اصالت خانوادگی

+0 به یه ن

یادمه از زمانی که نوجوان بودم و به اقتضای سن ایده آلیست، از افراد جاافتاده تر دوروبر، از مدرسه گرفته تا جمع خانواده گسترده زیاد می شنیدم که «آدم که همسن شما می شه فکر می کنه همه آدم ها برابرند اما یواش یواش که سنش بالا می ره به این نتیجه می رسه که اصالت یه چیز دیگه است!»


الان من ۴۳ سال سن دارم. سن الان من از سن اون موقع کسانی  که چنین نظری می دادند بیشتر است. می خواهم جسارتی بکنم و نظر خود را در این مورد بنویسم. درسته که خیلی از افراد که سن شان بالا می ره یواش یواش چنین عقایدی پیدا می کنند اما این به دلیل عاقل تر شدن و پخته تر شدن یا  مشاهدات و تجارب فراوان نیست! 
خودشان به جایی می رسند که فکر می کنند از این که هستند امید  رشد و بالندگی بیشتر (حالا در هر زمینه ای که برایشان مهم و ارزشمند هست) ندارند. به این معنی  از آینده ناامید می شوند و به زور می خواهند در گذشته برای خودشان افتخارات بتراشند. تلویحا خود را در زمره «اصیلان» قرار می دهند و برای خودشان در ذهن شان امتیازات ویژه قایل می شوند. «مشاهدات و تجاربی» که ادعا می کنند شواهد این تز برتری اصالت خانوادگی است یک سری قضاوت های کاملا بایاس شده است!
مثلا اگر یکی که او را زمره غیر اصیلان قلمداد کرده اند آشش را هورت بکشد و غذایش را با ملچ مولوچ بخورد سزاوار تحقیر و سرزنش هست. اما هورت کشیدن و ملچ مولوچ  اعضای خانواده های اصیل اصلا شنیده نمی شود!

اگریک نفر «اصیل» به همسرش خیانت کند اشکال زیادی ندارد اما وای به روزی که یک «غیر اصیل» چنین کند! چه قدر در مورد ربط این خیانت به نداشتن اصالت بالای  تریبون می روند و سخنرانی می کنند!

اگر سر جهیزیه و  مهریه و ارث و میراث و  نظایر آن در خانواده های «اصیل» قشقرق به پا شود از آداب اصالت است!‌اما همین قشقرق در خانواده های غیر اصیل عیب و عار هست و شاهدی دیگر بر این که از افراد غیر اصیل بیش از این نمی توان انتظار داشت.
.......

خلاصه!‌امیدوارم در هر سنی که هستیم آن قدر برای خود امکان و رشد و بالندگی در آینده متصور باشیم و آن قدر آرزوها و چشم اندازها و افق های وسیع برای آینده مان ببینیم که لازم نباشد خودمان را مفاهیمی نظیر اصالت خانوادگی  یا افتخار به استخوان های پوسیده پدرمان گول بزنیم و مشغول  و دلخوش سازیم.  

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

حرف حساب

+0 به یه ن

در مورد هیچ کدام از این مشاهدات و تاملات  که در زیر می آورم اصرار و تعصبی ندارم. سیاست معمولا پیچیده تر از اینهاست که به این سادگی بتوان از آن سر درآورد. اما حرف حسابم اینه: اول متن را بخوانیم بعد قضاوت کنیم و نظر دهیم. وقتی می بینیم مد شده و مردم فلان موضع را در برابر بهمان رویداد گرفته اند عجله نکنیم که حتما ما هم در نظر دادن از بقیه عقب نمانیم. باور کنید اغلب همان مردم هم نخوانده و مطالعه نکرده و با اطلاعاتی حتی کمتر از من و شما دارند دراین مسابقه نظردهی شرکت می کنند! بیشتر اوقات هم همه مان با هم اشتباه می کنیم و جمیعا تصمیمات نادرست بر اساس این اشتباه می گیریم! مثال های تاریخی اش در ۴۵ سال اخیر فراوانند!
متن "برنامه همکاری های جامع ٢٥ ساله چین و ایران" را خواندم. جا به جا به مسایل محیط زیستی اشاره شده بود.

از جمله آن که:

"
در صفحه یازده آن، تولید کود و برق از زباله های شهری آمده است.

در صفحه شش هم همکاری در زمینه محیط زیست آمده است.
در صفحه چهارده از تثبیت گردوغبار حرف می زنه.
در همان صفحه چهارده وقتی از محل هایی که قراره چینی ها در آن سرمایه گذاری کنند اسم می بره نام ماکو را هم می آره.
در صفحه ١٥ هم ازتولید سلول خورشیدی صحبت می کنه. از طرح های کشاورزی هم می گه

در صفحه ١٦ هم از فن آوری کاشت با آب شور می گه که با توجه به وضعیت دریاچه اورمیه برای ما مهمه.

درادامه صفحه ١٦ از جنگل کاری و مراتع هم می گه.
"

بر کاغذ و در ظاهر که این قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین چیز بدی نداره. قراره چین در ایران سرمایه گذاری کنه. به خصوص قراره ناحیه مکران و چابهار را رو بیاره. قراره راه آهن ایران را توسعه بده و.... اینها علی الاصول همه خوبند. اما این که در عمل چی از آب در می آد به این بستگی داره که چه قدر خواهندگذاشت متخصصان و کارشناسان دلسوز و مردمی خود ما به پروژه ها نظارت کنند و ببینند چه طور اجرا می شه. می بینم که یک عده این قرارداد را با ترکمنچای مقایسه کرده اند. مقایسه به ده ها دلیل مع الفارق هست و مهمترینش اینه که زمانی که ترکمنچای امضا شد مردم ایران عموما بیسواد و ناآشنا به پیشرفت های روز دنیا بودند. با این سطح بیسوادی عملا دستان شاهان قاجار هم بسته بود و خیلی بهتر از آن نمی توانستند عمل کنند. ( با غیظ و غضب، قرارداد ترکمنچای را ننگین خواندن هم شعار و خودنمایی ای بیش نیست. باید مسایل را در ظرف خود دید و سنجید! باید سیر تحولات و رویداد هایی را که به آن قرارداد منجر شد را در ظرف خود سنجید و آن گاه نظر داد. از صد نفر که با بغض می گویند «قرارداد ننگین » و به شاهان قاجار فحش می دهند و نفرین می فرستند یک نفر هم از یک کدام از رویداد های منتهی به قرارداد ترکمانچای اطلاع ندارند. ) به هر تقدیر، الان وضعیت کاملا برعکس زمان قاجار هست. جمعیتی باسواد و آشنا به پیشرفت های دنیا داریم. اگر در مناسبات به طیف های مختلف ایرانی اعتماد لازم باشد این قرارداد و هر قرارداد مشابهی به نفع منافع ایران خواهد بود چرا که دلسوزان خود وطن جلوی هر گونه سو استفاده را می گیرند. اما اگر مردم باسواد ایران نامحرم تلقی شوند هر قراردادی به ضرر کشور تمام خواهد شد.

 متاسفانه روشنفکران ایرانی بدون مطالعه متن و بدون اندیشه ورزی باز شروع کرده اند به اظهارنظرهای شعارزده دگماتیک. درست همان طوری که چهل سال پیش دانشجویان چپگرا و .... شعار "مرگ بر آمریکا" می دادند. به جای آن که مطالعه کنندتا آمریکا را بشناسند و ببینند از چه دریچه ای وارد بشوند بیشترین نفع را از روابط نصیب ایران را می کنند و کمترین ضرر را می بینند.
حالا هم دقیقا همان رویکرد را علیه چین دارند.
طبعا هر کشوری دنبال منافع خودش هست. کسی که برای رضای خدا نمی آید با ما یا هر کشور دیگری قرار داد ببنده.

اما این ماییم که باید حواسمان باشه که از این قرارداد بیشترین نفع به کشورمان برسه.
در صفحه یازده قرارداد، تولید کود و برق از زباله های شهری آمده است.

در صفحه شش هم همکاری در زمینه محیط زیست آمده است.
به نظرم الان شبکه تشکل های محیط زیستی کشور باید متحد تر بشوند و از دولت بخواهند که نقش نظارتی شان را بر اجرای قرارداد بیشتر رسمیت دهد.گروه تشکل های وطنی فعالتر باشند و بیشتر تعامل کنند از قرار داد نفع بیشتری حاصل می شه و ضرر کمتری


در بندهایی از قرارداد هم صحبت از حمایت از استارت اپ ها و همچنین توسعه گردشگری شده.

اون هایی که ابتکار عمل دارند شاید از این فرصت بهره ببرند و بتوانند کاری ترتیب دهند که اقتصاد خانواده شان را سر و سامان دهد.

در ایران ما ، افرادی که ابتکار عمل دارند کم نیستند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مردم دانا یا امیر دانا یا.....؟

+0 به یه ن

در سال های اخیر این نقل قول منسوب به امیرکبیر خیلی در فضای مجازی جلب توجه کرده:

«ابتدا فکر کردم مملکت وزیرِ دانا میخواهد،
بعد فکر کردم شاهِ دانا میخواهد،
در آخر اما فهمیدم
مملکت مردمِ دانا میخواهد...»

این قبیل نقل قول ها زیاد منجر به بحث شده. برخی هم گفته اند قضیه «مرغ و تخم مرغ» هست. اما نظر من این هست که چیزی که هر شهر ودیار می خواهد فعالان مدنی دانا و دلسوز هست. منظورم از دانا هم این هست که دانش موضوعی را که می خواهد بین مردم ترویج کند تا حد قابل قبولی داشته باشد و مهمتر از آن، دانش ارتباط برقرار کردن با مردم را داشته باشد. بیان مطالب به گونه ای که مردم گوش فرا دهند و احیانا قبول کنند خود دانش خود را می طلبد. دلسوزی و صبر و حوصله فراوان هم می طلبد.
اصلا هم قضیه «مرغ و تخم مرغ» نیست! چنین فعالان مدنی هم مردم را دانا می سازند و هم راه را نشانشان می دهند که حاکمان دانا برگزینند.
فرق یک کشور مانند سوئد با کشوری مثل روسیه  هم در همین هست. در سوئد فعالانش راه ارتباط با مردم را می یابندو آنها را آموزش می دهند و روز به روز افق های دید مردم بالا می رود. در روسیه  اینتلجنسیا صبح تا شب در مورد نفهمی مردم داد سخن می دهند و آنها را فحش باران می کنند. 

اگر به اندازه کافی فعال مدنی دانا و دلسوز داشته باشیم خیلی از مشکلات اجتماعی مان و به دنبال آن مسایل کلان تر مان حل می شود.
البته در مورد فعال مدنی هم مثل همه چیز فیک و باسمه ای اش هم هست. اونهایی تا یک سازمان یا ستاد را می توانند تیغ بزنند و نمایش های رنگین راه بیاندازند تعریفش را میکنند اما تا اون ستاد یا سازمان به مشکل مواجه می شوند منتقد دوآتشه آن. اسم اینها را من فعال مدنی نمی گذارم.
 فعال مدنی واقعی بهانه نمی آورد. فعال مدنی با ابتکار عمل راه خود را پیدا می کند. فعال مدنی راستین دنبال این که پیشنهاد های غیر عملی اما دهان پرکن دهد نیست! فعال مدنی راستین با وجود محدودیت های موجود راه حلی می اندیشد ولو این که راه حل هایش برای افراد ظاهربین جذابیت نداشته باشد.  این در بسته شود دنبال در دیگری می گردد. دنبال این که مصاحبه جنجالی کند  نیست. اتفاقا از هر حاشیه و جنجالی گریزان هست تا بتواند بماند و بسازد. اگر اندکی ساخته باشد حیفش می آید با جنجال سازی شرایطی فراهم آورد که مجبور شود نیمه کاره رها سازد.


پی نوشت:  یکی از مشکلات عمده که فعالان مدنی درایران از آن رنج می برند برخورد مردمی هست که خود را از بقیه مردم بالاتر می دانند. مدام در گوش فعالان می خوانند: «فایده نداره!» با لحن تحقیر می پرسند «برای این مردم تو داری خودت را خسته می کنی ؟! فایده نداره این مردم آدم بشو نیستند.» این حرف ها بیشتر ازشون انرژی می گیره تا هر مانع دیگه.  خلاصه اگر یارشان نیستیم دیگه بارشان نباشیم. اتفاقا تنها راهی که فایده داره همینه و بس. راه های دیگه بیراهه هستند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرق یک میلیارد دلار با ۲۸ میلیارد دلار و یک تریلیون دلار

+0 به یه ن

[In reply to مینجیق]
دستگاه تبلیغات رسمی چنان شاد و شنگول از وضع نابسامان کرونایی در ایتالیا و اسپانیا گزارش می دهد که انگار خودشان فتح خیبر کرده اند!
نمی فهمم زجر انسان ها -چه در آمریکا باشد چه در کامرون چه در چین چه در ایران- چه جای خنده مستانه دارد.


الغرض! تا یک هفته دیگر تعداد بیماران در ایتالیا و اسپانیا روند نزولی پیدا خواهد کرد.
در ایران هم می رفت که روند نزولی شروع شود.
مردم در عید خیلی مراقب بوده اند. تا جایی که می توانستند رعایت کرده اند. اما حالا درصد بزرگی از آنها مجبور شده اند، برای یک لقمه نان حلال بیرون بیایند.
در ایتالیا دولت ٢٨ میلیارد دلار برای حمایت از کسب وکارهایی که از قرنطینه آسیب خواهند دید اختصاص می دهد.
با توجه به این که قیمت ها در ایتالیا حدود سه چهار برابر ایران هست و جمعیت آن حدود ٦/٨ ایران، معادل این بودجه برای ایران می شد حدود هفت میلیارد یا بیشتر.

اما در ایران تنها یک میلیارد دلار به این منظور اختصاص داده شده. هفت میلیارد و یک میلیارد خیلی تفاوت دارند. به اندازه همه کسانی که مجبور می شوند برای کسب وکار بیرون بروند تفاوت دارند!

با این روند شیوع کرونا در ایران به این زودی ها روند نزولی نخواهد داشت. دیگه نمی دونم اونهایی که در مورد وضعیت وخیم در ایتالیا غلو می کردند و شادی می کردند به چه چیز دل خوش خواهند کرد!

(ترامپ هم گفته یک تریلیون دلار اختصاص می ده. اون هم به نظرم لاف زده. سنگ بزرگ نشانه نزدن است. یک تریلیون دلار خیلی زیادهست حتی برای آمریکا. اگر می گفت دویست سیصدمیلیارد دلار باورم می شد. مگر این که پول بدون پشتوانه چاپ کنه یا قرض بگیره که هر دو تبعات منفی مهلکی خواهند داشت. دیگه جهان از لحاظ اقتصادی تک قطبی نیست که این قبیل کارهای آمریکا جواب بده. یک جایی تق کار در می آد!)
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هشیار باشیم که خشم مان را برسر که خالی می کنیم

+0 به یه ن

از وقتی وبلاگستان دایر شده یک عده هم پیدا شده اند که با نام های جعلی در صفحات شخصی این و آن با فحاشی و بد وبیراه عقده هایشان را خالی می کنند. قبل از وبلاگستان زمانی که هنوز تلفن ها کالر-آی-دی نداشت اسلاف این عده زنگ می زدند خانه دیگران فحش می دادند.

اما من اینجا نمی خواهم راجع به این عده حرف بزنم. من می خواهم راجع به یک پدیده نوظهور که همزمان با قرنطینه کرونا شروع شد صحبت کنم. مردم ما قبل از آمدن کرونا هم به دلیل وقایع آبان ماه و سپس سرنگون سازی هواپیمای مسافربری خشمگین بودند  ولی این سو مدیریتی که باعث انتشار بیش از حد کرونا شد و عدم تخصیص بودجه درخور برای مقابله با کرونا مردم را بیش از پیش خشمگین کرده است. (ایتالیا٢٨ میلیارد دلار برای  جبران زیان اقتصادی که به واحدهای اقتصادی بر اثر کرونا وارد می شود اختصاص خواهد داد. ایران چه خواهد کرد؟!)

مردم ما خشمگین هستند و حق دارند که باشند. اما به گونه ای که عده ای از مردم خشم خود را بیرون می ریزند به نظر این حقیر هم به خود آنها آسیب می زند، هم به خانواده آنها و هم به جامعه.
عده ای صبح تا شب در فضای مجازی به همراه دوستان و همفکرانشان در حال نفرین و فحش دادن هستند. من درباره آدم های فحاش عقده ای که کاری جز فحاشی بلد نیستند حرف نمی زنم! اتفاقا این افراد که مورد نظر من هستند افراد بسیار محترمی هستند که تا یک ماه پیش به ندرت زبان به دشنام و نفرین می گشودند.
ابتدا نفرین هایشان فقط شامل  مسئولان رده بالا یا مروجان نوعی از خرافات بود که انتشار کرونا را تسریع می کند اما کم کم دایره خشم شان وسیع تر شده. دیگه رئیس یک شعبه فرعی از بهمان بانک در فلان کوچه هم از نظر شان شده جزو مسئولانی که مسبب بدبختی های ما هستندو درنتیجه سزاوار توهین و فحش و نفرین!!!
از آن سو هم قشرهایی نظیر دستفروش و ... که برای سیر کردن خانواده مجبور به خروج از خانه هستند  هدف نفرین و فحش شده اند.

این روش ابراز خشم مخرب هست. اگر ما بخواهیم با فساد وتباهی مبارزه کنیم نیاز به اتحاد بین همه اقشار داریم.
وقتی صبح تا شب با دوستان و همفکران علیه بقیه اقشار مردم فحاشی کنیم کجا می توانیم به چنین اتحادی دست یابیم؟

به علاوه این همه ابراز خشم در فضای مجازی آدرنالین بدن مان را می برد بالا، خشم مان را برروی اهل خانه می ریزیم. تحمل قرنطینه خانگی خود به اندازه کافی سخت هست. تحمل همسر/فرزند/پدر/مادر/خواهر/برادر و.... که دایم کج خلقی می کند در قرنطینه خانگی دشوارتر خواهد بود. 
اگه این طور پیش بره بعد از اتمام کرونا اون قدر ملت درگیر اختلافات خانوادگی خواهند شد که وقت و انرژی ای برای حل ریشه ای مشکلات ومبارزه با فساد نخواهد ماند!

می دانم همگی خشمگین هستیم. حق هم داریم که باشیم! اما تا در قرنطینه هستیم خشم خود را با روش های مانند ورزش و رقص و یوگا و .... تخلیه کنیم نه با فحاشی علیه اقشار گوناگون.

اونهایی که به این نوع فحاشی ونفرین می کنند اسم کار خود را "آگاهی بخشی" می نامند و طوری وانمود می کنند که گویی یک رسالت ملی برای این "آگاهی بخشی" دارند. باید به آنها گفت: "عزیزم! این کاری که می کنید فحاشی است! با اطلاق "آگاهی بخشی" به آن، زحمات آگاهی بخشان واقعی را لوث نکنید."

🍀@minjigh 
در لینک زیر مبالغی که کشورهای مختلف برای مقابله با لطمات اقتصادی کرونا اختصاص داده اندبرشمارده شده اند:


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فحش و نفرین پای تلویزیون

+0 به یه ن

من در سال ۵۷ تنها دو سال داشتم و خاطره ای از قبل از انقلاب ندارم. اما جسته و گریخته از خاطره گویی ها این طور دستگیرم شده که درصد بزرگی از جامعه پای تلویزیون می نشستند تا فحش بدهند و آرزوی مرگ کنند. به طور مشخص دو نفر که فحش خورشان ملس بوده یکی عباس هویدا بوده و دیگری فریدون فرخزاد (که هر دو بعد از انقلاب کشته شده اند.) اون جمعیت عظیم که پای تلویزیون می نشستند و برای این ها آرزوی مرگ می کردند با این دو نفر پدرکشتگی نداشتند. اما گویا از عصا و ارکیده هویدا خوششان نمی آمده و از این که فرخزاد به جای عباراتی نظیر «بنده حقیر» از کلمه «من» استفاده می کرده  حرصشان می گرفته! 


   فکر نمی کنم   رژیم پهلوی با فحش هایی که این عده جلوی تلویزیون در حال تخمه شکستن می دادند سرنگون شده باشد. آن چه که  در سرنگونی نقش کلیدی ایفا کرد اعتصابات سراسری به خصوص در بخش های کلیدی نظیر صنعت نفت و بخش ترابری بود نه فحش های  پای تلویزیون. اما آیا فحش های پای تلویزیون که بعدا در سطح وسیع تر  در سطح جامعه هم بازگو می شد بی تاثیر بود؟! گمان نمی کنم. تاثیر فحش ها این بود که کسانی که بعد از انقلاب قدرت را در دست گرفتند این گونه برداشت کردند که رگ خواب این ملت را با راه انداختن اعدام ها -با محاکمه های حداکثر ۵ دقیقه ای- می توانند به دست آورند وبه این صورت پیش تاختند. چه بسا اگر فکر می کردند رگ خواب ملت -به جای اعدام  با رنگ آمیزی حلبی آباد ها و      ساز و دهل به دست می آید به جای اعدام اون روش را پیش می گرفتند. دست کم برای توریسم مان بهتر می شد. مثل آمریکای لاتین.               🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نگرانی من برای تبعات اجتماعی کرونا در ایران

+0 به یه ن

کرونا تبعات خیلی بزرگی برای نظم اجتماعی سیاسی اقتصادی دنیا خواهد داشت. اما چشمم آب نمی خوره در ایران رنسانس ایجاد کنه. حداکثر یک نوع خرافات را با نوع دیگری از خرافات جایگزین کنه.  فعلا که جوک ساختن را با فحش دادن جایگزین کرده. 


  از وقتی  کرونا آمده یک عده در خانه نشسته اند در فضای مجازی با همفکران خود صبح تا شب فحش می دهند و نفرین می نمایند، اولش با فحش علیه قدرتمندان  و قشر اجتماعی ای که پایگاه آنهاست  از یک سو و سلبریتی ها از سوی دیگر شروع کردند. الان دیگه قشرهای دیگر را هم بی نصیب نمی گذارند.  دایره فحش دادنشان به مدیر مدرسه و رئیس بیمارستان و رئیس شعب بانک هم رسیده و  همه این شغل ها را به یک جا مورد تفقد قرار می دهند. 
البته از قبل از کرونا هم یک عده  عقده ای بودند که کارشان این بود که با نام جعلی (اغلب با چندین نام جعلی متفاوت) می رفتند در وبلاگ و .... دیگران فحاشی می کردند. اما از وقتی کرونا آمده آدم های محترمی هم که قبلا به ندرت فحش می دادند با نام واقعی خودشان در گروه های دوستانه مدام علیه این قشر و آن قشر فحش می دهند. این پدیده جدید هست و همزمان با کرونا ظهور کرد.

  خدا به خیر کنه !   با این همه آدرنالینی که در رگ ها تزریق می شه بعد از اتمام این قرنطینه منتظر موجی از طلاق موجی از اختلافات شدید و غیر قابل کنترل بین والدین و فرزندان و نیز دعوا های بیشتر در سطح شهر باشید. متاسفانه من چشمم آب نمی خوره در ایران خودمان بعد از رفع این کرونا رنسانسی رخ بده یا اصلاح چشمگیر سیاسی اجتماعی رخ بده. بیشتر پیش بینی می کنم مردم به جان هم بیافتند.      🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ابلهان و رندان و باقی جامعه

+0 به یه ن

« کشیش آمریکایی: دست‌هایتان را بر روی تلویزیون‌های خود بگذارید تا کرونا شما را شفا دهم!»




درسته که ابله همه جای دنیا هست. حتی این هم درسته که یک عده از آدم های رند در همه جای دنیا که از حماقت این ابله ها سو استفاده می کنند و برای خودشان دکان باز می کنند.


اما دو پارامتر در جوامع مختلف متفاوت هست:

١-چه در صدی از جامعه تا این درجه ابله هستند؟ 


٢- اون رندهایی که از حماقت این  ابله ترین ابله ها ارتزاق می کنند تا چه حد بالانشین می توانند بشوند؟ وای به روزگار ملتی که پایگاه اجتماعی طبقه حاکمه شان همین قشر ابله ترین ابله ها باشند.

طبعامورد یک و دو مستقل از هم نیستند، هر چه درصد این ابله ترین ابله ها بیشتر باشد رندهایشان بالانشین تر می شوند.

🍀@minjigh

حالا من مردمی را در سیاره اپوستاکسوس می شناسم به نام ملت الکسوس. 

پنج درصد ملت الکسوس باور دارند با عنبر نسارا و روغن بنفشه می توان کرونارا شفا داد. بقیه برای این پنج درصد جوک می سازند اما از بین آن ٩٥درصد پنج در صد هم روش های من درآوردی خود را -خوردن گوشت شتر، گذاشتن آجر داغ بر سینه و.... تجویز می کنند. پنج درصد بعدی هم با فرادرمانی و عرفان حلقه به جنگ کرونا و همه بیماری ها با هم می روند.

پنج درصدشان هم  رندانی هستند که که هر کدام به نوعی بر گرده این ١٥ درصد سوارند. 

واما 80 درصد بقیه که خیر سرشان عقلای قوم هستند. ٨٠ درصد بقیه وقتی حکم شلاق زدن سه پزشک را که به این روش های من درآوردی اعتراض داشتند صادر شد لام تا کام اعتراضی نکردند!


شما  فکر می کنید سرنوشت ملت الکسوس چه خواهد بود؟

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

با فحش دادن به کسانی که وضعیت را تحلیل می کنند رنسانس نخواهیم داشت!

+0 به یه ن

بخشی از مصاحبه با شخصی به نام سهراب پور که معاون آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تهران هست دست به دست می شه که در آن می گه: «مشکل ما مردن بیماران نیست.افرادی که فوت کردند مسن هستند که اگر به علت کرونا فوت نمیکردند، احتمالا به علل دیگری در هفته‌های آینده فوت می‌کردند.مشکل ما بار تحمیل شده به بیمارستان های ماست.»


 موضوع مسابقه جدید در گرو ه های تلگرامی فحش بستن به این آقا ست!!

مطالب زیر را در کانالم در این رابطه منتشر کردم:


این آقا را نمی شناسم اما حرفی که می زنه اون قدر بد یا غیر منطقی نیست که مردم این همه او را به فحش می بندند. 

انگار جماعت در خانه مانده اند با همدیگه مسابقه فحش دادن در فضای مجازی گذاشته اند. دنبال آن هستند که یکی را پیدا کنند و به فحش ببندند.
خیال می کنند هر چه غلیظ تر فحش ببندند کار مهم تری انجام داده اند.

حتی  ا گر حکومت سوئد را داشتیم یکی مثل همین معاون آموزشی دانشگاه می شد و همین جور آمار می داد.


[In reply to مینجیق]
اتفاقا از معاون آموزشی دانشگاه علوم پزشکی نباید انتظار مرثیه خواندن -چه مرثیه دینی و چه مرثیه سکولار- داشت.
اتفاقا باید ازش همین انتظار را داشت که منطقی نگاه کنه و بگه مشکل اساسی چیه. کاری که این آقا می کنه.

(برای من و شما که در بیمارستان کار نمی کنیم فوت مریض شوک آور هست. در حالی که در بیمارستان ها ی کشور سالانه شاهد فوت فقط ١٩٠٠٠ مصدوم تصادفات رانندگی هستند. اون هم اکثرا جوان و کودک!)

ظاهرا مردم ما انتظار دارند معاون آموزشی دانشگاه علوم پزشکی هم بیاد مثل خودشان در حالت پانیک مرثیه بخوانه و بعد هم چهار تا فحش بده تا دلمان خنک بشه!



خطاب به اونهایی که دل بسته اند که از پس این کرونا ، رنسانسی یا حتی دوره روشنگری ای زاده بشه. عزیز دل! دوره رنسانسی که در اروپا بعد از طاعون به وجود آمده از دل فحش دادن و مرثیه از نوع سکولار خواندن بیرون نیامده! دانشمندان و اندیشمندان قَدَری آن را در پس رنسانس به وجود آورده اند که سنت بازی با کلمات در فضای آکادمیک  قرون وسطایی(سبک شارلمانی) را با اندیشه ورزی مبتنی بر استدلال های ریاضی جایگزین کردند.


شما که انتظار دارید معاون آموزشی دانشگاه هم مرثیه سکولار بخوانه دیگه انتظار رنسانس از این تحولات نداشته باشید!


----------------

به علاوه طبق معمول فضای مجازی این کل مصاحبه نیست. بخش کوچکی از اون هست. ما که کل مصاحبه را نشنیده ایم چه طور قضاوت کنیم که طرف بی احساس حرف زده. شاید مصاحبه اش را با دلداری به خانواده عزادار شروع کرده باشه که ما بی خبریم.

برخی از ما فقط در گروه ها ی تلگرامی مترصد آن هستیم که در مسابقه ناله و نفرین و فحش از بقیه هم گروهی ها عقب نمانیم. انگار جایزه ای در آخر قراره بگیریم!

--------------------



بعد از انتشار این مطلبم یکی از پزشکان جوان متخصص کشور که در خط مقدم مبارزه با کرونا هستند برایم پیام گذاشتند و تاکید کردند که این آقای دکتر سهراب پور فردی بسیار مسئولیت پذیر و شریف هستند. ابدا هم منظورشان خفیف نشان دادن زجر انسان ها نبوده. بلکه داشتند یک موضوع حرفه ای را تشریح می کردند.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اهمیت آزادی های ساده و پیش پا افتاده فردی و اجتماعی

+0 به یه ن

فیلمی در فضای مجازی پخش می شود که در آن جوانان به خود می بالند که محدودیت سفر به استان های شمالی را (که به علت جلوگیری از انتشار بیشتر ویروس کرونا اعمال شده) دور می زنند.



یکی از فرق های ایران و چین هم در این هست که مردم چین این طور واکنش نشان نمی دهند.


برای همین می گم قرنطینه کردن در ایران به اون سادگی ها نیست.



البته به مردم ایران ایرادی نیست. اون قدر امر و نهی های بیخود و بی دلیل به مردم ایران شده که نسبت به هر آتوریته ای گارد می گیرند. بخشی از مردم هر جامعه اون قدر فهم ندارند که بفهمند فلان محدودیت برای خیر خودشان هست یا نه.
پیش فرض این بخش از مردم در کشور چین یا حتی در همین ترکیه آن هست  که اگر نفهمیدند حکمت بهمان محدودیت چیست به حرف آتوریته گوش می کنند. اما این بخش از مردم ما با آتوریته لج می کنند.  از بس که محدودیت بیخود روی مردم در کشور ما گذاشته اند این لجبازی به مرور به وجود آمده.

اگر حدود ده سال به طور مستمر حکومتی بر ایران باشد که امر ونهی بیخود نکند، کاری به آزادی های شخصی و اجتماعی مردم نداشته باشد و قوانین و ضوابطی  که می گذارد برای خیر عمومی باشد (نه منفعت شخصی یا گروهی خودشان) و خود و آقازاده هایشان هم در عمل پایبند قوانین و ضوابط باشند، این لجبازی بین مردم ایران از بین می رود.

طیف فکری ای در کشور ما وجود دارد که 
وقتی صحبت از اهمیت آزادی می شود تاکید می کنند که منظورشان آزادی در عقیده و بیان هست نه هر نوع آزادی ای! 
بسیار روی این نکته تاکید دارند.

آزادی های ساده شخصی و اجتماعی (در چارچوبی که به دیگران آزار نرساند) کمتر از آزادی بیان اهمیت ندارد. 
این جوانان که اکنون به عدم همکاری خود با طرح محدود سازی مسافرت به شمال (به جهت کاهش گسترش کرونا) می بالند دقیقا همان ها هستند که عمری به خاطر محدود ساختن آزادی های فردی نظیر آزادی انتخاب مدل مو یا حضور زنان در استادیوم ها تحت فشار بوده اند. خیلی قادر به تشخیص تفاوت این دو محدودیت نیستند. خیال می کنند اگر اینجا هم مقاومت کنند هنر کرده اند پس به آن می بالند.



🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل