امثال ما، در این شرایط برای آینده کشور خود چه کنیم؟

+0 به یه ن

بسیاری از ایرانیان مقیم خارج می خواهند در شرایط فعلی کاری برای کشورشان (ایران) و مردمشان (ایرانیان) انجام دهند. مثلا فکر می کنند در تظاهرات با شعارهای مورد تایید شان، شرکت کنند. اما نگران آن هستند که گروه های سیاسی مختلف که مورد تاییدشان نیست این گونه حرکات را مصادره کنند یا از آنها سو استفاده کنند. البته این نگرانی بجاست. احتمال این که این گروه ها از این حرکات سو استفاده کنند کمتر از آن نیست که این تظاهرات و این حرکات تاثیری داشته باشد.من نمی گم  در این حرکات، شرکت کنید یا شرکت نکنید. اما بدانید که تاثیر آنها -چه مثبت چه منفی- خیلی کم هست. بنابراین خیلی به نتیجه این حرکت تان دل نبندید و درنتیجه به خاطر آن، آن قدر جوش و خروش نشان ندهید که به خودتان یا روابطتان با عزیزانتان که با شما همنظر نیستند آسیبی بزند.

پس چه باید کرد؟! نشستن و نظاره کردن و منفعل بودن هم که درست نیست. بالاخره این ماییم که وقتی میلیونی جمع می شویم تاریخ را می سازیم. اگر منفعل باشیم برایمان تاریخ را  می سازند و طوری هم می سازند که بد را بدتر می کنند.

در هر حال حاضر (تا حدود دو هفته دیگه) کاری که امثال من و شما باید انجام بدهیم این هست که در دور و بر خودمان و بین مخاطبانمان در فضای مجازی برخی مسایل را جا بیاندازیم:

۱) معنای جرم و مجرم و عدالت و.....

(هنوز جا نیافتاده و در مواقع شور  و غلیان احساسات شاید حقوق انسانی به دلیل کج فهمی ها زایل شود.

۲) اهمیت ساختار در جلوگیری از فساد

۳) ویژگی های ساختار خوب فساد برافکن

۴) اهمیت معماری و شهرسازی در هویت جمعی مردمان و زیست مطلوب آنها

در مورد هرکدام، مفصل خواهم نوشت. لطفا آنها را با دقت بخوانید و سعی کنید در جمع اطراف خود هم جا بیاندازید.  اگر در همین یکی دو هفته آینده بر همین چند مورد  تمرکز کنیم بزرگترین خدمات را به کشورمان ایران و برای آینده این سرزمین کهن کرده ایم.

-----------

مردم ما، مردم نسبتا خوبی هستند. این را بارها ثابت کرده اند. ازجمله در همین هفته اخیر. دیدیم که با این که اوضاع قاراشمیش شد نه تنها  مردم ایران، به جان هم نیافتادند بلکه در خیلی از موارد دست یاری به سوی هم دراز کردند. رفتار های وحشیانه و..... کمتر دیدیم. مردم ما در مجموع به سواد و دانش اهمیت میدهند. خوش ذوق و باهنرند. پس چرا وضعشان این طوری هست و چرا چنین گرفتار آمده اند؟! برای این که در زمانی که باید تصمیم می گرفتند از دانش کافی برای آن نوع تصمیم گیری برخوردار نبودند. به دلیل همین کمبود آگاهی، سیستمی راه انداختند که نتیجه ای جز این نمی توانست داشته باشد. روشنفکران زمان، باید مردم را آگاه می کردند اما متاسفانه خود آن روشنفکران هم به اندازه کافی آگاه نبودند تا بتوانند بقیه را به آگاهی لازم برسانند.

 مدتی است که از هر سو، «روشنفکر» مورد هجمه قرار می گیرد. از یک سو، بیژن عبدالکریمی  و همفکرانش به روشنفکرها می تازند. از سوی دیگر سلطنت طلب ها.  جامعه روشنفکر خوب و صاحب نفوذ لازم دارد که بتواند تصمیمات درست بگیرد.  همان طوری که لوله کش و بنا و مهندس و پزشک و ..... خوب و بد و کاردان وناشی داریم، روشنفکر بد و خوب و کاردان و ناشی هم داریم. اگر لوله کشی کارش را بلد نبود و کارش را درست انجام نداد، قرار نیست ما  با صنف لوله کش ها دشمن شویم و آنها را سوژه هجمه قرار دهیم. قراره بگردیم لوله کش خوب بیابیم یا احیانا عده ای را برای این کار تربیت کنیم. در مورد روشنفکر هم همین طور. در دهه ۴۰، ۵۰ و ۶۰ ما عده ای روشنفکر داشتیم که متاسفانه آگاهی لازم را نداشتند که توده ها را آگاه کنند. برعکس آن چه که سلطنت طلب ها ادعا می کنند روشنفکران آن زمان مولد و موتور تحولات نبودند . پیش زمینه اجتماعی، که خود سلطنت هم در شکل گیری آن به آن شکل تاثیری بسیار بیشتر از روشنفکران داشت- باعث تحولات در دهه ۵۰ و ۶۰ شد. اما اگر روشنفکران کارشان را بلد بودند در مسایل کلیدی نظیر نگارش قانون اساسی یا فروپاشیدن و یا قوام گرفتن نهاد ها و ساختارها نقشی را می توانستند بازی کنند که خیلی بهتر از این می شد که شد!

از دهه هفتاد به این سو، آگاهی عمومی مردم در بسیاری از موارد بسیار بالا رفته. در واقع سختی های زندگی به آنها بسیار آموخته. روشنفکران می توانستند معلم مهربانی باشند که این آگاهی ها را بدون درد به مردم منتقل کنند. اما در غیاب چنین معلمان آگاه و مهربانی مردم به سختی و مشقت از معلم بیرحم روزگار آموختند.

در سال ۱۴۰۴، بسیاری از موضوعات کلیدی که لازمه ساختن آینده ای بهتر است بین مردم ایران جا افتاده. مردم ایران در سال ۱۴۰۴، مردم ساده اندیش سال ۱۳۵۸ نیستند (اشتباه تایپی نبود! دقیقا ۵۸ منظورم بود.)

با این حال، هنوز چند مورد هست که باید بین مردم جا بیافتد. قبلا چهار مورد را نام بردم. به آنها خواهم پرداخت. با پیش زمینه ای که داریم به کمک هم  می توانیم تا دو هفته آینده این موارد را هم به اندازه لازم جا بیاندازیم. اما باید کمک کنید. با توجه به وضعیت اینترنت شاید خوانش این رقوم برای ایرانیان داخل مقدور نباشد. اگر فقط بین ایرانیان مقیم  خارج هم این جا بیافتد در زمان لازم به ایرانیان مقیم داخل تسری می یابد.

می پرسید«آخه! مگه مخاطب ما سرجمع چند نفر است!؟» جواب آن که  خیلی کمتر از جمعیت ایران اما فیزیک به ما می آموزد که  در هنگام  گذار فاز، طول همبستگی به سمت ابعاد سیستم میل می کند و افت و خیزهای کوچک موضعی می تواند منجر به تاثیر سراسری شود. اکنون هم چنین موقعیتی و برهه ای است.

----------

در نوشته قبلی تاکید کردم که تا یکی دو هفته آینده، من و شما باید دست به دست هم دهیم که چهار موضوع را بین دست کم بخشی از جامعه ایرانی جا بیاندازیم. آیا در یکی دو هفته چنین چیزی ممکن هست؟ سخت هست اما  با توجه به مجموع شرایط، ناممکن نیست. البته جا انداختن این چهار مورد در چنین مدت زمان کوتاهی،  تمرکز و جدیت من و شما را می طلبد. از مورد آخر شروع کنیم:« 

«اهمیت معماری و شهرسازی در هویت جمعی مردمان و زیست مطلوب آنها

احتمالا بسیاری از شما بر من خرده می گیرید که «دلت خوشه ها! در این اوضاع قاراشمیش و در میان این همه آتش و دود و دل های نگران و ذهن های آشفته، چه جای طرح این موضوع هست.» اتفاقا چون طرح این مسئله، چنین واکنشی بر می انگیزد نیاز هست که به آن پرداخته شود. اگر من پاسداری از زبان فارسی یا زبان مادری را مطرح می کردم کمتر چنین واکنشی را می دیدم. چرا؟! چون اهمیت هویتی زبان برای مردم جا افتاده. دعوا سر اهمیت موضوع زبان نیست. دعوا سر مصادیق هست. منتهی چون مردم ما به اهمیت هویتی معماری و شهرسازی واقف نیستند نیاز به آن هست که برایشان شکافته شود. چرا الان در این هیری وویری جا انداختن این مسئله مهم هست؟! همین چند روز پیش بودکه یکی ازارزشمندترین آثار معماری  تهران-یعنی ساختمان شیشه ای صدا و سیما- در آتش سوخت اما انعکاس چندانی در رسانه های جمعی وفضای مجازی پیدا نکرد. این خیلی بد هست. این یعنی در تحولات پیشرو، آثار ارزشمند معماری ما آسیب ها خواهند دید و متاسفانه همتی برای بازسازی آنها هم نخواهد بود. متاسفانه مردم ما متوجه نیستند که دارند چه چیز مهمی را در این بیتفاوتی ازدست می دهند.

دوستی فرهیخته می گفت که همان طوری که برای ما درایران،  شعر عنصر اصلی هویتی است برای مکزیکی ها، نقاشی عنصر اصلی هویتی است. در اروپا، معماری و شهرسازی از عناصر اصلی هویتی هستند. به خصوص در ایتالیا و در اسپانیا. نه آن که چیز دیگری نداشته باشند. دارند. خیلی هم زیاد دارند اما معماری وشهرسازی گل سرسبد داشته هایشان هست.

پارسال که  یک ماه بارسلون بودم مفصل برایتان از اهمیت معماری و شهرسازی در  شکل گیری هویت این شهر نوشتم. هدفم از نوشته ها این بود که شاید مشوقی باشد که ما هم قدر داشته های معماری مان را بیشتر بدانیم و بکوشیم که آنها را غنی تر سازیم. اگر از این جهت غنی باشیم، در جذب توریست و سرمایه در آینده موفق تر خواهیم بود. پاسداشت همگانی از داشته های معماری همگانی به ما حس همدلی می دهد.

 در گذشته ای نه چندان دور وقتی در یکی از شهرستان ها، پولداری خانه ای باشکوه می ساخت بقیه پولدارهای شهر آن قدر حسادت  خانه او را می کردند که عملا آرزوی ویرانی آن خانه را در دل می پروراندند. جالبه که این بدخواهی از جانب سایر ثروتمندان بود نه فقرای شهر. اما بر آن قبایی عدالت طلبانه می دوختند و برای فقرا اشک تمساح می ریختند و احیانا در زمان بلبشویی فقرا را تحریک می کردند که آن خانه را غارت و حتی ویران سازند. این تنگ نظری از ندانستن شکل می گیره. اگر یک اثر معماری مهم، سازه عمومی یا اداری است که به همه مردم متعلق هست و باید پاس داشته شود. اگر حتی ملک خصوصی هم باشد نمای زیبای آن،  چشم رهگذران را می نوازد و از این جهت متعلق به رهگذران هم هست. به علاوه  آثار معماری بدیع متعلق به یک خاندان، بعد از چند نسل توسط شهرداری یا نهادهای دیگر خریداری می شوند و به عموم تعلق می گیرند.

این دید و این آگاهی را باید در مردم به وجود آورد.

بدخواهی نسبت به آثار معماری درخور توجه در تملک سرمایه داران شهر، آنها را به از شهر فراری می دهد. وقتی می روند سرمایه های شهر را هم با خود می برند و شهر را فقیرتر می کنند. «حرف درست کردن پشت سر دختران خاندان های ثروتمند و متنفذ (که از زمانی در شهرستان ها از روی تنگ نظری بسیار شایع بود) هم اثری مشابه-و به مراتب قوی تر- داشت. خوشبختانه این یکی دیگه به برکت جنبش زنان فروکش کرده. بدخواهی نسبت به ساختمان های زیبا هم کمتر شده اما هنوز به آن درک نرسیدیم که این ساختمان های زیبا و مجلل در شهر ما، سرمایه های مشترکمان و میراث مشترک برای فرزندانمان  هستند.

لطفا نوشته های من، درمورد میراث فرهنگی را ملاحظه کنید و آنها را با دیگران درمیان بگذارید:

http://yasamanfarzan.arzublog.com/category/8978/1

http://yasamanfarzan.arzublog.com/category/8978/2

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]