این لینک مصاحبه معروف آقای دهباشی با آقای زیباکلام هست. نظرتان در مورد وی و حرف هایش چیست؟
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
این لینک مصاحبه معروف آقای دهباشی با آقای زیباکلام هست. نظرتان در مورد وی و حرف هایش چیست؟
اشتراک و ارسال مطلب به:
من از بحثی که در ادامه نوشته قبلی ام در مورد فیدل کاسترو شد خوشم اومد. به نظر من تمرین خوبی بود برای این که با عقاید و دیدگاه های گوناگون دور هم جمع بشویم و نظرات هم را بشنویم. لازم نیست همدیگر را متقاعد کنیم و به یک نظر برسیم. همین که دیدگاه های هم را بدانیم به پخته تر شدن دیدگاه خودمان کمک می کند.
تا گذشته ای نه چندان دور رسم بود همه در مورد همه چیز نظر می دادند. حالا تا دهان باز می کنی نظرت را بگویی یک عده می گویند تو که متخصص نیستی ساکت شو! این هم از آن سوی بام افتادن هست. در یک کشور دموکراتیک بناست من و شما ی غیر متخصص بیاییم افراد را انتخاب کنیم که بروند کشور را اداره کنند. باید فکر کنیم بحث کنیم تا ببینیم خواهان چه هستیم.
حالا بحث دیگری را شروع کنیم. نظرتان در مورد اردوغان چیست؟
من نظر خودم را می گویم. نظر کاملا غیر تخصصی و خام خودم را.
به نظر من در ده سال اول برای کشور ترکیه خوب عمل کرد. باعث رونق اقتصادی اش شد. هر جا که می رفت دغدغه اش این بود که راهی بگشاید که تاجران و شرکت های مهندسی و مدیریتی ترکیه بتوانند قرارداد اقتصادی ببندند. بعدش ولی شروع کرد به افت. این ماجرا جویی هایش در سوریه را اصلا نمی پسندم. ترکیه هم مثل ایران یک قدرت منطقه ای است. اما دیگه توان این که با روسیه دربیافتد ندارد. پنجه با روسیه در افکندن نتیجه اش ضربه به کشور ترکیه خواهد بود. چوب این هارت و پورت سردمداران کشورهایی که قدرت منطقه ای هستند اما گرفتار احساس خود ابرقدرت بینی می شوند مردمش می خورند.
به لحاظ فرهنگی هم باز ده سال اولش خوب بود. به قشر سنتی تر و مذهبی تر ترکیه اعتماد به نفس داد. به تاریخ دوران عثمانی و سلجوقی بها داد و این بها دادن منجر به خلاقیت های هنری و معماری و.... شد. اما داره دیگه شورش را در می آره. همه چی حدی داره. افتخار به کذشته هم همین طور. آزادی بیان، دموکراسی و.... موهبت های دنیای نو هستند که هر گونه فخر و شکوه نظامی در گذشته در برابر آن کم ارزش هست.
ساختن سدهایی که منجر به خشک شدن رودخانه های عراق و سوریه شد هم اشتباه بزرگ و ناخشودنی بود. ریزگردها ی آلاینده تا حد زیادی محصول آن هستند. وقتی به مسایل محیط زیستی می رسیم باید فراملیتی بیاندیشیم.
حالا دوست دارم نظر شما را بدانم
اشتراک و ارسال مطلب به:
خسته: {اهدای خون به جای قمه زنی} حرکت خوبیه! ولی ما یه جا پیشنهاد دادیم به جای نذری پختن پولش صرف کارای خیریه ی بهتری باشه یا حداقل این نذری جایی داده باشه که به دست نیازمندان برسه همچین بهمون برخاش کردن بعدم انگ تحت تاثیر شبکه های اجتماعی قرار گرفتن و مغز نخودی بودن زدند! حالا حالاها طول میکشه تا فرهنگ این مردم درست بشه هر حرفی هم بزنی هزار انگ بهت میزنن که کمترینش بی عقلی و بی دینیه. خسته شدم از این همه حماقت...
اشتراک و ارسال مطلب به:
مصاحبه من با سینا پرس را می توانید اینجا ببینید.
البته خیلی بد متن مرا ویرایش کرده اند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
مینجیق: این شعار چه طوره؟
مرگ بر خرافات
چه تاروت و چه طامات
به نظرم در طول این چهار پنج هزار سال مدنیت مردسالارانه بزرگترین دشمن
زنان خرافات بوده. بیشترین ضربه ها را زنها از خرافات خورده اند و می
خورند. هر چی زنان بدبخت ترند به خرافات بیشتر گرایش پیدا می کنند و خرافات
هم بدبخت ترشان می کنه
در عجبم که چرا زنها فمینیست ها به اندازه کافی برای مبارزه با خرافات کمر همت نبسته اند؟!
حتی از آتوهای دست آنتی فمینسیت ها همین گرایش های خرافی (البته از نوع نیو ایج) در بین برخی از فمینیست هاست
حتی
به نظرم مردهایی که به دفاع از حقوق زنان می پردازند در جهت مبارزه با
خرافاتی که زنان را فلج می کنه اعصابشان را به هم می ریزه فعال تر هستند تا
خود بانوان فمینیست
نمونه از دست آویزهای آنتی فمینبیست ها که فمینیست ها را ضد علم می خوانند
http://www.breitbart.com/london/2015/06/17/feminists-and-pc-cultists-are-now-anti-science-as-the-left-embraces-superstition
هری پاتر:
اشتراک و ارسال مطلب به:
رها:
ما ایرانی ها سابقه طولانی در از دیوار بالا رفتن داریم
از سفارت روسیه و قتل گریبایدوف در زمان فتحعلیشاه قاجار بگیر
تا[...] و حالا عربستان. فکر کنم در زمینه اشغال سفارت ها رکورد داریم.
اصلا نمی فهمیم که سفارت جز خاک کشور حساب می شه و قانونا اون کشور می تونه برخورد جدی ای کنه در برابر تجاوز به خاکش.
مینجیق:
سفیران چنگیز را هم کشتند و بهانه به دستش دادند که حمله کنه.
در مورد قتل گریبایدوف حدود 25 سال پیش یک سریال پرخرج ساختند و این حمله را حماسی و قهرمانانه تصویر کردند . در همان میدان سرخ مسکو و نزدیک کرملین موزه جواهراتشان هست. گل
جواهرات هم الماس اهدایی ایران برای سرهم آوردن جریان قتل گریبایدوف هست.
بعد از قتل اون بنده خدا اون تکه الماس را فرستاده بودند که تزار خیلی
عصبانی نباشه.
باز شانس آوردیم که اون زمان تزار درگیر جنگ های دیگه
بود. والا اون هم ممکن بود مثل چنگیز اگر اون موقع جنگی در دست نداشت حمله کند و بلایی مشابه بلای چنگیز به سر ملت آورد.
به خاطر چی؟! به خاطر "قهرمان بازی" چند نیروی خودسر!
حالا
همه اینها به کنار! زمان فتحعلی شاه چند نیروی خودسر حمله کردند و وزیر
مختار روس را کشتند بعدش هم الماس زبان بسته را مجبور شدند بفرستند به تزار تا معذرت بخواهند. همه اینها گذشت و رفت. حالا چرا بعد از بیش از صد
سال می آیند و آن نیروهای خودسر را قهرمان جلوه می دهند و در موردشان سریال
می سازند.
در سریال تا جایی که یاد دارم گریبایدوف مرد رمانتیکی
نشان داده شده بود. مرد رمانتیک عاشق همسرش. او و اطرافیانشان اهل تجاوز
به ناموس و.... نبودند که بگوییم مردان ایرانی غیرتی شدند و خواستند از
ناموس دفاع کنند. قضیه این نبود! قضیه این بود که گریبایدوف و دار و دسته اش نسبت به فرهنگ
ایرانی احساس تبختر داشتند. علت این که اصرار می کردند اون زنها ی گرچی را
با خود ببرند حس تبحترشان بود. فکر می کردند در حرمسرا می پوسند.
گویا
زنهای گرجی می خواستند در ایران بمانند (یک روایت هم هست که این زنان در
قلمرو تزار به دلیل جرایم تحت پیگرد قانونی بوده اند و برای همین آمده اند و
در حرمسراهای ایرانی جا گرفته بودند. از این مطمئن نیستم. اون هایی که
اطلاعات تاریخی موثق تر دارند بگویند).
به هر حال چیزی که می خواهم
بگویم این هست که جواب تبختر یک تبعه خارجی خشونت نیست. گیریم یک خارجی به
ما افاده می دهد. من اگر برگردم بزنم توی گوشش به مملکتم و فرهنگم خدمت
خاصی نکرده ام. قهرمان نشده ام! نام سرزمینم را با آن سیلی بلند آوازه
نکرده ام! راه بلند آوازه کردن سرزمین مان پیشرفت های علمی اقتصادی و هنری و
اجتماعی.... هست نه زدن توی گوش یک خارجی که به ما افاده می دهد!
آیا
آن مردان که گریبایدوف را کشتند به خاطر حق و حقوق آن زنان مسیحی مسلمان
شده آن جوش و خروش را نشان دادند!؟ بعید می دانم! آن زمان هزاران دختر را
به زور شوهر می دادند و کسی برای حق انتخابش یقه پاره نمی کرد. اگر هم به
واقع آن زنان بنا به قوانین کشور متبوع خود جرمی مرتکب شده بودند و در
حرمسرا قایم شده بودند دیگه چه حق انتخابی چه کشکی!؟
دنده شان نرم بر می گشتند کشور خودشان محاکمه می شدند! الماس زبان بسته ما که باید اکنون پشتوانه ریال می بود چرا خرج آن دو زن شد؟!
فکر
می کنم انگیزه آن جوش و خروش مردان ایران و نیروهای خودسر زمان فتحعلی شاه
همان افاده و تبختر گریبایدوف نسبت به فرهنگ ایرانی بود.
با این
واقعیت کنار بیاییم. یک عده از غربی ها هستند که با ما با تبختر رفتار می
کنند. همه شان این طور نیستند و با زمان هم تعدادشان کم می شه. اما هنوز
هستند. وجود دارند.
اونها به ما افاده می دهند!؟ خوب!؟ بیخود می کنند به
من افاده می دهند! سر تا پا چی هستند که بخواهند به مینجیق افاده بدهند.
من هم به اونها که نسبت به من تبختر می ورزند افاده می دهم! اما به او حمله
نمی کنم که برای خودم و کشورم دردسر شود!
حالا ورژن غربی قتل گریبایدوف را بخوانید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Alexander_Griboyedov
اینها که اصلا می گویند اون دو زن به اضافه یک خواجه از حرمسرا فرار کرده و پیش گریبایدوف پناه گرفته.
می گویند گریبایدوف قهرمان پناهشان داده! کاملا برعکس ورژن ایرانی که سریالش را ساختند!
حقیقت چه بوده الله اعلم! هرچند من ورژن روسی داستان را اصلا باور نمی توانم بکنم
نکته
اینه که همان طور که روس ها قدرت نظامی بالاتری داشتند و دارند قدرت
تبلیغاتی بالاتری هم داشته و دارند و ورژن خود را غالب می کنند.
اون
قهرمان سازی ها هم که سریال وزیر مختار با هزینه نه چندان کمش کرد فقط
مصرف داخلی داشت. اما بی ضرر نبود مهر تایید با طعم حماسی گذاشت روی اون
قبیل حرکات خودسر بدون هماهنگی با مقامات وزارت خارجه و مقامات امنیتی .
این خطرناکه!
منتقد: دوست عزیز منظورت از "ما" کیست؟ مردم ایران ساعت دوازده شب خواب بودند و
صبح هم سر کار و زندگی شان رفتند. نکند سفارت انگلیس را هم "مردم" تسخیر
کردند؟
مینجیق:
اما این "ما" بودیم که سریال وزیر مختار را دیدیم و احیانا لذت هم بردیم و
اعتراض هم نکردیم! عده ای از همین "ما" هستند که با افتخار می گویند رضا
شاه مهندس آلمانی و خانواده اش را مجبور کرد زیر پل منجیل بخوابند.
وبالاخره
همین "ما"ست که این روزها با افتخار داستان سیلی زدن شاهپور فلانی بر گوش
نماینده عربستان در کشور را با آب و تاب در فیس بوک و تلگرام دست به دست می
کند (داستانی که بعید می دانم حقیقت داشته باشد)!
مینجیق:
ولی ستارخان در مبارزاتش حواسش بود که با حمله به اتباع روس بهانه دست روس ها بر لشگر کشی نده. (مرجع تاریخ مشروطه)
ستارخان خودش کم سواد بود اما مشاوران قدر و فهمیده و آشنا به موازین دیپلماتیک بین الملل چون علی موسیو داشت
در از دیوار سفارت پریدن
درسته که سابقه طولانی داریم اما مطمئن نیستم رکورد با ما باشد. این لیست را ببینید:
https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_attacks_on_diplomatic_missions
اولین در لیست ماجرای گریبایدوف هست.
محمد: اون لیست ویکی پدیا هرگونه اعتراض را در حکم حمله آورده. در ایران سفارتها
اشغال شدن این با چند تا تخم مرغ انداختن از بیرون فرق داره
اشتراک و ارسال مطلب به:
شکموی معتقد:
سلام، یه سوال اقتصادی سیاسی از شما دارم خصوصا خوشحال میشم نظر عطیه رو به عنوان یه اقتصاد دان در این مورد بدونم:
حرف
و حدیث در مورد نستله و حمایتش از اسرائیل زیاده ولی من به عنوان یه شکمو
که عاشق نسکافه و کیت کت و...هستم واقعا سردرگم شدم که چرا کشور ما با این
همه هزینه ی مادی و معنوی که برای مبارزه با رژیم صهیونیستی پرداخت میکنه
جلوی واردات محصولات نستله رو نمیگیره؟اصلا بایکوت شرکتهای چند ملیتی مثل
نستله فایده ای هم داره؟ نکنه اغلب شرکتای معروف دیگه هم همین اتهامات
نستله بهشون وارده ولی دشمنی رقبا اسم این شرکت رو فقط سر زبون انداخته؟
خلاصه که نسکافه و آب معدنی و به دلم زهر شده و واقعا حس می کنم دارم خون
فلسطینیا رو می خورم
مینجیق:
شکلات شیرین عسل و آیدین و آب معدنی واتا میل کنید.
عطیه:
@شکموی معتفد جان
شرمنده کردید که از من سوال کردید. و ممنون از خانم دکتر که سوال شما از من را در وبلاگاشان گذاشتند. من شرمنده هستم. کلی خجالت تپان شدم. من اینقدرها هم اقتصاد بلد نیستم. تو گرایش و رشته خودم یک کم اطلاعات فقط دارم.
در راستای جواب سوال شما:
بخش
اول سوال شما را باید براساس یکی از قوانین اقتصادی جواب داد که هر جا که
جیرهبندی یک کالا شکل بگیرد (مثل مثلاً محدود/ممنوع کردن واردات یک کالا)،
بازار سیاه آن به سرعت شکل میگیرد. (مثل بنزین در ایران)
بنابراین
شما اگر واردات یک کالا را محدود/ممنوع کنید، امکان تقلب و قاچاق را بیشتر
میکنید و چون این محدودیت مصرف به افزایش قیمت منجر خواهد شد، در نتیجه
از رفاه مصرفکننده هم کاسته خواهد شد.
بنابراین عملاً محدودیت
واردات به ضرر افراد داخل جامعه ما تمام میشود. من تخصصم تجارت بینالملل
نیست اما یکی از قوانین اصلی بخش تجارت بینالملل (براساس یکی از اصلیترین
مدلهای رشد اقتصادی)، این است که کاهش تراز تجاری (به هر دلیلی از اعمال
سیاستهای اقتصادی انبساطی یا انقباضی گرفته تا دلایل سیاسی) منجر به کاهش
رشد اقتصادی میشود.
یک بحث دیگر هم که شاید چندان اقتنصادی نباشد و
بیشتر سیاسی باشد؛ این است که امروزه دیگر تولید از سطح کالا به تولید
Brand رسیده است در کشورهای پیشرفته و در حال حاضر چرخ تولید را برندها
میچرهانند؛ در این حالت دولتها از برندها حمایت میکنند؛ مثلاً اگر ایران
نستله را یکی از برندهای معروف و اثر گذار اقتصادی یک کشوری هست را تحریم
کند؛ ممکن است آن کشور برندهای دیگرش را از طریق قوانین مالیاتی و ...
وادار به تحریم متقابل ایران بکنند و خب ممکن است در این حالت در بخشهای
حیاتی اقتصادی ایران؛ سریعتر این اقدام را بکنند. (من در مورد نستله
اطلاعات زیادی ندارم. این روزها وقت ندارم اما اگر زمانی فرصت مطالعه
داشتم؛ اطلاعات بیشتری بهتان میدهم).
در این حالت راه حل میتواند
افزایش تعرفه واردات بر روی محصولات نستله باشد و اگر بازار نستله ایران به
اندازه کافی بزرگ باشد، شرکت نستله را وادار به عکس العمل خواهد کرد.
-------------------------------------------
نکته
دوم این است که اصولاً دولتها توانایی کنترل تقاضا را در بخش خرد ندارند
(تغییر مطلوبیت) و در بخش کلان هم سیاستهای کنترل تقاضا منجر به ایجاد
رکود میشود؛ بنابراین کمتر رغبت به تغییر تقاضا دارند و به سمت تغییر عرضه
حرکت میکنند.
در مورد نستله شما نمیتوانید مصرفکنندگان را در سطح
خرد وادار به مصرف نکردن یک کالایی بکنید، تنها زمانی مصرفکننده وادار به
تغییر الگوی مصرفی میشود که رضایتش از مصرف یک کالا تغییر کند (و یا تغییر
در سطح درآمد) داشته باشد. بنابراین صرف اینکه نستله یک شرکت صهیونیستی
است، لزوماً مصرفکنندگان را وادار به مصرف نکردن نمیکند اما مثلاً
میتوانید از طریق مانور دادن بر روی میزان سالم بودن کالا، ذائقه
مصرفکننده را تغییر بدهید. (من چند وقت پیش با یک دوستی تحقیق میکردیم،
جالب این بود که شکلاتهای تولیدی داخل ایران سالمتر و میزان روغن
پالماشان بسیار کمتر از نستله هست. تازه نستله روی محصولاتش هیچ وقت
نمیزند چند درصد روغن پالم دارد و ... و کلاً هم مانور تبلیغاتیاش در
مورد پایین بودن سطح چربی و کلسترول محصولاتش نسبت به رقبا هست و از همه
بدجنستر اینکه میزان پالم را در هر 50 گرم اگر اشتباه نکنم اعلام میکند
که در عمل از روغن پالم شکلاتهای ایرانی بسیار بالاتر هست. اگر درست یادم
بیاید، دوستم درآورده بود که روغن پالم نستله 1.5 یا 2 برابر روغن پالم
شکلاتهای ایرانی است).
در مورد برند، یک نکته دیگر هم هست که برند
در این روزها برای مصرفکننده معنی دارد. مثلاً شما وقتی یک خودروی ب ام و
یا بنز یا نیسان یا فراری یا لامبورگینی سوار میشوید، معانی و لذات
مختلفی را تجربه میکنید و سطح مطلوبیت متفاوتی دارید، به همین دلیل است که
تحریم نمیتواند مانع از مصرف بشود در مورد برندهای معروف. تنها کیفیت
میتواند ضربه زننده باشد. در این حالت راه حل شما میتواند جایگزین کردن
یک کالای مشابه باشد مثل همان راه حلی که خانم دکتر فرزان اشاره کردند:
مصرف محصولات رقیب داخلی.
(اگر نیاز به مطالعه بیشتر دارید،
کتابهای و مقالاتی با عنوان مدیریت نامهای تجاری را بخوانید. من هم خودم
متخصص بخش مدیریت نیستم. یعنی رشتهام اصلاً مدیریت نیست. )
---------------------------------------------
در
بازار رقابتی، یکی از راه حلهای کاربردی، جایگزین کردن کالاهای مشابه
است. حالا از منظر یک تولیدکننده شما میتوانید به تولید کالای مشابه اقدام
کنید و سهم بازار را از رقیب بگیرید؛ از منظر دولت میتوانید، تعرفه
واردات کالای نستله را افزایش بدهید اما در عوض تعرفه واردات شرکت رقیب
نستله را با کیفیت یکسان و مشابه، کاهش بدهید و مصرفکننده را به آن سمت
سوق بدهید. "اما یادتان باشد اینها همه زمانبر هست و بستگی به اندازه
بازار آن برند هم دارد."
فکر کنم حالا بهتر متوجه شده باشید که چرا دولت ایران دوست ندارد مستقیم نستله را در صورت صحت اخبار، تحریم کند.
---------------------------------
اما
در مورد اطلاعات اینکه شرکت نستله چه ارتباطی با صهیونیست دارد، اطلاعاتم
بسیار کم و ناقص است. اما اینکه رقبای این شرکت، این کار را کرده باشند،
اگر صحت داشته باشد؛ یکی از استراتژیهای رقبای این شرکت در کشورهای مسلمان
و خاورمیانه میتواند همین باشد.
---------------
در مورد احساساتاتان هم راه حل خانم دکتر بسیار کارا خواهد بود. هم از نظر مالی و هم از نظر احساسی.
اشتراک و ارسال مطلب به:
مینجیق: این جریان چیه در تابناک نوشته؟!
رشیدپور که تا جایی که من دیده ام جزو نادر ترک های صدا و سیما و سینمای
ایران بود و هست که چهره خوب و در ضمن واقعگرایانه و باورپذیر از ترک ها
نمایش می ده.
مثلا در فیلم سوپراستار تهمینه میلانی دستیار تهیه فیلم
بود. هم می خواست آشتی برقرار کنه که کار جلو بره و هم با این که با
سوپراستار دوست بود به او تذکر اخلاقی -اما به دور از شعار زدگی- می داد که
نباید ولنگاری کنه.
مرتب هم با مامانش با موبایل به ترکی حرف می زد و قربان صدقه اش می رفت.
اتفاقا
همین جور شخصیت ها را در فیلم ها باید نشان داد. شخصیت خیلی عارف و خیلی
منزه (مثل نقش اکبر عبدی در فیلم رسوایی) هم زیاد قابل باور نیست. به نظر شعار زده می آد. اما نقش های ترکی که رشید پور ایفا می کندباور پذیر هستند.
من نمی دانم جریانات اخیر چیست. اما
رشیدپور تا جایی که من شناخته ام شخصیت قابل احترامی هست. خیلی هم قابل و شایسته
هست. هم در فیلم ها ترکی حرف می زند (آن هم در نقش مثبت و در عین حال قابل
باور) هم فارسی اش خوب هست و در بازی های کلامی کم نمی آورد. قابلیت برقراری ارتباط سازنده با دیگر اقوام
ایران را دارد. انگلیسی اش هم روان هست. گویا دانش آموز ممتازی بوده.
قابل و با لیاقت هست. برای جریان هویت طلبی خیلی مفید هست این قبیل شخصیت
ها در صدا و سیما حضور داشته باشند و برنامه اجرا کنند. امثال رشید پور
را نباید پس زد. اگر علاقه مند باشیم که جریان هویت طلبی رشد کند و توانمند
تر شود باید سعی کنیم افراد بیشتری نظیر رشید پور (آن گونه که من می
شناختم) بپروریم.
حسن:
سلام خانم دکتر. احتمالا خبر داشته باشید، اگر هم ندارید صرفا جهت اطلاع
عرض کنم آقای رضا رشیدپور اگر اشتباه نکنم ورودی 75 یا 76 مهندسی عمران
دانشگاه تبریز هستند و از شاگردان زنده یاد استاد دکتر فرزان، پدر گرانقدر
جنابعالی، می باشند.
مینجیق:
سلام
نمی دونستم. حالا که گفتید می بینم ادبش از جنس ادب دانشکده فنی
تبریز هست. دقت کرده باشید ادبیاتش خیلی فاخر تر از همتایانش در صدا و سیما هست. اما از جنس زبان بازی
های پوچ مجری های قدیمی تر صدا و سیما هم نیست. ادبیاتش از نوع ادبیات
دانشکده فنی تبریز هست.
مینجیق:
اشتراک و ارسال مطلب به:
ح ر:
سلام خانم دکتر . خانم دکتر در مورد فعالیت ترکهای ساکن تهران و حومه در
مورد زبان و ادبیات ترکی سری به " انتشارات اندیشه نو " در تهران روبروی
دانشگاه تهران ، پاساژ فروزنده ، طبقه زیر همکف پلاک 101 بزنید و هر چه
کتاب در مورد زبان ، ادبیات ، تاریخ و ... ترکان است تهیه کنید و از همین
مکان هم اطلاعات کافی بدست خواهید آورد که در تهران و کرج کلاسهای ترکی
آذربایجانی در کجاها برگزار می شود
زهرا-2:
من به این ایده فکر کردم: یه جمع از ترکهای تحصیل کرده تهران جمع بشن (نمی
دونم به چه ترتیبی میشه این کار رو انجام داد)، برای ایجاد یه سازمان هرکسی
هر مسئولیتی رو که متعهدانه می تونه انجام بده برعهده بگیره، تا حد ممکن
امکانات مالی فراهم بشه، و بعد از مدتی که سیستم جا افتاده شد روی
توانمندسازی ترک ها کار بشه. حالا این توانمندسازی می تونه مهارتی (مثل
قالیبافی، خیاطی و ...) باشه یا دانشی (مثلا تبیین حقوق قانونی و ...).
حتی
من فکر می کنم خیلی از خانمهای ترک مسجدی تو تهران به سختی بتونن ترجمه و
تفسیر قرآنی که می شنون رو کاملا درک کنن. چون مشکل زبانی واقعا وجود
داره... برام جالبه که ترک جماعت با همه ادعاهایی که دارن خیلی روی مباحث
کلی و واقعی دنیای بیرونی کار نکردن. مثال واضحش مباحث دینیه که تقید جامعه
بهش وجود ابزارهاش رو به زبان ترکی ایجاب می کنه...
مینجیق:
اشتراک و ارسال مطلب به:
ناشناس: واضح است که بر اساس اسلام سفر زوجه نیاز به اجازه ی زوج دارد. سوال این
جاست که آیا برای هر سفر زوجه زوج باید به صورت مکتوب اجازه داده باشد؟
جواب به این پرسش منفی است. حکومت می تواند اجازه ی سفر هم به زوج و هم
زوجه دهد. اگر زوج مخالف سفر زوجه است می تواند جلوی سفر او را بگیرد.
حکومت اسلامی وکیل زوج نیست که مجانا برای او کار کند. حکومت اسلامی نمی
تواند در حق سفر زوج یا زوجه دخالت کند.
مینجیق: فقط هم مکتوب نمی خواهند
اجازه محضری می خواهند که در خیلی از موارد واقعا دردسرساز هست. به خصوص وقتی خود شوهر در خارج از ایران باشد. یا به هر علتی گرفتار باشد.
مسئله فقط مسئله ی آکادمیک نیست. مسئله عملی دردسرساز بیخودی است.
مثلا
شوهر در بیمارستان بستری است و می گویند باید برای عمل خارج برود. پاسپورت
خانم که باید برای همراهی برود منقضی شده یا اصلا پاسپورت ندارد. بنا به
قانون محضر حق ندارد خارج از دفترش کار انجام دهد (این قانون قانون خوبی
هست).
پیدا کنید پرتقال فروش را!
می دونید چه قدر این قانون به ظاهر در خدمت مردسالاری جان همان مرد را مورد تهدید قرار خواهد داد؟
الفی اتکینز: ممنونم از دقت نظر خانم های عزیز که حتی نگران حال مردان در حال احتضار روی تخت بیمارستان هستند.
مینجیق: منظورتون چیه؟
الفی اتکینز:
می دونید چه قدر این قانون به ظاهر در خدمت مردسالاری جان همان مرد را مورد
تهدید قرار خواهد داد؟!" یعنی هیچ کی از این منظر تا حالا به مساله تکاه
نکرده بود
مینجیق:
حتما عده ای بوده اند که نگاه کرده اند. چون مسئله عملی است که خیلی ها خواهی نخواهی درگیر آن هستند.
بیمارستان بخش مردان که بروید اکثریت قاطع همراهان زن هستند. همسر او دختر او یا خواهر او یا مادر او. گاهی هم حتی عروس بیمار!
گویا پرستاری شغل دوم اغلب زنان سرزمین من هست!
خیلی به ندرت پیش می آد پسر یا برادر یکی شب به عنوان همراه در بیمارستانی بماند.
جاهای
دیگه را نمی دانم. اما در تبریز در بخش مردان زنان می توانند همراه باشند.
ولی در بخش زنان مردان به عنوان همراه نمی توانند بمانند. اگر مردی بخواهد
از همسر یا مادر یا دختر یا خواهرش در بیمارستان پرستاری کند باید برود
بیمارستان خصوصی و اتاق VIPکه خیلی گران تر هست بگیرد. در اتاق های معمولی
حتی بیمارستان های خصوصی هم این کار مقدور نیست. به عبارت دیگر پرستاری یک
مرد از یک زن در فرهنگ ما "فوق لوکس" به حساب می آید و باید ثروتمند باشد
که چنین کند!!!! این در حالی است که هر کسی بیش از هرکس با همسر خود راحت
تر هست!
اون روز یکی از دوستانم گفت: " هفته دیگه هم قراره باز فلورانس
نایتینگل بشم. پدر شوهرم عمل کرده!" یکی پرسید " مگه خواهر شوهر نداری؟!"
اون یکی پرسید "مگه مادرشوهر نداری؟!" جالب بود که از اون جمع که اتفاقا
همگی اون قدر به حقوق زنان حساس هستند که مخالف قوانین مردسالارانه کشور
باشند و زیاد هم در این باره بحث می کنند کسی نپرسید "مگه برادر شوهر
نداری؟" یا سئوال بدیهی تر "شوهرت خودش چرا شب همراه پدرش در بیمارستان نمی
ماند؟"
البته به ذهن من رسید ولی نپرسیدم. فکر کردم فضولی خواهد بود.
بقیه هم شاید همین فکر را کردند ونپرسیدند. به هر حال- خوب یا بد- این
فرهنگ ماست. فرهنگ ما با فرهنگی که مادر برای شیر دادن بچه خودش هم از شوهر
طلب پول می کند یا انگور و کوزه آبش را مسموم می کند یا با کفش پاشنه بلند
می کوبد بر سر شوهر یکی نیست. فرق
داریم.
قوانین آن فرهنگ برای ما با این فرهنگ بخصوص حرف زور می شود. حرف زور غیر قابل تحمل!! قوانینشان برای خودشان خوب هست. برای ما نه!
متاسفانه
مردان ما از بس از محیط هایی مثل شب در بیمارستان ماندن به دور نگاه داشته
می شوند که مسایل واقعی جامعه را نمی بینند. این همه زن را که شغل دومش
شده پرستاری نمی بینند اون وقت مسافرت خارج و زن و..... که می شنوند خیال
می کنند منظور همان قشر باریک زنان"آن چنانی" هست که خانه خراب کن هستند.
اون قشر هم وجود دارند. من انکار نمی کنم و ادعا هم نمی کنم همه زنان خوب و نجیب و مامانی و فداکارند. اما چند درصد از زنان جامعه اون تیپی هستند؟! آیا قوانین جامعه باید برای همین
قشر باریک تنظیم شوند؟ به علاوه اون قشر راه سو استفاده را از همین قوانین
مردسالارانه بسیار تیز پیدا می کنند.
قوانین مردسالارانه پاگیر همین
اکثریت زنانی می شود که دست و پا می زنند که زندگی را اندکی برای خانواده
بهتر کنند. همان اکثریت قاطع زنان ایرانی که در قانون گذاری و ضابطه گذاری
اصلا دیده نمی شوند.
اشتراک و ارسال مطلب به: