+0 به یه ن
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
به دنبال نوشته کوتاه وعامیانه من مبنی بر قابل مقایسه بودن سطح زندگی طبقه متوسط در اروپا و ایران (اما بسیار پایین تر بودن سطح رفاه طبقه کارگری در ایران) و تاثیر آن بر روند پیر شدن بحثی با آقای دکتر حامد قدوسی (اقتصاد دان) داشتیم که در زیر می خوانید:
ح ق: نکتهای که توصیف کردید در نیمه اول دهه هشتاد ایران صادق بود که ترکیبی از رونق اقتصادی در داخل ایران و نرخ ارز ارزان-نگاه-داشته-شده بود. بلی یک متخصص ایرانی در آن زمان کمابیش معادل زندگی یک متخصص متوسط مشابه در کشورهای اروپایی (نه آمریکای شمالی) را داشت. ولی از سال ۸۴ این وضعیت دچار شکاف شده و الان قطعا دیگر این برابری وجود ندارد.
مینجیق: بیشتر نسل خودمان در نظرم بود. فرقش با اروپا در این بود که اونهایی که در دهه ۸۰ طبقه متوسط بودند در ایران روی ملک سرمایه گذاری کرده اند و هنوز وضعشان خوبه و قابل مقایسه با مشابهان اروپایی شان هست. همتایان اروپایی امکان چنین سرمایه گذاری سود آوری روی ملک نداشتند. در مورد نسل جدید تر حق باشماست. سخت تر شده. من بیشتر روی حرفم با همنسلانم بود که اوضاع خود را تیره تر از آن چه که واقعا هست می پندارند و خیال می کنند بقیه جاها چه خبره!
مینجیق: در مورد تفاوت اروپا و آمریکا هم حق باشماست. اتفاقا من با دقت به این نکنه نوشته بودم. قسمت اول وضع رفاه را با اروپا مقایسه کردم نه با آمریکای شمالی. اما پیرشدن را با هر دو مقایسه کردم. سبک زندگی آمریکایی و اون رقابت نفس گیر در آمریکا تاثیر مخرب خودش را می ذاره. همین که یک زن ایرانی هر روز صبح بلند می شه تا شب در مورد برتری blonde skinnyمی شنوه به اندازه کافی پیر کننده است. در صورتی که با همین چهره و اندام ایرانی در منطقه مدیترانه (ایتالیا اسپانیا فرانسه) زندکی کنی طوری با شما برخورد می شه که جسابی حس اعتماد به نفس می کنی. در اروپا خانم های اروپایی طوری رفتار می کنند که حس می کنی از لای صفحات هزار و یک شب پریدی بیرون!🤣🤣🤣
ح ق: یک نکته را هم اضافه کنم: مقایسه شما «مشروط به بودن در طبقه متوسط» درست است. اتفاقی که در این ۱۵ سال در ایران افتاده، کمتر و کمتر شدن شانس قرار گرفتن یک فرد معمولی در این طبقه هم هست*. یعنی اگر مقایسه تان را روی امید ریاضی نامشروط ببرید، شکاف خیلی واضحتر شده است.
* در نسل من و شما (و چند سالی قبل از آن) یک مهندس برق یا مکانیک فارغالتحصیل دانشگاه خوب یا متوسط میتوانست با چند سال کار سخت به زندگی طبقه متوسط برسد. الان (اگر از حوزه علوم رایانه صرفنظر کنیم) مهندس فارغالتحصیل بهترین دانشگاه کشور مشکل کار پیدا کردن دارد. در نتیجه مراقب باشیم که دچار خطای گزینش نمونه (Selection Bias) نشویم. بلی من هم هر وقت میآیم ایران و مثلا دوستانی را میبینم که یک زوج هر دو دانشگاهی یا فعال صنعت فناوری اطلاعات هستند، زندگیشان چه بسا بهتر از متوسط متخصصان اروپایی است. ولی این مشاهده به شدت محدود به این «نمونه گزینش شده» است و میانگین غیرمشروط همه زوجهای با تحصیلات بالا نیست.
مینجیق: درست می گید. اما راستش در ماه های اخیر (به خصوص از زمان گران شدن بنزین تا کنون و علی الاخصوص بعد از سرنگونی هواپیما) همین قشر مرفه صبح تا شب دارند به حال خود دل می سوزانند و حسرت مشابهان خود در کشورهای خارجی را می خورند. صبح تا شب به معنای واقعی کلمه (literally). روی صحبت من بیشتر آنها بودند. صد البته همه ما حق داریم از وضع موجود ناراضی باشیم و اعتراض کنیم. در راقع به نظر من وظیفه ماست که اعتراض کنیم. ولی با یک دید واقعگرایانه. نه با تصورات غلط. اون پزشک جراح ۵۰ ساله که الان ۵-۶ تا آپارتمان دارد وقتی از بی پولی می نالد مسخره دیده می شود. هنوز خیلی مانده که او به مضیقه مالی بیافتد. اما می تواند بگوید که مریض هایم دارند بی پول تر می شوند. مهندس ۵۰ ساله ای که ۳ تا آپارتمان دارد نباید از بی پولی بنالد. اما می تواند بگوید فرزندم که مهندسی می خواند نخواهد توانست همتای من استاندارد زندگی ترتیب دهد.
ح ق: من مستقل از جزییات فنی این بحث، روحیه مثبت و سازنده شما را تحسین میکنم ولی خطر آن طرف آن طرفش این است که فشارهای سنگین روی مردم عادی را تحت این دیسکورس عادیسازی کنیم.
مینجیق: الان این وضعیتی روحی که بین طبقه متوسط پدید آمده حتی برای اعتراض معطوف به نتیجه مثبت مناسب نیست. دارند صبح تا شب به حال خودشان دل می سوزانند در دل همدیگر اضطراب می افکنند و هیچ نمی کنند. اگر به جای این کار یک پلی بزنند و مشکلات واقعی (نه مانند مشکلات خودشان خیالی) طبقه کارگری را برشمارند و در اعتراضات با آنها همدل و همگام شوند اون وقت شاید نتیجه مثبتی به بار آورد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
برف: سلام، امکانش هست کمی در مورد برون رفت از ناامیدی تحصیلی یا پژوهشی بنویسید، مثلا اگر تجربه ی شخصی تان بوده یا در دانشجویان تان موردی بوده، میشه با ما در میان بگذارید، اینکه چطور می تونیم از وضعیت ناامیدی تحصیلی یا پژوهشی نجات پیدا کنیم؟؟ بسیار ممنونم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
مینجیق:
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
اگر یک عده در هر محله همت کنند و در روز های تاسوعا و عاشورا که تعطیل هم هستند در بین تماشاگران دسته های عزاداری و یا جاهایی که نذری پخش می کنند با یک کیسه زباله به دست زباله هایی که مردم به زمین می ریزند خم بشوند و بردارند (بی آن که پرخاشی کنند) درصد قابل توجهی از افرادی که شاهد این کار هستند دیگه زباله بر زمین نخواهند ریخت. مردم نذر می کنند که در روز های عاشورا و تاسوعا خیرات بدهند. چه اشکالی داره یک عده هم نذر کنند که در این روزها زباله های به زمین ریخته شده را جمع کنند؟ پاکبان های عزیز دعا به جونش می کنند. 🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
مینجیق: روزنامه نگاران
ایرانی سایت هایی مثل بی بی سی و... و برخی از خوانندگان این سایت ها دارند
خیلی شلوغش می کنند. حرف شان سر این هست: " ایران داره سوریه می شه. مردم
ایران که مورد ظلم قرار گرفتند سراپا کینه اند. یه خورده شلوغ پلوغ بشه
همدیگر را می زنند می کشند. فقرا هر پولداری را که ببینند سر می برند بی
آن که برایشان فرقی بکنه طرف یک پزشک جراح باشه که خانه بالاشهری داره یا
یک رانت خوار! قراره مثل سوریه و عراق جنگهای قومی و فرقه ای دربگیره....."
در
جواب این که "ایران سوریه و عراق نمی شه" هم بر می گردند می گویند "خیال
کردید فقط ایرانی ها تمدن دوهزار پانصد ساله دارند؟! سوریه ای ها و عراقی
ها هم که از بته بیرون نیامده اند! ما هم نسبت به آنها برتری نژادی
نداریم."
البته این درست هست که ما ایرانی ها برتری نژادی نسبت به مردم
سایر کشورهای منطقه نداریم. این هم درسته که عراق و سوریه تمدنی قدیمی تر و
ریشه دار تر از 2500 سال دارند.تازه ! من اضافه می کنم خود هخامنشی ها کلی
از تمدن های بین النهرین-- که همون عراق امروزی باشه --یاد گرفته اند. اما
این بحث ها اینجا بی ربط هستند.
قبول دارم که در ایران هم مثل خیلی
کشورها آدم کینه ای و عقده ای پیدا می شه که می خواهد سر به تن دیگران
نباشه. هستند کسانی که عقده ها دارند. اما درصد شان کم هست. در ایران کینه جویی
طبقاتی یا قومی، پشتوانه وسیع اجتماعی که منجر به فجایعی در سطح ملی باشه
ندارد.
نمی خواهم بگم ما ایرانی ها همگی آدم های خوب و مامانی هستیم
که خیر و صلاح همه را می خواهیم. اما ادعا می کنم دست کم 30 -40 درصدمان
اون قدر هوش و درایت و فهم ودرک داریم که بفهمیم برای این که سود مالی
ببریم و در این دو روز زندگی راحت تفریح کنیم احتیاج به امنیت و ثبات
داریم. اون قدر هم ما 30 -40 درصد فهم و درایت و نفوذ اجتماعی داریم که اون
60-70 درصد باقیمانده را مجاب کنیم که نفع دراز مدت شان در دوری از
دعواهای بیخودی است.
درنتیجه این قدر لازم نکرده نویسنده های بی بی سی
که در لندن زندگی می کنه برای من که در ایران هستم دلسوزی کنند و از
"دیگری" لو لو خور خوره بسازند. این "دیگری" ممکنه یکی از مستضعفان باشه یا
یکی غیر همزبان با من. نگران من نباشه! من خودم بلدم با آن دیگری تعامل
کنم و چه بسا با هم همکاری هم کردیم.
این "دیگری" سازی ها خطرناک هستند.
مجوزی برای مجازات قبل از جنایت هستند. این چرت و پرت های نویسندگان بی بی
سی رواج پیدا کنند خواست عمومی خفه کردن هر اعتراض در نطفه خواهد بود.
هر
قدرتی هم که خود را در خطر ببیند می آید قدرت نمایی کند. یک دسته فرد بی
پناه را که جامعه از آنها تصو لولو خورخوره بودن دارد گیر می آورد تار و
مار می کند تا خودی نشان دهد که "بعله! کنترل اوضاع در دست من هست!!!"
صدام این کار را می کرد. آمریکا این کار را می کند (البته در خارج مرزهایش). ظاهرا در ذات قدرت این چیزهاست.
خلاصه من و شما مراقب باشیم ابزار گسترش این "دیگری" ساز ی نشویم.
حرف
از صدام شد. یادمان که نرفته صدام ملعون بر سر کردهای خود عراق بمب
شیمیایی می ریخت. تمدن 4000-5000 ساله کیلویی چند؟! جامعه امروز عراق وارث
مصیبت های این جنایت های صدام هست. فرق ایران و عراق-در مسایل قومیتی-
تفاوت میان فحش های استادیوم ورزشی با بمب شیمیایی هست. البته که فحش های
استادیوم ورزشی هم شرم آور ند و باید ترک شوند. اما مقایسه آن با تاثیرات
بمب شیمیایی مسخره هست. این کجا و آن کجا؟!
یک نفر: بنظرم ترس از جنجال و آشوب قومیتی و دینی و مذهبی -که فجیع ترین نمونه اش
تو سوریه جلو چشمونه- چیزی هست که توشته های خودتونم هست. از یک واقع بینی
هم ناشی میشه. 5 سال دوستی با یک همکار تحصیل کرده سوریه ای و یک استاد
دانشگاه سابق فراری جلو چشممه، و می بینیم که چطور مردم محترم و متمدن
سوریه ای و همین دوست تحصیل کرده و اون استاد اخراجی از سر لج و لجبازی، یا
هرچیز دیگه (چون تنها یک عامل نیست و مثه خود منازعه پیچیده سوریه،این دست
اختلاف بین مردم هم خیلی چند معیاره وپیچیده است) از جناب فرزند لا د ن و
ا لنوو ثرت رسما حمایت می کردن تا بزنن دخل بشار و نیروهاشو و شیعه هایی
که با ذکر حسین حسین به ذهن اونا طفل های خردسالشون رو می کشن رو آش ولاش
کنن و دلشون خنک بشه. تا دیروز تو یک کوچه حلب مثلا یک علوی-که ربطی هم به
تشیع البته نداره- البته و یک سنی تو یک کوچه دیوار به دیوار هم زندگی
میکردن با خیر وخوشی ، اما امروز به خون هم تشنه اند و اسلحه هاشون رو به
روی هم، حالا دیگه شده یک جنگ فرقه ای کور که خودشونم نمی دونن دقیقا چی می
خوان. این تجربه مستقیم منه.در ضمن مسلمانان مذهبی سوریه ای که لااقل من
دیدم، اتفاقا خیلی لیبرال تر از مسلمونای کشور خودمونن. غرب گراهاشونم که
سابقشون از فکل کراواتی های ما بیشتر نباشه کمتر نیست. به هر حال اگر ما
جامعه عقلا داریم ، به همون نسبت حالا کمتر یا بیشتر ، تو همونام 4 تا عاقل
پیدا میشده.
مینجیق:
فکرش را می کنم می بینم که من از سوریه ای شدن ایران نمی ترسم. چون احتمال
آن را که چنین چیزی رخ بدهد بسیار کم می دانم. همین چند مدت پیش که زلزله در
کرمانشاه آمد از همه ایران کمک های مردمی سرازیر شد.
من خیلی جامعه
سوریه را نمی شناسم اما چند نفر از اون فکلی ها ی غربگرایشان را در اروپا
دیده ام. اونها کسانی نبوده اند که بتوانند با توده های مردم ارتباط
بگیرند.
در صورتی که در جامعه ما کسانی که جهان مدرن و ارزش هایش را (نظیر ارزشی چون حقوق بشر یا آزادی بیان) خوب می شناسند و در ضمن ارتباط با قشرهای مختلف مردم برایشان چیز عادی ای هست بسیار زیادند.
به
خودمان ایراد می گیریم که مرده پرست هستیم. این مرده پرستی حسنی هم دارد و
آن این که دیوارهای طبقات اجتماعی را در مراسم سوگواری بر می دارد. در کشورما فقیر و
غنی در مراسم ختم هم شرکت می کنند و یکدل می شوند. این یک پشتوانه عظیم
اتحاد ایجاد می کند. از سوریه خبر ندارم اما شنیده ام که در لبنان این جور
نیست. (همان طنز های تصویری "وای غم لبنان ما را کشت" هم شاهد این مدعاست.
در کشور ما-خدای ناکرده- از اون بزن بکش ها باشه فقیر و غنی مذهبی و غیر
مذهبی حال و حوصله پارتی گرفتن را از دست می دهند و همدلی می کنند! یادتان که هست در سال 88، سوگواری
برای نداآقاسلطان همه مرزهای قومی مذهبی زبانی جنسیتی و سنی را در نوردیده
بود. )
تصور می کنم سوریه به لبنان از لحاظ فرهنگی نزدیک تر باشد تا به ما .
من از سوریه ای شدن ایران نمی هراسم چون پیش زمینه ای برای آن نمی بینم. کل کل های ورزشگاه را آن قدر مهم و بزرگ نمی دانم.
در
میان تراختوری ها همه قشری هست. فکر می کنید آن آقای پزشک تراختوری که در
تبریز به استادیوم برای تشویق تراختور می رود (و در تعطیلاتش در بارسلون به
همراه خانم و دخترش به استادیوم می رود و فارغ از هیاهوی دو تیم باز
تراختور را تشویق می کند
) اهمیتی می دهد که مستاجری که برای خانه تهرانش پیدا شده فارس هست یا ترک یا کرد؟! قطعا اهمیتی نمی دهد!
بقیه تراختوری ها هم اکثرا همین طورند. حالا شاید به اندازه آن آقای دکتر پولدار نباشند.
من
از سوریه شدن نمی ترسم من از "ترس سوریه ای شدن" و عواقب این ترس می ترسم.
می ترسم مردم را از عواقب سوریه ای شدن چنان بترسانند که از نظر مردم
توجیه شود که برای نجات کشور از سوریه ای شدن می ارزد که گروهی را در جهت
عملیات پیشگیرانه خفه کنند.! اون وقت گروه هایی که در پی به دست آوردن یا
حفظ قدرت هستند یک گروه بی پناه می یابند از آنها "دیگری" می سازند.
"دیگری" ای که اگر خفه نشود ایران را سوریه ای می کند!!
بعد برای این که به مردم قدرت خود را نمایش دهند و به رخ بکشند چه قدر اقتدارشان به نفع مردم هست، اون بدبخت ها را خفه می کنند.
من
از قربانی شدن گروه های بی پناه که از آنها "دیگری سازی " شده می ترسم.
اتفاقا خیلی نگران آن نیستم که این گروه هویتگرایان ترک باشد چون جمعیت ما
ترک ها زیاد هست. هوای هم را هم داریم و تا حدود خوبی هم دستمان به دهن مان می
رسد. کسی جرئت درافتادن با جمعیت زیاد متحد و (نسبتا)پولدار ندارد.
گروه های کوچک و بی پناه را اذیت می کنند. ممکنه بروند به سراغ گروه های بی خانمان ها یا معتادان و....
هرچی بی پناه تر، راحت تر !
به
هر حال باز هم به همزبانان خودم توصیه می کنم روشی پیش نگیرند که هدف این
گونه دیگری سازی شوند. در صحبت هایشان دقت داشته باشند.
همین طور آرام
آرام برای تکریم زبان مادری و غنی تر ساختن فرهنگ خودمان پیش می رویم بی
آن که با اقوام و زبان های دیگر بخواهیم در بیافتیم. بیخودی برای خودمان
دشمن نسازیم. دشمن سازی ها را هم جاخالی بدهیم تا موفق تر باشیم.
پول هم خیلی چیز خوبیه! پولدار شویم تا کمتر مورد آزار و اذیت قرار گیریم..gif)
.gif)
تکرار بخشی از حرف یک نفر:
سال دوستی با یک همکار تحصیل کرده سوریه ای و یک استاد دانشگاه سابق فراری
جلو چشممه، و می بینیم که چطور مردم محترم و متمدن سوریه ای و همین دوست
تحصیل کرده و اون استاد اخراجی از سر لج و لجبازی، یا هرچیز دیگه (چون تنها
یک عامل نیست و مثه خود منازعه پیچیده سوریه،این دست اختلاف بین مردم هم
خیلی چند معیاره وپیچیده است) از جناب فرزند لا د ن و ا لنوو ثرت رسما
حمایت می کردن تا بزنن دخل بشار و نیروهاشو و شیعه هایی که با ذکر حسین
حسین به ذهن اونا طفل های خردسالشون رو می کشن رو آش ولاش کنن و دلشون خنک
بشه.
مینجیق: همین حرف تان تفاوت ایران و سوریه را نشان می ده. شما چند نفر مهندس یا
استاد دانشگاه ایرانی را می شناسید که در سال 1396 هجری شمسی بخواد برای
بهبود اوضاع -از سر لج و لجبازی- متوسل به یک گروه"خرمذهب" بشه؟! فوقش
نوستالژی شان گل می کنه متوسل به "شازده" می شوند نه دیگه متوسل به یک
گروه خرمذهب مثل القاعده!
مارگزیده از ریسمون سیاه و سفید می ترسه!
شاید بپرسید حال که من احتمال نمی دهم ایران به سمت سوریه ای شدن پیش برود پس چرا بلافاصله بعد از شروع ناآرامی ها متن "لزوم خویشتنداری در این شرایط در برابر تحریکات قومی" را نوشتم؟! احتمال چنان فاجعه ای را در ابعاد ملی زیاد نمی دانم . می دانم هزاران نفر چون خود من هستند که در مورد لزوم چنین خویشتنداری ای می نویسندو صحبت می کنند. ماها بی تفاوت باشیم خطر هست. خدا را شکر که هزاران تن چون من که هر کدام صد تا دویست نفر مخاطب دارند می نویسند و صحبت می کنند.
این هم یکی از دلایلی است که من بعید می دانم در ابعاد ملی اختلافات قومی رخ دهد. اما کل کل کردن ها - کمابیش - در استادیوم ها و خوابگاه ها و..... خواهند بود و ادامه خواهند داشت. من به نوبه خودم به خودم و اطرافیانم گوشزد می کنم از این کل کل ها اجتناب کنند چرا که کل کل قومی به میزان کم هم مضر است. بهتر است به کل ریشه کن شود. به علاوه نیروهای امنیتی بخواهند نمایش دهند که کنترل اوضاع را در دست دارند می آیند سراغ آن جوانی که خیلی در کل کل سر وصدا کرده. آینده اون جوان شاید سر هیچ و پوچ خراب شود. هر چه بیشتر ما هشدار دهیم جوانان کمتری ممکن هست سر هیچ و پوچ خود را در معرض بگیر و ببند قرار دهند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
زلزله: متاسفانه همه دارند به مسکن مهر گیر می دهند که ظاهرا سیاسی کاری است. بیمارستانی که همین چند وقت پیش توسط وزیر بهداشت افتتاح شد فرو ریخت در صورتی که بیمارستان باید محکم ترین سازه شهری باشه. امداد رسانی هم که مشکل داره و حتی شب اول در برخی نقاط گفتند چون شبه نمی تونیم کمک کنیم! به نظر من تاکید بی اندازه روی مسکن مهر سیاسیه. هر چند خود این مسکن های مهر هم در همین سال های اخیر و توسط دولت فعلی تحویل داده شده. یعنی دولت فعلی پایان کار رو صادر کرده و گفته خانه ها برای تحویل آماده اند. مینجیق: از منظر برخی ها شاید سیاسی باشه. ولی من از منظر سیاسی ننوشتم. فرق زیادی هم-از این جهت- نه تنها بین دولت احمدی نژاد و روحانی نمی بینم بلکه بین اونها و فلان پیرمرد عامی (ولو خوش قلب و مهربان) که معتقده "ایمنی باد هواست خدا خودش حفظ می کنه" نمی بینم. حرفم اصلا سیاسی نبود! اتفاقا برای این که این شبهه برطرف بشه می گم: در دوره اول احمدی نژاد گویا حکومت (استثنائا) یک کار خوب انجام داد و اون این بود که 5 میلیون کمک به خانوارهای روستایی کرد که بروند خانه شان را ایمن کنند. کارشناسان می گویند این مبلغ با تسهیلاتی که فراهم کرده بودند برای این کار آن زمان کافی بود. اما متاسفانه در اغلب روستاها، روستاییان با ناظران پروژه ساخت و پاخت کردند و 5 میلیون را عوض آن که صرف ایمنی ساختمان بکنند بردند خرج اتنینا کردند. (دیش ماهواره و اجناس تزئینی الکی خریدند!!) مسئله سیاسی نیست. فراتر از مسئله سیاسی است! مسئله مسئله فساد توام با خرافات هست!
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
این متن به سرعت وحشتناکی دارد دست به دست می شود:
“😔😔😔
ای کاش دعای مرگ برای دیگر ملت ها از دهان ایرانیان بیفتد، ای کاش جمعه به جمعه برای نیمی از جهان ارزوی مرگ و نیستی نکنیم تا این قدر مملکت مان دچار مرگ و غم و عزا نشود ، همان انرژی منفی که بعد هر نماز از ایرانیان هیجان زده در می اید، عاقبت به سر ایرانیان برمی گردد، کاش بعد هر نماز در مساجد ارزوی برکت و إیمان و یکتا پرستی برای تمام دنیا می کردیم تا شاید قطره ای از این دریای انرژی مثبت به خودمان بازگردد.
#کرمانشاه_تسلیت 🖤
⚜ @tarffandkade"
پاسخ من در زیر هست.لطفا اگرمتن را دیدید این پاسخ را بدهید:
صد البته شعار "مرگ بر کشورهای مختلف " که سر داده می شود به ضرر کشور و فرهنگ ماست.
به لحاظ سیاسی و به لحاظ جذب توریست و سرمایه برایمان سم هست
اما وقوع زلزله و خسارات ناشی از آن به این شعارها ربطی ندارد.
به جای شعار "مرگ بر" شعار "درود بر" هم می دادیم زلزله ها اتفاق می افتادند
برای این که خسارات زلزله ها را پایین بیاریم باید خانه های محکم بسازیم؛ باید در دکوراسیون خانه به مسایل ایمنی دقت کنیم؛ آموزش رفتار در هنگام زلزله ببینیم و ...
اشتراک و ارسال مطلب به: