+0 به یه ن
افرادی انگشت شمار به بهانه این که طرفداران تراختور پرچم ترکیه را برافراشته اند دارند علیه پزشکیان جو سازی میکنند.
من البته وکیل و وصی پزشکیان نیستم و قصد دفاع از او را ندارم. با این جو سازی ها نه تنها هیچ آسیبی به پزشکیان نمی رسه بلکه محبوبیت او در بین صدها هزار نفر هویت طلب آذربایجانی افزایش پیدا می کنه.
منتهی بیم آن می رود این قبیل جوسازی ها بهانه به دست سرکوبگران در فضای حقیقی و مجازی دهد که با پاپوش دوزی، جوان های بی نام و نشان و بی پناه پرشور طرفدار تراختور را به بهانه برافراشتن پرچمی از هستی ساقط کنند.
برای همین عرض می کنم: برافراشتن پرچم کشور همسایه بنا به قوانین ایران جرم نیست.
یکی از جوسازان مطلبی کنایه آمیز منتشر کرده به این مضمون که در حالی که هر که نماد شیر و خورشید را بر سینه بزند « داخل گونی »می کنند کسانی را که پرچم ترکیه را «تاب میدهند» توی گونی نمی کنند. از منظر او و همفکران -خوشبختانه -نه چندان پرتعدادش، این که جوانان مملکت را به خاطر برافراشتن پرچم همسایه داخل گونی نمی کنند چنان موضوع نگران کننده ای است که برای تقبیح آن باید پست پشت سر پست منتشر کرد! . قرار نیست هر کسی سلیقه شخصی اش را مانند قانون به بقیه تحمیل نماید و در صورت برآورده نشدن سلیقه شخصی اش انتظار داشته باشد شهروندان را داخل گونی نمایند. در پیشخوان هتل ها و رستوران هایی که مشتری خارجی دارند پرچم کشورهای مختلف را می ذارند.
عرض کنم که استفاده از نماد شیر و خورشید هم تا جایی که تبلیغ برای نظام پادشاهی نباشد مطابق قوانین ایران جرم نیست. هر شهروند ایرانی به نشانه دوستی با کشورهای همسایه می تواند پرچم آن کشور را تاب دهد. جرمی مرتکب نشده. اگر هم به یک نماد تاریخی مثل نماد شیر وخورشید علاقه دارد بنا به قانون موجود کشور، می تواند از آن استفاده کند البته باید تاکید نماید که منظورش تبلیغ برای سلطنت پهلوی نیست. اگر احیانا می خواهید پرچم کشور همسایه را برافراشید و کسی به شما ایراد گرفت، تاکید کنید که قصدم، نشان دادن دوستی با ملت این کشور هست. قطعا دوستی و همدلی با مردم ترکیه و جمهوری آذربایجان غیر قانونی نیست . مخالف شرع و عرف و اخلاق هم نیست. ترکیه که حتی در ادبیات رسمی کشور، کشور دوست و برادر خوانده می شه . از کی تا حالا دوستی با مردم ترکیه جرم شده که اینها این قدر جوسازی می کنند؟!
ما می خواهیم از روابط خارجی با همه کشورها تنش زدایی شود تا بتوانیم مناسبات معمولی اقتصادی و علمی و ورزشی وهنری و... با ملت های دنیا داشته باشیم. این جوسازان می خواهند دوستی ما با چند کشور دوست وبرادر فعلی را هم به هم بزنند. با ترکیه هم بخواهیم اره بدهیم تیشه بگیریم کی برایمان می ماند؟!
-------
همان طوری که قبلا نوشتم بین مردم آذربایجان ایران و مردم ترکیه پیوند و دوستی عمیق عاطفی و فرهنگی است. با مردم جمهوری آذربایجان پیوند و دوستی که چند مرتبه قوی تر هم هست. یک عده محدود ایرانی در تهران و خارج (عمدتا در خارج) هستند که از این الفت و همدلی، ناخشنودند و برای محکوم نمودن و زیر سئوال بردن این علاقه، آن را به سیاست های اردوغان یا علی اف نسبت می دهند. راستش تاجایی که من می بینم اردوغان خودش اون قدری در بین مردم آذربایجان ایران محبوب نیست که باعث پیوند باشه. کسی را در دورو برخودم ندیده ام که عاشق چشم و ابروی اردوغان باشه. علی اف بعد از آزادسازی قره باغ محبوبیت بیشتری کسب کرده اما او هم باز اون قدر محبوب نیست که علت پیوند عمیق باشه. اتفاقا برعکسه. یعنی مردم آذربایجان ایران نسبت به مردم جمهوری آذربایجان و مردم ترکیه حس همدلی دارند و اگر حاکمان آنها کاری در خدمت به مردم خودشان بکنه محبوب می شوند و گرنه، خیر.
دلایل خیلی زیادی برای این پیوند عمیق هست. اول این که در سی پنج سال اخیر که تلویزیون ماهواره ای اومده بچه های اذربایجان ایران با کارتون های اون ور بزرگ شده اند، خانم های میانسالش از فشن-شو های اون ور الگو گرفته اند و پیرمرد وپیرزنانش با صدای موسیقی تلویزیون آن ور روی کاناپه به خواب رفته اند.
دوم این که کسانی که به موسیقی موغام و مسایل فرهنگی از این دست علاقه دارند برنامه های فرهنگی تلویزیون باکو را معدن گنج یافته اند.
سوم این که بیزنس های مختلف مراوده با این دو کشور همسایه و همزبان را مایه شکوفایی اقتصادی دانسته اند. زمانی نه چندان دور بزرگترین منبع درآمد آذربایجان شرقی توریست های درمانی ای بودند که از جمهوری آذربایجان می آمدند. صاحبان صنایع مراوده صنعتی با این دو کشور را برای شکوفایی اقتصادی خود حیاتی می دانند. کشاورزان محصولات خام خود را به ترکیه صادر می کنند و...
چهارم این که وقتی ما به ترکیه یا جمهوری اذربایجان می رویم فوق العاده زیاد به ما محبت می کنند. عامیانه بخواهم بگویم ما را «عزت تپان» می کنند. نمونه عرض می کنم: وقتی خاله ام برای دخترخاله ام آبستن بود مادربزرگم نزد دایی ام به ازمیر رفته بود. خانم های همسایه در ازمیر چندین پیراهن و پتو و حتی پوتین (پوتین فانتزی بچگانه مخصوص نوزاد) برای دخترخاله ام بافته بودند و هدیه داده بودند. پیرارسال هم که همین دختر خاله ام در آمریکا باردار بود خاله ام در بورسا زندگی می کرد. خانم های همسایه باز به همان سبک چندین دست لباس و پتو برای نوه خاله ام بافتند که با خود به عنوان هدیه به دختر و نوه اش دهد. چنین محبت می کنند. محبت زنان همسایه ربطی به اردوغان ندارد. چنین محبتی را یک تبریزی در تهران یا کرج نمی بیند. من که ندیده ام! من به جمهوری آذربایجان سفر نکرده ام اما عزیزانی که سفر کرده اند می گویند حتی از ترکیه هم بیشتر آدم را آنجا عزت تپان می کنند. مهمانی پشت مهمانی. هدیه پشت هدیه. یک وقت دیدی نصف شب با ساز و دهل آمدند و کلی هدیه اوردند!!
این را حتی فارس های بدون غرض هم مشاهده کرده اند و می گویند. مثلا در یکی از داستان های خانم گلی ترقی (رمان نویس توانمند ایرانی ساکن فرانسه) که عنوانش «اتفاق» است اشاره می شود که مادر شوهر قهرمان داستان که درسن بسیار کم از باکو به تهران مهاجرت کرده بود بعد از ۵۰ -۶۰ سال سراغ فامیل هایش را در باکو می گیرد و سری به آنها می زند. اونجا او را عملا محبت کُش می کنند از بس که خوراکی ها خوشمزه و نوشیدنی ها به خوردش می دهند و از این مهمانی به آن مهمانی می کشانند. داستان را سالها پیش خوانده ام. اگر درست یادم باشد قهرمان داستان به یک آشنای آذربایجانی (از آذربایجان ایران) که قصد سفر به باکو دارد می گوید سراغی از فامیل های مادر شوهر من می توانی بگیری؟ او هم جواب می دهد که چرا نتوانم بگیرم ما ترک ها همگی یک فامیل بزرگ هستیم. (جوابی به این مضمون.) خانم گلی ترقی که بیغرض است این را دیده و در رمانش آورده. اما مغرضان نمی خواهند ببینند و تئوری توطئه می بافند.
ریشه پیوند عمیق که می گویم این چیزهاست نه آن چه که مغرضان می گویند و می نویسند. و چه مسخره که عده ای گمان می کنند این پیوند را با الدرم بلدرم راه انداختن و سراغ گونی گرفتن می توانند بگسلانند. آن سو محبت می کنند و عزت تپانی راه می اندازند این سو، یک عده (البته عده ای بسیار قلیل و خوشبختانه رو به انقراض) الدرم بلدرم راه می اندازند و می خواهند زهر چشم بگیرند.
-------
در نوشته های قبلی ام تاکید کردم که تاب دادن یا نمایش پرچم کشورهای همسایه -که از قضا روابط دیپلماتیک حسنه ای با کشور ما دارند جرم نیست. بنابراین-برخلاف آن چه که برخی در فضای مجازی جو می انداختند- بنا به قانون مملکت نمی توان به آن دسته از طرفداران تراختور که در استادیوم پرچم ترکیه یا جمهوری آذربایجان تاب می دهند گیر داد. عده ای (البته قلیل اما پرمدعا و مدعی فرهنگسازی و فرهیختگی) انتظار داشتند با خشونت با تاب دهندگان پرچم کشورهمسایه برخورد شود. حتی اگر این عمل جرم بود -که نیست- باز هم خشونت و «توی گونی کردن» غیرقانونی بود. در دستگیر کردن مجرم حقوق قانونی و شهروندی او و خانواده اش باید رعایت شود. اگر در برخورد با دسته ای دیگر از دگراندیشان یا فعالان سیاسی و اجتماعی و مدنی، این مسایل قانونی و حقوقی رعایت نمی شود باید جلوی آن بی قانونی ایستاد. کسی که خود را-خیرسرش- فرهیخته و نویسنده و مستندساز مملکت می نامد دغدغه و شکایتش- نه از برخورد خشن با دسته ای از دگراندیشان- بلکه عدم خشونت و «توی گونی کردن» دسته ای از شهروندان هست که اتفاقا بنا به قوانین موجود کشور جرمی هم مرتکب نشده اند! واقعا که!
بگذریم! دوستانی پرسیدند که چرا طرفداران تراختور پرچم ترکیه را برمی افرازند؟ چه بدونم؟! از خودشان بپرسید. به هر حال خودشان در جواب افترا زنان، بنری به استادیوم برده اند و صراحتا از تجزیه طلبی تبری جسته اند. هیچ کدامشان هم به این بنر اعتراض نکرد. اگر نظری عمومی تماشاگران هوادار تراختور این نبود آن کسانی را که بنر را به استادیوم برده بودند هووو می کردند. همچنان که چند روز پیش یک مداح را هووو کردند و از استادیوم بیرون کردند. دیگه اون بنر- به- دست ها، از یک مداح حکومتی که «وصل تر» نیستند. وقتی مداح را هوووو کردند و بیرون نمودند اینها را هم می توانستند هووو کنند. اگر هووو نکردند و بین صفوف خود پذیرفتند نشانه آن هست که با محتوای بنر همدلی داشتند. والا، هیچ تعارفی برای بیرون کردن نداشتند.
واما در مورد پرچم ترکیه و اذربایجان: همان طوری که قبلا گفتم همدلی و پیوند عمیقی بین ترک آذربایجان ایران و این دو کشور هست. مردم آذربایجان ایران خواهان روابط دیپلماتیک و تجاری و فرهنگی نزدیک تر با جمهوری آذربایجان هستند. این نزدیکی را برای شکوفایی اقتصادی خود لازم می دانند. همین طور از این که برخی مسئولان و برخی فعالان محیط زیستی وابسته به جریان اصلاح طلبی، به غلط و برای «فرستادن افکار عمومی دنبال نخود سیاه»، کاسه و کوزه مشکلات محیط زیستی را بر سر اردوغان می شکنند ناراضی هستند. مثلا بخش ایرانی هورالعظیم را به عمد خود خشک می کنند ولی تبعات شوم محیط زیستی آن و مصیبت هایی را که بر سر مردم خوزستان می آورد به اردوغان نسبت می دهند. در شهر های صنعتی آذربایجان شرقی و اردبیل، تصفیه فاضلاب مناسب نیست و رودخانه ها و دریاچه ها آلوده می شود.مسئولان به جای حل مشکل آسمون ریسمون می بافند و تقصیرات را بر گردن ترکیه اردوغان می اندازند! مردم آذربایجان ایران و اردبیل از این رویکرد خشمگین هستند. البته علت خشم از این سیاست، نه طرفداری از اردوغان بلکه انکار علت اصلی مشکل و ترتیب اثر ندادن به شکایات محیط زیستی هست. من نمی دانم برای چه تراختوری ها پرچم ترکیه را تاب دادند ولی حدسم آن هست که منظورشان این بوده باشد که دوستی آنها با ترکیه قوی تر از اینهاست که باور کنند مشکلات محیط زیستی شان -نه از مدیریت غلط داخلی- بلکه از ترکیه هست. البته این فقط حدس من هست. منظورشان را از خودشان بپرسید (به جای این که با کسانی که می خواهند آنها در گونی شوند هم-آوا گردید!)
---------
در نوشته قبلی ام اشاره کردم که اگر برایتان جای سئوال یا تعجب هست که چرا برخی از طرفداران تراختور پرچم ترکیه یا آذربایجان را بالا می برند از خودشان سئوال کنید. پیش داوری نکنید و به انگ هایی که بدخواهانشان می زنند یا افراد نا آشنا همین طوری سرسری تکرار می کنند بسنده نکنید. اگر برایتان مهم نیست از مسئله بگذرید و ذهنتان را مشغول آن نکنید. اما اگر مهم هست از خودشان بپرسید. به صورت استفهامی بپرسید تا جواب دهند.
البته اگر یک نفر با لحن بازجویانه و خشن برود و از ایشان سئوال کند در جواب خواهند گفت اصلا «.....! حرفی داری؟!»
اگر یکی از این ترک های مقیم تهران را که عمری با گفتن جوک ترکی و سپس اضافه کردن «من خودم هم ترکم هااااااااااا!» دلقک مجالس بوده بفرستید که چنین سئوالی کنند آنها هم از روی لج، جوابی می دهند که اتفاقا انگ ها را تایید می کند. بعدش هم آن ترک مقیم تهران یا کرج، خوشحال وخندان از این که بازجویی و اعتراف گیری اش به ثمر نشسته، بر می گردد پیش دوستان فارسش و برای خوش رقصی و خود شیرینی لاف می زند که مچشان را گرفتم و این طور هم الدرم بلدرم کردم. اولا لاف و رجز خوانی این افراد را باور نکنید. احتمالا نهایت الدرم بلدرم شان این بوده که سری تکان داده اند! ثانیا، واقعا فکر می کنید یک تراختوری از الدرم بلدرم دلقک مجالس فارس ها خواهید ترسید؟!
اما اگر یکی فقط از روی کنجکاوی این سئوال را بین تراختوری ها مطرح نماید دلیل و انگیزه واقعی را خواهند گفت.
یک چیز دیگه: در تبریز، یک هموطن فارس شیرازی یا کرمانی را که نسبت به آنها پیشداوری ندارد بسیار بسیار بیشتر دوست دارند تا ترکان مقیم تهران و کرج که آنها را سوژه ای برای به دست آوردن دل دوستان فارسشان می کنند. دسته دوم، یک روز با گفتن جوک ترکی می خواهند در مجالس تهران خوش رقصی کنند و یک روز با رجز خوانی و الدرم بلدرم راه انداختن علیه همشهری هایشان. معلوم هست که این افراد اعتبار و احترامی بین مردم شهر خود ندارند. اما اگر یکی از شیراز یا کرمان به تبریز برود و بگوید از فلان شهر اومدم -بای دیفالت- کلی به او محبت می کنند. من این را چند سال پیش نوشته بودم. دوستان شیرازی و کرمانی فکر کرده بودند دارم شوخی یا تعارف می کنم. بعدش امتحان کرده بودند و دیده بودند واقعا همین طور هست.از شیرازی ها و کرمانی ها و همین طور تا حدودی از رشتی ها خوششان می آید. می گویند مودب و خونسرد و «حلیم» هستند.
(منظور از حلیم اون غذا نیست ها! در تبریز می گن شیرازی ها حلیم هستند یعنی خوش اخلاقند.)
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو