دیروز یک مستند کوتاه در مورد یک فرد یهودی به اسم حییم سلومون دیدم که از انقلابیون استقلال آمریکا بود.
اون موقع ۲۰۰۰۰دلار برای جرج واشنگتن جور کرده بود که خرج انقلاب کنه. انقلاب خرج داره. اونهایی که جانشان را در دست می گیرند و برای انقلاب می جنگند خرج دارند. معیشت خودشان و خانواده شان باید تامین بشه. اسلحه هاشون خرج داره. وقتی خانه و یا محل کار یکی (یک خاکستری) در اثر انقلاب تخریب می شه باید خسارت دریافت کنه والا مردم عادی (اکثریت خاکستری) علیه انقلابیون موضع می گیرند. دست جرج واشنگتن خالی شده بود و کم مانده بود انقلابیون خشمگین خشم خود را از سر سرخوردگی بر او-که رهبر جنبش شان بود- خالی کنند که از این آقا استمداد می کنه. او هم در کارهای اقتصادی زرنگ بود ۲۰ هزار دلار را جور می کنه ودر نتیجه تنش بین انقلابیون علیه هم می خوابه و دوباره متحد و سپس پیروز می شوند.
اگر در اون مقطع پول جور نمی شد شاید انقلاب سرکوب می شد.
بعدش هم که اقتصاد آمریکا ویران بوده همین آقای یهودی کمک می کنه که اقتصاد آمریکای تازه مستقل شده سر و سامان بگیرد. بعد هم لابی می کنه که برخی از محدودیت ها در ایالت پنسیلوانیا از روی یهودیان به پاس خدماتی که به انقلاب کردند برداشته بشه .
البته فقط اون آقای یهودی نبوده که برای انقلاب آمریکا پول جور کرده. بنجامین فرانکلین خودمون (مال خودمان هست چون فیزیک دان بوده) سالها در فرانسه لابی کرده بود که بودجه چرب و نرمی برای انقلاب آمریکا به دست آورده بود. برای پیروزی انقلاب استقلال آمریکا به قیمت ورشکستگی فرانسه و سپس انقلابی در آن!
در سال ۵۷ شبکه بازار که با روحانیت ارتباط تنگاتنگ داشت هزینه انقلاب را پرداخت. روحانیت شبکه داشتندو نیروهای جامعه سنتی آن زمان را خوب می شناختند. ملی مذهبی ها استراتژی بلد بودند. تعامل این دو باعث شد استراتژی موثر طراحی کنند.. بازار هم پول آورد و انقلاب پیروز شد. سوگیری های دول غربی هم -که نتیجه لابی های دانشجویان و فعالان سیاسی ایرانیان مقیم خارج در آن زمان بود- هم تشدید و تسریع کرد. (اما نقشش از عوامل داخلی کمتر بود. اگر داخلی ها نبودند خارجی ها نه انگیزه ای برای این سوگیری داشتند و نه اگر سوگیری می کردند تاثیری می داشت.)
تنها با شعار زیبا و فداکاری یک عده ایده آلیست انقلاب ها پیروز نمی شوند. این انتظار که خاکستری ها همه ایده آلیست فداکار شوند غیر واقعگرایانه هست . انتظاری است که برآورده نمی شه. انتظار غیرواقعگرایانه تنها عصبیت را بالا می بره و نتیجه ای جز چنددستگی و از بین رفتن اتحاد نمی ده.
پیروزی جنبش استراتژیست می خواد. استراتژیستی که نیروهای داخل جامعه را می شناسه یا با کسانی در ارتباط هست که به اندازه کافی شناخت دارند.
پیروزی جنبش -بی هیچ تعارفی- پول می خواد. اونی هم که اون قدر عقل معاش داره که بتونه چنین بودجه هایی جور کنه لابد چشمداشت هم داره. حالا نه لزوما چشمداشت شخصی. مثلا همین حییم برای قومش چنین معامله ای کرده. معامله خوبی برای طرفین بوده. یکی از هنرهای استراتژیست این هست که چنین معاملاتی را جوش بده. یعنی به کسانی که می توانند پول انقلاب را جور کنند وعده قابل اطمینان بده که بعد از پیروزی مطالباتش تامین می شه.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل