خانواده یا دوستان؟ (قسمت اول)

+0 به یه ن

برخی از خانواده در ایران به گوش فرزندان خود چنان می خوانند که گویی در دنیا بقیه دشمن هستند و فقط اعضای خانواده قابل اعتمادند. این افراد  به فرزندان خود می آموزند که نسبت به غریبه ها گارد بگیرند. طبعا این نگرش ایرادهای زیادی دارد و فرزند این خانواده به علت همین بسته بودن، بیشتر از همتایانش ضربه می بینند. 

اما حتی در خانواده های معمولی ایرانی هم که  نسبت به دیگران گارد ندارند این طرز فکر وجود دارد که در هنگام سختی ها دوستان متفرق می شوند و خانواده برای آدم باقی می ماند.
حتی این حکم کلی هم با خیلی از مشاهدات نمی خواند. اتفاقا خیلی وقت ها همین انتظار بیش از حد از اعضای خانواده باعث می شود که برای کمک پا پیش نگذارند!  به طور مثال، ممکن است  شما در خانه بستری باشید و نیاز به خرید داشته باشید. شاید در این موقعیت یکی از دوستان شما که حتی خیلی هم صمیمی نیست، زنگ بزند، لیست خریدتان را یادداشت کند و  وقتی برای خودش خرید می کند خرید شما را هم انجام دهد و بیاورد از درب خانه تحویل دهد و برود. اما خواهر خود شما که شما را در این حال می بیند یک خاطره نفتالین زده از صندوقچه خاطرات بیرون بکشد و به بهانه آن دعوا و قهر کند. نه تنها کمک نکند بلکه اعصابتان را هم با قهر مسخره اش به هم بریزد! 
این  لزوما به معنی خوبی خیلی زیاد آن دوست و بدی خواهر شما نیست. از دوست انتظاری بیشتر از این نیست اما خواهر خود از خود انتظار دارد علاوه بر این که خرید را  انجام دهد، غذا هم درست کند، از شما هم پرستاری کند و.... 
بعد می بیند خیلی سخت شد در ناخودآگاهش دنبال بهانه برای قهر می گردد تا خود را مجاب کند که به خاطر قهر کمک نکردم نه به علت تنبلی!

خلاصه یک کم پیچیده تر از آن هست که بتوان حکم کلی صادر کرد که «در هنگام سختی خانواده برتر از دوست آمد پدید»!


در قسمت دوم نوشته ام به این خواهم پرداخت که آیا در مسایل مالی لزوما  مشورت با خانواده بهتر از مشورت با دوستان و آشنایان هست یا خیر؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ارائه سخنرانی در وطن

+0 به یه ن

اگر در خارج از ایران به کار پژوهش مشغول هستید از چند جهت مفید هست که هنگامی که به والدین خود سر می زنید چند سخنرانی علمی هم در ایران ارائه دهید:

۱) به انتقال دانش به کشور کمک می کند.
۲) شما خود را به همکارانتان در ایران می شناسانید. اگر در آینده تصمیم گرفتید به ایران باز گردید این شناخت در استخدام شما می تواند نقش مثبت ایفا کند.
۳) خاله بازی ممتد حوصله تان را سر خواهد برد و سر زدن به محیط آکادمیک  به بهانه ارائه  سخنرانی می تواند برایتان جذاب باشد. :)

اگر تهرانی هستید یکی دو سخنرانی در موسسات  و دانشگاه های درجه یک تهران ارائه دهید. اگر هم اهل شهر دیگری هستید یکی در تهران ارائه بدهید یکی در شهر خودتان.
در دانشگاه های تهران خوشبختانه این کار جا افتاده هست.  می توانید به آسانی ای-میل به آنها بزنید و بگویید که قصد آمدن به ایران در فلان تاریخ دارید. احتمالا خودشان می خواهند که سری به آنها بزنید و سخنرانی کنید. کمابیش مثل موسسات خارج.

اما در شهرستان ها این موضوع کمتر جا افتاده. شاید شیراز و اصفهان که از قدیم ارتباطات بیشتری داشتند استثنا باشند اما در سایر شهر ها ممکن هست استادان پیشکسوت لنگه ابرو بالا بیاندازند و در دل بگویند  که «بچه پر رو را باش! دو سال رفته خارج، خیال می کنه چنان مهم شده که بیاد به ما سمینار بده.» البته یواش یواش داره در شهرستان ها هم  جا می افته که وقتی یکی می گه می خواد بیاد سخنرانی کنه به معنی آن نیست که فکر می کنه بیشتر از محلی ها  می فهمه بلکه در موضوعی مطلب جدید یاد گرفته و خود اندکی مرزهای علم را پیش برده. او می خواد بیاد گزارش این پیشرفت ها را بده. همین! این کار در فضای آکادمیک دنیا خیلی مرسوم هست. دانشگاه های مهم دنیا مثل استنفورد و هاروارد و پرینستون و برکلی و ام-آی-تی و ..... یک عالمه خرج می کنند که یکی مثل او بیاد، یک همچین سخنرانی ای ارائه بده. حالا که او به خرج خودش داره می آید سخنرانی کنه بهتره استقبال کرد.

هر چند میزان پذیرش این نکته الان نسبت به ۱۰-۱۵ سال پیش بسیار بیشتر هست اما طول می کشه که کامل جا بیافته.
اگر می خواهید در شهری در ایران به جز تهران سخنرانی کنید این حساسیت را مد نظر داشته باشید. اما به خاطر این نوع واکنش ها از جانب استادان پا به سن گذاشته (و البته مجیز گویان جوان تر آنها) از این  که سخنرانی کنید سست نشوید.
اگر حس می کنید پذیرش لازم را ندارند یک مقدار  تعارفی که می پسندند چاشنی ای-میل تان کنید. در شهرستان ها خارج از عرف نیست که کسی  این گونه تعارفات را به کار ببرد: «البته جسارته. من اومدم درس جواب بدهم. می دونم که دارم زیره به کرمان می برم......»
(دقت کنید که این تعارفات اصلا با روح علم به معنای مدرن آن همخوانی ندارد. پیش فرض این تعارفات این هست که یک سری علامه همه چیز دان وجود دارند که همه علم  را ازبر دارند.  قسمت تعارف ماجرا آن هست که مخاطب یکی از این علامه های همه چیز دان هست.  من با این نوع تعارفات مشکل بنیادی دارم. اصلا  پیش فرض این تعارف با این نگرش که محققان مرزهای دانش را به طور آهسته و پیوسته به جلو می برند سازگار نیست!)

اگر حس قلبی تان این خواهد بود «ای ابله! من این سمینار را در برکلی هم دادم و لازم هم نداشتم این همه تعارف تیکه پاره کنم» بهتر هست از به کار بردن این تعارفات صرفنظر کنید.
من خودم اهل تعارفی که به آن باور نداشته باشم نیستم. اگر مخاطبم معلم یا استادی باشد که در برهه ای، مطالبی و یا نگرشی آموخته که بنیان دانش فعلی من شده باشد از ابراز آن ابایی ندارم  اما تعارف بی اساس دوست ندارم.
حالا شما با در نظر گرفتن این نوع حساسیت ها، فکر کنید ببینید چه طرز بیانی بهینه خواهد بود. 

به هر حال امثال شما آن قدر باید بروند و دانش را انتقال دهند که این گونه نکات جا بیافتد.

آن چه که گفتم کمابیش در مورد پژوهشگرانی که در یکی از کلانشهرهای ایران به کار پژوهشی مشغولند و به خانواده خود در شهری کوچکتر سر می زنند هم صادق است. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ارزشیابی مدرک دکتری و اهمیت ارسال به موقع فرم های اداری

+0 به یه ن

اگر در خارج از کشور دارید دکتری می گیرید و قصد بازگشت به ایران داریدبه هوش باشید که به موقع مدرک تحصیلی تان را بدهید در ایران ارزشیابی شود. وزارت خارجه و وزارت علوم فهرستی از دانشگاه های مهم ومعتبر  خارج از کشور 
را دارند. چک کنید که نام دانشگاه یا محل تحصیل شما در آن لیست باشد. اگر نیست مکاتبات لازم را در اسرع وقت انجام دهید تا دانشگاه شما را اعتبارسنجی کنند و وارد فهرست خود نمایند. (ممکن است در شاخه پژوهشی شما موسسه شما یکی از پنج تای اول درجهان باشد اما چون به لحاظ تعداد پژوهشگران موسسه بزرگی محسوب نشود هنوز از منظر وزارت علوم ناشناخته مانده باشد. این به معنی ضعف وزارت علوم هم نیست. موید این واقعیت هست که هر کدام از ما -هرچه قدر هم که در رشته پژوهشی خود سرآمد باشیم- تنها گوشه کوچکی از دنیای دانش را جلو می بریم و در نتیجه قرار نیست همه دنیا موسساتی را که برای ما بسیار مهم هستند بشناسند! خلاصه به جای آن که شعار بدهید یا ضعف های وزارت علوم را به رخ بکشید، زودتر اقدام کنید که لیست وزارت علوم با افزودن موسسه محل تحصیل شما تکمیل گردد. فردای روز دفاع از تزتان هم شروع کنید به کارهای اداری مربوط به گرفتن رسمی مدرک و ارزشیابی آن در
وزارت علوم. پروسه طولانی ای است. تا این پروسه تکمیل نشود رسمی شدن قراداد شما به تعویق خواهد افتاد. این موضوع را پشت گوش نیاندازید.



یک نکته مهم بعد از استخدام به عنوان علمی این هست که فرم های مربوط به ارتقای سالانه، ارائه طرح پژوهشی، فرم های درخواست پژوهانه و ....را جدی بگیرید و به موقع و قبل از سرآمدن مهلت مربوطه تکمیل و ارسال نمایید. خیلی عیب بزرگی است که کسی دکتری داشته باشد اما در پرکردن این فرم ها و یا نگارش نامه های مربوطه غلط های املایی و انشایی فاحش داشته باشد. باعث می شود در خواست وی جدی گرفته نشود.


کسانی که این نکات را رعایت نمی کنند در فضای آکادمیک عقب می مانند. برخی شان دچار توهم می شوند که چون توطئه ای درکار بوده عقب افتاده اند. برخی هم گمان می کنند باید به جای جدی گرفتن این نکات ساده، کارمندان را ترغیب کنند که از مسایل پشت پرده خبر دهند تا اینان توطئه ها را خنثی سازند. خیلی وقت ها هم کارمندها از این نقاط ضعف سو استفاده می کنند. با ارائه اطلاعات غلط یا داستان سرایی ها اعضای هیئت علمی را علیه هم تحریک می کنند و.... تا خود را مهم تر از آن چه که واقعا هستند جلوه دهند.


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

لزوم مکتوب نمودن توافقات و رعایت عرف و واقعیات در آنها

+0 به یه ن

وقتی دو نفر سر مسایل مالی یا نظایر آن به توافقی می رسند و قراری با هم می گذارند بهتره با جزئیات کامل و به طور واضح آن را در اسرع وقت مکتوب کنند و به امضای طرفین برسانند. اگر موضوع اهمیت لازم را دارد بهتره دو نفر هم به عنوان شاهد امضا کنند. اگر حتی بیشتر اهمیت داره بهتره اون را به ثبت رسمی برسانند.

برخی از هموطنان از این کار سرباز می زنند و با نمایشی ملودراماتیک می گویند "یعنی تو به من اعتماد نداری؟!" اتفاقا به این جور آدم ها نباید در مسایل مالی و نظیر آن اعتماد کرد ولو این که پدر خود آدم باشند. اگر ریگی به کفش نداشتند حتما خود بیشتر راغب بودند که مکتوب بشه چون ممکنه حافظه خود ما شیطنت کنه و پس فردا گمان کنیم به جای این که  یک تومن طلبکاریم، دو تومن طلبکاریم. 

برخی هم با این بهانه و ژست که من اون قدر با رقم های بالاتر سر وکار دارم که اینها برایم پول خرد هست از مکتوب کردن توافقات سرباز می زنند. این هم بهانه بیخودی است! اتفاقا چون طرف با رقم های بزرگ روزانه سر وکار دارد بیشتر احتمال دارد این رقم خرد را که برای شما مهم هست فراموش نماید. اتفاقا در این صورت بیشتر باید اصرار کرد که مکتوب شود.


همین طور هست هنگام دریافت پیشنهاد کاری. حتما باید اصرار کرد که مکتوب باشد. جملاتی نظیر "جای دخترمی "و "جای پسرمی " ، "افتخار شهرمان و کشورمانی" و ..... مفت نمی ارزند. پیشنهاد کاری باید مکتوب و واضح  و مهمور باشد و عنوان دقیق موقعیت شغلی و در صورت امکان میزان حقوق و مزایا و امکان مرخصی و بیمه و .....در آن (یا در مدارک مکتوب الحاقی) قید شده باشد. در مورد همه این موارد مذاکره باید کرد.

البته شور مذاکره را هم نباید درآورد. در چارچوب عرف و واقعیات جامعه تعهد باید خواست. مثلا در این وضعیت بد اقتصادی که اغلب شرکتها-به خصوص شرکت های نوبنیاد- نمی دانند تا چه زمان می توانند چراغ شرکت را روشن نگاه دارند یک دانشجو که رفته در شرکت کارآموزی کند نباید انتظار تعهد استخدام سی ساله داشته باشد! والا برای همان کارآموزی بی مزد هم راهش نمی دهند چون او را عامل دردسرسازی می بینند. 

در مورد این که عرف چیه و حدود تعهدات در چه حد هست ابتدا پرس و جویی کنید بعد وارد مذاکره شوید. "شلدون بازی" هم نباید کرد! "شلدون بازی" یعنی این که بخواهید الکی نشان دهید خیلی دقیق و مراقب هستید و فکر ظرایفی را می کنید که به عقل جن هم نمی رسد. نمونه "شلدون بازی" را در پایین ذکر می کنم: 
معمولا برگزاری سمینارهای هفتگی در موسسات بر عهده پژوهشگران پسا دکتری است. عرف این هست اما در قرارداد قید نمی شود که این کار جزو شرح وظایف یک پژوهشگر پسا دکتری است. اما معمولا وقتی  از آدم های نرمال خواسته می شود  که این مسئولیت را تقبل کنند "نه" نمی گویند. تازه استقبال هم می کنند. چون می توانند   آن را در رزومه خود به عنوان کاراجرایی بیاورند که پوئن مثبتی برایشان در استخدام های بعدی خواهد بود. به علاوه فرصتی خواهد بود تا خود را به استادان دانشگاه هاى مختلف که برای سخنرانی آنها را دعوت می کنند بشناسانند و به این ترتیب شانس استخدام خود را بعد از اتمام دوره پسا دکتری بالاتر  ببرند.
اما کسی که "شلدون بازی" در می آورد جواب می دهد در قرارداد من این وظیفه قید نشده بنابراین قبول این مسئولیت نمی کنم!


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دامی گسترده برای لقب «دکتر»

+0 به یه ن

یکی از تکنیک هایی که رندان با توسل به آن کلاه سر استادان دانشگاه و دانشجویان دکتری و پزشکان و داروسازان می گذارند این هست که اونها را با لقب "خانم دکتر" یا "آقای دکتر"، "استاد" یا پروفسور و نظایر آن بمباران می کنند.
چنان در وارستگی آقا یا خانم دکتر مدیحه سرایی می کنند که او خجالت بکشد که چانه بزند یا بخواهد که توافقات را مکتوب نمایند.

اما بعد از این که کلاه را گذاشت و صدای اعتراض خانم یا آقای دکتر بلند شد، شروع می کند او را با فحش های رکیک و ادبیات لمپنی می نوازد. این هم باز یک تکنیک هست! خانم یا آقای دکتر دون شأن خود می پندارد با او دهن به دهن شوند در نتیجه از پی گیری حق خود می گذرد.

اگر دیدید یکی زیادی داره پیاز داغ تعارف در مورد وارستگی شما می کنه به او شک کنید. سعی کنید از معامله با او حذر کنید. اگر مجبورید و چاره ای ندارید، از این که با لفظ قلم صحبت کنید حذر کنید. با لحن صحبت و زبان بدن به او بفهمانید که با لقب "دکتر و پروفسور و استاد" سرتان نمی شود شیره  مالید. با هشیاری آماده اید که چانه بزنید و ابدا هم حق خود را به خاطر این قبیل تعارفات پوچ وا نخواهید نهاد.

(اگر صلاح می دانید  به اشتراک بگذارید. همین متن ساده می تواند جلوی خیلی از سو استفاده ها را بگیرد.)

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

استاد فریبرز رئیس دانا بر اثر کرونا در گذشت

+0 به یه ن

دیروز استاد فربیرز رئیس دانا، اقتصاددان، به علت ابتلا به بیماری کرونا در گذشت. برای آشنایی با دیدگاه های آن زنده یاد به مقالات موجود در این لینک مراجعه نمایید.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هشیار باشیم که خشم مان را برسر که خالی می کنیم

+0 به یه ن

از وقتی وبلاگستان دایر شده یک عده هم پیدا شده اند که با نام های جعلی در صفحات شخصی این و آن با فحاشی و بد وبیراه عقده هایشان را خالی می کنند. قبل از وبلاگستان زمانی که هنوز تلفن ها کالر-آی-دی نداشت اسلاف این عده زنگ می زدند خانه دیگران فحش می دادند.

اما من اینجا نمی خواهم راجع به این عده حرف بزنم. من می خواهم راجع به یک پدیده نوظهور که همزمان با قرنطینه کرونا شروع شد صحبت کنم. مردم ما قبل از آمدن کرونا هم به دلیل وقایع آبان ماه و سپس سرنگون سازی هواپیمای مسافربری خشمگین بودند  ولی این سو مدیریتی که باعث انتشار بیش از حد کرونا شد و عدم تخصیص بودجه درخور برای مقابله با کرونا مردم را بیش از پیش خشمگین کرده است. (ایتالیا٢٨ میلیارد دلار برای  جبران زیان اقتصادی که به واحدهای اقتصادی بر اثر کرونا وارد می شود اختصاص خواهد داد. ایران چه خواهد کرد؟!)

مردم ما خشمگین هستند و حق دارند که باشند. اما به گونه ای که عده ای از مردم خشم خود را بیرون می ریزند به نظر این حقیر هم به خود آنها آسیب می زند، هم به خانواده آنها و هم به جامعه.
عده ای صبح تا شب در فضای مجازی به همراه دوستان و همفکرانشان در حال نفرین و فحش دادن هستند. من درباره آدم های فحاش عقده ای که کاری جز فحاشی بلد نیستند حرف نمی زنم! اتفاقا این افراد که مورد نظر من هستند افراد بسیار محترمی هستند که تا یک ماه پیش به ندرت زبان به دشنام و نفرین می گشودند.
ابتدا نفرین هایشان فقط شامل  مسئولان رده بالا یا مروجان نوعی از خرافات بود که انتشار کرونا را تسریع می کند اما کم کم دایره خشم شان وسیع تر شده. دیگه رئیس یک شعبه فرعی از بهمان بانک در فلان کوچه هم از نظر شان شده جزو مسئولانی که مسبب بدبختی های ما هستندو درنتیجه سزاوار توهین و فحش و نفرین!!!
از آن سو هم قشرهایی نظیر دستفروش و ... که برای سیر کردن خانواده مجبور به خروج از خانه هستند  هدف نفرین و فحش شده اند.

این روش ابراز خشم مخرب هست. اگر ما بخواهیم با فساد وتباهی مبارزه کنیم نیاز به اتحاد بین همه اقشار داریم.
وقتی صبح تا شب با دوستان و همفکران علیه بقیه اقشار مردم فحاشی کنیم کجا می توانیم به چنین اتحادی دست یابیم؟

به علاوه این همه ابراز خشم در فضای مجازی آدرنالین بدن مان را می برد بالا، خشم مان را برروی اهل خانه می ریزیم. تحمل قرنطینه خانگی خود به اندازه کافی سخت هست. تحمل همسر/فرزند/پدر/مادر/خواهر/برادر و.... که دایم کج خلقی می کند در قرنطینه خانگی دشوارتر خواهد بود. 
اگه این طور پیش بره بعد از اتمام کرونا اون قدر ملت درگیر اختلافات خانوادگی خواهند شد که وقت و انرژی ای برای حل ریشه ای مشکلات ومبارزه با فساد نخواهد ماند!

می دانم همگی خشمگین هستیم. حق هم داریم که باشیم! اما تا در قرنطینه هستیم خشم خود را با روش های مانند ورزش و رقص و یوگا و .... تخلیه کنیم نه با فحاشی علیه اقشار گوناگون.

اونهایی که به این نوع فحاشی ونفرین می کنند اسم کار خود را "آگاهی بخشی" می نامند و طوری وانمود می کنند که گویی یک رسالت ملی برای این "آگاهی بخشی" دارند. باید به آنها گفت: "عزیزم! این کاری که می کنید فحاشی است! با اطلاق "آگاهی بخشی" به آن، زحمات آگاهی بخشان واقعی را لوث نکنید."

🍀@minjigh 
در لینک زیر مبالغی که کشورهای مختلف برای مقابله با لطمات اقتصادی کرونا اختصاص داده اندبرشمارده شده اند:


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فحش و نفرین پای تلویزیون

+0 به یه ن

من در سال ۵۷ تنها دو سال داشتم و خاطره ای از قبل از انقلاب ندارم. اما جسته و گریخته از خاطره گویی ها این طور دستگیرم شده که درصد بزرگی از جامعه پای تلویزیون می نشستند تا فحش بدهند و آرزوی مرگ کنند. به طور مشخص دو نفر که فحش خورشان ملس بوده یکی عباس هویدا بوده و دیگری فریدون فرخزاد (که هر دو بعد از انقلاب کشته شده اند.) اون جمعیت عظیم که پای تلویزیون می نشستند و برای این ها آرزوی مرگ می کردند با این دو نفر پدرکشتگی نداشتند. اما گویا از عصا و ارکیده هویدا خوششان نمی آمده و از این که فرخزاد به جای عباراتی نظیر «بنده حقیر» از کلمه «من» استفاده می کرده  حرصشان می گرفته! 


   فکر نمی کنم   رژیم پهلوی با فحش هایی که این عده جلوی تلویزیون در حال تخمه شکستن می دادند سرنگون شده باشد. آن چه که  در سرنگونی نقش کلیدی ایفا کرد اعتصابات سراسری به خصوص در بخش های کلیدی نظیر صنعت نفت و بخش ترابری بود نه فحش های  پای تلویزیون. اما آیا فحش های پای تلویزیون که بعدا در سطح وسیع تر  در سطح جامعه هم بازگو می شد بی تاثیر بود؟! گمان نمی کنم. تاثیر فحش ها این بود که کسانی که بعد از انقلاب قدرت را در دست گرفتند این گونه برداشت کردند که رگ خواب این ملت را با راه انداختن اعدام ها -با محاکمه های حداکثر ۵ دقیقه ای- می توانند به دست آورند وبه این صورت پیش تاختند. چه بسا اگر فکر می کردند رگ خواب ملت -به جای اعدام  با رنگ آمیزی حلبی آباد ها و      ساز و دهل به دست می آید به جای اعدام اون روش را پیش می گرفتند. دست کم برای توریسم مان بهتر می شد. مثل آمریکای لاتین.               🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نگرانی من برای تبعات اجتماعی کرونا در ایران

+0 به یه ن

کرونا تبعات خیلی بزرگی برای نظم اجتماعی سیاسی اقتصادی دنیا خواهد داشت. اما چشمم آب نمی خوره در ایران رنسانس ایجاد کنه. حداکثر یک نوع خرافات را با نوع دیگری از خرافات جایگزین کنه.  فعلا که جوک ساختن را با فحش دادن جایگزین کرده. 


  از وقتی  کرونا آمده یک عده در خانه نشسته اند در فضای مجازی با همفکران خود صبح تا شب فحش می دهند و نفرین می نمایند، اولش با فحش علیه قدرتمندان  و قشر اجتماعی ای که پایگاه آنهاست  از یک سو و سلبریتی ها از سوی دیگر شروع کردند. الان دیگه قشرهای دیگر را هم بی نصیب نمی گذارند.  دایره فحش دادنشان به مدیر مدرسه و رئیس بیمارستان و رئیس شعب بانک هم رسیده و  همه این شغل ها را به یک جا مورد تفقد قرار می دهند. 
البته از قبل از کرونا هم یک عده  عقده ای بودند که کارشان این بود که با نام جعلی (اغلب با چندین نام جعلی متفاوت) می رفتند در وبلاگ و .... دیگران فحاشی می کردند. اما از وقتی کرونا آمده آدم های محترمی هم که قبلا به ندرت فحش می دادند با نام واقعی خودشان در گروه های دوستانه مدام علیه این قشر و آن قشر فحش می دهند. این پدیده جدید هست و همزمان با کرونا ظهور کرد.

  خدا به خیر کنه !   با این همه آدرنالینی که در رگ ها تزریق می شه بعد از اتمام این قرنطینه منتظر موجی از طلاق موجی از اختلافات شدید و غیر قابل کنترل بین والدین و فرزندان و نیز دعوا های بیشتر در سطح شهر باشید. متاسفانه من چشمم آب نمی خوره در ایران خودمان بعد از رفع این کرونا رنسانسی رخ بده یا اصلاح چشمگیر سیاسی اجتماعی رخ بده. بیشتر پیش بینی می کنم مردم به جان هم بیافتند.      🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ابلهان و رندان و باقی جامعه

+0 به یه ن

« کشیش آمریکایی: دست‌هایتان را بر روی تلویزیون‌های خود بگذارید تا کرونا شما را شفا دهم!»




درسته که ابله همه جای دنیا هست. حتی این هم درسته که یک عده از آدم های رند در همه جای دنیا که از حماقت این ابله ها سو استفاده می کنند و برای خودشان دکان باز می کنند.


اما دو پارامتر در جوامع مختلف متفاوت هست:

١-چه در صدی از جامعه تا این درجه ابله هستند؟ 


٢- اون رندهایی که از حماقت این  ابله ترین ابله ها ارتزاق می کنند تا چه حد بالانشین می توانند بشوند؟ وای به روزگار ملتی که پایگاه اجتماعی طبقه حاکمه شان همین قشر ابله ترین ابله ها باشند.

طبعامورد یک و دو مستقل از هم نیستند، هر چه درصد این ابله ترین ابله ها بیشتر باشد رندهایشان بالانشین تر می شوند.

🍀@minjigh

حالا من مردمی را در سیاره اپوستاکسوس می شناسم به نام ملت الکسوس. 

پنج درصد ملت الکسوس باور دارند با عنبر نسارا و روغن بنفشه می توان کرونارا شفا داد. بقیه برای این پنج درصد جوک می سازند اما از بین آن ٩٥درصد پنج در صد هم روش های من درآوردی خود را -خوردن گوشت شتر، گذاشتن آجر داغ بر سینه و.... تجویز می کنند. پنج درصد بعدی هم با فرادرمانی و عرفان حلقه به جنگ کرونا و همه بیماری ها با هم می روند.

پنج درصدشان هم  رندانی هستند که که هر کدام به نوعی بر گرده این ١٥ درصد سوارند. 

واما 80 درصد بقیه که خیر سرشان عقلای قوم هستند. ٨٠ درصد بقیه وقتی حکم شلاق زدن سه پزشک را که به این روش های من درآوردی اعتراض داشتند صادر شد لام تا کام اعتراضی نکردند!


شما  فکر می کنید سرنوشت ملت الکسوس چه خواهد بود؟

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل