با کسانی که بر زمین زباله می ریزند چه کنیم؟

+0 به یه ن

تجربه نشان می ده که وقتی کودک کم سن و سالی در خیابان یا مدرسه زباله بر زمین می ریزه اگر بزرگترها (رهگذران یا مسئولان مدرسه) خم شوند و جلوی چشم کودک زباله را از زمین بر دارند و به سطل زباله بیاندازند عموما کودکان می آموزند که دیگر زباله بر زمین نریزند.


همین روش با بابابزرگ هایی که دسته جمعی به پارک می روند و اونجا زباله می ریزند هم کار می کنه. وقتی بابابزرگ ها ببینند جوانی زباله اونها را از زمین برداشت برای حفظ احترام خودشان از آن به بعد زباله نمی ریزند.

اون کمپین هایی که در محرم یا اعیاد دیگر راه می افته و عده ای می روند ظروف یک بار مصرف را از زمین جمع می کنند هم فکر کنم روی افراد مذهبی جامعه تاثیر مهم و ماندگار بذاره.

یه روش خوب هم اینه که از مادران  یا پدرات جوان بخواهیم که نریختن زباله را به کودکان خود آموزش دهند. در واقع روش های این آموزش را به مادران و پدران جوان بیاموزیم. وقتی مادران  و پدران این آموزش را می دهند خود هم می آموزند! با توجه به ساختار خانواده ایرانی در این پروسه عملا خاله و عمه و دایی و عمو هم یاد می گیرند.


اما اگر کسی که زباله به زمین می ریزه یک فرد جوان یا میانسال از خود راضی باشه این روش جواب نمی ده. تازه خیال می کنه بقیه وظیفه دارند جلوی او خدمت کنند! با اینها چه می شه کرد؟ می دانید که عموما بسیار خشن و وقیح هستند. اگر به آنها تذکر بدهید چنان بد جواب می دهند که تمام روز اعصابتان به هم می خوره. ما هم قبل از هرچیز باید مراقب اعصاب خودمان باشیم.
کسی تجربه موفقی در برخورد با این آدم ها داره؟


پی نوشت:
داشتم فکر می کردم چرا این قدر خاطره  و داستان بین مردم هست از پرخاش ها و خشونت های کسانی که به آنها در مورد نریختن زباله تذکر داده شده است؟ آیا فقط این افراد خشن و پرخاشگر هستند که زباله می  ریزند؟ قطعا بین افراد خشن و پرخاشگر زباله ریز بیشتر هست. اما من فکر می کنم ما هم ناخود آگاه انتخاب می کنیم که به این افراد تذکر دهیم. وقتی می بینیم مادری با تیپ خیلی معمولی  با بچه اش زباله بر زمین می ریزد نا خود آگاه  از آن می گذریم. وقتی می بینیم دستفروشی یا مغازه داری معمولی زباله می ریزد می گذریم.
اما اگر توجه داشته باشید یک نکته مشترک در این خاطره ها که مردم تعریف می کنند هست. 
شخص مورد نظر یک مقدار خاص بوده که توجه را جلب کرده.
یا سوار ماشین خیلی مدل بالایی بوده. یا خیلی به ظاهر خود رسیده بوده. یا هیکل درشت داشته. یا ماشین بزرگ داشته. یا فیس و افاده اش زیاد بوده. یا قلدر بوده.
خلاصه یک جوری در خیابان توجه ما را جلب کرده. معمولا هم به همراه یک حس  منفی (چه آگاهانه چه ناخودآگاه). بعد که دیدیم زباله ریخته  بیشتر عصبانی شده ایم و رفتیم به او تذکر داده ایم.
من تا به حال نشنیدم یکی خاطره تعریف کنه که من رفتم به یک آدم معمولی تذکر دادم تا زباله نریزد و او به من پرخاش کرد!

این در حالی هست که بیشتر زباله ها توسط آدم های معمولی که به طور روزمره توجه ما را جلب نمی کنند به زمین ریخته می شوند. به این دلیل ساده که تعداد آدم های معمولی (نه خیلی پولدار یا قوی هیکل یا قلدر) خیلی بیشتره.

این هم دلیل دیگه است که تذکر های روزمره شهروندان به نظرم کارساز نخواهد بود. چون ناخودآگاه فقط افراد خاص مخاطب قرار میگیرند. اون هم افراد خاصی که گوششان اصلا به این حرف ها بدهکار نیست.

اما اگر  به طور گروهی و با یک استراتژی مشخص  آموزش عمومی صورت بگیره این مشکل نخواهد بود. مخاطبان عموم مردم خواهند بود نه کسانی که به طور خاص توجه ما را به خود جلب کرده اند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مضرات کاغذ سفید

+0 به یه ن

با سلام و عرض احترام
سال نو را خدمت همگی تبریک می گویم. غرضم از مزاحمت یادآوری نکته ای در مورد کاغذهایی بود که در پرینترها استفاده می شود.
من از منظر یک طرفدار محیط زیست این نکته را می خواهم گوشزد کنم. اما پژوهشکده ها و دانشکده ها شاید بخواهند به منظور کم کردن هزینه خرید کاغذ نکته این حقیر را جدی بگیرند.
هرچه کاغذ سفید تر باشد هم قیمت آن بالاتر می رود و هم  برای تولید آن آب بیشتری آلوده می شود.
 می دانید که کاغذ از چوب تولید می شود پس می توانید تصور کنید که چه میزان سفید کننده و آب برای سفید نمودن کاغذ باید استفاده شود.
 به علاوه کاغذ ی که رنگ آن اندکی به قهوه ای می زند کمتر چشم را می آزارد. با توجه به این مسایل پیشنهاد می کنم در سال آتی از کاغذهای ارزانقیمت تر که کمی به قهوه ای می زنند  به جای کاغذهای کاملا سفید استفاده نماییم.

با تشکر از توجه همگان.
یاسمن فرزان    (ممنون می شوم اگر این مطلب را به اشتراک بگذارید.) 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ریزه کاری های حفظ محیط زیست در آشپزخانه-قسمت چهارم

+0 به یه ن

۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه
دریاچه ای به وسعت قابلمه های مردم ایران زمین



معمولا خانواده ها برای آن که قابلمه غذایشان را بشویند ابتدا آن را پر از آب می کنند تا بماند و خیس بخورد. خیلی ها همین طور آب را باز می گذارند تا قابلمه پرشود. در صورت که خیلی راحت می شود اول قاشق و چنگال و بشقاب ها را شست. اگر قابلمه داخل کاسه ظرفشویی باشد، آب بشقاب ها در قابلمه می ریزد و آن را پر می کند. من یک محاسبه سرانگشتی کردم و دیدم اگر همه خانواده ها ی ایرانی همین نکته را رعایت کنند در سال به اندازه یک دریاچه به ابعاد 2 کیلومتر در 2 کیلومتر و به عمق هفت متر در مصرف آب صرفه جویی می شود.


بیایید این حجم از آب را با حجم آب تالاب های به ثبت رسیده میهن مان مقایسه کنیم. به نظر می رسد این حجم از آب از آب تالاب گوری گُل (واقع در نزدیکی تبریز) بیشتر است.


رعایت این نکته کوچک به هنگام شستن ظروف هیچ زحمتی ندارد! خیلی خیلی خیلی ساده تر از احیای دریاچه و تالاب خشک شده است!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ریزه کاری های حفظ محیط زیست در آشپزخانه-قسمت سوم

+0 به یه ن


یک علت دیگه هم که برخی استفاده از کیسه فریزر را به ظرف شیشه ای دردار ترجیح می دهند، مسئله قیمت هست.

می توانیم وقتی برای همدیگر کادو می بریم ظرف شیشه ای دردار مخصوص نگهداری مواد غذایی در یخچال و فریزر بخریم.


در مجموع ظرف دردار خیلی بیشتر به درد می خورد.
وقتی شیرینی خوری هم می خرید سعی کنید نوع دردار آن بخرید تا شیرینی هایی مثل قرابیه و... در آن خشک نشوند. والا باز مجبور می شوید، بالای ظرف سلفون بکشید که آلاینده محیط 
 زیست است.
به علاوه جلوی خود مهمون  خوب نیست  بیایید روی قرابیه سلوفان بکشید. اما اگردر  ظرف را بذارید اشکال نداره.
یک دور دیگه ظرف را برای تعارف به مهمانان  جلوی آنها  بگیرید و بعد درش را بذارید تا خشک نشه.

همین طور ظرفی که در آن سالاد الویه درست می کنید بهتره در دار باشه تا مجبور نشوید وقتی آن را دریخچال می گذارید روی آن پلاستیک بکشید.



در تهران وقتی می روید به مغازه، می خواهید کادو بخرید آقای مغازه دار تشویقتان خواهد کرد که به جای ظرف دردار، با همان هزینه ظرف بزرگتر بخرید که بیشتر توی چشم بیاید. اما به لحاظ محیط زیستی و به لحاظ حفظ کیفیت شیرینی های خشک نظیر قرابیه ظرف دردارمناسب تر است. اگر کسی که کادو را برایش می برید واقعا اهل خانه داری باشد این را می داند و فقط به بزرگی ظرف نگاه نمی کند.


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ریزه کاری های حفظ محیط زیست در آشپزخانه-قسمت دوم

+0 به یه ن

من به تازگی دریافتم که  از دلایلی که در برخی خانه ها ابا دارند که از ظرف شیشه ای به جای کیسه فریزر استفاده کنند دو مورد زیر هست:

١) یکی این که می ترسند ظرف شیشه ای در فریزر ترک بردارد و بشکند

٢) دوم این که کیسه فریزر را تمیزتراز شیشه می دانند

حال آن که هر دو تصور اشتباه هست.


متخصصان تغذیه نگهداری مواد غذایی را در کیسه فریزر توصیه نمی کنند.
چون تکه های میکروسکوپی پلاستیک به غذا می چسبند و وارد بدن می شود.

برای شیشه این اتفاق کمتر می افتد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرق یک میلیارد دلار با ۲۸ میلیارد دلار و یک تریلیون دلار

+0 به یه ن

[In reply to مینجیق]
دستگاه تبلیغات رسمی چنان شاد و شنگول از وضع نابسامان کرونایی در ایتالیا و اسپانیا گزارش می دهد که انگار خودشان فتح خیبر کرده اند!
نمی فهمم زجر انسان ها -چه در آمریکا باشد چه در کامرون چه در چین چه در ایران- چه جای خنده مستانه دارد.


الغرض! تا یک هفته دیگر تعداد بیماران در ایتالیا و اسپانیا روند نزولی پیدا خواهد کرد.
در ایران هم می رفت که روند نزولی شروع شود.
مردم در عید خیلی مراقب بوده اند. تا جایی که می توانستند رعایت کرده اند. اما حالا درصد بزرگی از آنها مجبور شده اند، برای یک لقمه نان حلال بیرون بیایند.
در ایتالیا دولت ٢٨ میلیارد دلار برای حمایت از کسب وکارهایی که از قرنطینه آسیب خواهند دید اختصاص می دهد.
با توجه به این که قیمت ها در ایتالیا حدود سه چهار برابر ایران هست و جمعیت آن حدود ٦/٨ ایران، معادل این بودجه برای ایران می شد حدود هفت میلیارد یا بیشتر.

اما در ایران تنها یک میلیارد دلار به این منظور اختصاص داده شده. هفت میلیارد و یک میلیارد خیلی تفاوت دارند. به اندازه همه کسانی که مجبور می شوند برای کسب وکار بیرون بروند تفاوت دارند!

با این روند شیوع کرونا در ایران به این زودی ها روند نزولی نخواهد داشت. دیگه نمی دونم اونهایی که در مورد وضعیت وخیم در ایتالیا غلو می کردند و شادی می کردند به چه چیز دل خوش خواهند کرد!

(ترامپ هم گفته یک تریلیون دلار اختصاص می ده. اون هم به نظرم لاف زده. سنگ بزرگ نشانه نزدن است. یک تریلیون دلار خیلی زیادهست حتی برای آمریکا. اگر می گفت دویست سیصدمیلیارد دلار باورم می شد. مگر این که پول بدون پشتوانه چاپ کنه یا قرض بگیره که هر دو تبعات منفی مهلکی خواهند داشت. دیگه جهان از لحاظ اقتصادی تک قطبی نیست که این قبیل کارهای آمریکا جواب بده. یک جایی تق کار در می آد!)
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ریزه کاری های حفظ محیط زیست در آشپزخانه-قسمت اول

+0 به یه ن

 به نظرم اصلا کافی نیست که گفته شود سعی کنیم برای کم کردن مصرف پلاستیک کیف پارچه ای به خرید ببریم. لازم هست اما کافی نیست. به نظرم باید نکات مربوط به کاهش مصرف نایلون و پلاستیک در زندگی روزمره به بحث عمومی گذاشته شود تا افراد با سبک های زندگی گوناگون نظرات خود را بازگو کنند و راهکاری برای  گونه های متفاوت سبک زندگی اندیشیده شود. در زیر من نکات پراکنده ای در مورد کاهش مصرف نایلون و پلاستیک از روی مشاهدات و تجارب خودم می آورم. خوشحال می شوم آنها را نقد کنید و بسط دهید. 

از متخصصان تغذیه، متخصصان بهداشت و متخصصان حفظ محیط زیست  به طور ویژه دعوت به بحث می نمایم.  از کدبانوان و «کدآقایانی» که امور خانه را رتق و فتق می کنند به طور «ویژه تر» دعوت به بحث می نمایم.

۱) کیف خرید پارچه ای برای گذاشتن بسته های تمیز نظیر کارتن مواد شوینده و .... مناسب هست. اما وقتی به میوه فروشی یا قصابی می رویم ناگزیریم  ابتدا کیسه های نایلونی را برداریم و اقلام را در آنها بگذاریم آن گاه  کیسه ها را داخل کیف خرید خود قرار دهیم.  تا قبل از آمدن کرونا، من برای کم کردن مصرف پلاستیک کیسه های نایلونی سالم و نسبتا تمیز را (کیسه های سیب و  پرتقال و ....)  تا می کردم و دوباره می ذاشتم داخل کیف خرید تا دوباره به همان منظور استفاده شود. کیسه های تا حدودی تمیز را می تکاندم تا به عنوان کیسه زباله  سطل های آشغال اتاق ها  و..... استفاده کنم. تنها آنهایی را که خیلی کثیف بودند دور می ریختم. به این صورت مصرف پلاستیک  به طرز محسوسی کمتر می شود.
 
۲)  از نایلکسی که در آن گوشت و مرغ و ماهی خام گذاشته می شود دیگر نمی توان استفاده کرد وباید دور ریخته شود.  امروز به ذهنم رسید که پس از این وقتی قصابی می رویم ظرفی با خود به همراه ببریم که گوشت را مستقیم در آن قرار دهند و دیگر نیاز به کیسه پلاستیکی نباشد. (البته ان شالله بعد از کرونا).

۳)  بهتر است صابون مایع را در حجم بزرگ بخریم و پمپ های صابون را با آن پر کنیم. اگر هربار که صابون داخل پمپ صابون تمام می شود یک پمپ کوچک صابون بخریم هم هزینه بالاتر می رود و هم مصرف پلاستیک بیشتر می شود.

۴) یکی از بدترین انواع پلاستیک ها کیسه فریزرها هستند. به خصوص در ایران که  کیسه های فریزر آن قدر نازک هستند که قابل بازیافت هم نیستند. نازک بودن این کیسه پلاستیک ها باعث می شود که بعد از دور ریختن، پاره پوره شوند. باد تکه های آن را پخش می کند. چه بسا تکه های آن توسط دام ها خورده شوند و وارد چرخه غذایی گردند. از طرف دیگر متخصصان تغذیه مدام علیه استفاده از کیسه فریزر هشدار می دهند. اما اغلب ما باز هم از آن استفاده می کنیم. 
علت علاقه ما به کیسه فریزر علی رغم  آگاهی ما نسبت به اثرات مخرب آن چیست؟
این به سبک زندگی ما بر می گردد. من  کاربردهای  کیسه فریزر را تشریح می کنم. امیدوارم سازندگان لوازم خانگی با توجه و دقت به این کاربرد ها ظروفی جایگزین آن طراحی نمایند.
 من شخصا جز گوشت چرخکرده چیز دیگری در داخل کیسه فریزر نمی گذارم. البته می دانم در خیلی از خانه ها سبزی تفت داده شده، مرغ خام، کدو وبادمجان سرخ شده و غیره هم در داخل کیسه فریزر می گذارند و آن گاه در فریزر جا می دهند. مزیت کیسه فریزر در آن هست که می توان این مواد را در داخل آن به طور ورقه نازک گذاشت. هر وقت سریع بخواهیم تصمیم بگیریم چیزی درست کنیم آن را در می آوریم زود یخ آن باز می شود و می توانیم برای آشپزی استفاده کنیم.  
اگر می خواستیم به جای کیسه فریزر این مواد غذایی را در داخل ظروف شیشه ای قرار دهیم نمی توانستیم این طوری به صورت ورقه در آوریم. معمولا ارتفاع شیشه ای  دردار مخصوص یخچال و فریزر سه چهار سانتی متر  یا بیشتر است. ما برای این منظور نیاز به ورقه های کمتر از یک سانتی متری داریم. وقتی ضخامت سه چهار سانتی متر می شود  به آسانی یخ آب نمی شود.  اگر هم بخواهیم ته هر ظرف شیشه ای تنها اندکی مواد غذایی بگذاریم و در را ببندیم ظرفیت فریزر زود پر می شود. 
اگر ظروف شیشه ای در دار با مساحت برابر یک کیسه فریزر و ضخامت یکی دو سانتی متر به بازار آید می توان مصرف کیسه فریزر را به اندازه زیادی کاهش داد. به جای ظرف شیشه ای اگر ظرف ازجنسی باشد که رسانش حرارتی آن بالاتر باشد و در نتیجه یخ مواد غذایی زودتر آب شود دیگه بهتر. من نمی دانم کدام فلز یا آلیاژ برای این منظور (برای نگه داری مواد غذایی در فریزر) مناسب تر  و سالم تر هست.  اما حتما متخصصان می دانند.

۵) وقتی از بیرون سفارش غذا می دهیم خود قابلمه ببریم تا در ظروف یک بار مصرف نگذارند. اگر سبک زندگی مان طوری است که  به طور مداوم و به طور سرزده مهمان سر می رسد و بعد هم الکی تعارف می کنند که «ما شام خورده ایم، شما چیزی سفارش ندهید. به زحمت نیافتید و....» (که تلویحا به آن معناست که باید یواشکی با تلفن سفارش غذا داد) بهتر است با کیترینگ محل دوست شویم و یک  یا دو قابلمه اونجا به امانت بسپاریم تا در این مواقع در قابلمه خودمان غذا را بیاورند!

( پی نوشت: «ما شام خورده ایم، شما چیزی سفارش ندهید. به زحمت نیافتید و....» یعنی چی؟! خوب! شما شام خورده اید. ما که نخورده ایم. گشنه مونه!)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پیشنهاد من برای تشویق باغداران و کشاورزان برای صرفه جویی در آب کشاورزی

+0 به یه ن

در دهه چهل هجری به این سو بسیاری از روستا به شهر مهاجرت کرده اند و زندگی شهری را بر گرفته اند اما زمینی موروثی در روستا دارند.  اگر بتوانیم این قشر را در همین فضای مجازی جذب کنیم و متقاعد کنیم که  فن آوری های جدید در روش های آبیاری را برگیرند تاثیر قابل توجهی خواهد داشت.

همین طور شهریانی هستند که در سال های اخیر در روستاهای اطراف کلانشهر ها ملکی خریده اند. منظورم ثروتمندان رانت خوار آن چنانی نیست. آن قبیل افراد خیلی اهمیتی به محیط زیست نخواهند داد. خودخواه تر از آن هستند که برایشان اهمیتی داشته باشد. منظورم کسانی هستند  درردیف استادان دانشگاه، مهندسان، پزشکان، پرستاران، روسای شعب بانک ها و.... که پس اندازی داشته اند و برای این که در تورم  این پس انداز  بی ارزش نشود ملکی در روستاهای اطراف شهر خریداری کرده اند. قطعات کوچک هزار متر مربعی و......  این افراد را هم می توان  متقاعد نمود که از روش های صرفه جویانه در آب بهره گیرند.

حتی نسل دوم و سوم مهاجران  از شهر ها به روستاها ممکن هست علاقه مند شوند که سری به املاک موروثی بزنند و آنها را احیا سازند.  اتفاقا نسل های دوم و سوم چه بسا بیشتر راغب باشند. چون ممکن هست نسل اول از روستا به خاطر خاطرات نه چندان دلچسب محرومیت گریزان باشد، اما نسل دوم و سومی نسبت به آن به دیده رمانتیک بنگرد. شاید بگویید این افراد رمانتیک با دیدن واقعیت فقر و محروم روستا رمانتیسم را دور می ریزند و به شهر بر می گردند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمی کنند.

نکته مهمی که به نظر من  باید به آن تاکید شود آن هست که با برگرفتن فن آوری های نوین دیگه  زندگی روستایی مترادف با فقرو فلاکت و مشقت نخواهد بود.

پارسال فیلمی در مورد کشاورزی اتوماتیک دیدم. فکر میکردم این قبیل فن آوری ها مال «از ما بهتران» هست. مال کالیفرنیا و..... اما چند روز پیش جوانی  که هم متخصص کشاورزی است و هم مهندس الکترونیک، به من گفت در خود تبریز هم شرکت هایی  هستند که همین تکنولوژی را در روستاهای اطراف تبریز و اورمیه می توانند راه اندازی کنند.
اگر این  قبیل اطلاعات  به شهریانی که ملکی موروثی در روستا دارند برسد حتما علاقه مند می شوند که دستی به سر و روی ملک موروثی بکشند.

در ذهن یک شهری تیپیکال زندگی روستا یا یک زندگی بی آلایش رمانتیک آرمانی هست یا زندگی توام با مشقت. برای من که در تبریز بزرگ شدم زندگی روستایی مترادف بود با زندگی سراپا مشقت اوشین در خانه مادر شوهرش یا پدرش.
اما الان متخصصان کشاورزی  می گویند با صرف یک هزینه نه چندان زیاد می توان آبیاری قطره ای را در صیفی کاری ها و مزارع  ترتیب داد. با هزینه ای حدود بیست میلیون تومان در هر هکتار. با صرف مبلغی اندکی بیشتر می شه آن را اتوماتیک کرد. به گونه ای که هر جای دنیا که باشید (حتی در خارج ) می توانید رطوبت خاک را مانیتور کنید و آبیاری را وصل یا قطع کنید!! این تصویر  خیلی با تصورات اوشینی من متفاوت بود!!!

۲۰ میلیون تومان پول زیادی برای  حتی یک کارمند مثل استاد دانشگاه یا رییس شعبه بانک نیست. برای پزشکها ی جاافتاده و.... که اصلا رقمی نیست. اگر شخصی در شهر شغلی از این دست داشته باشد و در روستا ملکی موروثی نسبتا آسان می تواند هزینه آبیاری قطره ای را خود بپردازد. به جای این که با آن مبلغ دلار و سکه بخرد و نگران بالا و پایین رفتن قیمت باشد می تواند آن ۲۰ میلیون را صرف این کار کند اما در عوض مطمئن باشد آب چاه مزرعه اش برای ۲۰ سال دیگر هم خواهد ماند. ۵ سال دیگه  ملکش لم یزرع نمی شود. (۵ سال و ۲۰ سال را همین طوری پراندم) این را متخصصان با مطالعه بگویند که به ازای هزینه کرد ۲۰ میلیون امروز چه قدر بر ارزش ملک شان در دراز مدت افزوده می شود.

برای این قشری که ذکرش شد (شهریانی که در روستا ملکی دارند و خود جزو طبقه متوسط رو به بالای شهر ) هستند مشکل نه عدم فهم و درک هست نه مشکل سرمایه. بیست میلیون را می توانند جور کنند. توضیح هم بدهید که الان این پول صرف می کنی اما ملک مرغوب تری برای فرزند به ارث می ذاری کاملا می فهمند و متقاعد می شوند. مشکل و کمبودشان وقت هست.

اینجاست که می توان به آنها گفت که شرکت های معتبری هستند که این تاسیسات را برایتان راه اندازی می کنند. صد البته  به ازای پول. مثلا به جای ۲۰ میلیون در هکتار ۲۲ میلیون در هکتار به این شرکت ها می دهید و آنها برایتان تاسیسات را راه می اندازند و تحویل می دهند.  پسر باغبان محلی تان را هم آموزش می دهند  که چه جور از این تاسیسات استفاده کنند.  فرض کنید فلان آقای دکتر روستا زاده در شهر با چنین امکاناتی آشنا می شود. آیا به نظر شما این آقای دکتر علاقه مند نمی شود که ملک پدری را به این صورت احیا کند. با پرداخت هزینه ای که نسبت به جیب او آن قدر ها بزرگ نیست.

خدمات پس از نصب و اطمینان از آن هم خیلی مهم هست. اگر شهر نشین بداند که شرکتی معتبر و با ثبات وابسته به دانشگاه  هست که اگر این تاسیسات را نصب کند بعدا خدمات پس از فروش خواهد داد و اگر خراب شد تعمیر می کند راغب می شود.






اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

remittance

+0 به یه ن

اگر شما در خارج از ایران شغلی مانند پژوهشگری پسا دکتری داشته باشید می توانید درصد قابل توجهی از ماهیانه خود (مثلا سی درصد) پس انداز کنید. با توجه به این  که قیمت ارز بالاست با این پس انداز خود در ایران می توانید صاحب خانه شوید.

فرستادن پول از خارج به این شکل را در انگلیسی ریمیتنس می گویند. این نوع فعالیت اقتصادی در کشور همسایه ما ترکیه بسیار شناخته شده است. هم خانواده ها و هم حکومت ترکیه روی آن حساب می کنند و آن را تسهیل می کنند.
 در کشور ما  این روش زیاد جا افتاده نیست. در اذهان نسل هایی که بعد از وابستگی اقتصاد کشور به در آمد نفت پرورش یافته اند، خارج جایی است که به آن پول می برند نه جایی که از آن پول می آورند! با توجه به این که مردم ما  -عموما- زیاد به ابتکار عمل هم ارزش قایل نیستند و بیشتر همان می کنند  که به زعم آنها «همه» می کنند اگر به آنها بگویید قصد دارم در خارج پول پس انداز کنم و بر گردم در ایران خانه بخرم به شما چنان می نگرند که انگار مشاعر خود را از دست داده اید.
به هر حال کسی که دکتری علوم پایه می گرید (اون هم در سطحی که بتواند از یک دانشگاه خارجی پست داک بگیرد) خیلی در بند این که در تصمیم گیری های مهم زندگی از «همه» تقلید کند نیست. (والا این رشته را انتخاب نمی کرد و تا اینجا پیش نمی آمد!)

در کشور ما با این وضع نابسامان اقتصادی و فضای نامساعد برای کسب و کار و تولید، بخش ساخت و ساز مسکن عملا یکی از نادر بخش هاست که هنوز سرپاست و سرمایه ها را جذب می کند.  با این وضعیت اقتصادی و تحریم ها که پیش می رود بیشتر سازنده ها نخواهند توانست پروژه ها را تکمیل کنند. در نتیجه ناگزیر به پیش فروش واحدها خواهند بود. اگر در این زمان شما با دست پر از خارج جلو بروید و ملکی را پیش خرید کنید هم به خود خدمت کرده اید (چون  سود بیشتری تا تکمیل ملک می برید) و هم به سازنده چون با پولی که از شما می گیرد می تواند حقوق معوقه کارگران را بپردازد و  مصالح بخرد و هم به آن کارگران و هم به کشور. 
 برای همین هست که در کشورهای در حال توسعه نظیر ترکیه و هند ( یا کره جنوبی ۴۰ سال پیش) این قدر به ریمیتنس اهمیت می دهند. چون راه حل بدیهی حل بن بست های اقتصادی آنها می تواند باشد.

 در کشور ما حکومت ها از وقتی به نفت اتکا کرده اند به ریمیتنس روی خوش نشان نمی دهند چون که می دانند در کنار ریمتنس ایده های نو هم توسط مردان و زنانی که به خود اتکا دارند و در نتیجه طالب آزادی و عزت نفس هستند وارد کشور خواهد شد. ایده های نویی که مردان و زنان دنیا دیده که نان از عمل خویش خورده اند به همراه می آورند با غرولند های شبه -روشنفکرانه ای که افرادی که برای امرار معاش به حکومت وابسته اند فرق دارد!
 شاید جالب باشد بدانید از جمله عوامل جنبش مشروطه، کارگرانی بودند که از ایران به قفقاز می رفتند تا پول به ایران بفرستند.  (همزمان شده بود با رشداقتصادی صنعتی  باکو به دلیل کشف نفت در آن. داریم از باکویی صحبت می کنیم که لاندائو در آن چشم به جهان گشود. در خانواده ای که پدر مهندس نفت بود و مادر پزشک! بیش از صد سال پیش! شعر معجز شبستری: اوخور اوروس قادینی، آننار علمین دادینی، بیزیم حاجی کیشیلر، یازانمیر اؤز آدینی!)

 چنان که قبلا نوشتم برای این که تصمیم خود برای خرید خانه را عملی کنید نیاز به همفکری با کسانی دارید که در  زمینه خرید ملک تجربه دارند.  طبعا اگر ساکن خارج از ایران باشید این نیاز چند برابر می شود. حتما باید فردی بسیار دلسوز و مطلع و قابل اطمینان بیابید که لطف کند، این کارها را  برای شما انجام دهید. خیلی هم باید قدردان او باشید.

فرستادن پول از خارج به ایران تنها  یکی از  هفت خوان  رستم هست. سیستم بانکی در ایران چنین امکانی را فراهم نمی کند. اما صراف هایی هستند که پول مبادله می کنند. همین  طور، کسانی هستند که می خواهند به آشنایان خود در کشورهای خارجی پول بفرستند. می توان با آنها هماهنگ کرد که شما به آشنای آنها دلار برسانید  و آنها معادل آن به آشنای شما در ایران پول بفرستند. همه این کارها سخت هستند اما انجام شدنی هستند. به شرط آن که همت کنید و تحقیق کنید تا افراد مناسب و قابل اعتماد را بیابید.

چند نکته را یاد آوری می کنم که از منظر کسانی که کار اقتصادی می کنند بدیهی هست اما برای کسانی که خط فکری شان از مسیر دانشگاه  می گذرد آن قدرها بدیهی نیست:
۱)  لازم نیست که حتما در خانه ای که پیش خرید می کنید ساکن شوید. وقتی آن ملک آماده شد می توانید آن را بفروشید و ملک دلخواهتان را بگیرید. بیشتر به عنوان سرمایه گذاری به آن بنگرید نه خانه رویاهایتان!

۲) در معاملات گنده نظیر خرید ملک باید دل گندگی به خرج داد. نباید خیلی جزئی نگر بود و سر مسایل کوچک وسواسی عمل کرد.

۳) وقت مذاکره و چانه زنی مبالغی را که بر سر آن چانه زده می شود با قیمت کفش و پیراهنی که معمولا می خرید نباید مقایسه کنید! مبلغ مورد چانه زنی را با قیمت کل خانه باید مقایسه کنید. این حساب را باید بکنید که اگر این اکازیون را از دست بدهید تا پیدا کردن مورد مناسب بعدی، چه قدر تورم خواهد بود و چه قدر بانک سود بانکی به پس انداز شما خواهد داد. بر اساس این محاسبات تصمیم بگیرید که در مذاکره و چانه زنی بیشتر پافشاری کنید (ولو به قیمت منصرف کردن فروشنده از فروش) یا کوتاه بیایید.

۴) اگر خیلی محافظه کار باشید و به هیچ کس اعتماد نکنید و حاضر به هیچ ریسکی نباشید بیشتر ضرر می کنید. برای موفقیت اندکی ریسک پذیری لازم هست. این که تا چه اندازه ریسک می توان کرد هشیاری و محاسبه غیر بدیهی خود را می طلبد. اما سخت تر از آموختن نظریه میدان های کوانتمی  یا کار پژوهشی حرفه ای شما نیست. شما با این حد از آی-کیو اگر  روی این موضوع توجه و حسابگری لازم را بکنید حتما موفق می شوید  که بالانس مناسب بین احتیاط و ریسک پذیری را بیابید.





اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خانواده یا دوستان؟ (قسمت چهارم)

+0 به یه ن

برای تصمیم برای گرفتن ملک اطلاعات بسیار گوناگونی لازم هست که ما که سرمان به درس و مشق خودمان همواره گرم بوده از آنها بی خبریم.   انجام رساندن چنین برنامه ای نیاز به همفکری با آشنایان مطلع دلسوز و قابل اعتماد داره. فرق زیادی هم نمی کنه که این آشنا جزو فامیل دور یا نزدیک باشه یا دوستان. (اما بهتره جزو همکاران نباشه چون قاطی کردن مسایل مالی با کاری می تونه عواقب بد داشته باشه. در محل کار افراد بدخواه کارشکن زیاد پیدا می شه).

یافتن کسانی که بشه روی کمک فکری شان در این زمینه ها حساب باز کرد خیلی ساده نیست. خیلی ها لاف آن را می زنند اما در عمل کسانی که واقعا بشه روی آنها حساب کرد خیلی کم هستند.
پیدا کردن آنها در میان آشنایان خود دقت و مشاهده چندین ماهه می خواد. 
از سوی دیگر در خاورمیانه خیلی خوب نیست که شما در بین همه آشنایان بروید از پس انداز خود و برنامه های اقتصادی خود صحبت کنید و جار بزنید. هر کدام یک نظر بیخود می دهند و شما را گیج می کنند. این قبیل کارها قاطعیت در تصمیم گیری می خواد. اگر چپ و راست هر کسی نظری بدهد این قاطعیت از بین می رود. به علاوه کسانی که کارشکنی می کنند هم پیدا می شوند.
بهترین استراتژی این هست که بدون این که در مورد پس انداز و برنامه های خود (هر چه قدر خام) صحبت کنید یواش یواش صحبت های خانوادگی و دوستانه را دنبال کنید ببینید چه کسی توی خط این قبیل کارهای اقتصادی است و واقعا اطلاعات و تجربه کافی دارد. بعد یک مدت در کارها و حرف هایش دقت کنید ببینید چه قدر می شه روی او حساب کرد. ممکن است روی یکی از جهتی بتوان خیلی حساب کرد اما از جهات دیگر نه.
بعد از این که افراد قابل اعتماد و مطلع و دلسوز را شناسایی کردید از برنامه های خود بگویید و همفکری بطلبید. بخواهید که صحبت را به دیگران بازگو نکند.
 این نکته هم مهم هست: اگر کسی را یافتید که بتواند و بخواهد کمک فکری کند قدرش را بدانید. بدانید که کاری که برای شما دارد می کند بسیار ارزشمند هست. یک جنبه مهم از قدردانی این هست که توصیه هایش را جدی بگیرید. اگر او توصیه کند و شما از سر لجبازی یا سر به هوایی برعکس آن را انجام دهید حمایت او را از دست خواهید داد. دیگر برایتان وقت نخواهد گذاشت.
ممکن هست این شخص قابل اعتماد که یافته اید همسن و سال خودتان باشد. در این صورت پدر شما احتمالا توصیه های او را به هیچ خواهد گرفت و خیلی هم خوشحال نخواهد بود که شما حرف او را از نصایح پدر بیشتر جدی بگیرید. برای این موضوع هم فکری بکنید که دعوا نشود! یک کمی با شوخی و.... فضا را تلطیف کنید. خیلی هم لازم نیست اسم او را زیاد جلوی پدر بیاورید که موضع منفی بگیرند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل