برخورد با مشکلات با استاد راهنما

+0 به یه ن

در مورد مشکلات با استاد راهنما  از من زیاد سئوال می شه. اول از همه می گم که قصد من قضاوت نیست. قرار نیست بگم که در این اختلافات حق با دانشجوست یا با استاد راهنما.  برای قضاوت (دست کم) باید نظرات هر دو طرف را شنید. من در موضعی نیستم که قضاوت کنم و اگر مجبور نباشم از این کار ابا دارم. چون که قضاوت خیلی کار سختی است.


اما چند نکته می گویم که  شاید به درد تان بخورد:
۱)  اگر در ابتدای کار هستید و هنوز پروژه را شروع نکردید و اگر حس می کنید استاد راهنما دارد وقت شما را تلف می کند و اگر استاد دیگری را می شناسید که مطمئنید برای راهنمایی تز شما، بهتر از استاد اول خواهد بود، هر چه سریع تر استاد راهنما ی خود را عوض کنید.  چند ماه و شاید سال عقب می افتید، اما می ارزد. حتی اگر دانشجوی دانشگاه آزاد هم باشید و هر ترم باید شهریه بدهید باز هم می ارزد. چون که اگر با استاد راهنمای اول مشکل داشته باشید در هر صورت دفاع شما عقب خواهد افتاد. یک بار قاطع تصمیم بگیرید و استاد راهنمایتان را عوض کنید. اعصاب خردی خواهد داشت اما می ارزد.

۲) پشت سر استاد راهنمای اول غیبت نکنید. منهای این که غیبت به لحاظ اخلاقی و شرعی غلط هست در محیط دانشگاهی غیبت  علیه استاد، دیر یا زود برایتان دردسر می آفریند. بالاخره حرف می چرخد و به گوشش می رسد و او را علیه شما تحریک می کند. در محیط های دانشگاهی ، رقابت ناسالم  استادان و دانشجویان فراوان هست و آنان که خریدار درددل های شما خود را نشان می دهند عموما از پشت خنجر می زنند. شما احتیاجی به این درددل ها ندارید.

عوض کردن استاد راهنما را به صورت جراحی ببینید. هر چه سریع تر، بهتر. هر چی بیشتر در موردش حرف بزنید این زخم می تواند بیشتر عفونی شود.
موقع تعویض استاد راهنما لاجرم باید با رییس دانشکده و معاون فلان و بهمان و گاه پیشکسوتان صحبت کنید. صحبت تان را تا می توانید «مختصر و مفید» نمایید. درددل نکنید!  هر چه آنها شما را بیشتر ترغیب به درددل نمایند کمتر به آنها اعتماد کنید و کمتر از استاد راهنما بدگویی کنید.  در بین استادان پیشکسوت و روسا در دانشگاه ها بسیار مرسوم هست که افراد کم تجربه را با ترغیب به درددل تخلیه اطلاعاتی می کنند و دست آخر با جملاتی نظیر «من وقت شنیدن غیبت ندارم» مخاطب بینوا را «قهوه ای» می نمایند بعد هم یکی به میخ می زنند و یکی به نعل. یعنی هم به دانشجو ضربه می زنند هم به استاد راهنما. طوری هم پیش استاد راهنما جلوه می دهند که همه تقصیرها از دانشجو بوده.  او را علیه دانشجو تحریک می کنند.
 به عنوان یک  تاکتیک بد نیست در صحبت با آنها به جای درددل، عباراتی نظیر «شاید اشکال از من بوده» زیاد به کار ببرید. این «نمایش تواضع و فروتنی»  کم خطر تر از بدگویی از استاد هست. مزورانه هم نیست. به هر حال همه ما باید بپذیریم که ما هم کامل نیستیم و رفتارمان خالی از  اشکال نیست!


۳)  اگر در اواخر پروژه و تزتان هستید و استاد راهنما سنگ اندازی می کند، یک جوری نازش را بخرید که کار تمام شود.  تا اینجایش که آمده اید. چند ماه دیگر هم نازش را بخرید تا تمام شود. در این مقطع تغییر استاد راهنما یا اقداماتی از این دست به صلاح نیست.
با اندکی درایت و ابتکار عمل می توانید راهش را بیابید که چه طور استاد راهنما را سر به راه کنید. بالاخره هر کسی یک قلقی دارد. بعد از چند سال هم لابد دست شما اومده که قلق این یارو چیست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چه کنیم تا سلامت روح و روان خود را تا ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ حفظ نماییم؟

+0 به یه ن

فکر کنم نیازی نباشد که توضیح دهم اوضاع کشور و این همه فساد و تبعیض و تورم و نابسامانی اقتصادی به روح و روان ما فشار می آورد. خوشبختانه هنوز آن قدر بی رگ نشده ایم و آن قدر وا نداده ایم که وقتی می بینیم  از یک طرف، کودکان معصوم تا کمر در باکس های زباله خم می شوند و از طرف دیگر انگلزاده ها ثروتشان را و استعدادهای نداشته شان را به رخ مان می کشند بیخیال رد بشویم. امیدوارم هرگز به این مرحله از وادادگی و بی رگی و بیشرفی نرسیم که با وجود دیدن اینها بخواهیم سر  خود را مثل کبک در برف کنیم، بیخیال شویم.
این مشاهدات بر روح و روان ما فشار می آورد.چه باید بکنیم تا سالم بمانیم؟

من در این نوشته از آن چه که از کتاب «آری به زندگی در کشاکش ناملایمات» نوشته  ویکتور فرانکل و ترجمه ضحی حسینی نصر استفاده می برم. توصیه می کنم این کتاب را بخوانید که برای یافتن جواب سئوال بالا، کمک زیادی به شما می کند. گویا از این کتاب ترجمه های متعددی در بازار هست. من از کیفیت سایر ترجمه ها اطلاعی ندارم اما ترجمه خانم ضحی نصر واقعا ارزشمند هست. به علاوه دیباچه ای  که دکتر ناصر مقدسی (از مرکز تحقیقات ام اس، بیمارستان سینا) و خود مترجم افزوده -دست کم برای خواننده ایرانی- به اندازه  نظرات خود فرانکل مفید و ارزشمند هست.


و اما جواب من: اولا نباید امید را برای بهبود اساسی  و بنیادی شرایط  از دست داد. بدون این امید فرسوده می شویم. اما از سوی دیگر نباید برای امید خود زمان بندی تعیین کنیم و  بگوییم تا فلان تاریخ حتما اوضاع درست می شه. در زندگی شخصی یا در کارگروهی خود زمان بندی برای انجام دادن کارها لازم هست اما  وقتی  برای امیدهایی که به واقعیت پیوستن آن تحت کنترل ما نیست زمان بندی تعیین می کنیم فشار عصبی فراوانی به خود وارد می نماییم. وقتی می بینیم اوضاع با آن زمان بندی مورد نظر ما جلو نمی رود به یک باره روحیه خود را می بازیم و چه بسا ضربات روحی شدید- خارج از توان روح و روانمان- بخوریم.


من به بهبود اساسی اوضاع کشور در آینده ای نه چندان دور (قبل از این که من بمیرم یا به پیری مطلق برسم) امیدوارم. امیدواری ام بر این اساس هست که می بینم این فساد و حرص  مال و طمع بیمارگونه و دروغ و پدرسوختگی فقط در بین طبقه موسوم به طبقه «برخوردار» هست. منظورم  طیقه ای است که در سایه ریخت و پاش های بی حساب و کتاب دو ۲۰ سال اخیر، جزو ثروتمندان شدند. 
من در  تهران زندگی می کنم. در همین شهر خرید می کنیم. در همین شهر ماشین مان را تعمیر می کنیم. در همین شهر فرش هایمان را می دهیم می شویند. در همین شهر معامله می کنیم. در خیابان های همین شهر زمین می خورم  و دستم را می گیرند و...... می بینم که تمام مناسبات بین مردم عادی (به جز اون قشر باریک برخوردار) بر اساس همان اعتماد و اخلاقیات بین غریبه هاست که زنده یاد دهخدا هم در مصاحبه با خارجی ها  از آن گفته بود.  در مقابل می بینم که این طبقه به اصطلاح برخوردار دارند از حرص و ولع و  در مسابقه ای که برای چاپیدن پول ملت با هم می دهند خود را خفه می کنند.
سالم ماندن اکثر قاطع مردم مرا به آینده امیدوار می کند. این که مردم وا نداده اند و از این همه فقر و تبعیض آزرده اند مرا به آینده امیدوار می کند. وقتی می بینم برخی سمن ها در زمینه های گوناگون چه کارهای باارزشی انجام می دهند مرا به آینده امیدوار می کند. وقتی می بینم بخش بزرگی از مردم آماده اند که راه حل های علمی برای مشکلات زندگی شان بیابند ( استقبال وسیع  از آموزه های روانشناسی نشانگر این آمادگی است) به آینده امیدوار می شوم. وقتی می بینم مردم ما چه ارزشی به کودکان قابل می شوند به آینده امیدوار می شوم. (شما دو کلمه دمپایی و chanclaرا در گوگل جست و جو کنید تا تفاوت میان روش های تربیتی ایرانیان امروز را با بخش بزرگی از مردم دنیا (آمریکای لاتین) را ببینید. چینی ها بد تر از اونها!) وقتی در گروه های متعدد می بینم که مردم به هم کتاب «انسان خردمند» را توصیه می کنند به آینده امیدوار می شوم. .....
همه اینها را نشانه آن می بینم که مردم ایران لیاقت بهتر از این را دارد و دیر یا زود شرایط مطابق لیاقتش را به دست می آورد. اما نمی دانم چگونه. نمی دانم کی و چه زمانی. همین امید (واقعی نه واهی) اما بدون شرایط و زمان بندی به من کمک می کند تا روحیه خود را حفظ نمایم.






------------------
«صبح تا شب، حسرت و نفرین جسم و جان آدم را می فرساید.»

اول از همه تاکید می کنم که این نوشته در مورد سلامت فردی هست نه مسائل سیاسی.
یک عده در کشور ما هستند که برنامه های شبکه «من و تو» و نظایر آن را زیادی جدی می گیرند. هرچی این شبکه می گوید «حقیقت و تمام حقیقت» می پندارند. نتیجه اش این می شود که دایم حسرت ۴۵-۵۰ سال پیش را می خورند و با غیظ و غضب فراوان کسانی را که به زعم آنها موجب از میان رفتن آن بهشت شده نفرین می کنند.  فعالیت سیاسی شان هم  اغلب ا ز فحش دادن بر روی کاناپه منزلشان فراتر نمی رود اما شدیدا منتظرند که اعتراضات معیشتی و سیاسی که در کشور همه روزه اتفاق می افتد بهشت موعود ایشان را باز گرداند. گاهی چنان در توهمات می غلطتند که گمان می کنند به پاس مجاهداتشان بر روی کاناپه منزل، فردا روزی وزارت و صدرات به ایشان پیشنهاد خواهد شد.      این افراد خود را خیلی زرنگ می پندارند  که  زحمت خاصی به خود نمی دهند و به زعم خود میوه های زحمات دیگران را با چهار تا فحش دادن خواهند چید اما واقعیت این هست که این همه نشستن به اضافه این همه حسرت و این همه غیظ و نفرت به علاوه انتظار کُشنده، جسم و جان آنها را به طور مداوم می فرساید. در یک سال به اندازه ده سال پیر می شوند و......   این روش راه مناسبی برای گذران زندگی نیست.      از ما گفتن! راه بهتری برای گذران زندگی و اوقات فراغت خود بیابید تا کمتر فرسوده شوید.   🍀

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دانای کل نمی خواهیم، ارائه دهنده راه حل همه مشکلات نمی خواهیم

+0 به یه ن


ما الان در این مقطع، نیازی به دانای کل نداریم! هر کس یا گروهی که بیاید  و از موضع دانای کل برای مشکلات کشور راه حل ارائه دهد، جز ایجاد اختلاف بین اقشار مردم کاری نخواهد کرد. چرا؟! برای این که دانای کلی این وسط وجود ندارد. جامعه ایران یک جامعه کاملا متکثر هست با خواست های گوناگون و گاه متضاد.
هر راه حلی هم که برای جناب دانای کل ارائه دهد بخش های بزرگی از مردم را آزرده می کند و دعوا سر می گیرد. به طور مثال، ایرانشهری ها ، مذهبیون و طرفداران حقوق اقوام و حقوق بشر را خشمگین می کنند. فدرالیست ها، مرکزگرایان را خشمزده می کنند. 
چپ ها طرفداران سرمایه داری را خشمگین می کنند و بالعکس.


فعلا چیزی که لازم هست گوش شنوا برای شنیدن همه شکایات و همه خواست ها و هضم همه اینها و یافتن اشتراک بین همه آنها یا دست کم بین اکثر آنهاست.
در فضایی به دور از تنش و غوغاسالاری و با دسترسی به نظرسنجی ها و آمار 
معتبر با جدلها و بحث های علمی راه حل روشن خواهد شد.


در مورد راه حل هم باید واقع بین بود. راه حلی بهینه برای این جمع ٨٥ میلیونی متکثر با خواست های متضاد، ایده آل هیچ کس نخواهد بود. چه چیزی در زندگی ایده آل هست که این راه حل ایده آل بخواهد باشد؟! ایده آل نخواهد بود اما می تواند از وضع موجود خیلی خیلی یرای اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران بهتر باشد.
سعی کنیم به این بلوغ برسیم که این گونه واقعیات را بپذیریم. 
راه حل بهینه، برآیند خواست های (گاه متضاد) نیروهای اجتماع و اقتصاد و منابع خواهد بود.
هر گروهی و هر طرز فکری ، بسته به تعداد طرفدارانش و میزان شور و تلاش آنها و میزان واقع بینی آنها و میزان مهارت دیپلماتیک آنها در راه حل نهایی حرف خود را به کرسی خواهد نشاند.


اکنون به جای اراىه راه حل های حاضر و آماده ، باید این همشنوایی را تمرین وتبلیغ کنیم و آن واقع بینی را!
راه حل های حاضر و آماده ای (مثل انتظار برای یک دیکتاتور دلسوز منجی، نوستالژی وضع ٤٥ سال پیش و یا فروغلطیدن در عرفان برای گل و بلبل دیدن وضع موجود یا تز رمانتیک ودور از واقعگرایی ایرانشهری) به درد نمی خورند. 

راه حل این مشکلات پیچیده و حاد در جامعه ما به این سادگی نیست. همفکری در ابعاد وسیع و واقع بینی می طلبد.

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آتوریته یا آموختن روشمندی علمی؟-قسمت دوم

+0 به یه ن

در نوشته پیشین ام اشاره کردم که  اغلب بزرگسالان از قبل عقایدی دارند و انتظار دارند که یک دانشمند یا مروج علم آن را تایید کند و تاکید کند که عقاید وی مبنای علمی دارد. اگر جز این بشنود دلخور می شود. اغلب بزرگسالان اگر از زبان یک ترویجگر علم بشنوند که عقایدشان علمی نیست عالم بودن مروج را  (مستقل از جایگاه علمی او) زیر سئوال می برند نه عقاید غیر علمی خود را!  یک ترویجگر آماتور علم (نظیر خود ما که تفننی هرازگاهی قدم در راه ترویج علم می گذاریم و کار اصلی مان پژوهش علمی یا آموزش رسمی علم در مدارس و دانشگاه هاست) وسوسه می شود که  برای متقاعد کردن مخاطب از جایگاه علمی خود یا استادش مایه بگذارد.  وسوسه می شود که به مخاطب بگوید «من  یا استادم که فلان مدرک علمی را داریم و از بهمان جایگاه علمی برخورداریم این طوری می گیم، تو چی می گی؟!» یک ترویجگر حرفه ای علم می داند که این راه درستی نیست و نتیجه معکوس خواهد داد. با خرج کردن از آتوریته علمی نمی توان افراد را مجاب نمود که علمی بیاندیشند  و تحلیل نمایند!


توجه داشته باشید که در کشور ما چیزی که زیاد هست مدرک دکتری هست. همان کسان هم که مروج عقایدی هستند که ما شبه-علم یا خرافات عصر جدید می دانیم، برای خودشان انواع و اقسام مدارک و عناوین پرطمطراق شبه علمی جور کرده اند.  مخاطب شما که به اون افراد ارادت دارد، ارزش مدارک یا جوایز علمی شما  را  از مدارج مراد خود پایین تر می داند!


پس چه باید کرد؟!  اول از خودمان سئوال کنیم: به راستی فرق یک پژوهشگر علم با یک شارلاتان که  شبه-علم ترویج می کند چیست؟ فرقش با یک مدعی جادوگری یا یک رمال چیست؟! فرق در متدلوژی یا روش شناسی است.
فرق در روش های تحلیلی است که به کار می گیرد. بنا به تعریف این روش ها آموختنی هستند. برعکس روش های رمالی و جادوگری که مدعیان آنها ادعا دارند  در انحصار افراد خاص نظرکرده  و از-ما-بهتران اند!
ترویجگر ماهر علم سعی می کند همین روشمندی علمی را به مخاطب بیاموزد تا با به کار بردن آن خود او متوجه شود که عقاید شبه-علمی غلط هستند. به او روشمندی را می آموزد تا خود فرق علم و شبه-علم را باز شناسد. نه آن که از آتوریته اش مایه بگذارد و به دیگران بگوید این علم هست و آن یکی شبه علم.
کار سختی است! کلی معلومات ورای موضوعی که قرار است آموخته شود می طلبد. صبر زیاد می خواهد. اما دست آخر، همین هست که موجب رشد یک کشور  و جامعه می شود و آن را از قعر خرافات و روش های منسوخ قرون وسطایی  و یا خزعبلاتی خرافی عصر جدید بیرون می کشد و به ندانم کاری ها ی ناشی از جهل پایان می دهد.



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چالش های ترویج علم بین بزرگسالان-قسمت اول

+0 به یه ن

اگر تجربه «ترویج علمی فکر کردن» در بین بزرگسالان داشته باشید، خواهید دید چه قدر به لحاظ اجتماعی دشوار هست. طولی نخواهد کشید که عده ای علیه شما صف خواهند بست و نیش و کنایه های زهرآلود به شما شلیک خواهند کرد. ظاهرا دوستانه اما در واقع بسیار خصمانه. حتی وقتی تولدشان را هم تبریک می گویید (تولدی که علی الاصول قرار نبود یادتان باشد اما یادتان بود) با نیش و کنایه از خجالت شما در می آیند. تعجب می کنید که مگر من چه کرده ام که مستحق این همه نیش و کنایه و بدگویی های این افراد شده ام؟! 

مدت ها  سردرگم حل این معما می مانید. بعد به خاطر می آورید وقتی در مورد عقایدش در موردکارما یا انرژی کیهانی یا فرادرمانی یا .... سخن گفته، شما این عقاید را به چالش کشیده اید. به همین دلیل از شما کینه به دل گرفته.  همانند هر  متعصب مذهبی دیگری.

 قبل از این که به اصل موضوع بپردازم تاکید می کنم منظور من ترویج «علمی اندیشیدن»  است نه اطلاع رسانی  در مورد آخرین دستاورد های علمی. آن نوع اطلاع رسانی  چندان کارسختی نیست.  شما اگر  در مورد جیمزوب یا آشکارساز آیس کیوب بخواهید توضیحاتی در دورهمی های خانوادگی یا دوستانه بدهید کمتر کسی از دست شما  دلخور می شود. اتفاقا خیلی هم محبوب می شوید. مخاطبان با اشتیاق گوش فرا می دهند.
ولی اطلاع عمومی  در مورد تلسکوپ جیمزوب  چندان مشکلی از خیل عظیم مشکلات امروز ایران را حل نمی کند. در غرب این نوع اطلاع رسانی می شود تا مردم علاقه مند شوند و راضی گردند که مالیات هایشان برای این نوع پروژه ها خرج شود. در کشور ما نظر شهروندان در مورد  محل خرج شدن بیت المال، محلی از اعراب ندارد! (واقعیت موجود را می گویم که با ایده آل مورد نظر من فاصله زیادی دارد.)
چیزی که الان ما نیاز داریم علمی اندیشیدن هست.  بزرگسالان ما جلوی دعوت به علمی اندیشیدن هست که مقاومت می کنند.
مقاومت فقط در برابر نقد  مسایل اعتقادی نظیر کارما یا اثرات جادویی سنگ ها و... نیست.  در دو دوتا چهارتای زندگی هم این مقاومت در برابر علمی فکر کردن به چشم می خورد. به طور مثال، وقتی پایشان را توی یک کفش می کنند که حتما فلان مغازه را باید بهمان رقم به اجاره دهند استدلال شما را مبنی بر این که مغازه دار از این مغازه  آن قدر سود نخواهد کرد که چنین اجاره بهایی بپردازد نمی شنوند. دو دوتا چهار تا نمی کنند بلکه بر اساس «همه می گن» تصمیم می گیرند. نتیجه غیر علمی اندیشیدن آنها این می شود که مغازه خالی می ماند و  ضرر می کنند.
در بزرگ مقیاس هم غیر علمی اندیشیدن ضرر های بسیار زیادی به کشور زده و می زند. تحولات پیش رو در جامعه تنها وقتی نتیجه مطلوب خواهد داد که با علمی اندیشیدن توامان باشد. اینجاست که نقش ترویجگران علم برجسته می شود.
 منظورم  ترویج گرانی است  که علمی اندیشیدن را به بزرگسالان می آموزند.
 باز هم تاکید می کنم که بسیار کار سختی است. بزرگسالان اغلب عقاید و نظراتی دارند و از مروجان علم تنها می خواهند که این عقاید و نظرات را تایید کنند. چیز جدیدی نمی خواهند فقط تایید نظرات قدیمی خود را می خواهند.
یک مروج خوب علم باید آن قدر روانشناسی و جامعه شناسی بداند که علی رغم همه این مقاومت ها بتواند باورهای غلط را با علمی اندیشیدن جایگزین سازد.


(در برنامه روز دوشنبه ساعت ۹-۱۱ صبح شرکت کنید تا بیشتر در این باره بیاموزید. سخنران اصلی این برنامه یعنی خانم دکتر قاسمی تجربه بسیار در این باره دارد. لینک شرکت:
https://www.skyroom.online/ch/schoolofphysics/physicsseminar)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پیشنهاد برای حل معضلی بزرگ با بودجه ای کوچک

+0 به یه ن

  •  همان گونه که می دانید مباحثی نظیر انتگرال از دروس دبیرستانی خارج شده است. این امر مشکلات عدیده ای برای تدریس فیزیک در دانشگاه به خصوص در سال اول ایجاد می کند. پیشنهاد می کنم که  نهاد های ذیربط با تنی چند از معلمان و یا اساتید زبده قرارداد ببندند تا در طی جلساتی این مباحث جا مانده را  جهت ضبط و در اختیار عموم قراردادن تدریس نمایند. به طور مشخص این پیشنهاد را دارم: الف- فراخوان دهند تا استادان فیزیک که دروس پایه را تدریس می کنند مباحث ریاضی حذف شده از کتب دبیرستان که لازمه تدریس فیزیک در دانشگاه هست رابرشمارند و به یک آدرس ای-میل تا تاریخ ۲۵  بهمن بفرستند. همین طور پیشنهاد های خود را برای این طرح ارسال دارند. ب- در جلسه بهمن ماه امکانات موجود برای دریافت حمایت مالی (رقم لازم  کمتر از ۲۵ میلیون تومان خواهد بود) و نیز لجستیک طرح  را بررسی نمایند و کارگروهی برای انجام این کار تشکیل دهند. ج- هماهنگی های لازم انجام گیرد تا در اوایل سال ۱۴۰۱ ضبط کلاس ها انجام گیرد و به تدریج در فضای مجازی قرار گیرد تا بازخورد لازم برای رفع نواقص گرفته شود. د- پس از تکمیل کلاس ها و افزودن یک جلسه رفع اشکال (لجستیک آن باید اندیشیده شود) لینک کلاس ها در اختیار کلیه دانشگاه ها قرار گیرد تا دانشجویان جدید سال آتی قبل از شروع  سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ از این کلاس های ضبط شده  استفاده کنند و مباحث لازم را قبل از شروع کلاس های دانشگاه بیاموزند.

به این ترتیب دانشجویان از همه ایران و حتی از افغانستان می توانند متنفع گردند. با این بودجه ناچیز و اندکی کار اجرایی می توان جلوی فاجعه بیسوادی نسل آینده فیزیکدانان و مهندسان و... نسل آینده را گرفت.  همچنین با بودجه ای اندک،نهاد مزبور اعتبار نیکی در سطح دانشگاه های کشور به دست می آورد.


توجه کنید: سال اول دانشگاه زمانی است که شخصیت دانشجویی شخص شکل می گیرد. وقتی دانشجویی سر کلاس ترم  فیزیک ۱ ملاحظه می کند که مطالب را به علت عدم تسلط به مفاهیم ریاضی نمی فهمد  یا سرخورده می شود و حس کودنی به او دست می دهد. یا ملاحظه می کند که دیگران هم نمی فهمند و این نتیجه را می گیرد که دانشگاه جایی است که ۱- استاد درس می دهد ۲-دانشجوها هم نمی فهمند.۳- آخر سر هم استاد برای این که همه از درس نیافتند چندین نمره اضافه می کند. در نتیجه حتی بعد از این که انتگرال را هم یاد گرفت در فهمیدن دروس «شل» می شوند. اگر قبل از  حذف انتگرال و... از دروس دبیرستان حدود ۲۰ درصد دانشجوها در دانشگاه شل بودند بعد از این اتفاق حدود ۸۰ درصد همان ترم اول شل می شوند. این یعنی فاجعه برای آینده کشور. این یعنی سونامی بیسوادی و ناکارآمدی.


    اشتراک و ارسال مطلب به:


    فیس بوک تویتر گوگل

    خبرنامه دی و بهمن ماه پژوهشکده فیزیک

    +0 به یه ن

    ۱) در چهارم بهمن ساعت ۹-۱۱ صبح برنامه ای با عنوان «ترویج علم: رویکردها و چالش ها» برگزار خواهد گشت. اطلاعات مفصل تر را در لینک زیر می توانید بیابید.

    http://physics.ipm.ac.ir/terc.jsp

     اطلاعات تکمیلی در هفته آینده ارسال خواهد شد. پوستر برنامه در پیوست موجود است. عکس پوستر حاوی چهار نکته است. به عنوان چیستان و سرگرمی یا تاپماجا،  شما را به چالش یافتن نکات عکس دعوت می نمایم.

    ۲)  فایل سخنرانی  شیخ جباری  و مقاله ایشان با عنوان  «پیشرفت در فیزیک: نقدی بر نظریه ساختارانقلاب های علمی» در لینک های زیر قابل دسترس هستند: https://www.aparat.com/v/urPAB

    http://physics.ipm.ir/colfile/1.pdf

    ۳) خبر جایزه  حامد عدمی در این لینک ها قابل دسترس هست:

      http://physics.ipm.ac.ir/ViewNewsInfo.jsp?NTID=2751

     http://ipm.ac.ir/fa/ViewNewsInfo.jsp?NTID=2751

    ۴)   سه شنبه این هفته موخانف به ایراد سخنرانی در پژوهشکده از طریق مجازی خواهد پرداخت.

    http://ipm.ac.ir/calendar/cal_popup.php?op=view&id=5964&uname=

    ۵) فایلهای سخنرانی همایش IRCHEP1400، سخنرانی های جدید ویتن و بندرز برای پژوهشکده فیزیک و نیز سخنرانی  شیخ جباری در بزرگداشت هاوکینگ در سال ۹۷ در کانال آپارات پژوهشکده قابل دسترس هستند. https://www.aparat.com/SchoolofPhysics

    ۶)  برای بازیافت باطری  و لوازم الکترونیکی و سی دی مستعمل و همچنین پلاستیک تمیز تمهیداتی در پژوهشکده اندیشیده شده است. در صورت علاقه مندی به همراهی با این طرح محیط زیستی  با دفتر پژوهشکده تماس بگیرید.

    ۷) چهارشنبه این هفته مجموعه سخنرانی هایی به یاد واینبرگ توسط موسسه گالیله در فلورانس برگزارخواهد شد. اطلاعات بیشتر در مورد این رویداد را در زیر کپی می نمایم:




    From: "David Marzocca" <david.marzocca@ts.infn.it>
    To: tuttiteorica@ts.infn.ithe-sem@lists.ictp.ithe-sem@lists.sissa.it
    Sent: Wednesday, January 12, 2022 1:18:13 PM
    Subject: [He-sem] Fwd: Galileo Galilei Institute (GGI) Announcement "GGI Tea Break Special Edition"

    Dear all,

    this year we will restart the GGI Tea Breaks series with a special edition on 
    “Steven Weinberg and his legacy”, next Wednesday January 19th from 15:00 to 19:00.

    This special edition will feature four talks:

    Riccardo Barbieri (Scuola Normale Superiore, Pisa)  
           “The Standard Model of particle physics”

    Howard M. Georgi (Harvard University)
           “Effective field theories and the low-energy limit of strong interactions”

    Edward Witten (IAS Princeton)
           “On the role and meaning of symmetries in field theory”

    Nima Arkani-Hamed (IAS Princeton)
           “Gravity as an effective field theory and the cosmological constant”

    More info below and at this link: https://www.ggi.infn.it/teaBreakSpecial.html 

    Best,
    David

    اشتراک و ارسال مطلب به:


    فیس بوک تویتر گوگل

    ترویج علم: رویکردها و چالش ها

    +0 به یه ن

    با سلام و عرض احترام،

         سررسیدن سال میلادی ۲۰۲۲ را که توسط سازمان ملل، «سال علوم پایه برای توسعه پایدار» نامگذاری شده است، خدمت شما تبریک عرض می کنم. در پژوهشکده فیزیک،  هر سال، سال علوم بنیادی و همه روز، روز علوم بنیادی است. تفاوت امسال با سال های گذشته در این خواهد بود که بیش از قبل برای مصاحبه یا مقاله نویسی در رسانه های ترویج علم دعوت خواهیم شد. همچنین بیش از گذشته با سئوالات علاقه مندان علم در جامعه که از طریق برنامه های ترویجی به مباحث علمی علاقه مند می شوند، رو به رو خواهیم گشت.

          ترویج علم، علاوه بر تسلط بر مباحث علمی،  نیاز به آشنایی با ظرایف فرهنگی، اجتماعی و  روانشناسی دارد. پژوهشگران علوم پایه لزوما به این ظرایف آگاهی ندارند.  اگر ترویج دانش، به شیوه اصولی و با آگاهی به این ظرایف صورت نگیرد، مشکلات عدیده ای به دنبال خواهد داشت. برای آشنایی با  بخشی از این ظرایف، سخنرانی و نشستی در چهارم بهمن ۱۴۰۰ در ساعت ۹ تا ۱۱ صبح، در فضای مجازی ترتیب خواهیم داد. از همگان دعوت می شود که در این برنامه شرکت نمایند.

    سخنران اصلی این برنامه خانم دکتر سیما قاسمی، فعال و پژوهشگر عرصه ترویج علم، هستند. سپس، این جانب نکاتی در این زمینه مطرح خواهم ساخت. بخش پایانی برنامه به سئوالات و نظرات شرکت کنندگان اختصاص خواهد یافت.   توجه داشته باشید که هدف این برنامه ترویج علم نیست بلکه بحث در مورد رویکردهای مختلف در ترویج علم و چالش های آن هست.

    عکس روی پوستر (دست کم) چهار نکته دارد. در صحبت هایم به این چهار نکته نیز اشاره خواهم کرد و توضیح خواهم داد که چرا چنین عکسی برای پوستر این برنامه انتخاب شده است.

    لینک شرکت در برنامه عبارت است از

    https://www.skyroom.online/ch/schoolofphysics/physicsseminar

    لازم به ذکر است که این برنامه، دومین برنامه از این سری برنامه هاست. در سال ۹۷، این جانب نکاتی در مورد ترویج علم،  با عنوان «ترویج علم، تفاوت های تمدنی، جنسیتی، زبانی از منظر یک پژوهشگر دانش های بنیادی» عرض کرده بودم که می توانید آن را در لینک زیر دانلود کنید:

    https://www.aparat.com/v/F09Qr/

     در اواخر پاییز ۱۴۰۱، قصد داریم برنامه سومی در مورد ترویج علم ترتیب دهیم. تا آن زمان احتمالا افراد بسیاری درجامعه، از پیر و جوان، در سایه برنامه های ترویجی سال ۲۰۲۲ به دانش های بنیادی علاقه مند خواهند شد. هدف برنامه سوم، حفظ و بسط این علاقه عمومی خواهد بود.  راهکارهایی می اندیشیم تا نوجوانی که با مشاهده زیبایی برنامه های ترویجی، پژوهش در علوم بنیادی را به عنوان راه و حرفه زندگی برگزیده، با رو به رو شدن با سختی های کارپژوهشی سرخورده نگردد. بحث می کنیم که چگونه می توان به کسانی که به  تازگی قدم در راه پژوهش  حرفه ای گذاشته اند نشان داد که برای کسی که برفرمالیزم  فیزیک تسلط دارد،  هیجان و زیبایی پژوهش -با وجود همه سختی هایش- از زیبایی  و هیجان برنامه های ترویجی فیزیک نیز بیشتر است. گمان می برم تا آن موقع، با خیل عظیم کسانی رو به رو خواهیم شد که به خاطر شیوه های نادرست ترویج علم، به تصورات نادرست و گاه مخرب در مورد علوم رسیده اند. در برنامه سوم برای این معضل نیز چاره اندیشی می کنیم.

    به امید دیدار در برنامه روز چهارم بهمن ۱۴۰۰،

    با احترام،

    یاسمن فرزان

    برگزار کننده

    زمان برنامه: دوشنبه، ۴ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۹ تا ۱۱ 

    سخنران مدعو:

     دکترسیما قاسمی

    عنوان سخنرانی اصلی:

     حرکت بر لبه‌ی شیروانی:  تجربه‌ای از تلاش برای ارتباط علم با جامعه

    چکیده سخنرانی:

    انرژی مثبت، انرژی منفی، مغناطیس، عالم‌های موازی، نسبیت، تشعشع، عدم قطعیت، این‌همه مفهوم علمی در باورهای جدید مردم چه می‌کند؟ آیا ما فیزیک را ترویج کرده‌ایم؟ آیا اصولاً باید فیزیک را ترویج کنیم؟ آیا ترویج فیزیک با ترویج پزشکی، شیمی، زیست‌شناسی و دیگر شاخه‌های علم تفاوت دارد؟ اصلاً هدف از ترویج علم چیست؟ انتقال دانش یا ایجاد علاقه و هیجان نسبت به علم یا یادگیری علم یا ارتباط با علم و روش علمی؟ مخاطب ترویج علم کیست؟ شناخت فرهنگ و تجربه‌های پیشینی او چه نقشی در شکل ارتباط او با علم دارد؟ اینها سوال‌هایی است که در مسیر ارتباط علم با جامعه پیش می‌آید. در این سمینار سعی می‌کنم بر اساس تجربه‌های کارهای ترویجی‌ام به این پرسش‌ها بپردازم و نشان بدهم که روش یکتایی برای پاسخ به آنها نمی‌توان ارائه کرد. بر خلاف پدیده‌های علمی که جهانی‌اند، ترویج علم روشی جهانی ندارد و وابسته به شرایط فرهنگی و اجتماعی هر جامعه است.

    سخنران دوم:

    یاسمن فرزان

    عنوان:  علوم  پایه و فانتزی های مردمی با گذشته ای با شکوه

    چکیده:

    ابتدا،  به چهار نکته مربوط به عکس پوستر اشاره می کنم. سپس نقبی می زنم به ذهنیت پدیدآورنده این اثر که به زعم این حقیر، گویای فانتزی های مردم این حوزه تمدنی است. آن گاه اشاره می کنم که چگونه فعالیت های  پژوهشی از نوعی که در پژوهشکده فیزیک انجام می گیرد، این گونه نیازهای  فکری مردمی را به شیوه ای درست (و نه انحرافی یا موقت) در دراز مدت پاسخ خواهد داد. سپس به برخی از مشابهات بین اصول ترویج علم با سایر آموزش های ترویجی می پردازم.  آن گاه به تفاوت ها میان نیاز جامعه ما به مقوله ترویج علم  و نیاز جوامع صنعتی و سرمایه داری اشاره می کنم و نشان می دهم که چگونه بی توجهی به این تفاوت ها از یک سو و نیز ترجمه های ضعیف از مقالات و یا ویدئوهای ترویجی  که در کشورهای سرمایه داری تولید می شوند، به  سوتفاهم ها و سردرگمی های گاه مخرب منجر می شوند.

     پوستر


    اشتراک و ارسال مطلب به:


    فیس بوک تویتر گوگل

    توضیحات تکمیلی در مورد برنامه «ترویج علم: رویکردها و چالش ها»

    +0 به یه ن

     در متن زیر، در مورد برنامه ترویج علم که در روز دوشنبه چهارم بهمن  ساعت ۹-۱۱ صبح در فضای مجازی برگزار خواهد شد  توضیحاتی تکمیلی ارائه می دهم.

    لینک رویداد:

    https://www.skyroom.online/ch/schoolofphysics/physicsseminar

     

    پژوهش در فیزیک یک امر جهانی است. وقتی سخنرانی ای در مورد کارهای پژوهشی خود ارائه می دهیم چندان برایمان فرقی ندارد که مخاطبان ایرانی هستند یا خارجی. همین طور وقتی درس تخصصی ارائه می دهیم ملیت دانشجویان تاثیری در انتخاب مطالب  و نوع مباحث ندارد. اما،   ترویج علم مقوله دیگری است. در ترویج علم، فرهنگ محلی و ساختارها بی اندازه مهم هست.  تقلید از برنامه های ترویج در کشورهای دیگر، بدون  آن که حکمت این برنامه ها را بفهمیم و بدانیم، می تواند بیشتر منجر به سردرگمی و سوتفاهم شود. ازاین روست که برنامه هایی در مورد هدف ترویج علم و شیوه های آن قبل از هر اقدامی در جهت ترویج علم لازم است. برنامه روز چهارم بهمن در همین راستا هست. قبلا درباره این برنامه توضیحاتی داده ام که می توانید آن را در لینک زیر ملاحظه بفرمایید:

    http://physics.ipm.ac.ir/terc.jsp

    برخی تفاوت های فرهنگی و ساختاری بین کشورها و ملت ها که به عقیده این جانب در برنامه های ترویج علم باید مورد توجه قرار گیرند از این قرارند:

    1) بسیاری از برنامه های outreach موسسات در کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی برای این هست که تصمیم سازان و نیز مالیات دهندگان را مجاب سازد که از آن  موسسه ، حمایت مالی بنمایند. در کشور ما حمایت مالی از موسسات، تابع قوانین نانوشته دیگری است که چه بسا برنامه outreach به تقلید از موسسات خارجی کمکی در آن جهت نکند و در بهترین وجه فقط وقت و سرمایه انسانی و گاه مالی به هدر دهد.

    2) هدف دیگر برنامه های outreach  در کشور های غربی  علاقه مند کردن و جذب استعداد های جوان می باشد. ما نیز در پژوهشکده فیزیک به این موضوع اهمیت زیادی می دهیم و در این هدف با همتایانمان در کشورهای غربی مشترکیم. در نحوه عمل، به دلایل فرهنگی تفاوت هایی باید وجود داشته باشد. بخشی از این تفاوت ها را در این برنامه بیان نموده ام:

    https://www.aparat.com/v/F09Qr/

    به دلیل اهمیت این موضوع برای پژوهشکده فیزیک، اگر عمری باقی باشد، در اواخر پاییز سال آینده برنامه ای دیگر با تمرکز کامل روی این موضوع ترتیب خواهیم داد.

    3) در برنامه های آوت-ریچ در غرب از دستاوردهای موسسات دیگر هم نام برده می شود و  جامعه هم خرده ای نمی گیرد. مثلا وقتی در برنامه های آوت-ریچ سرن در اروپا، از دستاورد های آزمایشگاه فرمی در آمریکا یاد می شود کسی ایرادی نمی بیند چرا که این دو آزمایشگاه بزرگ دنیا به واقع همراه و همگام هستند. اما اگر موسسه ای در ایران بخواهد دایم در برنامه های آوت-ریچ اش از دستاوردهای موسسات مهم دنیا بنویسد، کم کم انتقادات را بر می انگیزد که «من آنم که رستم بود پهلوان!». دیر یا زود مخاطبان را از خود دلزده می کند. این حس را در مخاطبان به وجود می آورد که ما در این وسط هیچ کاره ایم و حداکثر بتوانیم برنامه های آوت-ریچ آنها را کپی-پیست یا احیانا ترجمه کنیم.

    4) توجه داشته باشیم که اروپا ، جنبش عظیم رنسانس را از سر گذرانده. اروپای شمالی علاوه بر آن عصر روشنگری  و دوره صنعتی شدن را هم پشت سر گذاشته و به اینجا رسیده. این جنبش ها تفاوت های مهمی در نگرش عمومی مردم به وجود آورده است.  از منظر من به عنوان یک فیزیکدان که گوشه چشمی هم به ترویج فیزیک دارد یکی از مهمترین تفاوت ها در کمی اندیشیدن هست. یک خانم  یا آقای میانسال انگلیسی  که حتی تحصیلات عالیه هم ندارد برای این که بفهمد  دمای فلان کشور سرد هست یا گرم، دمای متوسط را سئوال می کند در صورتی که همتای ایرانی یا حتی ایتالیایی و اسپانیایی او فقط از حس گرما و سرما در آنجا می پرسد و  نیاز زیادی به کمّی کردن این حس از راه اندازه گیری نمی بیند. همان خانم یا آقای انگلیسی وقتی آدرس می دهد می گوید « ۵۰۰ متر به سمت شرق برو و بعد ۲۰۰ متر به سمت شمال» اما همتای ایرانی یا ایتالیایی اش با دست اشاره می کند که «این وری برو، بعد که رسیدی به یک بستنی فروشی دوباره سئوال کن»! کمّی اندیشیدن و حس کردن در کودکستان های اروپای شمالی از طریق وزن کردن و مترکردن و..... به کودکان آموزش داده می شود.

    آموزشی که کودکان ما نمی بینند و برنامه ریزان  و صاحبنظران درسی ما هم  اغلب در هیچ سطحی نیازی برای آن نمی بینند چرا که خود پرورده تمدنی هستند که مراحل رنسانس و روشنگری و صنعتی شدن را طی نکرده اند. خود من که این حرف ها را می نویسم، می دانم که در درک و حس مقیاس های  روزمره مشکل دارم.  هرچند حس و درک خیلی خوبی از تفاوت کیلو پارسک و مگا پارسک یا انرژی ام-ای-وی و جی-ای-وی دارم و به دانشجوهای خود هم به خوبی یاد می دهم، باید محاسبه سرانگشتی نمایم تا بتوانم برآورد کنم که مثلا یک عدد قرص استامینوفن  کمتر از یک گرم وزن دارد یا بیشتر! خیلی از تحصیلکرده های ما همین برآورد را هم بلد نیستند. در امتحان جامع برخی از دانشجویان دکتری فیزیک که اتفاقا برخی آنها را «ستارگان آینده آسمان فیزیک ایران»  می خواندند وقتی سئوال می کردید که وزن اجسام روزمره را تخمین  بزنند عموما عاجز می ماندند و عملا پرخاش می کردند که «من دارم به مسایل عمیق فکر می نمایم. پس شما به چه حقی از من چنین سئوالات پیش پا افتاده ای می نمایید!»

    در امر ترویج علم باید دقت کنیم که ما در بستر این جامعه داریم به ترویج علم می پردازیم نه در بستر جامعه انگلیس و یا آلمان. نیازهایی که ما در این زمینه داریم با نیاز های کشورهای اروپای شمالی متفاوت هست.

     

    در بحث بالا دو مقوله  ترویج علم و  برنامه های آوت-ریچ که معنا و هدف متفاوت از هم دارند به یکجا آوردم. در ابتدای  جلسه  چهارم بهمن ماه، دکتر شیخ جباری به طور مختصر به تفاوت های این دو خواهند پرداخت. سپس خانم دکتر سیما قاسمی از تجارب بسیار ارزشمند خود  در زمینه ترویج علم در بطن جامعه سخن خواهند گفت. در آخر این جانب در این باره سخن می گویم که یک موسسه پژوهشی در این میان چه نقشی می تواند ایفا کند. کار و هدف یک موسسه پژوهشی، پژوهش در مرزهای دانش هست نه ترویج علم در میان مردم. اما با تعاملات ولو محدود با ترویجگران حرفه ای دانش در میان مردم (در حد یک یا دو جلسه در سال برای هر عضو پژوهشکده) ، می تواند نقش مهم و بسزایی در سوق دادن جامعه به سوی علمی اندیشیدن داشته باشد. به زعم نگارنده، ضعف  این حلقه از زنجیر، زنجیر را  ضعیف و شکننده  می سازد. برای رفع این ضعف هست که چنین برنامه هایی ترتیب می دهیم.

     

    با احترام

    یاسمن فرزان

    اشتراک و ارسال مطلب به:


    فیس بوک تویتر گوگل

    درد زایمان

    +0 به یه ن

    ما ها که باردار نشده ایم (خانم هایی مثل من که بچه نداریم + تمام مردان دنیا) عموما با خانم های باردار و مادران نوزادان مهربانیم و خیلی ملاحظه شان را می کنیم. چون فکر می کنیم بارداری و زایمان و شیردهی مسایل سخت و پیچیده ای هستند خودمان را موظف می دانیم که تا می توانیم شرایط آرام برای بانوان باردار به وجود بیاوریم. اصلا جرئت و جسارت بر این که جز این عمل کنیم نداریم.

    ظلم و زور بر زنان باردار را کسانی مانند مادرشوهر اوشین به همراه مردان تحت تاثیر آنها روا می دارند. افراد بدجنسی  که خود زایمان  کرده اند و ترس از زایمان برایشان ریخته. اونها نسبت به زنان باردار دیگر قسی القلب می شوند.
    معمولا اون قبیل زنان -با این که ظاهرا طرفدار مردسالاری و پدر سالاری هستند -اما چند مرد را روی انگشت می چرخانند و هر از گاهی این مردان ضعیف را به جان زنان دیگر از جمله زنان باردار می اندازند.

    هرچند تخصص من نیست اما از روی شنیده ها نکاتی را می خواهم بگم.
    اولا سختی زایمان ظاهرا فقط برای انسان هاست. حیوانات در طبیعت این همه سر زایمان تلفات ندارند. ظاهرا در مسیر فرگشت ، یک جهش اتفاق افتاده که جمجمه آدم بزرگ شده که راه را بر تکامل مغز باز کرده. اما نتیجه اش این شده که زایمان این "کله گنده" برای مادر سخت و دشوار گشته. (حالا خوشبختانه ملاج هست. اگر نبود از این هم دشوار تر می شه.)
    به علاوه، برای موجود دو پا زایمان و بارداری سخت تره.


    من یک دوست دارم که ماماست. روزانه دست کم بر سر زایمان دو زائو حاضر شده. او می گه که به عمرم ندیدم دو بارداری و دو زایمان شبیه هم باشند! می گه هرکدام یک شکل هستند برای همین هست که مامایی هنره!

    ظاهرا حق در مورد پیچیدگی زایمان با ماست که زایمان نکردیم نه مادر شوهر اوشین که چندین شکم زاییده!  شاید اون چند شکم که مادر شوهر اوشین زاییده پیچیدگی خاصی نداشته اما تجربه مادرشوهر اوشین در مورد زایمان کجا و تجربه دوست ماما ی من کجا؟ کل زایمان هایی که یک زن می تونه در طول عمرش انجام بده، تنها تجربه یک هفته یک ماماست. بنابراین ماما ها در مورد اظهارنظر در مورد زایمان شایسته ترند تا مادرشوهر اوشین!
    نکته ام اینه که به تحریک فلان مادر شوهر اوشین، نیافتید به جان بهمان زن باردار. توی زمین مادر شوهر اوشین بازی نکنید. البته این روزها فکر نکنم پسری با همسر باردارش در خانه به تحریک پیرزن های فامیل بدرفتاری کنه اما همه بدجنسی ها به محل کار منتقل شده. محل کار اغلب جرثومه بدجنسی هست. به خصوص اگر مادر باردار در کنار کار ، در حال گرفتن فوق لیسانس یا دکتری باشه همکاران بدجوری حسادتش را می کنند و بدجوری می خواهند رئیس را به جان او بیاندازند.  برای همین این مطلب را نوشتم، حواسمان به مادر شوهرهای اوشین در محل کار باشه تا به تحریک اونها تبدیل به دیو دو سر نشویم!

    🍀@minjigh

    اشتراک و ارسال مطلب به:


    فیس بوک تویتر گوگل