لیچار علیه زنان و علیه ترکان در جلسات مذاکره ابزاری هدفمند است!

+0 به یه ن

در جلسات و مذاکرات یک عده در صدد خواهد بود که مذاکره کننده را عصبانی کنند تا قهر کند و برود و از مطالباتش دست بکشد. وقتی این مذاکره کننده زن هست حربه ای که در دستشان هست معلوم است: توهین به جنس لطیف. این حرف ها را می زنند که شما را عصبانی کنند. تا آخر در پای میز مذاکره بنشینید و مطالبتتان را پیش برید. دست آخر که به نتیجه رسیدید یک "تیکه" بارشان می کنید که بیشتر از همه ی لیچار هایشان آنها را می سوزاند. اما اولش ناشنیده بگیرید تا بتوانید بدون آلوده شدن به حاشیه ها در مذاکره برای مطالباتتان موفق شوید. اگر مذاکره کننده آذربایجانی است حربه باز هم معلوم است که چیست. هر جوک و لیچار مزخرفی که گفتند نشنیده بگیرید تا در مذاکره حرف خود را به کرسی بنشانید. بعد که به مطالبات خود رسیدید اگر هنوز دلتان خنک نشده یک اس-ام-اس بفرستید و بنویسید. "حالا....الا مدعیا انصاف می کن خر تویی یا من." اما اگر از همان اول مذاکره و مطالبه را فراموش کنید و با مدعی دهن به دهن شوید اوست که پیروز میدان خواهد بود.پیش بینی من این است که اگر در مذاکره به مطالبات خود رسیدید اصلا فراموش خواهید کرد چه لیچارهایی بار کردند. اما اگر دهن به دهنشان بذارید به مطالبات خود نمی رسید و همه ی عمر هم لیچارها را فراموش نمی کنید. یاد آوری می کنید و حرص می خورید!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گله گزاری همان و صف آرایی همان

+0 به یه ن

گله گزاری و مقایسه خود با دیگران در طرح مطالبات اصلا تاکتیک مناسبی نیست. فرض کنید  می خواهیم در شهر کوچک فرضی "آلمالی"  در آذربایجان شرقی یا غربی   سرمایه گذاری دولتی شود. نباید مطالباتمان را عباراتی نظیر "چه طور برای تهران و اصفهان و یزد و کرمان این همه خرج می کنند آن وقت زمانی که به "آلمالی"  می رسد می گویند نداریم." گفتن این جمله همان و صف آرایی مردم تهران و اصفهان و یزد و کرمان در مقابل مطالبات جایی مثل "آلمالی"  همان! این صف آرایی وسیع لازم نیست! کافی است جمعیت مجتمع اکباتان تهران در مقابل مردم"آلمالی" صف آرایی کنند تا هر گونه شانس رسیدن به مطالبات از بین برود!
(منظورم از مثال آوردن اکباتان یک محله ی کوچک طبقه ی متوسطی تهران بود. تنها مثال بود و بس. می توانید به جای آن دیگر محله های متوسط تهران مثل تهرانپارس یا... را بنشانید. منظور مقایسه ی جمعیت بود. جمعیت مجتمع اکباتان با جمعیت کل "آلمالی"  قابل مقایسه است! بینشان هم آدم های متنفذ بسیار بیشتر است.) چه کاریه این جمله ی تحریک آمیز را بزنیم که بیخودی جلویمان صف آرایی کنند؟! اصلا ما چه کاری به تهران و اصفهان و یزد وکرمان داریم؟! بگویید مردم "آلمالی"  این قدر نیاز به حمایت مالی دارند و توضیح دهید چرا می ارزد که این حمایت صورت بگیرد تا جامعه از آسیب های اجتماعی گوناگون مانند حاشیه نشینی در امان بماند. ببینید! راهش این نیست که گفته شود چرا به بقیه می رسید! راهش این است که بگویید اگر "آلمالی"  آباد شود می تواند این همه در سال گردشگر جذب کند. آن وقت مردم کرمان و مردم مجتمع اکباتان تهران یک صدا می گویند" چه خوب! پس دولت زودتر حمایت کند که سال بعد برای تعطیلات برویم آنجا به ما خوش بگذرد. " اصفهانی های مقیم آمریکا هم می گویند:" چه خوب! "آلمالی"  آباد می شود ما هم عکس هایش را به این آمریکایی ها و آن چینی های مقیم آمریکا نشان می دهیم و می گوییم این است مملکت ما." همه شان حمایت می کنند. وقتی می شه حمایت آنها را جذب کرد چرا ادبیاتی به کار گیریم که جلوی ما صف آرایی کنند؟!!



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مطالبه محوری و آسیب های آن

+0 به یه ن

فضای مجازی و شبکه های اجتماعی برای ما این امکان را فراهم آوردند که مطالباتمان را بتوانیم در سطح وسیع تر بیان کنیم. در سال های اخیر از این ابزار بسیار استفاده شده. گاهی به صورت مثبت گاهی به صورت منفی.
مثال استفاده مثبت در کمک رسانی و مطالبه کمک برای زلزله زدگان بود. هرچند آن گونه می خواستیم کمک رسانی کامل نشد اما اگر آن خواست و پی گیری مردمی نبود همین قدر هم کمک رسانی انجام نمی گرفت.
نمونه منفی به نظر من همین کمپین های فیس بوکی هست که راه می افته که فلانی را به بهمان مقام برسانید. عنصر تملق و چاپلوسی در آن بسیار زیاد هست. به نظر من دون شان ماست که چنین اقدام هایی بکنیم. به جای دمیدن در فرهنگ "کیش شخصیت" و تملق و چاپلوسی و مریدی و مرادی، از این ابزار بهره گیریم تا وضعیت مان بهتر بشه. خواست های خودمان را به جای غرولند های بی ثمر به طور مدون بیان کنیم. باشد که مورد توجه قرار بگیرد.

البته مانند هر پدیده ای آسیب های خود را خواهد داشت. آسیب این راهکار هم به ابتذال کشیده شدن از طریق افراد جویای نام هست.
یک عده خوششان می آید این گونه خود را مطرح کنند. تا با دو سه نفر دعوایشان می شود آن را رسانه ای می کنندو طلب کمک همگانی می کنند. چه بسا معضل کوچکشان اگر رسانه ای نمی شد با ریش سفیدی راحت تر حل می شد.
نتیجه آن میشود که مردم خسته می شوند و بی تفاوت می گردند.به خصوص اگر ببینند در مواردی همه حقیقت به آنها گفته نشده حس می کنند که به احساسات آنها خیانت شده و دیگه پی گیر مطالبات نمی شوند.
برای این آسیب باید فکری کرد. شاید باید دایم متذکر شویم که زود نباید قضاوت کرد و هر دعوا دوسویه دارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جنجال به پا می کنم پس هستم!

+0 به یه ن

در این دو دوره ی اخیر از نمایندگان شهرهای کوچک کنار کلانشهر ها بسیار شنیدیم که نصف زمان نطقش را صرف این می کند بگوید من با این که نماینده شهر کوچک هستم از نماینده های کلانشهر بغلی بیشتر حرف می خواهم بزنم، پس خیلی کارم درسته!!!
به عنوان کسی که از بیرون نگاه می کنم من این حرکت و این گفتار را واقعا دون شان نمایندگی مجلس می دانم. وقتی او را تحسین می کردم که به جای اختصاص قسمت اعظم وقت نطقش به این نکته، حرف حساب می زد. حرف حسابی در جهت رفع مشکلات و حل مسایل در ابعاد ملی.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سال نو، رویکرد نو

+0 به یه ن

سلام
سال نو همگی مبارک! به امید خدا سال جدید می تواند آغاز گر تحولات نو و مثبت برای مردم کشور ما باشد.  البته به شرط  آن که ما مردم آگاه باشیم و فرصت سوزی نکنیم. بدانیم چه می خواهیم و برای رسیدن به آن چه که می خواهیم با روش های مدنی صحیح آرام آرام گام بر داریم.
در همین راستا در سال جدید در نظر دارم رویکرد وبلاگم را اندکی تغییر دهم. وبلاگم از این به بعد بیشتر به سیاست خواهد پرداخت. در سال های اخیر همگی با هم در جهت یک سری اصلاحات اجتماعی و فرهنگی گام برداشتیم. در مورد مسایل محیط زیست،  حقوق زبانی، مسایل و حقوق زنان، حقوق معلولان، اهمیت آموزش و پرورش، کارهای خیریه در جهت حمایت از آموزش کودکان بی بضاعت اما مستعد (از طریق حمایت از بنیاد کودک و موسسه قلب های سبز)، معنای قانون و قانون مداری و تفاوت آن با سر نهادن بر حرف زور یک یا چند زورگو و....بسیار پرداختیم. به اندازه وقتی که گذاشتیم و تلاشی هم که کردیم این گونه حرکت هایمان تاثیرگذار بود.
حال شرایطی به وجود آمده که اگر فشار اجتماعی به اندازه کافی بالا برود بخش های از حاکمیت نیز ممکن است بیش از پیش در این راستاها با ما همگام شوند. همگامی آنها می تواند بسیار راهگشا باشد.
منظور من از رویکرد سیاسی اتخاذ کردن همین است.  تا حدود چهار سال آینده قصد همین رویکرد را با کمک شما ادامه دهم. اگر دیدید برخی از مسئولان در این راستاها موضعی گرفته اند مرا مطلع کنیم تا خبر آن را اینجا منعکس کنم و با هم تحلیل انجام دهیم.
به این ترتیب آرام آرام سواد سیاسی مان و شناختمان از شخصیت های سیاسی بالاتر می رود و در مطالبات خود می توانیم با کارآیی بیشتری عمل کنیم.
قصدمان در این وبلاگ جنجال نیست. قصد قهرمان بازی هم نداریم. می خواهیم چنان حرکت کنیم که تلاش هایمان در راستای اهداف و آرمان هایی که داریم به نتیجه برسد.
با طمانینه گام برخواهیم داشت. فوری به نتیجه نمی خواهیم برسیم. قصد مان محکوم کردن این یکی و به عرش بردن آن یکی نیست. زود در مورد افراد قضاوت نخواهیم کرد. آرام آرام داده جمع خواهیم کرد تا به گاه انتخابات بر اساس عملکرد دراز مدت افراد و جریان ها در مورد عملکرد کلی شان و قابلیت ها و دیدگاه هایشان  شناخت پیدا کنیم و رای دهیم.
از جنجال ها و سوژه های خیلی داغ حذر خواهیم کرد. صبر می کنیم سوژه ها از داغی بیافتند تا دستمان را نسوزاند. بعد از آن به سراغ سوژه ها می رویم تا به دور از هیجانات و احساسات تحلیلی منطقی تر و منصفانه تر داشته باشیم.
برای چنین هدفی وبلاگ مینجیق به هیج عنوان کافی نیست. ممکن هست من خیلی گرفتار کارهایم شوم و کمتر به این وبلاگ برسم. دیدگاه ها و زمان من و افق های دید من محدود هستند. اما اگر حدود هزار وبلاگ از این نوع فعال باشند واقعا می توانند در ایجاد یک تحول بزرگ سهمی مهم ایفا کنند. به هر حال اثرات این قبیل تلاش ها خطی نیست. شاید همین وبلاگ چند تفر را بر سر شوق آورد که در زمینه دغدغه خود همین کار را بکنند. به این جهت من امیدوارانه در این راه قدم می گذارم و امید وارم بقیه هم چنین کنند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

به عزیزان جویای کار

+0 به یه ن

متاسفانه وضع اقتصاد کشور نابسامان هست وعده زیادی از جوانان برومند کشور نمی توانند شغل دلخواه خود را بلافاصله وقتی اقدام کردندبیابند.  من از زمانی که به یاد دارم وضع اقتصادی کشور ما نابسامان بود. هر نسل هم همین مشکل را وقتی به سن کارمی رسیدند داشتند. اما اونهایی که امیدشان را از دست ندادند و  با منطق و عقلانیت به دنبال شغل گشتند موفق شدند کار مناسب بیابند و رفته رفته وضع مالی شان خوب شد. البته ساده نبود. خیلی زحمت کشیدند. اما بالاخره موفق شدند.
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر/ آری شود و لیک به خون جگر شود
چند توصیه دارم به دوستان جویای کار تا این دوران پر تنش بگذرد (این نیز بگذرد!)

1) خود را به خاطر این وضعیت سرزنش نکنید. تقصیر شما یا والدینتان یا استادانتان نیست که شما اکنون شغل ندارید. تقصیر آنان هست که سیاستگذاری های کشوررا بد انجام داده اند. به امید خدا سعی خواهیم کرد رفته رفته سیاستمدارانی را بر سر کار آوریم که عقلانیت بیشتری به خرج می دهند. در هر حال شما خود را سرزنش نکنید. نزدیکان و عزیزانتان را هم سرزنش نکنید.
2) امید خود را از دست ندهید. عاقبت جوینده یابنده بود.
3) شما فعلا شغل ندارید اما بیکار نباید باشید. شغل جستن خود یک کار تمام وقت هست. نباید هیچ فرصتی را از دست بدهید. مهارت های لازم رفتاری و حرفه ای را که احتمال یافتن شغل را بالا می برد فرا بگیرید.
4) در تهیه رزومه خود دقت کنید. در اینترنت راهنمایی های زیادی برای تهیه رزومه خوب هست. سر قرار مصاحبه ها به موقع و منظم حاضر شوید و....
5) در پیدا کردن شغل روابط عمومی خیلی مهم هست. از آن غافل نشوید. در همین عیدی که پیش می آید در عید دیدنی ها شرکت کنید. به مادر خود هم بسپارید که توصیه شما را به اقوام و آشنا بکند. شاید بین دوست و آشنا و.... کسی پیدا شد که کار برایتان پیدا کرد.لیستی از کسانی که احتمال دارد چنین کمکی بتواند به شما بکنند تهیه کنید و به اتفاق مامان بروید به عید دیدنی شان و سر صحبت را باز کنید.
6) انتظارات خود را پایین بیاورید. فعلا اگر شغلی با قرارداد نه چندان عالی و نه چندان مربوط به رشته تخصصی تان هم یافتید باز خوب هست. فعلا آنجا مشغول شوید. لازم نیست تا ابد آنجا بمانید. اگر شرایط بهتر نشد می توانید بیایید بیرون. اما در آن محل کار مهارت های گوناگون می آموزید با افراد بیشتری  آشنا می شوید که می توانند به شما در یافتن شغلی بهتر یاری رسانند.
7) امکان خوداشتغالی را در نظر بگیرید. نیروی ابتکار خود را به کار گیرید. در همین عید دیدنی ها شاید با همسالان خود همفکری کردید و با هم بیزنسی راه انداختید.  خیلی ها همین طوری شروع کرده اند و به لحاظ اقتصادی هم خیلی موفق شده اند.
8) به خودتان فشار عصبی نیاورید. مراقب سلامت خود باشید. از تغذیه و ورزش و خواب کافی غافل نشوید.
سعی کنید روحیه خوب داشته باشید و همیشه لبخند بزنید. این شانس پیدا کردن شغل را در شما بالا می برد. کارفرمایان مایل نخواهند بود که یکی را استخدام کنند که افسردگی دارد.
9) حال که جزو نان آوران خانه نیستید با غم و اندوه و افسردگی بار بیشتری بر دوش نان آوران خانه نگذارید. کارهایی مثل خرید و  .... را برعهده بگیرید تا باری از دوش آنان برداشته شود. تعمیرات گوناگون خانه را هم بتوانید انجام دهید خوب می شود. لبخند را در خانه فراموش نکنید.
10) در وبلاگ مینجیق برای درد دل یا همفکری همیشه به روی شما باز هست.

موفق باشید! سال خوبی داشته باشید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جامعه دانشگاهی در جایگاه مرجعیت علمی در کشور

+0 به یه ن

بیانیه شاخه‌های فیزیک و ریاضی فرهنگستان علوم-1394
جامعه دانشگاهی در جایگاه مرجعیت علمی در کشور
نیازهای بشری در جوامع امروزی حول محورهایی نظیر امنیت، فرهنگ، بهداشت، اقتصاد، فناوری و علم دسته‌بندی می‌شوند. معمولاً گروه‌هایی شناخته شده در هر یک از این محورها مرجعیت اجتماعی دارند. وجود گروه‌های مرجع از ارکان جوامع، و موثر بودن و کارآمدی آنها مایه ثبات و پیشرفت کشورهاست. از این رو در برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌های کلان کشوری نه تنها باید این گروه‌های مرجع، به عنوان سرمایه‌های اجتماعی، به رسمیت شناخته شوند، بلکه با تقویت جایگاه آنها، باید از توان و ظرفیت این مراجع در حل معضلات کشور استفاده بهینه به عمل آید.
تاریخ، به خصوص در دو سده اخیر، موید و مبین آن است که علم و دیدگاه علمی و عمق و میزان نفوذ و تاثیر این دو در جامعه از عوامل مهم در اعتلای بینش و سطح و کیفیت زندگی احاد جامعه و همچنین در طرح و تثبیت جایگاه بین‌المللی کشورهاست. این دو نکته بر لزوم وجود مرجعیت علمی در جوامع تاکید می‌کنند. هرچند که ممکن است نقشهایی جانبی و مکمل نیز به دانشگاه‌ها و مجامع علمی-دانشگاهی واگذار شود، تعریف و جایگاه اصلی دانشگاه‌ها و مجامع آکادمیک در جامعه مرجعیت علمی است.
برای قرار گرفتن، باقی ماندن و موثر بودن در جایگاه مرجعیت علمی، دانشگاه‌ها و مراکز آکادمیک باید در دو حوزه آموزش و پژوهش در علوم محل ارجاع و اتکا، پاسخ‌گو، به روز، پیش‌رو و در سطح جهانی سرآمد باشند. نمود و مصداق اصلی مرجعیت در آموزش علوم، ارائه فراگیر دوره‌های با کیفیت آموزش مدون در رشته‌های تخصصی در سطوح مختلف دانشگاهی است. دوره‌های تحصیلات تکمیلی و به ویژه دکتری در ایفای نقش و تثبیت جایگاه مرجعیت علمی مجامع دانشگاهی در کشور نقشی به‌سزا و ممتاز دارند. حوزۀ پژوهش در علوم باید ناظر به یکی از این دو هدف باشد: نخست، استفاده از دانش موجود برای حل مسائل مختلف- به ویژه مسایل مبتلا به جامعه و کشور و دوم، گسترش مرزهای دانش و افزودن به مجموعۀ علوم بشری و در سطح جهانی. مرجعیت در پژوهش منوط به نیل به این دو هدف است.
در کشور ما با توجه به اقبال عمومی به آموزشهای دانشگاهی، جایگاه مرجعیت در آموزش ‌دانشگاهها از سوی مردم امری کاملاً پذیرفته شده و جاافتاده است و بار اصلی اداره کشور و مدیریت در سطوح مختلف بر دوش همین دانش‌آموختگان بوده است. هرچند به‌رغم پیشرفتهای چشم‌گیر در فراگیر شدن و رشد کمّی دوره‌های آموزش دانشگاهی در مقاطع مختلف- به ویژه در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری- به شهادت آمارهای موجود، دانشگاه‌های کشور از لحاظ کیفیت آموزشی در مرجعیت علمی قرار ندارند. در دو دهه اخیر به همت جامعه آکادمیک و به‌رغم کمبود امکانات و تنگناهای موجود، از نظر کمیت مقالات پژوهشی رشد در خور توجهی داشته‌ایم، اما از نظر کیفیت در پژوهش نیز عملکرد مجامع دانشگاهی، در هیچ یک از دو هدف پژوهش در علوم مبین ایفای نقش مرجعیت علمی در کشور نیست. به نظر ما یکی از علل این رشد نامطلوب کیفی در آموزش و پژوهش نبود حمایت قاطع و در خور از طرف مسئولان ذی‌ربط است.
برای کسب و تثبیت جایگاه مرجعیت علمی لازم است که خود مجامع دانشگاهی-اعم از دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها- با قایل شدن چنین نقش و جایگاهی برای خویش، فعالانه فرهنگ‌سازی‌های مناسب را انجام دهند. به علاوه نیاز است که مسئولین و سیاست‌گذاران در مجموعه‌های وزارت علوم و بهداشت، معاونت علمی ریاست جمهوری و مجموعه دولت، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس (از بُعد درج و تثبیت این جایگاه در قوانین) اولاً خود عمیقاً به این جایگاه مجامع دانشگاهی باور داشته باشند و ثانیاً این مهم را سرلوحه خود در تدوین دستورالعمل‌ها، آیین‌نامه‌ها و سایر ابزار سیاست‌گذاری، مدیریت و جهت‌دهی قرار دهند. شاخه‌های فیزیک و ریاضی فرهنگستان علوم آمادگی دارند که تمامی ظرفیتهای خود را در جهت تثبیت و ارتقا جایگاه مرجعیت علمی مجامع دانشگاهی کشور به کار گیرند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کار فرهنگستان علوم واژه گزینی نیست!

+0 به یه ن

مطلب زیر به قلم آقای دکتر مهدی زارع است:
از فرهنگستان، تا فرهنگستان،
یادداشت در هفته نامه کرگدن، ضمیمه اعتماد، ١٨-١٢-٩٤
نوشته دکتر مهدی زارع همکاری خود را با شاخه زمین شناسی فرهنگستان علوم به عنوان عضو مدعو آغاز کردم و در هفته اول اسفند 1394 همکاری من با فرهنگستان بر اساس مصوبه مجمع عمومی آن به عضویت وابسته ارتقا یافت. وقتی این رخداد را در صفحه های اجتماعی خود در فضای مجازی (مانند لینکدین و اینستاگرام) به اشتراک گذاشتم، با پیام های تبریک دوستان مواجه شدم که بعضی از آنها حاوی درخواست برای دقت بیشتر در واژه گزینی و معادل یابی درست برای واژه های علمی بیگانه (غیر فارسی) و انتخاب واژه های مناسب بود. حقیقت آن است که متوجه شدم بسیاری از دوستانم اساسا فرهنگستان را تنها فرهنگستان زبان و ادب فارسی می دانند و چیزی به غیر از آن فرهنگستان (که البته جایگاه والا و مهمی در ایران دارد) در ذهن بسیاری از دوستان من متصور نیست. در طی یکی دو هفته گذشته در پاسخ به این دوستان مواردی را به عنوان توضیح در باره اینکه فرهنگستان علوم اساسا چه کاری انجام می دهد آورده ام که در اینجا تلاش می کنم به اختصار آن موارد را به همراه چند نکته دیگر بیاورم.
1- فرهنگستان علوم در ایران بر اساس مصوبه دیماه سال 1366 شورای عالی انقلاب فرهنگی شکل گرفته است. فرهنگستان نهادی است که مستقیما زیر نظر رئیس جمهور فعالیت می کند و در هیئت امنای آن علاوه بر رئیس جمهور، و رئیس فرهنگستان، وزاری علوم و بهداشت و درمان و سایر اعضا بر اساس اساسنامه حضور دارند. . وظیفه فرهنگستان علوم پایش ، تجزیه و تحلیل وضعیت علم و آموزش و پژوهش، هدایت و همکاری در جهت تقویت فرآیند پژوهش و توسعه علم در ایران ، تقویت توسعه علوم و فنون، توسعه ارتباط با دانشمندان داخلی و خارجی ، ارزیابی نحوه توسعه علم در کشور های دیگر و توسعه همکاری با آن کشورها و ارایه مشورت علمی و پژوهشی به دولت و نهادهای کشور در زمینه مسایل مختلف کشور است. کتابخانه فرهنگستان علوم از سال 1368 و خود فرهنگستان از سال 1369 آغا به کار کرده است. فرهنگستان معادل کلمه فرانسوی "آکادمی" است.
2- اولین فرهنگستان در ایران در سال 1314 و توسط بزرگان فرهنگی ایران چون ذکاءالملک فروغى (نخست وزیر وقت)، عیسى صدیق (صدیق اعلم)، و میرزاعلى اصغرخان حکمت (وزیر معارف، و اولین رئیس دانشگاه تهران) بودند. بررسی کتاب "تاریخ نخستین فرهنگستان ایران به روایت اسناد: 1314-1320 نوشته محسن روستایی" (نشر نی 1385) نشان می دهد که در این اولین فرهنگستان ایران بیشتر و بزرگترین دغدغه مساله واژه گزینی در مقابل واژه های بیگانه و در
مقابل واژه های بیگانه و در واقع شکل دادن به فرهنگ ایران مدرن با وظیفه حفظ و حراست از زبان وادب فارسی بوده است. نتیجه فعایت آن فرهنگستان البته توسعه فرهنگ علمی و مدرن فارسی بر پایه دانش و درک دانش آموختگان دارالفنون، اولین دوره های دانش آموختگان بازگشته از فرنگ و همچنین بزرگان فرهنگ و ادب و هنر و فلسه ایران در دهه سوم قرن بیستم بود. به این تعبیر جایگزین و میراث دار اولین فرهنگستان ایران (تاسیس : 1314) در حال حاضر فرهنگستان زبان و ادب فارسی است، که هم اکنون نیز فعال است و یکی از مهمترین فعالیتهایش واژه گزینی و
تلاش برای پاسداشتن زبان فارسی در مقابل ورود و کاربرد واژه های بیگانه است
3- در این مدت کمتر از دوسالی که من در فرهنگستان علوم فعالیت و حضور داشته ام، فرهنگستان علوم را محل طرح موضوع، گردهم آیی و نشست های بزرگان و استادان علم و فناوری در ایران، برگزاری سخنرانی ها و سمینار های تخصصی موردی و دوره ای، ارزیابی و بررسی مسایل کلان ملی (مانند بحران آب، خشک شدن دریاچه ارومیه و مساله خطر و ریسک زلزله و سوانح طبیعی مهمی مانند ریزگرد ها) و کانون ارزیابی روشهای آموزشی نوین در دنیای کنونی و مسایل مرزهای دانش در علوم پایه و مهندسی یافته ام. در این نشست ها و سمینارها فقط اعضای فرهنگستان مشارکت ندارند، بلکه از هر متخصص و دانشمندی که در زمینه مورد نظر صاحب صلاحیت تشخیص داده شده و شناخته شده باشد دعوت می شود.
4- مشکلات فرهنگستان در سالهای اخیر کم نبوده است. مهمترین مساله فرهنگستان نداشتن بودجه و امکانات برای فعالیت های اولیه خود بوده است. محلی که می تواند و باید نقش راهبری در توسعه علم و فناوری در ایران بازی کند، در سالهای اخیر حتی حق و توجه حداقلی که استحقاق آن را برای توسعه زیر ساختهای اولیه خود داشته است، به دلیل تنگناهای مالی دولت دریافت نکرده است. اکنون که در دوران پسا تحریم به سر می بریم، انتظار از آقای رئیس جمهور و مجلس در هنگام نهایی کردن لایحه بودجه 95 آن است که به این نقش اساسی و راهبردی فرهنگستان علوم توجه ویژه نماید تا سال 1395 فصل نوینی در فعالیت فرهنگستان علوم برای کمک به توسعه علم و فناوری در ایران باشد.
5- فرهنگستان علوم ایران در سال 1395 به بیست و ششمین سال فعالیت خود می رسد. تجربه فرهنگستانهای علوم در دنیای پیشرفته در دسترس ماست. فرهنگستان فرانسه در سال 2016 سیصد و پنجاهمین سالروز فعالیت خود را جشن می گیرد. آکادمی علوم آمریکا نیز از سال 1863 تاسیس شده و در سال جاری 153 ساله می شود. فرهنگستان علوم ما می تواند بر پایه ارتباطاتی که در سالهای اخیر با فرهنگستان علوم در کشور های پیشرفته داشته است و همچنین با توسعه همکاری با فرهنگستانهای علوم در کشورهای اسلامی و در حال توسعه، به توسعه واقع گرایانه علم و فناوری در ایران کمک فراوان کند. فرصتهای بزرگی در دسترس است. باید برای کمک به حل مسایل مهم ایران (مانند مساله آب، مساله ریزگرد ها، مساله توسعه اقتصادی، مساله جمعیت و آمایش سرزمین، و مساله ریسک مخاطرات طبیعی) از توان فرهنگستان علوم استفاده شود. مانند همه فرهنگستانهای دنیای پیشرفته می توان با تنظیم و به روز کردن یک برنامه راهبردی نقشه راهی برای طی کردن این مسیر در دهه های آینده برای دستابی به چشم اندازی منطقی (نه خیالی و صرفا آرزو مندانه) ترسیم کرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هر گز یک ایرانی را تهدید نکن!

+0 به یه ن

چندی پیش سر زبان ها افتاده بود که آقای ظریف در مذاکرات هسته ای خطاب به یکی از سفرا ی غربی گفته "هرگز یک ایرانی را تهدید مکن!" این عبارت که بی شباهت به کُرکُری نیست به مذاق خیلی ها خوش آمد. اما من ناراحت شدم شنیدم چنین حرفی زده شده. چیزی که من می خواستم اتفاق بیافتد برداشتن تحریم ها بود نه کرکری خواندن. می ترسیدم باز سر لج و لجبازی که تنها مصرف داخلی دارد تحریم ها بمانند و سخت تر شوند و دودش برود به چشم ملت!
اما خوشبختانه چنین نشد. در مصاحبه دیدنی ظریف در برنامه دید در شب، رشیدپور سئوال می کند که قضیه چه بوده. ظریف جوابی می دهد که  به عقیده من باید بارها و بارها بازگو شود و جا بیافتد. اولا تاکید می کند که او هرگز نمی خواست که صحبت های این چنینی اتاق مذاکره به بیرون درز کند. ثانیا فضا را شرح می دهد و می گوید طرف مقابل چون عصبی بوده دستانش را شدید تکان می داده وبی اختیار خودکار از دستش به سوی یکی از ایرانیان پرت شده. ظریف در چنین فضایی آن جمله را گفته. آقای ظریف از این که نام آن فرد عصبی  را فاش کند امتناع کرد. تاکید هم نمود که بلافاصله بعد از گفتن آن جمله سعی کردیم فضا را از وضعیت متشنج در بیاوریم و به مذاکرات سازنده ادامه دهیم.  عقلانیت حکم کرده که کرکری خواندن را زودتر تمام کنند.
روانشناسی مذاکرات چیز پیچیده ای است. "درشتی و نرمی به هم در به است." خوشبختانه "یار ما (ظریف) این دارد و آن نیز هم!"
این که کجا محکم صحبت کنی و کجا نرمی نشان دهی پختگی و خبرگی و استعداد مذاکره کننده را می رساند.
خوشحالم که  اکنون در سیاست خارجی مان کسانی داریم که در این گونه ظرافت های کلامی  استادند.
در مذاکره بر سر مسایل ریز و درشت داخلی وبین المللی نیز باید چنین عمل کنیم.

به طور خاص اگر می خواهیم مسئولان محلی و نمایندگان ما بروند و کاری اساسی در جهت حفظ محیط زیست (مثل احیای دریاچه اورمیه) یا حقوق زبانی تورکان و.... انجام دهند کسانی را باید انتخاب کنیم که ظرافت های کلامی را بشناسند نه آن که افتخارشان بد فارسی حرف زدن باشد و وقتی هم که ترکی حرف می زنند الکی کرکری بخوانند و حرف هایی بزنند که مجبور شوند فوری پس بگیرند و عذر بخواهند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بد دفاع کردن مضرتر از سکوت هست.

+0 به یه ن

درپی نوشته های اخیرم یکی از خوانندگان وبلاگ نوشت که نباید از روی تنها یک سخنرانی آقای قاضی پور در مورد وی قضاوت کنم. باید سخنان قبلی او را هم در مجلس بشنوم. در زمان مجلس هشتم من بحث های مجلس در مورد نجات دریاچه اورمیه را به دقت و جدیت دنبال می کردم. اظهارات را یادداشت می کردم. محاسبات سرانگشتی می کردم ببینم همین طوری عدد و رقم می پرانند و یا پشت اظهاراتشان کارکارشناسی جدی  است.
نام آقای قاضی پور در این مباحثات زیاد می آمد. همان زمان نیز من رویکرد آقای قاضی پور را نمی پسندیدم. به نظر من نتیجه صحبت هایشان بیشتر سر  زبان انداختن نام خودشان بود نه برداشتن قدم های موثر برای نجات دریاچه اورمیه. این نوشته در شهریور سال 92 و نوشته اخیرم در همین راستاست. عزیزی می گفت علت محبوبیت آقای قاضی پور در بین قشری از مردم آذربایجان و اردبیل و زنجان اظهاراتی است که وی در مجلس در دفاع از ترک ها و زبان ترکی ایراد کرده است.
قدری در اینترنت گشتم  و دیدم که او به هیچ وجه تنها نماینده ترک مجلس نبوده که چنین کرده است. همه نماینده های ترک مجلس اعم بر اصلاح طلب و اصولگرا چنین اظهاراتی در مجلس داشته اند. طبیعی هم هست چنین باشد. اولا که در ده سال اخیر اغلب ترک ها چنین می کنند. (من خودم از وقتی یاد دارم روی این  موضوع تعصب داشتم و توهین بر ترک ها را برنمی تافتم و واکنش نشان می دادم.) ثانیا وقتی نماینده ای ببیند مردم حوزه انتخابیه اش به چنین موضوعی حساسیت دارند "پیاز داغ" واکنش علیه توهین به ترک ها را بیشتر می گذارند که محبوبیت بیشتری کسب کنند. انصافا برخی از نماینده ها به دور از عوامفریبی در این زمینه کارهای خوبی کرده اند. چه اصولگرا  چه اصلاح طلب. بی سرو صدا و جنجال آرام به برخی از نشریات که در آنها توهینی صورت گرفته بود تذکر داده اند و نشریه هم معذرت خواسته و اشتباه خود را تصحیح کرده. این کار قابل تقدیر هست که این نماینده ها نیامده اند برای این که اسمشان سرزبان ها بیافتد  و قهرمان جلوه کنند سر این موضوع جنجال به پا کنند. نتیجه جنجال ضربه خوردن جوانان و دانشجویان ترک بود و ضربه ای دیگر به پیکر نحیف جراید ایران. از آن گونه جنجال هیچ کس سودی  نمی برد. امتیازی هم در جهت حفظ زبان مادری گرفته نمی شد. شاید از جهات دیگر به این نماینده ها انتقادات فراوان وارد باشد اما این که در این مورد پخته عمل کرده اند  و بی سر وصدا جلوی جنجال های ویرانگر را گرفته اند جای تحسین و تقدیر دارد.
آری! در این که آقای قاضی پور در دفاع از زبان ترکی اظهاراتی داشته ابدا تنها نبوده. اغلب نماینده های آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل بارها وبارها همین کار را کرده اند. علت این که آقای قاضی پور جلب توجه کرده این نبوده که بهتر -یا حتی بیشتر- به دفاع پرداخته. کاملا برعکس! چون ادبیات و محتوای گفتارش در شان مجلس نبوده توجه اصحاب رسانه را جلب کرده. در نتیجه حرف هایش تیتر روزنامه ها شده. قسمت های سخنرانی اش در فضای مجازی دست دست گشته. اما وقتی نماینده ای دفاعی وزین در چارچوب مجلس می کند آن قدر برای مردم کوچه بازار جذاب نیست که توجه کنند.
گویا به طور خاص این سخن آقای قاضی پور که "ما حضرت سلیمان نیستیم....." خیلی برای او محبوبیت کسب کرده.  خوب! نه سئوال آقای کوچک زاده در شان مجلس بوده و نه پاسخ آقای قاضی پور. تقبیح نمی کنم که چرا چنان جوابی داده. بالاخره چنان سئوالی چنین جوابی هم دارد! تاسف می خورم که چرا وقت مجلس کشور ما چنین تلف می شود و نماینده ها به جای حل مسایل کشور به چنین یکی به دو هایی می پردازند.  امیدوارم مجلس بعدی وزین تر باشد و مسایل اساسی در آن مطرح شود نه یکی به دو در این سطح نازل.
اما  محتوای حرف ایشان! ببینید اگر منافع ملی ما ایجاب کنه که نماینده بفرستیم به کشور موزامبیک اون نماینده وظیفه دارد که زبان سواهیلی را در حد درجه یک بیاموزد. تمام زیر و بم زبان را یاد بگیرد تا بتواند برای منافع ما در کشور موزامبیک مذاکره کند نه آن که آن زبان را  آن قدر بد حرف بزند که "سوژه خنده" شود!
اگر نمی خواهد یا نمی توانداین کار را بکند شایسته نمایندگی ما برای تامین منافع در موزامبیک نیست. حقوق می گیرد که برود با زبان فصیح سواهیلی با موزامبیکی ها سخن بگوید  و منافع ما را تامین کند. حقوق نمی گیرد که با سواهیلی دست و پا شکسته برود برای مردم موزامبیک هارت و پورت کند خودش را سوژه جراید موزامبیک کند و بعد هم بی آن که دستاوردی داشته برگردد بگوید به من کف بزنید چه قهرمانانه زدم توی دهن مردم موزامبیک.
مثال سواهیلی  و مردم موزامبیک را چون خیلی از ما دور بود  زدم تا منظورم روشن شود.  در مثل جای مناقشه نیست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل