آری به زندگی

+0 به یه ن


خواندن کتاب “آری به زندگی “نوشته ویکتور فرانکل (روانپزشک مبدع "معنا درمانی") به ترجمه خانم ضحی حسینی نصر را به همگان، به خصوص به کسانی که با ناامیدی و افسردگی - و خدای ناکرده میل به خودکشی- دست و پنجه نرم می کنند توصیه می کنم.

من معمولا وقتی کتاب ترجمه شده به فارسی می خوانم از بدی ترجمه عصبانی می شوم! اما از ترجمه این کتاب با پاورگی های مفید مترجم لذت بردم. این ترجمه کتاب سه مقدمه و پیشگفتار یا دیباچه دارد . یکی به قلم خود ضحی حسینی نصر (که خود روانشناسی خوانده اند)، دیگری به قلم دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی از مرکز تحقیقات ام اس بیمارستان سینا. این دو مقدمه که از دید دو ایرانی معاصر با تجارب ناب نوشته شده اند به اندازه خود  کتاب و حرف های فرانکل آموزنده و جذابند.

در توصیف نوشته های فرانکل به تجربه کم نظیر -اما به غایت تلخ- تحمل و رهایی از اردوگاه کار اجباری نازی ها در کنار دانش و تجارب روانشناسی و روانپزشکی او اشاره می شود. من نمی خواهم این بحث را تکرار کنم چون دیگران بسی بهتر از من قبلا گفته اند.


به جای آن می خواهم به نکته دیگری اشاره کنم که به نظرم مغفول مانده است و آن این که ادراک وی از زندگی که در این کتاب باز تاب می یابد ورای تجارب شخصی خود اوست و ریشه در دو فرهنگ اصیل و تجارب هزاران ساله قبل از او دارد.از یک سوی،  جهان بینی یهودی و فرهنگ هزاران ساله بسیار ویژه آن هست که ردپایش را در این کتاب گذاشته. دیگری، جهان بینی آلمانی-اتریشی است.
این دو جهان بینی به غنای کتاب بسی افزوده.

این کتاب را که داشتم مطالعه می کردم به ذهنم آمد که چه قدر آگاهی ما نسبت به فرهنگ واقعی آلمانی سطحی است. ما فرهنگ فرانسه و ایتالیا و انگلیس و آمریکا  را خیلی عمیق تر می شناسیم و می فهمیم. رمان ها سریال ها وفیلم های عاشقانه و عاطفی و خانوادگی بیشماری از این کشورها خوانده ایم و دیده ایم   که  انس و الفتی نسبت به آنها در ما ایجاد کرده.
اما سریال های آلمانی که دیده ایم بیشتر پلیسی جنایی بودند که ما چندان احساس همذات پنداری با آنها نکرده ایم.  کلیشه آلمانی ربات وار بی احساس خشن-که فیلم های فرانسوی هم به آن دامن زده اند- مانع از این شده که آلمانی ها را به عنوان آدم دارای عاطفه شبیه خودمان تصور کنیم.  اتریشی ها را هم با اونها یکسان فرض کرده ایم. دوستان آلمانی مان را هم همیشه تلویحا "استثنا" تصور کرده ایم و گمان برده ایم "قاعده" همان کلیشه های معروف در مورد آلمانی هاست. الغرض این کتاب بخش مهمی از دیدگاه آلمانی به زندگی را به ما منتقل می کند.

کتاب بسیار مختصر و مفید هست. برعکس اغلب کتاب ها از این جنس، از تکرار مکررات درآن خبری نیست. نقطه قوت دیگر کتاب نسبت به کتاب های دیگر با محتوای روانشناسی برای عامه،  آن هست که نویسنده سلایق شخصی خود را به اسم یافته های روانشناسی به خورد ما نمی دهد!


یک فصل از کتاب در مورد حال و هوای اسرای اردوگاه کار اجباری نازی ها بر اساس تجارب شخصی نویسنده هست. 
این که ناامیدی از یک سو و انتظار درست شدن شرایط در ظرف زمانی محدود (اما برآورده نشدن این انتظار) چه بلایی بر سر روح و روان و جسم انسان می آورد.
خواننده ایرانی به خصوص در این دوران کرونا باآنها همذات پنداری می کند. 
توصیه می کنم این کتاب -و به خصوص این فصل- را حتما بخوانید تا  بتوانیم همگی  خود را برای آینده بهتر -که نمی دانیم کی فرا خواهد رسید- سالم و سلامت و قوی نگه داریم.

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]