نوشتاری از سال 1321 هجری شمسی

+0 به یه ن

در زمان جنگ جهانی دوم و پس از خروج رضا شاه از ایران گویا فضای سیاسی در ایران کمی باز تر شده بود. در این فضا احزاب زیادی پدید آمده بودند. در آن زمان آقای مهندس بازرگان که از سیاست دوری می گزید و به کار تدریس می پرداخت کتابچه ای منتشر کرد به عنوان "بازی جوانان با سیاست". نسبتا نوشته معروفی است. سایت اصولگرای صاحب نیوز متن کامل آن رامنتشر نموده. اگر خواستید آن را در اینحا بخوانید. من فعلا نه به نتیجه ای که آقای بازرگان در نوشته اش می رسد کار دارم و نه به انگیزه آن سایت اصولگرا از انتشار این متن. (انگیزه شان هرچه باشد دستشان درد نکند که چنین متن تاریخی مهمی را در دسترس همگان گذاشتند).  در مورد این متن در نوشته بعدی ام هم بحث خواهم کرد. فعلا بخش هایی از این متن به قلم مهندس مهدی بازرگان را در زیر منتشر می کنم.

مهندس مهدی بازرگان در سال 1321 هجری شمسی:
"اما یقینا توجه کرده اید که در انواع مختلف علوم بتدریج که از ریاضیات به فیزیک و شیمی و بعد به طبیعیات مربوط به مواد زنده میل می کنید و وارد جغرافیا و تاریخ می شوید و پس از آن به اقتصاد و روانشناسی و جامعه شناسی و بالاخره به علوم سیاسی می رسید رفته رفته رویه (esprit) عوض می شود. امروز در همه جا پژوهش به طریق علمی و متدیک به عمل می آید ولی اگر در ریاضیات اساس قضایا فرض است و استدلال و علم صد درصد نظری می باشد در علوم بعدی بتدریج بر اهمیت نسبی مشاهده و تجربه افزوده می شود و اگر در فیزیک و شیمی گاهی به یک آزمایش اکتفا می کنند و آن را کلیت می دهند در علومی که ارتباط با موجودات زنده و مخصوصا با فرد و اجتماع انسان پیدا می کند اولا فرض دیگر از بین رفته هر موضوعی متکی بر واقعیات می شود ثانیا برای استنباط یک مطلب باید دائما بر تعداد موارد تجربه افزوده حکم را طبق حساب احتمالات از روی نمونه متوسطی که از بررسی نمونه های کثیر انتخاب شده باشد استخراج کرد. یعنی در علوم حیاتی و بشری و اجتماعی که سیاست آخرین فصل آن می باشد موضوع آزمایش و عمل اساس کار می گردد و شناسایی و آزمایش اجتماع جز با ورود در اجتماع و عمل کردن مکرر و ممتد در آن میسر نمی گردد. از طرف دیگر اگر در ریاضیات در همه جای دنیا دو دوتا چهار تا می شود و قوانین فیزیک و شیمی در مورد عناصر و ترکیبات نقاط مختلف زمین یکسان بیان می شود عناصر و افراد زنده بنا بر تنوع و ترکیب و تغییری که دارند و عکس العمل هایی که با محیط و همنوع های خود مبادله می نمایند هر یک در هر مورد شخصیت متمایز پیدا می کنند و قوانین مربوط به انسان و اجتماع انسان را که مفصل ترین موجود زنده است نمی تواند بدون در نظر گرفتن عامل های زمان و مکان بطور ثابت و یکنواخت در جمیع موارد اجرا نمود. حقایق و مصالحی که در یک محل نتیجه ی مطلوب داده است تقلید آن در محل دیگر ممکن است نتیجه ی معکوس ببخشد. خلاصه آن که سیاست هم علم است اما علمی است که چه در استنباط و استخراج و چه در استعمال و اجرای اصول آن شناسائی تجربی واقعیات و ممارست و سابقه در عمل شرط اساسی می باشند."

...

"فرد حزبی شدن هم البته کار آسانی نیست، تربیت و تمرین قبلی لازم دارد. ...."

"ملاحظه می کنید که سیاست آنقدرها امر پیش پاافتاده ساده ای نیست که از عهده ی هر کس و در هر سن و مقام برآید. درست است که خیلی ها حتی کسانی که از بنده و شما بیسوادتر و نفهم تراند حکومت و سیاست می کنند و هیکل غلط انداز خوبی بخود می گیرند. اما اگر مشاغل عادی مانند خیاطی و زرگری و معماری که بوسیله ی افراد نسبتا متخصص انجام می شود کم و بیش خوب اجرا می گردد سیاست چون کار سر راستی نبوده ملاک و محک ساده ای برای تشخیص خوب و بد آن بدست نمی دهد فوق العاده بد اجرا می گردد و بیش از آن چه ما از لباس و انگشتر و ساختمان اطاقمان شکایت داریم حکومت و سیاستمان خراب می باشد.
شاید سهل و ممتنع ترین کار دنیا همین کار سیاست و حکومت باشد که در بادی نظر آسان می آید و هرکس هرقدر جاهلتر و بی بهره تر خود را واردتر تصور می نماید. اتفاقا در اجتماعات فاسد و جاهائیکه از زیر کار در رفتن و متاع قلب جازدن رواج باشد اداره کار و عمل ریاست و سیاست دو صد چندان مشکل می شود زیرا که مدیر مسئول باید آشنا به تمام رموز بوده شخصا مباشرت در تمام قسمت ها را بنماید و فوق العاده باید صاحب سیاست و تدبیر و حوصله باشد."


"این که در ایران غالب حکام و زمامداران مصدر اقدامی نمی شوند و آن هائی که در پست های حساس مدت مدید دوام می آورند محافظه کاران و بی بو و بی خاصیت ها هستند برای این است که بخوبی حس کرده اند دست زدن به ترکیب یک دستگاه یا یک محل کار بسیار مشکل بوده دردسرهای عجیب پیش می آورد بنابراین با جهالتی که از رموز عمیق و معضلات دقیق کارها دارند و با ضعف شهامتی که در خود می شناسند مصلحت را چنین تشخیص می دهند که خود و کار را به جریان طبیعی روز واگذار نمایند و دست به ابتکار و اصلاحی نزنند. به این ترتیب شما چگونه می خواهید از مدرسه بیرون نیامده سیاستمدار اجتماع باشید، سیاست تا آنجائی که کلی گفتن و اصلاحات خواستن است دو سه ماده بیش ندارد و همه کس آنقدر شنیده و خوانده است که مثل در دبستان از بر دارد. اما وقتی پای عمل یعنی تشخیص دقیق و صحیح موارد اصلاحی و اتخاذ تدابیر اجرائی و انتخاب افراد مناسب صالح پیش می آید اشکالات عظیم مثل کوه بزرگی جلوی راه را سد می کند. آن وقت است که معلوم می شود پهلوان شجاع بصیر کار کشته لازم است و کار هر بز نیست خرمن کوفتن!

خواندن یک مقاله و استماع یک سخنرانی کافی نیست شخص را به عالی ترین و مرموزترین مشاغل اجتماع وارد کند. به فرض آنکه شخص استعداد درک صحبت و فهم مطلبی را پیدا کرده باشد از آنجا تا احاطه به تمام جوانب و آثار موضوع و اجازه صدور رأی و تشخیص خیلی راهست! مطالب اجتماعی و سیاسی مثل جمع و تفریق ریاضی مسائل ساده ای نیست که فقط یک فرض و یک جواب داشته دو دوتا چهار تا بشود. چون راجع به آدمیزاد است که میلیون ها نفر دارد و هر نفر به حسب وضع و محل هزاران حال پیدا می کند و از هر سو عوامل طبیعی و سیاسی متضاد روی آن اثر می نماید. حساب کنید چندین بی نهایت ترکیب بندی (کمبینزون) می شود ساخت و هر مسئله چقدر جواب دارد؟!"

.....
"هر قدر این حس بیشتر در جامعه ای قوت داشته باشد اعتماد و استحکام آن جامعه بیشتر خواهد شد و افراد در هر مقام و منزلتی که باشند سر بلند و خوشحال بوده کسانیکه مانند جراح و مهندس و تاجر و کشاورز دارای مشاغل بسیار ضروری شریف با در آمد هستند هجوم به صندلی های وکالت و وزارت نخواهند آورد و سنگرهای حساسی را که عهده دار شده اند در حین جنگ به طمع پست فرماندهی خالی نخواهند کرد.
در این مملکت بالاخره مجموع پست های وزرات و وکالت و سیاست به نصف هزار تا نمی رسد. در صورتیکه به صنعتگر و برزگر و طبیب و حسابدار مهندس و معلم و محقق و غیره هزاران هزار احتیاج داریم. پس این چه سیاست غلط و چه خیانت عظیمی است که تمام درس خوان های ما خواب سیاست و ریاست را ببینند!"

مینجیق: به این مطلب آخری انتقاد دارم. البته انتقاد حاشیه ای. حاشیه ای که به نظر من از متن سخن هم مهم تر هست.
همان زمان که بازرگان این متن را می نوشته در کشوری مثل امریکا یا انگلیس که به طور جدی با حزب اداره می شده موسسات مطالعات استراتژیک بسیاری بوده که کارشناسان علوم سیاسی متعددی در استخدام داشته. اونهایی که به سیاست اشتغال داشتند که محدود به وزیران و نمایندگان مجلس نبودند.
تا این گونه موسسات فعال وکارآمد نباشند فعالیت حزبی هم به چیزی بیش از "تشدید کیش شخصیت" نمی انجامد


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روز جهانی زبان مادری مبارک

+0 به یه ن

امروز روز جهانی زبان مادری است. 
جمعه که ان شالله می رویم در انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان شرکت می کنیم. به کسانی رای می دهیم که هر چند شاید خیلی از عقاید و کارهایشان را نپسندیم  (تعداد کسانی که در بین کاندیداها می پسندیم خیلی کمه) به روند  عادی سازی روابط با دنیای خارج و کشورهای پیشرفته سنگ نیاندازند.
روابط دیپلماتیک گسترده با ممالکی که کمابیش در داخل مرزهای خود  (حتی اگر شده به ظاهر،  حتی شده از روی ریا و تظاهر) به بیانیه حقوق بشر و بیانیه حقوق زبان مادری  و کنوانسیون حقوق زنان پایبند هستند برای فعالان حقوق مدنی در این عرصه کمابیش مفید خواهد بود. دست کم یه کوچولو به منظور آبروداری.

البته برای نزدیک شدن  به وضعیت ایده ال باید جریانی سیاسی نو در چارچوب قوانین و خط قرمزهای کشور شکل بگیرد. از روز بعد از انتخابات باید به فکر جریانی نو باشیم. از این جریان اصلاح طلب فعلی خیلی انتظار نباید داشته باشیم. توانمندی و دید لازم برای این که برای مسایلی مثل حقوق زبان مادری یا حقوق زنان یا حقوق اقلیت ها کار زیادی بکنند. اصلا این افراد متعلق به جناح اصلاح طلبی توی این باغ ها نیستند! خودمان را زیاد با آنها خسته نکنیم که دغدغه شان از بیخ چیز دیگری است.

 جریانی نو لازم هست.
از ویژگی های جریان نو همراهی و میدان دادن به فعالان عرصه های حقوق زبان مادری، حقوق زنان, حقوق اقلیت ها، حقوق معلولان و حفظ محیط زیست و حقوق حیوانات باید باشد. فعالان این عرصه ها هم باید بیاموزند که با همدیگر تعامل کنند. حس نکنند جای هم را تنگ کرده اند. مثلا فعال حقوق زبان مادری نباید به فعال حقوق زنان یا محیط زیست بتازد که چرا نمی آیی در عرصه ای که از نظر من مهم تر هست فعالیت کنی (و برعکس). انرژی را نباید این طوری با این نوع اصطکاک ها بین فعالین مدنی در عرصه های مختلف هدر داد. همسویی این جریان های مدنی توان و قدرت هرکدام را بالا خواهد بود. اگر ائتلافی بین آنها تشکیل شود نیرویی فراهم می شود برای تغییرات اساسی مثبت در چارچوب همین خط قرمزها و قوانین موجود. ریسک و هزینه آن قدر زیادی هم نخواهد داشت
 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

موتور متحرکه جریان سیاسی نو

+0 به یه ن

داشتم فکر می کردم عده زیادی از همنسل های ما هستند که یواش یواش بچه هاشون بزرگ می شوند و سرشان خلوت تر می شه
به زودی
دنبال یک مرضوع جدی برای سرگرمی خواهند بود

خیلی هاشون هم می روند سراغ ادامه تحصیل و گرفتن یک لیسانس یا فوق لیسانس نو
ااگر حدود ده درصد این افراد با هدف بالا بردن آگاهی سیاسی خود و یا احیانا فعالیت سیاسی بروند و در رشته های علوم سیاسی تحصیل کنند کلی دانش سیاسی عمومی جامعه بالا می رود

منظورم از دانش سیاسی دعواهای معمول "این جناح زد توی آن جناح" نیست

سیاست به عنوان یک علم منظورم هست

اگر دانش سیاسی عمومی جامعه فراتر رود می توان امید داشت که در آینده کاندیداهای لایق تری داشته باشیم و مردم هم آنها را شناسایی کنند و روانه مجلس نمایند.

هر دانشجوی علوم سیاسی می تواند به ده ها نفر دور و بر خود آگاهی ببخشد.

بُرد نوشتار زیاده
می شه در مورد این که خانم های همنسل ما می توانند در این سن به این طریق جریانساز باشند در فضای مجازی نوشت
مخاطب خودش را پیدا می کنه
از سوی دیگه می شه پای صحبت دوستان و همسالان که می نشینیم کاملا جا بیاندازیم که
"از ما نگذشته" !
آینده ما جلو ماست.
می شه به رشته تحصیلی نو هم فکر کرد! می شه به فعالیتی نو هم فکر کرد! می شه بعد از این جریانساز هم شد!

خوشبختانه همنسلان ما بر عکس نسل های قبل این فرهنگ را دارند که به هم القا می کنند که "از ما نگذشته"! همدیگه را هم در شروع اهداف جدید تشویق می کنند!
اما بیشتر هدف هایی که صحبت می شه از نوع شخصی هست: مثل ورزش یا مطالعه یا هنر.

گاهی هم کارهای خیریه!
که البته همه خوبند!

اما خوبه در کنار اونها به دست بینش سیاسی یا حتی فعالیت و یا حتی جریانسازی هم مطرح بشه.
برخی هم این طوری با این نوع فعالیت ها بیشتر به وجد می آیند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بهتر از هیچ چی!

+0 به یه ن

حالا که گویا مسئولین رده بالای مملکت-به هر دلیلی- مایل هستند که از روابط خارجی با غرب اندکی تنش زدایی بشه و وزیر خارجه با کفایت کشورمان آقای ظریف هم در این راه گام هایی برداشته امیدوارم مجلس بعدی با این روند همگام باشه و از این روند حمایت کنه. اگر من و شما شرکت فعال نکنیم  مجلس به دست تندروان می افته که این روند را کند تر می کنه.
 ما در این دنیای قرن 21 نمی توانیم به دور خودمان دیوار بکشیم. ناگزیر از تعامل سازنده با کشورهای دیگه هستیم. برای این که نفت مان را به قیمت بفروشیم به روابط بی تنش خارجی نیاز داریم. برای این که تکنولوژی های استخراج نفت مدرن را  وارد کنیم که استخراج نفت را به صرفه و آلودگی محیط زیست ناشی از آن را کمینه می کنه به روابط خارجی نیاز داریم. برای احیای دریاچه اورمیه و سایر دریاچه ها و رودخانه های نزار کشورمون نیاز داریم با  متخصصان کشورهای دیگه همکاری وسیع کنیم. وووووو
پس بیایید انتخابات مجلس را جدی بگیریم و به کسانی رای بدهیم که زیاد تند رو نیستند و با دولت در راه تنش زدایی از  روابط خارجی همراهی می کنند.
واقعیتش اینه اگه عده خانم های نماینده مجلس که زیاد تندرو نیستند و در جهت احقاق زنان (ولو در حد شعار) تلاشی می کنند وجهه بین المللی مان بالا می ره. اگر مشارکت زنان در مجلس کم باشه یا نماینده های زن خود در زن ستیزی سرآمد باشند در اذهان عمومی بین المللی تنها حکومت مورد سرزنش قرار نمی گیره. مردان ایرانی هم به جرم مردسالاری و زنان ایرانی به جرم خمودی و تن دادن به توسرخوری  و عدم تلاش برای بهتر شدن وضعیت شان نیز سرزنش خواهند شد.
 چشمم آب نمی خوره حضور زنان اصلاح طلب در مجلس خیلی هم در بهبود وضعیت زنان در عمل موثر باشه. حداکثر یکی دو قدم لاک پشتی می ره جلو . ولی از جهت وجهه بین المللی برای "مردم" ایران مهم هست. ما در این برهه به این وجهه بسیار نیازمندیم. اگر روابط خارجی بهتر بشه، تاجر و یا تولید کننده  یا استاد دانشگاه یا هنرمند یا ورزشکار ایرانی می خواد با همتای خودش در کشورهای پیشرفته  تعاملات بیشتر  و  نهادینه تری داشته باشه. اگر اونها تصویرشان این باشه که این فرد از فرهنگ و کشوری هست که چند تا نماینده زن هم در مجلسش هست که داره برای حقوق زنان (دست کم) شعار  می ده  با او حس همذات پنداری می کنند. اگر نباشه او را فردی از یک فرهنگ عجیب قرون وسطایی می پندارند که با او پای میز معامله و مذاکره و همکاری نشستن مسئله ساز می تونه باشه.
من یک نگاهی به لیست 30 نفره اصلاح طلبان در تهران کردم. 27 درصدشان خانم هستند.  بین شان خانم سهیلا جلودار زاده را از قبل می شناختم و تصمیم هم داشتم به او رای بدهم.
خانم فهمیده و شجاعی هست. اما اگر دل شیر هم داشته باشد به تنهایی راهی پیش نمی برد. باید همفکرانی در مجلس داشته باشد که با هم جمعی بسازند و همدیگر را حمایت کنند تا دیده شوند. بقیه خانم های لیست را نمی شناختم. در اینترنت جست و جو کردم و دیدم از آن جهت که مد نظر من هست بد نیستند. می توانند با حضورشان در مجلس و شعارهایشان در دفاع حقوق زنان (ولو این که هرگز عملی نشود) فضای زن ستیز مجلس های قبلی را اندکی تعدیل کنند. دست کم تیپی دارند که اگر بار دیگر خدانکرده اسید پاشی شد در دفاع از قربانی و لزوم پی گیری قانونی دو سه کلمه حرف بزنند. تیپی نیستند که هم و غمشان را بذارند بر سرکوب کردن سینماگران زن و تشدید ادبیات زن ستیز.  می خواهم به آنها رای دهم. اسامی آنها به ترتیب زیر هست.:
فریده اولاد قباد
سهیلاجلودارزاده
فاطمه السادات حسینی
فاطمه ذوالقدر
فاطمه سعیدی
پروانه سلحشوری
طیبه سیاووشی
پروانه مافی

باز هم تحقیق می کنم ببینم چه کسی را می شه به این لیست افزود

از تبریز خانم زهرا ساعی کاندید شده. اون هم به نظر بد نمی آد. اگر در تبریز بودم به او رای می دادم. با سایر خانم های اصلاح طلب یک جا باشند می شه امید داشت که چند تا هم شعار دفاع از حقوق زن بدهند. دست کم در حضور آنها سایر زنان مجلس و آقایان کمتر سخنان ضد زن بر زبان خواهند راند. به شرط این که تعداد شان کم نباشه.
سایر لیست اصلاح طلبان از تبریز از این قرارند:
پزشکیان الموسوی عباس زاده اسلامی بی مقدار (و دست آخر زهرا ساعی).

 اورمیه  یک کاندیدا داره به اسم خانم الهه سرشار که متولد سال 1363 که فوق لیسانس ریاضی محض از دانشگاه تبریز گرفته. جزو لیست اصلاح طلبان هست. بد نیست به او هم فرصتی داده باشه.

فعلا بریم به این ها رای بدیم ببینیم چی می شه! اما شما رو به خدا بیایید تا انتخابات بعدی مجلس (چهار سال دیگه) فکرهامونو  وعقل هامونو روی هم بریزیم به یک پارادایم و راهکار درست و حسابی برسیم که پاسخگوی نیازهایمان باشه. دفعه بعد کاندیداهایی با شعار های مطلوب تر و سنجیده تر داشته باشیم. کاندیداهایی با فکر و عمل قوی تر.
 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دشمن درجه یک ما: خرافات (نه فرد یا گروه خرافی)

+0 به یه ن

مینجیق: این شعار چه طوره؟

مرگ بر خرافات
چه تاروت و چه طامات
به نظرم در طول این چهار پنج هزار سال مدنیت مردسالارانه بزرگترین دشمن زنان خرافات بوده. بیشترین ضربه ها را زنها از خرافات خورده اند و می خورند. هر چی زنان بدبخت ترند به خرافات بیشتر گرایش پیدا می کنند و خرافات هم بدبخت ترشان می کنه
در عجبم که چرا زنها فمینیست ها به اندازه کافی برای مبارزه با خرافات کمر همت نبسته اند؟!
حتی از آتوهای دست آنتی فمینسیت ها همین گرایش های خرافی (البته از نوع نیو ایج) در بین برخی از فمینیست هاست

حتی به نظرم مردهایی که به دفاع از حقوق زنان می پردازند در جهت مبارزه با خرافاتی که زنان را فلج می کنه اعصابشان را به هم می ریزه فعال تر هستند تا خود بانوان فمینیست
نمونه از دست آویزهای آنتی فمینبیست ها که فمینیست ها را ضد علم می خوانند
http://www.breitbart.com/london/2015/06/17/feminists-and-pc-cultists-are-now-anti-science-as-the-left-embraces-superstition
هری پاتر:

تعریفتون از خرافات چیه؟ فکر کنم مرز بین خرافات و اعتقادات اقلا در جامعه ی ما خیلی نامشخصه! خیلی وقتها که بحث بر سر جادو و جن و... هست وقتی کسی مخالفت می کنه که مشکلات زندگی ما تقصیر خودمونه و نه جادوگری و... اینطور پاسخ میدهند که من از فلان روحانی که معتبر هم هست پرسیدم و گفت جادو واقعیت داره و از این حرفا! وقتی سعی می کنی با منطق و دلیل قانعشون کنی کم کم نوع نگاهشون نسبت بهت عوض میشه انگ مرتد بودن واینا بهت میزنن و بعد طردت می کنن. خب خیلیا دوست ندارن طرد بشن و یا شنونده هاشون کم بشه و یا فکر می کنن این هم یه خط قرمزی هست که نباید ازش عبور کرد و فعلا باید رهاش کرد تا سر فرصت بعدی. دلیل دیگه هم اینه که هنوز خیلیا خودشون هم نمیتونن این خرافات رو صد در صد رد کنن و ته دلشون میگن ممکنه واقعیت داشته باشه و ما هنوز علممون به اون حد نرسیده که بتونیم ثابت یا ردشون کنیم!!!!

مینجیق: یک سری خرافات هم هستند که از سوی اربابان خرافات سنتی مقتدر حمایت نمی شوند. در واقع آن اربابان خود دشمن سرسخت این سری خرافات هستند چون حس می کنند رقیب برایشان پیدا شده و در این خوان گسترده شریک شان می شوند.

با این نوع خرافات مبارزه کردن آن قدر ها هزینه ندارد. ممکنه از جمعی برانند اما احتمال آن که که ترورش کنند زیاد نیست.
با این قبیل خرافات که می توان جنگید.
این قبیل خرافات هم دارد سریع رشد می کند اگر حالا که نیمه جان هست جلویش نایستیم فردا اربابان این نوع خرافات جدید هم همان بساط ترور را می گسترانند
هری پاتر: منظورتون انرژی درمانی و عرفان های نوظهور است؟ در داهات ما اینها هنوز رواج چندانی پیدا نکرده چون شهر مذهبی ای هست و طبعا با اینجور خرافات یه این زودیها اعتقاد پیدا نمی کنه! اگه منظورتون چیز دیگه ای بود لطفا با ذکر مثال برای ما هم توضیح بدین
مینجیق: انواع و اقسام این چیزها منظورم بود.
یکی دو تا نیستند خیلی زیادند
همشهری:
چندوقت پی در فیس بوک مطلبی از یکی از همشهریان شما که روانپزشک هم هست خواندم که با ارائه ی شواهد و قرائن توضیح داده بود که امیرکبیر آنقدرها هم که می گویند مرد بزرگ و خادمی به این ممکلت نبوده و بیشتر اقداماتش هم در جهت خدمت به شاه بوده و اینکه اورا در انعقاد قراردادهای ننگینی که موجب جدا شدن بخشی از ایران شد، مقصر می دانست! از نگاه متفاوتش خوشم آمد البته به این معنی نیست که حرفهاش رو قبول کردم
مینجیق: شادروان امیرکبیر خدمات زیادی به کشور و مردم کرد. وفا دار به ناصرالدین شاه بود و در چارچوب سلطنت قصد خدمت به مملکت داشت.
چه او و چه قائم مقام فراهانی پیش از او هر دو فرزند زمان خویش بودند. هر چند به نسبت رجال همعصر خود آزاداندیش تر بودند اما مفاهیمی چون حقوق بشر جندان آشنا نبودند و دگر اندیشان را برنمی تابیدند. ازجمله آن که امیرکبیر سرکرده فرقه هایی که آن زمان ظهور کرده بود اعدام کرد.
در زیر وقتی من از خرافات نوظهور یاد کردم ولزوم مبارزه با آنها را مورد تاکید قرار دادم منظورم تنها خرافات وارداتی نبود. خرافات فرقه های نوظهور اسلامی را هم شامل می شد.
اما.....
یک امای مهم!
مبارزه با خرافات با مبارزه با فرد خرافی فرق دارد. حق و حقوق فرد خرافی باید محفوظ بماند. مال و جان و حرمتش باید حفظ شود. با خرافات باید با قلم و اندیشه و روش های تجربی مبارزه کرد نه با سرنیزه وجوخه اعدام.

اگر دیدیم عده ای (اغلب همان اربابان خرافات قدرتمند غالب) با حامیان خرافات نوظهور از هر دست به خشونت رفتار می کنند و بر مال و جان و ناموس و آبرو و حق تحصیل و سایر حقوق شهروندی آنها می تازند خوشنود نشویم. چیزی برای خوشنودی وجود ندارد. شاید از ترس مجبور به سکوت شدیم اما دست کم سکوتمان از رضایت نباشد.

بر امیرکبیر نمی توان خرده گرفت که چرا آن زمان این نکته را رعایت نکرد. او با مفهوم حقوق بشر آشنا نبود. کفه خدمات او بسی سنگین تر از کفه گناهش از این جهت هست. اما در زمان حال چه؟!

پی نوشت مینجیق: نکته مهم این که ما نمی توانیم  و نباید به اربابان خرافات سنتی نگاه ابزاری داشته باشیم. خیال خامی است که با خود بگوییم ما برای نابودی خرافات نوظهور از قدرت اجتماعی مخرب آنها بهره می گیریم بعد که آنها از میان رفتند خودشان را از میدان به در می کنیم. سودای خامی است.  در چهل پنجاه سال گذشته خیلی ها این خیال خام را پروردند اما دست آخر خود یک لقمه چپ اربابان خرافات سنتی شدند. آزموده را آزمودن خطاست.
چه بپذیریم چه نپذیریم اونها پایگاه اجتماعی قوی تر از طرفداران علم و دیدگاه علمی در جامعه و بین عوام دارند. کم هم باهوش نیستند. در مبارزه با حریف هم بر سر منابع قدرتشان حد یقف نمی شناسند. در این استفاده ابزاری آنها هستند که با ما مانند مهره رفتار خواهند کرد.
ما اصالت  و هویت خود را روشن کنیم وبر آن پافشاریم. اگر پایگاه اجتماعی برای مبارزه با خرافات لازم داریم آستین بالا بزنیم خود آن را به وجود آوریم. چه طوری؟ مثلا از طریق حمایت از بنیاد کودک یا مصاحبه در جراید و تلویزیون و.... اربابان خرافات سنتی پایگاه اجتماعی خود را مصروف اهداف ما نخواهند نمود.
به قول معروف شتر سواری دو لا دولا نمی شه. طرز فکر خود را باید برای مخاطبان روشن کنیم .

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اجرای ارکستر فیلارمونیک تبریز

+0 به یه ن

فردا و پس فردا ارکستر فیلارمونیک تبریز در سالن پتروشیمی اجرا داره. سمفونی شماره 40 موتزارت به اضافه کنسرتو برای کلارینت و ارکستر

با ایفای بیانی مدرن از یک قطعه موسیقی فولکلوریک آذربایجانی

رهبر ارکستر: یاشار شادپور / کنسرت مایستر: الیاس نیکو


برای اطلاعات بیشتر و خرید بلیط به این سایت مراجعه کنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرجام برجام

+0 به یه ن

زحمات ظریف نتیجه داد و برجام به فرجام رسید. اما از شما چه پنهان که من "دلواپسم". قراره برخی از دارایی های بلوکه شده ایران (به ارزش تقریبی صد میلیارد) آزاد بشه و صدور نفت هم تسهیل بشه. یعنی در آمد دولت قراره بره بالا. دلواپسم که این پول درست خرج نشه و بیش از پیش فساد مالی رشد کنه. می دانید چه چیزی نگرانی ام را بیشتر می کنه؟! "روشنفکران" جامعه ما چنان سرگرم کرکری خواندن و فحش دادن هستند که نمی پرسند این پول ها قراره صرف چه بشه!
ای کاش با این پول تخریب محیط زیستی که در دهه های اخیر صورت گرفته جبران بشه. مثلا دریاچه اورمیه  احیا بشه.
کیفیت بنزین مصرفی بهبود پیدا کنه. خط های مترو در کلانشهرها بیشتر بشه.
بودجه آموزش و پروش افزایش پیدا کنه و حقوق معلمان زیاد بشه. الحمدالله که دولت داره ثروتمند می شه پس دست برداره از این که بخواد دانشگاه ها را تبدیل به موسسات پولساز بکنه. دست برداره از این تیغ زدن به دانشجویان پولی وشبانه و ..... و...... روندی که بی سر وصدا جا را برای دانشجو یانی که پول ندارند تنگ و تنگ تر می کنه و ضربه مهلک می زنه به آموزش عالی کشور.

اگر روشنفکران مملکت سرگرم فحش دادن به گروه هایی باشند که طرز فکر و خط مشی سیاسی شان را نمی پسندند. چه کسی قراره پی گیر این موضوعات باشه؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دوره مفهومی فیزیک

+0 به یه ن

دوره مفهومی فیزیک

 

(مکانیک، ترمودینامیک، الکتریسیته و مغناطیس)

 

برای دانش آموزان کلاس نهم و بالاتر

قیمت:20 هزار تومان

نویسنده: محمد مهدی شیخ جباری (نگارنده بخش ترمودینامیک این جانب، یاسمن فرزان هستم.)

 

برای تهیه این کتاب  در تهران می توانید به اتاق این جانب ( فرمانیه، بین دیباجی شمالی و کامرانیه، جنب فربین، اتاق 605) مراجعه نمایید. در تبریز با مراجعه به کتابفروشی و لوازم التحریر فروشی «پیک دانش» واقع در فلکه دانشگاه می توانید این کتاب را تهیه نمایید.

این کتاب را زمانی که من دانشجوی کارشناسی بودم با شاهین با هم نوشتیم. البته علی رغم اصرار شاهین، من خواستم به دلایلی اسمم به عنوان نویسنده نیاید (به خاطر جو فرهنگی آن زمان دانشکده!). در آن زمان ما ارتباط تنگاتنگی با دانش آموزان مدارس داشتیم و با سئوالات مفهومی در ذهن آنها آشنا بودیم. این کتاب در واقع پاسخی بود به سئوالات مفهومی که خود در دوره دبیرستان در ذهن داشتیم و به سئوالات مشابه که دانش آموزان ممتاز و علاقه مندی که در کلاس های فوق برنامه فیزیک می دیدیم مطرح می کردند.

 

این کتاب، کتاب درسی مورد استفاده من برای دوره فوق برنامه ای بود که در سال 76 در مدرسه نرجس (واقع در تهران و در نزدیکی میدان فلسطین) تدریس نمودم.

آقای دکتر ابوالحسن واعظی را به گمانم خیلی از شماها می شناسید. یکی از مستعدترین فیزیکدانان جوان ایران هست که در سال های اخیر در ایران تحصیل کرده اند و اکنون مشغول کار پژوهشی هستند. ایشان در مکالمه ای خصوصی به همسرم اشاره کرده بودند که علت علاقه مند شدنشان به فیزیک  مطالعه همین کتاب در دبیرستان  بوده

تمام نسخه های کتاب آن زمان به فروش رفت. به عنوان مولف یک کارتن از کتاب را دریافت کردیم که برخی از آنها را به آشنایان تقدیم نمودیم.  بعد ما به خارج رفتیم و بقیه کتاب ها در زیر زمین خانه مادرم باقی ماند. وقتی پدرم بر تخت بیمارستان بود به یاد این کتاب ها افتاد. من  چند هفته پیش آنها را بیرون آوردم و تصمیم دارم آنها را بفروشم.  قیمت روی جلد 600 تومان بود که با احتساب تورم می شود 20 هزار تومان.

پی نوشت: کتاب فقط به صورت حضوری در دفتر این جانب و کتابفروشی
پیک دانش واقع در نبش فلکه دانشگاه تبریز به فروش می رسد. امکان فروش اینترنتی و پستی را نداریم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کاندیدایی متفاوت از تبریز در سال 1390

+0 به یه ن


تصویری که ملاحظه می کنید متعلق به خانم افسانه نقیب زاده هست که ازاین سایت برداشته ام.  زندگی نامه اش در این سایت به این صورت آمده: «افسانه نقیب زاده هستم، فوق لیسانس ادبیات دارم، و در دانشگاه تدریس میکنم، از اردیبهشت سال88به همراه همسرم رحیم هاشم پور، پرواز رو شروع کردم، مربی بیگینرم آقای رحمت دوست بودن که همیشه ارادت خاص به ایشون دارم به خاطر زحمتای زیادی که برام کشیده، دوره siv رو در سال 89 تو الودنیز با استاد نظری نسب گذروندم، در سایت های مختلف از جمله ارومیه ،تبریز، آبسرد، شهران، کرمانشاه، سایت های گرگان، کایسری و... پرواز کردم، امسال هم که افتخار پرواز در کنار بهترین پرنده های ایران و خصوصا فاطمه جان رو تو کرمانشاه داشتم، دوتا هم بچه دارم که یکی دانشجوی مکانیک و دومی چهارم ابتداییه.»

این خانم در سال 90 از تبریز کاندیدای محلس شورای اسلامی شده بود. صلاحیتش هم تایید شد اما رای نیاورد.  این هم از وبلاگش که آخرین بار اسفند ماه سال 90 به روز شده.
من اون موقع خبر نداشتم که چنین خانمی از تبریز کاندیدا شده والاحتما برای او تبلیغ می کردم. به دو دلیل:
1) صرف تبلیغ برای شخصی چون او و بحث در مورد توانمندی هایش در جامعه به نفع حقوق زنان در جامعه هست. زنان و توانمندی ها، خواست ها و چالش هایشان در جامعه مطرح می شود. کمک می کند تا حضور قشر متوسط جامعه با نیازها و دیدکاه های خاصش در جامعه به رسمیت شناخته شود.
2) اگر خانم نقیب زاده رای بالا می آورد (حتی اگر وارد مجلس نمی شد و نفر هفت هشتم می شد) از دید تحلیلگران به دور نمی ماند. پیامی نو به تصمیم سازان منتقل می شد. این که خانمی از شهرستان بدون وابستگی به جناح چپ یا راست  و بدون داشتن سرمایه زیاد برای تبلیغ های آن چنانی بتواند رای هفتم یا هشتم را از شهری چون تبریز- که برخی معتقدند محافظه کار هست -بیاورد می توانست خیلی پیام ها در دل داشته باشد. پیامی که می توانست شنیده شود و در پی خود تحولاتی بیافریند.
حیف که ندانستیم والا برای رای آوردن ایشان تبلیغ می کردیم.

اگر این بار چنین کاندیدایی باشد حتما خبرم کنید!


اونهایی که انتخابات را تحریم می کنند اگر به جای تحریم بیایند و به کاندیداهای متفاوت از این دست رای بدهند پیامشان و حرف دلشان رساتر جامعه منعکس می شود

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کتابی برای دانش آموزان مستعد علاقه مند به فیزیک

+0 به یه ن

دوره مفهومی فیزیک

 

(مکانیک، ترمودینامیک، الکتریسیته و مغناطیس)

 

برای دانش آموزان کلاس نهم و بالاتر

قیمت:20 هزار تومان

نویسنده: محمد مهدی شیخ جباری (نگارنده بخش ترمودینامیک این جانب، یاسمن فرزان هستم.)

 

برای تهیه این کتاب  در تهران می توانید به اتاق این جانب ( فرمانیه، بین دیباجی شمالی و کامرانیه، جنب فربین، اتاق 605) مراجعه نمایید. در تبریز با مراجعه به کتابفروشی و لوازم التحریر فروشی «پیک دانش» واقع در فلکه دانشگاه می توانید این کتاب را تهیه نمایید.

این کتاب را زمانی که من دانشجوی کارشناسی بودم با شاهین با هم نوشتیم. البته علی رغم اصرار شاهین، من خواستم به دلایلی اسمم به عنوان نویسنده نیاید (به خاطر جو فرهنگی آن زمان دانشکده!). در آن زمان ما ارتباط تنگاتنگی با دانش آموزان مدارس داشتیم و با سئوالات مفهومی در ذهن آنها آشنا بودیم. این کتاب در واقع پاسخی بود به سئوالات مفهومی که خود در دوره دبیرستان در ذهن داشتیم و به سئوالات مشابه که دانش آموزان ممتاز و علاقه مندی که در کلاس های فوق برنامه فیزیک می دیدیم مطرح می کردند.

 

این کتاب، کتاب درسی مورد استفاده من برای دوره فوق برنامه ای بود که در سال 76 در مدرسه نرجس (واقع در تهران و در نزدیکی میدان فلسطین) تدریس نمودم.

آقای دکتر ابوالحسن واعظی را به گمانم خیلی از شماها می شناسید. یکی از مستعدترین فیزیکدانان جوان ایران هست که در سال های اخیر در ایران تحصیل کرده اند و اکنون مشغول کار پژوهشی هستند. ایشان در مکالمه ای خصوصی به همسرم اشاره کرده بودند که علت علاقه مند شدنشان به فیزیک  مطالعه همین کتاب در دبیرستان  بوده

تمام نسخه های کتاب آن زمان به فروش رفت. به عنوان مولف یک کارتن از کتاب را دریافت کردیم که برخی از آنها را به آشنایان تقدیم نمودیم.  بعد ما به خارج رفتیم و بقیه کتاب ها در زیر زمین خانه مادرم باقی ماند. وقتی پدرم بر تخت بیمارستان بود به یاد این کتاب ها افتاد. من  چند هفته پیش آنها را بیرون آوردم و تصمیم دارم آنها را بفروشم.  قیمت روی جلد 600 تومان بود که با احتساب تورم می شود 20 هزار تومان. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل