+0 به یه ن
در چند روز گذشته، من چند مصاحبه محمد مالجو را با چند تا از این اقتصاددان های نئولیبرالیست که مشاور دولت و.... هم بودند گوش کردم. البته نصفه و نیمه. به نظرم صحبت های آن نئولیبرالیست ها چنان غرض آلود و ضد مردمی آمد که رغبت نکردم تا آخر گوش کنم. قبل از این مصاحبه ها من گمان می کردم لب حرف چپ ها آن هست که دولت باید اقتصاد را در دست بگیرد تا از اقشار آسیب پذیر حمایت کند و لب حرف راست ها آن هست که دولت باید زمینه سود بیشتر و پایدار سرمایه داران را فراهم کند چرا که اگر سرمایه داران کشورپروارشوند سود آنها به کل جامعه هم سرریز می شود. نظر خودم هم این بود و هست که نه به آن شوری شوری باید باشد نه به این بی نمکی، بلکه بسته به مورد و شرایط دولت باید سیاست میانه ای اتخاذ کند.
در هرحال با شنیدن صحبت های این نئولیبرالیست های وطنی دریافتم که من اشتباه می کردم. لب حرف آنها این هست که «فقرا که همه جا و همیشه در رنج و مشقتند. اونها که باید همین طور بمانند اما نکته اینجاست که دولت نئولیبرال باید کاری کند سرمایه دار هم به فقر و فلاکت بیافتد. اصلا چشمشان کور که مشکلات دارند! بروند مثل تایلند تجارت «موفق» (!!!!!) راه بیاندازند و سود کنند و بیایند به دولت مالیات دهند!!!!»
از پیش ملاحظه کرده بودم که در زمان خاتمی و احمدی نژاد یعنی قبل از این که دور دست این مشاوران اقتصادی، بیافتد با همه مشکلات و نابسامانی های اقتصادی که بود دست کم پولدارهای ایرانی -ولو این که وابسته به حکومت نبودند- داشتند پولدار تر می شدند. از وقتی اینها دور برداشتند شرکت ها و وارد کننده ها و صادرکننده ها ی مستقل همه شروع کردند به ضرر کردن. فقط قشر باریک وابسته و وصل به قدرت و نوچه هایشان -که خیلی خودی محسوب شدند- سود های نجومی کردند.
محمد مالجو سعی می کرد نظرات آنها را به چالش بکشد اما از پسشان بر نمی آمد. اولا به آمار کامل مورد نیاز برای بحث دسترسی نداشت و ثانیا احتیاط می کرد که مبادا چیزی بگوید که برایش دردسر شود. با همه احتیاط ها و محافظه کاری ها باز هم دستگیرش کردند! ای کاش دست کم حرفش را بدون خود سانسوری می زد!
الغرض! به نظرم اقتصاددان های چپگرا در کشور ما حریف این نئولیبرال ها نخواهند شد! به نظرم خود صاحبان مشاغل و سرمایه داران کوچک غیر وابسته باید خود به میدان آیند و دست کم مسایل و دغدغه های خود را بدون لکنت بیان کنند. قدرت جمعی آنها بیش از قدرت جمعی امثال محمد مالجوست.
اشتراک و ارسال مطلب به: