ترس از سوریه ای شدن

+0 به یه ن

 مینجیق: روزنامه نگاران ایرانی سایت هایی مثل بی بی سی و... و برخی از خوانندگان این سایت ها دارند خیلی شلوغش می کنند. حرف شان سر این هست: " ایران داره سوریه می شه. مردم ایران که مورد ظلم قرار گرفتند سراپا کینه اند. یه خورده شلوغ پلوغ بشه همدیگر را می زنند می کشند. فقرا هر پولداری را که ببینند سر می برند بی آن که برایشان فرقی بکنه طرف یک پزشک جراح باشه که خانه بالاشهری داره یا یک رانت خوار! قراره مثل سوریه و عراق جنگهای قومی و فرقه ای دربگیره....."
در جواب این که "ایران سوریه و عراق نمی شه" هم بر می گردند می گویند "خیال کردید فقط ایرانی ها تمدن دوهزار پانصد ساله دارند؟! سوریه ای ها و عراقی ها هم که از بته بیرون نیامده اند! ما هم نسبت به آنها برتری نژادی نداریم."

البته این درست هست که ما ایرانی ها برتری نژادی نسبت به مردم سایر کشورهای منطقه نداریم. این هم درسته که عراق و سوریه تمدنی قدیمی تر و ریشه دار تر از 2500 سال دارند.تازه ! من اضافه می کنم خود هخامنشی ها کلی از تمدن های بین النهرین-- که همون عراق امروزی باشه --یاد گرفته اند. اما این بحث ها اینجا بی ربط هستند.

قبول دارم که در ایران هم مثل خیلی کشورها آدم کینه ای و عقده ای پیدا می شه که می خواهد سر به تن دیگران نباشه. هستند کسانی که عقده ها دارند. اما درصد شان کم هست.  در ایران کینه جویی طبقاتی یا قومی، پشتوانه وسیع اجتماعی که منجر به فجایعی در سطح ملی باشه ندارد.

نمی خواهم بگم ما ایرانی ها همگی آدم های خوب و مامانی هستیم که خیر و صلاح همه را می خواهیم. اما ادعا می کنم دست کم 30 -40 درصدمان اون قدر هوش و درایت و فهم ودرک داریم که بفهمیم برای این که سود مالی ببریم و در این دو روز زندگی  راحت تفریح کنیم احتیاج به امنیت و ثبات داریم. اون قدر هم ما 30 -40 درصد فهم و درایت و نفوذ اجتماعی داریم که اون 60-70 درصد باقیمانده را مجاب کنیم که نفع دراز مدت شان در دوری از دعواهای بیخودی است.
درنتیجه این قدر لازم نکرده نویسنده های بی بی سی که در لندن زندگی می کنه برای من که در ایران هستم دلسوزی کنند و از "دیگری" لو لو خور خوره بسازند. این "دیگری" ممکنه یکی از مستضعفان باشه یا یکی غیر همزبان با من. نگران من نباشه! من خودم بلدم با آن دیگری تعامل کنم و چه بسا با هم همکاری هم کردیم.
این "دیگری" سازی ها خطرناک هستند. مجوزی برای مجازات قبل از جنایت هستند. این چرت و پرت های نویسندگان بی بی سی رواج پیدا کنند خواست عمومی خفه کردن هر اعتراض در نطفه خواهد بود.
هر قدرتی هم که خود را در خطر ببیند می آید قدرت نمایی کند. یک دسته فرد بی پناه را که جامعه از آنها تصو لولو خورخوره بودن دارد گیر می آورد تار و مار می کند تا خودی نشان دهد که "بعله! کنترل اوضاع در دست من هست!!!"
صدام این کار را می کرد. آمریکا این کار را می کند (البته در خارج مرزهایش). ظاهرا در ذات قدرت این چیزهاست.
خلاصه من و شما مراقب باشیم ابزار گسترش این "دیگری" ساز ی نشویم.

حرف از صدام شد. یادمان که نرفته صدام ملعون بر سر کردهای خود عراق بمب شیمیایی می ریخت. تمدن 4000-5000 ساله کیلویی چند؟! جامعه امروز عراق وارث مصیبت های این جنایت های صدام هست. فرق ایران و عراق-در مسایل قومیتی- تفاوت میان فحش های استادیوم ورزشی با بمب شیمیایی هست. البته که فحش های استادیوم ورزشی هم شرم آور ند و باید ترک شوند. اما مقایسه آن با تاثیرات بمب شیمیایی مسخره هست. این کجا و آن کجا؟!

یک نفر: بنظرم ترس از جنجال و آشوب قومیتی و دینی و مذهبی -که فجیع ترین نمونه اش تو سوریه جلو چشمونه- چیزی هست که توشته های خودتونم هست. از یک واقع بینی هم ناشی میشه. 5 سال دوستی با یک همکار تحصیل کرده سوریه ای و یک استاد دانشگاه سابق فراری جلو چشممه، و می بینیم که چطور مردم محترم و متمدن سوریه ای و همین دوست تحصیل کرده و اون استاد اخراجی از سر لج و لجبازی، یا هرچیز دیگه (چون تنها یک عامل نیست و مثه خود منازعه پیچیده سوریه،این دست اختلاف بین مردم هم خیلی چند معیاره وپیچیده است) از جناب فرزند لا د ن و ا لنوو ثرت رسما حمایت می کردن تا بزنن دخل بشار و نیروهاشو و شیعه هایی که با ذکر حسین حسین به ذهن اونا طفل های خردسالشون رو می کشن رو آش ولاش کنن و دلشون خنک بشه. تا دیروز تو یک کوچه حلب مثلا یک علوی-که ربطی هم به تشیع البته نداره- البته و یک سنی تو یک کوچه دیوار به دیوار هم زندگی میکردن با خیر وخوشی ، اما امروز به خون هم تشنه اند و اسلحه هاشون رو به روی هم، حالا دیگه شده یک جنگ فرقه ای کور که خودشونم نمی دونن دقیقا چی می خوان. این تجربه مستقیم منه.در ضمن مسلمانان مذهبی سوریه ای که لااقل من دیدم، اتفاقا خیلی لیبرال تر از مسلمونای کشور خودمونن. غرب گراهاشونم که سابقشون از فکل کراواتی های ما بیشتر نباشه کمتر نیست. به هر حال اگر ما جامعه عقلا داریم ، به همون نسبت حالا کمتر یا بیشتر ، تو همونام 4 تا عاقل پیدا میشده.

مینجیق:
فکرش را می کنم می بینم که من از سوریه ای شدن ایران نمی ترسم. چون احتمال آن را که چنین چیزی رخ بدهد بسیار کم می دانم. همین چند مدت پیش که زلزله در کرمانشاه آمد از همه ایران کمک های مردمی سرازیر شد.
من خیلی جامعه سوریه را نمی شناسم اما چند نفر از اون فکلی ها ی غربگرایشان را در اروپا دیده ام. اونها کسانی نبوده اند که بتوانند با توده های مردم ارتباط بگیرند.
در صورتی که در جامعه ما کسانی که  جهان مدرن و ارزش هایش را (نظیر  ارزشی چون حقوق بشر یا آزادی بیان) خوب می شناسند و در ضمن ارتباط با قشرهای مختلف مردم برایشان چیز عادی ای هست بسیار زیادند.
به خودمان ایراد می گیریم که مرده پرست هستیم. این مرده پرستی حسنی هم دارد و آن این که دیوارهای طبقات اجتماعی را در مراسم سوگواری بر می دارد. در کشورما فقیر و غنی در مراسم ختم هم شرکت می کنند و یکدل می شوند. این یک پشتوانه عظیم اتحاد ایجاد می کند. از سوریه خبر ندارم اما شنیده ام که در لبنان این جور نیست. (همان طنز های تصویری "وای غم لبنان ما را کشت" هم شاهد این مدعاست. در کشور ما-خدای ناکرده- از اون بزن بکش ها باشه فقیر و غنی مذهبی و غیر مذهبی حال و حوصله پارتی گرفتن را از دست می دهند و همدلی می کنند! یادتان که هست در سال 88، سوگواری برای نداآقاسلطان همه مرزهای قومی مذهبی زبانی جنسیتی و سنی را در نوردیده بود. )
تصور می کنم سوریه به لبنان از لحاظ فرهنگی نزدیک تر باشد تا به ما .

من از سوریه ای شدن ایران نمی هراسم چون پیش زمینه ای برای آن نمی بینم. کل کل های ورزشگاه را آن قدر مهم و بزرگ نمی دانم.
در میان تراختوری ها همه قشری هست. فکر می کنید آن آقای پزشک تراختوری که در تبریز به استادیوم برای تشویق تراختور می رود (و در تعطیلاتش در بارسلون به همراه خانم و دخترش به استادیوم می رود و فارغ از هیاهوی دو تیم باز تراختور را تشویق می کند ) اهمیتی می دهد که مستاجری که برای خانه تهرانش پیدا شده فارس هست یا ترک یا کرد؟! قطعا اهمیتی نمی دهد!
بقیه تراختوری ها هم اکثرا همین طورند. حالا شاید به اندازه آن آقای دکتر پولدار نباشند.

من از سوریه شدن نمی ترسم من از "ترس سوریه ای شدن" و عواقب این ترس می ترسم. می ترسم مردم را از عواقب سوریه ای شدن چنان بترسانند که از نظر مردم توجیه شود که برای نجات کشور از سوریه ای شدن می ارزد که گروهی را در جهت عملیات پیشگیرانه خفه کنند.! اون وقت گروه هایی که در پی به دست آوردن یا حفظ قدرت هستند یک گروه بی پناه می یابند از آنها "دیگری" می سازند. "دیگری" ای که اگر خفه نشود ایران را سوریه ای می کند!!
بعد برای این که به مردم قدرت خود را نمایش دهند و به رخ بکشند چه قدر اقتدارشان به نفع مردم هست، اون بدبخت ها را خفه می کنند.
من از قربانی شدن گروه های بی پناه که از آنها "دیگری سازی " شده می ترسم. اتفاقا خیلی نگران آن نیستم که این گروه هویتگرایان ترک باشد چون جمعیت ما ترک ها زیاد هست. هوای هم را هم داریم و تا حدود خوبی هم دستمان به دهن مان می رسد. کسی جرئت درافتادن با جمعیت زیاد متحد و (نسبتا)پولدار ندارد.
گروه های کوچک و بی پناه را اذیت می کنند. ممکنه بروند به سراغ گروه های بی خانمان ها یا معتادان و....
هرچی بی پناه تر، راحت تر !

به هر حال باز هم به همزبانان خودم توصیه می کنم روشی پیش نگیرند که هدف این گونه دیگری سازی شوند. در صحبت هایشان دقت داشته باشند.
همین طور آرام آرام برای تکریم زبان مادری و غنی تر ساختن فرهنگ خودمان پیش می رویم بی آن که با اقوام و زبان های دیگر بخواهیم در بیافتیم. بیخودی برای خودمان دشمن نسازیم. دشمن سازی ها را هم جاخالی بدهیم تا موفق تر باشیم.
پول هم خیلی چیز خوبیه! پولدار شویم تا کمتر مورد آزار و اذیت قرار گیریم.


تکرار بخشی از حرف یک نفر:
سال دوستی با یک همکار تحصیل کرده سوریه ای و یک استاد دانشگاه سابق فراری جلو چشممه، و می بینیم که چطور مردم محترم و متمدن سوریه ای و همین دوست تحصیل کرده و اون استاد اخراجی از سر لج و لجبازی، یا هرچیز دیگه (چون تنها یک عامل نیست و مثه خود منازعه پیچیده سوریه،این دست اختلاف بین مردم هم خیلی چند معیاره وپیچیده است) از جناب فرزند لا د ن و ا لنوو ثرت رسما حمایت می کردن تا بزنن دخل بشار و نیروهاشو و شیعه هایی که با ذکر حسین حسین به ذهن اونا طفل های خردسالشون رو می کشن رو آش ولاش کنن و دلشون خنک بشه.

مینجیق: همین حرف تان تفاوت ایران و سوریه را نشان می ده. شما چند نفر مهندس یا استاد دانشگاه ایرانی را می شناسید که در سال 1396 هجری شمسی بخواد برای بهبود اوضاع -از سر لج و لجبازی- متوسل به یک گروه"خرمذهب" بشه؟! فوقش نوستالژی شان گل می کنه متوسل به "شازده" می شوند نه دیگه متوسل به یک گروه خرمذهب مثل القاعده!
مارگزیده از ریسمون سیاه و سفید می ترسه!


شاید بپرسید حال که من احتمال نمی دهم ایران به سمت سوریه ای شدن پیش برود پس چرا بلافاصله بعد از شروع ناآرامی ها  متن "لزوم خویشتنداری در این شرایط در برابر تحریکات قومی" را نوشتم؟! احتمال چنان فاجعه ای را در ابعاد ملی زیاد  نمی دانم . می دانم هزاران نفر چون خود من هستند که در مورد لزوم چنین خویشتنداری ای می نویسندو صحبت می کنند. ماها بی تفاوت باشیم خطر هست. خدا را شکر که هزاران تن چون من که هر کدام صد تا دویست نفر مخاطب دارند می نویسند و صحبت می کنند.
این هم یکی از دلایلی است که من بعید می دانم در ابعاد ملی اختلافات قومی رخ دهد. اما کل کل کردن ها - کمابیش - در استادیوم ها و خوابگاه ها و..... خواهند بود و ادامه خواهند داشت. من به نوبه خودم به خودم و اطرافیانم گوشزد می کنم از این کل کل ها اجتناب کنند چرا که کل کل قومی به میزان کم  هم  مضر است. بهتر است به کل ریشه کن شود. به علاوه نیروهای امنیتی بخواهند نمایش دهند که کنترل اوضاع را در دست دارند می آیند سراغ آن جوانی که خیلی در کل کل سر وصدا کرده. آینده اون جوان شاید سر هیچ و پوچ خراب شود.  هر چه بیشتر ما هشدار دهیم جوانان کمتری ممکن هست سر هیچ و پوچ خود را در معرض بگیر و ببند قرار دهند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]