دوشنبه 15 فروردین 1401
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
خاطرات مادر محمد رضا شاه
یک کتابی منتسب به مادر محمدرضا شاه منتشر شده که ظاهرا خود پهلوی ها آن را جعلی می خوانند اما در ایران برخی در تحلیل هایشان به آن استناد می کنند. من چند سال پیش، به تصور این که یک کتاب تاریخی هست نگاهی به آن انداختم. به شدت "خاله زنکی" بود. خواننده های قدیمی وبلاگم می دانند که من چه اندازه با کلمه "خاله زنک"، به خاطر بار جنسیتی آن، مخالفم. اما در مورد این کتاب توصیفی بهتر از این واژه نیست. کاملا مشخص هست که آن جملات از ذهن مردانی تراویده که خیال می کنند زنان شعور هیچ کاری ندارند جز "خاله زنک بازی!"
آخه مگه ملکه مادر دیوانه بوده که برای خراب کردن عروسش حرف هایی بزند که آبروی پسرش و اعتبار و مشروعیت نوه اش و ….. هم برباد رود! اون هم در شرایطی که خاندان پهلوی اون همه دشمن داشتند و اون همه افراد حریص هر جمله "خاله زنکی" علیه خاندان پهلوی به کمین نشسته بودند! اگه واقعا هنگام مصاحبه عقلش را از دست داده بوده که حرف هایش اعتباری نداشته که مورد استناد واقع شود.
ببینید! حتی اگر مادر شاه-مطابق کلیشه های "خاله زنکی" چشم دیدن عروسش را هم نداشت نمی آمد این حرف ها را بزند. خیلی شیک و مجلسی بی آن که آبروی پسرش را ببرد و نوه هایش را (که طبعا تعصب مادرشان را داشتند) با خود دشمن کند می توانست فرح را با دو جمله ساده زیر با خاک یکسان کند: “که فرح خوش سلیقه هست، هان؟! والله هر کسی امکانات او را داشت خوش سلیقه می شد!"
این جمله آخر به دل میلیون ها نفر می نشست! نوه هایش هم آزرده نمی شدند ….
لازم نبود صدها صفحه تهمت ناموسی به عروسش و دوستان عروسش بزند که او را خراب کند!
حالا من چرا این را می نویسم؟! اول برای این که با دروغ و جعلیات نمی توان به جای خوبی رسید. دوم این که این کتاب به قصد خراب کردن پهلوی ، یک عده از بزرگانی را که به این مملکت خدمت کرده اند (مثل بنیانگذار کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان) را هم خواسته بدنام کند. این درست نیست. این قبیل افراد مستقل از این که چه حکومتی سرکار هست ارزشمند هستند و باید قدر دانسته شوند.
(نوشته بعدی ام هم در این باره هست.)
پی نوشت: من با اون دوجمله کلیشه ای مادرشوهرانی که می خواهند عروسان خوش سلیقه خود را خراب کنند، موافق نیستم هر چند می دانم خیلی به دل حاسدان می نشیند. اگر درست بود ساختمان های مجللی که در ٢٠-٣٠ سال اخیر ساخته شدند این قدر بیریخت نمی شدند. سازنده های اونها بیش از دربار فرح ریخت و پاش کردند اما ساختمان های یکی بیریخت تر از دیگری ور دل ما گذاشتند!.
🍀@minjigh
رضا براهنی
رضا براهنی شخصیت ادبی ای بود که موافقان و مخالفان سرسخت زیادی داشت. چند روز پیش که در گذشت، میان موافقان و مخالفان وی، جدلی در گرفت.
من چند نمایشنامه از رضا براهنی خوانده ام که به لحاظ ادبی و داستان پردازی بسیار قوی و ارزشمند بود. نویسنده به این توانایی، در ایران معاصر کم داریم. در نتیجه باید قدر تک تک شان را بدانیم. رضا براهنی در زمینه تربیت نویسنده هم خیلی موفق و موثر بوده است. مثلا پرینوش صنیعی که خود نویسنده بسیار توانایی است از او نویسندگی آموخته.
این دو ویژگی کافی است که نام رضا براهنی را در سپهر ادب ایران جاودانه کند.
حساسیت های فرهنگی، آموزشی و اجتماعی براهنی در مورد آموزش زبان مادری و اهمیت آن هم بسیار ارزشمند هست. بنا به نظرسنجی اخیر گمان ، ٦٥ درصد نظر دهنده ها ی ایرانی اکنون موافق تدریس زبان مادری در مدارس هستند. اما زمانی که رضا براهنی به خود جرئت داد که موضوع زبان مادری را مطرح کند اکثریت مطلق تحصیلکرده ها، در این زمینه به خود سانسوری مطلق مبتلا بودند . تکفیری که مرکزگرایان می کردند کم از تکفیر دگم اندیش ترین مذهبیون نداشت. رضابراهنی واقعا شجاعت به خرج داد.
اینها همه حسن های براهنی بودند اما
Based on results
جهت گیری های سیاسی اش مفت نمی ارزیدند. هر چند من هم با او موافقم که در مجموع ضرر پهلوی ها برای کشور بیش از نفعشان بوده است(در مورد شهر من و براهنی ، تبریز که قطعا چنین بوده است) اما اون سلسله اون قدر هم بد نبود که براهنی چنین کینه ای از آنها به دل بگیرد که هر کسی را که در دوره پهلوی وزیر و وکیل بوده باشد با بدترین فحش ها بنوازد. برخی از رجال و نسای آن دوره خیلی به مملکت خدمت کرده اند. از جمله همین ناتل خانلری که متاسفانه براهنی با فحش رکیک ولدالزنا او را می نوازد. به کار بردن این کلمه توسط براهنی قابل توجیه نیست. اولا که کلمه به کل رذیلانه هست. اصلا چرا باید کودکی معصوم را به خاطر خطایی که پدر ومادر مرتکب شده اند (زنا) عمری تحقیر کرد؟! گناه بچه چیه؟ ثانیا خانلری خود یکی از ادیبان توانمند مملکت بوده هست که باید قدر دانسته شود. ثالثا، خانلری در اون یک سالی که وزیر فرهنگ بوده منشا خدمات قابل توجهی برای دانشگاه ها بوده. این را از کسی که اون موقع دانشگاهی بوده اشنیده ام.(از زبان یکی از دوستان صمیمی وهمکار و همکلاس پدرم در مراسم یادبود پدرم).
🍀@minjigh
پی نوشت: به من گفتند براهنی به خانلری نگفته ولدالزنا بلکه گفته "له له ولدالزنا". به هر حال خیلی بد هست.
برای هیچ کس نباید این کلمه را به کار برد. خودش که خطایی نکرده ! به خاطر «ادب» عرض نمی کنم. به خاطر انسانیت عرض می کنم. اگر در مورد اسد ا... علم اصل و اصل شغل ناشریفش را که در واقع فحشی زشت هست به کار ببرید ایراد نمی گیرم. اما با کلماتی نظیر حرومزاده یا ولدالزنا مشکل دارم. شخص مسئول اعمال خود هست نه والدینش!
نکته اصلی من در دو پست اخیر (خاطرات تاج الملوک و رضا براهنی) یک چیز بود: مدیران رده میانی که منشا خیر می شوند و خدماتی به مملکت انجام می دهند باید ارج گذاشته شوند، مستقل از این که روسای آنها را (که حاکمان وقت هستند ) قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم. سیستم بزرگی که نهاد یا سازمان تحت مدیریت آنها زیر مجموعه آن هست ممکن هست به کل معیوب باشد و اشکالات ساختاری اساسی داشته باشد، اما باز هم ارزشمند هست که یک عده در گوشه ای از این سیستم به کل معیوب دارند خدمات با ارزش انجام می دهند.
سیستم اشکال دار را باید درست کرد، اشکالات ساختاری را باید رفع کرد اما نباید کاسه و کوزه ها را سر مدیران رده میانی شکاند که در این میان (استثنائا) دارند خوب و درست عمل می کنند. اگر اشکالات ساختاری را نادیده بگیرید و به جایش گیر بدهید به چند مدیر رده میانی که از قضا چون خوب عمل می کنند ( با احیانا خوش سیما هستند) توی چشم هستند نه تنها مشکلی حل نخواهد شد بلکه بدتر خواهد شد.
این اتفاقی بود که در سال ٥٧ افتاد. انقلابیون-اعم بر مذهبی یا کمونیست سکولار یا حتی ملی- به جای این که اشکالات ساختاری را رفع کنند، گیر دادند به اسامی و افراد. درک نکردند که تا اشکالات ساختاری باشد فساد هم خواهد بود!
زمان پهلوی یک سری نهاد های چرب و نرم بودند که عملا نظارتی بر آنها نبودو جز دربار پاسخگوی نهادی (چون مجلس یا قوه قضاییه) نبودند. بعد از انقلاب اسم اونها را عوض کردند و اسم اسلامی بر آنها گذاشتند. مدیران رده میانی بر سر آنها را عوض کردند و به چند نفر تسبیح به دست و ریشو سپردند. اما ساختار همان ماند. عدم پاسخگویی و نظارت سرجایش ماند. نهاد ها به تدریج فربه تر شدند و روز به روز فاسدتر.
باور کنید اگر اسمش را برگردانید و یک اسم باب طبع پان ایرانیست ها بگذارید و رئیسش را هم یک کراواتی (یا حتی پوشنده لباس های مد هخامنشی ) بگذارید باز فاسد خواهد ماند و با زمان هم فاسدتر خواهد شد.
کتاب خاطرات تاج الملوک که جعلی است و اعتباری ندارد. لجن پراکنی هایی هم که علیه لیلی ارجمند کرده هیچ اعتباری ندارد. اما عملکرد او را از زبان خودش بشنویم. خدمات کانون پرورش فکری کودکان کم نظیر بود. می توان گفت به ایده آل ممکن نزدیک بود. اما خانم ارجمند خود می گوید بودجه کانون را با لابی کردن در مهمان های دربار بدون حساب و کتاب به دست می آورده. خود می گوید جوانی و زیبایی اش هم در این موفقیت کم تاثیر نذاشته. او هم نمی گفت می شد حدس زد که همین طور بوده. این نشان می دهد سیستم معیوب بوده. یکی مثل لیلی ارجمند به این روش بودجه می گیرد و خرج پرورش فکری کودکان می کند اما در مقابل ده نفر هم بی حساب و کتاب بودجه می گیرند و می ذارند توی جیب شان. یا حتی بد تر از آن:،توی جیب خودشان نمی گذارند اما با آن نوچه پروری می کنند و نوچه هایشان را به جان دیگران می اندازند! الان هم متاسفانه همین طور هست. اصلاح ساختاری صورت نگرفته. چهره ها و اسامی عوض شده و به طول زمان هم بدتر شده.وقتی اشکال ساختاری باشد اشکالات رفته رفته بیشتر می شود.تخم مرغ دزد، شتردزد می شود.
"داستان یک شهر" خاطرات تبعید احمد محمود در جنوب در دهه سی و اندکی بعد از کودتاست. جا به جا از قاچاق زیر نظر نظامیان وقت از دوبی و …. اشاره می شود. البته ابعادش اون موقع کم بود. همان طور که جمعیت ایران آن روز خیلی کمتر از امروز بود.
وقتی از نظامیان برای سرکوب ناراضیان وروشنفکران استفاده می شود این قبیل باج ها هم به آنها داده می شود. اسامی و ظواهر و ایدئولوژی حاکمه، خیلی تفاوتی ایجاد نمی کند.
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل