲۲ گانه تهران

+0 به یه ن

از سال ۱۳۸۴ یعنی از ۱۶ سال پیش در مناطق ۲۲ گانه تهران غرفه های جمع آوری زباله خشک نصب شده اند. با این حال هنوز درصد عمده شهروندان ساکن تهران از وجود این غرفه ها در محلات خود بی خبرند و یا اهمیتی به آنها نمی دهند.

این تجربه نشان می دهد تنها نصب کانکس کافی نیست. برنامه ای جامع و کامل برای اطلاع رسانی به مردم جهت همکاری با طرح مدیریت پسماند لازم هست.
در زیر لینک آدرس غرفه ها را می گذارم تا اگر در تهران زندگی می کنید نزدیک ترین غرفه به محل زندگی یا کار خود را شناسایی کنید تا زباله های تفکیک شده خود را به آن غرفه تحویل دهید.

 نکته دوم این که وقتی از پسماند صحبت می کنیم نباید فقط پسماند خانگی را در نظر داشته باشیم. ادارات، بیمارستان ها، کارگاه ها، کارخانجات، دانشگاه ها، پژوهشگاه ها، تعمیرگاه ها و....... در حجم وسیع پسماند هایی نظیر باتری های مستعمل یا قطعات الکترونیکی مستعمل به وجود می آورند. افرادی که در این گونه مراکز کار می کنند (به خصوص تکنیسین هایی که مسئولیت رسیدگی به دستگاه ها را دارند) می توانند به آسانی این باتری ها و قطعات مستعمل را جمع آوری کنند و به غرفه ها تحویل دهند.





اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بازیافت باطری ها و قطعات الکترونیکی مستعمل در تبریز، تهران و شهرها و روستاهای اطراف

+0 به یه ن

باطری های مستعمل و لوازم الکترونیکی و الکتریکی اگر به طریق صحیح بازیافت نشوند موجب به خطر انداختن سلامت شهروندان و تخریب شدید محیط زیست خواهند شد. خوشبختانه تکنولوژی بازیافت این اقلام در شهر های تبریز و تهران وجود دارد. از سوی دیگر، جمع آوری این گونه وسایل مستعمل در خانه ها، ادارات و در مراکزی نظیر تعمیرگاه ها و شرکت های الکتریکی بسیار ساده و آسان هست و دردسر خاصی ندارد! 
یکی از نزدیکان ما که در کرج فروشگاه قطعات و تعمیرات موبایل دارد، در محل کارخود سطلی به منظور جمع آوری باطری های مستعمل تعبیه کرده و هر چند ماه یک بار محتوای سطل را به باجه های جمع آوری اقلام بازیافتی در تهران تحویل می دهد.
به زودی چنین باجه هایی در تبریز هم راه خواهند افتاد. اگر در تهران یا تبریز یا شهرها و روستاهای نزدیک این دو کلانشهر زندگی می کنید، شما هم باطری ها و قطعات الکتریکی مستعمل خود را جمع آوری کنید و سرفرصت آنها را تحویل دهید. واقعا زحمتی ندارد که از آن دریغ کنیم!

هربار که باطری ای را در سطل زباله معمولی می اندازید،  به این فکر کنید که فلزات سنگین و مواد سمی موجود در آن ممکن است منجر به آلودگی محصولات کشاورزی شود که شما یا عزیزانتان را به بیماری سرطان مبتلا سازد. پس آنها را به مراکز بازیافت تحویل دهید.

(لطفا در انتشار این مطلب ما را یاری رسانید.)


آدرس محل تحویل زباله های تفکیک شده:
شعبه 1:  تبریز، باغمیشه، میدان اطلس، خیابان شهریار.

اقلام زباله های تفکیک شده: 

۱- باطری و لوازم الکتریکی و قطعات الکترونیکی مستعمل
۲- کاغذ و مقوا
۳- قوطی های فلزی
۴- پلاستیک نظیر ظرف ماست و....
۵- نایلون و نایلون و پاکت نقره ای رنگ چیپس و بستنی و...




کانکس  باغمئشه هر روزه از ساعت ۹/۳۰ تا ۱۳ و بعد از ظهرها  از ۱۷/۳۰ تا ۲۱ باز هست.
کانکس باغمئشه روزهای تعطیلی قبل از ظهر تعطیل هست و فقط بعد از ظهرها ۱۷/۳۰ تا ۲۱ باز هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آتش زیر خاکستر

+0 به یه ن

برخی از دوستداران طبیعت بعد از پیک نیک زباله های خود را که شامل مواد پلاستیکی  و نایلونی هم می شود می سوزانند. برخی حتی زباله های پخش شده دیگران را هم جمع می کنند و می سوزانند.
این کار را نکنید! گازهای متصاعد شده از سوزاندن پلاستیک می توانند بسیار سمی و خطرناک باشند.
شاید بگویید مگر پلاستیک از کربن و هیدروژن ساخته نشده؟! پس حاصل سوخت آن باید همچون عمل متابولیسم بدن، آب و دی اکسید کربن باشد که آن قدرها سمی نیستند.
اولا حتی پلاستیک هایی که تنها از کربن و هیدروژن ساخته شده اند هنگام سوخت می توانند مونوکسیدکربن سمی تولید کنند.
ثانیا بسته به نوع پلاستیک می تواند حاوی عناصر دیگر نظیر کلر باشد که سوختن آن دیوکسین سمی و خطرناک ایجاد می کند. حتی برخی پلاستیک ها جیوه هم دارند که بسیار آلاینده هست.

خلاصه سرخود پلاستیک نسوزانید. درسته در برخی کشورهای پیشرفته پلاستیک می سوزاننداما مراکزی دارند که می دانند چه نوع پلاستیکی برای سوزاندن مناسب هست. شرایط سوخت را هم کنترل می کنند که مونوکسید کربن به وجود نیاید. 

ما اینها را بلد نیستیم. پس باید از این که در طبیعت سرخود نایلون بسوزانیم اجتناب کنیم. تا جایی که امکان دارد نایلون مصرف نکنیم. اگر مصرف کردیم با خود به شهر بازگردانیم تا به مراکز بازیافت تحویل دهیم. 


وقتی به دامان طبیعت می رویم لازم نیست حتما آتش روشن کنیم!!! اما اگر روشن کردیم حتما باید کامل خاموش کنیم. والا آتش زیر خاکستر پنهان می شود و بعد از مراجعت ما دوباره زبانه می کشد و مراتع و درختان را تبدیل به خاکستر می کند.

(لطفا در انتشار این مطلب مرا یاری دهید.)


آدرس محل تحویل زباله های تفکیک شده:   تبریز، باغمیشه، میدان اطلس، خیابان شهریار.

اقلام زباله های تفکیک شده: 

۱- باطری و لوازم الکتریکی و قطعات الکترونیکی مستعمل
۲- کاغذ و مقوا
۳- قوطی های فلزی
۴- پلاستیک نظیر ظرف ماست و....
۵- نایلون و نایلون و پاکت نقره ای رنگ چیپس و بستنی و...



کانکس  باغمئشه هر روزه از ساعت ۹/۳۰ تا ۱۳ و بعد از ظهرها  از ۱۷/۳۰ تا ۲۱ باز هست.
کانکس باغمئشه روزهای تعطیلی قبل از ظهر تعطیل هست و فقط بعد از ظهرها ۱۷/۳۰ تا ۲۱ باز هست.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بازیافت نایلکس ها

+0 به یه ن

سال هاست که در شهرهای ما، ظروف پلاستیکی نظیر ظرف ماست یا بطری های پلاستیک و… بازیافت می شوند. اما تکنولوژی بازیافت این نوع پلاستیک به درد بازیافت کیسه فریزر و نایلکس نمی خورد. عموم زباله گردهایی که دنبال پلاستیک بازیافتی جهت فروش هستند کیسه های پلاستیکی را که مراکز بازیافت از آنها تحویل نمی گیرند پخش و پلا می کنند. نایلون های پخش و پلا هم به زیبایی و تمیزی شهر و طبیعت لطمه می زند و هم گاه خوراک دام و حیوانات دیگر می شوند و دردسر می آفرینند.
در برخی شهرها با جاسازی نایلون ها در داخل بطری های پلاستیکی اقدام به ساخت اکوبریک می نمایند. از اکوبریک جهت ساخت مدرسه و…. در مناطق محروم استفاده می کنند. ما این کار را هم غیر اصولی می دانیم چرا که خطر اشتعال اکوبریک بالاست و گازهای متصاعد از سوختن آن هم بسیار سمی است.  
معتقدیم هم برای اشتغال عزیزان زباله گرد و هم برای مدرسه سازی در مناطق محروم باید کار درست و حسابی کرد. دولت باید درست وحسابی خرج  مدرسه سازی در مناطق محروم با متریال استاندارد کند و اشتغال بهداشتی و مناسب برای زباله گردها ایجاد کند. با ترویج زباله گردی و اکوبریک و…. مسىولیت را نمی تواند از سر باز کند!
نیکوکاران وخیرین هم به جای فرستادن اکوبریک به عنوان تحفه به مناطق محروم، با متریال مناسب اقدام به مدرسه سازی کنند و بچه های مردم را -ولو مردم فقیر را- درمعرض خطر آتش سوزی قرار ندهند! آیا حاضرند بچه های خودشان را به مدرسه ای بفرستند که از اکوبریک ساخته شده؟!



اما در مورد نایلکس ها: ازیک طرف، با استفاده از کیف خرید و نظایر آن در پی آن هستیم که مصرف کیسه های پلاستیکی را به حداقل برسانیم. از سوی دیگر، معتقدیم این نایلون ها و پاکت های نایلونی چیپس و بستنی و دراژه های دارو و…. را باید جهت بازیافت به مراکز ذیصلاح تحویل داد.

خوشبختانه در نزدیکی تبریز کارگاهی است که تکنولوژی بازیافت اصولی این نوع پلاستیک را داراست. باجه هایی که به زودی در محلات مختلف تبریز نصب خواهد شد این نوع پلاستیک و نایلون را تحویل ایشان خواهد داد.

دو ماه و نیم هست که من نایلون ها و پاکت های نایلونی شکلات و ….را در جعبه کفش و بیسکویت می گذارم و زیر کابینت انبار می کنم تا سرفرصت وقتی به تبریز رفتم تحویل دهم. پیشنهاد می کنم شما هم چنین کنید.
پی نوشت:
برخی از پاکت های پلاستیکی نظیر آنهایی که بستنی کاله و چیپس یا پاکت کیت کت .... را در آنها می گذارند یک ورشان نقره ای است. به این نوع پلاستیک متالایزر می گویند. این نوع پلاستیک هم در کنار کیسه فریزر و نایلکس و .... قابل بازیافت هست. اینها را کنار بقیه نایلون ها برای باز یافت تحویل دهید.

آدرس محل تحویل: تبریز، باغمیشه، میدان اطلس، خیابان شهریار.
به امید خدا، به زودی شعبه های دیگر در سراسر شهر باز می شوند. از هم اکنون به جمع کردن نایلون ها مبادرت کنید. باشد که این حرکت علاوه بر پاکیزه نگاه داشتن محیط زیست، به اشتغال عده ای از همشهری ها بیانجامد.

(لطفا در انتشار این مطلب مرا یاری دهید.)
پی نوشتکانکس  باغمیشه هر روزه از ساعت ۹/۳۰ تا ۱۳ و بعد از ظهرها  از ۱۷/۳۰ تا ۲۱ باز هست.
روزهای تعطیلی قبل از ظهر تعطیل هست و فقط بعد از ظهرها ۱۷/۳۰ تا ۲۱ باز هست.
ادامه دارد….

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اهمیت مدیریت اصولی پسماند.

+0 به یه ن

میزان آلودگی خطرناک شیرابه زباله ها، اهمیت جدا سازی اصولی زباله در مبدا، بازیافت و دپوی اصولی را روشن می سازد. اگر این مراحل غلط  و از طریق افراد ناوارد انجام گیرند (که متاسفانه در اغلب شهرهای ایران چنین هست) در درجه اول خود این افراد در معرض آسیب ها و خطرات جدی قرار می گیرند و در درجه دوم، سایر ساکنان شهر در معرض خطر قرار می گیرند.

وقتی اقدامی اصولی در جهت مدیریت پسماند صورت می گیرد یک عده از شهروندان خوش نیت اما ناآگاه از سردلسوزی برای معیشت زباله گردان دربرابر طرح اصولی و صحیح مقاومت می نمایند تا مبادا نان زباله گردها بُریده شود. غافل از آن که با شیوه غیر اصولی خود زباله گرد ها بیش از همه در معرض خطر بیماری اند. حال آن که اگر مدیریت پسماند اصلاح شود چند برابر شغل مناسب با شرایط بهداشتی ایجاد می گردد. 

مدیریت اصولی زباله ها که آسیب را بر انسان و طبیعت کاهش می دهد کاری تخصصی است. وقتی افراد ناوارد و غیر متخصص به این کار ورود می کنند عملا بخشی از زباله ها را بازیافت می نمایند وبقیه را که برای آن ارزش اقتصادی قایل نیستند در خیابان و یا در طبیعت رها می سازند و موجب پراکندگی آلودگی می شوند.
مدیریت صحیح پسماند نیاز به افراد آموزش دیده و متعهد به سلامت مردم و محیط زیست دارد.

ادامه دارد….

(لطفا در انتشار این مطلب ما را یاری دهید.)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شیرابه خطرناک زباله

+0 به یه ن

چرا و چگونه شیرابه را کاهش دهیم؟-قسمت اول

شاید شما عبارت "شیرابه خطرناک" را شنیده بیاشید و با خود فکر کرده باشید که چرا ترکیب موادی همچون آب پوست هندوانه و خربزه و …. خطرناک تلقی می شود؟
توجه داشته باشید که آبی که در سطل های زباله در خانه جمع می شوند، هنوز شیرآبه به حساب نمی آیند و چندان خطری ندارند. اما وقتی آب زباله های شهر ها در جایی جمع می شوند و بعد از روزها، خشک نمی گردند، هر میلی گرم آن آلوده به ١٠٠ هزار میلیون باکتری خطرناک می شود که عامل انتقال ١١٨ نوع بیماری حاد هست.

در صورت دپوی غیراصولی، حیوانات شهری نظیر سگ و گربه خیابانی، موش ها و پرندگان بر این زباله ها تردد می کنند و میکروب ها و انگل های موجود در آن را در سطح شهر پراکنده می نمایند و موجب بیماری می شوند.
به علاوه فلزات سنگین و مواد سرطانزای موجود در باطری های مستعمل و ضایعات الکترونیکی که متاسفانه توسط بسیاری از شهروندان و نیز شرکت های الکترونیکی و مراکز تعمیر لوازم الکتریکی، درکنار سایر زباله ها دور ریخته می شوند، به تدریج در اثر فرسودگی لایه بیرونی، در شیرابه حل می شوند وآن را به شدت آلوده و سرطانزا می نمایند.
به این مجموعه دپوی غیر اصولی پسماند بیمارستانی و دندانپزشکی و خروارها ماسک آلوده را هم باید اضافه نمود.
از این روست که شیرابه را خطرناک می دانیم!
اگر شیرابه به آب های زیر زمینی نفوذ کند، آب چاه ها را که برای آشامیدن یا کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد آلوده می سازد وسلامت میلیون ها شهروند را به مخاطره می اندازد.
ادامه دارد...
 لطفا ما را در انتشار این مطلب یاری دهید. سپاسگزار خواهم بود اگر آن را در گروه های دیگر به اشتراک بگذارید.
منابع:

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Our love affair with tea

+0 به یه ن

تفاله چای داخل قوری اگر مدت زیادی بماند سمی ایجاد می کند که برای سلامت مضر هست. تفاله مانده حتی مزه چای را هم تغییر می دهد که  نامطلوب هست. توصیه می شود که بعد از ١٠ دقیقه تا نیم ساعت(بسته به جنس چای) تفاله را از درون قوری بیرون آوریم. چایسازهای مدرن صافی ای دارند که به این منظور طراحی شده است. تعبیه صافی برای قوری های سنتی تر هم کار سختی نیست.


از سوی دیگر درصد قابل توجهی از شیرابه زباله های خانگی و نیز اداری ایران از ریختن تفاله تر در سطل زباله ناشی می شود. می توان تفاله را تا خشک شدن در صافی توری نگاه داشت و سپس دور ریخت. به این ترتیب به کاهش تولید شیرابه کمک می کنیم. انجام این کار زمان و وقت یا فضای خاصی نمی خواهد و به راحتی انجام پذیر هست.

در سال های اخیرخانواده های زیادی -از سنتی گرفته تا پست مدرن، از آپارتمان نشین گرفته تا ویلا نشین- به تهیه کمپوست از زباله تر منزل خود می پردازند. این کار هم همچون پرورش گل و گیاه به روحیه طراواتی می بخشد یا بهتر است بگویم بخشی از همان فرآیند هست. در اینترنت می توانید انواع واقسام روش های تهیه کمپوست در منزل، مناسب سبک زندگی خود بیابید.

لطفا در انتشار این مطلب ما را یاری دهید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا تقصیر خود مردم هست؟-قسمت اول

+0 به یه ن


حدود بیست و پنج سالی است که یک عده از دکترهای علوم انسانی ساکن ایران، که برای خودشان بروبیایی راه انداخته اند و مریدهایی دور خود جمع کرده اند، در جراید و در فضای مجازی و یا در کتاب هایشان     حول و حوش اصطلاح عامیانه "خلایق هر چه لایق" تئوری هایی بافته اند که نتیجه اش این می شود که مردم ایران لایق حکمرانانی که از این بهتر کشور را اداره کنندو رفاه و صلح و آرامش خاطر برای شهروندان  به ارمغان بیاورند نیستند.

یک عده از مردم عادی هم روزانه با مواجهه با بی نظمی ها یی که  به ظاهر  مردم، خودشان به دست خودشان، درست می کنند با جمله بندی های عامیانه تری همان حرف را می زنند.

راستش یک مقدار کنکاش که می کنیم و دقیق تر و عمیق تر می نگریم می بینیم بسیاری از همان نابسامانی ها که به ظاهر مردم عادی به وجود می آورند یا به آن می افزایند، در واقع از عملکرد غلط مسئولان نشأت می گیرد.

مثالی آشنا می زنم: از کنار بسیاری ازشهرهای کوچک یا روستاهای ایران  که بگذرید با انبوه پلاستیک و زباله های پخش و پلا مواجه می شوید. عموم ما زود قضاوت می کنیم و می گوییم: " لیاقت این مردم….."

یک کمی دقت بیشتر بکنیم و محاسبه ای سرانگشتی نماییم در می یابیم  پیک نیک کننده ها هر چه تلاش کنند نمی توانند چنین افتضاحی به بار بیاورند!! 

اشکال کار از دپوی ناصحیح زباله های جمع آوری شده توسط شهرداری ها ی شهرهای کوچک و دهداری ها هست. ماموران شهرداری زباله های شهر یا ده را در دره ای می ریزند. سپس باد آنها را پخش و پلا می کند.
بسیاری رهگذران هم که این افتضاح را می بینند  با خود می گویند اگر این زباله را هم من اضافه کنم تغییر زیادی نمی کند. (فکر درستی نیست اما باور کنید سویسی هم باشد از این فکرها می کند! دیده ام که می گم! دریاچه ژنو تمیزه  و در نتیجه هیچ کس به خودش اجازه نمی ده در آن آشغال بریزه. اما در برخی از گوشه های ایستگاه راه آهن ژنو که کثیفه، رهگذران هم آشغال خود را بی پروا می ریزند.)

دپوی شهرهای بزرگ ایران یک مقدار اصولی تر هست و زباله به هوا بر نمی خیزد اما نه آن قدر اصولی و علمی که باید باشد. اونجا هم هزاران مشکل هست که از حوصله این بحث خارج هست.

من در این سری نوشته ها می خواهم با این طرز فکر که مردم ایران لیاقت بیش از این ندارند مبارزه کنم. دپوی زباله تنها یک مثال بود. این بحث را در نوشته های بعدی ادامه خواهم داد.

🍀@minjigh

چندی است که دریافته ام داستان های کوتاه هر ملتی بیشتر از رمان یا داستان های بلند و نظایر آن معرف دغدغه های اون ملت هستند. اگر توجه کرده باشید درداستان های کوتاه ایرانی که در سی چهل سال اخیر نوشته شده اند تم غالب دعوا و جر و بحث سر مسایل کوچک در صف ها و …. هست. دعوا در صف اتوبوس یا داخل اتوبوس، دعوای راننده تاکسی و مسافر، دعوا در صف نانوایی، دعوا بین فروشنده و خریدار سر قیمت، دعوا بین همسایه ها به خاطر ساخت وساز غیر اصولی و…..

این دعواهای کوچک،ریز ریز روی اعصاب وروح و روان آدم ها سوهان می کشند و تاب و توان انجام دادن کارهای مهمتر و با ارزش تر را از مردم می گیرند!

هر چند در نظر اول این دعواها تقصیر خود شهروندان هست اما یک مقدار که نیک بنگرید می بینید  این طورها هم نیست.

مثلا وقتی کرونا آمد ما کله گنده ها ماسک را احتکار کردند. ماسک کمیاب و گران شد. از طرف دیگر، به دروغ در صدا و سیما اعلام کردند ماسک به فلان قیمت در داروخانه ها توزیع شده. در حالی که داروخانه دار اگر به زور و زحمت ماسک می یافت قیمت چند برابر اعلام شده بود. مردم می رفتند به داروخانه و وقتی ماسک با قیمت اعلام شده نمی یافتند شروع می کردند به دعوا. چند مورد هم درگیری فیزیکی پیش آمده بود!مقصر که بود؟! داروخانه دار یا مشتری یا…..؟!
ببینید چه قدر اعصاب مردم را خرد کردند تا مشکل را از سر خود وا کرده باشند. در سطح کل کشور اختلاف بین داروخانه دارها و مردم انداختند.


مثال دیگر آبان ٩٨ بود که گفتند بنزین را گران می کنیم اما تاکسی ها حق ندارند کرایه را بالا ببرند!!!!!  طبیعتا کلی دعوا بین مسافر و راننده تاکسی ها در سراسر کشور راه انداختند که البته در سایه فجایع آبان ٩٨  کمتر به آن پرداخته شد.

شهرداری پول می گیرد مجوز ساخت و ساز غیراصولی می دهد. همسایه ها به زحمت می افتند. دعوا می شود.

 تعداد اتوبوس ها کم هست. کولر مناسب ندارند. مسافران در آن به زحمت می افتند. بعدش دعوا می شود.

همه اینها از بد اداره شدن کشور نشأت می گیرد. والا مردم ما اتفاقا به نسبت اغلب مردم دنیا باگذشت تر و صبورترند.

🍀@minjigh


وقتی بحث هایی از این دست مطرح می شود یک عده به درستی می گویند که مسئولان و مدیران کلان کشور هم از همین مردم هستند. البته این حرف کلی درست هست. مسئولان و مدیران از مریخ نیامده اند! اما این نکته، ساده سازی  ای است که ما را به نتیجه غلط می رساند.

اولا مردم هر کشور یک طیف هستند. مثلا همان آمریکایی که ناسا دارد و به کرات دیگر سفینه می فرستد، شهروندانی دارد که هنوز بر این باورند که زمین مسطح هست. اما سیستم آمریکا این اجازه را نمی دهد که این افراد در موسساتی مثل ناسا وارد شوند و تصمیم ساز شوند. به عنوان یک شهروند علی رغم باورهای غلط شان که متعلق به دوران تمدن های باستان قبل از فینیقی  است از تمام حقوق شهروندی برخوردار هستند اما خنده دار هست تصور کنیم که سیستم آمریکا اجازه دهد یکی از این ها روزی در ناسا پست مدیریتی بگیرد.

در عالم سیاست بین الملل هم اگر هنوز مفهوم دولت-ملت مدرن برای کسی جا نیافتاده باشد و هنوز در ذهن اش امت بر ملت پیشی داشته باشد کمابیش در دنیای امروز شبیه همان زمین-تخت-پندار هست. اما در کشور ما در وزارت خارجه  و نهاد های دیگر که برای سیاست خارجه ما تصمیم می گیرند همین قبیل افراد با این ذهنیت ها پست و مقام می گیرند و نتیجه فعالیت هایشان دردسر برای ملت می شود.

همچنین در مورد مسایل قضایی. یا حتی مسایل اجرایی نظیر مدیریت آب!


در اوایل دهه شصت و اواخر پنجاه، متوسط ایرانی ها هم اینها را نمی دانستند. اون موقع   عملکرد مسئولان وقت و جهت گیری ها با فهم عموم مردم سازگار بود. در دهه پنجاه واقعا عده زیادی از مردم همان اعدام ها را می خواستند، در دهه شصت تسخیر سفارت و گروگان گیری می خواستند. از این کارها حمایت می کردند.

مردم عوض شده اند. الان مردم طوفان توئیتری #نه_به_اعدام 
و #اعدام_نکنید راه می اندازند. ولی مسئولان به همان منوال و گاه شدیدتر در پی اعدام و…. هستند. از اکثریت مردم جدا شده و تنها کسانی را در بازی قدرت راه می دهند که از صد تا فیلتر عبور کرده اند و ثابت نموده اند که مثل خودشان می اندیشند. کسانی که از این فیلتر می گذرند در اقلیت مطلق هستند. در کشور ما در هر موضوع تخصصی افراد خبره  و مدیر و مدبر یافت می شود اما وقتی آن فیلتر ها را می گذارند تعداد کسانی که قابلیت اجرایی و علمی لازم برای درست انجام دادن کارها را داشته باشند به صفر میل می کند. در نتیجه بسیاری از کارهای به دست کارنابلد سپرده می شود و مملکت خوب اداره نمی شود!

🍀@minjigh


از سوی دیگر، وقتی فردی از جامعه پست و مقامی می گیرد کم کم از نظر مالی از مردم عادی جدا می شود. 

این جدا افتادگی  و سیر متفاوت بین مردم و مسئولان لاجرم اتفاق می افتد مگر این که مکانیزم های بازدارنده ای وجود داشته باشد. یک مکانیزم ،  تعهد اخلاقی شخصی این مسىول هست که او را وا می دارد از مردم جدا نشود. اما این مردمی ماندن معمولا به جدا افتادن از سایر مسئولان منجر می شود. تبدیل می شود به یک وصله ناجور در بین سایر مسئولان که از منظر آنان غیر قابل تحمل هست. برایش پاپوش می دوزند و از دایره قدرت بیرونش می کنند.

مکانیزم موثر، سازوکارهای شناخته شده دموکراسی، شفافیت و پاسخگویی است. اگر رسانه ها آزاد باشند اگر نهاد های مردم نهاد آزاد و فعال باشند، اگر شفافیت عملکرد مسئولان یک اصل باشد، اگر انتخابات جدی باشد، اگر ساز وکاری برای شنیده شدن صدای اقلیت باشد و…..جدایی مسئولان از مردم کاهش می یابد.

ما مسئولان با وجدان که بعد از مدتی کنار نهاده شدند  کم نداشتیم. سازوکار های لازم  و موثر دموکراتیک برای آن که جدایی بین مردم و مسئولان راه نیافتد نداشتیم. در نتیجه الان به جایی رسیده ایم که اکثریت مردم و مسئولان در دو دنیای دیگر سیر می کنند. 

نمونه اش این که مردم و جامعه پزشکی واردات واکسن امتحان پس داده می خواهند، مسئولان……

🍀@minjigh

اگر به من وشما بگویند که بعد از این وعده ناهار تا دو روز دیگر از غذا و خوراکی خبری نیست، تا خرخره می خوریم. اما در حالت عادی که می دانیم چند ساعت بعد از ناهار قرار هست شام بخوریم حرص و ولع برای پرخوری نداریم و تا سیر می شویم دست از خوردن می کشیم.

در جوامعی حرص و ولع مردم برای چاپیدن و دزدیدن و اختلاس کردن بالا می رود که (۱)ثبات اقتصادی نیست، (۲)سران مملکت بخور-بخور و بچاپ-بچاپ راه می اندازند، (۳) این باور جا افتاده که با پول می شود همه چیز به دست آورد و بی پول هیچ ارزشی ندارد. در جوامع تنها افرادی که خیلی اخلاقی هستند از افتادن به دام فساد و تباهی، مصون می مانند.
به نظر من حرص و ولع و تمایل به ارتشا بین مردم عادی هم از عملکرد بد مسئولان و بد اداره کردن مملکت ناشی می شود.

در سال های اخیر از طرفی، مردم شاهد اختلاس های رقم درشت دانه درشت ها بودند، از سوی دیگر به طور سیستماتیک در گوششان خوانده شد که شما که اهل این کارها نیستید پخمه اید (فیلم هایی مثل رحمان ۱۴۰۰ یا سریال هیولای مهران مدیری دقیقا همین را القا می کردند). از سوی دیگر به مردم باوراندند که همه چیز پولی شده (بیشتر از این که واقعا همه چیز پولی شده باشد). تبلیغات این طور بمبارانشان کرد که برخورداری از آموزش خوب و بهداشت خوب و درمان خوب و تفریح خوب پول کلان می خواهد .

در نتیجه مردم عادی هم حریص شدند که بیشتر بچاپند. ترغیب شدند که هر جا دستشان آمد بقیه را سرکیسه کنند و یا چوب حراج به ثروت ملی بزنند. تقصیر بالادستی ها بود که این فضا را ایجاد کردند.


پی نوشت اول: من هنوز هم معتقدم که بیشتر اینها ذهنی است! مثلا هنوز بر این باورم که 
سرویس خیلی از بیمارستان های دولتی، از سرویس های بیمارستان های خصوصی با زلم زیمبو ی آن چنانی بهتر هست چون به بیمار مثل یک انسان نگاه می کنند نه مثل یک کیف پول! در بیمارستان دولتی به تجهیزات اتاق عمل و امکانات بهداشتی می رسند و در بیمارستان خصوصی به پرده و موکت و لوستری که چشم همراه مریض را می گیرد. من کج خلقی پرستار وظیفه شناس بیمارستان دولتی را سر رعایت نکردن ضوابط بیمارستان هزار بار ترجیح می دهم به قربان صدقه رفتن های تصنعی کارکنان بیمارستان های خصوصی جهت تیغ زدن بیشتر مشتری که درواقع برای سلامت و جان بیمار آن قدر ارزش قایل نیستند که خلقشان را برایش تنگ کنند!)

هنوز هم معتقدم دردسر ویلای شخصی خریدن و باغ شخصی نگاه داشتن، بیشتر از کیفش هست. یک روز باید نگران سمپاشی باشی، یک روز نگران دزدیده شدن وسایل و..... 

دوست دارم و خوشتر دارم که آدم سلامت باشه روی دوپای خودش بره توی دامن طبیعت بی آن که در پی تملک آن باشه. 
این طوری سبکبارتر و سبکبال تر هست. طبیعت خداست و منتی هم نداره! این طوری آزاد هستی تا هر جا که دلت خواست بروی. خودت را در چهاردیواری باغ و ویلایت حبس نمی کنی. بدون اون باغ، آزاد هستی که هر کجا دلت خواست پر بکشی.

اگر بدنت آن قدر سالم نبود که به طبیعت بکر بروی، باز پارک های شهر هستند. اگر مزاحمت گشت ارشاد نبود همه دور هم در پارک شهر خوش می بودیم. لزومی حس نمی شد که افراد باغ شخصی بخرند و احیانا، برای رسیدن به این درجه از تمکن مالی بچاپند! زحمت نگهداری پارک عمومی را شهرداری می کشد. من قرار نیست نگران آفت ها وآبیاری و،،، آن باشم. اما من نوعی وقتی می بینم گشت ارشاد دختر- پسرها را مثل ابر بهاری در پارک به گریه انداخته، اعصابم خرد می شه.
به خدا اگر گشت ارشاد نبود مردم نصف انگیزه شان را برای مال اندوزی از طریق چاپیدن از دست می دادند. در همین پارک های شهر خوش می گذراندند. نه هوس خارج می کردند نه هوس خرید باغ. خیلی جامعه سالم تری می داشتیم. سرمایه ها هم در داخل کشور باقی می ماند و صرف سازندگی می شد. صرف سرمایه گذاری سود ده و با منفعت.
-----------
امیدوارم از نوشته قبلی ام این سو برداشت نشود که وقتی حاکمان فاسدند یا کشور را بد اداره می کنند، افراد در غلطیدن به دامن فساد مالی و .... تقصیری ندارند.
قطعا هرکسی مسئول اعمال خویش هست. هنوز هم که هنوزه با این همه افول، در ایران ۱۴۰۰ با کار شرافتمندانه می شه زندگی مرفه و مناسبی برپا کرد. منتهی اگر مملکت خوب اداره می شد شهروندان با یک سوم این تلاش می توانستند همان زندگی مرفه را تدارک ببینند.
این که شخصی به دامن فساد می غلطد تقصیر خودش هست و باید بعد از محاکمه عادلانه، مجازات درخور شود. اما این که در جامعه روز به روز افراد بیشتری به این شکل در فساد می غلطند تقصیر حاکمان و حاصل بد اداره شدن مملکت هست که از یک سو وضع اقتصاد را خراب کرده و از سوی دیگر، در عمل و گاه حتی در سخن، تبلیغ می کند که هر که مثل ما راحت پول پارو نکند از پخمگی خودش هست!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل