بنیاد کودک

+0 به یه ن

همان طوری که قبلا گفتم یکی از ارزشمندترین دستاوردهای مینجیق در این دوازده  سال وبلاگ نویسی آشنایی با بنیاد کودک بوده است. من  مسئولیتی در بنیاد کودک ندارم. از آشنایان نزدیک من هم کسی در این بنیاد مسئول نیست. از طریق خواننده های وبلاگم با این بنیاد آشنا شدم و دیدم عملکرد آن به ایده آلی که در ذهن من بود بسیار نزدیک هست.  از آن پس به جمع کفیلان بنیاد کودک پیوستم و تا جایی هم که در توان داشتم آن را به دیگران معرفی کردم و می کنم. همان طوری که می دانید موسسه های خیریه بسیاری وجود دارند که اغلب آنها هم کارهای ارزشمند و درخور ستایشی انجام می دهند. اما چرا من در میان این همه موسسه خیریه به بنیاد کودک به طور خاص علاقه دارم و برای آن تبلیغ می کنم؟!  در زیر برخی دلایل آن را می نویسم.

1) بنیاد کودک  تاکید زیادی بر شفافیت دارد. بیلان کار ارائه می دهد و اجازه می دهد موسسات بین المللی نظارت بر نهاد ها بر عملکرد آن نظارت نمایند و گزارش تهیه کنند.

2) بنیادکودک از طریق سایت  ای-میل و تلفن ها پاسخ سئوالات کفیلان را سریع می دهد.

3) هرچند همه جور  کمک  خالصانه به نیازمندان پسندیده هست اما بنیاد کودک کمک های خود را  به گونه ای کانالیزه می کند که مددجو به جایی برسد که نه تنها از کمک بی نیاز شود بلکه خود را به جایی برساند که دستگیر دیگر نیازمندان شود. تاکید بر تحصیل و آموختن مهارت های زندگی از این جنس هست.

4) برخی از ارگان های خیریه مانند ارگان های خیریه تحت سرپرستی ماری ترزا  فقر را تقدیس می کنند. گویی هدف نه بهتر کردن اوضاع فقرا بلکه فقیر نگاه داشتن آنهاست. چنین طرز فکری در قاموس بنیاد کودک هیچ جایی ندارد! بنیاد کودک سعی نمی کند با نمایش فقر مددجویان حس ترحم و دلسوزی شما را برانگیزد تا بیشتر کمک کنید!  شما این حس را دارید که با این پولی که می دهید یکی از استعدادهای درخشان سرزمینتان را شکوفا می کنید. انگار این مددجو خواهر یا برادر کوچک شماست و شما می خواهید در حد توان خود برای او آن چه که برای شکوفایی استعدادهایش لازم هست فراهم کنید.

5) چندی پیش یکی از کفیلان سابق بنیاد کودک متنی در وبلاگ خودش  منتشر کرده بود که حاوی انتقادات تندی علیه بنیاد کودک بود.پاسخ بنیاد را در اینجا می توانید بخوانید. در جایی در آن وبلاگ ایراد گرفته شده بود که ورزش "لوکسی مثل ژیمناستیک" چرا باید برای یک کودک فقیر انتخاب شود؟! و بنیاد کودک چه نیکو پاسخ داده است که:"در جای دیگری از متن حتی به انتخاب ورزش ژیمناستیک توسط مددجو ایراد گرفته اید.

در ایران ورزش ژیمیناستیک آماتور برای کودکان یک ورزش لوکس و گران محسوب نمی شود و در اکثر باشگاه های ورزشی محلی قابل دسترس است. بنیاد کودک نیز همواره تلاش می کند با کمک همیاران خود شرایط یک زندگی با حداقل کیفیت را برای مددجویانش فراهم کند. از این رو چنین قضاوتی نیز از مسیر انصاف به دور است که نیاز کودکان ایران را با نیاز کودکان در مناطق کشورهای بسیار عقب افتاده مقایسه کنیم. مددکاران در گزارشها، نیازمندیها و تقاضاهای مددجویان را منعکس میکنند، چون بسیاری از همیاران علاقمندند در صورتیکه بخواهند کمک بیشتری بکنند، حداقل آگاه باشند نیاز و یا آرزوی مددجویشان چیست. از ما انتظار نداشته باشید که وقتی از مددجویی میپرسیم آرزویت چیست و او گفت مثلا کلاس ژیمناستیک، بگوئیم تو حقی برای چنین آرزوهائی نداری!"
من چند نکته دیگر اضافه می کنم. بله! وقتی کودکی (به خصوص یک دختربچه که از بازی گل کوچک در کوچه هم محروم هست) چند ماه از سال را باید در یک اتاق سه متر در چهار متر با مادربزرگ بیمارش محبوس باشد کلاس ژیمناستیک برای او از اوجب واجبات هست تا دچار فقر حرکتی و پوکی استخوان و .... نشود! بچه ی ایرانی  حاشیه نشین کلانشهر ها مثل بچه آفریقایی این امکان را ندارد که در دشت ها آزادانه بدود و بعد هم  قهرمان المپیک شود! از بنیادکودک متشکریم که به این نیاز واقعی توجه می کند.
واقعا من دوست ندارم که بعد از این که ماه ها از کودکی حمایت کرده ام بنیاد کودک به من گزارش بفرستد و بگوید هنوز این بچه در نیازهای اولیه مانده هست.نه! دوست دارم در گزارش از من بخواهند که اگر صلاح می دانم برای کلاس ژیمناستیک و هنر و زبان و ..... کمک مالی خود را واریز کنم. دوست ندارم مددجوی من در فقر بماند و افق های دیدش را باز تر نکند که من در ذهنش بشوم  "بابا لنگ دراز !!!!" می خواهم رشد کند و از من بگذرد و برای خودش آینده ای ترسیم کند.
6) بنیاد کودک در برخی شهرها از جمله در تبریز واورمیه و اردبیل از کانون های اصلاح و تربیت حمایت می کند. وقتی این نوجوانان آزاد شدند آنها را حمایت می کند تا دوباره به ورطه ی بزه نیافتند. این حرکت امنیت جامعه را نوید می دهد.
7) بنیاد کودک برای والدین کودکان کلاس های روانشناسی و کنترل خشم و....برگزار می کند.
8) حضور مددکاران زن در زندگی این نوجوانان دیدگاه های مردسالارانه را دربین آنها خنثی می کند و ما می توانیم به آینده ای بهتر از این جهت امیدوار باشیم.
9) دیدگاه غالب   در این بنیاد  بهبود آینده به دستان خود از طریق آموختن مهارت هاست. این بنیاد کمک می کند که نگرش قضاو قدری و انفعال در برابر سرنوشت ازبین ببرد.
10) این بنیاد کمک می کند تا بین طبقه ی فقیر و طبقه متوسط ارتباط و تعامل سازنده برقرار شود.
11) خود کفیلان  با هم یک خرده فرهنگ ساخته اند. یک فضای همدلی بین کفیلان به وجود آمده است. علی رغم همه اختلاف ها   دست کم یک موضوع  هست که برسر آن توافق داریم و می توانیم در موردش حرف بزنیم. من این خرده فرهنگ را دوست دارم.
 
 
دلایل بسیار زیاد دیگری هم هست که الان یادم نمی آید.
 
دفاتر بنیادکودک در داخل کشور را میتوانید اینجا ببینید. با کلیک روی هر استان آدرس شعب در آن استان می آیند. شعب آن را می توانید به آشنایان خود معرفی کنید. به خصوص شعبه مراغه را معرفی کنید که تازه تاسیس شده و کمتر شناخته شده است.
 
این هم جمله ی کلیدی است برای تبلیغ برای بنیاد کودک:" اگر ما به فکر این بچه هانباشیم خیال می کنید چه کسی -غیر از خدا- به فکر این بچه ها خواهد بود؟"
من ماه ها برای بنیاد کودک در بین آشنایانم تبلیغ می کردم. کسی توجه نمی کرد تا این جمله را نوشتم بلافاصله توجهشان جلب شد و به طور حماسه گونه ای بی دریغ کمک کردند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]