معرفی کتاب و مشکلات پرورش پژوهشگر در ایران

+0 به یه ن



این کتاب با این که یک مقدار قدیمی هست اما همچنان جالبه. خواندنش را به دانشجویان علوم پایه توصیه می کنم. به خصوص فصل ۶ و همچنین فصول ۱۰ و ۱۱ را. اگر فرصت ندارید همه کتاب را بخوانید دست کم فصل ۶ و بخش مربوط به سید حسین نصر را مطالعه کنید.


به عنوان کسی که بخشی از کارش پرورش پژوهشگر هست من می بینم که مشکلات در راه علم که در اکثر کشورهای اسلامی هست خوشبختانه در کشور ما حل شده اند. قدم های بزرگی در ایران برداشته شده است. شاید بتوان گفت از این لحاظ به اروپا نزدیک تریم تا سایر کشورهای اسلامی.
اما دو مشکل بزرگ من در پرورش پژوهشگر در ایران می بینم که مختص این آب و خاک و این دوره و زمانه هست. یکی آن که تا یک کار نسبتا خوب ارائه می دهند این توهم به آنها دست می دهد که دیگه فلک را شکافته اند و همین برایشان بس هست. دیگه بالاتر از آن که رفته اند قرار نیست کسی برود. فکر می کردم ارتباط با همکاران غربی می تواند این توهم را برطرف کند اما ظاهرا تاثیر لازم را ندارد. اتفاقا این رفتار در بین خارج رفته ها-به طور عمومی- شدیدتر هم هست. گویا برای ایرانی یک جور استاندارد تعریف می کنند برای خارجی یک جور دیگر! در همین جهت هست که ما نیاز داریم مستندی در مورد علی جوان تهیه گردد. او که در سن پایین لیزر گازی را ساخت تا هشتاد و چند سالگی انگیزه خود برای پژوهش از دست نداد. مهم هست که پژوهشگران جوان ما که در اول راه هستند ایشان را بشناسند.

دوم این هست که وقتی پژوهشگران جوان ما در محاسبات کم می آورند در توهمات خود آن را به عمق زیاد و عارف مسلکی خود نسبت می دهند. فصل ۶ کتاب پرویز هودبوی که معرفی کردم شاید بتواند این توهم را از بین ببرد.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قاشق زنی: همین امسال همین اینجا (نه در اعماق تاریخ و نه در سرزمین های دور)

+0 به یه ن

در کالیفرنیا که بودیم در شب هالووین دسته دسته بچه ها با لباس های خاص می اومدند
ما هم شکلات آماده می کردیم که از شون پذیرایی کنیم.

مامان هاشون ازدور مراقب بچه ها می ایستادند.

خیلی اونجامرسوم بود.

روز بعدش هم استادان مسن استنفورد که سن شکلات خوردنشان گذشته بود بقیه شکلات هایی که برای اون شب تهیه کرده بودند می آوردند در دانشکده

یادمه یک بار برت ریچتر (برنده جایزه نوبل فیزیک به خاطر کشف ذره جی/اپسای) یک عالمه اسمارتیز آورد.


اینجا در مجتمع ما هر سال بیش از دو بچه برای قاشق زنی نمی آیند. احتمالا اونها هم از آمریکا اومده اند به عادت اونجا می خواهند این سنت ها را زنده نگاه دارند.
به سبک اونجا هم لباس های مخصوص می پوشند.
امسال نیمتاج و تور زده بودند.
پارسال از اون ماسک های ونیزی با پر و تشکیلا ت زده بودند.

سال دیگه می خواهم یک سربنده و پیراهن شبیه لباس سنتی آذربایجانی تهیه کنم.
وقتی بچه ها می آیند برای قاشق زنی اون طوری در باز کنم. با ساز و آواز و گل و تزئینات!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آثار تاریخی شهر سمنان یادگارهای دوران ترکان سلجوقی، تیموری و ایلخانان مغول

+0 به یه ن

دیروز رفته بودیم شهر سمنان. مسجد جامع آن یادگار دوره سلجوقی است. مناره این مسجد با ارتفاع 31 متر قدیمی ترین منارجنبان ایران هست. برای زمان خودش آسمان خراشی بوده. گویا ترکان سلجوقی در آن دوران و در این حوالی به بناهای بلند علاقه داشته اند. یکی اش هم برج طغرل در جنوب تهران هست.
از دوران ایلخانان مغول چندبنای مهم باقی مانده.
مسجد اصلی شهر هم که امروزه به آن مسجد امام گفته می شود در دوران فتحعلی شاه قاجار ساخته شده است. معماری اش هم در مقیاس خرد و هم در مقیاس کلان بسیار هوشمندانه و حساب شده هست. من با دید زنانه ام ظرافت های تزئیات را می دیدم و به شاهین نشان می دادم. شاهین با دید هُلیستیک مردانه اش هوشمندی طراحی کل مجموعه را می دید و به من نشان می داد. هر دو حسرت می خوردیم که چه طور آن زمان این همه فکر و هوشمندی در ساخت بنا به خرج داده شده بود و از ماست مالی و سمبل کاری و "بزن در رو" و "بساز بنداز های"  امروزه در ساخت بنا خبری نبود.
حمام موزه سمنان هم دیدنی است.

اگر در شرق تهران زندگی می کنید و مانند من به آثار تاریخی به جا مانده از دوره های مختلف زمامداران ایل ها و خاندان های ترک در این منطقه از کشور علاقه مند هستید حتما سری به سمنان بزنید. اگر در شمال شرق تهران هستید از جاده فیروز کوه بروید بهتر هست.
البته مردم سمنان ترک نیستند. به گویش های خاصی از فارسی تکلم می کنند که گفته می شود از قدیمی ترین گویش های فارسی است که با زبان های دیگر ادغام نشده.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پیشنهادی به دست اندرکاران برنامه ریزی برای تبریز ۲۰۱۸

+0 به یه ن

با سلام و عرض احترام 
پیشنهاد می کنم عروسک هایی برای عرضه به گردشگران طراحی و ساخته شود. در اغلب شهرهای توریستی دنیا عروسک های ارزان قیمت برای عرضه به توریست ها هستند که سمبل آنجا حساب می شوند. مانند عروسک ماتریوشکا در مسکو یا عروسک های سنتی ماسوله خودمان. ساده ترین راه طراحی لباس سنتی آذری برای عروسک های دارا و ساراست، می توان نام آن را گذاشت آیدین و آیدا

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بیانیه امسال فرهنگستان علوم

+0 به یه ن

بیانیه شاخه‌های فیزیک و ریاضی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران- اسفند 1395

پژوهش در علوم پایه، بایدها و نبایدها


  دانش از مهمترین دستاوردها و میراث بزرگ بشری است. دانش از طرفی نتیجۀ کنجکاوی فردی، یکی از  شاخصه‌های بارز بشری برای درک پدیده‌ها، و از سویی یک نهاد مهم اجتماعی و پاسخ‌گوی بسیاری از نیازهای زندگی امروزی با پیچیدگی‌های روزافزون آن است. چرخۀ دانش مشتمل بر طرح پرسش، گردآوری دانسته‌های مربوط و اطلاعات مورد نیاز، تحلیل مسائل در پرتو این دانسته‌ها و پالایش داده‌ها، ایده‌پردازی و ارائۀ نظریه‌ و راهکار برای حل مسائل و سرانجام سنجش راه حل مستخرج از ایده و نظریه  در مقام عمل و آزمایش است. اگر نظریه‌ای از این مراحل سربلند بیرون آمد و مرحله تکوین را پشت سرگذاشت، دانشمندان وارد مرحله تدوین آن می‌شوند و با پالایش و پیرایش آن را به مجموعۀ دانش بشری می‌افزایند. حل هر مساله به نوبۀ خود به پرسشهای دیگری می‌انجامد و چرخۀ دانش سلسله ‌وار ادامه می‌یابد.

  چرخۀ دانش اجتماع مراحل تکوین و تدوین علوم است و پژوهش دربرگیرنده همۀ مراحل تکوین نظریه‌های علمی است. پژوهش در علوم به مجموعۀ تلاشها در جهت پاسخ‌گویی به مسائل مختلف در چارچوب چرخۀ دانش گفته می‌شود و نتیجۀ آن پیشبرد علوم و مرزهای دانش ویا تولید فناوری و خدمات است. از آنجا که مسائل در سطح ملی یا فراملی مطرح می‌شوند و مسائل ملی نیز معمولاً مشترکات زیادی با کشورهای مختلف دارند، پژوهش در علوم پایه و نتایج آن نوعاً فراملی هستند. از ویژگی‌های بارز در پژوهش، به خصوص در رشته‌های علوم پایه، بین‌المللی بودن آن است که  تعامل و تبادل علمی مستمر با پژوهشگران از ملل مختلف را می‌طلبد.

  انجام یک پژوهش علمی موفق نیازمند تبیین و درک درست از مسائل مطرح است که خود مستلزم کاوش و گردآوری در مجموعۀ دانسته‌های مربوط است. ایده‌پردازی بدون درک عمیق از مساله و تسلط بر مجموعۀ دانش موجود و مربوط، نتیجه‌ای جز نظریه‌های خام و غیر قابل اعتنا نخواهد داشت. پژوهش با نظریه و راه حل آغاز نمی‌شود بلکه قرار است به آن بیانجامد.

  چرخۀ دانش قدمتی بیش از سه سده دارد و تمرین و تکرار این چرخه به شکل‌گیری فرهنگ علمی و فرهنگ پژوهشی انجامیده است. این فرهنگ هرچند  در مراکز علمی و دانشگاهی بیشتر نمود و بروز دارد، منحصر به اینها نیست و در واقع بخشی از فرهنگ عمومی جوامع محسوب می‌شود و از آن نیز تاثیر می‌پذیرد.  بخشی از فرهنگ علمی، نظام ارزش‌‌گذاری است که اخلاق علمی-پژوهشی بر اساس آن شکل گرفته است. انتظار می‌رود  پژوهشگران به این نظام ارزشی، که مقبولیت بین‌المللی دارد، احترام بگذارند. نتیجه عدم احترام به این نظام طرد شدن از طرف سایر پژوهشگران است.

عرضۀ آرا و نتایج به سایر پژوهشگران، مباحثه، مقابله و نقد ایده‌ها و نظریات علمی، و سعی بر اقناع همگنان از ویژگیهای فرهنگ پژوهش علمی هستند؛  تثبیت یک نظریۀ علمی عموماً با اجماع جامعۀ علمی برآن شکل می‌گیرد. بخشی از فرهنگ علمی در عرضۀ نتایج و نظریات و ایده‌ها نمود می‌یابد که عموماً به دو صورت شفاهی در سمینارها و همایش‌های علمی و یا به صورت انتشار مقاله در مجلات علمی یا در رساله‌ها و پایان‌‌نامه‌ها صورت می‌گیرد. چاپ مقاله هدف پژوهش نیست،  بلکه فقط بخشی از آن است. چاپ مقاله الزاماً به معنای تولید دانش پذیرفته شده و مدون نیست بلکه صرفاً گزارشی از نتایج فعالیتهای پژوهشی افراد است.

  مجله‌های علمی معمولاً فقط صاحب امتیاز نشر مقاله‌های پژوهشی هستند و تنها  نویسندگان مقاله مسئول صحت و سقم، محتوا و مندرجات مقالات خود هستند. همان‌طورکه نویسندگان مالکیت معنوی ایده و نظریه و نتایج را دارند، انتظار عرفی و اخلاقی این است که در مقالات یا سمینارها نتایج حاصل از پژوهش خود نویسندگان و ارائه‌دهندگان مطرح شود، و مالکیت معنوی بقیۀ پژوهشگرانی که کار آنها بر نتایج به دست آمده موثر بوده به درستی و با ارجاع مناسب و ذکر ماخذ، محترم شمرده شود. انتشار نتایج پژوهشی دیگران به نام خود و استفادۀ از نتایج، عبارات، نمودارها و ایده‌های دیگران بدون ذکر منبع و ماخذ،  از مصادیق بارز زیر پا گذاردن اخلاق علمی-پژوهشی است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تبریک به آقای اصغر فرهادی و نکته ای درباره سینمای تورکی ایران

+0 به یه ن

بسیار خوشحالم که فیلم فروشنده جایزه اسکار گرفت. به نظر من و همچنین به نظر شاهین و همچنین به نظر جمعی از دوستانم که با هم در مورد فیلم های ایرانی صحبت می کنیم این فیلم حتی از فیلم های قبلی آقای اصغر فرهادی از جمله فیلم جدایی نادر از سیمین هم زیبا تر بود. ورای مسایل سیاسی جایزه اسکار حقش بود!
تبریک به آقای فرهادی!
تبریک به همه بازیگران فروشنده به خصوص ترانه علیدوستی نازنین که شاهکار بازی کرد!

دی-وی-دی این فیلم قدیمی اصغر فرهادی با   عنوان "رقص در غبار" هم تازه به بازار آمده. فیلم در مورد یک پسر تورک هست که عاشق دختری می شه و برای عشقش فداکاری های بسیار می کنه. قهرمان فیلم آخر مرام و معرفت هست. نقشش را پسر جوانی به نام "یوسف خداپرست" بازی می کنه. انصافا عالی هم بازی می کنه. اما نمی دانم چرا بعدش در فیلم دیگری ظاهر نشده. حقش بود مشهور بشه.


حتما خبر دارید که در جشنواره فیلم فجر امسال دو فیلم به زبان ترکی و نیمه ترکی هم نمایش داده شدند و خوش درخشیدند. یکی فیلم خانه (اِو) که ساخت تبریز هست   ودیگری فیلم آبا جان که در زنجان فیلم برداری شده است. ما علاقه مندان به فرهنگ آذربایجان باید از این قبیل فیلم ها حمایت کنیم تا سینمای ترکی در ایران رشد کنه (منظورم محصولات سینمایی به زبان ترکی در آذربایجان و اردبیل و زنجان و تهران و قزوین و انزلی  و قشقایی  و تورک های خراسان و اراک و همدان  خودمون هست. والا سینمای ترکیه می خواد رشد کنه می خواد نکنه به من ربطی نداره!)
امیدوارم فیلم های ترکی ایران هم روزی در جشنواره های اسکار و کن و ونیز و برلین و.... بدرخشند.

در این باره گفت و گپی در این وبلاگ شد که به نظرم آن قدر  اهمیت دارد که در متن اصلی وبلاگ هم آورده شود:

نازلی:

در جشنواره امسال یک فیلم هم به زبان ترکی در بخش مسابقه هست. فیلم او (خانه) به کارگردانی اصغر یوسفی نژاد. خلاصه داستان فیلم که خیلی جالبه. امیدوارم فیلم خوش ساختی باشه و دیده بشه. در هر حال من که خیلی منتظر اکرانش هستم
مینجیق:
بله. خبر بسیار خوبی است.
متاسفانه این فیلم های ترکی در سینماها و سینماهای خانگی پخش نمی شوند و فقط در جشنواره ها پخش می شوند.
علتش اینه که فکر می کنند صرفه اقتصادی ندارند.
عرضه اینترنتی بشه (مثل سریال شهرزاد) مشتری خودش را هم پیدا می کنه و به سود آوری هم می تونه برسه.
عزیزی می گفت که چند سال پیش چنین کاری خواستیم بکنیم ولی خریدار نداشت. می گفت از اینترنت مردم مجانی دانلود می کنند پول نمی دهند.
گفتم اون مال چند سال پیش بود. فرهنگ جامعه در این زمینه سریع تغییر می کنه.امثال من و شما می تونیم برایشان در فضای مجازی تبلیغ کنیم. این را هم بگوییم که دانلود مجانی این فیلم ها در واقع تیشه به ریشه فرهنگ خودمان زدن هست.
مردم توجیه بشوند دیگه دانلود مجانی نمی کنند.
ما اینجا با هالیوود ثروتمند طرف نیستیم که دوتا فیلمش را هم نوجوانان ایرانی مجانی دانلود کنند مشکلی پیش نیاید.
سازندگان این فیلم ها هم یکی در ردیف همون نوجوانان هستند که چند سالی بزرگ تر شده اند.
به لحاظ اقتصادی در مضیقه هستند. چه طور دلمون بیاید آثارشان را با دانلود رایگان بدزدیم. اگر آثارشان را بخریم می توانند سرپا بایستند و فیلم مستقل بسازند. فیلمی که بیانگر دغدغه های ما باشد.

!:
"علتش اینه که فکر می کنند صرفه اقتصادی ندارند."
واقعا؟ با اتحادی که از ترکها سراغ دارم اتفاقا استقبال بی نظیری از این دست فیلما خواهد شد و احتمالا اینا در اصل می ترسند که کم کم ترک زبانها فقط مشتری این فیلما باشن و بقیه ی فیلما بازارشون رو از دست بدن
مینجیق:
من هم فکر می کنم که روی جریان هویت طلبی در فروش فیلم ها به زبان ترکی می شه خوب حساب باز کرد. به شرط این که فروش اینترنتی باشه
.
" احتمالا اینا در اصل می ترسند که کم کم ترک زبانها فقط مشتری این فیلما باشن و بقیه ی فیلما بازارشون رو از دست بدن "

نه! چون خود سینماگران آذربایجانی به خاطر ریسک سرمایه گذاری تلاش زیادی برای عرضه نمی کنند. ممانعت و کارشکنی ای از بیرون در این مورد نیست.

باید آنها را تشویق کنیم و بگوییم اگر فیلم ها خوش ساخت و با محتوا باشند در تبلیغ و خرید پشت شان هستیم.
جلوی دانلود رایگان هم خودمان به طور مردمی می ایستیم.
DI_O:
من چند تا نرم افزار پولی استفاده کردم یکیش فروش کتاب های الکترونیکی بود و دیگری فروش فیلم . اینها محتوای شان کد شده است و غیرقابل استفاده حتی در گوشی خودم با یک نرم افزار دیگر است .خلاصه شکستن کدشان هم تقریبا غیر ممکن هست و شاید تک افرادی پیدا بشن که بخوان این کار و بکنن که اگه بخوان نشر هم بدن قابل شناسایی و پیگرد هستند . به نظر من که فروش اینترنتی به این روش ها توجیه اقتصادی دارد.
مینجیق:
من هم فکر می کنم که توجیه اقتصادی داره.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سخنرانی بزرگداشت علی جوان

+0 به یه ن

در لینک های زیر فایل های سخنرانی  دکتر حبیب تجلی را می توانید دانلود کنید.

سخنرانی در مورد دستاوردهای عمر پربار استاد علی جوان مخترع لیزر گازی است. 



برای هر کسی که عاشق فیزیک هست و می خواهد بی حاشیه کار پژوهش فیزیک بکند این سخنرانی  بسیار آموزنده و الهام بخش خواهد بود


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چرا فقط آقای نادر طالب زاده؟

+0 به یه ن

مصاحبه با  آقای نادر طالب زاده در سری مصاحبه های آقای دهباشی با عنوان خشت خام را دیدم. به شخصیت او علاقه مند شدم و بیشتر در موردش مطالعه کردم. فردی است فوق العاده باهوش باسواد و شجاع. با توانمندی های متعدد. دنیای غرب را می شناسد. خاورمیانه را می شناسد. رسانه را می شناسد. انگلیسی اش - به قول آقای دهباشی- فاخر هست. متین و با وقار و سنجیده سخن می گوید. سال ها جبهه رفته. در جنگ بوسنی خبرنگار بوده. لبنان رفته ووووووو  خلاصه انبانی است از تجربه و توانمندی.
می توان گفت به ایدئولوژی اصولگرا تعلق دارد و سخت به آن پایبند. شاید افرادی بگویند که این فرد به سود شخصی دارد حرف های مورد پسند حاکمیت می زند. من گمان نمی برم! چون فردی با قابلیت های او و از خانواده ای چون خانواده او ریشه دار و مایه دار -اگر می خواست- با روش های خیلی کم خطر تر و آسان تر هم می توانست چه در ایران و چه در خارج برای خودش برو بیایی داشته باشد! نیازی به این همه خطر نداشت. من فکر می کنم از روی اعتقاد هر کاری کرده، کرده است. هرچند بسیاری از دیدگاه هایش را قبول ندارم اما برایم قابل درک هست که برای شخصی با توانمندی های او "تاثیرگذاری" از آن جنس که او دارد (چه در تربیت نسل جدید و چه در کاری که خود می کند) آن قدر ارضا کننده هست که به آن همه زحمت بیارزد.
او و تربیت شدگانش
در پرس تی وی و.... دارند کار رسانه ای اساسی می کنند. یک مصاحبه داشت باشبکه بین المللی اسپانیایی زبان. چه کار های اساسی ای که  نمی کنند  و چه تاثیر ها که آن سر دنیا در آمریکای لاتین نمی گذارند!

آیا به عنوان ایرانی افتخار می کنم که رسانه های کشورم چنین قدرتمند دارند عمل می کنند؟! نه چندان! برای آمریکای لاتین این افراد توانمند دارند نقشه می کشند و برنامه می سازند اما برای کودکان سرزمین خودمان چه کسانی برنامه می سازند و ذهن سپیدشان را مشغول می کنند!؟ امثال فتیله ها!!!!!!!
هر چه  قدر جناب نادر طالب زاده و تربیت شدگانشان تیزهوش و با ادراک هستند امثال فیتیله ها .....! وقتی رضا رشید پور بعد از آن دسته گل فتیله هت  به مصاحبه دعوت شان کرد شروع کردند به نصیحت اخلاقی کردن مخاطب!!!!! ظاهرا  نفهمیدند برای چه دعوت شده اند!! مسلما برای تقدیر و یا پند اخلاقی دادن دعوت نشده بودند. از پیر اخلاقی قوم هم خواهش کنی که "یا حکیما! ما را نصیحتی بفرما!" دست کم می گوید " من کوچکتر از آنم که نصیحتی کنم". اون وقت فتیله ها در مصاحبه ای که در واقع  برای گرفتن عذرخواهی از آنها ترتیب داده شده بود، ملت را  نصیحت پشت نصیحت می کردند!  در کوزه همان تراود که دراوست!
کشوری مانند ایران با این سابقه فرهنگ سازی و با این نگرش شاعرانه چرا باید برنامه سازان کودک و نوجوانش از یک کاریکاتور در توالت های عمومی های آلمان ایده بگیرند و آن را هم با برداشت بسیار زشت خود بسازند.
سوژه در  سرزمین شاعرانه ما کم بود!؟
یعنی در این مملکت برنامه ساز کودک با ذوق و با فهم و کمالات پیدا نمی شد برنامه سازی کودکان را سپردند به امثال فتیله ها!؟ چرا نبود!؟ 40-50 سال پیش برترین فیلمسازان ما -از جمله شادروان کیارستمی- کارشان را با کانون پرورش فکری کودکان آغاز کردند. چرا همان میدانی که به آقای نادر طالب زاده در مملکت دادندکه کار کند و هنرجو تربیت کند به امثال کیارستمی نداند.
فیلم سازدهنی محصول 1352 را دیده اید؟ اگر ندیده اید حتما ببینید. شاهکار هست. من در کودکی  به همراه والدینم دیده بودم و هنوز تاثیرش بر من مانده است. چرا به امثال سازنده این فیلم میدان نداده اند که ما امروز این قدر این زمینه فقیر نباشیم؟!
من نمی گم به امثال آقای نادر طالب زاده و تربیت شدگانش مکتبش میدان ندهند که برنامه های مورد نظر خود را بسازند. اما ده ها برابر آن باید به افرادی میدان بدهند که ذوق و درک و فهم لازم ساختن برنامه های خوب برای کودکان سرزمین خودمان را داشته باشند. این حوزه حساس و مهم را نسپارند دست آدم هایی که سطح درک و فهم و هنرشان پایین هست.
البته در این حوزه هم کلاه قرمزی و شکرستان را داریم که خوبند. ولی کمه.  مسئولان محترم! همون طور که پشت پرس تی وی ایستادید پشت برنامه کودک هم بایستید که افراد در قد و قامت کیا رستمی بیایند برای فرزندان این سرزمین برنامه بسازند نه فتیلیه ها و امثال فیتیله ها. این که ساده تر ه. امکانات زیاد هم نمی خواهند! برای وزارت خارجه هم دردسر ندارد

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

باز گُلی به جمال مردم!

+0 به یه ن

اون روز که فاجعه پلاسکو اتفاق افتاد رفتار برخی از شهروندان که جلوی نیروهای امداد را گرفتند هیچ جور قابل توجیه یا قابل اغماض نبود. بسیار شرم آور بود. در مدت کوتاهی مردم علیه آن رفتار موضع گرفتند و انزجار خود را نشان دادند. اما گویا در دو سه روز اخیر رفتار جمعی مردم تهران در برابر نیروهای امدادی تغییر کرده. آژیر نیروهای امدادی را که می شنوند می کشند کنار. امیدوارم این برخورد جا بیافتد و دایمی باشد. نه فقط در تهران بلکه در کل ایران و کل جهان.
به همه بگویید. این گفتن ها بی تاثیر نیست.

"عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی!"  درسته این رفتار بی نهایت  زشت و غیر قابل چشم پوشی از برخی شهروندان سر زد اما در مقابل بسیاری هم بودند که آن چه داشتند برای عملیات نجات و کمک به آسیب دیدگان به طبق اخلاص گذاشتند. اتفاقی من برخی را متوجه شدم. خالصانه و بی ریا هم کردند.

و اما در مورد ورود کسبه به داخل ساختمان برای خارج ساختن اموال و حتی ماجرا جویی! این کار هم اشکال داشت اما تا حدی قابل فهم هست. وقتی چنین اتفاقی می افتد برخی قهرمان بازی شان می گیرد و می خواهند ادای فلان آرتیست فیلم را در بیاورند.  برخی ، به هر دلیلی داشته هایشان  آن قدر برایشان  ارزشمند هست که حاضرند خطر کنند. برعکس آنان که جلوی نیروهای امداد را گرفتند این کار این افراد غیر قابل فهم نیست. اما بیایید برای این موضوعات آماده باشیم تا مجبور نباشیم خطر کنیم. اطلاعات را جایی دیگر ذخیره کنیم. در کیفی شناسنامه و پول و ... را بذاریم که در هنگام خطر دنبالشان نگردیم برداریم و فرار کنیم .... راه هایی هست که خطر از دست دادن سندهای با ارزش را کم می کند. کپی شان را جایی داشته باشیم و.....


 در واقع این وظیفه نیروی انتظامی بود که باید می ایستادند و نمی ذاشتند مردم بروند داخل ساختمان. کوتاهی کردند. در کشورهای پیشرفته پلیس در این موارد می آید جلو و نمی ذارد احدی برود تو. با قدرت و با سخت گیری تمام!
 نیروهای زحمت کش آتش نشانی بسیار قهرمانانه عمل کردند. عاشقانه عمل کردند. از جان گذشتند. بسیار بیشتر از وظیفه خود عمل کردند. وظیفه شان این نبود که جان شان را فدا کنند. علی الاصول وقتی خطر فرو ریزش را حس کردند نمی  بایست در ساختمان می ماندند. عاشقانه چون پروانه به سوی شمع رفتند.
 اما نیروی انتظامی  چی!؟  نیروی انتظامی به وظیفه ساده  و کمابیش بی خطر  خود که حضور در محل و جلوگیری از ورود افراد به داخل بود هم عمل نکرد.
طبیعی بود اونجا چند نوجوان یا بچه هم ماجراجویی شان گل کند و بخواهند بروند تو! طبیعی بود کسانی که همه اموالشان داشت می سوخت بخواهند بروند تو.  این پلیس بود که می بایست مانع شود.  اما نشد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روزی روزگاری

+0 به یه ن

خاطره خودم: وقتی شوروی تازه فروپاشیده بود آشنا ها می رفتند روسیه یا جمهوری های تازه استقلال یافته. می آمدند و از رشوه گیری پلیس داستان می گفتند. ما نوجوان ها  اون قدر تعجب می کردیم. ندیده بودیم و باور نمی کردیم که پلیس ممکنه فاسد یا ضعیف باشه.



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل