آقا! این اُباما با این "چُلُمپه بازی" هایش امشب در کاخ سفید دعوا می اندازه. زن ترامپ بدجوری ابرو گره کرده بود!
;));))
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
آقا! این اُباما با این "چُلُمپه بازی" هایش امشب در کاخ سفید دعوا می اندازه. زن ترامپ بدجوری ابرو گره کرده بود!
;));))
اشتراک و ارسال مطلب به:
خبر دردناک شهادت آتش نشانان در آتش سوزی ساختمان پلاسکو را حتما همه تان می دانید. خیلی دردناکه. ماموران آتش نشانی خیلی زحمت کش هستند. یک بار در محلی که ما اقامت داشتیم آتش سوزی شد فوری سر رسیدند و آتش را خاموش کردند. ما و همسایه ها هم صد در صد همکاری کردیم.
خدا به خانواده شهدای پلاسکو صبر بده. خیلی سخته.
متاسفانه این جور اتفاقات هر دو سه ماه یک بار در گوشه ای از کشور ما می افته. تعداد این گونه اتفاقات ناگوار در کشور ما خیلی بیشتر از حد استاندارد هست. از بس که به مسایل ایمنی بی توجهیم. تازه خیال هم می کنیم که خیلی با حال و شجاع و حتی مومن (!!!!) هستیم که این طور به مسایل ایمنی بی توجهی می کنیم. با فهم ناقص خودمان خیال می کنیم ما در مسایل ایمنی بی توجه باشیم اشکال نداره چون خدا مراقب ماست. مگه خود خدا نگفته "
این یعنی ای بنده مراقب مسایل ایمنی باش! خدا قوانین طبیعت را از ازل برپا کرده به بندگانش هم هوش و عقل داده که قوانین طبیعت را کشف کنند به آنها هم گفته مراقب خودشان باشند. چه قدر امت بیفکر و پررویی وپرتوقعی هستیم که انتظار داریم خودمان بیخیال مسایل ایمنی بشویم و خدا بیاید قوانین طبیعت اش را با پارتی بازی تغییر دهد تا ما چیزیمون نشه.
همان طوری که رئیس آتش نشانی تهران گفته یک عده به مسایل ایمنی بی توجه بودند اون وقت آتش نشانان زحمت کش تاوان دادند.
بیایید دست کم این کار را بکنیم: جلوی دست و پای نیروهای امداد را نگیریم. راه باز کنیم که زود تر برسند. به هنگام بحران هرکسی دو دقیقه از آنها تلف کند ده ها خانواده بیشتر داغدار می شوند. به همین سادگی به همین تلخی!
پی نوشت: چه طور اونهایی که اعتقاد راسخ (!!!!) دارند که هر چه قدر هم به نکات ایمنی بی توجه باشند خدا خودش بلا را دور می کنه یه ذره به خودشان نمی گویند که شاید اگر اتفاق بیافته آه مادر یا فرزند یتیم قربانی بی احتیاطی شان روزی اونها را بگیره؟! چرا اون کسانی که جلوی نیروهای امدادرسانی را برای خوشمزگی یا فیلم گرفتن با موبایل می گیرند نمی ترسند که آه مادر یا فرزند کسی که اون لحظه به کمک رسانی نیاز داره اونها را بگیره؟!
اشتراک و ارسال مطلب به:
ویژگی مسئولان بعد از انقلاب این هست که خوش برخورد هستند. هر کسی با هر
درخواستی برود سراغشان با روی باز استقبال می کنند و درخواست شان را امضا
می کنند اما امضای درخواست به معنای عملی شدن نیست. گویا برخی از مسئولان (البته نه همه آنها) با معاون خود یک
کد گذاری دارند. اگر با خودکار آبی امضا شود اجرا باید گردد. با خودکار
قرمز اگر امضا شود معاون ترتیب اثر نخواهد داد. ارباب رجوع هم خوش خیالانه
گمان می برد که مسئول خیلی تحویلش گرفته و تنها معاون کارشکنی می کند. بعد
می خواهد ملاقات دومی داشته باشد اما مداوم می دود تا جناب مسئول را بیابد و
بگوید امضایش به اندازه کشک هم نمی ارزید ولی برای بار دوم دیگه فرصت
ملاقات نمی دهند. این طور بندگان خدا را در این مملکت می ذارند سر کار.
تکنیک خیلی شناخته شده ای است. به زعم خودشان هم خیلی تیزهوش و زرنگ و زبل
هستند. در صورتی که اگر واقعا هوشمند بودند راهی برای حل مشکلات پیدا می
کردند.
به هر حال من و شما زورمان به آن بالا بالا ها نمی رسد اما کنترل بر رفتارخودمان می توانیم داشته باشیم و وقار و شخصیت خود را حفظ کنیم. واقعا اگر لازم نشد خودمان را با رفتن به دفتر آنها کوچک نکنیم. هرگز سعی نکنیم تا کاری که علی الاصول با مراجعه با زیردستان رئیس بزرگ انجام شدنی است با گرفتن امضای ملوکانه انجام دهیم. اگر درخواست ما یک چیز معمولی است که روال اداری خود را دارد چرا برویم سراغ رئیس و منت او را بخریم!؟
حق ماست که با روال معمول انجام شود. اگر زیردستان کارشکنی می کنند لزوما عنایت رئیس مشکل گشا نخواهد شد. اتفاقا بعد از عنایت رئیس کارمندان زیردست سر لج می افتند. شاید هم حق داشته باشند چون خیال می کنند دورشان زدیم و آتوریته شان را زیر سئوال بردیم یا حتی زیرآبشان را پیش رئیس زدیم.
حالا فرض کنید درخواست ما یک طرح جدید هست که روال مرسومی برای آن نیست و نیاز هست با مقام بالاتر درباره آن مذاکره شود. طبعا در این صورت باید از دفتر مقام بالاتر وقت گرفت
اگر مثلا ساعت 2 برایمان وقت دادند و تا ساعت 2:15 منشی شان ما را به دفتر راه نداد بیشتر در درگاهشان نایستیم. نشان دهیم که از رفتار ناخرسندیم. نشان دهیم که باید به وقت کارشناسشان ارزش قایل شوند. باید یادبگیرند که به وقت مراجع احترام بگذارند.
اگر رفتیم و با روی خوش درخواستمان را امضا کردند. باز هم خیلی خوش به حالمان نشود. در مملکت زیاد اتفاق می افتد که متاسفانه رئیس جلوی مراجع معاونش را تحقیر می کند یا از او بدگویی می کند. اگر با این صحنه مواجه شدیم ساده انگارانه نپنداریم خاطر ما برای آن رئیس از معاونش عزیزتر هست. کاملا برعکس! باید این گونه تعبیر کنیم او که احترام معاونش را نگه نمی دارد پشت سر ما چه ها خواهد کرد! مبادا به خاطر خوش برخوردی رئیس با ما سرمست غرور شویم برویم با زیر دستان آن رئیس درشت سخن بگوییم. به یاد داشته باشیم این مقام ها از بیخ عاریتی هستند. خود آن مقام چیست که گوشه چشمی به ما نشان دادنش چه ارزشی داشته باشد؟! به علاوه اگر این رفتار را داشته باشیم همان زیردستان در کار ما گره می اندازند. گره های کوری که بازکردنشان ساده نیست.
اشتراک و ارسال مطلب به:
مدیر دفتر تلفیق و برنامه ریزی ستاد احیای دریاچه ارومیه، همچنین در مورد عدم پرداخت اعتبارات لازم از سوی دولت و از بین رفتن فرصت 6 ماهه نخست سال برای ادامه برنامه های احیاء، اضافه کرد: دوران تثبیت در شهریور 95 تمام شد و ما برنامه های خود را برای احیای دریاچه تنظیم کردیم. کاهش آب مصرفی در بخش کشاورزی، افزایش بهره وری کشاورزی، کاشت گیاهان مناسب برای مبارزه با ریزگردها، نشاکاری، نصب کنتورهای تنظیم مصرف بر روی چاه های آب، آموزش کشاورزان و... از جمله این برنامه ها بود.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
مدیردفتر برنامه ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه گفت: رییس سازمان برنامه و بودجه تخصیص 300 میلیارد تومان اعتبار برای احیای دریاچه ارومیه را امضا کرد و چون در قالب اوراق است طی یک تا دو روز آینده پرداخت می شود.
مسعود تجریشی روز دوشنبه اعلام کرد :برای احیای دریاچه ارومیه حدود هزار و 120 میلیارد تومان از محل ماده 10 و 12 ( بودجه های اضطراری ) تامین می شود که تخصیص 300 میلیارد تومان آن روزگذشته از سوی محمد باقر نوبخت امضا شد.
وی در گفتگو با خبرگزاری ایرنا اظهار کرد:همچنین مبلغ 350 میلیارد تومان نیز از بودجه سالانه دستگاه های اجرایی و 350 تا 400 میلیارد تومان دیگر نیز از صندوق ملی توسعه تامین می شود که این مبلغ بیشتر برای پروژه های رودخانه های مرزی اختصاص خواهد یافت.
وی با بیان اینکه از این سه محل تامین اعتبار صورت خواهد گرفت، ادامه داد: در هشتمین جلسه ستاد احیای دریاچه ارومیه که با حضور اعضای هیات دولت حدود سه هفته پیش برگزار شد، رییس سازمان برنامه و بودجه قول داد تا مبلغ 300 میلیارد تومان را تا یک هفته دیگر تخصیص دهد که روز گذشته تامین این مبلغ امضا شد.
تجریشی تاکید کرد: این مبلغ به پروژه های اولویت دار مانند اقدامات در راستای کاهش 40 درصدی استفاده از منابع آب در بخش کشاورزی، ادامه پروژه های قرق و کشت گیاهان برای تثبیت خاک تخصیص داده می شود تا مانع توقف آنها نشویم اما برای پروژه های تصفیه خانه های فاضلاب و خطوط انتقال موفق به تامین منابع نشدیم.
مدیردفتر برنامه ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه گفت: قرار شد تا پایان سالجاری سازمان برنامه و بودجه 375 میلیارد تومان دیگر نیز اختصاص دهد که این مبلغ به پروژه های پیمانکارانی که به بانک ها بدهی دارند در قالب اوراق داده می شود که بیشتر پروژه های بزرگ سازه ای و خرید است.
وی با بیان اینکه با این حساب تا پایان سالجاری 675 میلیارد تومان اعتبار تامین می شود، گفت: برای تامین اعتبار از صندوق توسعه ملی هم مشکلی نداریم که با احتساب تامین حدود 400 میلیارد تومان اعتبار از این صندوق تا پایان سالجاری هزار میلیارد تومان اعتبار تامین شود این در حالی است که برای بودجه سال 95 هزار و 750 میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفته شده بود.
وی با اشاره به اهمیت احیای دریاچه تاکید کرد: جمع بندی هشتمین جلسه ستاد احیای دریاچه ارومیه با حضور هیات دولت این بود که وضعیت دریاچه در سال 95 ثابت کرد که اگر برنامه ها طبق روال پیش رود و دستگاه ها به تعهدات خود عمل کنند، از نظر علمی و فنی مشکلی برای احیای دریاچه وجود ندارد، برخی می گفتند که دریاچه در سال 95 به طور کامل خشک می شود اما وضعیت کنونی ثابت کرد که امکان احیاء وجود دارد بنابراین اگر بودجه تامین شود پروژه های احیا بدون توقف پیش می رود.
تجریشی گفت: سال گذشته 600 میلیارد تومان و سال قبل از آن 550 میلیارد تومان به طرح های احیای دریاچه اختصاص یافته بود در واقع تاکنون در مجموع هزار و 50 میلیارد تومان برای احیاء پول هزینه شده است که پیش بینی می شود امسال هزار ملیارد تومان تا پایان سال تخصیص یابد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
یکی از دوستان قدیمم در تبریز شرکت داره و کار آفرین هست. این عزیز کمی تا قسمتی معضل مالیات در تبریز را برایم تشریح کرد. ظاهرا مشکل وجود داره و گرفتن مالیات به شکلی هست که کارآفرین ها را داره ذله می کنه. تشویقشان می کنه که سرمایه شان را از استان خارج کنند.
وضعیت اقتصاد راکد هست. سرمایه دار مجبور هست محصولش را به زیر قیمت بفروشه یا ملکش را زیر قیمت اجاره بده. اما اداره مالیات قبول نمی کنه. مالیات را بر اساس ارزش واقعی (نه مبلغی که سرمایه دار دریافت کرده) می بنده و جریمه فرار مالیاتی هم می نویسه. طبعا این روند فشارش را می آره روی طبقه متوسط رو به پایین. بذارید با یک داستان فرضی جنبه انسانی قضیه را بگم:
پروین خانم که پسرش را دست تنها بزرگ کرده می ره خانه برادرشوهر مرحومش و می گه این پسرم کار پیدا نمی کنه و همه اش داره خودش را می خوره. می ترسم کاری دست خودش بده. عمو جان یک مغازه کوچک زیر خانه اش را مفتی یا با کرایه کم می ده به برادر زاده یتیمش تا در آن کار کنه وبیکار نمونه. مبادا از بیکاری و بی پناهی فکر خودکشی به سرش بزنه. به عموجان مالیات و جریمه فرار مالیاتی می بندند وعموجان نداره که بده !
درددل دوستم در این مورد مرا برد به سال ها پیش وقتی همکلاسی هایم کنکور دادند. (من المپیادی بودم و بی کنکور وارد دانشگاه شدم.) تعریف می کردند که مراقبان در حوزه امتحانی تبریز چند دقیقه هم دیرتر امتحان شروع کردند. می دانید که کنکور چه قدر رقابتی است! این چند دقیقه چه قدر در رتبه آنها تاثیر منفی داشت.
یاد این مثل قدیمی افتادم
تهران دا دئسه لر باش قیرخین، تبریز ده باش کسللر
اشتراک و ارسال مطلب به:
پایگاه اطلاع رسانی نماینده تبریز:
نوشته شده در : دی 18, 1395 |
نایب رییس مجلس شورای اسلامی از افزایش بیرویه مالیاتی استان آذربایجان شرقی انتقاد کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دکتر پزشکیان، مسعود پزشکیان درواکنش به افزایش سهم مالیات استان در بودجه سال آینده اظهار کرد: در بحث مالیاتستانی استانها در بودجه ٩۶ شاهد هستیم که افزایشی در حدود ١٣.٩ درصد برای استان آذربایجان شرقی در نظر گرفته شده است در حالی که متوسط کشوری در این خصوص ٩.۴ درصد است.
وی با اشاره به اینکه فردا از طریق کمیسیون مربوطه این موضوع را بررسی و پیگیری خواهم کرد، افزود: این افزایش وقتی از متوسط کشوری نیز بالاتر است منطقی نیست.
پزشکیان خاطرنشان کرد: هرگونه افزایشی در بحث مالیات باید منطبق بر کار کارشناسی باشد در غیراینصورت صنعت و اقتصاد استان را دچار مشکل خواهد کرد.
وی افزود: بعد از بررسی موضوع در کمیسیون بودجه اطلاعات و آخرین اقدامات در این خصوص را در اختیار رسانهها قرار خواهیم داد..
این خبر که در فضای مجازی دست به دست می شه خشم بسیاری از دوستان را برانگیخته . چنان که طبیعت فضای تلگرام هست یک مقدار هم یک کلاغ و چهل کلاغ می شه. دوستان! قبل از این که بخواهیم اعتراضی چیزی کنیم اول باید مطمئن بشویم موضوع از چه قرار هست. این خبر چند خطی خیلی گنگ هست. اطلاعات مفید چندانی در بر نداره. شاید معنایش این بوده باشه که در سال گذشته صنعت آذربایجان شرقی آن قدر پیشرفت کرده باشه که افزایش مالیاتی اش بیشتر از سایر استان ها بوده باشه. (البته این تعبیر خیلی خیلی خوش بینانه هست. کاش این طور بود اما بعید می دانم این بوده باشه!) به هر حال از این خبر چند خطی چیز زیادی نمی شه دریافت کرد.
اول تحقیق کنیم ببینیم ماجرا دقیق چیست بعد اگر دیدیم اجحافی در میان هست راه های قانونی اعتراض را بشناسیم. حرف بی حساب کتاب بزنیم به ضررمان تمام می شه.
این که مالیات این استان 14 درصد بیشتر شده مالیات آن یکی 2 درصد لزوما به آن معنا نیست که اولی 7 برابر دومی مالیات می ده. اگر اولی در این سال 100 تومن مالیات می داد با افزایش 14 درصدی برای سال بعد می شه114تومان. اما اگر دومی 1000 مالیات می داد با افزایش 2 درصدی می شه 1020 تومن که باز بیشتره!
من از این خبر سر در نیاوردم. آیا مالیات سرانه در استان آذربایچان شرقی بیشتر قرار بشه؟! گمان نمی کنم. آیا اون قبیل صنایع که در آذربایجان شرقی بیشترند بیشتر افزایش مالیات خواهند داشت؟! اگر این طور هست باید دید ماجرا چیه؟! اگر از صنایع آلاینده آب و هوا و خاک هستند اتفاقا بد نیست مالیات بیشتری برایشان ببندند. اما اگر صنایع مفید و اشتغالزایی هستند و مالیات زیادی به آنها بسته می شه جا داره از طرق ومحراهای قانونی برای دفاع از حقوق کارگر و کارآفرین اعتراض گسترده صورت بگیره. اما اولش باید خوب مطمئن بشویم ماجرا چیست و کار درست کدام هست بی گدار نباید به آب زد که هم خطرناکه و هم ممکنه در دراز مدت به ضرر تمام بشه.
پی نوشت:
ما که بچه آذربایجانیم و از اعتراض هرگز نترسیدیم و نخواهیم ترسید. اما اولش باید بدانیم و مطمئن باشیم ماجرا چیست. یک وقت آلت دست کسانی که صنایع آلاینده دارند نباشیم.
در طول تاریخ معاصر اعتراض این ور و اون ور زیاد شده اما اعتراضات ستارخان و یارانش ممتاز هست چون می دانستندبه چه اعتراض می کنند و چه می خواهند. اعتراض کور حساب نشده نبود.
خلاصه اول باید مطمئن بشیم داریم به چی اعتراض می کنیم بعد.
فعلا تا معلوم بشه من رفتم باستیرما پلو برای ناهار بپزم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
از دیرباز متن ها و سخنان زیادی با این مضمون که "همه" مردها از زنی که
کمی تا قسمتی سبک مغز هست خوششان می آید رد و بدل می شود. رد و بدل این
نوع متن ها چند ایراد دارد. فکر می کنم بد نباشد یک مقدار در این مورد
بنویسم. تجربه چهل سال زندگی من نشان می دهد که "همه" مردها چنین سلیقه ای
ندارند! اتفاقا ازدوران کودکی در دور و بر شخص من اکثریت با مردهایی بوده
که جذب زنان فهمیده می شدند و زنان سبک مغز- همانند مردان سبک مغز- حرصشان
را در می آورد! اتفاقا در نگاه من مردی که جذب زن سبک مغز می شود (یا چنان
که در زیر توضیح می دهم جذب نشده سراغ شان می رود) یک پدیده نادر و عجیب و
غریب قابل مطالعه می نماید.
آقایان مهندس که من از بچگی ام با
آنها به خاطر شغل والدینم ارتباط دارم عموما به سمت افراد با سطح فکر بالا
جذب می شوند و از زنان (و مردان ) سبک مغز گریزان هستند. کسانی که در علوم
پایه ( از روی علاقه و نه اجبار و قبول نشدن در رشته های دیگر) تحصیل نموده
اند هم همین طور. این که گفتم مستقل از تیپ خانواده هایی بود که از آن می
آمدند. خوشبختانه این دسته از مردان که اشاره کردم با خودشان از این جهت
روراست بودند. می دانند زن سبک مغز حوصله شان را سر خواهد برد پس برای
ازدواج هم سراغ چنین زنانی نمی روند.
اتفاقا مشکلی که من دیده ام بین
مردهایی هست که دیپلم ریاضی گرفته اند اما پزشک یا وکیل شده اند. اینها هم
مثل دوستان مدرسه شان جذب خانم هایی می شوند که قدرت تحلیل بالا دارند اما
در محیطی قرار می گیرند که خرده فرهنگی در آن حکمفرماست که لاف زدن در
مورد رابطه با زنان سبک مغز خیلی رایج هست. خیلی رایج هست که بنشینند و
لاف بزنند که تا "دختره سبک مغز" عنوانشان را شنید و تصور کرد چه در آمدی
خواهد داشت، چنین و چنان کرد که این "مرد" به او توجه کند. کم هم اتفاق نمی
افتد که با دخترانی مواجه شوند که شیفته ژست ویا عنوان (یا توهم ثروت
افسانه ای) اینان نمی شوند و خیلی هم اینها را تحویل نمی گیرند. این قبیل
دخترها روی اعصاب مردان لاف زن هستند و متهم به آنرمال بودن می شوند. از
این تیپ لاف ها بین مهندسان و فیزیکدانان و ریاضی دانان چندان رایج نیست.
واقعیت
را بخواهید مهندسانی که شرکت های موفق دارند چند مرتبه بزرگی بیشتر از یک
پزشک یا وکیل تازه کار-وحتی کهنه کار- در آمد دارند اما دنبال این قبیل
لاف ها نیستند.
خلاصه دیده ام که برخی از اونهایی که شاگرد خوب ریاضی
بودند اما رفته اند سراغ پزشکی یا وکالت خیال می کنند اگر اذعان کنند از
زنان سبک مغز خوششان نمی آید و جذب زنی می شوند قوه ادراک و تحلیل بالا
دارد "مردانگی" و "رجولیت" شان زیر سئوال می رود و مورد تمسخر
همتایانشان قرار می گیرند. برای همین می روند سراغ زنانی که سبک مغز به
شمار می آیند. اونها هم بعد دو سه روز دلشان را می زنند و اینها از همه
زنان به یک باره شاکی می شوند و ناراضی.
می دانم یک عده به من خرده
خواهند گرفت و خواهند گفت با مدرک تحصیلی نمی توان روی افراد قضاوت کرد. با
مدرک تحصیلی نمی شه. اما من باور دارم اگر کسی دیپلم ریاضی گرفته باشد و
در دبیرستان شاگرد خوب ریاضی بوده باشد شخصیت اش-دست کم از این جهات- کامل
شکل گرفته. شاگرد خوب ریاضی که در دوران نوجوانی مسئله ریاضی پشت مسئله
ریاضی حل کرده باشد و در دوران نوجوانی ساعت ها ذهنش درگیر فلان قضیه
هندسه بوده باشد همان طوری فکر می کند و همان طوری هم با دیگران ارتباط
برقرار می کند. "اصل" اش می شود همان. هر که دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش. زن سبک مغز هم شاید چند ساعتی جذبش کند اما زود
دلش را می زند.
برخی خانم ها هم که این داستان ها را در مورد این
که "همه " مرد ها جذب زن سبک مغز می شنوند از این که مردی عاشقشان شود قطع
امید می کنند. هرکه هم (با نیت "خیر") سراغشان می آید پس می زنند چون باورشان نمی شود مردی جذب زنی با دغدغه ها و
سطح فکر خودشان شود. تصور باطلی است! مردان زیادی هستند که جذب زنان
فهمیده می شوند. شاید این مردان در جامعه کل در اقلیت باشند اما در میان
برخی جمع ها-مثل جمع مهندسان یا فیزیکدانان و ریاضی دان ها و بیولوژیست ها
و نوروساینتیست ها- در اکثریت قاطع هستند.
مردهای بازاری هم عموما
خانمی را می پسندند که به لحاظ اجتماعی و روابط عمومی و نیز مدیریتی قابل
و شایسته هست. این مهارت ها هم توانمندی فکری بالا می خواهد و با سبک
مغزی نمی خواند.
حالا همه این ها را گفتم دو چیز هم اضافه می کنم.
اولا مردها- تقریبا همه شان چه مهندس چه پزشک چه بازاری چه دانشمند چه
بیکار چه ...- از زن سبک مغزی که زورکی ادای متفکر در می آورد خوششان نمی
آید. این تیپ زنها به برکت جملات متفکرانه شیربرنجی که در اینترنت رد و
بدل می شوند دارند روز به روز بیشتر می شوند.
اما نکته دوم: یک دسته
دیگر از زنان هم هستند که "متفکر نما" هستند ولی پسرهای جوان از آنها دوری
می گزینند: زنانی که دور و بر "استادان حیز کاریزماتیک کنترل فریک" زیاد
می پلکند. اگر در تهران زندگی کنید و در تهران دانشگاه رفته باشید حتما با
این پدیده خوب آشنایید. اما برای کسانی که در شهرستان هستند یا در خارجند
شاید باید توضیح داده شود.
این پدیده خیلی "تهرانی" هست. در شهرستان ها
(دست کم در تبریز) و یا کشورهای پیشرفته غرب چنین چیزی ندیده ام حتی در
ترکیه هم ندیده ام.
شاید در هند یا چین پدیده مشابهی باشد. ببینید در
شاخه های مختلف یک سری استاد پا به سن گذاشته هست که در زمان جوانی شان
کارهای علمی نسبتا خوبی کرده اند و اسم و رسمی برای خودشان در شاخه علمی
خودشان به هم زده اند. وقتی پا به سن می گذارند حال و حوصله ندارند که کار
علمی بکنند. می افتند توی خط مرید جمع کردن. مرید ها از جنس لطیف باشند
دیگه بهتر! به اندازه کافی هم کاریزما دارند که بتوانند این کار را بکنند.
وقتی دختری از جمع مریدان با پسری آشنا می شود و می خواهند عروسی کنند این
استاد بزرگ حسودی اش می شود و از کاریزمای خود بهره می گیرند تا رابطه را
به هم بزنند.
معمولا پسرها دوست ندارند با دختری عروسی کنند که یک مرد
غریب روی آنها چنان نفوذی داشته باشد.(کاملا هم حق دارند که نخواهند.)
استاد بزرگ چنان جلوه می دهد که اولا خیرخواهانه مانند یک پدر صلاح دختر را
می خواهد و برای همین نمی گذارد او با آن پسر عروسی کند. ثانیا چنین جلوه
می دهد که لازمه متفکر بودن و امروزی بودن آن هست که به حرف های آن "استاد
بزرگ" گوش فرا دهد و الا "امل" هست.
راستش حنای این قبیل "استادان بزرگ"
از همون اول برای من رنگی نداشت! من خودم فکر می کنم و نیاز ی هم به
تایید امثال آنها ندارم. دستاوردهای علمی خودم تا همین الانش از اغلب اون
ها با اون همه کاریزما به مراتب بیشتر هست. هرگز نذاشته ام امثال آنها در
زندگی زناشویی من دخالت کنند و آن را به هم بریزند. اما زیاد دیده ام که
دختران جوانی-که دیگه دختر جوان محسوب نمی شوند- برای این که در جمع مقربان
آن قبیل پیرمردها قرار بگیرند و توسط آنها به عنوان زن پیشرو و اندیشمند
تایید شوند لگد به بخت خودشان زده اند. منظورم از لگد به بخت خود زدن را
تشریح می کنم: یعنی هم فرصت زندگی زناشویی خوب را از دست داده اند و هم
فرصت این که خود مستقلا در مسایل علمی و حرفه ای صاحب نظر شوند از خود
گرفته اند. چون نخواسته اند یا نتوانسته اند از لوای آن پیرمرد بیرون
بیایند و فکری آزاد ومستقل داشته باشند و خود صاحبنظر شوند. original
thinker نتوانسته اند بشوند. این قبیل پیرمرد ها نه تنها برای زندگی
زناشویی مریدان مضر هستند در بعد حرفه ای و علمی هم نمی ذارند مریدان از
حدی بیشتر رشد کنند. من ترجیح می دهم توسط آن پیرمردها و مریدانشان "حاجی
خانوم" خوانده شوم اما اختیار زندگی زناشویی و نیز حرفه ای ام دست خودم
باشد.
(توضیح: در شهرستان ها و محلات سنتی تهران خطاب کردن حاجی خانوم
نشان از احترام دارد اما در این جمع ها برای مسخره کردن این عبارت را به
کار می برند)
پی نوشت: من حج عمره رفته ام. اطلاق حاجی خانوم به من خیلی هم بیراه نیست.
اشتراک و ارسال مطلب به:
با اینکه یکی از شعارهای مهم حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری احیای دریاچه ارومیه بود، با این حال معاون محیط زیست طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست میگوید دولت بودجه لازم را برای احیای این دریاچه تخصیص نداده است.
به گفته فرهاد دبیری، از ۲۶ میلیارد تومان سهمیه سازمان محیط زیست برای احیای دریاچه ارومیه فقط ۱۲ میلیارد تومان تخصیص داده شده است. ضمن اینکه ستاد ملی دریاچه ارومیه هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان برای انجام پروژههایش نیاز دارد در حالیکه فقط پرداخت ۳۰۰ میلیارد تومان به این ستاد تصویب شده است.
چند روز پیش اعلام شد وضعیت غبار نمکی در اطراف دریاچه ارومیه «اسفبار» است و یک مطالعه بر روی کودکان روستاهای اطراف دریاچه نشان میدهد «درصد قابل توجهی از این کودکان دچار مشکل ریه» شدهاند. این غبارها میتوانند باعث بروز کمخونی، سرطان ریه و بیماریهای گوارشی و پوستی در چند نسل شوند.
گفته میشود در صورت بیتوجهی به این دریاچه و خشکشدن کامل آن، غبارهای نمکی تا شعاع ۵۰۰ کیلومتری اطراف آن را فرامیگیرد.
اشتراک و ارسال مطلب به: