داستان دهقان فداکار

+0 به یه ن


(فارسجادان تورکجه یه چئویرن: قدرت ابوالحسنی سهلان)

پاییزین سویوخ گونلرینین بیرینین گون باتان چاغی ایدی. گونش آذربایجان کندلرینین بیرینین قارلی داغلارینین آرخاسیندا باتمیشدی. اکینچیلرین گونده کی ایشلری قورتولموشدو. ریزعلی ده ایشدن ال چکمیشدی و اؤز کندینه قاییدیردی. او سویوخ و قارانلیق گئجه ده، بالاجا فانوسون تیترر ایشیغی اونون یولونو ایشیقلاندیریردی.

ریزعلی یاشایان کند دمیر یولونون یاخینلیغیندا ایدی. ریزعلی هر گئجه ائوینه چاتماق اوچون دمیر یولو قیراغیندان گئچیردی. او گئجه، بیردن قورخونج بیر گومبولتو سسی داغدان قوپدو. چوخلو داشلار داغدان تؤکولدو و دمیر یولونو باغلادی. ریزعلی بیلیردی کی، نئچه دقیقه یه جن، موسافیر داشییان قاطار اورا یئتیشه جک. اؤز-اؤزونه دوشوندو کی قاطار داش قوپبالاریلا چارپیشیرسا آشاساجاقدیر. بو دوشونجه دن برک-برک ایضطرابلی اولدو. بیلمیردی او اوجقار چؤلده نئجه قاطار سوروجوسونو خطردن بیلگیلی ائتسین. ائله بو حالدا، قاطارین فیشقیریق سسی داغ دالیسیندان ائشیدیلدی کی اونون یاخینلاشماسیندان خبر وئریردی.

ریزعلی قاطار تاماشیسینا گئتدییی گونلری خاطیرلادی. موسافیرلرین گولر اوزلرینی یادا گتیردی کی قاطارین ایچیندن اونا ال ائله ییردیلر. اؤنده کی خطرلی اولایین دوشونجه سیندن اوره گی برکدن چیرپیندی. موسافیرلرین جانینی قورتارماق اوچون بیر چارا آختاریشیندا ایدی. بیردن-بیره، بیر چارا خاطیرینا چاتدی. بتر سازاق و سویوخ اولا-اولا، سورعتله پالتارلارینی اینیندن چیخارتدی و اؤزونون ال آغاجینا باغلادی. فانوسون نفتینی پالتارا تؤکدو و اونو اودلادی. ریزعلی مشعلی یوخاریدا ساخلایاراق، قاطارا دوغرو قاچماغا باشلادی. قاطار سوروجوسو اودون گؤرمه ییندن قاباقدا بیر خطرین اولدوغونو آنلادی. تورموزو چکدی. قاطار بتر-بتر ترپنیشلردن سونرا، حرکتدن دایاندی. سوروجو ایله موسافیرلر پوزغون اولاراق قاطاردان ائشیگه تؤکولدولر. داغین تؤکولمه سی و ریزعلینین مشعلینین گؤرمه سیندن، کی لوت بدنله اورادا دورموشدو، آنلادیلار بو کیشینین جاندان گئچمه سی اونلاری هانسی بؤیوک خطردن قورتاریبدی.

ریزعلی: اَزبرعلی حاجوی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آموزش نوشتار زبان مادری به سبک ماتی میخاناسی

+0 به یه ن

مطلب زیر را از کانال ماتی میخاناسی کپی می کنم: 🆔 @matimeyxanasiofficial بیر دیقه گلین ییغیشین بورا! نئجه قرار اولموشدی «ق» و «گ» حرفلرینین دوز یئرینده ایشلتماغینا فیکیر وئراخ، بیردانا دا آیری مسئله وار، توجه بویورون: بوشقابدا یئدیم = در بشقاب خوردم. بوشقاب دا یئدیم = بشقاب هم خوردم! اونا ائو ده وئردیم = به او خانه هم دادم. اونا ائوده وئردیم = به او در خانه دادم! پس بوگون اؤرگشدوخ کی «دا» و «ده»نین یاپیشیخلی یا آیری یازماغینا دا دقت ائلیاخ. کلاس تمامدی، داغیلا بیلرسیز! ماتی میخاناسی 👇 https://telegram.me/joinchat/D9YmOEFUSO0ezlDbeRujDA

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چه باید کرد؟

+0 به یه ن

اگر دقت کرده باشید من این روزها انگشت را گذاشته ام روی باورهای خرافی (چه از نوع سنتی و کج فهمی مذهب و چه از نوع به ظاهر شیک و نیوایج آن) که باعث می شود مردم ما ایمنی را جدی نگیرند. انگشت گذاشته ام به لزوم علمی فکر کردن و تصمیم گرفتم. جواب من به "چه باید کرد؟" همین هست. با خرافات مبارزه کنید. علمی فکر کردن را ترویج کنید. اگر این گونه باشد سر فرصت مردم به لحاظ سیاسی هم تصمیمات درست می گیرند

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

یک کانال طنز به شدت تبریزی

+0 به یه ن

کانال های طنز متعددی به زبان ترکی (یا مخلوط ترکی و فارسی) در تلگرام هست. برخی از آنها چند صد هزار عضو دارند. کانال «ماتی میخاناسی» یکی از بهترین های آنهاست. مطالب آن به زبان ترکی و با لهجه و گویش تبریزی است. همان طور که در عنوان گفتم «به شدت تبریزی» است. عصاره فرهنگ تبریزی را در خود دارد. 

برایم کمی عجیب  است که این کانال طنز -با این طنزهای به راستی قوی- چرا بیش از ۲۴۵۰ نفر عضو ندارد؟ شاید علت آن باشد که طنزها بیشتر نوشتاری هستند تا تصویری. 
متاسفانه ما به زبان مادری مان آموزش رسمی ندیده ایم . برای همین خواندن متن های نسبتا طولانی «ماتی میخاناسی» کمی زمانبر هست. اما باور کنید به خواندن آن می ارزد. گاهی که متن را می خوانم و از ته دل می خندم آرزو می کنم که کاش پدر مرحومم هم بود و می خواند.  پدرم نسبت به طنز خیلی سخت گیر بود. اغلب لودگی ها را«دوز سوز» می خواند اما طنز های ماتی میخاناسی دقیقا نوعی از طنز است که پدرم دوست می داشت.
ادبیات ماتی میخاناسی «نسبتا» پاستوریزه است. طبعا ادبیاتی نیست که یک معلم سر کلاس به کار ببرد اما این درجه ازبه کار گیری ناسزا و.... برای یک کانال طنز ناپسند به نظرم نمی آید. گویی عده ای خرده می گیرند که به اندازه کافی پاستوریزه نیست. همان طور که گفتم این کانال عصاره فرهنگ تبریز هست. به لحاظ استفاده از فحش و ناسزا هم این کانال آیینه تمام نمای فرهنگ تبریز هست.  کمتر از این فحش به کار می رفت غیر طبیعی و تصنعی به نظر می آمد!
چند دلیل هست که کانال ماتی میخاناسی را از سایر کانال های طنز که من دیده ام-چه به زبان ترکی و چه به زبان فارسی  از نظر من متمایز می کند:
۱) تا کنون هیچ طنزی در ماتی میخاناسی ندیده ام که اشاعه خرافات - چه از نوع سنتی و چه از نوع پست مدرن - بکند. در مقابل طنز های زیادی در این کانال منتشر شده که باورهای خرافی را به سخره می گیرد. برخی از آنها متهورانه اند!
۲) در خیلی از کانال های طنز-به خصوص در  کانال های طنز فارسی- از یک طرف شوخی های آن چنانی می شود که آدم وا می ماند که چه طور این کانال  را نمی بندند! از طرف دیگر یک جاهایی جانماز هایی آب می کشند که بیا و ببین! به دل من نمی نشیند. به نظرم دارند یک جور ریا می کنند یا حتی باج می دهند تا کانالشان بازبماند. ماتی میخاناسی نه شوخی آن چنانی دارد که خارج از شئونات باشد و نه جا نمازی آب می کشد که شبهه باج دادن به وجود آورد. 
البته هر از گاهی برخی رمانتیک بازی های  پسرهای نسل جوان را مسخره می کند. (به قول مهران مدیری چلمپه بازی ها را!)به نظر من نمی آید که از روی باج دادن این کار را می کند. در این مورد هم آیینه تمام نمای فرهنگ تبریز هست. دایی های من هم بودند  عکس العمل مشابهی در برابر این نوع رمانتیک بازی ها نشان می دادند. من خودم چه طور؟! ده سال پیش که جوان تر بودم از این نمایش های رمانس خوشم می آمد. اما الان به نظرمن هم این چلمپه بازی ها پوچ می آیند. خودم چلمپه ها را مسخره نمی کنم اما وقتی ماتی میخاناسی یا دایی هایم چلمپه ها را مسخره می کنند خوشم می آید!
۳) ماتی میخاناسی با حساب سرانگشتی برای ارزیابی درستی یا نادرستی مدعا ها بیگانه نیست. به قول خودش
چرتکه می آورد و حساب کتاب می کند. یادتان باشد بارها و بارها نوشته ام چه قدر این مهارت در تصمیم گیری های اساسی در زندگی شخصی  خانوادگی  و حرفه ای یکایک ما و در تعیین سرنوشت سیاسی جمعی ما لازم  و ضروری است.

هر وقت اعضای این کانال به بالای ۱۰۰ هزار نفر رسید من به آینده این مملکت امیدوار می شوم. اما چشمم آب نمی خوره که این اتفاق بیافته. 
آدرس کانال:

 @matimeyxanasiofficial

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل
آردینی اوخو

در ادامه نوشته قبلی

+0 به یه ن

اگر توجه بکنید وقتی در شبکه های سراسری صدا و سیما کارشناس پزشکی و.... به عنوان مهمان می آید و صحبت می کند اغلب لهجه دارد. لهجه یزدی اصفهانی گیلکی و..... درصد عمده شان هم لهجه ی ترکی دارند. اما چند فیلم یا سریال ایرانی به خاطر دارید که در آن پزشک به لهجه ی ترکی صحبت کند؟ من فقط فیلم "یک حبه قند" را به خاطر دارم که دکترش لهجه ی یزدی داشت. آن دکتر هم همچین دکتر باکلاس تیپیکال که اغلب در ذهن داریم نبود!

در سریال "سال های مشروطه" کاراکتر های منفی که از تبریز بودند (یا برای مدت کوتاهی گذارشان به تبریز افتاده بود) لهجه داشتند اما "ریحان" دختر مبارز باکلاس و زیبا که همه ی عمرش در محله های تبریز گذرانده بود -آن هم در دورانی که حتی رادیو هم نبود -با لهجه ی استاندارد گوینده های تهران در قرن بیست و یکم صحبت می کرد! من از ۱۷ سالگی از تبریز آمده ام و از بچگی هم تلویزیون نگاه کرده ام اما کاملا لهجه دارم چه طور ریحان لهجه نداشت؟! اگر بنا بود که بیننده تصور کند که ریحان به ترکی صحبت می کند و دوبلور حرفش را ترجمه می کند پس لهجه ی ترکی بقیه ی کاراکترها چه صیغه ای بود؟! این البته اختصاص به سریال  سال های مشروطه ندارد. یک روند کلی است.

من فکر نمی کنم توطئه ای و سو نیتی در کار باشد. کارگردان فکر می کند بیننده ها به این طریق راحت تر می پذیرند چون همیشه در تلویزیون وسینما این گونه دیده اند و شنیده اند. دیده اند که آلن دولن بیاید و با صدای زیبا و با کلاس دوبلور به لهجه ی استاندارد تهرانی صحبت کند. (بگذریم که دوبلور او آقای خسرو خسروشاهی  است و خسرو شاه هم که نزدیک تبریز است!) ذهن بینندگان این جوری عادت کرده  و کارگردان نمی خواهد ریسک عوض کردن این ذهنیت را به جان بخرد.

در سال های اخیر یک حرکت خوب راه افتاده و آن اهمیت دادن به دکلمه به زبان ترکی است. مثلا این مورد را ببینید. اگر این حرکت ادامه یابد دیگه این ذهنیت هم ازکمرنگ می شود.

من یک پیشنهاد دیگر دارم. هرچند در بین خوانندگان مستمر این وبلاگ در حال حاضر گمان نمی کنم کسی شرایط و امکانات عملی کردن آن را داشته باشد اما این پیشنهاد را منتشر می کنم باشد برخی از شمادر آینده آن را عملی کنید و یا به آشنایی که امکان و علاقه ی عملی کردن را داشته باشد این پیشنهاد را منتقل نمایید.

پیشنهاد من این است: یک سرمایه دار علاقه مند به مسایل هویتی  بودجه ای برای تهیه ی دو سه فیلم در سال اختصاص دهد. در این فیلم ها خانواده ی معمولی را نشان دهند با مسایل معمولی خانواده ی معمولی ایرانی. این خانواده ی معمولی گذارش هم به پزشک می افتد. یک پزشک باکلاس تیپیکال نشان دهند که با لهجه ی ترکی صحبت می کند. در فیلم ها یک مهندس هم باشد که به لهجه ی ترکی حرف می زند و.....اگر فیلم خوش ساخت و مردمی باشد سرمایه گذاری پرسودی خواهد بود. با این گرایش به هویت طلبی که شاهد آن هستیم این فیلم ها خریدار خواهند داشت. ذهن سرمایه گذار این فرصت را از دست نمی دهد. لازم نیست مسایل جنجالی در فیلم ها مطرح شود یا سور رئال و.... باشد. فیلم و سریال های ساده ی خانوادگی با مضمون های روزمره برای این منظور ایده آل هستند. کسی هم نمی تواندبه آنها خرده بگیرد.  مجوز نشر و.... راحت می گیرد اگر مسئله ی جنجالی نداشته باشد. یادتان هست سالها پیش یک سریال خیلی معمولی بود به نام "آرایشگاه زیبا". یادتان هست چه طور اغلب جامعه از افراد روشنفکر گرفته تا سنتی با این سریال ارتباط برقرار می کردند. همچین سریالی با حال و هوای جامعه ی امروز ایران مد نظرم هست که در آن چند دکتر و مهندس و.... هم باشند که به لهجه ی ترکی صحبت کنند .  واقعیت جامعه ی تهران هم همین هست. بازتاب آن در یک فیلم نمی تواند نامانوس به نظر آید. مطمئنم خریدار خواهدداشت و سرمایه را با سود مناسب بازخواهد گرداند.

یک نکته ی مهم این که در این فیلم ها قرار نیست که  "انتقام گرفته شود" و کاراکتر های سطح پایین لهجه ی دیگر داشته باشند و تحقیر شوند! جواب بدی مقابله به مثل و بدی نیست. جواب تحقیر احساس حقارت و همداستانی با فرد تحقیر کننده هم نیست. جواب بدی و تحقیر -برخلاف آن چه برخی توصیه می کنند- خوبی و محبت به منظور شرمنده کردن طرف هم نیست. باور کنید نه تنها شرمنده نمی شود پر رو تر هم می شود! جواب بدی و تحقیر ابتکار عمل داشتن است. من اینجا یک نمونه را بیان کردم. شما اگر در مورد این پیشنهاد من نظری دارید بفرمایید. اگر هم پیشنها د دیگری دارید بفرمایید. شاید در بحث ها ایده های بهتری متولد شوند.

پی نوشت: الان یادم افتاد! طبیب در قهوه ی تلخ هم لهجه ی ترکی داشت. با نمک بود. من از سریال های مهران مدیری خوشم می آید. توهین قومی نمی کند! هرچند هستند کسانی که از منظر هویت طلبی به سریال قهوه ی تلخ هم خرده گرفتند. اما به نظر من یک مقدار حساسیت بیجا بود. اگر زیادی حساسیت نشان دهیم کارگردان ها کلا لهجه ی ما را حذف می کنند. این زیانش بیشتر است از منفعت آن است. گوش شهروندان باید در رسانه ها هم به لهجه ما عادت کند تا به حضور این لهجه در جامعه آگاه باشد. ناآگاهی عمومی نسبت به وجود یک لهجه با خرده فرهنگ در جامعه کار آن را سخت میکند. مثال می زنم: اگر با لهجه نا آشنا باشند و زنگ بزنند به یک داروخانه و داروساز با آن لهجه با آنها صحبت کند چون به لهجه عادت ندارند و آن را عجیب می پندارند به حرف های داروساز اعتماد لازم را نمی کنند.

این در یکی از کشورهای پیشرفته امتحان شده. افراد به طور ناخودآگاه حرف متخصصی که لهجه ی ناآشنا داشت را نمی پذیرفتند. به خصوص اگر پای تلفن بود و چهره ی او را نمی دیدند. لهجه ی قومیت های مختلف باید در فیلم ها و سریال ها منعکس شود تا مردم از جای جای ایران به لهجه ی همدیگر اخت پیدا کنند و آن را غریب و نا آشنا نیابند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

به مناسبت ضوابط جدید استخدام معلم

+0 به یه ن

نوشته زیر را ۵ سال پیش منتشر کرده بودم. با اتفاقاتی که به تازگی در مورد استخدام معلم افتاده بر ندیدم تکرار کنم

اگر بناست شغلی مانند معلمی یا استادی دانشگاه داشته باشید که قسمت در خور توجه کار سخن گفتن با یک جمع است "صدای شما" طبعا بسیار مهم خواهد بود. هرچه قدر باسواد باشید و هر چه برای کلاس زحمت بکشید اما با صدای نارسا صحبت بکنید درکارتان ناموفق خواهید بود. حتما در مدرسه و... معلم هایی داشته اید که ناشمرده سخن می گفتند یا آن قدر آرام صحبت می کردند که شنیده نمی شد یادتان هست چه حسی نسبت به آنها داشتید؟ شاگردهای شما هم همان حس را نسبت به شما خواهند داشت! علی الاصول کسی که برای استخدام یک استاد جوان توصیه نامه می نویسد اگر این استاد جوان صدای نارسایی داشته باشد باید در توصیه نامه منظور کند. هرچند اغلب این کار را نمی کنند! به خصوص در ایران اغلب آن قدر مردم با هم رودربایستی های بیخود دارند که کسی صریح نمی آید بگوید تو به این علت استخدام نمی توانی بشوی و.... به جای این که واقعیت را بگویند که طرف برود و این ضعف خود را اصلاح کند اغلب بهانه های واهی می آورند و طرف را سر در گم می کنند! به هر حال اگر استادی این ایراد را داشته باشد همان ترم اول دانشجو ها در فرم ارزیابی استاد کم نمی گذارند و حسابی شاکی می شوند. بعد در تمدید قرارداد او تجدید نظر می شود و شانس تمدید قراردادش پایین می آید.

من اینجا صراحتا این مطلب را بیان می کنم که اگر صدای شما رسا نیست روی آن کار بکنید. خیال نکنید که خیلی "زرنگ" و "هوشمند" هستید که خودتان را برای بلند و رسا صحبت کردن به زحمت نمی اندازید و با خود می گویید من "حرفم را زدم شنونده ها به گوش هایشان فشار بیاورند و بشنوند". می خواهید اسم این ذهنیت را خودخواهی بگذارید یا زرنگی و هوشمندی - به هر حال ذهنیتی است که برای شخص گران تمام می شود. به قیمت از دست دادن فرصت های شغلی تمام می شود.

حال برسیم به مسئله ی لهجه. اگر سواد استاد ویا معلم بالا باشد، برای آماده کردن مطالب درس و اداره ی کلاسش هم زحمت بکشد، از نظر نظم وانضباط کلاسی هم مقبول دانشجو ها باشد و شمرده و رسا هم صحبت کند معمولا دانشجوهای درسخوان و جدی  لهجه اش را هم دوست خواهند داشت. لهجه اش نه تنها مسئله ساز نمی شود بلکه یک جوری trade mark او می شود. اگر با این لهجه این استاد یکی از اصول و پرنسیب های حرفه ای خود را به عنوان تکیه کلام تکرار کند معمولا دانشجو ها به عنوان تفریح (البته از روی محبت و خوش طینتی نه مسخره کردن) آن حرف او را بعدها تقلید و تکرار می کنند. آن قدرتکرار می کنند که برای همیشه یادشان می ماند و سرلوحه ی کارشان قرار می دهد. در بین همنسلی های من در رشته های مختلف بسیار زیاد هستند که سال ها بعد از فارغ التحصیلی تکیه کلام استادشان را با لهجه ی مخصوصش با حالت نوستالژیک تکرار می کنند. مثلا یکی از دوستانمان که در دانشگاه تهران حقوق خوانده و اکنون وکیل است لهجه ی ترکی استادشان را که می گفت "تا وقتی جرم ثابت نشود متهم بیگناه باید شمرده شود" (چیزی به این مضمون) تکرار می کند. می گوید آن قدر این را تکرار کرد که ملکه ی ذهنمان شد.



برچسب‌ها: فرهنگ علمی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روحانی بیزیم آنا دیلیمیزه نِینییپ؟

+0 به یه ن

روحانی وعده ورمیشدی تورکی دیلی-نه فرهنگستان آچا. بو وعده سی عملی اولمادی.
آممان انصافا فشار هویتچی لرین اوستونن چوخ آزلاشیپ.
یادیزا گلیر احمدی نژاد زمانین دا تبریز ده بیر ایکی مغازه صاحابین توتتولار آپاردیلار زندانا فقط او جُرمه کی مغازانین آدین تورکی قویموشدولار؟
روحانی حداقل، او بیری لر کیمین خلقی محدود ائلمیر. بو اؤزی ائله بیر بویوک قدم دی.
قاباغیمیزی زورو نان آلماسالا اؤزموز اؤز باشیمیزا بیر چاره قیللوخ.
آممان روحانی یه رای ورمَساخ یا قالیباف رئیس جمهور اولار یا رئیسی. بیر بیرینن  شووینیست راخ دیلار. احمدی نژاد دان دا داها بَتَر ایپیمیزی قیراللار!
روحانی ایده آل دییر آمما قویور بیز اؤزوموز فعالیت ائلییاخ. او گلنَن قویوپدی چوخلی تورکی کیتاب چاپ اولسون. چوخلی تورکی کنسرتلر برگزار اولسون!
رئیسی رئیس جمهور اواسا بو ایشلرین قاباغین آلار.
جمعه گئداخ رای وراخ روحانیه. من چوخ قورخورام قالیباف یا رئیسی رئیس جمهور اولسونلار. بو بالاجا آزادلیخ دا کی واریمیز دی ائلیمیزدن آلارلار. احمدی نژاد دان دا بَتَر!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قابل توجه جریان هویت گرایی

+0 به یه ن

نامگذاری خیابان ها و محلات از جمله اختیارات شورای شهر هست. اگر برایتان مهم هست که نام هایی برای خیابان ها و محلات شهر یا روستایتان برگزیده شود که با هویت که می پسندید سازگار باشد انتخابات شورای شهر دقیقا جایی است که باید در آن تاثیر گذار باشید.
گاهی اوقات نام های شایسته ای برای خیابان ها و محلات انتخاب می کنند. مثلا انتخاب نام محله رشدیه در تبریز بسیار پسندیده بود. یا نامگذاری خیابانی در تهران به نام خانم پروفسور پروانه وثوق ( پزشک مهربان کودکان) جای تقدیر دارد. اما خیلی وقت ها هم نام هایی را انتخاب می کنند که اصلا پذیرفته نیست. مثلا این که نام های قدیمی و جاافتاده خیابان ها را عوض می کنند و با نام هایی می خوانند که در بین مردم جا نمی افتد بسیار در عمل باعث سردرگمی می شود.
ما که دغدغه هویت و زبان ترکی داریم از این که نام های ترکی را فارسیزه می کنند شاکی هستیم. همینجا در انتخابات شوراهاست که باید توجه کنیم افرادی را راهی شوراها کنیم که به این دغدغه ما احترام قایل شوند.
این تنها مسئله جریان هویت طلبی آذربایجان یا سایر ترک های ایران نیست. 
یک دغدغه ملی هم هست. مثلا هیج خیابانی به نام دکتر مصدق نیست! زمانی اسم خیابانی را به نام خالداسلامبولی گذاشته بودند که خشم دولت مصر را برانگیخته بود (انگار بالاخره نام را عوض کردند.) آخه خالد اسلامبولی را به ما چه؟ این همه شهید این همه افراد بزرگ خودمان داشتیم. برای چی برداشته بودند اسم خیابانی را به نام یک غریبه کرده بودند که برایمان بار منفی سیاسی هم داشته باشد؟!
اگر در انتخاب اعضای شورا دقت کنیم این گونه حرکت های اشتباه تکرار نمی شوند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

منشور حقوق شهروندی

+0 به یه ن

چند ماهی است که منشور حقوق شهروندی توسط ریاست جمهوری منتشر شده است. در این مدت من بیشتر انتقاد بر آن شنیدم. انتقادات بر چند دسته بودند:
1) یکی این که عمده این منشور در واقع تکرار ماده های قانون اساسی بود.
2) هر جا حقی را بیان کرده بلافاصله تبصره ای گذاشته که آن حق را محدود می کند.  تحدید ر گنگ و مبهم است  و در نتیجه عملی شدن آن را سلیقه ای می سازد.
3) ضمانت حقوقی اجرایی منشور مشخص نیست.
هرچند این ایرادات منطقا درست هست اما این به معنای بی ارزش بودن منشور نیست. اتفاقا به نظر من باید این منشور را ارج نهاد و در باره آن نوشت و گفت تا جایی که کاملا به خورد جامعه برود.
وقتی به خورد جامعه رفت و ملکه ذهن همگان شد  اجماعی عرفی همگانی از نحوه اجرای آن و حدود و ثغور حقوق به و جود می آید. در نتیجه انتقادات دوم و سوم رفع می شود. البته ریاست محترم جمهور در ادامه منشور راهکارهایی برای ضمانت اجرایی ارائه نموده اند که ارزشمند است.  ولی به عقیده این حقیر ضمانت اجرایی واقعی همان هست که جامعه کامل با مواد این منشور آشنا باشد و آنها را هضم و جذب کرده باشد و این ممکن نیست جز با صحبت درباره آنها و نوشتن در باره آنها توسط شهروندانی چون من و شما. 
در زیر ماده هایی که به دغدغه های خودم در زمینه های حقوق قومی و زبانی، حقوق زنان و حقوق دانشگاهیان ومحیط زیست مربوط می شود کپی کرده ام. در مورد هر کدام از آنها باید مقاله ها نوشت. 
درست هست که من و شما قبل از این منشور هم به این حقوق واقف بودیم اما این بار ریاست محترم جمهور-بالاترین مقام اجرایی کشور با میلیون ها رای- صراحتا تاکید می کند. منشور وزنه کمی نیست. فردا اگر از حقوق زنان گفتیم و عده ای برای خموش کردن به ما انگ "جیغ جیغوهای عقده ای مرد ستیز" دادند (حالا الحمدلله به من یکی انگ مردستیزی نمی چسید!) می توانیم به منشور استناد کنیم. اگر از حقوق زبانی و هویتی استان گفتیم و به ما انگ پانترک یا ضد فارس زدند (الحمدلله این یکی انگ هم باز به ما نمی چسبد!) به منشور استناد می نماییم.

و اما انتقاد اول. بله! این منشور در واقع تکرار قانون اساسی است و چه ارزشمند است این تکرار. (به همان دلایل که گفتم). البته دقیقا همان قانون اساسی نیست. بعد از تجربه زیسته نزدیک به چهل ساله آمده اند تاکید را روی نکاتی بیشتر کرده اند و یا برای تبیین بهتر توضیحاتی افزوده اند. مثل تاکید روی "حق تدریس زبان محلی". همین تاکید بسیار مهم و کلیدی است. 

نکات مهم منشور به همین ها محدود نمی شود در زمینه های اقتصادی و روابط بین الملل و آزادی بیان و محیط زیست .... هم نکات مهم بسیار دارد که امیدوارم صاحبنظران به آنها بپردازند. 

واقعا باید قدر این منشور را دانست و در جهت تبیین آن نوشت و گفت و کوشید. فرصت های بسیاری در اختیارمان قرار می دهد. فرصت را نسوزانیم.


برخی از مواد منشور:

حق شهروندان است که آزادانه و بدون تبعیض از امکان دسترسی و برقراری ارتباط و کسب اطالعات و
دانش در فضای مجازی بهرهمند شوند. این حق از جمله شامل احترام به تنوع فرهنگی، زبانی، سنتها و باورهای
مذهبی و مراعات موازین اخالقی در فضای مجازی است. ایجاد هرگونه محدودیت )مانند فیلترینگ، پارازیت،
کاهش سرعت یا قطعی شبکه( بدون مستند قانونی صریح ممنوع است.

ماده 40 -هرگونه بازرسی و تفتیش بدنی باید با رعایت قوانین، احترام الزم و با استفاده از روشها و ابزار غیر
اهانتآمیز و غیر آزاردهنده انجام شود.همچنین آزمایشها و اقداماتپزشکی اجباری بدون مجوز قانونی ممنوع
است.

اده 43 -شهروندان از حق تشکیل، عضویت و فعالیت در احزاب، جمعیتها، انجمنهای اجتماعی، فرهنگی، علمی،
سیاسی و صنفی و سازمانهای مردمنهاد، با رعایت قانون، برخوردارند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع
کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. عضویت یا عدم عضویت نباید موجب سلب یا محدودیت حقوق
شهروندی یا موجب تبعیض ناروا شود.
ماده 44 -حق شهروندان است که در قالب اتحادیهها، انجمنها و نظامهای صنفی در سیاستگذاریها،
تصمیمگیریها و اجرای قانون مشارکت مؤثر داشته باشند.
ماده 45 -فعالیتهای مدنی در حوزههای حقوق شهروندی حق هر شهروند است. سازمانهای مردمنهاد باید حق
دسترسی به اطالعات و دادگاه صالح را برای دادخواهی در مورد نقض حقوق شهروندی داشته باشند.
ماده 46 -حق شهروندان است که آزادانه و با رعایت قانون نسبت به تشکیل اجتماعات و راهپیماییها و شرکت در
آنها اقدام کنند و از بیطرفی دستگاههای مسئول و حفاظت از امنیت اجتماعات برخوردار شوند.

ماده 77 -حق شهروندان است که آزادانه و بدون تبعیض و با رعایت قانون، شغلی را که به آن تمایل دارند انتخاب
نمایند و به آن اشتغال داشته باشند. هیچکس نمیتواند به دالیل قومیتی، مذهبی، جنسیتی و یا اختالفنظر در
گرایشهای سیاسی و یا اجتماعی این حق را از شهروندان سلب کند.

ماده 80 -حق شهروندان است که از بهداشت محیطی و کاری سالم و ایمن و تدابیر ضروری برای پیشگیری از
آسیبهای جسمی و روحی در محیطهای کار بهرهمند باشند.

ماده 82 -بهکارگیری، ارتقا و اعطای امتیازات به کارکنان باید مبتنی بر تخصص، شایستگی و توانمندیهای متناسب
با شغل باشد و رویکردهای سلیقهای، جناحی و تبعیضآمیز و استفاده از روشهای ناقض حریم خصوصی در فرایند
گزینش ممنوع است

ماده 83 -حق زنان است که از فرصتهای شغلی مناسب و حقوق و مزایای برابر با مردان در قبال کار برابر، برخوردار
شوند.
ماده 84 -اشتغال اجباری کودکان به کار ممنوع است. موارد استثنا که در جهت منافع و مصالح آنان باشد صرفاً به
حکم قانون مجاز میباشد.

ماده 89 -حق همه شهروندان به ویژه زنان است که به امکانات ورزشی و آموزشی و تفریحات سالم، دسترسی داشته
باشند و بتوانند با حفظ فرهنگ اسالمی – ایرانی در عرصههای ورزشی ملی و جهانی حضور یابند.

ماده 96 -تنوع و تفاوتهای فرهنگی مردم ایران بهعنوان بخشی از میراث فرهنگی در چارچوب هویت ملی مورد
احترام است.
ماده 97 -شهروندان فارغ از تفاوتهای قومی و مذهبی از حق ارتباطات بین فرهنگی برخوردارند.
ماده 98 -دولت مکلف به حفظ و حراست از میراث تمدنی و فرهنگی و حفظ آثار، بناها و یادبودهای تاریخی
صرفنظر از تعلق آنها به گروههای مختلف فرهنگی است.
ماده 99 -شهروندان حقدارند از امکانات الزم برای مشارکت در حیات فرهنگی خود و همراهی با دیگر شهروندان
ازجمله در تأسیس تشکلها، انجمنها، برپایی آیینهای دینی و قومی و آداب و رسوم فرهنگی با رعایت قوانین
برخوردار باشند.
ماده 100 -فعاالن عرصههای هنری حق دارند در فضای غیرانحصاری آزادانه فعالیت کنند. دولت موظف است تدابیر
الزم برای جلب مشارکت رقابتی بخش خصوصی در مراحل تولید و عرضه آثار هنری را فراهم کند.
ماده 101 -شهروندان از حق یادگیری و استفاده و تدریس زبان و گویش محلی خود برخوردارند.
ماده 102 -شهروندان در انتخاب نوع پوشش خود متناسب با عرف و فرهنگ اجتماعی و در چارچوب موازین قانونی
آزاد هستند.
ماده 103 -حق همه شهروندان به ویژه زنان است که ضمن برخورداری از مشارکت و حضور در فضاها و مراکز
عمومی، تشکلها و سازمانهای اجتماعی، فرهنگی و هنری مخصوص خود را تشکیل دهند.

اده 105 -همه استادان و دانشجویان حق بهرهمندی از مزایای آموزشی و پژوهشی ازجمله ارتقا را دارند. اعطای
تسهیالت و حمایتهای علمی ازجمله فرصت مطالعاتی، بورسیه و غیره صرفاً باید بر اساس توانمندیهای علمی،
شایستگی، فارغ از گرایشهای جناحی و حزبی و مانند اینها باشد.
ماده 106 -جوامع علمی، حوزوی و دانشگاهی از آزادی و استقالل علمی برخوردارند، استادان، طالب و دانشجویان در
اظهارنظر آزادند و آنها را نمیتوان بهصرف داشتن یا ابراز عقیده در محیطهای علمی مورد تعرض و موأخذه قرار
داد یا از تدریس و تحصیل محروم کرد. اساتید و دانشجویان حق دارند نسبت به تأسیس تشکلهای صنفی،
سیاسی، اجتماعی، علمی و غیره و فعالیت در آنها اقدام کنند.

اده 110 -هیچکس حق ندارد موجب شکلگیری تنفرهای قومی، مذهبی و سیاسی در ذهن کودکان شود یا خشونت
نسبت به یک نژاد یا مذهب خاص را از طریق آموزش یا تربیت یا رسانههای جمعی در ذهن کودکان ایجاد کند.
ماده 111 -توانخواهان باید بهتناسب توانایی از فرصت و امکان تحصیل و کسب مهارت برخوردار باشند و معلولیت
نباید موجب محرومیت از حق تحصیل دانش و مهارتهای شغلی شود.

ماده 113 -هر شهروند حق بهرهمندی از محیطزیست سالم، پاک و عاری از انواع آلودگی، ازجمله آلودگی هوا، آب و
آلودگیهای ناشی از امواج و تشعشعات مضر و آگاهی از میزان و تبعات آالیندههای محیطزیست را دارد.
دستگاههای اجرایی برای کاهش آالیندههای زیستمحیطی بهویژه در شهرهای بزرگ تدابیر الزم را اتخاذ
میکنند.
ماده 114 -هرگونه اقدام بهمنظور توسعه زیربنایی و صنعتی مانند احداث سدها و راهها و صنایع استخراجی،
پتروشیمی یا هستهای و مانند آن باید پس از ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی انجام شود. اجرای طرحهای توسعهای
منوط به رعایت دقیق مالحظات زیستمحیطی خواهد بود.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شب یلدا پیشاپیش مبارک

+0 به یه ن

محبت یاشا باخماز .
آقارمش باشا باخماز .
 گل نه قدر گوزل اولسا .
 گوزل یولداشا چاتماز
. چله گلیر قارینان .
 قارپیزنان نارینان .
 مبارک دی بو چله .
 یولداشینان یارینان .



 چله گجز قاباخجا مبارک اولسون

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ][ 6 ][ 7 ]