فمینیزم چه هست و چه نیست؟

+0 به یه ن

در ایران خیلی ها  سعی می کنند از این که "فمینیست" خوانده شوند تبری بجویند. انگار که "فمینیست" یک فحش باشد. شاید به این علت که "فمینیزم" در ایران بدفهمیده شده است.  جزو نادر چهره ها در ایران که با شجاعت خود را فمینیست خوانده و پای آن هم ایستاده  خانم ترانه علیدوستی است. در فیلم هایش هم اغلب به اصول فمینیزم وفا دار است. به نظرم اگر نقشو دیالوگ ها با اصولش نسازند قبول نمی کند که فیلم را بازی کند. در نقش شهرزاد، کاملا مثل یک فمینیست عمل می کند. اگر می خواهید ببنید در عمل و در زندگی فمینیست چه طوری است سریال شهرزاد را ببینید. 
در ایران انواع و اقسام  کارهای ناهنجار را به غلط به فمینیزم نسبت داده اند و می دهند. مثلا زنهای خودشیفته و خودخواه را که با برادر و شوهر نمی سازند و به آنها زور می گویند فمینیست می خوانند. باز هم می گم. می خواهید چهره فمینیزم را ببینید شهرزاد را تماشا کنید. نقش شهرزاد در این قصه را. نه نقش "شیرین" را. نه نقش اکرم را.
شهرزاد و دوستش سعیده (خیاط شیرازی) و خواهر کوچک او و  تا حدی هم ثریا، شاهزاده خانم قجری که رفت پاریس، چهره های فمینیستی این سریال هستند.
 یک سری متن ها از طرف سلطنت طلب ها این روزها دارد منتشر می شود که با دستمایه قرار دادن حرف های کارشناس یزدی به زعم خودشان خیلی به زنها حال می دهند که "تاج" بر سر زن می گذارند. اینها را لطف کنید به اسم فمینیزم ننویسید! فمینیزم ریشه در برابری انسان ها دارد و پادشاهی ریشه در طبقات . این دو از یک جنس نیستند! نمی توانند باشند. در سریال شهرزاد هم فمینیست جذاب و پریچهره ما- که رئیس مافیا و ادیب ایده آل گرا همزمان براش می میرند- طرفدار مصدق هست نه شاه.

چندی پیش در مورد فمینیزم مطلبی نوشته بودم که در زیر باز نشر می دهم

17 اسفند سال 1388

جایگاه ویژه جنبش زنان و سو تفاهم هایی در باره فمینیزم

 ابتدا باید تاکید کنم که من خود فعالیت ویژه ای که بتوان نام آن را فعالیت فمینیستی نهاد نداشته ام. همان طوری که از نوشته هایم برمی آید، عملگرایی من به تقید من به اصول فمینیزم می چربد. اگر به خاطر داشته باشید عکس العمل قهرمان داستانم "مینا" در این قسمت از داستان سارا، برای خوانندگان فمینیزم وبلاگم کمی مایوس کننده بود. با این حال مختصر مطالعاتی در زمینه فمینیزم دارم و اخبار مربوط به جنبش زنان در ایران را دنبال می کنم.
جنبش زنان در میان جنبش های اجتماعی دیگر موقعیت ویژه ای دارد. یکی از علت های ویژه بودن، ارتباط تنگاتنگ آن با دیگر جنبش هاست. دو نوع فعال اجتماعی داریم:(1) فعال اجتماعی دمدمی مزاج؛ (2) فعال اجتماعی جدی. فعال دمدمی مزاج، در ده ها جنبش خود را صاحب نظر و فعال می داند. طبعا در هر زمینه میزان فعالیت او کم بُرد و سطحی خواهد بود.در مقابل فعالان اجتماعی جدی اغلب تنها به حوزه فعالیت خویش می اندیشند و بقیه فعالیت ها را نادیده می شمارند. اما در این میان فعالان جدی جنبش زنان رویکردی متفاوت دارند. در بین فعالین زنان، علاقه مندان و فعالین حوزه های اجتماعی مختلف مانند طرفداران حقوق اقوام، طرفداران حقوق کودک، طرفداران محیط زیست و... را نیز می یابیم. علت واضح است. زنانی که در هر یک از این شاخه ها فعالیت ها داشته اند به دلیل زن بودن به جنبش زنان نیز علاقه مند بوده اند. از این جهت جنبش زنان موقعیت ویژه ای در بین جنبش های اجتماعی دارد و می تواند اتحاد و ائتلافی بین جنبش های اجتماعی به وجود آورد و آنها را تبدیل به نیرویی موثر و در عین حال نهادمند در سطح جامعه کند.
دریغ است این پتانسیل عظیم جنبش زنان نادیده گرفته شود.
متاسفانه هنوز یکی از مشکلات جنبش زنان، بی مهری و بدبینی مردان و زنان سنتی -وحتی غیر سنتی- نسبت به ایشان است. این بی مهری ریشه در سوء تفاهم هایی دارد که در زیر به برخی از آنها می پردازم:
1)" فمینیست ها ضدمرد هستند." این تصور نادرست است. فمینیزم ضدیتی با نیمی از مردم دنیا -که مردهاباشند- ندارند. این زنان عقده ای هستند که ادعاهای ضد مرد دارند. در واقع من هیچ زن "ضدمردی" را به عمرم ندیده ام! آنان که ادعاهای ضد مرد دارند، در واقع از یک احساس خود کم بینی نسبت به مردها رنج می برند. فمینیزم با آن احساس خود کم بینی مخالف است نه با جنس مذکر!
2)" فمینیست ها نمی خواهند دست به سیاه و سفید بزنند." این تصورهم درست نیست."مفت خوردن و خوابیدن به هیچوجه ایده آل فمینیست ها نیست. فمینیست ها می دانند که برای زندگی باید تلاش کرد. مسئولیت پذیری از ارزش های فمینیزم است. در محیط خانواده فمینیست ها معتقدند که زن و مرد باید به سهم خود تلاش کند, در تصمیم گیری ها نقش داشته باشد و از سود حاصل از تلاش به فراخور زحمتی که کشیده اند و نیازهایی که دارند بهره ببرند.
این ها دو مورد از سوء تفاهم های رایج درباره فمینیزم بود. در این جا مجالی برای رفع همه سو تفاهم های رایج نیست اما تک تک این سوء تفاهم ها با اندکی مطالعه رفع شدنی هستند.

بحث فمینیزم

در بخش نظرات یاد داشت قبلی در مورد جوانب گوناگون فمینیزم بیشتر بحث کردیم. رئوس بحث عبارت بودند از

1) سوء استفاده از شعار برابری جویی به وسیله برخی زنان برای زیاده خواهی؛

2) رابطه مذهب و فمینیزم؛

3) استفاده از تجارب سایر ملل در مورد مطالعات زنان برای حل مشکلات منطقه ای؛
4) فمینیزم به عنوان ضرورت و زاییده دنیای مدرن و در نتیجه غیر قابل استخراج بودن آن از درون سنت.
5) رویکرد جهانی فمینیست ها و نفی واهمه از جهانی شدن.
در مورد هر کدام از این مطالب می توان ساعت ها بحث یا مطالعه کرد. ما فقط یک مقدار بحث ابتدایی کردیم تا افق های دیدمان باز تر شود و در ورطه دگم اندیشی نیافتیم.

در ضمن این یادداشت من با عنوان "بانوی چراغ به دست و دکتر علی شریعتی" دیدگاه مرا در مورد کسانی که می خواهند پدیده های مدرن مانند فمینیزم را از درون سنت استخراج کنند یا اظهار می دارند که همه این مفاهیم در سنت های ما از قبل وجود داشته، در قالب یک مثال تشریح می کند.

بانوی چراغ به دست و دکتر علی شریعتی

فلورانس نایتینگل را در غرب بنیانگذار پرستاری نوین می دانند. این سخن بر دکتر علی شریعتی و همفکرانش گران می آمد و خاطر نشان می کردند که قرن ها قبل از فلورانس نایتینگل، بانوانی چون نسیبه در صدر اسلام در راه پرستاری از مجروحین جنگی، ایثار و از جان گذشتگی کردند.
به طور مسلم پرستاری با فلورانس نایتینگل شروع نشده! هزاران سال پیش از نسیبه و نایتینگل، حتی پیش از آن که بشر نوشتن را بیاموزد، مادران از فرزندان بیمار خود پرستاری کرده اند و زخم های همسران و پدران و برادرانشان را پس از بازگشت از جنگ و شکار تیمار کرده اندو...
به طور قطع آنان که فلورانس نایتینگل را بنیانگذار پرستاری نوین می دانند، این واقعیت را انکار نمی کنند! فلورانس نایتینگل چندین کتاب و جزوه در پرستاری نوشته است که تا مدت ها در مدارس و دانشکده های پرستاری تدریس می شده و یا مورد استناد قرار می گرفته. فلورانس نایتینگل تجربیات خود در امر پرستاری را مدون کرده و به طور علمی به نسل بعد پرستاران منتقل نموده است. دانشکده پرستاری بنیان نهاده و نسلی از پرستاران را آموزش داده. نایتینگل که در ریاضیات متبحر بوده روش های آماری نوینی برای بررسی های آماری پزشکی بنیان نهاده. به خاطر این گونه نوآوری ها ست که او را بنیانگذار پرستاری نوین می دانند.
تا جایی که من اطلاع دارم نسیبه چنین دستاوردهای علمی ای نداشته. بنا بر این نمی توان او را به جای فلورانس نایتینگل بنیانگذار پرستاری نوین دانست. البته این از ارزش کار نسیبه نمی کاهد! فداکاری او و احساس مسئولیتش کم نظیر و ستودنی است.

نمی دانم چه قدر در زمینه تاریخچه پرستاری و یا نقش زنان در طب در ایران مطالعه شده است. بگذارید کمی گمانه زنی کنیم. (به قول خارجی ها some educated guess)
می دانیم که در زمان ساسانیان در زمینه علم حقوق، برخی زنان در ایران صاحبنظر بوده اند(مرجع: ص 33، زن در ایران باستان، از هدایت الله علوی). بعید نیست زنان در آن دوره در علم پزشکی و پرستاری نیز صاحبنظر بوده باشند و از دیدگاه علمی -و نه صرفا احساسی و از منظر ایثار گری و فداکاری- به مسئله پرداخته باشند. می دانیم ابوریحان به سفارش ریحانه، شاهزاده خانم خوارزمی که دل نیز در گرو او نهاده بود، کتاب التفهیم را نوشت. (التفهیم برعکس اکثر کتب علمی آن زمان به جای عربی به زیان فارسی است.) با این اوصاف، بعید می دانم ابن سینا و پزشکان بزرگ معاصر او دستیار زن نداشته باشند. می دانیم این خواهر رازی بود که کتاب الحاوی را پس از مرگ او منتشر کرد. نمی دانم نقش او دقیقا تا چه اندازه بوده است. می توان در این موارد مطالعه کرد. البته چنین مطالعه ای یک کار تحقیقی اساسی بین رشته ای می طلبد که خارج از تخصص من ( و همچنین خارج از تخصص دکتر علی شریعتی) است.
تاریخ نگاری علمی و همچنین نگارش بیوگرافی علمی خود علمی پیچیده است که متخصص خود را می طلبد.
ورای این حاشیه ها نکته اصلی که من می خواهم بگویم آن است که دقت علمی را در اظهارات نباید فدای پیش داوری های ایدئولوژیک کرد. در فضای ملتهب و انقلابی همیشه این خطر هست که دقت علمی در اظهارات فدای شور آرمان خواهی شود. وقتی اندیشمندانِ قومی، متدلوژی علمی را در راه تعهد به یک ایدئولوژی فراعلمی قربانی می کنند، اندکی بعد خود ویا آثارشان قربانی تعبیرات عوام زده از دستپخت خویشتن می گردند.


پی نوشت: ابعاد شخصیتی و فکری فلورانس نایتینگل در دستاوردهای علمی او در زمینه پرستاری خلاصه نمی شود. توصیه می کنم زندگی نامه او را مطالعه کنید.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اتحاد بدون وحدت کلمه و باوجود پلورالیزم

+0 به یه ن

برای این که برای آینده کشورمان کاری بتوانیم بکنیم و بتوانیم با ظلم و فساد و تباهی بجنگیم باید اتحاد داشته باشیم.
همان طوری که دعوای مرد و زن یا دعوای قومی  به این هدف آسیب می رسانه دعوا و خط کشی ایران نشین و خارج نشین هم برای اتحاد مضر هست. از ادبیاتی که بین ایرانی داخل و خارج تفرقه می اندازه باید حذر کرد.
ایرانی مقیم داخل به یک نوع می تونه برای بهبود اوضاع تلاش کنه ایرانی مقیم خارج به یک شکل دیگر.
قرار هم نیست همگی یک شعار واحد بدهیم تا متحد بمونیم. هر کدام دغدغه های خودمان را که مهم و با ارزش می دانیم مطرح می کنیم اما همسو با هم. نه در تضاد با هم.

مثلا یک ترک هویتگرا مثل خودم می تواند شعار در مورد تکریم زبان مادری دهد اما دوست و همدل باشد با دیگر ایرانی که دغدغه اش به جای زبان مادری  محافظت از تخت جمشید هست. دلیلی نداره روی یک موضوع تمرکز کنیم. دلیلی هم نداره که به هم بپریم.
من آذربایجانی که دغدغه اصلی ام زبان مادری و دریاچه اورمیه هست وقتی با شیرازی که دغدغه اش تخت جمشید هست می رسم می توانم با او همدلی کنم و او را به این کار تشویق کنم  و اضافه کنم«شهریری» و «تخت سلیمان» هم نیاز به ساماندهی و محافظت دارند. 
این طوری به هدف هامون زودتر می رسیم.
اما اگر وقتی او در مورد تخت جمشید می گوید من پرخاش کنم که چرا فکر می کنی تخت جمشید مهمتر از آثار باستانی در آذربایجان هست به جایی نمی رسیم. 
چرا با این پرخاش اوقات خود را تلخ کنیم؟!  با او دوستانه تر صحبت کنیم اون وقت او وقتی توریست خارجی در شیراز می بیند برای آثار باستانی آذربایجان هم تبلیغ می کند. چرا!؟ تا به خارجی ها پز داده باشد که کشورش از اونی که اونها تصور  کرده اند هم غنی تر هست! این به نفع ماست. تبلیغ مفت و مجانی و موثر است برای توریسم آذربایجان!



در ضمن چهارشنبه آینده روز جهانی زبان مادری است. اگر برنامه ای برای این کار می خواهید ترتیب دهیددست به کار شوید. اما هر کاری می کنید دیگران را علیه این حرکت تحریک نکنید . سعی کنید از زاویه ای وارد شوید که اونها هم همدل شوند نه آن که تحریک شوند ستیزه جویی کنند. چند تا ضرب المثل یا متل با مزه به ترکی و ترجمه فارسی بیاورید. از لالایی های ترکی  مادران بگویید. از دستاوردهای جدید علوم شناختی و تربیتی در زمینه آموزش کودکان به زبان مادری بگویید و......

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سیمرغ بلورین برای فیلم برادران ارک

+0 به یه ن

فیلم حیوان برادران ارک از تبریز سیمرغ بلورین فیلم کوتاه جشنواره فجر را از آن خود کرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تجربه

+0 به یه ن

در ادارات وقتی برخی از خانم ها (همون تیپ خانم ها به سخنان کارشناس یزدی شدیدترین واکنش ها را نشان دادند) با یک خانم مواجه می شوند او را جدی نمی گیرند. بدتر از آن این که به رخ می کشند که او را جدی نگرفته اند و فقط با "آقای رئیس" او صحبت خواهند کرد! این برخورد حماقت محض است. یک دختر جوان جیگولی بیگولی در یک محیط اداری مردسالار دنبال آن هست که قابلیت خود را ثابت کند. به عنوان ارباب رجوع اگر با نگاه و زبان بدن به او بنمایانیم که روی قابلیت هایش حساب می کنیم همه جوری برایمان سنگ تمام می گذارد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ساز ناکوک

+0 به یه ن

پای صحبت مسن تر ها که تاریخ معاصر ایران را از دهه بیست به این سو را درک کرده اند بنشینید می شنوید که چپ ها در چند برهه با ساده اندیشی خود بدجوری به پیشرفت کشور ضربه زده اند. به طور خاص اعتصابات بی مورد در زمان مصدق را مثال می زنند. اعتصاباتی که چنان از مصدق انرژی به هدر داد که نتوانست در برابر کودتا مقاومت کند.
می ترسم باز هم در این برهه-از روی خیرخواهی اما به علت ساده اندیشی و سپید وسیاه دیدن- باز ضربه وارد کنند.
چند سالی است که بین کارفرما ها یواش یواش یک نگرش مدرن نسبت به ...مدیریت دارد رواج پیدا می کند سود مجموعه را در گرو رضایتمندی کارگران می داند. سعی می کنند با آنها خیلی محترمانه صحبت کنند و تا جایی که امکانات مالی شان-در این وضعیت خراب اقتصاد-اجازه می دهد هوای کارگر را داشته باشند.
کارفرمایان قلدر کارگر آزار هنوز ریشه کن نشده اند اما اگر دسته اول رشد کند طبعا کارگران نزد دومی نمی مانند و کارفرمای کارگر آزار ریشه کن می شود.
اما چپ های افراطی تمایزی بین این دو قابل نیستند و هر دو را به صورت دشمن کارگر می نگرند و کارگر را علیه او تحریک می کنند.

اعتراضات خیابانی به فقر و نبود عدالت بود دوباره ظهور خواهند کرد. می ترسم باز چپ ها نقش تاریخی مخرب خود را بازی کنند. نا آرامی ها را به سمت جنگ طبقاتی سوق دهند. حال آن که می توانست خیزشی باشد از سوی کارگر و کارفرما
دست در دست هم علیه بی عدالتی و فساد مالی و سیاست های ناکارآمد که مانع رشد اقتصاد کشور هست.
اگر به سمت جنگ طبقاتی منحرف شود آن سرمایه دار مفسد پولها را بر می دارد و فرار می کند. آن کارفرمای قلدر هم با سرکوب ادامه می دهد. فقط آن کارفرما نرمخو است که قربانی می شود! کارگران می مانند با اقتصادی ورشکسته تر و کارفرمایان قلدر زخم خورده که آماده اند زهرشان را بریزند!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هشدار بنیتا

+0 به یه ن

در ایران یک خانم جوان برای پیدا کردن کودکان ربوده شده سیستمی به نام "هشدار بنیتا" راه انداخته. اینجا مصاحبه آن خانم را می توانید ببیند. آدرس تلگرام را هم می ذارم پایین که اگر خواستید عضو بشوید. اگر یکی از این بچه های گمشده را جایی دیدید می توانید فوری تماس گرفته اطلاع بدهید تا به آغوش خانواده بازگردد.


https://www.instagram.com/benitaalerts
/



https://t.me/benitaalerts

پریروز هم یک بچه در تبریز گمشده بود. خدا را شکر امروز پیدا شد. البته به هشدار بنیتا اطلاع نداده بودند و به روش های سنتی تر پیدا کردند.

پی نوشت: از فیلم به آغوش کشیدن بچه بعد از پیدا شدن به نظرم رسید بچه را دو تا خانم (شهروند عادی) پیدا کرده اند نه پلیس! درست متوجه شده ام.
تلگرام خیلی چیز خوبیه!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بین همسایه ها، دید و بازدیدی گفته اند!

+0 به یه ن

در روزنامه خواندم سالی 2.5 میلیون نفر توریست از ایران به ترکیه می ره. رقمی هست که باورپذیر می نماید.  فکرکنم از این طریق بالای دو میلیارد دلار  از ایران خارج بشه و وارد ترکیه بشه.
نوش جان ترکیه ای ها که بلد هستندتوریست داری کنند! برای اونهایی هم که در سفر ترکیه  خوش می گذرانند سفر گوارای وجودشان!
این مراودات با همسایه پیوندها را تحکیم می کنه و خطر درگیری را کاهش می ده.
در مجموع  از نظر فرهنگی و اجتماعی خیلی خوبه.
اشکال کار اینجاست که این "دید" را بازدیدی نیست. از ترکیه زیاد به ایران سفر نمی کنند. علتش هم نه ترامپ هست نه تحریم ها. مردم شرق ترکیه (ارزروم و اون ورها) را چه به ترامپ و ویزای آمریکا؟! خیلی طبیعی بود که آذربایجان ما از شرق ترکیه توریست پذیر باشه. خیلی هاشون  مذهبی هم  هستند: محجبه هستند و الکل هم مصرف نمی کنند. علت این که نمی آیند این هست که همین گشت ارشاد و برخوردهای آن چنانی، در نظر آنها چنان تصویر منفی ای ایجاد کرده که تمایلی به سفر به ایران ندارند. باهاشون زیاد حرف زدم و به این نتیجه رسیده ام. خودشان این طور می گویند.
واقعا حیف! ایران (به خصوص استان های آذربایجان) می توانست از ترکیه توریست بسیاری دریافت کند. توریست های ترکیه هم اعیان منش هستند و در سفر خوب خرج می کنند. مثل هلندی ها نیستند که هتل ارزان قیمت بروند! ترکیه ای ها  هتل و رستوران خوب می روند و کلی هم سوغاتی با خود می خرند. ایران به راحتی می توانست یکی دو میلیارد دلار در سال از این راه در آمد داشته باشد. می توانست بخش قابل توجهی از مشکل بیکاری را در شمال غرب کشور حل کنه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آمادگی برای آزادی

+0 به یه ن

وقتی من بچه بودم بیشتر از ده-پانزده جور ورزش در ایران شناخته شده نبود. فوتبال، بسکتبال، والیبال، ژیمناستیک، شنا، کوهنوردی، اسکی، بدمینتون، تنیس ، پبنگ پونگ، کاراته و... دوچرخه سواری هم بیشتر روش ایاب ذهاب بود تا ورزش.
حالا در این میان ما که شنا بلد بودیم و در استخر، آب بازی ای هم می کردیم و اسمش را می ذاشتیم واترپلو دیگه خیال می کردیم خیلی "باکلاس" شده ایم!

گذشت اون زمان! از اواسط دهه هفتاد انواع و اقسام ورزش های با کلاس رواج پیدا کرد. من حتی اسم برخی هاشون را هم نمی دانم. اما گروه هایی هستند که خیلی جدی دنبال این ورزش ها  می روند. طبعا از نظر اون افراد من خیلی پرت از مرحله هستم. طبیعی است این جور نسبت به من قضاوت کنند.

حالا چی کار کنیم؟! بگیم در سالن های ورزشی از این نوع را ببندند چون باعث شده فرهنگی رواج پیدا کنه که اونهایی که دنبالش می روند دیگه مرا نمی پسندند؟!!
یا من برم خودم را به آب و آتش بزنم همه این ورزش ها را یاد بگیرم؟! مگه بیکارم؟! این دومی که امکان پذیر نیست. اولی هم اصلا درست نیست. انسان ها آزاد آفریده شده اند هر ورزشی که دوست دارند بکنند!
به جای این چیزها من باید روی خودم کار کنم. به خودم بقبولانم قرار نیست همه جمع ها مرا باکلاس بدانند. ممکنه جمع هایی باشه که مرا کاملا پرت از مرحله حساب کنند. باید با این موضوع کنار بیایم.

به نظر می رسه در سال های آینده اتفاقاتی بیافته که آزادی های اجتماعی در کشور ما قدری بیشتر بشه. خودمان را باید آماده این کنیم که عده ای باشند که ما را نپسندند! اگر قرار باشد آزادی در کشور باشد شهروندان حق خواهند داشت حتی مقامات بلند پایه حکومتی و  دینی و نظامی مملکت را هم نقد کنند. وقتی می خواهیم چنین شود دیگه ما خودمان را نباید اون قدر مهم تلقی کنیم که نگران آن باشیم که بالفرض کسانی که بیش از ما آرایش می کنند ما را امل و دمُده بپندارند.
این را بپذیریم ! عوضش ما هم آزادی خواهیم داشت دنبال چیزهایی برویم که باب طبع ماست. آزادی پرسشگری و طلب شفافیت باعث می شه فساد اقتصادی کم بشه.  با بیشتر شدن آزادی های فرهنگی و اجتماعی، توریست بیشتر به کشور می آد و اقتصاد کشور رشد می کنه. هنرها رشد می کنه. شادی بیشتر می شه و افسردگی کمتر و.....
در مقابل این همه دستاورد آزادی می شه راحت تحمل کرد که یک عده ای هم پیدا بشوند که ما را نپسندند !

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نمودار های جالب

+0 به یه ن

نمودار های این مقاله را ببینید. به خصوص به آمار استان قم و خراسان رضوی توجه کنید!
آمار استان البرز و استان بوشهر هم جالبه. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

درسی از تاریخ برای زنان

+0 به یه ن

در انگلیس قبل از جنگ جهانی اول زنها برای حق رای می جنگیدند و سرکوب می شدند. از سوی دیگر ازجانب مردان و برخی زنان می شنیدند که دغدغه شما مهم نیست. جنبش آنها باعث می شد که به زنان عادی که داشتند زندگی شان را می کردند و دنبال حق رای نبودند فشار بیشتری وارد شود. در نتیجه اونها هم از دست زنان پیشرو طالب حق رای شاکی می شدند! بعد از جنگ جهانی اول که همه معادلات اجتماعی به هم خورد زنان بدون مقاومت چندان حق رای بالاخره گرفتند. اگر جنگ نمی شد به حق شان به این زودی ها نمی رسیدند! اگر هم قبل از جنگ جنبش حق رای زنان شکل نمی گرفت بعد از جنگ باز هم از حق خود باز می ماندند این دو در کنار هم باعث شد که دست آخر حق رای را به دست آورند!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل