+0 به یه ن
در اسفند ۹۹، من یک سری نوشته در مورد امکان سرمایه گذاری خانوادگی در فیس بوک منتشر کردم. در ایام عید فرصتی شد که با افراد مختلف در این باره بیشتر صحبت و تبادل نظر کنم. بعد از بهره مند شدن از نظرات دوستان ایده چنین فعالیت هایی، عملی تر و ساده تر از تصور اولیه من به نظر می رسد. من فکر می کردم برای شروع هر کار سازنده (نه شغل کاذب!!) که علاوه بر خود سرمایه دار و ایده پرداز نیاز به سه چهار کارگر و کارمند هم دارد دست کم سرمایه ای از حدود یکی دو میلیارد تومان لازم هست. صحبت با کسانی که در بطن جامعه امروز ایران هستند مرا متقاعد ساخت که با ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه و ایده هایی خوب هم می شه کارهای سازنده متعددی را شروع کرد. باز هم تاکید می کنم که منظور من کارهای سازنده هستند که گرهی از مشکلات موجود کشور باز می کنند. شغل کاذب مانند دلار بازی، بین کوین بازی یا حتی سرمایه گذاری در بازار بورس بیمار کشور و نظایر آن، مد نظر من نیست و من اصلا به آنها فکر هم نمی کنم.
آنهایی که در بطن جامعه امروز ایران و میانه میدانِ کار و تلاش اقتصادی یا مدنی هستند نیازهای بسیاری را مشاهده می کنند و به تدریج ایده هایی برای کار و کاسبی در ذهن می پرورانند که با پاسخ گویی به این نیازها می تواند رشد کند. مثلا می فهمند کدام نوع کالا و خدمات در شرایط کنونی خریدار دارد و تولید و یا ارائه آنها مقرون به صرفه و سودآور خواهد بود. همچنین از امکانات موجود آگاه هستند و برآورد می کنند که با حدود ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان می توان کار را شروع کرد و آرام آرام گسترش داد. کسی که این اندازه تجربه داشته باشد که به چنین ایده پخته عملی ای برسد و آن قدر توانمندی داشته باشد که از عهده انجام آن برآید، قطعا خود آن ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان را هم بدون کمک من و شما می تواند فراهم کند. پس نقش من و شما چه می تواند باشد؟!
در فضایی که ناامیدی و بی ثباتی تا این اندازه غالب هست و صحبت در محافل و مجالس اغلب یا حول و حوش مهاجرت (یا به عبارت درست تر فرار) به خارج می چرخد یا در مورد افسردگی و خودکشی و شکست، شروع چنین کار و کاسبی ای، دلِ شیر می خواهد. حتی اگر به لحاظ عقلی همه محاسبات و سنجش ها نشان دهد که مو لای درز این ایده نمی رود و حتی با همه تحریم ها و بی ثباتی هاو تورم هم باز این ایده چنان پخته هست که به سودآوری خواهد رسید، این جو ناامیدی عمومی در فضای حقیقی و مجازی ایران، فرد را سست می کند. مهمترین نقشی که ما می توانیم داشته باشیم دل و جرئت دادن هست.
کسی که چنین ایده ای با چنین بودجه ناچیزی دارد لازم دارد که دوستان و یستگانش در معرفی بیزنس او و تبلیغات سنگ تمام بگذارند. باید به او اطمینان دهیم که از این جهت حتما حمایت لازم را خواهیم کرد.
در اکثر مواقع شخص واهمه دارد که اگر دچار بیماری شود چه بر سر بیزنس نوپایش خواهد آمد؟! یک عده باید باشند که بتواند روی آنها در صورت وقوع چنین اتفاقی حساب کند.
این شخص می تواند خود سرمایه ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیونی لازم را برای شروع کار فراهم کند اما بعد از این سرمایه گذاری دستش تقریبا حالی می شود. پس از یکی دوماه، شاید دوباره به بودجه هایی از مرتبه ۲۰ میلیون -۳۰ میلیون برای موفقیت بیزنس نیاز پیدا کند که تهیه آن در زمان کم، برایش مقدور نخواهد بود. (مثلا ممکن هست شانس بیاورد و امکان خرید مواد اولیه به قیمت ارزان به صورت عمده برایش فراهم شود که نیاز عاجل به پول نقد دارد. موفقیت بیزنس در گرو استفاده سریع از این گونه فرصت هاست.از سوی دیگر ممکن است بدشانسی بیاورد و دستگاهی خراب باشد و نیاز به تعمیر یا خرید لوازم جانبی داشته باشد.)
اینجا می توانیم به او اطمینان دهیم که تا فلان تاریخ ما می توانیم این مبلغ را به صورت قرض در اختیار او قرار دهیم. این قبیل قرض دادن ها علی الاصول در سطح خانواده بدیهی هست.
کانون های فارغ التحصیلان دانشکده های مختلف که اعضای آن با هم صمیمیت و به هم اعتماد دارند می توانند به طور سیستماتیک یک صندوق قرض الحسنه یا نظیر آن برای این موارد تدارک ببینند.
در بین دوستان فیس بوکی من فراوانند کسانی که توانمندی و جربزه چنین کارها و یا چنان حمایت هایی را دارند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل