خورشید پشت ابر پنهان می ماند؟!

+0 به یه ن

در پی انتشار این نوشته در بخش کامنت های وبلاگ مینجیق دانشجویی (با نام مستعار دانشجو) درددلی کرد در مورد استادش که  با ادعای عمیق بودن و به پشتوانه استادان پیشکسوتی که به او لقب افتخاری «عمیق» داده اند، می تازاند و دانشجویان را استثمار می کند.

سعی نکنید بدانید آن پیشکسوت و آن استاد جوان تر «عمیق» کیستند. در این جامعه گرفتار «کیش شخصیت»، چیزی که کم نیست  این گونه پیشکسوت های نوچه پرور هست و آن گونه استادان مدعی  استثمارگر با ادعای عمیق بودن!  تا بخواهید از اینها هست. با هم مشکل دارند  و علیه هم افشاگری می کنند. مصداق عینی «دیگ به دیگ می گه روت سیاه». یکی از دیگری بدتر!

در یکی از نظرات آن دانشجو گفت من کار علمی خودم را می کنم و صبر پیشه می کنم چون می دانم «آفتاب پشت ابر پنهان نمی ماند.» من جواب زیر را برای او نوشتم که فکر می کنم به درد خیلی ها می خوره:

سلام
شما مستقل از ایشان سعی کنید کار علمی تان را پیش ببرید. اما اگر از من می پرسید خیلی روی این که "خورشید پشت ابر پنهان نمی مانه" حساب نکنید.
جامعه فیزیک ایران پر از آدم هایی هست که به خاطر توجیه ضعف های خودشان یا حسادت یا زیاده خواهی های  خودشان خورشیدی را که در اوج آسمان می درخشه و گرمایش همه (از جمله خود اونها ) را منتفع می کنه هم با کمال وقاحت انکار می کنند.

اما اگر شما به لحاظ علمی رشد کنید در شاخه پژوهشی خودتان بین همکاران بین المللی تان شناخته می شوید و به اندازه توانمندی و لیاقت و دستاوردهای علمی تان مورد توجه قرار می گیرید.
حتی اگر در ایران بمانید بازهم شناخته می شوید.
این معجزه هزاره سوم و دنیای ارتباطات هست.

اگر در آینده که کار جدی پژوهشی را آغاز کردید مقالات خوب بنویسید، در جمع هایی که روی موضوع کار می کنند (خارج ازایران) شناخته می شوید.
حتی اگر مجبور شوید اسم یک عده انگل را هم به عنوان نویسنده روی مقاله بیاورید بعد از مدت اندکی اهل فن می فهمند این شما بودید که کار اصلی را انجام داده اید. لازم نیست اعلام کنید و برای خودتان دردسر درست کنید.
اهل فن خود متوجه می شوند.
از کجا؟!
برای این که اگر شما کار علمی  جدی بکنید به نوشتن یک مقاله که بسنده نمی کنید. در همایش های مربوطه در مورد آن سمینار می دهید (انگل ها نمی توانند سمینار دهند چون نمی دانند در مقاله ای که اسماً نویسنده اش هستند چه خبر است. از سمینار دادن هراس دارند چون می ترسند سئوالی پرسیده شود و دست اینها رو شود که نقشی در نگارش مقاله نداشته اند.) 
اگر شما یک پژوهشگر جدی باشید که دغدغه کیفیت مقاله را دارید در جریان نگارش مقاله در مورد پژوهش های قبلی ده ها سئوال برایتان پیش می آید که برای رفع آن با افراد گوناگون از کشورهای گوناگون مکاتبه می کنید. به این ترتیب وقتی مقاله منتشر می شود آنها می فهمند این شما بودید که کارها را کردید.
بعد از انتشار مقاله حتما مقالات مربوط به مقاله شما منتشر خواهد شد. اگر شما یک پژوهشگر جدی باشید آنها را با دقت خواهید خواند. بعد سئوالاتی برایتان پیش خواهد آمد یا ایده هایی برای ادامه کار و شروع پژوهش جدید.  در این زمینه با نویسندگان مقاله مربوطه (که احتمالا در گوشه ای دیگر از کره زمین زندگی می کند) ارتباط برقرار می کنید. این طوری شما به عنوان نویسنده واقعی مقاله شناخته می شوید. اسم شما به عنوان نویسنده این مقاله در بین اهل فن سر زبان ها می افتد.
وقتی برای سخنرانی مهمان می خواهند دعوت کنند نام شما به یادشان می آید نه انگل هایی که خود را بر مقاله شما تحمیل نموده اند.
از همین گوشه ایران هم می توانید همه این کارها را انجام دهید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قهر کردن نه تنها قدرت نمی آورد بلکه موجب ضعف می شود.

+0 به یه ن

یادمه کودک بودم و سر یک مسئله کودکانه (که یادم نیست چی بود) قهر کرده بودم. بزرگ فامیلمان یواشکی گفت «هیچ وقت قهر نکن، اگر قهر کنی از زندگی عقب می مانی.»  بزرگ فامیلمان زن بادرایتی بود. 


فرض کنید که ما با همه کسبه محل قهر کنیم. بیش از آنها ما ضرر می کنیم. باید برای هر خرید مسافتی دورتر برویم. درسته که کسبه محل به خاطر منافع خودشان با ما سلام و علیک می کنند اما این دنبال منافع خودشان بودن نباید ما را دلخور کند. رابطه با اکثر مردم دنیا بر سر منافع هست نه علاقه و عشق و عاشقی. یک آدم خیلی خوش شانس باشد حداکثر ۱۰-۲۰نفر در کل عالم دارد که به خاطر علاقه با او دوست می شوند.  بقیه دنبال منافع خود هستند و بس. درستش هم همینه. 
در روابط خارجی هم همینه. اگر  کشوری -اون هم یک کشور متوسط الحال با اقتصادی نه چندان قوی  و بدون هیچ گونه مونوپولی روی کالاهای استراتژیک- با سایر کشورها قهر کند و قطع روابط نماید خودش ضرر می کند.


زمانی که یک عده مدعی وطن پرستی اما سبک مغز سر یک خط شعر قشرق به پا کردند و می خواستند رابطه با مهمترین کشور ی که هنوز بدون ویزا به آن می توان سفر کرد به هم بزنند فعالان اقتصادی پرمغز این سه استان دنبال آن بودند که باکار اقتصادی و سازندگی هم گرهی از مشکلات اقتصادی کشور بگشایند هم اعتبار بین المللی ایران را بالا ببرند. وطن دوستی یعنی این!


اعتبار پاسپورت هر کشور به تعداد کشورهایی است که بدون ویزا می توان با آن پاسپورت به آنها سفر کرد.
پاسپورت ایرانی از نظر اعتبار در ردیف ٩٧ قرار دارد. وقتی حضرات رگ گردنشان بیرون می زنه و با فحش دادن به ممالک دیگر احساس اقتدار می کنند نتیجه اش همین بی اعتبار تر شدن پاسپورت ایرانی می شه. نتیجه این می شه که مادربزرگ ایرانی برای دیدن نوه اش در فلان کشور باید ساعت ها در گرما و سرما در صف های طولانی بایستد، توهین بشنود و دست آخر جلوی کارمندان کنسولگری از کوچک و بزرگ گردن کج کند تا بلکه ویزایی بگیرد برود نوه اش را ببیند.

لیست معدود کشورهایی که ایرانی بدون ویزا می تواند به آنها سفر کند ببینید.نام برخی را من حتی نشنیده بودم و نمی دانستم کشوری با این نام وجود دارد.

وقتی وضعیت روابط خارجه مان این هست باید قدر روابط با قطر و ترکیه و مالزی را دانست نه آن که تا ته خیار تلخ شد فوری به آنها فحش داد و درخواست قطع روابط کرد.

(همین قطر هم بعضا از ایرانی ها ویزا می خواهد بعضا نمی خواهد. فقط ترکیه بوده که در این چهل سال از ایرانی جماعت ویزا نخواسته.)


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ماسک و عینک

+0 به یه ن

اگر هنگام ماسک زدن بخار سطح عینک شما را می گیرد و درست نمی بینید، به احتمال زیاد ماسک را درست نمی زنید. اگر اون سیم بالای ماسک را خوب تنظیم کنید طوری که بر صورت و بالای بینی شما بچسبد، بخار دهان به سمت بالا نمی رود که به عینک برسد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قصه های مجید

+0 به یه ن

از سریال قصه های مجید که یاد می شه کدام قسمتش اول از همه یادتان می آد؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انتقال آب راه حل مشکلات نیست!

+0 به یه ن

١-سئوال: آیا با انتقال آب از طریق کانال کانی سیب مشکل دریاچه اورمیه قبل از آسیب رساندن به اقتصاد محلی رفع می شود؟

پاسخ: خیر!
این تونل حدود ٦٠٠ میلیون مترمکعب در سال آب منتقل خواهد ساخت. حال آن که برای احیا دست کم ۶میلیاردمترمکعب آب باید به دریاچه افزوده شود. یعنی دست کم ۱۰ سال لازم هست.

٢- آیا با افزودن آب به دریاچه مشکل حل می شود؟
پاسخ: خیر!
میانگذر دریاچه جریان های درون دریاچه ای را مختل نموده است. برای حفظ اکوسیستم دریاچه باید اقدام به ایجاد آب زیرگذر (کالورت) در دوسوی میانگذر نمود.

٣- آیا می توان اطمینان داشت که حقابه دریاچه در مسیر به طور غیرقانونی به سمت مزارع و باغ ها منحرف نگردد؟
پاسخ: خیر. برای جلوگیری از این اتفاق باید روش های کم مصرف کشاورزی به کشاورزان و باغداران آموزش داده شود و تسهیلات لازم جهت تغییر الگوی کشاورزی برای ایشان فراهم گردد.

٤- آیا باید نگران بود که در صورت تخصیص بودجه برای نجات دریاچه مردم سایر استان ها و مناطق کشور توقع و انتظار بودجه برای نجات دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه های محل زندگی خود پیدا کنند؟
پاسخ: خیر. نه تنها نباید نگران دغدغه مندی مردم برای حفظ محیط زیست بود بلکه باید آن را تشویق نمود. آن چه مایه نگرانی منطقی است آن هست که به دلیل از بین رفتن محیط زیست گوشه های مختلف کشور ساکنان آن منطقه ،مشاغل سنتی و منابع درآمد خود را از دست بدهند و مجبورشوند که به حاشیه شهرهای بزرگ کوچ نمایند و یا در شرایط زیر خط فقر به سر برند. هزینه نمودن برای محیط زیست جای جای کشور یک ضرورت هست. هر چه زودتر اقدام شود هزینه ها کمتر خواهند بود. پس چه بهتر که مردم دغدغه مند شوند و خود پی گیر اجرای طرح های مفید برای حفظ محیط زیست محل زندگی خود شوند.
🍀@minjigh 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خطاب به نمایندگان مجلس: نجات دریاچه اورمیه نیازمند بودجه هست.

+0 به یه ن

پنجشنبه هفته گذشته، ۱۳ آذرماه، لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ تقدیم مجلس شده است. در این لایحه بودجه ای که برای احیای دریاچه اورمیه در نظر گرفته شده است تنها ۴۹۸ میلیون تومان است. این لایحه هنوز به تصویب مجلس نرسیده است. بنابراین هر چه زودتر مراتب اعتراض خود را به این بودجه ناچیز برای احیای دریاچه باید به گوش نمایندگان مجلس برسانیم. خواهشمندم این متن را در فضای مجازی دست به دست کنید. باشد که مورد توجه نمایندگان مجلس قرار بگیرد


برخلاف آن چه که برخی مسئولان اعلام نمودند دریاچه ارومیه هنوز احیا نگشته است. در پر آب ترین فصل حجم دریاچه در دوسال گذشته به حدود ۶ میلیارد مترمکعب رسید. این در حالی است که حجم لازم برای احیای دریاچه ۱۲ میلیارد متر مکعب هست. با توجه به میزان هدررفت آب در حوضه دریاچه، اگر در سال های آتی خشکسالی باشد، خشک شدن دریاچه واقعیت تلخی خواهد بود که معیشت میلیون ها کشاورز در حوضه دریاچه را به خطر خواهد انداخت چرا که خشک شدن دریاچه منجر به تبدیل مزارع و باغ ها به شوره زار لم یزرع می شود. به این ترتیب چند میلیون نفر به حاشیه نشین ها شهری اضافه خواهد بود. هرچند این نوشته سیاسی نیست اما نمی توان از تبعات اجتماعی و سیاسی شوم افزوده شدن چند میلیون حاشیه نشین نا آشنا به مهارت های زندگی شهری چشم پوشید.


با توجه به این تبعات لازم هست بودجه کافی برای احیای دریاچه منظور گردد. مبلغ ۴۹۸ میلیون حتی برای خرید یک دستگاه خودروی مناسب برای سرکشی به روستاهای صعب العبور منطقه (به منظور آموزش روش های کشاورزی کم مصرف) نیز کافی نیست!  


در بودجه سال ۱۴۰۰ مبلغ ۹۵ میلیارد  تومان (حدود ۲۰۰ برابر بودجه دریاچه) برای تیم پرسپولیس و مبلغ ۶۹ میلیارد تومان برای تیم استقلال در نظر گرفته شده است. این در حالی است که علی الاصول تیم های فوتبال خود نهادهای پولساز هستند و نیاز به دریافت بودجه دولتی ندارند. در اغلب کشور های دنیا،  دولت از باشگاه های فوتبال مالیات هم می گیرد تا صرف رفع  نیازهای ضروری کشورنظیر حفظ محیط زیست نماید. آیا انتظار بیجایی هست که بودجه در نظر گرفته شده برای این دو تیم به یک چهارم مبلغ پیشنهاد شده تقلیل یابد و مابقی به احیای  دریاچه اورمیه  و  دریاچه هامون و هورالعظیم اختصاص یابد؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

حقایق تلخ در لایحه بودجه سال ۱۴۰۰

+0 به یه ن

٤٩٨ میلیون تومان دردلایحه بودجه سال ١٤٠٠ برای دریاچه اورمیه اختصاص داده اند. ١٧ برابر آن به بنیاد "فرهنگی شهید سلیمانی " اختصاص داده اند. دختر سردار سلیمانی گفته این پول را به حل مشکلات مردم اختصاص دهید.
راست گفته. دریاچه اورمیه اگر خشک بشه، چند میلیون نفر با دست خالی باید آواره بشوند. دریاچه اورمیه برای احیا به بسی بیش از یک هفدم بودجه بنیاد فرهنگی شهید سلیمانی نیاز داره!

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از بوسه پیامبر بر دستان پینه بسته کارگر تا ....

+0 به یه ن

وقتی من کودک بودم تکریم  کارگران  و قشر زحمکتش  به طور زبانی و در حرف، خیلی «مد» بود. صبح تا شب کانال های  صدا وسیما در مورد ارزش کارگر و قشر زحمتکش و «کوخ نشین» و ..... می گفتند.

در مدرسه هر از گاهی سرکوفت می زدند که تحصیل رایگان ما از برکت کار کارگران زحمتکش هست که خود از بسیاری نعمات زندگی بی بهره هستند.
دایم یاد آوری می شد که یک موی سر «کوخ نشینان» به همه «کاخ نشینان» عالم برتری دارد.
دایم یادآوری می شد که پیامبر اسلام بردستان پینه بسته کارگری بوسه زد.
متن سخنرانی بنیانگذار جمهوری اسلامی در روز کارگر در این سایت هست. با خواندن مطالب آن متوجه می شوید حرف هایی که آن زمان زده می شد از چه جنس بود.


درنتیجه در ۴ سال پیش وقتی در خبرها خواندیم که کارگران معدنی در تکاب به خاطر اعتراض شلاق خورده اند شوکه شدیم! از این شوک من هنوز بیرون نیامده ام. نشان به آن نشان، که هر از گاهی باز هم در مورد این اتفاق شوم در وبلاگ با کمال ناباوری می نویسم.
دست کم چهار سال پیش در  سایت میدان این گونه خبرها را منعکس می کردند. اما ظاهرا بعد از این که این سایت رفع فیلتر شده  علاقه اش را از مسایل کارگری ایران از دست داده و بیشتر در مورد مسایل کارگری آمریکای لاتین می نویسد.

هر چند در سایت میدان و سایر سایت های ایرانی چندان منعکس نمی شود اما گویا امسال هم  در چند مورد جدید، کارگران را  شلاق زده اند. یک موردش هم  اخیرا اتفاق افتاده. البته معلوم نیست که چرا! اون کسی (علی ربیعی، سیاستمدار اصلاح طلب، سخنگوی فعلی دولت و وزیر آقای خاتمی) که به جرم توهین به وی کارگر شلاق خورده، انکار می کند که شکایت کرده.
سایت های داخل ایران اصل خبر را منتشر نکرده اند اما همگی انکاریه آقای علی ربیعی را منتشر کرده اند.


خلاصه این که این اوضاع حتی جرج اورول را هم شوکه می نمود. این حقیر ساده اندیش  خام که جای خود دارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

صلح و پرهیز از مقابله به مثل در جنگ واقعی و جنگ تبلیغاتی

+0 به یه ن

در این درگیری های اخیر آزادسازی مناطق تحت اشغال ارمنستان، استراتژی آذربایجان به گونه ای بود تا انسان ها-به خصوص غیر نظامی ها- کمتر کشته شوند. وقتی می خواست شهری یا روستایی را آزاد سازد، نیروهای خود را در شمال و جنوب و شرق آن شهر یا روستا مستقر می ساخت اما راه ارتباطی آن را با ارمنستان مسدود نمی کرد. اندکی صبر می نمود تا حاضران در آن شهر یا روستا، آن را ترک کنند سپس نیروهای خود را به آن شهر یا روستا گسیل می داد. بیشتر غیر نظامیانی که در این درگیری ها اخیر کشته شدند دراثر بمب هایی بود که پاشینیان در  گنجه  بر سر مناطق مسکونی ریخت. هدف پاشینیان از این کار تحریک آذربایجان به مقابله به مثل بود.ارمنستان و روسیه قراردادی دارند که بنا به آن اگر ارمنستان مورد حمله واقع شود روسیه به طرفداری ارمنستان وارد میدان می شود. 

البته چون قره باغ بنا به معاهدات بین المللی جزو خاک جمهوری آذربایجان هست عملیات آزادسازی آن حمله به خاک ارمنستان حساب نمی شد و درنتیجه روسیه هم وارد میدان نشد. اما اگر به تلافی بمباران گنجه توسط پاشینیان، جمهوری آذربایجان به شهرهای ارمنستان حمله می کرد روسیه نیز به طرفداری ارمنستان به آذربایجان حمله می کرد. طبعا آذربایجان از روسیه شکست می خورد. خوشبختانه آذربایجان خویشتنداری کرد.

 الان حدود دو هزار نیروی روس در قره باغ به عنوان صلحبان مستقر شده است. قرار هست ۵ سال دیگر از این منطقه خارج شوند. آیا ۵ سال بعد -همان طوری که در توافقات سه جانبه آمده- نیروهای روس منظقه را ترک می کنند؟ روسیه هست و ارتش دو میلیون نفره تا دندان مسلحش!  عملا  در آن منطقه هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد. کسی هم نمی تواند جلودارش شود. حتی بهانه هم لازم ندارد! به هر حال به نظرم می رسد هر چه قدر گفتمان جنگی کمتر باشد و گفتمان صلح از این پس غالب شود،
  ۵ سال بعد فشار بین المللی برای خروج روسیه بیشتر خواهد بود و سیاستمداران باکو دست بازتری خواهند داشت که برای اخراج نیروهای روس از منطقه مانور دیپلماتیک دهند.
من فکر می کنم در این مقطع بیشتر به صلاح و مصلحت هست که  آذربایجانی ها فکرشان را بدهند به بازسازی مناطق ویران شده و دیگر از جنگ و اختلاف نگویند. (در این سی سال که قره باغ در اشغال بوده، آثار تاریخی منطقه را ویران کرده اند. این ویرانی ها مختص مساجد نبوده. سالن های کنسرت و مراکز فرهنگی هم که به اسم شخصیت های فرهنگی و شعرای ترک بوده ویران کرده اند. به زیر ساخت ها هم نرسیده اند. راه های منطقه  در سی سال رو به ویرانی گذاشته. این روز ها هم که دارند شهرها را تخلیه می کنند پشت سرشان  در جاده ها مین کاشته اند.  درخت ها را بریده اند. خانه ها را دارند آتش می زنند. تیرهای برق را واژگون می کنند.  خلاصه این که کلی کار بازسازی در پیش رو هست.) به نظرم صلاح نیست بعد از این حرفی از جنگ زده شود  یا وقت صرف این شود که پاسخ تحریکات تبلیغاتی داده شود. همان طور که آذربایجانی ها  هوشمندانه در مورد بمباران مناطق مسکونی گنجه مقابله به مثل نکردند ای کاش  در جنگ تبلیغاتی هم مقابله به مثل نکنند.  به نظرم می رسد این جنگ تبلیغاتی  هم مثل همان بمباران  تله ای است برای  تحریک آذربایجانی ها به مقابله مثل  و به دست آوردن بهانه ای برای نگه داشتن بیشتر روس ها در آن منطقه.باید با هوشمندی از مقابله به مثل حذر کرد.


وقتی جمهوری آذربایجان عملیات خود را برای آزادسازی مناطق اشغال شده آغاز کرد یک عده در همین تهران و همچنین از میان ایرانی های مقیم غرب در طرفداری از صلح نوشتند. بانو گلشیفته فراهانی در طرفداری از ارمنستان برنامه اجرا کرد. در آن هنگام دم از صلح زدن به معنای فشار آوردن بر زنان و مردانی بود که سی سال پیش با خشونت از خانه و کاشانه خود بیرون رانده شده بودند. (خشونت که می گم به معنای کشته شدن ۳۱ هزار  غیر نظامی (زن و کودک و مرد سالخورده و ...) به  فجیع ترین شکل ممکن بود.) 
در آن هنگام دم از صلح زدن ، دعوت به ادامه سکوت در برابر ظلم بود. در آن هنگام دم از صلح زدن، به معنای خفه کردن مردمانی بود که شما شرح زندگی شان را در  فیلم مستند ساخته آقای بابک شیرین صفت می بینید.  
با خودم فکر کردم اگر مرا با زور از خانه و کاشانه ام بیرون کنند چه می کنم!؟ بعد دیدم مقایسه درستی نیست. مرا اگر از خانه ام هم بیرون کنند از کارم بیرون نکرده اند. معلوماتم را از بین نبرده اند. هویتم را از بین نبرده اند. می توانم به کارم در این شهر یا شهری دیگری ادامه دهم و دوباره خانه بخرم. ولی وقتی یک عده کشاورز را از خانه  و مزرعه و باغ خود که نسل ها در آن زیسته اند بیرون می کنند آنها را از ریشه می کنند. کشاورزی دانش بومی وسیعی می خواهد اما این دانش در زندگی شهری برایشان کار آفرین نمی شود. تبدیل می شوند به حاشیه نشینان بی تخصصی که نمی توانند در شهر ها هم جذب شوند و خود را با زندگی شهری سازگار کنند  و دوباره خانه مناسب بخرند. مسئله تنها بیرون شدن از خانه نیست. بسی فراتر از این هست.
الغرض! اونهایی که وقتی فرزندان این آوارگان برای باز پس گیری خانه و سرزمین شان می جنگیدند دعوت به صلح می کردند اکنون کجایند؟! الان وقت دعوت به صلح هست. الان وقت فراموشی گذشته های تلخ و نگاه به آینده هست.


پی نوشت: من فکر نمی کنم با حرف های قشنگ اما غیر واقعی زدن گذشته ها ی تلخ فراموش می شه و صلح برقرار می شه. فکر هم نمی کنم که با گفتن این که این دو قوم خیلی شبیه هم هستند اختلاف ها را کنار بذارند و با هم خوب بشوند. اما اگر مادران  و پدران بدانند که برای بهبود آینده فرزندانشان گذشت  لازم هست، گذشت می کنند. نه به خاطر آن که طرف مقابل سزاوار گذشت هست بلکه به این علت که فرزندانشان سزاوار آرامشند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جدایی طلبی در کالیفرنیا؟!

+0 به یه ن

همان طوری که می دانید کالیفرنیا ایالت عزیزدردانه و ثروتمند ایالات متحده آمریکا در کرانه غربی آن قرار داره. شهرهای سان فرانسیسکو و سن حوزه و لس آنجلس در این ایالت هستند. دانشگاه های استنفورد و برکلی و..... دراین ایالت هستند. هالیوود هم همین طور. سیلیکون ولی معروف هم همین طور.

زادگاه گوگل هست. زادگاه HP هست. زمین  های کشاورزی زرخیزی هم دارد. در واقع منبع اصلی در آمدش کشاورزی است نه صنایع معروفش!
این ایالت قبلا جزو خاک مکزیک بود. پس از چند جنگ در نیمه دوم قرن ۱۹  به ایالات متحده آمریکا ملحق شد.
همان طوری که باز می دانید در آمریکا مهاجران مکزیکی و اسپانیایی-زبان های بسیار هستند: حدود ۲۰ درصد جمعیت آمریکا.

حالا فرض کنید یک مسابقه ورزشی بین مکزیک و آمریکا برگزار شود و چند نفر هم از این اسپانیایی زبان ها بگویند که کالیفرنیا باید به مکزیک پس داده شود. یا فرض کنید یک عده در آمریکا در فضای مجازی این حرف ها را بزنند. فکر می کنید واکنش نهادهای امنیتی آمریکا چه خواهد بود؟ فکر کنم به صورت یک جوک به آن می نگرند و کسی را هم دستگیر نمی کنند. نه به خاطر این که  آمریکایی ها خیلی به آزادی بیان اهمیت می دهند. ادعای آزادی بیانشان را من خیلی جدی نمی گیرم چون در خود آمریکا دیده ام که سایت های مربوط به استفاده از اورانیم تخلیه شده در سلاح های آمریکایی را سانسور می کنند! آره! وقتی واقعا به مسایل جدی امنیتی خود و نقض حقوق بشر جدی از جانب حکومت شان می رسند خیلی برخوردشان با حکومت های دیکتاتوری فرق ندارد. اما آن گونه شعار های جدایی طلبانه  و .... را به شوخی خواهند گرفت. حتی یک سوژه برای سازنده های کارتون سیمپسون ها می شه که کمی دست بیاندازند.

چرا در ایالات متحده آمریکا نسبت به این گونه اظهارات واکنش شدید نشان نمی دهند؟! چون از خودشان مطمئن هستند! کمتر دارنده پاسپورت آمریکا مایل می شود شهروندی آمریکا را بگذارد و شهروند مکزیک شود ولو این که زبانش اسپانیایی باشد و به آداب و رسوم و فرهنگ اسپانیایی دلبسته باشد. در مقابل، صدها هزار مکزیکی نقشه می کشند که هر طور شده خود را به آمریکا برسانند و شهروند این کشور شوند. چرا؟! برای این که اولا اقتصاد آمریکا خیلی بالاتر از مکزیک هست. ثانیا اسپانیایی زبان در آمریکا آزادی تام برای به کار بردن زبان خود و برگزاری آداب و مراسم خود دارد.
در نتیجه هیچ ترسی که از جدایی طلبی کالیفرنیا در ایالات متحده ندارند  و اگر کسی هم چنین چیزی بگوید او را خفه نمی کنند. فقط به ریش یا گیسش می خندند.





اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل