نسلی نو از فعالان در سال ۱۴۰۱

+0 به یه ن

"برای میلیاردر و "استاد"، شیخ و شاه یکی است!"

سی سال پیش زوج هایی در دور و بر من بودند که از لحاظ مالی در سختی بودند اما بعدا به پول رسیدند و چند تا آپارتمان و باغ خریدند. مثلا سی سال پیش دانشجوی پزشکی بودند اما حالا پزشکان ثروتمندی هستند. این افراد وقتی سی سال پیش فقیر بودند به شدت منتقد و معترض حکومت بودند. حتی خیلی وقت ها بی انصافی می کردند. یعنی بدبیاری های خود را که ربطی به حکومت نداشت به حکومت نسبت می دادند و مسئولان وقت را در پستوی خانه شان به فحش می کشیدند. اما از وقتی که به پول و پَله رسیده اند ایرادهای حکمرانی را (که از سی سال پیش بسیار بیشتر شده) با شیطنت تعریف می کنند و می خندند ودر آخر ترجیع بند سخنانشان این هست "برای این ملت این حکومت هم زیادیه"
وقتی یادآوری می نماییم که "پس شما نبودید که اون همه تب تان تند بود ؟! "جواب می دهند اون موقع جوان و رویایی بودم و جامعه را نمی شناختم حالا می فهمم لیاقت این مردم بیش از این نیست! 

راستش من هم زیاد جوان نیستم . ٤٥ سالم هست. اما معتقدم این دوستان هم آن زمان مزخرف می گفتند هم این زمان. لیاقت مردم ایران این نیست که در کشورشان این همه اختلاس باشد، این همه خانواده زیر خط فقر باشند و پاسپورتشان ارزش نداشته باشد.


اون دوستان به دیدگاه واقع بین تری نرسیده اند بلکه نگران آن هستند که اگر شلوغ پلوغ بشه همتایان سی سال پیش خود که تب شان تند هست املاک آنها را مصادره کنند. حتی اگر این اتفاق نیافتد باز می ترسند حکمرانی عادلانه ای با سیستم مالیاتی عادلانه برقرار شودو اینها مجبور شوند مثل کشورهای شمال اروپا مالیات  بالای سی درصدی دهند. به خاطر فرارمالیاتی است که جمله مشعشع" مردم ایران لیاقت دموکراسی ندارند "را صادر می کنند نه از روی شناخت عمیق مردم ایران!


یک عده هم هستند که توسط "حواریون" و "کیف کش" های خود دایم "استاد" خطاب می شوند و نوچه هایشان سالی چند بار برایشان "گرامیداشت" می گیرند. اینها هم از بهتر شدن وضع عمومی مملکت در هراسند. چون اگر درها باز شود و ایرانی ها بتوانند مراودات علمی با دنیا بکنند حنای اینان رنگی نخواهد داشت. 
اینها برای حفظ منافع ، مردم را دنبال نخود سیاه می فرستند. می خواهند مردم ایران احساس حقارت کنند و به این باور برسند که لیاقت حکمرانی به از این ندارند.
آن جمله مشعشع را تئوریزه کرده اند. بیست سال هست که در حلقوم ما ریخته اند!

من منکر ایرادهای خودمان به عنوان یک ملت نیستم اما برای رفع این ایرادها هم باز به یک حکمرانی درست و درمان نیاز داریم. حکمرانی ای که بودجه آموزشی کشور را صرف آموزش عمومی مطالب مفید (از انتگرال گرفته تا خاموشی آتش در پیک نیک) نماید نه آن که صرف قبح زدایی از عیاشی در قالب صیغه و چند همسری یا زن ستیزی در پوشش "غیرت" نماید.


🍀@minjigh
من فکر می کنم در سال ١٤٠١ ، نسل جدیدی از فعالان سیاسی به عرصه خواهند آمد. منظورم لزوما جوانان و نوجوانان نیستند. اتفاقا درصد قابل توجهی از آنها میانسال خواهند بود.
میانسالانی که تا کنون در عرصه های مختلف اقتصادی، هنری، علمی، آموزشی، اجتماعی، محیط زیستی و…. فعال بودند به این نتیجه می رسند که هر چه تلاش می کنند به در بسته بر می خورند. در نتیجه به فعالیت سیاسی رو می آورند.
این افراد دید روشن تر و واقعگرایانه تری نسبت به  فعالان سیاسی متعارف، مسایل جامعه و نیز سازوکار آن دارند. این افراد وقت می ذارند و در مورد سیاست هم به اندازه لازم اطلاعات کسب می کنند به علاوه با سیاسیون خوشنام هم دست همکاری می فشارند. این جریان می تواند طرحی سیاسی بپروراند که جوابگوی نیاز های جامعه امروز باشد.

آن چه که فعالان سیاسی حاضر می گویند عموما چنگی به دل نمی زند. برخی شان که باسوادتر هستند بحث های تئوریک صرف می کنند که بر کاغذ شاید جالب باشد اما ما را مجاب نمی نماید که وقتی در عمل پیاده شود به همان تر و تمیزی از آب در بیاید. 
کم سواد ترهایشان هم عموما در گذشته در مانده اند. یا هنوز در حال و هوای دعوای اصلاح طلب و اصولگرا هستند. یا سلطنت طلب هستند و از دوران شاه یک بهشت گمشده در ذهن خود ساخته اند و حسرت آن را می خورند. یا به سبک برخی از انقلابیون ٥٧ دنبال اعدام سرمایه دار و مصادره و تخریب و شکستن  و سوزاندن و انتقام کشیدن هستند. یا هم  زیر عکس مصدق و با سو استفاده نام نامی آن بزرگمرد سده و هزاره، عقاید صد من یه غاز خود را ترویج می کنند و به مصدق -که دستش از دنیا کوتاه هست - نسبت می دهند. جرئت و جسارت این هم که بگویند اینها عقاید خودم هست ندارند. 

یک سری نظرسنجی ها هست که ادعا می کنند رضا پهلوی ٢٠-٣٠ درصد در بین معترضان طرفدار دارد. نمی دانم چه مکانیزمی برای نظرسنجی دارند اما رقم پرت به نظر نمی رسد.
اما سه نکته را نباید از نظر دور داشت: اول این که بیشتر این افراد از روی "کاچی بهتر از هیچ چی" این علاقه را نشان می دهند. ذهن شان خیلی نمی کشد که بحث های تئوریک سیاسی را دنبال کنند اما زمان شاه را با تغذیه رایگان در مدارس و شوی گوگوش مترادف می گیرند و خوششان می آید. 
نکته دوم این که بقیه معترضان اغلب نسبت به پهلوی ها بی تفاوت نیستند. خیلی ها احساس منفی شدید علیه آنها دارد. دلایل موجهی هم برای این حس منفی هست که البته در شبکه "من و تو" بازتاب داده نمی شود!
اونهایی که منبعی برای اطلاعات تاریخ معاصر دارند که واقعگرایانه تر و منصفانه تر از شبکه "من و تو" هست حسرت دوران پهلوی  را نمی خورند.
سوم، عموم طرفداران پهلوی کسانی هستند که تحقیر مردم را نه تنها عیب نمی دانند بلکه فخر می شمارند. همان تحقیر و نگاه از بالا از عوامل اصلی خشم مردم در سال ٥٧ بود. طبعا با  این نگرش، این ٢٠ -٣٠ درصد بقیه مردم ایران را به شدت پس می زند.

به هر حال، اگر از سال ٧٦ تا ٩٦ دعوای زرگری اصلاح طلب و اصولگرا ملت را سرکار گذاشت از سال ٩٦ تا کنون هم ملت  سر خودش را با دعوای طرفداران و مخالفان پهلوی شیره مالیده! 
الغرض! اگر نسل جدیدی از فعالان سیاسی رو بیایند و آلترناتیو بهتر ملموس اراىه دهند اونهایی که یک کم فکرشان باز تر هست دست از نوستالژی پهلوی می کشند.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]