وقتی در خاندانی یا درمحله ای یک نفر یا خانواده بسیار پولدارتر از بقیه هستند، ارتباط بقیه با آنها، خواهی نخواهی، از وضعیت اقتصادی ممتاز آنها تاثیر می گیره.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
وقتی در خاندانی یا درمحله ای یک نفر یا خانواده بسیار پولدارتر از بقیه هستند، ارتباط بقیه با آنها، خواهی نخواهی، از وضعیت اقتصادی ممتاز آنها تاثیر می گیره.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
تحلیلگران منسوب به جریان دوم خرداد در تحلیل مسایل اجتماعی به خصوص اعتراضاتی که در بیست -بیست وپنج سال اخیر در ایران شکل گرفته، خیلی روی بحث«طبقه اقتصادی» تاکید می کنند و اصرار دارند که خط مشی طبقه متوسط و طبقه «فرودست» جداست.
اشتراک و ارسال مطلب به:
مینجیق:
اشتراک و ارسال مطلب به:
سئوال معصومانه:
اشتراک و ارسال مطلب به:
در ادامه نوشته قبلی ام در مورد برخورد با حیوانات در ایران امروز و در کشورهای غربی بحث مفصلی شد که در پایین می خوانید:
)) ببخشید ولى تصور اینکه یه محقق با دیدن سگ و گربه، سنگ و دمپایى پرت کنه خیلى خنده دار بود برام!(از اینجور آدما دیدم) من جیغ و داد راه نمیندازم ولى غش و ضعف هم نمیکنم که واى چ سگ خوشگلى! اصلا هم خوشم نمیاد سگ گنده و بدهیبت خودشو به من بماله، به نظرتون بده؟ بهشون برمیخوره؟ |
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
به دنبال نوشته کوتاه وعامیانه من مبنی بر قابل مقایسه بودن سطح زندگی طبقه متوسط در اروپا و ایران (اما بسیار پایین تر بودن سطح رفاه طبقه کارگری در ایران) و تاثیر آن بر روند پیر شدن بحثی با آقای دکتر حامد قدوسی (اقتصاد دان) داشتیم که در زیر می خوانید:
ح ق: نکتهای که توصیف کردید در نیمه اول دهه هشتاد ایران صادق بود که ترکیبی از رونق اقتصادی در داخل ایران و نرخ ارز ارزان-نگاه-داشته-شده بود. بلی یک متخصص ایرانی در آن زمان کمابیش معادل زندگی یک متخصص متوسط مشابه در کشورهای اروپایی (نه آمریکای شمالی) را داشت. ولی از سال ۸۴ این وضعیت دچار شکاف شده و الان قطعا دیگر این برابری وجود ندارد.
مینجیق: بیشتر نسل خودمان در نظرم بود. فرقش با اروپا در این بود که اونهایی که در دهه ۸۰ طبقه متوسط بودند در ایران روی ملک سرمایه گذاری کرده اند و هنوز وضعشان خوبه و قابل مقایسه با مشابهان اروپایی شان هست. همتایان اروپایی امکان چنین سرمایه گذاری سود آوری روی ملک نداشتند. در مورد نسل جدید تر حق باشماست. سخت تر شده. من بیشتر روی حرفم با همنسلانم بود که اوضاع خود را تیره تر از آن چه که واقعا هست می پندارند و خیال می کنند بقیه جاها چه خبره!
مینجیق: در مورد تفاوت اروپا و آمریکا هم حق باشماست. اتفاقا من با دقت به این نکنه نوشته بودم. قسمت اول وضع رفاه را با اروپا مقایسه کردم نه با آمریکای شمالی. اما پیرشدن را با هر دو مقایسه کردم. سبک زندگی آمریکایی و اون رقابت نفس گیر در آمریکا تاثیر مخرب خودش را می ذاره. همین که یک زن ایرانی هر روز صبح بلند می شه تا شب در مورد برتری blonde skinnyمی شنوه به اندازه کافی پیر کننده است. در صورتی که با همین چهره و اندام ایرانی در منطقه مدیترانه (ایتالیا اسپانیا فرانسه) زندکی کنی طوری با شما برخورد می شه که جسابی حس اعتماد به نفس می کنی. در اروپا خانم های اروپایی طوری رفتار می کنند که حس می کنی از لای صفحات هزار و یک شب پریدی بیرون!🤣🤣🤣
ح ق: یک نکته را هم اضافه کنم: مقایسه شما «مشروط به بودن در طبقه متوسط» درست است. اتفاقی که در این ۱۵ سال در ایران افتاده، کمتر و کمتر شدن شانس قرار گرفتن یک فرد معمولی در این طبقه هم هست*. یعنی اگر مقایسه تان را روی امید ریاضی نامشروط ببرید، شکاف خیلی واضحتر شده است.
* در نسل من و شما (و چند سالی قبل از آن) یک مهندس برق یا مکانیک فارغالتحصیل دانشگاه خوب یا متوسط میتوانست با چند سال کار سخت به زندگی طبقه متوسط برسد. الان (اگر از حوزه علوم رایانه صرفنظر کنیم) مهندس فارغالتحصیل بهترین دانشگاه کشور مشکل کار پیدا کردن دارد. در نتیجه مراقب باشیم که دچار خطای گزینش نمونه (Selection Bias) نشویم. بلی من هم هر وقت میآیم ایران و مثلا دوستانی را میبینم که یک زوج هر دو دانشگاهی یا فعال صنعت فناوری اطلاعات هستند، زندگیشان چه بسا بهتر از متوسط متخصصان اروپایی است. ولی این مشاهده به شدت محدود به این «نمونه گزینش شده» است و میانگین غیرمشروط همه زوجهای با تحصیلات بالا نیست.
مینجیق: درست می گید. اما راستش در ماه های اخیر (به خصوص از زمان گران شدن بنزین تا کنون و علی الاخصوص بعد از سرنگونی هواپیما) همین قشر مرفه صبح تا شب دارند به حال خود دل می سوزانند و حسرت مشابهان خود در کشورهای خارجی را می خورند. صبح تا شب به معنای واقعی کلمه (literally). روی صحبت من بیشتر آنها بودند. صد البته همه ما حق داریم از وضع موجود ناراضی باشیم و اعتراض کنیم. در راقع به نظر من وظیفه ماست که اعتراض کنیم. ولی با یک دید واقعگرایانه. نه با تصورات غلط. اون پزشک جراح ۵۰ ساله که الان ۵-۶ تا آپارتمان دارد وقتی از بی پولی می نالد مسخره دیده می شود. هنوز خیلی مانده که او به مضیقه مالی بیافتد. اما می تواند بگوید که مریض هایم دارند بی پول تر می شوند. مهندس ۵۰ ساله ای که ۳ تا آپارتمان دارد نباید از بی پولی بنالد. اما می تواند بگوید فرزندم که مهندسی می خواند نخواهد توانست همتای من استاندارد زندگی ترتیب دهد.
ح ق: من مستقل از جزییات فنی این بحث، روحیه مثبت و سازنده شما را تحسین میکنم ولی خطر آن طرف آن طرفش این است که فشارهای سنگین روی مردم عادی را تحت این دیسکورس عادیسازی کنیم.
مینجیق: الان این وضعیتی روحی که بین طبقه متوسط پدید آمده حتی برای اعتراض معطوف به نتیجه مثبت مناسب نیست. دارند صبح تا شب به حال خودشان دل می سوزانند در دل همدیگر اضطراب می افکنند و هیچ نمی کنند. اگر به جای این کار یک پلی بزنند و مشکلات واقعی (نه مانند مشکلات خودشان خیالی) طبقه کارگری را برشمارند و در اعتراضات با آنها همدل و همگام شوند اون وقت شاید نتیجه مثبتی به بار آورد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
برف: سلام، امکانش هست کمی در مورد برون رفت از ناامیدی تحصیلی یا پژوهشی بنویسید، مثلا اگر تجربه ی شخصی تان بوده یا در دانشجویان تان موردی بوده، میشه با ما در میان بگذارید، اینکه چطور می تونیم از وضعیت ناامیدی تحصیلی یا پژوهشی نجات پیدا کنیم؟؟ بسیار ممنونم.
اشتراک و ارسال مطلب به: