مظلومان معصوم واقعی با والدینی بیگناه و عاشق فرزند

+0 به یه ن

#آرمیتا_گراوند
💔
💔
💔
💔
💔
💔
#آیدا_رستمی 💔
💔
💔
💔
💔
💔
#حدیث_نجفی
💔
💔
💔
💔
💔
💔
#آیلار_حقی

💔
💔
💔
💔
💔
💔
#مهسا_امینی

عزیزان خانواده های خانواده دوست که نه ماجرا جویی می کردند نه انگشت توی چشم کسی می کردند و نه درگیری قومی با کسی داشتند. نه مرگ بر کسی می گفتند. نه کسی را سنگ می زدند. نه نفرتی از کسی داشتند. نه فرزندانشان را با نفرت از مردمانی بزرگ می کردند.
حتی نمی شه به آنها ایراد گرفت که تو که دیدی وضعیت این هست چرا بچه آوردی؟! بچه هایشان را در سالهایی دنیا آوردند که امید به بهبود شرایط زندگی در سرزمین شان بود.ظاهرا صلح بود و کشور در اشغال بیگانه ای نبود.
داشتند زندگی معمولی شان را می کردند و با مشکلات معیشتی این سرزمین دست و پنجه نرم می کردند اما گل های نوخاسته دلبندشان با مظلومیت پر پر شدند.
وقتی یکی ماجراجویی می کنه و به قوی تر از خودش سنگ می زنه و با قوی تر از خودش در می افته عجیب نیست که قربانی بشه .درد آنجاست که وقتی کسی داره زندگی اش را می کنه و با کسی هم درنیافتاده جنازه بچه اش را دستش بدهند. مظلومیت همینجاست!معصومیت پر پر شده همینجاست.


#آرمیتا_گراوند
💔
💔
💔
💔
💔
💔
#آیدا_رستمی 💔
💔
💔
💔
💔
💔
#حدیث_نجفی
💔
💔
💔
💔
💔
💔
#آیلار_حقی

💔
💔
💔
💔
💔
💔
#مهسا_امینی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تسلیت به هرات

+0 به یه ن


خیریه مطمئن برای رساندن کمک های مردمی به مردم زلزله زده هرات می شناسید؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قدرت نرم علوم پایه

+0 به یه ن

بلا گفتم که دستگاه تبلیغاتی مهربان علی اوا در جنگ نرم بسیار هشیارانه عمل می کند اما یک نقص مهم دارد: از دیپلماسی علمی و قدرت علوم پایه در جنگ نرم بی خبر هست. در این زمینه ارمنی ها از اذربایجانی ها بهتر عمل کرده اند و دست بالا را دارند. قبل از فروپاشی شوروی در باکو فیزیکدانان و ریاضی دان های برجسته ای بودند. اما بعد از فروپاشی از بس حقوقشان کم بود مجبور شدند به ترکیه مهاجرت کنند. بعدها که وضعیت اقتصادی باکو بهبود یافت این نقیصه- با کمال تاسف- جبران نشد. هنوز هم حقوق استادان دانشگاه در باکو ان قدر نیست که بتواند در منطقه جذاب باشد.اگر یک کوچولو از در آمد نفت را به این سو سرازیر کنند همین فارغ التحصیلان علوم پایه از ایران -به خصوص از قشر هویت گرا- می روند اونجا را آباد می کنند و در نقشه علم دنیا اذربایجان را برجسته می نمایند. (البته مدیریت علمی بسی بیش از پول می خواهد. اگر مدیریت علمی درست نباشد تزریق پول به شارلاتانیزم علمی می انجامد. در این باره خواهم نوشت ولی فعلا موضوع بحث اکنون ما نیست.) قدرت نرمی که جمهوری آذربایجان از این سرمایه گذاری علمی می گیرد به هزاران برابر هزینه مالی آن می ارزد. منظورم این نیست که لزوما محصولی کاربردی تولید می شود. منظورم این هست وقتی مردم دنیا ببینند که ان کشور در پیشبرد علم در دنیا نقشی در خور توجه دارد احترام مردم دنیا را بر می انگیزد و تبلیغات دشمنان آن رامبنی بر وحشی نشان دادن آن مردمان خنثی می نماید.
صادقانه اعتراف می کنم دغدغه اول من از این نوشته امکان سرمایه گذاری از محل درامد یک کشور نسبتا ثروتمند بر علم جهت پیشرفت خود علم هست. دغدغه دوم من ایجاد اشتغال برای بخشی از فارغ التحصیلان کشور است. دغدغه سومم انتقال ارز به ایران از طریق همین افراد است. ( اگر فارغ التحصیلان ایرانی در اونجا استخدام شوند و دستشان به دهانشان برسد دست کم پول دوا و درمان والدین پا به سن گذاشته شان را می فرستند. شاید هم تکفل چند کودک از بنیاد کودک را قبول کنند.)
اما شما شاید هیچ کدام از این دغدغه ها را نداشته باشید و دغدغه اصلی تان پیروزی آذربایجان در جنگ روایت ها باشد.
در هر صورت اگر می خواهید کاری مفید انجام دهید به جای این که وقت وانرژی تان را صرف دهن به دهن گذاشتن با ایرانشهری ها – و یا بدتر از آنها دنبال-نخود-سیاه-فرستان ج ا- نمایید، تلاش کنید که خواهران و برادرمان در آن سوی ارس به اهمیت دیپلماسی علمی واقف شوند و برای ان هم سرمایه گذاری کنند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جنگ روایت ها در مورد قره باغ- قسمت دوم

+0 به یه ن

بذارید من اینجا موضع ام را روشن کنم. من طرفدار این هستم که در این جریانات اخیر قره باغ ناظران حقوق بشری بین المللی نظارت کامل داشته باشند. امیدوارم در صورت هر گونه نقص حقوق بشر با معیارهای حقوق بشری اولا فوری جلوی ادامه روند گرفته بشه و ثانیا، عامل آن محاکمه و مطابق قانون مجازات بشه. هیچ مماشاتی را به بهانه این که سی سال پیش اون وری ها بهمان جنایت را علیه این وری ها انجام دادند نمی پذیرم. به یک دلیل روشن: اکثریت مطلق ارمنی هایی که اکنوه قره باغ را ترک می کنند همان آدم های سی سال پیش نیستند.
علاف شدن در ترافیک طولانی-که دستاویز تبلیغات منفی شده- جزو موارد جنایت علیه بشریت حساب نمی شود. مردم تهران هر روز در این ترافیک ها معطل می شوند و ادعای قربانی جنایب شدن هم ندارند!
البته این هم قابل فهم هست که طرف ارمنی گرفتاری ها را در این مقطع بزرگنمایی کند. من ایراد اخلاقی به آنها ابدا نمی گیرم. اتفاقا خوب می کنند بزرگنمایی می کنند. این طوری این وری ها بیشتر دقت می کنند. هرچی این کارها زیر ذره بین باشد بهتر هست چون احتمال خطا را پایین می آید.
آدم- صرفنظر از فرهنگ و نژاد و دین و آیین- موجود پیچیده ای است. هم قادر به کارهای بزرگ بشردوستانه هست و هم اگر جو گیر شود و حس کند نظارتی نقد آمیز بر عملکردش نیست ممکن هست جنایاتی کند که خوابش را هم در حال عادی نمی دید (بعد هم عذاب وجدان می گیرد). خوبه الان اون قدر نظارت باشه که بعدا کسی از حس عذاب وجدان زجر نکشه.
هرچند ارمنی ها را به خاطر نظارت و یا حتی بزرگنمایی محق می دانم به تیپ نایاکی-ساکن-ایران در سرو صدا راه انداختن علیه آذربایجان بدبینم. به نظرم گرد و خاک می کنند تا نگاه ها از مواردی نظیر #آرمیتا_گراوند به سوی دیگر برود.


در مورد هورالعظیم هم همین برنامه را داشتند. خود مقامات ج ا سمت ایرانی هورالعظیم را (سمت شرقی دیوار خاکی مرزی) خشک کرده بودند. اما برخی از این به اصطلاح طرفدار محیط زیست (ولی درواقع طرفدار معصومه ابتکار) سر و صدا راه انداخته بودند که سد آتاتورک ترکیه باعث شده. حال آن که سمت غربی هور العظیم در عراق آب داشت پس سد آتاتورک نمی توانست عامل باشد. بعدا معلوم شد خشک کردن قسمت ایرانی، عمدی بوده است. اون ها که سر و صدا علیه ترکیه راه انداختند از اول کاملا این موضوع را می دانستند. ماموریت داشتند که ترکیه را مقصر نشان دهند. بر عملکرد ترکیه بر روی رودخانه هایی که از آن سرچشمه می گیرد باید نظارت بین المللی شود. اما این نوع افرادی که اشاره کردم از سر و صدا کردن علیه برخی کشورهای همسایه نیت خیر ندارند. می خواهند توجه ما را از گندکاری های داخلی منحرف سازند.

----------------------

اونی که دیروز در صفحه فیس بوک من گرد و خاک کرد یک چیزی هم گفت که می خواهم در موردش شفاف سازی کنم. به زعم خود اظهار فضل و هوش و نبوغ نمود و فرمود (نقل به مضمون) شماها در زبان بر توجیه خودتان می گویید که از اردوغان و یا علی اف ها بدتان می آید اما در واقع این بهانه ای هست که پنهان کنید پان ترک هستید. (نفهمیدم منظورش من بودم یا یکی از دوستان فیس بوکی که از قضا فارس هم هست. یک فارس را هم پان ترک می خواند! انگ زدن که مالیات نداره!)
من که یادم نمی آد گفته باشم از این سیاستمداران کشورهای همسایه بدم می آید. (از صدام بدم می آمد اما اینها بدی خاصی به من نکرده اند که من از آنها بدم بیاد) سیاستمدار هستند دیگه! سیاستمدار گوگولی مگولی نمی شه که من خوشم بیاد. اما از اونها بدم هم نمی آد.
در مورد اردوغان صراحتا حمله به مرز سوریه (کردهای شمال سوریه) تحت عنوان چشمه صلح را محکوم کرده بودم. اسلامی کردن دانشگاه ها و مدارس ترکیه توسط او را هم همچنین. ولی خیلی از سیاست های اقتصادی ترکیه به سود منافع ملی آن هست. این که در برهه هایی با سیاست هایش توانست اقتصاد ترکیه را رشد دهد بسیار قابل تحسین هست. اتفاقا راه های ارتباطی ترکیه را خیلی رشد داده و ترکیه را برای ترانزیت کالا مستعد کرده. درست برعکس راه های ارمنستان که درب و داغون هستند و مدام هم گله های گوسفند این راه ها را سد می کنند.

و اما علی اف ها: فساد مالی دارند و برای آزادی بیان وقعی نمی دهند . این را همه می دانیم. البته فساد مالی کل تاریخ ۳۰ ساله جمهوری آذربایجان را جمع کنید حداکثر به اندازه یک رقم از اختلاس های ج ا می شود. در مورد آزادی بیان هم وقتی با کشورهای اروپایی مقایسه می کنید نمره کمی می گیرد اما باز وضع اش از ج ا خیلی بهتر هست. نمونه این که من خودم وبلاگ یک خانم آذربایجانی با همسر انگلیسی در خارج را تعقیب می کردم. تندترین نقدها را به علی اف ها می کرد . حتی فرهنگ مردم خودش را هم به طنز به باد نقد می گرفت. با این حال هر زمان میلش می کشید سوار هواپیما می شد تا به باکو برود و مامانش را ببیند. اصلا هم نگران آن نبود که به سرنوشت نازنین زاغری دچار شود (حالا بیچاره نازنین زاغری وبلاگی هم نداشته و نقدی هم نکرده!).

بدی های علی اف ها سر جای خود! اما خوبی هایشان هم کم نیست. خیلی زرنگ و زبل هستند. عرق ملی هم دارند. مردمشان برایشان مهم هست. الهام علی اف شبیه یک کارخانه دار تیپیکال آذربایجانی است که خودش را از همه بالاتر می داند و به خود بیش از همه می رسد بعد به زن و بچه اش. اما کارگرانش هم برایش مهم هستند. این طور نیست که وضع رفاهی آنها برایش اهمیتی نداشته باشد.
من در جنگ قره باغ در سال ۲۰۲۰ استراتژی های جنگی آذربایجان را مطالعه می کردم. همه با هوشمندی چنان تنظیم شده بود که تا جایی که امکان داشت جان سرباز آذربایجانی کمتر به خطر بیافتد.
درست برعکس استراتژی های (نداشته) س-پ-ا-ه در زمان جنگ ایران وعراق که اهمیتی به جان سرباز ایرانی نمی دانند. توجیه ارزشی هم داشتند. صراحتا می گفتند اگر کشته شود شهید شده و به بهشت برین رفته پس چرا خودمان را با چیدن استراتژی ای که جان آنها را حفظ کند به زحمت بیاندازیم؟ دیگه نمی دیدند که با راهی کردن سرباز ایرانی به بهشت چه جهنمی بر روی زمین برای پدر و مادر و احیانا همسر و فرزندش می سازند!
علی اف ها برای مردم آذربایجان یک آسودگی ورفاه نسبی در زندگی روزمره تدارک دیده اند. یادتان هست زمان کرونا تا واکسن به ایران بیاید ما چه ها کشیدیم؟! چه قدر استرس داشتیم؟! در سایه سیاست های علی اف ها مردم آذربایجان یک دهم آن استرس ها را نداشتند. مثل زمان شاه، اگر هم آزادی سیاسی نداشته باشند آزادی اجتماعی و فردی دارند. این طور که شنیده ام استخرهایشان تمیز تر از مال ماست، میوه ها و محصولات کشاورزی شان سالم تر از مال ماست، سالن کنسرت شان هم که بسی بهتر هست. وقتی مادری در باکو به بچه اش آب سیب می دهد نگران انواع واقسام سموم و کودهای شیمیایی نیست. خود این می دانید چه قدر استرس را کم می کند؟
من چرا باید از علی اف ها بدم بیاید وقتی آسودگی نسبی برای مردمشان تدارک می بینند؟ راستش من حرف های اپوزیسیون و فعالان مدنی باکو را هم خوانده ام. حرف حق می زنند ولی راستش ساده اندیش هستند و جایگزین بهتری ندارند. یا ملی گرایی افراطی را ترویج می کنند یا به طرز ساده-اندیشانه ای چپ می زنند یا هم اسلام گرا هستند. اونها علی اف ها را کنار بزنند پس فردا در باکو، «زمان اون خدا بیامرز» تلویحا به معنای زمان علی اف خواهد شد!
----------------------
خانواده علی اف خودشان در جنگ روایت ها بسیار صاحب ابتکار و خبره هستند. همسر علی اف (مهربان علی اوا) استاد قدرت نرم هست و الهام علی اف هم اون قدر زِبِل هست که خوب فهمیده همسرش بزرگترین سرمایه
(asset)
او در هرگونه جنگ نرم یا جنگ روایتی هست. مهربان علی-اوا به شدت «فرانسوی-پسند» هست. حدود ده سال پیش این زوج برای بازدید به فرانسه رفته بودند. طرح روی جلد مجلات فرانسوی عکس های مهربان علی اوا بود. یکی اش هم یک تیتری زده خطاب به بانوی اول وقت فرانسه. اگر بخواهم به زبان فارسی بگم ترجمه مضمونی اش این می شه: «آهای بانوی اول! ماست ها را کیسه کن که بانوی اول دیگه اومده که از هر لحاظ به تو سر هست!»
دوستان هویتگرا خیلی از لابی های ارمنی در فرانسه و کالیفرنیا می ترسند. جای نگرانی نیست چون که مهربان علی اوا یک تنه از پس همه اونها بر می آد!

دستگاه تبلیغاتی مهربان علی اوا بر پایه حقوق زنان، حقوق کودک، تجهیز بیمارستان ها و هنر (به خصوص هنر موسیقی) و معماری و مهمان نوازی هست که به شدت در دنیای امروز چشم می گیرد. پول اوورت و فراوان هم که در اختیار دارد و برای این تبلیغات حسابی خرج می کند. لازم نیست ما خودمان را صدها کیلومتر این ور تر با دهن به دهن گذاشتن با ایرانشهری ها به خاطر دفاع از همزبانانمان در آن سوی ارس خسته کنیم. مهربان علی اوا خودش حواسش هست و ثروت کلان هم دارد.

اما در برنامه های مهربان علی اوا یک نقص هست. به دلیل اهمیت موضوع پستی جداگانه به ان اختصاص می دهم

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سخنرانی علمی-ترویجی به زبان ترکی

+0 به یه ن

سخنرانی علمی-ترویجی

عنوان سخنرانی: ذرات شگفت انگیز نوترینو

سخنران: یاسمن فرزان

توجه: این سخنرانی به زبان ترکی برگزار خواهد شد. برای شنیدن همین سخنرانی به زبان فارسی مراجعه کنید به:

https://www.aparat.com/v/0xPdF

زمان سخنرانی: شنبه، ۲۲ مهر ۱۴۰۲ (۱۴ اکتبر ۲۰۲۳)، ساعت ۳-۴ بعد از ظهر

لینک سخنرانی:

https://www.skyroom.online/ch/schoolofphysics/colloquium

برگزار کننده: پژوهشکده فیزیک، پژوهشگاه دانش های بنیادی

https://physics.ipm.ir/

شرکت برای عموم آزاد و رایگان هست. آشنایی با مفاهیم فیزیک در حد رشته ریاضی-فیزیک دبیرستان کافی خواهد بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جنگ روایت ها در مورد قره باغ-قسمت اول

+0 به یه ن

به قول دوستی در فیس بوک، جنگ زمینی قره باغ تمام شد اما جنگ روایت ها باقی هست. در جنگ روایت ها ارمنیان متعصب و حامیان ایرانشهری آنها با تمام قوا وارد شده اند. با این حال در خارج از ایران احتمال پیروزی شان در این جنگ پایین هست چون که ادبیاتی کهنه ومنسوخ و متعلق به صد پیش را بر گرفته اند. به روز نشده اند. ناسیونالیزم شان از نوع منسوخ مبتنی بر قومگرایی یا قدمت حضور در منطقه یا برتری نژادی-فرهنگی است. این حرف ها امروزه در دنیا خریدار ندارد و همدردی ای برنخواهد انگیخت. روشنفکرانشان این ادبیات منسوخ صد سال پیش را برمی گیرند. عوامشان از اونها هم عقب ترند و بر این پایه استدلال می کنند که چون ارمنی ها اولین ملتی هستند که به مسیحیت گرویده اند و مسیحیت دین صلح و دوستی است پس حتما حق با آنان هست. این دیگه حتی مال صد سال پیش نیست. حتی مال قرون وسطی هم نیست! مال ۱۰۰۰ سال پیش و قبل از انشقاق مذاهب ارتودکس و کاتولیک. این استدلال آنها نه تنها یک فرد سکولار را که به جنایات مسیحیان در طول قرون واقف هست متقاعد نخواهد کرد بلکه حتی فرقه های دیگر مسیحی را هم از خود خواهد راند. لنگه ابروی یک کاتولیک متعصب با شنیدن این حرف همان قدر بالا می رود که لنگه ابروی من.

با این ادبیاتشان در دنیا شانس بُرد ندارد اما در ایران هنوز می توانند با این ادبیات هوادارانی برای خود دست و پا کنند. البته از طریق غیر مستقیم و با درگیرکردن و خسته نمودن آذربایجانی های هویتگرا. اگر آذربایجانی های هویتگرا به دام دهن به دهن گذاشتن با آنها بیافتند حتما در این گوشه از دنیا (ایران) برنده جنگ روایت ها روایت ارمنی-ایرانشهری خواهد بود. به علاوه انرژی ترکان آذربایجان به هدر خواهد رفت و به کارهای ارزشمند تر نخواهند رسید.

به علاوه چند ساعت ها با ارمنی ها و ایرانشهری ها اره می دهند و تیشه می گیرند بعدش عصبانیت خود را سر همسر و فرزند خالی می کنند! اگر به جای اره و تیشه دادن با آنها بچه خود را به تئاتر کودک به زبان ترکی ببرند خدمت بسیار بسیار بیشتری به همان زبان مادری و جریان هویت طلبی آذربایجانی می کنند. اگر هم بچه ندارند به یکی از این تئاتر ها یا کنسرت های ترکی فاخر بروند. برنامه های فاخر زیادی توسط هنرمندان هویتگرا اجرا می شود اما بدنه هویتگراها در آنها شرکت نمی کنند. با دهن به دهن گذاشتن در فضای مجازی چنان سرگرم هستند که به این کارها نمی رسند!

برای برنده شدن در این جنگ روایت ها باید ابتکار عمل داشت. من دو نوشته در روز های آتی در این باب منتشر می کنم. بیش از آن که راهکار بخواهم بدهم سعی خواهم کرد که به این موضوع از دید دیگری بنگریم و فکرمان را به کار بیاندازیم تا راه های جایگزین که شانس پیروزی دارند بیابیم. ترجیحا راه هایی انتخاب کنیم که تنها یک نتیجه آن پیروزی در این جنگ روایت هاست! منظورم این هست که راه هایی برگیریم که ده ها نتیجه و محصول بهتر هم بدهند. همینجا اعلام و اعتراف می کنم که جنگ روایت های ترک -ارمنی دغدغه درجه یک من (حتی درجه ده من هم) نیست. اگر وقت می گذارم و این مطالب را می نویسم یکی تلاش برای به هدر رفتن اعصاب و وقت همزبانان هست ودیگری این که به محصولات دیگر تلاش های مورد نظر علاقه مندم.

-------------

در جنگ قره باغ در سال ۲۰۲۰ در یک سالن که پر از افسران ارتش آذربایجان بود خانمی مطرح کرد که ما زنان را هم مسلح کنید تا دوشادوش شما بجنگیم. افسر جوانی که یک چشم اش را هم درمیدان جنگ به تازگی از دست داده بود پاسخ داد حتما زنان ما هم مسلح خواهند شد اما بعد از این که تک تک مردان آذری شهید شدند! سالن برای مدت طولانی افسر جوان را به معنای تایید تشویق کرد. صرفنظر این که ما به احترام آن افسر جوان به پا خیزیم و دست بزنیم یا نظر او را شوینیزم مردانه بدانیم باید متوجه باشیم که جنگ روایت ها از جنس دیگری است. بگذارید در جنگ روایت ها بانوان در خط مقدم باشند. در جنگ نرم بانوان ابزار هایی دارند که مردان ندارند.

اگر قوت مردهای ما در جنگ روایت ها این باشد که بروند دهان به دهان ایرانشهری ها بگذارند و چهار تا فحش رکیک بشنود دو تا فحش رکیک تر بار کنند، بانوان ما می توانند با نشان دادن مهر مادری شان یا غذاهایی که می پزند یا هزار و یک نکته ریز و درشت دیگر تمام تبلیغات طرف مقابل را برای دیو دو سر نشان دادن خنثی نمایند و حس همدلی بر انگیزند.

-------------------

در دنیای غرب تنها ممکن هست راست-افراطی با ادبیات ارمنیان متعصب مبتنی بر برتری نژادی نسبت به ترکان مسلمان ارتباط برقرار کند. برای اونها هم منافع ملت خودشان مهمتر از هر چیز هست ودرنتیجه کشور نفت خیز آذربایجان را که بخش بزرگی از ساحل غربی دریای خزر را دارد را به ارمنستان بدون نفت و محصور در خشکی ترجیح خواهد داد. فقط ایرانشهری ها ادبیات نژادی ارمنستان را قبول میکنند. آخه ایرانشهری ها در هپروت سیر می کنند و خیال می کنند افتخارات ۲۵۰۰ سال پیش و برتری نژادی آریایی برای یک ملت نون و آب می شه. دیگه نمی فهمند حتی برای پیشوایشان- هیتلر-هم اون ایدئولوژی پیزوری آریاگری بهانه ای بود برای دست یافتن به ثروت های سایر ملل. ایرانشهری های ما می گردند هرجا ملتی فقر زده می یابند که باید از جیب خودمان هم خرجش کنیم حلواحلوا می کنند به این امید که بعد از مقدار قابل توجهی حاتم-بخشی از جیب ملت نجیب ایران، به برتری نژادی مشترکشان نسبت به سایر اقوام این منطقه اذعان کنند.



------------------

حدود ده سال پیش در ایتالیا، با یک زوج گرجی-آلمانی آشنا شدیم که در خود تفلیس زندگی می کنند. آقا همکار ما (فیزیکدان) بود اما خودش می گفت که علاوه بر استادی دانشگاه شغل دیگری هم دارد که به همان اندازه به آن علاقه و عشق می ورزد. شغل دوم او مربیگری یوگا بود. او در تفلیس کلاس های یوگا برای مردم کل قفقاز برگزار میکرد. در یکی از دوره های یوگا که چند ماه طول کشیده بود چند آذربایجانی (از جمله یک دختر جوان مسلمان) و چند ارمنی هم بوده اند. بعد از اتمام دوره، اینها با هم خیلی دوست شده بودند. دختر جوان در آخر دوره با خنده می گفته که وقتی دوره شروع شده بود همه آشنایانش او را از مردهای ارمنی می ترساندند. اما در آخر دوره دوست شده بودند.

نمی دانم این داستان چه قدر درست بود و چه قدر آن دوست گرجی ما پیاز داغش را زیاد گذاشته بود. (فکر کنم «کالیجوش» بدون گوشت اما سراسر پیاز داغ به خورد ما داد! 😆) اما نکته ای در این خاطره پر از پیاز داغ هست.

به نظرم نقشی که آذربایجان این سوی ارس می تواند ایفا کند و خودش هم سود ببرد این هست که نمایشگاه ها ی هنری – صنعتی -علمی-ورزشی یا جشنواره ها یا همایش های منطقه ای با حضور ایرانیان، ترکیه ای ها و مردم قفقاز اعم بر مسلمان ومسیحی بگذارد. این طوری این افراد می آیند و با هم آشنا می شوند . وقتی ببینند مشترکات و علایق مشابه دارند شاید اندک اندک از دشمنی نسبت به هم دست بر دارند. به قول بی بی در سریال سرنخ: شاید، احتمالا، ممکنه ....

حتی اگر در این راستا هم کمکی نکند به هر حال به رونق بیش از پیش اردبیل و تبریز و دیگر شهرهای ما می انجامد. خوبه که ما برای خودمان این نقش را تعریف کنیم تا این که نقش مان این باشد که خود را مدافع باکو در برابر حملات لفظی ایرانشهری ها بدانیم. اون طوری فقط ایرانشهری ها روح و روانمان را به هم می ریزند و ما هم می رویم با عزیزان خودمان بداخلاقی می کنیم. اما با نقشی که بنده عرض می کنم دست کم چند برنامه مفید علمی یا هنری یا صنعتی یا ورزشی برگزار کرده ایم. می توانیم حتی در رزومه مان هم بیاوریم و اعتبار کسب کنیم. برای دهان به دهان گذاشتن با ایرانشهری ها هیچ امتیازی نمی گیریم!

 

---------------

نقشه قفقاز را بنگرید. به من بگید چه ترانزیت کالایی از طریق زنگه زور می شه کرد که از طریق آذربایجان نشه کرد؟ حالا با پول نفت می توانند راه های ارتباطی خوب در قره باغ بسازند که ترانزیت کالا را تسهیل هم می کند.

من این عمر را کرده ام و هر تاجر محترمی دیده ام که با اروپا تجارت می کرد یا از طریق ترکیه بود یا از طریق بنادر جنوب. تنها مورد «تجارت» از طریق ارمنستان را در مناظرات انتخاباتی وقتی کاندیداها پته همدیگر را روی آب می ریختند شنیده ام.

------------

 

راه حل یکی از دوستان در فیس بوک که به عقل من هم جور در اومد این بود که جمهوری آذربایجان یک تونل بین قسمت شرقی و غربی اش در زیر خاک ارمنستان بزنه. خوب می شه ها! همه مشکلات و نیز بهانه ها حل می شه. عالی می شه اگر

یک شرکت ایرانی در مناقصه پیروز بشه و تونل را بکشه. پولش را جمهوری آذربایجان از محل درآمد نفتی می ده یک چیزی هم به شرکت ایرانی می رسه.

اگر کارگران ایرانی روی پروژه در خاک ارمنستان کار کنند حرف و حدیث پیش نمی آد. اصلا کارگران افغانستانی را برای کار استخدام کنند که یک کمکی هم به اونها بشه و هوادار هیچ کدام از طرفین دعوا هم نباشند.

اگر واقعا دغدغه ملی در ایران و نیز صلح و صفا داشتند از این قبیل راه حل ها می دانند. اهمیت تجاری زنگزور برایشان بهانه ای هست که ایده آل های ایرانشهری شان را به زبانی دیگر بیان کنند تا شاید برای عده بیشتری خریدار داشته باشد.

------------

تنوع ارتباط مرزی مزایایی دارد و معایبی. عیبش این هست که در آلوده سازی رودخانه ارس دست بیشتر می شود. الان ارمنستان زباله های هسته ای خود را به ارس می ریزد و هم پیرامون ارس آلوده می شود و هم دریای خزر.

سلامت مردم شمال و شمال غرب کشور جزو «منافع ملی» نیست؟منافع ملی فقط یعنی که «برادران» وقتی می خواهند ترانزیت «کالا» (کالا=«جنس») کنند دستشان باز باشد؟!

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جایزه صلح نوبل برای نرگس محمدی و جایزه بی مصرف شیرین عبادی

+0 به یه ن

نرگس محمدی جایزه صلح نوبل گرفت. از جایزه صلح شیرین عبادی که خیر خاصی ندیدیم. در مراسم نوبلش حرف های صد-من-یه-غازی نظیر «من از نوادگان کوروشم» زد.

امیدوارم دست کم این یکی از این تریبونی که به دست آورده استفاده بهینه کند. روده درازی ها و کلی گویی ها و لاف های الکی شیرین عبادی در مراسم نوبل را کنار بگذارد. یک مسئله مشخص را مطرح کند که چنین مجمعی ظرفیت حل آن را داشته باشد. همان یک دونه کار را انجام دهد کافی است. لازم نیست همه دنیا را با یک سخنرانی در مراسم نوبل ارشاد نماید (آن چنان که کلی گویی و روده درازی های شیرین عبادی ادعایش را داشت).
شما سخنرانی پر از گنده گویی شیرین عبادی را در لینک های زیر مقایسه کنید با سخنرانی بانوی کنیایی برنده جایزه نوبل . سخنرانی دومی حرف حساب هست. دنیا را نصیحت نمی کند. پز نیاکانش را نمی دهد. حرف حساب می زند و می گوید چه دستاوردی (درختکاری) داشته و چه باید کرد.

https://www.mehrnews.com/news/43652/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D9%83%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%B4%D9%8A%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D9%8A-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D9%8A%D8%A7%D9%81%D8%AA-%D8%AC%D8%A7%D9%8A%D8%B2%D9%87-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D9%86%D9%88%D8%A8%D9%84-2003


https://www.youtube.com/watch?v=dZap_QlwlKw

پی نوشت: در موزه نوبل استکهلم یک حوله سبز رنگ متعلق به شیرین عبادی در زمان حبس هست. ظاهرا از نوبل او فقط همین یادگار ماند!


پی نوشت ۱: متن سخنرانی شیرین عبادی طوری است که آدم فکر می کند هنگام سفر به اروپا از یکی از فرودگاه های استانبول رفته و اونجا مثل برخی دیگر از ایرانی ها پیف پیف کرده و با انگلیسی شکسته بسته با کارکنان آن صحبت کرده و بعد هم در دل آنها را تحقیر کرده که چرا انگلیسی شکسته بسته او را نمی فهمند! :)
پی نوشت ۲:مقایسه کنید با سخنرانی خانم کنیایی. یک کلام گلایه در مورد گذشته استعماری نمی کند و مشکلات را بر سر غربی ها نمی اندازد. می توانست این کار را بکند اما فایده ای نداشت. حرفی می زند که می داند فایده دارد مقایسه کنید با حرف های دو پهلو ولی بی فایده شیرین عبادی. درضمن انگلیسی اش هم از شیرین عبادی خیلی بهتر بود.
پی نوشت ۳: امید دارم نرگس محمدی مفید تر و قوی تر عمل نماید. شخصیت مستحکم تری دارد تا شیرین عبادی که می خواست همه را راضی نگه دارد و از هر طرف یک گلایه بی بو و بی خاصیت می کرد که مادربزرگ من هم بلد بود.

پی نوشت ۴: سخنرانی خانم عبادی در زمان خودش به گوش ما ها مسخره نمی آمد. اون موقع خیال می کردیم خیلی حرف های باکلاسی می زند. در زمان بروبیای جریان اصلاحات بود. الان بازخوانی آن به ما یادآوری میکند که چه قدر ناپخته بودیم. البته سخنرانی خانم کنیایی هم تنها یک سال بعد از سخترانی خانم عبادی هست ولی سخنرانی او الان هم به نظرم شنیدنی است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سلام از فرودگاه استانبول

+0 به یه ن

واقعا فرودگاه درب وداغون فرانکفورت کجا، فرودگاه مدرن استانبول کجا؟!
اون وقت بسیاری از ایرانیانی که به این فرودگاه می آیند برای این که نشان بدهند خیلی خارج-دیده هستند مرتب از فرودگاه استانبول ایراد می گیرند. معلومه که اتفاقا همچین هم خارج دیده نیستند که این پیف پیف ها را راه می اندازند.
خیلی هاشون هم با انگلیسی در ردیف (I am a blackboard) با کارکنان اینجا صحبت می کنند اونها هم انگلیسی شکسته بسته اینها را نمی فهمند. بعد اینا شروع می کنند شکلک تحقیر آمیز درآوردن که کارکن فرودگاه یک کلمه انگلیسی بلد نیست. آدم روش نمی شه بگه که «داداش! آبجی! اشتباه داری تلفظ می کنی.»
از والنسیا که می امدم در کنارم دو خانم باحال میانسال اسپانیایی نشسته بودند. فکر کنم اومده بودند برای تفریح. انگار زیاد سوار هواپیما نشده بودند خیلی چیزهای هواپیما براشون جدید بود و کشف می کردند. بعدش هم از کشف خودشان لذت می بردند و می خندیدند. انگلیسی شون هم افتضاح بود. بد تلفظ می کردند مهماندار ترکیش ایر نمی فهمید . (ترکیه ای ها با زبان ترکی خودشان هم این جوری هستند. یک ذره متفاوت از اونها تلفظ کنی متوجه نمی شوند. ما ترکی اونها را متوجه می شیم اونها مال ما را نه. فقط هم به خاطر ماهواره نیست. ما کانال ترکی استانبول را نگاه نمی کنیم. ولی خوب یک کم کلمه متفاوت تلفظ بشه متوجه می شویم.) حرفم سر این هست که این دو تا خانم یک دونه از اون ادا اطوار ایرانی ها در فرودگان استانبول را در نمی آوردند که چرا مهماندار انگلیسی ما را نفهمید.
می دونید از چی هست!؟ اتفاقا به اعتماد به نفس بر می گرده. چون ما اعتماد به نفس نداریم احساس می کنیم که باید بقیه را مسخره و تحقیر کنیم تا احساس تشخص نماییم. حالا باز ما خوبیم. اون ملت هایی که مستقیم مستعمره شده اند از ما بدترند. دیگه لاف زدن های نسل جدید هندی ها آدم را کلافه می کنه. منتظرند اروپایی ها لب باز کنند و یک خود-انتقادی بکنند تا این ها بُل بگیرند که ما هندی ها از شما اروپایی ها برتریم. بد دیده می شه. اتفاقا حس حقارت از زیر ابراز برتری می زنه بیرون.
دوستی ایتالیایی می گفت گرما در تابستان چنان شدید بود که ریل ها منبسط شدند و برنامه قطارهای فرانسه به هم خورد. دوست هندی فوری بل گرفت بیایند از ما یاد بگیرند. دیگه نمی گه سرعت قطار های فرانسه ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت (یا حتی بالاتر) هست در هند ۴۰ کیلومتر بر ساعت! این کجا و آن کجا؟! حتما باید یک لافی بزنند که این موضوع را یکی به روشون بیاره!
امیدوارم اون قدر پیشرفت کنیم که دیگه به این لاف ها نیازی نداشته باشیم. می شه ما هم روزی مثل اون دو خانم میانسال طبقه متوسط رو-به-پایین اسپانیایی از همین چیزی که داریم راضی و خوش باشیم و نخواهیم نشان دهیم چیز دیگری هستیم!!؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

رشته ریاضی و فیزیک (با هم)

+0 به یه ن

از سه سال پیش در دانشگاه والنسیا رشته دوگانه ریاضی فیزیک برای لیسانس راه اندازی شده. ظاهرا بازار کار در کمپانی ها برای فارغ التحصیلان این رشته توپه! از پزشکی هم زده جلو. گفتم در جریان باشید

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انجمن فیزیک ایران

+0 به یه ن

انجمن فیزیک ایران (احتمالا در کنار سایر انجمن های علمی) نزدیک ترین نهادی است که ما ایرانیان به دموکراسی داریم. ساز وکار آن بر اساس دموکراسی است. این به معنای ایده آل بودن نیست. فکر کنم چرچیل بود که گفته بود دموکراسی بدترین نوع حکمرانی است البته به استثنای شیوه های دیگر حکمرانی که تا کنون امتحان شده اند! حرف درستی است. در انجمن فیزیک هم می شه این را دید.
بودجه انجمن فیزیک ناچیز هست. برای رتق و فتق امورش روی حق عضویت اعضا اتکا می کند. اون را هم خیلی ها نمی پردازند. البته من و شاهین هم مال خودمان را می پردازیم و هم ازمحل پژوهانه مان گاهی حق عضویت دانشجویان یا پست داک هایمان را می دهیم.
(یک مصوبه ای هست که دانشگاه ها ی کشور موظف هستند حق عضویت در انجمن های علمی اعضای خود را باز پرداخت کنند. آی-پی-ام بودجه سوا برای این نداره اما می شه از محل پژوهانه شخصی اساتید بازپرداخت را انجام داد.)
اگر امکان مالی اش را دارید توصیه می کنم عضو بشوید و حق عضویت هم پرداخت کنید. نه لازم هست که فیزیک دان باشید و نه لازم هست که در ایران زندگی کنید ونه لازم هست که ایرانی باشید. (فکر کنم برای افغانستانی هایی که می خواهند عضو بشوند تخفیف قایل شوند. شاید بد نباشد لابی کنیم و بخواهیم از افغانستانی ها حق عضویت نگیرند. تمرین دموکراسی است دیگه!)
با وجود بودجه ناچیز، این نهاد خیلی بهتر از برخی نهاد های نسبتا فربه به لحاظ مالی که رسالت مشابهی دارند کار کرده.
برخی از کارهای مهم که انجمن فیزیک با دست خالی همه ساله انجام می دهد از این قرارند:
۱- به روز نگاه داشتن وبسایت و انتشار مقالات ترویجی اندکی پس از انتشار یک خبر علمی مهم.
مقالاتی که منتشر می شود کیفیت خوبی دارند. دکتر شانت باغرامیان از دانشگاه صنعتی شریف برخی شان را می نویسد. این مطالب با این کیفیت مانع از رشد شبه علم یا سوتفاهم های علمی می شوند.
به روز نگاه داشتن وبسایت در ایران کار ساده ای نیست. من از دو سال پیش اصرار داشته ام که وبسایت پژوهشکده به روز باشه و از چالش های این کار باخبرم. هر از گاهی سرور به روغن سوزی می افته و همه چی به هم می خوره!
سریع بعد از هر خبر علمی یک مقاله ترویجی ارجینال تهیه کردن هم کار ساده ای نیست. یک عده هستند برای خودشان به اسم outreach دفتر دستک راه انداخته اند اما کاری نمی کنند جز فوروارد کردن خبر از مراجع خارجی . در انجمن فیزیک می نشینند و مقالات مربوط می نویسند. تالیف می کنند نه فوروارد.
این کار راهم ما در پژوهشکده (از اغاز مدیریت این جانب) با عنایت با کارهای پژوهشی مرتبط به گروه هایمان انجام می دهیم. می دانم که کار آسانی نیست! دل به کار دادن می خواد.

۲- برگزاری چند همایش سالانه تخصصی در شهرهای مختلف ایران. در گوشه و کنار ایران این برنامه ها برگزار می شود. این نقطه قوت برنامه هاست.
تابوی «ایران تنها تهران نیست. حتی تنها تهران اصفهان و شیراز ومشهدو یزد نیست» توسط انجمن فیزیک سالهاست که شکسته شده.
اما برای بالا بردن کیفیت کنفرانس ها باید بیشتر بکوشیم. دموکراسی است دیگر!هرچه بیشتر برای کاری همت بگماریم نتیجه بهتر می گیریم. دیکتاتوری اون بالا نیست که مانع مان شود. اگر کیفیت مقبول نیست از ضعف و اهمال خودمان هست که کم کاری کرده ایم.
۳- علاقه مند کردن دانش آموزان به فیزیک به طور اخص و علم به طور اعم.

کارهای بیشتری هم انجام می ده اما اینها به چشم من اومدند.
باز هم می گم همه این کارها را با دست خالی انجام داده. در سایه دموکراسی.
بیرون گود نشستن و ایراد گرفتن و زیر سئوال بردن از هر کسی بر می آد ولی هنری نیست. اگر می خواهید انجمن فیزیک بهتر هم عمل کنه آستین بالا بزنید و ایرادهایش را رفع کنید.دست کم تمرین دموکراسی است.

مقایسه می کنم با یک نهاد دیگه که به اسم علم بودجه نسبتا چربی هم از حکومت می گیره. اما هیچ کار مفیدی عملا انجام نمی ده. علتش هم اینه که سیستمش دیکتاتوری یک پیرمرد بر بقیه پیرمردهاست! اگر پیرمرد ها اونجا جمع می شدند چایی می خوردند و درددل می کردند باز می گفتیم یک کار مفیدی انجام شد. اما حتی اون کارکرد را هم نداره. پیرمرد ها سر این که کی باید سر بقیه بنشینه به هم می پرند. موقع چایی خوردن هم پیرمردی به دیگر پیرمردها چنان می پره و تحقیرشان می کنه که بقیه رغبت نمی کنند جمع بشوند باهم چایی بخورند. این هست تفاوت دموکراسی و دیکتاتوری.
https://www.psi.ir/pages_fa.asp

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل