سایتی برای نقد فیلم و داستان های ایرانی

+0 به یه ن

اگر به خاطر داشته باشید من چند بار در این وبلاگ این ایده را مطرح كردم كه به جای این كه شكایت كنیم كه در فیلم های ایرانی تصویر ناخوشایند و غیر منطبق بر واقع از ترك ها ی ایران ارائه می شود سعی كنیم سینمای مستقلی را به وجود آوریم كه در آن تصویری واقعگرایانه از ما ارائه بشه. تاكید هم كردم منظورم این نیست كه یك تصویر آرمانی و یا شعاری ارائه بشه. نه! اتفاقا من ترجیح می دهم گاهی تصویری كه ارائه می شود با نقد طنزگونه همراه باشد. می خواهم آیینه ای باشد كه در آن عیب هایمان را هم ببینیم تا بتوانیم آنها را اصلاح كنیم. اما می خواهم عیب هایی كه واقعا داریم تصویر بشه  نه هجوهای مبتذلی كه سنخیتی با آن حس نمی كنیم.
این ایده را مطرح كردم اما همه می دانیم كه اجرا كردن آن كاری سخت و تخصصی است. هرچند غیر عملی نیست. اگر همت لازم باشد عملی می شود. با پیشرفت های تكنولوژیكی هزینه های ساخت فیلم مستقل كم شده. مشكل  سینمای مستقل در كشوری مثل آمریكا آن هست كه با غول های سینمای هالیوود نمی تواند در گیشه رقابت كند. این مشكل در كشور ما به نظرم كمتر خواهد بود. اگر چنین فیلم هایی ساخته شود و مردم تركزبان تصویری واقعی از خود بر صفحه سینما ببینند حتما استقبال می كنند. چه طور كه بعد از این همه سال باز مشدی عباد و آرشین مالالان حتی در بین نسل جوان بیننده دارد! چرا؟! چون خیلی راحت هست با گلچهره و عسگر همذات پنداری كردن و در و همسایه را در قامت مشدی عباد و پدر گلچهره و خاله عسگر دیدن! یك همچون فیلمی با مختصات قرن بیست و یكمی اگر ساخته شود بسیار بیشتر مخاطب خواهد داشت. پس  جذب مخاطب, مشكل نیست! مشكل سینمای مستقل در ایران مسایل سیاسی و خط قرمزهاست. اگر سوژه ی فیلم یك ملودرام عشقی یا یك مسئله خانوادگی باشد كه دیگه خط قرمز چندانی برایش مطرح نخواهد بود. حالا تا ده ها سال همین سوژه های معمولی می توانند برای مخاطبان جذاب باشند چه طور كه مشدی عباد و آرشین مالالان با وجودتكراری  بودن هنوز  جذاب و پرمخاطب هستند! بیست سال دیگه كه مخاطبان از این سوژه ها خسته شدند می شه رفت سراغ موضوعی پیچیده تر كه احتمالا جنجال برانگیزتر باشد! حالا كو تا بیست سال دیگه!
 به هر حال امیدوارم چنین سینمای مستقلی دیر یا زود پا بگیرد. اما یك كار راحت تر هم می شه كرد. می شه وبلاگ یا وبسایتی برای نقد فیلم و داستان -با عنایت به مسایل هویت قومی و زبانی - ساخت. منظورم نوعی سایت هست كه فضای گفتمان ایجاد كنه طوری كه سو تفاهم ها حل و فصل بشوند نه آن كه به آنها دامن زده بشه! اگر چنین سایتی پا بگیره و مرجعیت پیدا كنه می تونه در شكل دادن سلایق سینماگران و تماشاگران سینما نقش بازی كنه. منظورم از مرجعیت این هست كه سینماگران حس كنند برای این كه مزه ی دهن مخاطبان خود را بدانند به این سایت مراجعه كنند و برایشان مهم باشه كه چه  نقدی در مورد آثارشان در این سایت می شه. برای این كه سایتی چنین مرجعیتی پیدا بكنه باید بتونه بین طیف وسیعی از مخاطبان با سلایق گوناگون جا باز كنه. اگر چنین سایتی باشه و به مسایل هویت قومی و هویت زبانی هم عنایت داشته باشه دیگه از شوخی های سخیف قومی در سینما اثر چندانی باقی نمی مونه.
اگر به این موضوع علاقه دارید پیشنهاد می كنم در همین تعطیلات عید در همین دامنه آرزوبلاگ چنین وبلاگی برای نقد فیلم بزنید. امتحانش مجانی است:
http://www.arzublog.com
 بعد از مدتی كه تجربه تان بیشتر شد می توانید آن را تبدیل به سایت كنید.

در صورتی چنین وبلاگی می تونه تاثیرگذاری بلند مدت و عمیق داشته باشه كه آهسته و پیوسته حركت كنه نه آن كه بیاد جنجالی به پا كنه و بعدش به محاق بره. برای موفقیتش استمرار لازمه و در صورتی می تونه استمرار داشته باشه كه خیلی چالشی نباشه. نگرش مثبت اندیشی داشته باشه, دشمن تراشی نكنه, خیلی اهل گلایه نباشه, نگرش بدبینانه نداشته باشه, توهم توطئه نداشته باشه و....

اگر چنین سایتی كه دغدغه ی هویت قومی و یا هویت زبانی داره بخواهد مشكلی را حل كنه و مثبت و سازنده باشه باید توجه كنه كه هویت ها لایه لایه هستند. همه ی مسایل هویتی را به هویت قومی فروكاستن صحیح نیست. این راهم باید مورد توجه قرار بده كه  حساسیت مخاطبینش نسبت به هویت قومی درجات مختلف داره. اگر بخواهد تاثیرگذاری لازم را داشته باشه باید این طیف وسیع از حساسیت ها را همزمان راضی نگه داره (كه كار سختی هست و نیازمند ظرافت و  تدبیر و همچنین میانه روی و اعتدال).

یك بحثی قبلا در مورد تصویرسوپر دریانی ها در سینما و داستان های ایرانی شد. دوباره خوانی آن بحث در این پیش زمینه مفید می تواند باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرق پژوهش در ایران با پژوهش در كشورهای پیشرو در پژوهش

+0 به یه ن

به دنبال مطالبی كه در قسمت نظر ها (باخیش) نوشته ی قبلی ام شد من مطالب زیر را مطرح كردم:

 

من نظر خودم را در مورد خودم می گویم. با كسی مقایسه نمی كنم كه به نظرم مقایسه ی دو نفر كار درستی نیست.
من در این 8-9 سالی كه از دوره ی دكترایم گذشته و به ایران بازگشته ام كسی را نداشته ام كه با هم در ایران همكاری بتوانیم بكنیم. در واقع باید گروهی می ساختم آموزش می دادم و.....
اگر به جای بازگشت به ایران یكی از موقعیت های پسادكتری كه به من پیشنهاد شده بود می پذیرفتم مقالاتی با كیفیت بالاتر می توانستم بنویسم. كیفیت مقاله اتفاقی نیست! اگر در محیطی قرار بگیری كه افراد هم شاخه ی تو كه تجربه ی بیشتری از تو دارند در اطرافت باشند با بحث روزانه با آنها به غنای مقاله ات اضافه تر می شود. به علاوه اگر من همین مقاله هایی را كه الان نوشته ام (دقیقا با همین كیفیت) در خارج می نوشتم بسیار بیشتر از این مورد توجه قرار می گرفت. نه به خاطر این كه جو فیزیكدانان "ضد ایرانی" است. نه! خوشبختانه این جور نیست. ولی اگر در خارج بودم بیشتر فرصت دادن سمینار در بین متخصصان را می یافتم و بیشتر به طور غیر رسمی با اهل فن در باره ی مقالاتم فرصت صحبت پیدا می كردم در نتیجه مقالاتم شناخته شده تر می بودند. از این جهات بازگشت من به ایران برای كارم چندان مفید نبود. اما مزیت هایی هم داشت. این شانس را داشتم كه در محیط نسبتا ایزوله كمتر دنبال "مد" فیزیك بروم و بیشتر به ایده های خودم بپردازم كه با رو حیه من سازگار تر است. در مورد مد فیزیك-كه به نظر من آفت پژوهشی عصر ماست- بعدا صحبت می كنم.
و اما از این پس....
خوشبختانه در این 8-9 سال سواد من خیلی بالاتر رفته. الان در شرایطی هستم (به لحاظ سواد) كه فكر می كنم می توانم كار پژوهشی ام را از لحاظ كیفی بهبودی بیشتر بخشم.
من وقتی با خودم در مورد كار پژوهشی ام فكر می كنم آن را در این بیت خواجه ی شیراز خلاصه می بینم:

عروس طبع را زیور ز فكر بكر می بندم
بود كز دست ایامم به دست افتاد نگاری خوش

"نگار خوش" از منطر من به عنوان یك پدیده شناس آن است كه ایده هایم در آزمایشگاه سنجیده شوند . اگر تایید گردند كه "دیگه آخرشه!"
من در این راه قدم بر می دارم صرف نظر از این كه كجا زندگی كنم و دیگران  درباره ام چه بگویند!
چرا در وبلاگم این چیزها را می نویسم؟! چون می دانم  بسیارند كسانی كه نظرات مرا در اینجا می خوانند و جدی می گیرند. از بین این افراد فیزیكدان هایی رشد خواهند كرد كه مرا از این انزوای علمی بیرون خواهند آورد.
كسانی كه بحث با ایشان به غنای پژوهشی من و نسل بعد از من می تواند منجر شود .

اگر در محیط علمی كشورهای پیشرفته بودم بیشتر شانس داشتم كه با آزمایشگران صحبت كنم و آنها را قانع كنم كه آنالیزهای مورد نظر مرا روی داده هایشان انجام دهند.
اینجا كه هستم با ای-میل در تماس هستم و می نویسم كه فلان مقاله ام را ببینند و آنالیز مربوطه را انجام دهند. در یكی دو مورد همكاران آزمایشگر قول همكاری داده اند. ولی واقعیت این است كه این گونه آنالیز ها دشوار هستند و ایده ها بسیار.
اولویت با ایده های كسانی خواهد بود كه به طور مستمر آن جا می توانند ایده ی خود را یادآوری نمایند.
اینجا تلاش مضاعف لازم هست
 
مطلب زیر را هم كه مورد تایید من است هموطن آذری مطرح كرد:
 
واقعا همیشه حس می كردم و می كنم حضور دانشجویان كارشناسی در سمینارهای تخصصی هیچ خیری برایشان ندارد. یك دانش سطحی در كوتاه مدت بدست می آید كه هیچ خیری ندارد.
اما یك تجربه كوتاه هم بگویم از تاثیر محیط طوری كه بعنوان یك دانشجوی تحصیلات تكمیلی حس كرده ام. مقایسه ساده ای می شود انجام بدهم برای خودم بین دوره ارشد (كه تقریبا انفرادی كار می كردم) و دوره دكتری (كه وارد یك گروه شده ام). تاثیرش از زمین تا آسمان است. اولا ایده های جدید اصلا انفرادی بدست نمی آید (این را تازه با گوشت و پوستم حس كرده ام) اگر هم بدست آید سخت صیقل می خورد. اما توی یك جمع هزار جور سوال می شود. هزار جور ایده بدست می آید و ایده ها صیقل می خورد و البته خیلی هایش هم به بن بست می خورد اما مهم این است كه دانش افراد گروه عمیقتر می شود. بعدهم اشكالات خیلی راحت تر پیدا می شود. گاهی توی یك محاسبه آدم اشتباهی می كند و چیزی را جا می اندازد. در این مواقع به تجربه به من ثابت شده یافتنش خیلی سخت است. اما توی گروه و یك جمع علمی راحت همكارانی هستند كه اشكال را بیابند.



 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ذهنیت افكار عمومی مردم ایران

+0 به یه ن

آقای احمد پورنجاتی  در اعتماد نوشته است: «آقای خاتمی در ذهنیت افكار عمومی مردم ایران و حتی بسیاری از مردم جهان همان چهره جذاب و دوست‌داشتنی و بااخلاق «سید خندان» است؛ مردی فرهیخته كه با همه فضیلت‌های علمی و اخلاقی و خانوادگی و موقعیت‌های كم‌نظیر اجتماعی همواره نماد فروتنی در برابر كرامت انسان بوده و هیچ‌گاه در فراز و فرود موقعیت‌های سیاسی و اعتباری از این خصلت كیمیاگونه فاصله نگرفته است. اما اینك در مجالی كه به بهانه سالروز تولد سیدمحمد خاتمی مشهور فراهم شده، می‌خواهم چهره‌یی متفاوت از او را پیش چشم مردم ایران آفتابی كنم؛ البته این چهره متفاوت از خاتمی مشهور برای دوستان و نزدیكان او ناشناخته نیست اما دریغ است اگر نسل امروز و فردای این سرزمین سیمای تمام‌عیار یكی از محبوب‌ترین شخصیت‌های این برهه از تاریخ ایران را - كه به گفته برخی «مهره مار» دارد - آن‌گونه كه باید نشناسد.

بقیه ی مطلب را می توانید اینجا بخوانید. نظرتان در مورد به كار گرفتن این نوع ادبیات توسط یك فرد در موقعیت پورنجاتی چیست؟ در محتوای حرفش چه؟ ظاهرا دارد از زبان و شما می گوید كه چی در باره ی آقای خاتمی فكر می كنیم.  می پسندید او بیاید و از شما (ذهنیت افكار عمومی مردم ایران)  در مورد رئیس جمهور سابق چنین بگوید؟ 

نمی دانم این ادعایش كه "ذهنیت افكار عمومی مردم ایران" چنین است بر یك نظر سنجی  عمومی استوار است یا دارد تصور  ذهنی خود را  از «ذهنیت افكار عمومی مردم ایران »بیان می فرماید. در صورت دوم آیا ایشان به لحاظ اخلاقی چنین حقی دارند؟ آیا اگر آزادی بیان را اصل بگیریم چنین ادعایی در دایره ی آزادی بیان قرار می گیرد؟!

 

همه ی این ها را به عنوان سئوال برای روشن شدن ذهن خودم مطرح می كنم. جوابش را نمی دانم. می خواهم نظر شما را بدانمروایت پورنجاتی از

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا ایرانی ها اهل كارگروهی و مطالعه نیستند؟

+0 به یه ن

آنا امروز یك نوشته در وبلاگش داره كه مثل همه ی نوشته هاش قشنگه. ساده، روان و پرمحتوا. راجع به این هست كه می شه در وقت های تلف شده مطالعه كرد. دست آخر هم نوشته:"ما خانم ها وقت خود را بیخود تلف می كنیم؟"

البته مشاهده ای كه من دارم اینه كه آقایان ایرانی هم در تلف كردن وقتشان دست كمی  از خانم های ایرانی ندارند. ولی یك مشاهده ی دیگه هم دارم كه شاید به مذاق برخی خوش نیاید. در همین تهران وقتی صفی چیزی می شه برخی خانم های مذهبی كه معمولا كتاب دعایی یا مفاتیح الجنانی به همراه دارند كه بازش می كنند و می خوانند. كلا این طیف مذهبی خیلی بااراده اند. این یك جنبه اش بود. جنبه ی دیگرش هم به قول خارجی ها networkingآنهاست در قالب انواع و اقسام جلسات مذهبی و هیئت ها و... توجه كرده اید چه عالی برای برگزاری هیئت ها و مراسم گوناگون مذهبی كار گروهی می كنند. بعدش برخی می گویند ایرانی ها كار گروهی بلد نیستند بكنند. ایرانی ها اهل مطالعه نیستند و....... پس چه طور آن طیف مذهبی ایران مطالعه به سبك خودشان را دارند و برای كارهایی كه به آن اعتقاد دارند كارگروهی بلدند بكنند؟! بی جهت نیست این طیف این همه در جامعه نفوذ دارند و در تحولات سیاسی منطقه بیش از طیف سكولار تاثیر گذارند.

 چند سالی است كه طیفی دیگر  در جامعه ی حقیقی و مجازی رو به  مذهب ستیزی آورده اند.  من پیش بینی  می كنم همین مذهب ستیزی آن طیف هم به قدرت گرفتن بیشتر مذهبیون در جامعه خواهد انجامید. باعث خواهد شد انسجام و تحرك آنها بیشتر شود و بیشتر انگیزه داشته باشند كه نقاط ضعفشان را برطرف كنند و از ابزار های دنیای مدرن بهره ببرند. 

كسانی كه به گونه ای دیگر می اندیشند به جای آن كه فكرشان را بدهند به هجو اعتقادات جریان متنفذ غالب، بهتر است سعی كنند ضعف های خود را برطرف كنند. این كه نمی توانند یك كار گروهی بدون دعوا بكنند نقطه ضعف است. این كه وقت خود را با غرولند ها ممتد به جای مطالعه به سبك خود تلف می كنند نقطه ضعف است. این كه networkingشان ضعیف است نقطه ضعف است. این كه اغلب انجمن هایی كه می سازند بعد از دوسه جلسه منحل می شود یا انشعاب می دهد نقطه ضعف است.

این گوی و این میدان! در چهار سال آینده بنا به وعده های رئیس جمهور منتخب تاسیس انجمن ها و سازمان های مردم نهاد مورد تاكید و تشویق خواهد بود. ببینیم و تعریف كنیم كه انجمن ها و سازمان های مردم نهاد چه قدر خواهند توانست راه به پیش ببرند. ببینیم خواهند توانست انسجام خود را حفظ كنند. ببینیم خواهند توانست در راه اهداف خود قدم بردارند. یا پس از مدتی اعضایشان با هم دعوا خواهند كرد و از هم خواهند پاشید و اعضایشان در لاك یأس و ناامیدی خواهید خزید؟! 

معتقدم برای حل بسیاری از معضلات  چنین انجمن هایی ضروری هستند. انجمن های ادبی زبان های محلی گوناگون ایران نظیر تركی آذربایجانی، انجمن های حفاظت از محیط زیست، انجمن های حمایت از كودكان كار و......

باز هم معتقدم برای این كه این انجمن ها پا بگیرند نباید آلوده به خط كشی های ایدئولوژیك شوند. باید از توان نیروهای مختلف استفاده كرد. صریح بگویم: نباید خط كشی ریشو/بی ریش یا چادری/مانتویی راه انداخت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ما ایرانی ها و ابرنواخترها

+0 به یه ن

از هر منظر كه بنگریم ابر نواختر ها-یا همان سو پر نوا ها- پدیده های خارق العاده ای هستند. در عرض حدود چند هفته ابر نو اختر به اندازه 10 میلیارد سال خورشید انرژی به صورت نور ساطع می كند. این در حالی است كه انرژیی كه به صورت نوترینو آن هم در ظرف تنها 10 ثانیه ساطع می شود 100برابر این مقدار است! نور ساطع شده از ابرنواخترها از دیرباز توجه ستاره شناسان را جلب كرده اما تا كنون نوترینوی ساطع شده از فقط یك ابرنواختر مشاهده شده است. این ابر نواختر كه اس-ان-1987نام گرفته بیست سال پیش مشاهده شده است. امسال در گوشه و كنار دنیا مراسم بیست سالگی این مشاهده را به جا آوردند. چند ابرنواختر از نظر تاریخ اختر فیزیك اهمیت ویژه دارد:الف- اولین ابرنواختری كه در دوره هخامنشیان توسط ستاره شناسان چینی ثبت شد. ب)ابرنواختری كه هزار سال پیش (یعنی در همان بروبروی تمدن اسلامی-ایرانی) توسط غیر ایرانی ها به ثبت رسید. ج)ودیگری همین اس-ان-1987 كه در بحبوحه بمباران شهر های ایران اتفاق افتاد. ایرانیها در مطالعه هیچكدام از اینها نقشی نداشتند! توجه داشته باشید كه دو تای اینها دقیقا در دوره هایی اتفاق افتاده اند كه  دوران شكوفایی تمدن این حوزه ی فرهنگی بود. ببینیم در مطالعه ابرنواختر بعدی ما چه نقشی خواهیم داشت.

چهارشنبه ۲۸ مارس ۲۰۰۷

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ]