سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

+0 به یه ن

در آثار گذشتگان ما ، زیاد تاکید شده که آدم باید به دیگران خوبی کند تا بعد از مرگش از او به نیکی نام برند. کاری به این بحث ندارم که آیا نام نیک به درد یکی که از دنیا رفته می آید یا نمی آید. این بحث اعتقادی است که من صلاحیت اظهار نظر درباره آن را در خود نمی بینم. 
اما می خواهم مشاهده ای را بیان کنم که (با کمال تعجب) در آثار گذشتگان به آن اشاره ای نشده و در واقع همه جا خلاف آن تصریحا یا تلویحا عنوان شده .
و آن این که وقتی در شرایط خیلی سخت یکی یک کمک خیلی مهم و اساسی و حیاتی به دیگری می کند بر خلاف انتظار، از او بعدها آن قدر ها به نیکی یاد نمی شود. در مقابل از کسانی خیلی به نیکی یاد می شود که خوبی های ریز و کوچک می کنند . مثلا اگر طرف یک غذا یا دسر خوب  درست کند و پیشکش کند یا از میره های درخت حیاطش یک جعبه میوه به کسی بفرستد بارها وبارها بعد از وی بازگو می کنند و به نیکی یاد می کنند! از کسی که چک بی محل دیگری را پاس کرده و او را از رفتن به زندان نجات داده اون قدر ها به نیکی یاد نمی شود که از کسی که یک سبد کوچک خرمالو نوبرانه فرستاده!!!
از کسی که پول عمل جراحی دیگری را تقبل نموده اون قدر به نیکی یاد نمی شود تا دیگری که کباب خوشمزه ای برایشان تهیه کرده و حین کباب کردن هم دو تا جوک گفته که حضار را خندانده!

این موضوع سالها برای من معما بود. معمایی نه چندان شیرین! فکر می کردم که شاید دور وبر من بی مرام و ناسپاس یا احیانا ابله شده اند. چه طور هست که سعدی به این مطلب اشاره نکرده؟! آیا در این دوره هست که مرام و معرفت رخت بربسته و مردم بی صفت شده اند و فقط خوبی های سطحی را به یاد می آورند؟!

مدتی گذشت که معما برایم حل شد. بعد از سالها کلنجار رفتن با خاطرات واحساسی نه چندان خوشایند.

نتیجه ام این بود: مردم این روزگار بی مرام یا بی صفت و یا سطحی نشده اند! اما یاد گرفته اند که خاطرات تلخ را پشت سر بگذارند. وقتی کسی در سختی مطلق به کمک شان می شتابد هم بالطبع در داخل همان پکیج فراموش می شود. وقتی اصل ماجرا را از یاد می خواهند ببرند طبعا منجی هم فراموش می شود!
بی معرفتی و بی صفتی ای در کار نیست. حماقتی هم نیست اتفاقا مردم عاقل شده اند که می خواهند ذهن شان مشغول خاطرات بد نباشد. گذشتگان تا این اندازه عاقل نبوده اند.
اما مردمان این روزگار خاطرات خوب را مرور می کنند و در نتیجه خوبی های کوچک از آن دست که اشاره کردم به یادشان می ماند.

اگر خوبی بزرگی برای کسی می کنیم بهتر است طمع نام نیک بردن از آن نداشته باشیم چرا که ناامید خواهیم شد. اتفاقا این طوری بهتر هست. کمک هایمان خالصانه تر و بی چشمداشت تر خواهد بود.

این به آن معنی نیست که در همین دوران زندگی مان به محبت و نام نیک نیاز نداریم. اتفاقا اگر خوبی بزرگ در حق این و آن کنیم حتما دشمنان قدری هم خواهیم داشت که علیه ما لجن پراکنی خواهند کرد. چرا که خوبی بزرگ معمولا مستلزم درافتادن یا ظالمان و حق خوران هست.
در مقابل لجن پراکنی ها  ،شخص به تنهایی کم می آورد. مگر آن که جمعی داشته باشد که از او به نیکی نام ببرند. برای داشتن این دسته نیاز به خوبی های کوچک هست!


ایام نوروز  بهترین فرصت برای این نیکی های کوچک و کسب نام و یادنیک هست.


خلاصه چیزی به شما گفتم که حتی در گلستان سعدی هم یافت نمی شود!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]