خانواده یا دوستان؟ (قسمت سوم)

+0 به یه ن

بحث مان سر این بود که برای همفکری در مورد مسایلی نظیر خرید ملک  به چه کسی بیشتر می توان اعتماد کرد خانواده یا دوستان و آشنایان. در مورد مزیت خانواده نسبت به اغیار از زبان خانواده بسیار شنیده اید. حالا من اندکی از مزایای آشنایان می گویم:

۱) تعداد آشناها بیشتر هست و در نتیجه تخصص های متنوع تری دارند و می توانند جنبه های متنوع تری از موضوع را پوشش دهند.
۲) اگر با آشنا اختلاف پیش آمد آسان تر از فامیل می شود قطع رابطه کرد یا دعوا نمود.

البته مضرات خود را هم دارد.  من باور ندارم همه مردم دزد و غیر قابل اعتماد شده اند. من معتقدم هنوز بیش از دو سوم مردم قابل اطمینان هستند به شرط آن که ظرفیت هایشان را بشناسیم و از همان ابتدا حدود و مرزها را روشن نماییم. 
یکی از مضرات همفکری گرفتن از آشنایانی که تجربه کار و کاسبی و خریدو فروش ملک دارند (به خصوص اگر جوان باشند) آن هست که در بدوکار سعی می کنند با رخ کشیدن میزان مبالغی که روزانه با آن سر و کار دارند اعتماد به نفس شما را بکشند. خیلی این قبیل لاف هایشان را جدی نگیرید. بذارید یک ربع ساعت لاف بزنند بی آن که نظری دهید بعدش می نشینید حرف حساب دو تا دوتا چهار تا می زنید.

معمولا جامعه به ما که سرمان در کار علم و پژوهش هست در مسایل مالی و اجتماعی به چشم پخمه نگاه می کند! اگر در این مواردی نظری دهیم یا حتی سئوالی هم بکنیم معمولا برخورد اول تمسخر است! 
مهم نیست که بقیه چی فکر می کنند. مهم این هست که بتوانید از آنها اطلاعاتی بگیرید که بتوانید درست سرمایه گذاری کنید. اتفاقا از جهاتی سر ما کمتر کلاه می رود. دست کم در حساب و کتاب کردن کم نمی آوریم. به علاوه آن جه چیزهایی که چشم بقیه را کور می کند و باعث می شود سرشان گول مالیده شود (نطیر ماشین شاسی بلند مدل بالای شارلاتان ها یا بلغور کردن چهار کلمه انگلیسی ) برای ما رنگی ندارد و گولمان نمی زند. ما البته نقاط ضعف دیگری داریم که از آنها ممکن هست ضربه بخوریم. (یک موردش همان لقب دکتر بود که عرض کردم!)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]