+0 به یه ن
داشتم این مقاله را در مورد "دده قور قود" می خواندم. مقاله نسبتا طولانی است. بخش هایی از مقاله را در زیر می آورم:
در میان گنجینه پر بار ادبیات فولکلوریک آذربایجان داستان های دده قورقود به عنوان نمونه از داستان های حماسی- قهرمانی که ارزش تاریخی نیز دارد ، جایگاه ویژه ای به دست آورده است به طوری که سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو) سال 1999 را به نام داستان های دده قورقود ثبت کرده است. همچنین مدیر کل سازمان یونسکو در نشست بین المللی دده قورقود (باکو 1379) این کتاب را به عنوان یادگار تاریخی، فرهنگی بشریت معرفی کرده است(۱)
داستان های دده قورقود که نه تنها در آذربایجان بلکه در بین تمام کشورهای ترک زبان به عنوان یکی از آثار زیبا و جاودان زبان ترکی شناخته شده است ، در شمار آثار فولکلوریک بی همتایی است که قرن ها پیش به وجود آمده و بعدها به کتابت در آمده و به عصر ما رسیده است. این داستان ها با شیوه ای بدیع صحنه ها و پرده هایی از دورنمای زندگی حماسه آمیز و ماجراهای پرشور گروه هایی از چادر نشینان را که در دورانی از تاریخ به سرزمین امروزی آذربایجان آمده اند و به مرور به پهنه تاریخ پر حادثه این دیار پیوسته اند را بازگو می کنند."
و
"همان طور که قبلا اشاره شد قبایل اوغوز در قرن 11 میلادی کاملا به اسلام روی آوردند وقهرمانانی که در داستان ها پا در میان دارند اسلام را پذیرفته اند و در موارد زیادی جهاد در راه گسترش اسلام انگیزه اساسی مبارزه و جنگجویی های آنان تلقی می شود. آنان دشمنان خود را کافران گمراه و بد آیین خطاب می کنند و در راه اشاعه اسلام بر آنها می تازند و هر جا کلیسای دشمن را خراب می کنند، در جای آن مسجد بنا می کنند. پهلوانان در هنگام بروز مشکلات و رو به رویی با دشمنان از آب پاک وضو می گیرند و دو رکعت نماز می خوانند و صلوات می فرستند تا به یمن و میمنت آن بر دشمن پیروز شوند. اما هنوز تمام سنن اسلامی در میان آنان رسوخ نکرده است برای مثال در محافل و مجالس صحبت از می و شراب به میان می آید و خوردن شراب نه تنها نهی نمی گردد بلکه برای زدودن غم ازدل توصیه نیز می شود. در داستان ها سوگند خوردن نیز هنوز رنگ و بوی مذهبی نگرفته است و از عباراتی مانند " قیلینجیما دوغرانیم ( به شمشیرم ریز، ریز شوم )" و " اغلوم دوغماسین، دوغسادا اون گونه وارماسین ( پسرم نزاید و اگر بزاید تا ده روز نپاید )" به جای سوگند به مقدسات مذهبی استفاده می شود. همچنین خدایی که در داستان دومرول دیوانه سر معرفی می شود با خدای اسلام تفاوت اساسی دارد. در اینجا خدا از تمجید و ستایش شادمان می شود و از توهین عصبانی می گردد و عزرائیل نیز در وضعیت عادی از یک انسان می ترسد وتنها با نیرنگ و معجزه بر انسان پیروز می شود. همین تفاوت بین خدای دومرول دیوانه سر و خدای اسلام دلیلی بر بحث کهن تر بودن ریشه داستان ها از زمان اسلام می باشد."
و
"
در داستان های دده قورقود زنان منزلتی ارجمند و ستایش آمیز و هم طراز با مردان دارند. در این داستان ها برخلاف بسیاری از افسانه های شرق که زن وضعی نکوهش بار به خود می گیرد ، زن با تمام عواطف انسانی و شهامت عزت اخلاقی و موقعیت بلند مادری جلوه می کند. در خانواده ها نشانی از تعدد زوجات به چشم نمی خورد و زن در همه جا هم طراز و هماورد مرد است و یکی از راه و روش های مرسوم انتخاب همسر، هماورد بودن دختر و پسر در فنون کشتی و اسب سواری و تیراندازی و شمشیر زنی است. (۳۲)بورلا خاتون یکی از شخصیت های زن داستان ها ضمن داشتن حس مسئولیت به عنوان مادر و همسر، در اجتماع نیز حضور فعال دارد و یکی از نقش های اجتماعی او رهبری انجمن های زنان قبیله می باشد. این زنان از حقوق و آزادی های اجتماعی برخوردار بودند. آنان بیشتر روز های عمر خود را در چادر به سر نمی بردند بلکه پا به پای مردان در عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی واقتصادی وسیاسی وحتی جنگ ها شرکت می کردند."
در ده سال اخیر کتاب دده قورقود مورد توجه جریان هویت طلبی آذریایجانی قرار گرفته و در مورد آن مقالات نسبتا زیادی نوشته شده است. به لحاظ ادبی، مردمشناسی، اسطوره شناسی و.... بیش از اینها باید به این کتاب توجه شود. باید بیشتر شناسانده شود. اما به لحاظ هویتی و ارزشی من فکر می کنم ما باید ارزش ها و هویتی مدرن و روزآمد بگیریم. هویت خود را به روز سازیم. از لای داستان ها و اسطوره ها و کتاب های قدیمی نظیر دده قورقود یا شاهنامه و..... به دنبال هویت و ارزش ها نگردیم. ارزش های این کتاب ها برای زمانه پیشا مدرن هستند نه زمانه ما.
دده قورقود در زمانه ای بود که جنگ های مذهبی در سراسر دنیا رواج داشت مقارن یا اندکی بعد از جنگ های صلیبی بوده. اما دنیای امروز دیگر دنیای مدارا با مذاهب عقاید و دگراندیشان هست. تازه در همان فضای فکری و روزگار داستان های دده قورقود عدم مدارای مذهبی ضربه جبران ناپذیری به فرهنگ ما با ویران کردن دانشگاه ربع رشیدی زد. در این باره قبلا نوشته ام.
در سال های اخیر نوشته های متعددی در مورد منزلت زنان در افسانه های دده قورقود آمده است. انصافا هم این طور می نماید که این افسانه به نسبت اغلب افسانه های مشابه قدیمی کمتر زن ستیز هستند. تاریخ هم نشان می دهد که خاتون های ترک در دوره ای که این داستان شکل می گرفتند قدرت زیادی داشتند. قدرتی که گاه چندان به مذاق مردان اهل قلم آن زمان مانند عبید زاکانی یا ابن بطوطه خوش نمی آمده و با لحنی آکنده از تحقیر نسبت آن قلم می زدند.
اما نکته آن هست که معنای منزلت زن هم با آن دروه پیشا مدرن فرق کرده. وقتی زنان از حقوق خود می گویند منظورشان چیزی نیست که در این اسطوره ها آمده. در این مورد مفصل تر خواهم نوشت. اما اینجا خلاصه عرض می کنم. منظور حق تفریح، آزادی انتخاب های شخصی گوناگون، به قول ویرجینا وولف حق داشتن "اتاقی از آن خود" است. اینها دغدغه هایی هست که مال دنیای امروز هست. در زندگی عشیره ای زمان داستان های دده قورقود جایی برای این خواست ها نمی توانست باشد. دنیای نو ارزش ها و دغدغه های نو می طلبد.
این واقعیت که دده قورقود به سبک خودش به منزلت زن اهمیت می دهد و به رسمیت می شناسد ارزشمند هست. اما به عقیده این حقیر جریان هویت طلبی در این قرن بیست یکم باید فرزند زمانه خویش باشد و مسایلی نظیر حقوق اقلیت های مذهبی یا حقوق زنان با دید امروزی و متناسب با نیازها و خواست های دنیای امروزین بنگرد.
پی نوشت:
البته این را هم اضافه کنم که دیدگاه دده قورقود در همون چند صد سال پیش
در مورد زنان و اغلب مسایل دیگه سر و گردنی از دیدگاه جتاب آقای نادر قاضی
پور مدرن تر و پیشروتر بود.آن زمان پارلمان نبود اما کاملا رسمیت شناخته
شده بود که زنان آن روزگار در امور مهم کشوری و لشکری مورد مشاوره قرار گیرند. مردانشان هم گوش
می دادند و تامل می کردند. بر عکس نظر آقای قاضی پور که فرموده مجلس جای
زنان نیست. در داستان های دده قورقود زنان در نبردها هم شرکت می جستند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو