آیا اعتراض ها بی نتیجه بود؟

+0 به یه ن

اعتبار نامه آقای نادر قاضی پور نماینده اورمیه که سخنان توهین آمیزی علیه زنان ایراد کرده بود بی هیچ اعتراضی و بدون هیچ "اما و اگری" تصویب شد رفت پی کارش! اتفاقا این طوری بهتر هست. اگر تصویب نمی شد طرفدارانش از او یک قدیس مظلوم می ساختند. درصد قابل توجهی از مردم ما هم که همواره برای مظلوم و مظلومیت سینه می زنند باور می کردند و بیخودی او را مهم جلوه می دادند و چه بسا الگوی خود می کردند!
با این که به ظاهر اعتراضات ما به ادبیات آقای قاضی پور تاثیری نداشت خوشحال و مفتخرم که خودسانسوری نکردیم و اعتراض خود را به ادبیات ایشان  به طور رسا و در فضای عمومی مطرح ساختیم. صاحبنظران می گویند بدترین نوع خودسانسوری ترس از بیان نظر به دلیل واکنش لمپن ها و چماق به دستان هست و عبور از این نوع خودسانسوری بزرگترین شجاعت ها را می طلبد. برعکس ظاهر اعتراض های ما بی نتیجه نبود. بعد از آقای قاضی پور نمایندگان دیگری به تقلید از وی با ادبیاتی مشابه نسبت به مسئولین "الدرم بلدرم" راه انداختند. صد البته حرف بود و باد هوا. اما نکته اینجاست که بعد از اعتراضات صریح و پرهیز از خودسانسوری ما، دیگرانی که آقای قاضی پور را از جهاتی الگوی خود قرار دادند به زنان توهین نکردند. الدرم بلدرمشان (البته فقط در حد کلامی) متوجه مسئولان بود و بس. این نتیجه مستقیم اعتراض های ما بود.

پی نوشت: خوشبختانه خانم ها در اعتراض به ادبیات ضدزن تنها نبودند. محکمترین اعتراض ها از جانب آقایان فرهیخته ای شد که در جهت اعتلای فرهنگ ترکی آذربایجانی سالهاست تلاش می کنند. خوشبختانه آنها سکوت نکردند و تاکید نمودند این گونه هویت سازی  (هویت سرکوبگر زن در اجتماع) برای مرد آذربایجانی مایه شرم است. این حرکت این آقایان جای تقدیر بسیار دارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خطاب به فرزندانی که ندارم!

+0 به یه ن

 چند وقت پیش دو کلیپ از کنسرت خواننده ای آذری مقیم تهران  در تبریز و مشکین شهر منتشر شد که در آنها خواننده کنسرتش را قطع می کند و با ادبیاتی بسیار سخیف به دو شنونده پرخاش می نماید و می گوید گوشت را می گیرم و از سالن می اندازمت بیرون. در تبریز با یک دختر چنین صحبت می کند و می گوید "سرتق" شده ای و در مشکین شهر با یک پسر.
او چنین حقی را ندارد! نقطه سر خط! حق ندارد با کسانی که به کنسرتش آمده اند بدرفتاری کند. سالن مامور انتظامات دارد که نظم سالن را برقرار می کند. خواننده کنسرت بنا نیست چنین برخوردی کند. هم توهین او به جوانان قابل پذیرش نیست و هم این که کنسرتش را قطع کند و اعصاب عده کثیری را که برای تفریح بلیط نه چندان ارزان کنسرتش را خریده اند.
مسئله ویژگی های اخلاقی یک خواننده نیست. هر کدام از ما ضعف های شخصیتی گوناگونی می توانیم داشته باشیم. مسئله آن هست که درفرهنگ ما جا نیافتاده که دخترها حق نشاط و شادی دارند. آنها هم به اندازه مردها از فضای عمومی سهم دارند. کسی هم حق ندارد این سهم را از آنها بگیرد.

از گوبلز (مسئول تبلیغات نازی ها در دوران هیتلر) نقل می کنند که دروغ هرچه بزرگ تر باشه ملت راحت تر باور می کنند (نقل به مضمون). کمابیش حکایت ماست! خواننده ای سر کنسرت یا استادی سر کلاس شروع می کنه با یکی پرخاش و بداخلاقی کردن! مردم می گویند عجب بد اخلاق و بی نزاکت! طرف به جای این که عذرخواهی کنه بر می گرده و می گه آخه خبر ندارید او چه دیو دو سری بود! لولوخورخوره بود قرار بود همه را بخوره اما هیچ کس جز من که چشم بصیرت دارم نفهمید! این بار مردم می گن بارک الله! دستت درد نکنه اون طور رفتار کردی!


دلیلی ندارد با خرید سی دی ها و بلیط کنسرت یک خواننده به لحاظ هنری متوسط رو به پایین یکی را چنان قدرتمند کنیم که به خود اجازه دهد به جوان هایمان توهین کند.
با اون رفتاری که او با جوانان دارد جوانان از کشور رویگردان می شوند.
به جای او من آقای مسعود فلاح را معرفی می کنم که متانت و ادبش به هنگام دادن کنسرت زبانزد است. لطفا این هنرمند مردمی و با نزاکت را به دوستداران موسیقی آذری معرفی نمایید.

در دانشگاه شریف هم ما یک استاد داشتیم که وسط کلاس درسش را قطع می کرد و به دانشجویانی که دیر می آمدند پرخاش می کرد و اعصاب ما را خرد می کرد. الان که خودم درس می دهم وقتی کسی دیر می آید نوک سوزنی نه حواسم پرت می شود و نه عصبانی. دیگه کاملا مطمئن شده ام که دلیل آن همه هارت و پورت او چیزی نبود جز آن درسش را آماده نکرده بود و می خواست به بهانه ای وقت کلاس را تلف کند.


در سایت زیر برخی دیگر از خوانند ه های زنده موسیقی آذری را می توانید بشناسید:

http://tamu.blogfa.com/

خوشبختانه الان در همین تبریز خودمان در انواع و اقسام سبک ها خواننده داریم. با درجه هنری بسیار بالا.
نمونه اش گروه موکابند. جوانان خوش ذوق هنرمند و خوش تیپ تبریزی.

نوزده سال پیش ازدواج کردم اما فرزندی ندارم. اگر همان موقع باردار می شدم اکنون دخترم 18 ساله می شد. سنی داشت که دوست داشت کنسرت برود و قطعا من او را به این کار تشویق می کردم. به خصوص اگر کنسرت آذری بود. حال فرض کنید در وسط آن کنسرت خواننده آهنگش را قطع می کرد و بر سر دختر من فریاد می کشید و او را سرتق می خواند و می گفت که گوشش را می گیرد و بیرون می کند. واقعا چه بر من می گذشت؟! شاید بگویید بعد از این همه سال و این همه بگیر و ببند ها و توهین ها و اسیدپاشی ها و... بر علیه دختران این سرزمین چه طور واکنش یک خواننده این همه روی تو تاثیر گذاشته؟! خوب در موقع اسیدپاشی ها هم من زیاد نوشتم. اما می توانستم خود را قانع کنم که اسیدپاشان افراد گمنام هستند. اگر دستگیر شوند (که متاسفانه نشدند) به مجازات خواهند رسید. اما وقتی خواننده ای که نانش از فروش بلیط های کنسرتش به امثال همان دختر تامین می شود هم به خود اجازه می دهد با او چنین رفتار کند غیرقابل تحمل است.

احتمالا دختر و پسری که به ترتیب در تبریز و مشکین شهر سر کنسرت رحیم شهریاری مورد پرخاش بسیار تند وی قرار گرفتند همسن و سال دختر و پسر نداشته من می بودند. هیچ کدام از این دو جوان را نمی شناسم و حتی نمی دانم دقیقا چه کرده اند که خواننده کنسرتش را قطع کرده و به آنها پرخاش نموده. هر چه کرده باشند آن خواننده این حق را نداشت. هر سالن و اداره ای در این مملکت دفتر حراست دارد و ماموران حراست بسیار بیشتر از یک خواننده به حساسیت های امنیتی منطقه آگاه هستند و اتفاقا کارشان را هم خوب بلدند. فرهنگ محل را هم خوب می شناسند و می دانند چگونه برخورد کنند. لازم نیست خواننده سر کنسرتش برگردد به یکی در سالن هارت و پورت کند و اعصاب اون همه آدم را که پول داده اند و بلیط خریده اند که ساعتی خواننده مزبور برایشان "آی بری باخ بری باخ" بخواند به هم بریزد. هر چند آن دو جوان را نمی شناسم می خواهم با هر دو سخنی بگویم. در فضای مجازی پیام ها زود می چرخد و به شخص منتقل می شوند.
اول خطابم به دختر تبریزی است که مورد پرخاش قرار گرفت:" دخترم! این رفتار او متاسفانه در جامعه بسته ای چون جامعه ما که افراد در سن نوجوانی از جنس مخالف دور می شوند و نزاکت رفتار با جنس مخالف را نمی آموزند بسیار هست. نگذار امثال او جرئت شادی و نشاط را از تو بگیرند. راهی ابتکاری بیاب که همواره شاد وبا نشاط بمانی. به یاد داشته باش تا اگر روزی خدا پسری به تو داد او را با نزاکت رفتار با دختران آشنا کنی. به او بیاموز که اگر در مجلس -آن هم درمجلس بزمی- به دختری هارت و پورت کند رشادت و رادمردی خاصی از خود نشان نداده! به او بیاموز که همان قدر که مردها در فضای عمومی سهم دارند زنها هم سهم دارند. رادمردی در آن هست این حق را هم برای خودش و هم برای دیگر شهروندان (از جمله دختران) به رسمیت بشناسد. بیاموز که اثرات مخرب تستسترون را با مدنیت و نزاکت مهار سازد!"
و اما خطاب به آن پسر در مشکین شهر:" پسرم! برای چه نمادی را بلند می کنی که به تو انگی ببندند که آینده ات را خراب کنند؟! حیف تو نیست که آینده ات فدای یک نماد شود؟! ببین در چی استعداد داری: علم هنر اقتصاد تکنولوژی و....؟ همان استعدادت را بپروران. بذار هویت تو با همان استعداد تعریف شود. چند قرن پیش دنیا دنیای کشورگشایی از طریق خشونت بود. قبایل مختلف ترک در همان دنیا کشورگشایی کردند و از خیلی هم در این زمینه موفق بودند. بعد که دروازه شهری را می گشودند عالمان و معماران و هنرمندان وشاعران از شهرها و زبان ها و تیره و تبارهای مختلف را به خدمت می گرفتند که برایشان شکوه بیافرینند. اون زمان آن گونه نگرش و فعالیتی را می طلبید. آن افراد هم در همان دنیا می درخشیدند. فرزند زمان خویش بودند. الان زمانه عوض شده. تو هم سعی کن با فرهنگ همین زمان بدرخشی. با شکوفا کردن همین استعداد هایت و استفاده از اینترنت برای عرضه آن به دنیا. این طور هست که هویتی از جنس زمان می توانی خودت به اراده خودت برای خودت به وجود آوری. آن قدر رشد کن که نام قوم و شهر و استان و کشورت را هم بالا ببری. نماد بوزقورد به چه درد تو در این زمانه می خورد!؟ هیچ چی! به این بهانه انگی هم به تو می بندند و آینده ات را از بین می برند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کجا طلا تولید می شه؟

+0 به یه ن

در حدود یک ثانیه بعد از مهبانگ هسته های سبک مثل هلیم لیتیوم و .... تولید می شوند در واقع پیش بینی صحیح فراوانی نسبی این هسته ها در جهان از موفقیت های چشمگیر فرضیه مهبانگ هست. هسته های سنگین تر نظیر کربن و نیتروژن و ... در مرکز ستارگان تولید شده اند. ستاره ها در آخر عمر خود منفجر می شوند و در اثر انفجار مواد درون آنها به بیرون می رود.. از مواد بیرون ریخته دوباره ستاره ها و سیارات تشکیل می شوند. خورشید ما ستاره نسل سوم هست.
 همان طوری که گفتم عناصر سنگین تر از برلیوم در مرکز ستارگان تولید شده اند. در فاز معمولی ستارگان هسته سنگین تر از آهن نمی تواند تولید شود. هسته آهن پایدار است. در شرایط معمولی اگر نوترون یا پرتونی به آن افزوده شود بلافاصله به آهن واپاشی می کند.  فرضیه رایج آن هست که هسته های سنگین تر نظیر طلا در شرایط ابرنواختر (مرحله نهایی عمر ستارگان سنگین که ستاره می رُمبد) به وجود آمده اند. در آن هنگام چگالی چنان بالاست که تا هسته سنگین تر بخواهد به هسته آهن واپاشی کند نوترونی دیگر به هسته می خورد و هسته پایدار دیگری که سنگین تر از آهن هست به وجود می آید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ساخت و ساز در محوطه ارگ تبریز

+0 به یه ن

دیروز کتاب "فرار از لایپزیگ" را معرفی کردم. داستان اعتراض یک فیزیکدان جوان به تخریب یک اثر تاریخی در لایپزیگ توسط حکومت.
یاد دردهای "ارگ علیشاه تبریز" در سی و چند سال اخیر افتادم. ارگ تبریز ما را یک باره تخریب نکرده اند اما در این سی و چند سال بلا نمانده که بر سرش نیاورده باشند.  الان هم که دارند در محوطه اش ساخت و ساز می کنند. آن خاکبرداری ها پی های این بنای تاریخی را سست می کند.
سی و چند سال پیش هم که سالن اپرای نزدیک آن را با خاک یکسان کردند.
ای دریغ که اعتراضی نمی کنیم و کنج عافیت برگزیده ایم تا میراث مان را یکی پس از دیگری با خاک یکسان کنند.
نه کمپینی، نه طوماری، نه تجمع اعتراضی ای....
سکوت کامل!

تا ارگ علیشاه -این سمبل استوار هفتصد ساله تبریز که زلزله ها به خود دیده اما سرفراز ایستاده- به دلیل ندانم کاری و نادانی مسئولین با خاک یکسان نشده از آن دیدن کنید.


پی نوشت: جامعه مهندسان تبریز چرا سکوت کرده اند؟! دست کم یک نامه سرگشاده  در اعتراض منتشر کنند. جلوی آیندگان مایه شرمساری خواهد بود که چنین بنای تاریخی به دلیل ساخت و ساز در محوطه ارگ تخریب شود و از هیچ کس صدایی برنخیزد!
پی نوشت دوم:
قبلا نوشته ام که دم به دقیقه پتیشن و طومار امضا کردن را نمی پسندم. تنها پتیشنی را امضا می کنم که کلمه به کلمه اش را قبول داشته باشم. حتی محل علامت های گیومه و نقطه و.... اش هم باید مورد تایید من باشد که بخواهم امضایم را پایش بگذارم. در عمرم هم بیشتر از سه پتیشن امضا نکرده ام. اولی در دوره دانشجویی در دانشگاه شریف بود و من هنوز به این آگاهی نرسیده بودم و سر رودربایستی امضا کردم و به دلیل اخلاقی پشیمانم (از آن نوع طومار ها بود که برای به هیجان آوردن دانشجویان بی تجربه تهیه می کنندو از دانشجوی ناآگاهی که خود را بسیار آگاه می داند به عنوان سرباز صفر در لشکر کشی ها استادان علیه یکدیگر سو استفاده می کنند!) دومی برای ساخت شتابگر ILCبود. و سومی نامه سرگشاده انجمن فیزیک بود در دفاع از دکتر ثبوتی. پای این دو امضا و طومار تمام قد هستم و خواهم بود.
اگر جامعه مهندسان تبریز طوماری درمورد لزوم توجه به ارگ علیشاه و عدم ساخت و ساز در محوطه آن بنویسد و بخواهد امضا جمع کند، من با کمال میل آن را امضا می کنم.
پی نوشت سوم
: شاید بگویید چرا خود چنین طوماری نمی نویسی؟ جواب این هست که من مهندس نیستم و اطلاعات فنی لازم را ندارم.
طوماری که به نظرمن امضا کردنی است چنین مفادی باید داشته باشد: ابتدا روی اهمیت تاریخی و معماری ارگ علیشاه در یک پاراگراف کوتاه تاکید می کند. سپس به لحاظ فنی آسیب های ساخت و ساز در محوطه را بازگو می کند. در نهایت درخواستی مشخص  و عملی با توجه به واقعیات موجود از مسئولین برای حفظ بنا می نماید و نامه را با جمله ای تشکر آمیز از حسن توجه به پایان می برد.
نامه باید عاری از مسایل سیاسی باشد و  به هیچ وجه نباید مسایل نامربوط  در آن بیاید.
(سبک مرحوم پدرم. نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد.) با توجه به شناختی که از جامعه مهندسان تبریز دارم اگر طوماری بنویسند این ویژگی ها را خواهد داشت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ابرنواختر و ابن سینا

+0 به یه ن

 مسعود: خبری وجود دارد مبنی بر این که ابن سینا هم در نوشته های خود ابرنواختر زمان خود را با جزییات بسیار زیاد ثبت کرده است.
مینجیق:

خبر درسته:

در سال 2007 من در وبلاگم چنین نوشته بودم:

ما ایرانی ها و ابرنواخترها
از هر منظر که بنگریم ابر نواختر ها-یا همان سو پر نوا ها- پدیده های خارق العاده ای هستند. در عرض حدود چند هفته ابر نو اختر به اندازه 10 میلیارد سال خورشید انرژی به صورت نور ساطع می کند. این در حالی است که انرژیی که به صورت نوترینو آن هم در ظرف تنها 10 ثانیه ساطع می شود 100برابر این مقدار است! نور ساطع شده از ابرنواخترها از دیرباز توجه ستاره شناسان را جلب کرده اما تا کنون نوترینوی ساطع شده از فقط یک ابرنواختر مشاهده شده است. این ابر نواختر که اس-ان-1987نام گرفته بیست سال پیش مشاهده شده است. امسال در گوشه و کنار دنیا مراسم بیست سالگی این مشاهده را به جا آوردند. چند ابرنواختر از نظر تاریخ اختر فیزیک اهمیت ویژه دارد:الف- اولین ابرنواختری که در دوره هخامنشیان توسط ستاره شناسان چینی ثبت شد. ب)ابرنواختری که هزار سال پیش (یعنی در همان بروبروی تمدن اسلامی-ایرانی) توسط غیر ایرانی ها به ثبت رسید. ج)ودیگری همین اس-ان-1987 که در بحبوحه بمباران شهر های ایران اتفاق افتاد. ایرانیها در مطالعه هیچکدام از اینها نقشی نداشتند! توجه داشته باشید که دو تای اینها دقیقا در دوره هایی اتفاق افتاده اند که دوران شکوفایی تمدن این حوزه ی فرهنگی بود. ببینیم در مطالعه ابرنواختر بعدی ما چه نقشی خواهیم داشت.

چهارشنبه ۲۸ مارس
حالا خوشحالم که چنین مقاله ای نوشته شده:
http://arxiv.org/abs/1604.03798

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بچه ها عروسک همگانی نیستند!

+0 به یه ن

برخی گمان می کنند بچه ها عروسک های همگانی هستند. فشارش می دهند ماچ مالی می کنند. با لپ کشیدن شکنجه اش می دهند. برخی مردها ته ریش هایشان را بر پوست لطیف بچه می کشند که برای او حکم اره و سمیاته بر پوست کشیدن دارد. یعنی چی آخه این کارها؟!
اگر مادری مانع این کار شد باید از این مادر حمایت کنیم نه آن که انگ افاده ای بودن به او بزنیم
خدا بیامرزد مادر مادربزرگم را. زن مقتدری بود. از جمله این که هروقت کسی بچه ای را با لپ کشیدن و یا با ریش سمبانه زدن شکنجه می کرد حسابی دعوایش می کرد. دمش گرم روحش شاد! اما به خاطر همین چیزها به او انگ پرخاشگری می زدند و خیلی ها دوستش نداشتند. البته چیز عجیبی نیست. معمولا زنان مقتدر که شعور بیش از متوسط جامعه دارند نامحبوبند و در مظان اتهام. روحش شاد

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرار از لایپزیگ

+0 به یه ن


هارالد فریش از دوستان ماست.  دوبار ایران آمده و مهمان پژوهشکده مان بوده است.  او فیزیکدان مشهوری است.  مقاله مشترکش با گلمان  بسیار راهگشا بوده. در واقع پروراندن همان ایده منجر به جایزه نوبل برای گلمان شده. اینجا می توانید مقالات مشهور هارالد را ببینید.  اما اینجا نمی خواهم در مورد پژوهش های هارالد بنویسم.
می خواهم در مورد ماجراجویی های این شخص بنویسم.
هارالد شخصیتی استثنایی دارد. فوق العاده ماجرا جو ست.
او نوجوانی و جوانی خود را در آلمان شرقی سپری کرده.
حکومت توتالیتر آنجا می خواست کلیسایی قدیمی را تحریب کند. اینجا هارالد و دوستش وارد می شوند و....
کتاب فرار از لایپزیک نوشته هارالد فریش و ترجمه حسن فتاحی شرح این ماجراجویی هاست. این کتاب تازه به بازار آمده است. این کتاب به زبان های مختلف ترجمه شده و جزو کتاب های پرفروش است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل
آردینی اوخو

چای و گچ سرد شده

+0 به یه ن



خیلی از شما خانم آتوسا افشین نوید را به خاطر وبلاگ شیرینش چپ کوک می شناسید. کتاب سرهنگ تمام ایشان را هم خیلی از شما خوانده اید و از آن لذت برده اید. کتاب جدید آتوسا "گچ و چای سرد شده" نام دارد و تجربیات معلمی آتوسا را به زبان داستان نقل می کند. چاپ اول کتاب یک هفته قبل از نمایشگاه کتاب تهران به بازار آمد و بلافاصله تمام شد. چاپ دوم  آن را آماده کردند.
داستان بسیار شیرینی است با پایان بندی دور از انتظار و جالب.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کتاب فیزیک یک و دو

+0 به یه ن



این دو کتاب به قلم دکتر فیروز آرش هستند. در این کتاب  مفاهیم فیزیک به طور مفهومی آموزش داده می شوندو کتاب ها حاوی تمرین های بسیار جالب و مفیدی  این دو کتاب را به دانشجویان کارشناسی فیزیک و همه کسانی که می خواهند فیزیک پایه را عمیق و دقیق و مفهومی یاد بگیرند  توصیه می کنم.


معرفی کتاب در شادی بوک

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خیلی بدیهی است اما امان از دست خرافات نیو ایج!

+0 به یه ن

استرس و اضطراب من و شما باعث نمی شه زلزله و حوادثی نظیر آن بیشتر یا کمتر بشه. اما استرس و اضطراب باعث می شه در زمان های بحرانی نتوانیم برخودمان مسلط باشیم و تصمیم صحیح بگیریم.

حرفی که گفتم خیلی خیلی بدیهی هست. بیست سال پیش و قبل از انتشار مهملاتی نظیر فیلم "راز" اصلا لزومی نداشت که کسی چنین توضیحی بدهد. اما از بس مردم دنیا در ده سال اخیر توسط خرافات نوع مدرن بمباران شده اند الان نیاز هست بدیهی ترین چیزها هم دوباره یادآوری شود.

اون کسان که گمان می کنند استرس من و شما باعث زلزله می تواند بشود چی فکر کرده اند؟! واقعا فکر کرده اند استرس یک نفر با وزنی کمتر از دویست کیلو می تواند صفحات تکتو نیک را جا به جا کند؟!!! می دانید وزن این صفحات چند برابر وزن یک انسان یا حتی یک فیل هست!؟

در ضمن به هنگام زلزله نباید فرار کرد. در هنگام فرار خیلی ها زیر دست و پا له می شوند یا زمین می خورند. باید  ناحیه های امن را در منزل و محل کار شناسایی کرد و در آنجا ها پناه گرفت. نظیر زیر چارچوب ها.



با کلبک روی آردینی اوخو توصیه های ایمنی برای زلزله را ببینید

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل
آردینی اوخو