پاسخی در جهت مبارزه با خرافات و سو استفاده از اعتقادات مردم توسط خود مردم

+0 به یه ن

خبر آنلاین مطلبی منتشر کرده در مورد این که مردها هم دارند توسط زنها خشونت می بینند اما دم بر نمی آورند.  سه داستان مجزا هم منتشر کرده. من اون قدر در جامعه نیستم تا بدانم "شوهر آزاری" چه قدر در کشور ما دامنه دار هست. به هر حال حتی اگر یک مورد باشد باز هم محکوم هست.  اما یکی از این داستان ها را منتشر می کنم و پاسخی هم می دهم. چه قبول کند و چه نکنید، هدف من طرف زن داستان را گرفتن نیست. " دله دزدی" آن زن در کنار حماقت این زن در عدم رعایت نکات ایمنی، از نظر من آن قدر گناه بزرگی هستند که عمل او را غیر قابل توجیه می سازند. چه زن این داستان به واقع شوهر آزار باشد چه نباشد، از نظر من کسی نیست که شایسته همدلی باشد. علت این که نوشته را می گذارم دفاع از عقلانی  و منطقی اندیشیدن هست نه دفاع از آن زن. انگیزه این نوشته  حمله بر ریا کاری و تزویر و سواستفاده از احساسات مذهبی مردم و تسویه حساب شخصی به اسم اخلاقیات  هست. این نوع ریاکاری و تزویر هم تنها اختصاص به عالمان دینی و برخی حاکمان شریعت پناه  ندارد. بین مردم عادی مظلوم نما هم وجود دارد. مرد داستانی که در زیر می خوانید از نظر من مصداق بارز آن هست. نمونه هایش هم در دور وبر بسیار بسیار فراوان هستند. برای این که تصریح کرده باشم که قصدم در این نوشته خاص "طرفداری از زنان" نیست تاکید می کنم که اتفاقا به همان نسبت که زن مظلوم نما در کشورما بیش از مرد مظلوم نماست این رفتار بین زنان بیشتر مشاهده می شود.   این را هم تاکید می کنم این گونه ریاها مختص "نماز خوان" هم نیست. اتفاقا بین کسانی که مخ را می خورند که "نمازخوان" نیستند اما "از هر نمازخوانی اخلاقی ترند" این نوع ریا حتی بیشتر  از همنوعان نمازخوان است!

خبرآنلاین: زنان غران، خشونت پنهان
هیس! مردها فریاد نمی‌زنند...


وبلاگ > قنواتی، علی - (هشدار: این متن حاوی چند داستان واقعی درباره مردان ستم‌دیده از زنان است. اگر پیش‌فرض‌هایتان چنین تصاویری را برنمی‌تابد و حاضر نیستید آن‌ها را عوض کنید، این متن را نخوانید.)

یک.
چهارشنبه یک دربست گرفتم. از فاطمی تا حوالی ونک. پراید بود. راننده در تمام مسیر از ایمان حرف زد. از این که خدا جای حق نشسته است. از این که معجزه هر لحظه دارد اتفاق می‌افتد و ما نمی‌بینیم. درباره مشکلات اقتصادی و انتخابات ریاست‌جمهوری حرف می‌زدیم. دست‌کم من این‌طور فکر می‌کردم. وارد آفریقا که شدیم دل‌ش را به دریا زد و گفت همین جمعه یک معجزه برای خود او اتفاق افتاده است: برادرها و باجناق‌ها مهمان‌شان بوده‌اند. زن‌ش طبق معمول یک‌سره سرکوفت می‌زده و جلوی همه، حال‌ش را می‌گرفته. (برگشتم و یک بار دقیق نگاه‌ش کردم. نمی‌خورد با این تیپ و هیکل و سر و زبان، سوژه خشونت خانگی باشد!) بعد می‌خواسته‌ند منقل روشن کنند برای کباب. زغال‌ها نمی‌گرفته، زن‌ش می‌رود زیرزمین از موتور همسایه بنزین می‌کشد می‌آورد! مرد معترض می‌شود که بدون اجازه چرا این کار را کردی؟ دزدی است؛ حق‌الناس است... زن هم کوتاه نمی‌آید و هی تحقیرش می‌کند. این قسمت داستان را که می‌گفت چند بار کلمه «تحقیر» را به‌تلخی تکرار کرد. متلک‌های زن آن‌قدر بالا می‌گیرد که او مجبور می‌شود بگذارد برود! درست نگفت کجا ولی ظاهرا وسط مهمانی یک بهانه‌ای جور می‌کند، مثلا تعمیر ماشین، و می‌رود توی پارکینگ خودش را مشغول می‌کند! بعد از بیست دقیقه، باجناق‌ها می‌آیند که بیا زن‌ت را ببریم بیمارستان؛ بی‌هوش شده است! می‌گفت زن‌ش هیچ درد و مرضی ندارد. سابقه هم نداشته از حال برود. زَفت‌ورَفت‌ش می‌کنند و یک‌دفعه سرپا می‌شود. نیم ساعت بعد دوباره شروع می‌کند به متلک و سرکوفت و دوباره به همان حال می‌افتد! می‌گفت از آن روز زن‌ش محتاط شده و زبان‌ش را نگه می‌دارد. آن‌طور که باید نه، ولی مثل سابق هم نیست. بالاخره خدا جای حق نشسته است..

مینجیق: 

خیلی کاری به دعوای زن و شوهری این زوج ندارم. به هر حال اگر "سرکوفت" های اون زن خیلی زننده بود خودش جلوی خواهرها و دامادهای خانواده خودش سرافکنده می شد. دلیلی نداشت که این آقا وسط مهمونی مثل بچه ها قهر کنه بره!
اما در مجموع من به آدم هایی که تا یکی را می بینند از ایمان و اخلاق (چه اخلاق دینی چه اخلاق سکولار) دم می زنند بی اعتماد هستم. تا کسی ریگی به کفش نداشته باشه معمولا این همه لازم نداره به رخ آدم و عالم بکشه که خییییللللللیییییییی خوب و مامانی هست. معمولا این آدم ها به دنبال نیم ساعت مخ مخاطب را خوردن که خیلی خوب هستند حملاتشان را به یک بنده خدا که "به مرغ شان گفته کیش" شروع می کنند. خودشان را می خواهند در ذهن مخاطب فرشته جا بزنند طرف را شیطان!
مردم ساده دل هم باور می کنند. من از این آدمها معمولا حذر می کنم. حدس می زنم این آقای راننده کرایه آن آقای نویسنده را هم دولاپهنا حساب کرده باشد منتهی آقای نویسنده روش نشده چانه بزنه. چون ترسیده او را هم جزو "آدم بدها" که مستوجب این هستند که گرفتار عذاب الهی بشوند قلمداد کنه.

این آقای راننده فکر می کنه که کی هست که خداوند متعال آفریدگار کهکشان ها بیاد به خاطر آن چه این "حق" می دانه قوانین طبیعت خودش را عوض کنه که دل این خنک بشه؟! اولا شاید "حق" همان نباشه که درک ناقص من و ایشان فکر می کنیم. ثانیا حق همان قوانین طبیعت هست که خدا وضع کرده. این که بخارات بنزین برای سلامت مضر هست و.....

با بنزین آتش منقل درست نباید کرد. خطرناکه. با کاغذ باطله و برگ خشک آتش می گیرانند.
لابد بخار بنزین زده حال زن خراب شده.
بنزین فرار هست آتش بگیرد آتش را به بالا منتقل می کند پرده اینا هم ممکنه آتش بگیره یا آتش به صورت و موهای کسی که آتش روشن می کنه بزنه



آدم های به واقع خوب نمی آیند دوره بیافتند مرتب از خوبی خودشان و بدی مخالفانشان حرف بزنند. به چند دلیل:
اولا خوبی از نظرشان اون قدر کار طبیعی هست که دیگه این همه حرف و حدیث نداره.
ثانیا این که کینه از کسی به دل ندارند.
ثالثا به این علت که اون قدر همیشه مشغول خوبی کردن هستند که فرصت صحبت کردن درباره اش را ندارند.
رابعا نمی خواهند ریا بشه


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]