بحثی در مورد الگوهای جنسیتی خانواده ها و تاثیر آن بر کارپژوهشی دانشجویان علوم پایه

+0 به یه ن

پس از نوشته قبلی ام با عنوان «مریم میرزاخانی: دارای هوش خارق العاده یا ....» بحث مفصلی در گرفت که بد نمی دانم در زیر تکرار کنم:


یکی از خوانندگان: دلمون خوش بود که پرفسور میرزاخانی اثباتی هست برای اینکه ذهن ریاضی زنها چیزی از مردها کم نداره ولی اینطوری که پیداست باز هم مردها سرترند و امثال ایشون فقط به خاطر شخصیت ، پشتکار به اینجا رسیده اند و اگه آقایون به خاطر خصوصیات منفی عرصه رو خالی نمی گذاشتند الان ما ایشون رو حلوا حلوا نمی کردیم

مینجیق:  هوشی که صرف مردم آزاری بشه هیچ ارزشی نداره 

من به برتری هوشی مردان به زنان اعتقادی ندارم. قرن ها جلوی پبشرفت زنان را سد کرده بودند. حالا که یک مقدار این سد شل شده شاهد پیشرفت چشمگیر زنان هستیم. مریم میرزاخانی یک نمونه هست. شبکه Elusivesخودمان که در آن زنان دست بالا را دارند نمونه دیگر.
دختران ایرانی که در کنفرانس های بین المللی مختلف در رشته های مختلف در این ده سال اخیر واقعا درخشیده اند. 
مریم نوک یک هرم بود.
راهش هم پررهرو تر خواهد شد.
نکته اش همینه که دختر تا جایزه فیلدز نگیره حلواحلوایش نمی کنند اماپسر وقتی در جغرافیا نمره کم می آره و مشق هایش را نمی نویسه در کشور ما حلواحلوا می شه با این استدلال که چون نابغه ریاضی هست در درس "حفظی" جغرافیا ضعیف هست!!!!

البته اگر ما خانم ها عاقل باشیم می بینیم این "حلوا حلوا" هم بلا ست. به دور از حلواحلوا ی افراد غیر متخصص -که جز ایجاد توهم نبوغ نتیجه ای ندارد- کار علمی مان را می کنیم تا در سطح بین المللی و در بین اهل فن مورد قبول شود و احیانا کارپژوهشی مان در بین اهل فن حلوا حلوا گردد.


آقای دکتر شهشهانی اشاره کردند که یک سال قبل از مریم، یک پسر 15 ساله نابغه دانشجوی استاد راهنمای مریم شده بود. از بس این پسر استاد راهنما را اذیت کرده بود استاد راهنما اکراه داشته مریم را قبول کند. پیش خودش گفته بوده مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه! کاملا احساس اون استاد راهنما را در مورد اون پسر درک می کنم. این قبیل دانشجوها می توانند روی اعصاب استاد راهنما رژه بروند و دست آخر هم هیچچی نمی شوند!
اما استاد راهنما در مورد مریم اشتباه کرده بود. مریم از آن سنخ نبود. حدود یک سال هم به مریم بی محلی کرده بود اما مریم تلاش کرده سعی کنه آن قدر پیشرفت کنه این بی محلی از بین بره. موفق هم شده بود.

این اخلاق مریم خیلی "دخترونه " بود . برای دانشجویان دختر اغلب مهم هست که استادانشان از شان راضی باشند برای همین تلاش بسزا می کنند. 
الان خوشبختانه خیل عظیمی از دانشجوهای دختر داریم که همین قبیل اخلاق ها را دارند. به آنها انگ نابغگی زده نشده که بخواهند به استناد به اون برای خودشان در همان دانشجویی برو بیایی راه بیاندازند. آرام آرام تلاش می کنند که با کار پژوهشی جایگاه خود را تثبیت کنند.

یک مزیت دانشجو یا پست داک و یا کارمند دختر هم این هست که اغلب به طور مداوم می روند با پدرشان مشورت می کنند و بدون کله شقی از دریای تجارب چندین دهه ای پدر در عرصه کارو تلاش بهره مند می شوند. نتیجه این می شه که برعکس ظاهرشان و آن چه که در کوتاه مدت از خودشان نشان می دهند در عمل و در دراز مدت "لوس بازی" در نمی آورند. هرچند در دید اول شاید دخترها "لوس"تر به نظر برسند و لی در عمل کمتر لوس هستند.
وقتی کار سنگین می شه و یا اشتباهی می کنند و مورد انتقاد قرار می گیرند شاید همونجا با لوس بازی گریه ای هم سر دهند اما شب می روند خانه، با پدر درددلی می کنند. پدر هم یک مقدار "قربان صدقه" دختر چشم بادامی  در دانه اش می رود اما بعدش می گوید محل کار که جای خاله بازی نیست قدر شرایطی که برایت فراهم شده بدان. فردا همان دختر به ظاهر لوس و عزیز دردانه بابا بر می گردد سر کار و قوت و استواری بسیار ادامه می دهد.
اما اگر همین اتفاق برای پسری بیافته خیلی بعید هست شب بره برای باباش خودش را لوس کنه و چنین نصایح سازنده بشنوه. اگر هم احیانا بره این کار بکنه پدرش عموما به جای قربان صدقه تحقیرش می کنه و می گه من سن تو بودم در موقع سربازی ائله و بئله می کردم حالا تو زیر ایرکاندیشینگ یک انتقاد کوچولو ازت کرده اند "مثل دخترها" لوس بازی در می آری!
پسر یا با کسی مشورت نمی کنه یا اگر بکنه معمولا با دوستانش که از خودش کم تجربه ترند مشورت می کنه یا می ره با مادرش و اگر متاهل باشه با همسرش صحبت می کنه.
دوستان کم تجریه تر که عموما راه غلط نشان می دهند. مادر و همسر هم برای به دست آوردن دل او معمولا می گویند "خیلی هم دلشان بخواد! از سرشان هم زیادی هستی!" اینها نصیحت های سازنده ای نیستند. توهم نبوغ را تشدید می کنند. باعث موفقیت نمی شوند.
به طور عمومی و آماری وضع جامعه موجود را گفتم. استثناها هم حتما هستند. ما هم باید به سمتی پیش برویم که یک پسر هم بتواند بدون ترس از تحقیر از نگرانی ها یش به پدر بگوید. یک مادر یا همسر هم بتواند نصیحت سازنده بکند و فقط دنبال به دست آوردن دل و لو به قیمت فحش دادن و نفرین کسی که از گل-پسرش یا شاه-شوهرش انتقاد بجایی کرده، نباشد.
الان هم پدر و مادر ها و همسرهایی هستند که این وسعت دید را دارند ولی فعلا کم هستند و در اقلیت هستند. 
از اون ور هم دخترهایی هستند که اون قدر غد هستند که نمی روند برای باباشون خودشان را لوس کنند و بعد نصیحت بشوند. به زعم خودشان هم خیلی کار باحالی می کنند که مثل پسرها رفتار می کنند.
ان شالله تا ده بیست سال آینده هنجار ما بهتر از این خواهد بود و این مشکل حل خواهد شد.
بیست سال پیش کتک زدن پسربچه ها در مدرسه و در خانه یک هنجار بود. طفلک پسرها شدیدتر از دخترها کتک می خوردند. اما الان دیگه این طور نیست. الان کتک زدن بچه-اعم بر دختر و پسر-- ناهنجاری به حساب می آید. فرهنگ مان-دست کم از این جهت- رو به جلوست ومی توان به آینده امیدوار بود.

سارا: دقیقا به خاطر همین رفتار هایی که دختر ها در محیط پژوهشی دارند، اساتید تمایل دارند ، بیشتر دانشجوی دختر بگیرند . چون سرشان به کار خودشان هست و واقعا حرف گوش کن تر از پسرها هستند و در کارشان بسیار منظم هستند. ولی به شخصه به عنوان یک دختر ، بعضی از رفتارهای پژوهشی پسرها رو بیشتر می پسندم . نمونه ی آن عدم خجالتی بودن هست. یک مثال ساده و بامزه : وقتی دکتر وفا به ایران آمدند و کنفرانسی برگزار شد. خیلی از دانشجوهای پسر دور و بر ایشان می پلکیدن . حتی دانشجوهای فوق لیسانس و لیسانس هم که پسر بودند می رفتند و از ایشان سوال می پرسیدند. ولی دانشجویان دختر ی که حتی قوی تر از این پسر ها بودند ، چه بسا دکترا هم داشتند، خجالت می کشیدند و جلو نمی رفتند. و بیشتر شان می گفتند خوب چی بپرسیم ؟ ما که علم مان آنقدر زیاد نیست. و با همان شیوه ی آرام و بی سر و صدا از این فرصت ها استفاده نمی کردند. از این دست اتفاقا در سمینار های مهم و کنفرانس ها زیاد دیدم. نمی دونم آیا این رفتار ها هم در کار پژوهشی درست هست یانه ؟
یک نکته ی دیگر: پسرها در ارتباط برقرار کردن خیلی قوی تر هستند و اگر در یک کار پژوهشی گیر کنند ، راحت تر از دختر ها می توانند مشکلشان را حل کنند.

مینجیق:
" نمی دونم آیا این رفتار ها هم در کار پژوهشی درست هست یانه ؟"
به نظرمن درست نیست. رفتار دخترها درست تر بوده.


البته یک چیزی را هم بگم ها!
پسرها معمولا قوت و جرئت thinking out of boxرا بهتر از دخترها دارند. برای کار پژوهش هم این خیلی مهمه.
البته باز به طور آماری گفتم. 
من خودم این قدرت و جرئت را دارم.
از معیارهایم برای انتخاب دانشجوی دکتری (نه لزوما کارشناسی ارشد) همین هست. 

نظرمن این هست که در زمینه های پژوهشی شخص باید این جرئت و قدرت را در دوره کارشناسی ارشد به دست بیاره و بیاموزه.
برای همین هم هست که خیلی به این دوره اهمیت می دهم

به گمانم 
این قدرت و جرئت تا حد زیادی اکتسابی است نه غریزی یا ژنی.

سارا: میشه بیشتر توضیح بدهید در مورد thinking out of box . ممنونم

مینجیقتوضیحش سخته.
مثلا کاری که کوپرنیک کرد مصداق بارز آن هست.
thinker:
از بحثای جنسیتی خوشم نمیاد شی ء نیستیم که اینطوری بحث دختر و پسر راه انداختین! علم آمار هم زیاد کمکی برای شناخت یه نفر و سرنوشتش نمی کنه همین که براساس داده های آماری و باورها و نظریات معمول در مورد دیگران قضاوت نکنیم می تونه خودش یه نوع thinking out of box باشه.
مینجیق:
یک نکته دیگه هم بهتره گفته بشه
یک عده هم هستند که خیلی باهوشند مردم آزار هم نیستند اما مثل مریم هم دنبال هدف خاص نمی روند
با هوششان بازی بازی می کنند
این بازی فکری بعد اون بازی فکری

خیلی ها دور و بر این جور هستند

خوب طبعا این افراد هر چه قدر هم باهوش باشند موفقیت های خیلی بزرگ به دست نمی آورند اما در لحظه خودشان خوشند موجب خوشی دیگران هم می شوند 
این هم یک نوع زندگی است

با همین افراد زندگی زیبا و رنگارنگ می شه

مردم آزارها را نمی گم ها
اونهایی را می گم خیلی باهوشند ولی بازی بازی می کنند

مینجیق:

من شیفته فرهنگ دانشمند پرور یهودی ها هستم.
این همه دانشمند یهودی هست. اما اصلا فکر نمی کنند بس شان هست. اینشتن را به جای خود تکریم می کنند و به او می بالند. اما نمی آیند بگویند بر فرض واینبرگ که به اندازه او مشهور نیست را چرا به حساب بیاوریم وقتی ما اینشتن داریم
هر کدام را در جای خود تکریم می کنند.

اگر ما ایرانی ها دو نفر برنده فیلدز داشتیم نصف ایرانی ها می خواستند نصف دیگر را مجاب کنند که مریم بالاتر هست نصف دیگر می خواستند نشان دهند اون یکی بالاتر است. بعدش هم دعوا می کردند.
یهودی ها هر دو را تکریم می کنند بعدش هم سعی می کنند سومی را پرورش دهند.
حالا این غول های دنیای علم که به کنار. یک دانشجوی بی نام و نشان فیزیک را چه قدر ساپورت روحی می دهند! خانواده و دوست و آشنا در خاندان های یهودی با یک دانشجوی معمولی فیزیک وقتی صحبت می کنند نشان می دهند چه قدربه کارش ارزش قایلند. همین طور به معلم هایی که اینان را پرورش می دهند ارزش قایل هستند. 

من برای کتاب امی نوتر ترجمه آقای حسن فتاحی مقدمه نوشتم. در آن نوشته بودم خانواده های دانشمند پرور یهودی ! ارشاد گیر داد که باید این عبارت حذف شود!

چرا سعی نمی کنیم از خوبی های دیگر فرهنگ ها بیاموزیم؟! این جنبه از فرهنگ یهودی واقعا آموختنی است. فشار روحی هم زیاد برروی بچه ها برای موفقیت و شاخ غول شکستن نمی آورند. در خانواده های چینی و کره ای خیلی فشار وارد می کنند اما دانشمند پروری خانواده های یهودی چنان ظریف هست که بچه ها ذله نمی شوند
برای همین هست که می گویم آموختنی است.

اگه خواستید این مقاله را بخوانید:
http://www.huffingtonpost.com/wendy-sachs/chinese-moms-vs-jewish-mo_b_807569.html


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]