خلعت پوشان

+0 به یه ن

وقتی از تبریز به سمت تهران رهسپار می شوید در ۵ کیلومتری مرکز تبریز اگر به سمت راست خود بنگرید در دشتی سرسبز برجی آجری قدیمی به چشم تان خواهد خورد که باز مانده از عهد صفوی است. در دوران قاجار در این برج مراسم اعطای خلعت توسط ولیعهد انجام می گرفت. به همین دلیل نام این منطقه خلعت پوشان هست.

این منطقه اکنون دردست سایت تحقیقات کشاورزی وابسته به دانشگاه تبریز هست.

قنات مادر تبریز هم در این منطقه قرار دارد. چنان که در زیر می آورم روز یکشنبه آینده (۱۲ مرداد) سخنرانی ای در فضای مجازی  توسط استاد اعظمی  در مورد قنات های تبریز ارائه خواهد شد.
اگر از مسئولان و دست اندر کاران حفظ میراث فرهنگی کسی را می شناسید حتما او را تشویق کنید که در این وبینار شرکت کند. باشد که این سخنرانی انگیزه ای باشد تا هم قنات های تبریز سروسامانی یابند و کمبود آب تبریز را جبران نمایند و هم برج خلعت پوشان به عنوان یک میراث فرهنگی ارزشمند و جاذبه گردشگری حفظ و صیانت شود.

پی نوشت: یکشنبه آینده روز ۱۲ مرداد ساعت ۸ شب  جناب آقای دکتر اعظمی سخنرانی ای در فضای مجازی در مورد قنات های تبریز ارائه خواهند نمود. شرکت در این سخنرانی در فضای مجازی رایگان هست و به همه کس توصیه می شود. برای ثبت نام به سایت زیر مراجعه نمایید:
هدف از سخنرانی صیانت و حفاظت از قنات های باقی مانده تبریز به خصوص قنات مادر و سرچشممه منطقه خلعت پوشان هست.
 برگزار کننده ها «انجمن سبزاندیشان تبریز» و «سازمان مردم نهادخانه معماران چلیپا» هستند.
برای شرکت کننده ها گواهی حضور هم صادر می شود.
لطفا همه علاقه مندان را دعوت به شرکت در این برنامه نمایید. به خصوص  دوست داران محیط زیست، مهندسان و مسئولان و دست اندرکاران حفظ میراث فرهنگی را.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آب تبریز

+0 به یه ن

در هفته های اخیر هر از گاهی آب مناطقی از تبریز قطع می شود. در این شرایط گرما و کرونا این قطعی آب بی اندازه آزاردهنده هست. 

یکی از نماینده های تبریز اخیرا از کارشکنی در انتقال آب ارس به تبریز گفته و این کارشکنی را دال بر مظلومیت تبریز دانسته.
واقعیت این هست که در اطراف خود تبریز به اندازه کافی آب هست و نیازی به  پروژه  زمانبر، پر هزینه و مناقشه بر انگیز انتقال آب از ارس نیست. حدود۳۰-۴۰  درصد آب مصرفی شهری، در شبکه آبرسانی از مبدا (پشت سدها) تا به خانه مردم برسد به هدر می رود. حجم زیادی از آب  (دست کم به اندازه مصرف یک شهر ۲۵۰ هزار نفری) در صنایع بزرگ مادر در اطراف تبریز  به هدر می رود.
علت این هست که از تکنولوژی های منسوخ و لوازم فرسوده استفاده می کنند. با هزینه ای بسی کمتر از هزینه انتقال آب از ارس می شود اینها را بهینه کرد تا اتلاف آب به حداقل برسد.  خوشبختانه شرکت های مهندسی خودتبریز قادرند که این صنایع را به تکنولوژی روز مجهز سازند تا اتلاف آب به حداقل رسد. در واقع شرکت های مهندسی خود تبریز برای شهرهای دیگر از این نوع پروژه ها انجام داده اند و تجربه کافی دارند. اگر مسئولان صنایع مادر تبریز -که غالبا دولتی هستند- دستی بالا کنند و چنین پروژه ای به شرکت های مهندسی برای بهینه کردن سیستم بسپارند  صرفه جویی ای که در مصرف آب خواهد شد بیشتر از میزان کمبود آبی است که اکنون وجود دارد.
 
 از آن سو  قنات های تبریز اگر پاس داشته شوند و سامان دهی شوند می توانند آب بخش قابل توجهی از شهر را تامین نمایند.  خوشبختانه در شهر تبریز کارشناسان آگاهی در این زمینه داریم که دانش کافی برای احیای سیستم قنات تبریز را دارند. امیدوارم مسئولان شهری به این نکته توجه کنند وپروژه سامان دهی  قنات ها رابه این کارشناسان عزیز بسپارند.

 برای این که این اهداف عملی شوند نیاز آن هست که مسئولان به فکر باشند و پی گیری نمایند.
فشار افکار عمومی در چند هفته اخیر مسئولان را در چند مورد وادار ساخته است که با خواسته های مردم کنار بیایند.
تا شرایط به گونه ای است که مسئولان به افکار عمومی سر خم می کنند، این موضوع را در فضای مجازی پی گیری کنید، به امید این که ترتیبی دهند که مشکل آب تبریز  برای همیشه و به طور اصولی حل شود و در تابستان های  آینده قطعی آب نداشته باشیم.


پی نوشت: یکشنبه آینده روز ۱۲ مرداد ساعت ۸ شب  جناب آقای دکتر اعظمی سخنرانی ای در فضای مجازی در مورد قنات های تبریز ارائه خواهند نمود. شرکت در این سخنرانی در فضای مجازی رایگان هست و به همه کس توصیه می شود. برای ثبت نام به سایت زیر مراجعه نمایید:
هدف از سخنرانی صیانت و حفاظت از قنات های باقی مانده تبریز به خصوص قنات مادر و سرچشممه منطقه خلعت پوشان هست.
 برگزار کننده ها «انجمن سبزاندیشان تبریز» و «سازمان مردم نهادخانه معماران چلیپا» هستند.
برای شرکت کننده ها گواهی حضور هم صادر می شود.
لطفا همه علاقه مندان را دعوت به شرکت در این برنامه نمایید. به خصوص  دوست داران محیط زیست، مهندسان و مسئولان و دست اندرکاران حفظ میراث فرهنگی را.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

همبستگی زنانه-قسمت دوم

+0 به یه ن

در ادامه صحبت قبلی مان به عنوان همبستگی زنانه می خواستم نکته ای را بیافزایم. یکی از دلایلی که معمولا خانم ها نسبت به عروس تازه وارد خانواده بدبین می شوند آن هست که می بینند برادر و یا پسرشان بعد از ازدواج با آنها سرد می شود.

یک مقدارش که طبیعی است. اما گاهی از حالت طبیعی خارج هست. مثلا این داستان  عهد بوق و تعبیر ضد زن ادامه آن  را در نظر بگیرید که با گوش های خودم شنیدم.  (باور کنید  داستان واقعیت دارد!):

«یک هفته قبل از عروسی دایی ام ، من  مریض شدم. دایی ام (همان آقا داماد خوشبخت!) اون قدر مرا دوست داشت که پا شو توی یک کفش کرد که اگر این خواهر زاده ام در عروسی شرکت نکند من هم شرکت نمی کنم!  دو ماه بعد از عروسی دایی ام را دیدم که شکلات می خورد. به عادت دیرین خودم را برای او لوس کردم و گفتم به من شکلات نمی دی! جواب داد نه! می بینی چه  نفوذی این زن   (لابد منظور زن دایی است) روی جوان مظلوم (لابد منظور خان دایی است) اعمال کرده بود،  فقط در دوماه!»

جالبه که من این ماجرا را می شنوم تنها یک تعبیر دارم. دایی مربوطه،  شخصیت  سست، وابسته و رشد نیافته داشته. تا جایی که می گفت اگر خواهر زاده ام در عروسی نیاید من هم که دامادم نمی روم! بعدش هم مرد گنده جلوی بچه شکلات خورده به او نداده. چه ربطی به نفوذ زنش داشته!؟آیا  زنش گفته بوده جلوی بچه شکلات بخور، به او نده؟! بعدش هم من اتفاقا دلم به حال خانم اون دایی می سوزه که باید یک مرد با این شخصیت متزلزل و بچگانه را به عنوان مرد زندگی تحمل کند.

وقتی از این گونه تغییر رفتارها در برادر و یا پسر خود می بینید عروس خانواده را سرزنش نکنید. اون آقا داماد  هست که شخصیت وابسته دارد. او را طوری بار آورده بودید که می بایست همیشه پشت سر یک زن قایم شود. قبل از ازدواج پشت مادر و خواهرش قایم می شد و آن ها این وابستگی بیمارگونه را به حساب مهربانی و عاطفه او می گذاشتند. بعد از ازدواج که زنی جدید در زندگی او ظاهر شده، پشت همسرش قایم می شود. به قول معروف «نو که  اومد به بازار کهنه شده دل آزار»!
روش تربیتی خودتان غلط بوده که او را این همه وابسته بار آورده. بعدش هم این قدر محتاج توجه اون شازده داماد نباشید.  خود نو عروس شاید دوستی بهتر و یکرنگ تر  و با معرفت تر و فهمیده تر  و با انصاف تر از برادر یا پسرشما برای شما از آب در بیاید (که معمولا این چنین می شود!). با نو عروس رابطه تان را بهتر کنید تا روز به روز  فاصله هایتان از هم بیشتر نشود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

درد بیکاری از یک سو، درد بی کارمندی از سوی دیگر

+0 به یه ن

اوضاع عجیبی است نازنین! 

از یک سو عده زیادی دنبال کار می گردند و نمی یابند. 
از سوی دیگر پای صحبت صاحبان شرکت و.... هم که می نشینی دایم گلایه می کنند که پیدا کردن کارمند کاربلد و پاکار و قابل اعتماد سخت هست.
واقعا هم سخته. هر کدام از کارمند ها یک بازی در می آورند!
خیلی ها دست شان کجه. خیلی ها با بقیه کارمندان نمی سازند یا فتنه گری می کنند. خیلی ها نازک نارنجی هستند سر یک انتقاد کوچک وسط کار قهر می کنند می روند و صاحب کار را دست تنها می ذارند.
برخی با ارباب رجوع یا مشتری بدرفتاری می کنند و مشتری ها را می تارانند.
خیلی ها تنبلند و تن به کار نمی دهند. برخی دیرفهم و کج فهم هستند و از پس کار بر نمی آیند.
خلاصه کارمند پاکار پیدا کردن خیلی سخته. برای همین کارفرما ها قدر کارمند خوب را خوب می دانند. اوضاع اقتصاد بد هست و وضع اون کارفرما هم تعریف ندارد اما در چارچوب امکاناتشان سعی می کنند هوای کارمند خوب را داشته باشند.

بر اساس همین مشاهده هست که عرض می کنم اگر ناامید نشوید و به جست و جوی شغل ادامه دهید موفق می شوید کار پیدا کنید. دنبال کار گشتن خود یک کار تمام وقت هست و آداب خود را می طلبد. این که چگونه رزومه آماده کنید و چگونه در مصاحبه ظاهر شوید  فوت و فن و مهارت های لازم برای این کار تمام وقت هست. معرف و توصیه نامه معمولا کمک بزرگی است. برای همین خوب هست که بدون مزد هم که شده جایی کارآموزی کنید  تا معرف و توصیه نامه بتوانید بگیرید.


پی نوشت: در دورانی که شغلی ندارید باید سعی کنید هر جور که شده امید و روحیه خودتان را حفظ کنید تا بتوانید این کار تمام وقت بسیار سنگین که فشار بسیاری به اعصاب و روان هر کس وارد می آورد (یعنی جست و جوی شغل) را به نیکی انجام دهید و به مقصود برسید.
برای این که روحیه خود را حفظ کنید باید دقت کنید که از دایره اطرافیان آنهایی که روحیه شما را خراب تر می کنند  خارج سازید. 
از آن مهمتر این که تا شغل نیافته اید دور  شبکه هایی مثل من وتو و .... که فاز منفی می دهند خط بکشید.حسرت گذشته ۴۵ سال پیش را خوردن و دایم نرخ بیکاری و افسردگی و گرانی را مرور کردن،  کمکی به حال و روز  امروز شما  که دنبال شغل باید بگردید نمی کند.
به جای آن سعی کنید با دوستان و آشنایانی نشست و برخاست که دور وبرشان کارآفرین و صاحب شرکت و .... هستند. شاید دست شما را هم جایی بند کردند.

حسرت ۴۵ سال پیش را خوردن  نه به درد حال و آینده شما می خورد و نه به درد آینده و توسعه سیاسی کشور. توسعه سیاسی واقعی کشور یک طبقه متوسط سرزنده،  پویا  و متکی به نفس  می خواهد نه عده ای که صبح تا شب لعنت می فرستند و حسرت گذشته می خورند و منتظرند شاهزاده سوار بر اسب سفید از آن سوی آب ها بیاید برای اینها دموکراسی رفاه و برابری مرد و زن ایجاد کند!
اگر شما شغلی در شرکتی بیابید و با نیروی ابتکار خود باعث رونق کار آن شرکت شوید یک قدم برای این که طبقه متوسط در کشور رشد کند برداشته اید و  در نتیجه غیر مستقیم هم در جهت توسعه سیاسی گام برداشته اید. 
برای آینده بهتر چشم امید به نیروی ابتکار عمل خود ببندید والا کسی که تا ۶۰ سالگی دستاوردی جز آن که فرزند ذکور بابایش بوده باشد نداشته چه گلی می خواهد به سر ما بزند؟ اونی که از بدو تولد تا به امروز به خاطرپسر بودنش نسبت به خواهران امتیازاتی داشته و هرگز هم این امتیازات را به چالش نکشیده قرار هست سردمدار برابری زن و مرد باشد؟!


باز هم می گم  لازمه توسعه سیاسی رشد طبقه متوسط هست. در زمان انقلاب مشروطه این بازاریان بودند که خرج انقلاب را تامین کردند. در زمان مصدق هم افرادی مثل زنده یاد شمشیری بودند که گوشه ای از مشکلات اقتصادی را حل می کردند. اگر امثال او بیشتر بودند نهضت می توانست دوام و قوام بیشتری یابد.

با شبکه من و تو نگاه کردن  توسعه سیاسی حاصل نمی شود. گیریم فردا گشایشی شد و احزاب درست و حسابی،  آزاد شدند. شما باید درآمدی داشته باشید که حق عضویت در حزب بپردازید. بعد از شهریور ۲۰، به ناگاه گشایش سیاسی در حد رویایی بود. اما طبقه متوسطی به آن معنی نبود که بتواند از این گشایش سیاسی استفاده بهینه نماید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

همبستگی زنانه

+0 به یه ن

بی ربط نوشت:

سلام، تازگیا حس میکنم زن ستیزى در جامعه رواج بسیار زیادى پیدا کرده انگار دیوارى کوتاه تر از زنها پیدا نمیکنند که تمام مشکلات مربوط به ازدواج و بچه دارى رو به گردن اونها میندازند! به دخترها به چشم یه مشت موجود مفت خور نگاه میکنند که فقط دنبال ازدواجند ازدواج براشون صد در صد برد هست و هیچ چیزى از دست نمیدهند که هیچ، بلکه مهریه و یه حمال مفت هم به تور میزنند این نوع نگاه خیلى بى انصافى ه و خطرناک! به نظر شما چه باید کرد؟اصلا فایده اى داره با این دیدگاه به مبارزه برخیزیم یا فقط اعصاب خودمون خراب میشه؟ باتشکر
پ ن: معذرت میخوام که بیربط با موضوع پسته ولى حس میکنم این مشکل فرهنگى میتونه خیلى ویرانگر باشهو تبعات بدى براى جامعه به بار بیاره! وقتى زن و مرد اینقدر بهم بدبین باشند و کارشون فقط جنگ و دعوا باهم باشه اتخادى رخ نمیده که بتونن بر سر مسایل کلان تر مثل محیط زیست با همکارى و همدلى کنند کسى که نیازهاى غریزى ش برآورده نشه زیاد نمیتونه روى مسایل دیگه تمرکز کنه.

مینجیق:
سلام
متاسفانه همین طوری هست که می گید. سیاست صدا و سیما در همه چیز همینه.
سیاست آموزش و پرورش هم همین طور.

تا فصل خشکسالی می رسه به بچه ها در مدرسه می گویند بروید در خانه به مامان هاتون بگید آب کم مصرف کنند.
انگار کل هدردادن آب در این کشور تقصیر مامان هاست!
نمی گویند چه جور شهرداری ها سیستم قنات های شهرها را ویران کرده اند. چه طور شهرداری با روش غیر اصولی آبیاری فضای سبز آب به هدر می ده.چه طور در لوله های شهر آب به هدر می ره،.
کاری که ما باید بکنیم این هست که مراقب باشیم تبلیغات ضد زن را اکو نکنیم. ما خانم ها هوای همدیگه را داشته باشیم.
دست کم در خانواده کوچک یا گسترده خودمان هوای هم را داشته باشیم. مادر و دختر به هم پیله نکنند. خواهرها به هم پیله نکنند. جاری ها به هم پیله نکنند. خواهر شوهر عروس ، مادر شوهر عروس به هم پیله نکنند. .....

در محیط کار هم اگر بشه همین را اجرا کرد خوبه. اما اگر رئیسی بالا دست همه باشه که اون قدر کوته نظر باشه که منافع خود را در به جان هم انداختن زیردستانش ببینه کوشش ها ی چند تن از خانم های عاقل برای اتحاد و همبستگی بین خانم ها معمولا شکست می خوره. چون معمولا هستند زنانی که می بینند اگر علیه همجنسان خودشان کاری بکنند پیش رئیس شیرین می شوند و امتیاز می گیرند. پس همین کار را میکنند.

به هر حال بین جمع های دوستانه خانم ها و یا همکلاسی های دختر و یا در جمع خانواده و فامیل که چنین رئیس دو به هم زنی حضور ندارد. در این جمع ها خانم ها می توانند پشتیبان هم باشند.
و هستند!
دوره های زنانه و پشتیبانی روحی که زنان در این دوره ها از هم می کنند فشار روحی روانی بسیار ی از دوش زنان ما بر می دارد. خود من وقتی پدرم فوت کرد اگر همکلاسی های دوران دبستان و دوران دانشکده را در کنارم نداشتم دیوانه می شدم.
بین خانم های بیوه هم حمایت روحی که از هم می کنند خیلی در روحیه شان تاثیر مثبت دارد. این دوره های زنانه را اگر نداشتیم در شاخص شادی و خوشبختی ده ها پله عقب تر می رفتیم. خودکشی و افسردگی بسیار بیشتر می شد.

زیادند دخترانی که با دانشجوی یک لاقبا ازدواج می کنند با سختی ها می سازند و با هم موقعیتمالی و موقعیت اجتماعی را به جایی می رسانند. بعدش که شلوار آقا دو تا شد دیگه خانم را نمی پسنده! حالا بعضی از این آقایان به جایی نرسیده خانم را نمی پسندند. (گویا از عوارض تماشای فیلم های پ----- و---- ر- ---ن هست).
خودش قیافه و هیکل مشدی عباد را داره انتظار داره خانمش جنیفر لوپز یا نیکل کیدمن باشه.
در این موارد هم معمولا دوستان خانم با تعریف از جذابیت او مانع از آن می شوند که غمباد بگیرد.

یک چیز دیگه هم هست که با این که دستگاه تبلیغاتی حکومتی در ۴۰ سال اخیر در ظاهر خیلی علیه غرب هارت وپورت می کند اما در واقع عجیب احساس خود کم بینی در مقابل غرب دارد و عجیب در ذهن نسبت به زن غربی-آن هم از نوع هالیوودی اش- فانتزی بافی می کند. در همین لینک هم  که شما فرستادید هویداست. حتی وقتی که می خواهند برای حجاب تبلیغ کنند زن محجبه ای را که می خواهند متعالی و فرشته آسا نشان دهند چهره ایرانی ندارد. بیشتر آدم را یاد هنرپیشه های غربی که نقش راهبه و نظایر آن را بازی می کنند می اندازد. بیشترشبیه راهبه های  فیلم اشک و لبخند ها هستند تا یک زن چادری ایرانی.

کاش اجازه می دادند هنرمندانی مثل زنده یاد نصرت کریمی فیلم می ساختند.  در عین این که در فیلم هایش دارد به صریح ترین شکل انتقاد اجتماعی می کند و تحجر و مردسالاری و خرافات را  درزندگی خانوادگی به چالش می کشد همزمان انسان را عاشق زیبایی ها و طرب فرهنگ ایرانی می کند. وقتی فیلم هایش را می بینیم چشم مان دنبال هنرپیشه هالیوودی نمی رود. حسی که به آدم دست می ده اینه که مگه ما خودمان چه مونه؟! یک سری ایرادات فرهنگی داریم که رفع می کنیم اما ذاتا که عیبی نداریم. حسی که به دست می دهد این هست که این عیب ها مون را که رفع کنیم زندگی خیلی شیرین می شه. در همین چهار دیواری خودمان با همین یک لقمه نان خودمان با همین همسر خودمان کیف دنیا را می کنیم.

بی ربط نوشت: 
والا نیکول و جنیفر هم اگر سختیهاى زندگى یک زن ایرانى رو داشتند عمرا همچین هیکلى بهم میزدند تازه وقتى طرف به قول خودتون هیکل مشدى عباد داره واقعا خیلى اعتماد به سقف داره که از هیکل همسرش ایراد میگیره))
به قول دکتر قمشه اى طرف معتاد ، قاچاقچى، بدهیبت و زشت بود رفته بود خواستگارى یه خانمى و ناز میکرد که اومدم اطلاع بدم روى من حساب نکنین من قضد ازدواج با دخترتون رو ندارم! حالا حکایت بعضى از پسراى ماست(منظورم جووناى کارى که اتفاقا دید مثبتى نسبت به ازدواج و زن دارند نیست ) که اهل مواد، مشروب و هزار فساد هستند خرج خودشونم نمیتونن دربیارن بعد هى پشت دخترا صفحه میذارن و سایر پسرا رو هم از ازدواج منع میکنن

مینجیق:
البته بعضا هم ما خانم ها پشت سر آقایان صفحه می ذاریم!
من در مورد کل جامعه نمی توانم نظر بدهم چون شناخت ندارم. اما در همین جمع های بر و بچه های فیزیک خوانده کشور نگاه کنید می بینید بین آنها هم زن زندگی زیاد پیدا می شه هم مرد زندگی.
برای همدیگه هم مناسب هستند. به هم می آیند.

همین همدانشکده ای ها که گفتم در روز های سختی که پدرم بیمار بود و بعد فوت کرد در کنارم بودند (در فضای مجازی در کنارم بودند) اون قدر همسران خوبی برای شوهرانشان هستند!منظورم این نیست که کلیشه زن فداکار و زحمتکش صدا و سیما هست (که شباهتی چندانی به آن کلیشه ها ندارند.) اما واقعا شرایط همسرشان را درک می کنند و با ابتکار عمل این هنر را داشته اند که ویژگی ها و نقاط قوت همسرشان را برجسته تر سازند و نقاط ضعف را هم به نوعی جبران کنند.
خیلی در زندگی انعطاف نشان داده اند که به اینجا رسیده اند. خوب! اینها بچه های دهه پنجاه بودند. اما در نسل جدیدتر هم بگردی افرادی با همین ویژگی ها هست. ظاهرشان شاید فرق بکند اما باطن همان هست.
منتهی خیلی ها دختران باوفا را در جمع اصلا نمی بینند یا به حساب نمی آورند. چشمشان از اول می رود دنبال دختران شهرآشوب با ظاهری آن چنانی. از اونها هم زن زندگی در نمی آد.
متاسفانه شعرای کلاسیک ما هم همین کار را کرده اند. از یک طرف از عشق به ساقی میخانه گفته اند و از سوی دیگر از بی وفایی او.
پس تو این شیراز دختر بقال و دختر بزاز نبود؟ چرا در مورد اونها شعر نگفته اند!؟ ! همه اش ساقی سیم ساق! از ساقی سیم ساق انتظار وفا داشته اند!!
حالا خوبه طرف های ما باز «سودان گلن سورمه لی قیز» را دیده اند.

:)

فیلم «به خاطر همه چیز» به زیبایی نتیجه همبستگی زنانه را در محیط های کارگری نشان می ده.

مشاهده من می گه کادر مدارس دخترانه حاشیه شهر هم خیلی با هم اتحاد دارند. مدیریت مدرسه حاشیه شهر چیزی نیست که مدیران زیادی برایش سر و دست بشکنند و با زیر آب زنی صاحبش بشوند ! در نتیجه از جانب مدیریت اختلاف افکنی بین خانم معلم ها صورت نمی گیره. معلم ها با مشکلات عدیده ای در مدارس حاشیه شهر رو به رو هستند. مشکلاتی که شاید معلم های محلات دیگر اصلا به ذهنشان خطور نکند. نظیر آن که گاز خانه دانش آموز را قطع کرده اند و دانش آموز به خاطر سرما نتوانسته تکالیفش را اتجام دهد. یا چون کفش نداشته مدرسه نیامده. خانم معلم های این مدارس با همبستگی عجیبی برای این مشکلات راه حل پیدا می کنند. هرچند حقوقی که می گیرند به زحمت کفاف ایاب و ذهابش می دهد اما می ایستند! همین جمع دوستانه معلم ها مانع از این می شود که وا دهند. مثل سربازها می ایستند و سنگر را خالی نمی کنند.

از طرف دیگه در کشور ما، هر چه اداره ای یا تشکیلات دولتی ای پر زرق و برق تر و چرب تر و به ظاهر پر پرستیژتر باشد احتمالا رئیسی دارد که برای رسیدن به ریاست در آنجا زیر آب خیلی ها را زده و دایم در نگرانی است که یکی از زیردستان هم بیاید و زیر آب او را بزند. برای همین دوست دارد زیردستان دایم با هم در تفرقه باشند تا حکومت کند. این ور و اون ور استخوان لای زخم می ذارد که منشا دعوا شود. اگر هم ببیند یکی از زیردستان اهل توطئه علیه دیگر همکارانش هست عزیزش می دارد.
در محیطی که چنین رئیسی دارد تلاش برای اتحاد و همبستگی آب در هاون کوفتن هست. اگر در چنین محیطی هستید فقط سعی کنید خودتان آلوده نشوید. این اشتباه را نکنید که اگر به همکاران خوبی بکنید و در هنگام سختی دستشان را بگیرید و..... آنها هم لزوما با شما خوب خواهند بود و اتحاد و همبستگی برقرار خواهد شد.
در چنین محیط هایی سعی کنید خودتان آلوده نشوید. زود وظایف کاری تان را انجام دهید ولی درگیر ماجراها نشوید. حتی وقتی دیدید یکی برای درددل یا برای تظلم خواهی پیش شما آمده خیلی سینه سپر نکنید. والا همین فرد شما را به تدریج آلوده خواهد کرد. همینی که دارد مظلوم نمایی می کند در این محیط فردا خودش 
صد تا گند بالا می آورد و به خاطر گند بالا آوردن محبوب درگاه رئیس بزرگ می شود.
در چنین محیطی پا به درددل هم ندهید چه برسد بخواهید فردین بازی در آورید و داد مظلومی از ستمگر بستانید! چه بسا پس فردا خواهید دید این مظلوم خودش از صد تا ظالم بدتره!
«فردین بازی» هایتان را بذارید برای بنیاد کودک:
http:/www.childf.com
از حمایت از بچه های بنیاد کودک ضرری به شما نخواهد رسید. (به من که در این ۱۱ سال که حامی بوده ام ضرری نرسیده!)
اما در محیطی که رئیسی بالا دست نشسته که توطئه گران و پاپوش دوزان را پاداش می دهد از فردین بازی پشیمان خواهید شد! شاید هم در مقطعی یکی از کارمندان واقعا مظلوم شده باشد که دادخواهی می کند. اما این نقطه ضعف «فردین بازی» شما را که مشاهده کرد زیر زبانش مزه می کند و پس فردا سعی می کند شما را علیه یکی دیگه تحریک کند  تا خر مراد براند.
فردین بازی تان را بذارید برای جایی که فساد در آن راه پیشرفت نیست!
فردین بازی در محیطی تا این حد فاسد- که مثل سریال های فارسی وان ۹۰ درصد افراد علیه دیگران صبح تا شب در حال توطئه هستند- عملا شمایی را که سرتان توی کار خودتان هست تبدیل به یک چماق در این توطئه ها می نماید.

پی نوشت: در بالا گفتیم ما خانم ها به همدیگر پیله نباید بکنیم. الان می خواهم صریح تر و رک تر بشکافم منظورم چیست. زیاد شنیده ام برخی از زنان جوش می آورند که فلان خانم، به خصوص خانم های جوان تر از خودشان وبالاخص خانم هایی که رابطه سببی با آنها دارند (مثل عروسشان، جاری شان و.....) دست به سیاه و سفید نمی زنند. از این موضوع حرص می خورند و به آن پیله می کنند. بین زنان نسل های گذشته این حرص خوردن را زیاد دیده ام.  تحصیلکرده ها و شاغلهاشون هم دست کمی از عامی و کم سوادشان در این زمینه ندارند. بین همنسلان خودم  و جوان تر ها کمتر این قبیل جلز و ولز ها هست.
اما  سیستم عریض و طویل مهندسی فرهنگی حکومت ما این قبیل پیله کردن زنان به هم را ترویج می کند. به نفع اونهاست دیگه. این چیزها مانع می شه زنان معمولی جامعه ما پشتیبان زنان پیشرو  شوند که در راه از بین بردن تبعیض های جنسی علیه خانم ها مبارزه می کنند.
نمونه اش هم  این مقاله روزنامه خراسان.
توجه داشته باشیدکه اولا که ما همه جزییات زندگی بقیه ، حتی در مورد نزدیکانمان را نمی دانیم،قرار هم نیست که بدانیم، نباید هم سعی کنیم که بدانیم. بنابراین در موضع قضاوت نیستیم. در ثانی شاید هم واقعا این برداشت که خانم مذکور مفت می خورد ومی خوابد درست باشد. خوب که چی؟! به ما چه؟! تا جایی که قرار نیست ما جور تنبلی او را بکشیم به ما چه که یکی دیگه داره نازش را می کشه؟! مگه ما وکیل و وصی اون کسانی هستیم که دارند ناز می کشند؟! اگر یارو شوهرش هست خودتان بهتر می دانید که هم طبیعت قدرت بدنی برتر را به مرد داده هم قوانین ایران همه گونه دست بالا را به مردان داده؟! حالا چه معنی داره ما بیابیم خودمان را پاره کنیم که سنگ این مرد را که همه جوره هم بر ما و هم بر اون دختر دست بالا داره به سینه بزنیم. اگر دارید جلز و ولز می خورید که زن داداشتان در خانه داداش دست به سیاه و سفید نمی زند خیلی نگران داداش جان نباشید. خیالتان تخت! همین داداش مظلوم شما دوبرابر شما ارث خواهد برد و یک آب هم روش!
خودتان را به خاطر او به در و دیوار نزنید. دست کم با زنش رابطه را خوب کنید که دست کم با هم از  داشتن امکانات مشترک صفا کنید! 
خیلی دلتان می خواهد از مظلوم دفاع کنید فکری برای بچه های بی بضاعت کنید که کفش ندارند بپوشند. هیچ کدام از مردان دور و بر شما  به این «فردین بازی» شما نیازی ندارند. 
تا وقتی که  خانمی از دور وبر با ما مودب و دوستانه و مهربانانه رفتار می کند و در معاشرت با او به ما خوش می گذرد به ما چه که چه کسی درخانه آنها بیشتر زحمت می کشد؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پروژه انتقال آب ارس

+0 به یه ن

پروژه انتقال آب ارس به تبریز پروژه غلط و مخربی است. دست هرکسی که جلوی آن را گرفته درد نکنه. درست همان طور که پروژه انتقال آب زاینده رود به یزد و آب کارون به اصفهان و آب خزر به سمنان غلط هستند و باید جلوی آنها گرفته شود.


 در اطراف تبریز به قدر کافی آب هست. منتهی باید این آب درست مدیریت شود. سیستم قنات خود تبریز را احیا کنید. فاضلاب شهری را جهت آبیاری فضای سبز تصفیه کنید. لوله های فرسوده شهری را با لوله های مناسب تر جایگزین کنید. استانداردهای ساخت شیرآلات را بالا ببرید و در محلات فقیر توزیع کنید. اینها هزینه بسیار کمتر از این پروژه های انتقال آب  -- که نمایندگان مجلس  عاشق آن هستند --دارند اما موثرترند.


پی نوشت: 
الان بیست تا چهل درصد آب در سیستم آبرسانی شهری به هدر می ره. (دوستان محیط زیستی که آمار را درآورده اند می گن) عدم قطعیت ۲۰ درصدی در این رقم بیش از این که به عدم دقت در اندازه گیری یا افت و خیز سالانه مربوط باشه به تعریف سیستم آبرسانی مربوط هست. اگر از منشا آب (از پشت سدها) در نظر بگیریم ۴۰ درصد اگر در لوله های فرعی در داخل شهر درنظر بگیریم ۲۰ درصد.
از اون ور هم فاضلاب تصفیه نشده به هدر می ره. در صورتی که می تونه تصفیه بشه و به مصرف آبیاری فضای سبز برسه. (فضای سبز هم الان درصد مهمی از مصرف آب شهری را تشکیل می ده.)

مگه تبریز چه قدر کمبود آب داره که نیاز باشه از ارس آب بیاورند؟!  بیش از ۵۰ درصد؟؟
همین دو مورد را درست و به سامان کنند مشکل آب تبریز حل می شه دیگه.

برای کشاورزی هم به جای انتقال آب باید روش های آبیاری را بهینه کرد.  آبیاری را قطره ای بکنند و محصولات پرمصرف را با محصولات کم مصرف جایگزین کنند . متاسفانه دیدم در  تپه های  اطراف تبریز کشاورزان شیار ها را در جهت شیب تپه داده بودند به جای این که در جهت عمود بدهند. این کار علاوه بر این که باعث فرسایش خاک می شه باعث می شه آب آبیاری  و آب باران در جهت تپه  بهتر سرازیر و به هدر بره. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وای که من چه قدر مظلومم! شهرم از خودم مظلوم تر!

+0 به یه ن

خود را مظلوم تلقی کردن و دایم به حال خود تاسف خوردن انسان را از پیشرفت باز می دارد. وقتی کسی بر تن خود ردای مظلومیت را پوشاند، تمام شکست ها و ناکامی هایش را با مظلومیت خود توجیه می کند. اصلا تحلیل نمی تواند بکند که در جاهایی من اشتباه کردم که دچار بهمان عارضه شدم. این طوری اشتباهاتش را تصحیح نمی کند و پشت سر هم برای خودش اتقافات بد را رقم می زند. به علاوه اطرافیان را هم با مرثیه سرایی برای خود ذله می کند و از کنارش می راند. 


 معاشرت با کسی که دایم از مظلومیت خود می نالد چندان تجربه دلچسبی نیست! هرکاری هم که برایش می کنید باز متوقع می ماند.

 حدود بیست سالی است این اخلاق، خلق و خوی جمعی برخی شهرهای ایران هم شده است. در مورد ریشه های آن نظری نمی دهم. شاید حق داشته باشند شاید هم حق نداشته باشند که خود را مظلوم بدانند. اما در هر صورت این خلق و خو و لاک مظلومیت برای خود شهر ومردمش مضر هست. به هزاران دلیل و ازجمله آن که وقتی نمایندگانش برای منافع شخصی و گروهی می خواهند پروژه ای به تصویب برسانند اما زور رقیبانش بیشتر است و موفقیت نمیشوند، با هوچی گری بحث مظلومیت حوزه انتخابیه شان را پیش می کشند. یک عده ساده هم که نقطه ضعف شان همین لاک مظلومیت هست به نفعشان- بی جیره و مواجب- هوچی گری می کنند و به کسانی که مانع شده اندفحش می دهند.
غافل از این که اون طرحی که نماینده مزبور عدم اجرایش را از نشانه  های مظلومیت شهر ما معرفی می کند اگر خدای ناکرده اجرا می شد در واقعیت ظلمی می شد به شهر و روستاهای همسایه مان.  اون هم همسایه ای که به خاطر همکیشی و همزبانی مردم شهر هزار جور تعصب شان را دارند و جلوی دیگران سنگ شان را به سینه می زنند.

(نمونه: پروژه انتقال آب ارس به تبریز یا دریاچه اورمیه)
 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اصالت خانوادگی

+0 به یه ن

یادمه از زمانی که نوجوان بودم و به اقتضای سن ایده آلیست، از افراد جاافتاده تر دوروبر، از مدرسه گرفته تا جمع خانواده گسترده زیاد می شنیدم که «آدم که همسن شما می شه فکر می کنه همه آدم ها برابرند اما یواش یواش که سنش بالا می ره به این نتیجه می رسه که اصالت یه چیز دیگه است!»


الان من ۴۳ سال سن دارم. سن الان من از سن اون موقع کسانی  که چنین نظری می دادند بیشتر است. می خواهم جسارتی بکنم و نظر خود را در این مورد بنویسم. درسته که خیلی از افراد که سن شان بالا می ره یواش یواش چنین عقایدی پیدا می کنند اما این به دلیل عاقل تر شدن و پخته تر شدن یا  مشاهدات و تجارب فراوان نیست! 
خودشان به جایی می رسند که فکر می کنند از این که هستند امید  رشد و بالندگی بیشتر (حالا در هر زمینه ای که برایشان مهم و ارزشمند هست) ندارند. به این معنی  از آینده ناامید می شوند و به زور می خواهند در گذشته برای خودشان افتخارات بتراشند. تلویحا خود را در زمره «اصیلان» قرار می دهند و برای خودشان در ذهن شان امتیازات ویژه قایل می شوند. «مشاهدات و تجاربی» که ادعا می کنند شواهد این تز برتری اصالت خانوادگی است یک سری قضاوت های کاملا بایاس شده است!
مثلا اگر یکی که او را زمره غیر اصیلان قلمداد کرده اند آشش را هورت بکشد و غذایش را با ملچ مولوچ بخورد سزاوار تحقیر و سرزنش هست. اما هورت کشیدن و ملچ مولوچ  اعضای خانواده های اصیل اصلا شنیده نمی شود!

اگریک نفر «اصیل» به همسرش خیانت کند اشکال زیادی ندارد اما وای به روزی که یک «غیر اصیل» چنین کند! چه قدر در مورد ربط این خیانت به نداشتن اصالت بالای  تریبون می روند و سخنرانی می کنند!

اگر سر جهیزیه و  مهریه و ارث و میراث و  نظایر آن در خانواده های «اصیل» قشقرق به پا شود از آداب اصالت است!‌اما همین قشقرق در خانواده های غیر اصیل عیب و عار هست و شاهدی دیگر بر این که از افراد غیر اصیل بیش از این نمی توان انتظار داشت.
.......

خلاصه!‌امیدوارم در هر سنی که هستیم آن قدر برای خود امکان و رشد و بالندگی در آینده متصور باشیم و آن قدر آرزوها و چشم اندازها و افق های وسیع برای آینده مان ببینیم که لازم نباشد خودمان را مفاهیمی نظیر اصالت خانوادگی  یا افتخار به استخوان های پوسیده پدرمان گول بزنیم و مشغول  و دلخوش سازیم.  

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گفت و گویی در مورد حرف حساب

+0 به یه ن

سئوال معصومانه: 

یعنى شما با این قرارداد موافقید و اون رو اونطورى که تو بوق و کرنا میکنن به معنى واگذارى مملکت و ضرر صد در صد نمیدونین؟ این فقط یه سواله ها! من اطلاعاتم در موردش کامل نیست و براى همینم فعلا موضعى در برابر این قرار داد ندارم.

مینجیق: 
من از مسایل پشت پرده خبر ندارم اما علی الاصول همکاری با کشوری مثل چین را برای کشور مفید می دانم.
مطلب خبرنگار انگلیسی سایمون واتکینس را هم که ادعا می کرد مسایل پشت پرده را فاش می کند دیدم.
بیشتر از جنس تحریک اعراب علیه ایران به دلایل نظامی بود. انگلیسی است دیگر!
در میان حرف های او چیزی که برای ما نگران کننده می تواند باشد
تخفیف ٣٠ درصدی در صدور نفت بود. اگر وضعیت عادی بود نباید زیر بار می رفتیم.
اما الان که تحریمیم خیلی دستمان باز نیست. آلترناتیو چیه؟ نفت را بدهیم هند به ما برنج و چای سرطانزا بده و کشاورز برنجکار وچایکار گیلانی را به خاک سیاه بنشاند. همون بهتر با تخفیف به چین بفروشیم بیاد زیرساخت هایی مثل راه آهن و بنادر جنوب را توسعه بده اشتغالی هم در کشور ایجاد کنه

نظر من این هست که اگر حکومت ایران مردم را خودی حساب کند و بذارد نهادهای محیط زیستی نظارت کند ، مبارزه با تروریسم واقعا مبارزه با تروریسم باشد نه مبارزه با فعال محیط زیستی و روزنامه نگار منتقد، بذارد شرکت های مهندسی ایرانی بدون پارتی و رشوه در مناقصه ها به طور برابر شرکت کنند و..... نفع این قرارداد بسیار زیاد خواهد بود. اما طبقه حاکمه مردم را ناخودی حساب کند ضرر خالص خواهد بود. به عملکرد حکومت خود ایران بستگی دارد. چین یک کشور هست مثل همه کشورها که آمده سود کنه. دیو دو سر و اژدها نیست. فرشته نجات هم نیست. تاجر هست . تاجری بسیار خبره.
فرض کنید شما و عموزاده هاو عمه زاده ملکی از جدتان به ارث برده اید. یک تاجر خبره آمده از شما اون را بخره. این که چه قدر سود کنید به این بستگی داره چه قدر با هم متحد و یکصدا باشید.
آیا اون شرطی که گفتم (خودی پنداشتن ملت) ارضا خواهد شد؟ با توجه به شواهد موجود به صورت کامل و ایده آل گمان نمی کنم ارضا شود.مثلا مناقصه های کلان و چرب و نرم فقط نصیب شرکت های منسوب به آقازاده ها می شود اما مناقصه های کوچک شاید نصیب شرکت های معمولی شود. همین هم می تواند استارت آپ های جوانان مبتکر را رونقی بخشد که در حال حاضر نمی توانند تصورش را هم بکنند.
در مورد مخیط زیست هم همین طور. در استخراج معادن و نظایر آن گوش به حرف دوستداران محیط زیسترنخواهند داد اما ممکن است که در شهر ها کارخانه تولید کمپوست از زباله راه بیاندازند.
هر چه زودتر فعالان عرصه محیط زیستی و اقتصادی و فن آوری درصدد بیافتند وارد میدان این قرارداد شوند نفوذ بیشتری خواهند داشت.

به نظرم یکی از مسایلمان هم اینه:

چینیان قرن ۲۱ ملتی هستند تاجر و ما ملتی هستیم شاعر!
چینیان قرن ۲۱ قکرشان را داده اند که ا ز این قرارداد بیشینه سود را ببرند و ما فکرمان را می دهیم به این که با به کار بردن صنایع ادبی نظیر کنایه و.... در فضای مجازی گیراترین عبارت را در هجو این قرارداد و یا دراماتیک تصویر نمودن وضعیت کشور منتشر کنیم و لایک بگیریم!


ممکنه که این قرارداد فرصت های خوبی برای استارت آپ ها فراهم کنه. گارد گرفتن باعث می شه جوان های ما فرصت ها را از دست بدهند.

پیشنهاد من اینه که بند بند این قرارداد را بخوانید و ببینید در زمینه تخصصی و علایق شما چه فرصت هایی ممکنه قرارداد برای شما و دوستانتان فراهم کنید. دامنه قرارداد چنان وسیع هست که می تونه شامل علایق شما هم بشه. یک مقدار در مورد چین و فرهنگ معاصرش بخوانید و مطالعه کنید و آن را بشناسید.
بعد ببینید چه طوری می توانید از مراوده بهره مند شوید. مثلا اگر اونها گرایش به طب سنتی دارند ما کدام داروهای سنتی را می توانیم به آنها بفروشیم که خودمان زیادی داریم اما آنها ندارند. اگر زائوهای چینی یک ماه خود را قرنطینه می کنند ما کدام مشغولیت سنتی ایرانی را برای این دوران زائو می توانیم پیشنهاد بدهیم واز آن سود بکنیم؟! تخمه و پسته خوردن؟!

معتقدم هرکسی این پیشنهاد را جدی دنبال کنه راهی برای ساختن آینده اش می یابه. اونی هم که نسبت به یک ملت یک میلیاردی  که اخیرا هم ابرقدرت شده  گارد بگیره، به خودش آسیب می زنه و روز به روز افسرده تر و ناکام تر می شه. چینی ها تاجرمسلک هستند و به دنبال سود خود. چون تاجر مسلکند قابل پیش بینی اند. هرجا سود هست اونها هم هستند. ازشان حرکت ناشی از حماقت آنی سر نمی زنه که قابل پیش بینی نباشه. از روی حماقت به خودشان و دیگران آسیب نمی رسانند. برای کسی که خود ذهنیت بیزنس داره این نشانه خوبیه. نشانه آن هست که می شه با طرف وارد معامله شد.

از ما گفتن! انتخاب با خود افراد هست.

پی نوشت: کسانی که علاقه مند به این بحث هستند با کلیک بر «باخیش» نظرات را هم ببینند. مطالب مهمی در بخش نظرات عنوان شده است. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

حرف حساب

+0 به یه ن

در مورد هیچ کدام از این مشاهدات و تاملات  که در زیر می آورم اصرار و تعصبی ندارم. سیاست معمولا پیچیده تر از اینهاست که به این سادگی بتوان از آن سر درآورد. اما حرف حسابم اینه: اول متن را بخوانیم بعد قضاوت کنیم و نظر دهیم. وقتی می بینیم مد شده و مردم فلان موضع را در برابر بهمان رویداد گرفته اند عجله نکنیم که حتما ما هم در نظر دادن از بقیه عقب نمانیم. باور کنید اغلب همان مردم هم نخوانده و مطالعه نکرده و با اطلاعاتی حتی کمتر از من و شما دارند دراین مسابقه نظردهی شرکت می کنند! بیشتر اوقات هم همه مان با هم اشتباه می کنیم و جمیعا تصمیمات نادرست بر اساس این اشتباه می گیریم! مثال های تاریخی اش در ۴۵ سال اخیر فراوانند!
متن "برنامه همکاری های جامع ٢٥ ساله چین و ایران" را خواندم. جا به جا به مسایل محیط زیستی اشاره شده بود.

از جمله آن که:

"
در صفحه یازده آن، تولید کود و برق از زباله های شهری آمده است.

در صفحه شش هم همکاری در زمینه محیط زیست آمده است.
در صفحه چهارده از تثبیت گردوغبار حرف می زنه.
در همان صفحه چهارده وقتی از محل هایی که قراره چینی ها در آن سرمایه گذاری کنند اسم می بره نام ماکو را هم می آره.
در صفحه ١٥ هم ازتولید سلول خورشیدی صحبت می کنه. از طرح های کشاورزی هم می گه

در صفحه ١٦ هم از فن آوری کاشت با آب شور می گه که با توجه به وضعیت دریاچه اورمیه برای ما مهمه.

درادامه صفحه ١٦ از جنگل کاری و مراتع هم می گه.
"

بر کاغذ و در ظاهر که این قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین چیز بدی نداره. قراره چین در ایران سرمایه گذاری کنه. به خصوص قراره ناحیه مکران و چابهار را رو بیاره. قراره راه آهن ایران را توسعه بده و.... اینها علی الاصول همه خوبند. اما این که در عمل چی از آب در می آد به این بستگی داره که چه قدر خواهندگذاشت متخصصان و کارشناسان دلسوز و مردمی خود ما به پروژه ها نظارت کنند و ببینند چه طور اجرا می شه. می بینم که یک عده این قرارداد را با ترکمنچای مقایسه کرده اند. مقایسه به ده ها دلیل مع الفارق هست و مهمترینش اینه که زمانی که ترکمنچای امضا شد مردم ایران عموما بیسواد و ناآشنا به پیشرفت های روز دنیا بودند. با این سطح بیسوادی عملا دستان شاهان قاجار هم بسته بود و خیلی بهتر از آن نمی توانستند عمل کنند. ( با غیظ و غضب، قرارداد ترکمنچای را ننگین خواندن هم شعار و خودنمایی ای بیش نیست. باید مسایل را در ظرف خود دید و سنجید! باید سیر تحولات و رویداد هایی را که به آن قرارداد منجر شد را در ظرف خود سنجید و آن گاه نظر داد. از صد نفر که با بغض می گویند «قرارداد ننگین » و به شاهان قاجار فحش می دهند و نفرین می فرستند یک نفر هم از یک کدام از رویداد های منتهی به قرارداد ترکمانچای اطلاع ندارند. ) به هر تقدیر، الان وضعیت کاملا برعکس زمان قاجار هست. جمعیتی باسواد و آشنا به پیشرفت های دنیا داریم. اگر در مناسبات به طیف های مختلف ایرانی اعتماد لازم باشد این قرارداد و هر قرارداد مشابهی به نفع منافع ایران خواهد بود چرا که دلسوزان خود وطن جلوی هر گونه سو استفاده را می گیرند. اما اگر مردم باسواد ایران نامحرم تلقی شوند هر قراردادی به ضرر کشور تمام خواهد شد.

 متاسفانه روشنفکران ایرانی بدون مطالعه متن و بدون اندیشه ورزی باز شروع کرده اند به اظهارنظرهای شعارزده دگماتیک. درست همان طوری که چهل سال پیش دانشجویان چپگرا و .... شعار "مرگ بر آمریکا" می دادند. به جای آن که مطالعه کنندتا آمریکا را بشناسند و ببینند از چه دریچه ای وارد بشوند بیشترین نفع را از روابط نصیب ایران را می کنند و کمترین ضرر را می بینند.
حالا هم دقیقا همان رویکرد را علیه چین دارند.
طبعا هر کشوری دنبال منافع خودش هست. کسی که برای رضای خدا نمی آید با ما یا هر کشور دیگری قرار داد ببنده.

اما این ماییم که باید حواسمان باشه که از این قرارداد بیشترین نفع به کشورمان برسه.
در صفحه یازده قرارداد، تولید کود و برق از زباله های شهری آمده است.

در صفحه شش هم همکاری در زمینه محیط زیست آمده است.
به نظرم الان شبکه تشکل های محیط زیستی کشور باید متحد تر بشوند و از دولت بخواهند که نقش نظارتی شان را بر اجرای قرارداد بیشتر رسمیت دهد.گروه تشکل های وطنی فعالتر باشند و بیشتر تعامل کنند از قرار داد نفع بیشتری حاصل می شه و ضرر کمتری


در بندهایی از قرارداد هم صحبت از حمایت از استارت اپ ها و همچنین توسعه گردشگری شده.

اون هایی که ابتکار عمل دارند شاید از این فرصت بهره ببرند و بتوانند کاری ترتیب دهند که اقتصاد خانواده شان را سر و سامان دهد.

در ایران ما ، افرادی که ابتکار عمل دارند کم نیستند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل