
چیزی به شب یلدا نمانده. از جمله سنت های شب یلدا قصه گویی هاشه. من فكر می كنم باید ژانر علمی-تخیلی هم باید یواش یواش به قصه های محلی ما باید اضافه بشه. من پارسال در این زمینه سعی كرده بودم. البته نتیجه را بیشتر كسانی كه رشته شان فیزیك بود پسندیدند! به هر حال اولین قدم هست. امیدوارم مقدمه ای باشه تا اشخاص خوش ذوق تر از من در این زمینه كار كنند.
اینجا فایل صوتی قصه گویی مرا به زبان تركی به سبك مادر بزرگ ها می توانید دانلود كنید. اگر دوست داشتید می توانید آن را به دیگران هم بدهید. از این كار خوشحال خواهم شد. در زیر هم ترجمه فارسی اش را دوباره منتشر می كنم:
یكی بود یكی نبود غیر از خدا هیچ كس نبود. زیر گنبد كبود یك دختری بود كه اسمش آیدا بود. آیدا دانشجوی دكتری فیزیك بود. به مطالعه ی ستاره ها و همین طور ذرات خیلی خیلی كوچكی كه دنیا از دنیا از اونها ساخته شده علاقه داشت و روی آنها مطالعه می كرد. یك روز آیدا به یك همایش بین المللی رفت. در همایش بین المللی یك آقایی داشت سخنرانی می كرد. می گفت ستاره هایی كه حدود ۸ برابر سنگین تر از خورشید هستند بعد از حدود ۱۰ میلیارد سال منفجر می شوند و از آنها ذرات كوچكی ساطع می شه كه اسمشان نوترینوست. نوترینوها به چشم دیده نمی شوند. اما علی الاصول می توانند در آزمایشگاهی كه توی ژاپن هست و اسمش سوپركامیوكانده است دیده بشن. این آزمایشگاه زیر زمین است. تاریك تاریكه. یك بشكه ی خیلی بزرگه كه توش آبه. وقتی ذره ی نوترینو از آن عبور می كنه یك نور زیبای آبی پخش می شه.
آقاهه می گفت اگر انفجار ستاره در كهكشان خودمان یا همان كهكشان راه شیری رخ بده ما هزار تا از این نورها را می بینیم. اما از این انفجارها در كهكشان ما قرنی یكی دو بار بیشتر اتفاق نمی افته. باید سی تا پنجاه سال دیگه صبر كنیم تا یكی دیگه از این ها را ببینیم. گفتیم این جور كه نمی شه! یعنی همین طور دست روی دست بذاریم؟! آخه چه قدر صبر كنیم؟! ۳۰ سال؟! ۵۰ سال؟! تا آن زمان كه پیر می شیم بعد یك فكری به ذهنمون رسید. گفتیم درسته كه در نزدیكی ما و در كهكشان ما حداكثر هر صد سال سه تا از این انفجارها می شه. اما اگر بتوانیم نوترینوی انفجارها در كهكشان های دوردست را هم ببینیم خیلی خوب می شه. بعدش یك فكری به ذهنمون رسید. اگر توی آب آن دستگاهمون یك ماده به اسم گادلینیوم حل كنیم می توانیم اثر آن نوترینوهای دوردست را مشاهده كنیم. گادلینیوم در آب اقیانوس ها هست اما درصدش كمه.
حرف آقاهه كه به اینجا رسید فكری به ذهن آیدا رسید. یواشكی لپ تاپش را باز كرد و به برادرش آیدین یك پیغام فرستاد: "آیدین! اورمو گؤلونین سووندا نچچه درصد گادلینیوم وار؟" (ترجمه: آیدین! در آب دریاچه ی اورمیه چند در صد گادلینیوم هست؟) برادر آیدا زیست شناس بود در مورد آرتمیای داخل دریاچه ی اورمیه تحقیق می كرد. آب دریاچه كه كم شده طفلكی آرتمیاها كه جانورهای كوچك آبی هستند دارند می میرند. آیدین داره سعی می كنه اونها را نجات بده. جواب آیدین كه رسید آیدا خیلی خوشحال شد.
غلظت گادلینیوم در آب دریاچه ی اورمیه دقیقا همان بود كه برای این آزمایش لازم بود. بعد از سخنرانی رفت و ماجرا را برای همكاران خارجی تعریف كرد. قرار شد با هم همكاری كنند تا هم از آن نوترینوها پیدا كنند و هم نامه نگاری كنند تا به كمك جامعه جهانی دریاچه ی اورمیه و آرتمیاهای كوچولو را حفظ كنند تا پرنده های قشنگ فلامینگو باز هم به دریاچه بیایند و بچه ها بروند آنها را تماشا كنند.
قصه ی ما به سر رسید فلامینگو به دریاچه ی اورمیه نرسید!
برای اطلاع بیشتر در مورد قسمت فیزیكی قصه به این مقاله مراجعه كنید.
مقاله ی من و آرمان را ببینید. فصل ۴ اش مربوط است.
اشتراک و ارسال مطلب به:




شعر و عكس های زیر را از این وبلاگ برمی دارم.
گؤی قورشاغی ساللانیب
اوجو یئره باغلانیب
گؤزل گؤیچك شالی وار
یئددی رنگه بویانیب
قیرمیز تورونجو ساری
یان یان خوش خوش دایانیب
یاشیل گؤی گؤمگؤی بنفش
اوزاقلارا اوزانیب
یئردن گؤیه یول سالیب
بویوك كؤرپو یارانیب (شعر آیدین قوجا)

گؤی قورشاغی=رنگین كمان=rainbow
اشتراک و ارسال مطلب به:




دونیــــادا ان بؤیوك آزادلیــق سئون
اشتراک و ارسال مطلب به:




اخیرا پیش نویس منشور حقوق شهروندی از طرف معاونت حقوقی رییس جمهور منتشر شده و آدرس ای-میلی نیز برای ارسال نظرات در انتهای پیش نویس درج شده است. در مورد حقوق اقوام دو خط آمده است. طبعا در دو خط نمی توان حق این مطلب را ادا كرد. نه از فرهنگستان زبان نامی برده شده و نه از حق آموزش ادبیات محلی در آموزشگاه ها و...
اگر نظری دارید پیشنهاد می كنم یا مشورت با یك حقوقدان و با رعایت آداب متناسب با شأن چنین منشوری آن را به آدرس ای-میلی كه در انتهای متن معرفی شده بفرستید. اگر متن نهایی به لحاظ حقوقی متقن و جامع و كامل باشد در آینده پی گیری مطالبات با دردسر كمتری مواجه خواهد شد. پس می ارزد كه در این برهه حداقل حرف خود را بزنیم. البته با ادبیات مناسب و از طریق مجرای قانونی تا به ثمر بنشیند.
اشتراک و ارسال مطلب به:




لای لای دئدیم یاتاسان
قیزیل گوله باتاسان
قیزیل گوللر ایچینده
شیرین یوخو تاپاسان
لای لای دئدیم اوجادان
سسیم چیخمیر باجادان
تانری سنی ساخلاسین
چیچكدن، قیزیلجادان .
لایلای دئدیم یاتینجا
گؤزلرم آی باتینجا
جانیم دوداغا یئتدی،
سن حاصیله چاتینجا.
بالامین یوخوسو گلیر
لای لایی نین سسی گلیر
اوزاق-اوزاق داغلاردان
بالامین داییسی گلیر
لای لاییْ نام یات بالام
گوُن ایله چیْخ بات بالام
من آرزوما چاتمادیم
سن آرزووا چات بالام
لای لای آهو گؤز بالام
لای لای شیرین سؤز بالام
گؤزَل لیكده دونیادا
تكدی منیم اؤز بالام
لالاییْ نام اؤز بالام
قاشی قارا گؤز بالام
دیلین بالدان شیرین دیر
دوداغیْندا سؤز بالام
لایْ لایْ دیلین دوز بالام
دیل آچ گینان تئز بالام
من اوتوروم سن دانیْش
شیرین شیرین سؤز بالام
لای لای بالام گوُل بالام
من سَنَه قوربان بالام
قان ائیلَه مَه كؤنلوُموُ
گَل مَنَه بیر گوُل بالام
لای لاییْ نام گوُل بالام
تئل لَری سوُنبوُل بالام
كَپَنَك دَن سئرچَه دَن
یوخوسو یوُنگوُل بالام
ترجمه ی لالایی اینجا هست.
من خودم برای نیلوفر (خواهرم) و لادن (دختر خاله ام) اینو بارها خواندم. در سریال شهریار مامان شهریار این را می خواند. شاهین هم می گفت این لالایی كه دخترونه است. از گل سرخ حرف می زنه شاهین این طور برداشت كرد كه دخترونه هست!
اشتراک و ارسال مطلب به:




داشتم با خودم فكر می كردم فرض كنیم فرهنگستان زبان تركی تشكیل شد و افراد باسواد و شایسته و دلسوزی هم به عنوان اعضای آن منصوب گشتند. من- به عنوان یك شهروند معمولی كه زبان مادری ام تركی است و به این زبان علاقه دارم- انتظار دارم این فرهنگستان چه كاركردی داشته باشد؟ از خود سئوال كردم آیا انتظار دارم فرهنگستان زبان تركی كمابیش همان كاری كه فرهنگستان زبان فارسی می كند برای زبان تركی بكند و از فردا ما به سبك "نگوییم تسكین, بگوییم آرامش.... نگوییم مسابقه, بگوییم پیكار.... نگوییم مشاهده, بگوییم تماشا نگریستن" نهضت "دئمییاخ .... دییاخ ...." راه بیاندازیم؟! با خودم فكر كردم و دیدم اصلا این كار به دل نمی چسبد و گمان هم نمی كنم در آذربایجان چنین نهضتی موفق عمل كند. تازه اگر موفق هم شود (كه تقریبا محال است) نتیجه ی مثبتی نخواهد داشت.
آن مصداق ها را از این "ماسماسك" پارسی گویی كنار وبلاگ آنا برگرفته بودم. كسی كه اندك آشنایی با زبان فارسی دارد می داند كه كلمات "آرامش و تسكین" یا "مسابقه و پیكار" یا "مشاهده و تماشا" هرچند معانی نزدیك به هم دارند دقیقا هم معنی نیستند. به خصوص در رشته ی فیزیك "مشاهده" معنایی دارد كه از "تماشا" به هیج وجه آن معنا بر نمی آید. اصرار بر "پارسی گویی" به این شیوه از دقت زبان می كاهد و بی دقتی زبان ضربه های بسیار به توسعه و ترویج علوم- اعم بر تجربی و انسانی- و نیز انتقال مهارت ها و فنون می زند.
ای كاش به جای این گونه جایگزینی ها برای مفاهیم مختلف كه كلمه برایش نداریم لغت می ساختند تا مجبور نشویم هرجا لغت كم می آوریم از واژه های عمومی و من-در- آوردی مثل "چیز", "ماسماسك" "بیلبیلك" و.... استفاده كنیم.
این كمبود واژه برای مفاهیمی كه از قدیم وجود داشته اند یا به تازگی به وجود آمده اند واقعا مسئله ساز است. بگذارید یك مثال بزنم. وقتی خبر درگذشت یكی از بزرگان خاندانمان را كه به گردن همه ی ما حق داشت شنیدم بسیار متاثر شدم و شدیدا نیاز داشتم احساس خود را به نگارش درآورم اما دیدم برای توصیف شخصیت آن خانم و نقشی كه برای خاندان ما ایفا می كرد كلمه ی فارسی وجود ندارد. مجبور شدم به انگلیسی بنویسم. كلمه ای كه توصیفگر آن نقش هست matriarch می باشد بعدها فهمیدم كه تركی آن می شود "آنا اركیل". ما در آذربایجان خانم های بسیاری داریم كه "آنا اركیل" هستند. در فرهنگ ما این شخصیت حضوری پررنگ دارد و از ستون های جامعه ی آذربایجانی است. من از فرهنگستان زبان تركی انتظار دارم كه این گونه واژه ها را كه به مفاهیم جامعه ی خودمان دلالت دارد به ما باز شناساند. به این ترتیب مطالعات اجتماعی ساده تر خواهد بود و بیان احساسات هم روان تر می شود. به دلایل مختلف بهتر است مطالعات در زمینه های اجتماعی در آذربایجان به خصوص در حوزه ی زنان به زبان تركی باشد. هر چه غنای زبان بیشتر باشد امكان مطالعه بهتر می شود.
من وسواسی در این مورد ندارم كه حتما ریشه ی كلمه باید تركی باشد و از كلماتی كه ریشه ی فارسی یا عربی یا لاتین دارند دوری شود.. نه! زبان انگلیسی از زبان های بسیاری وام گرفته و برای همین اینقدر دقیق است. دقت زبان برای من مهم تر هست. زبان از نظر من وسیله ای است برای انتقال مفاهیم. هرچه كلمات بیشتر و دقیق تری داشته باشد انتقال مفاهیم بهتر صورت می گیرد و از بدفهمی ها جلوگیری می شود.
فرهنگستان زبان فارسی با جامعه به نوعی قیم مآبانه رفتار می كند. عده ای می نشینند و واژه می سازند و انتظار دارند جامعه واژه هایی كه آنها با سلیقه ی خودشان در جلسه ای در اتاق گرم و نرمشان ساخته اند بپذیرند و به كار برند و تاكید هم می كنند كه این جوری نگویید و آن جوری كه ما دلمان می خواهد و تشخیص می دهیم درست است بگویید. همگی می دانیم كه این شیوه ی قیم مآبانه در آذربایجان كار نخواهد كرد! پس بهتر است از همان ابتدا فرهنگستان زبان تركی در پی این گونه رفتار قیم مآبانه نباشد! كاری كه در كشورهای پیشرفته می شود - ومن انتظار دارم فرهنگستان زبان تركی هم به همان شیوه عمل كند كاملا برعكس است! می بینند مردم چه واژه ای را ساخته اند و بعد تصمیم می گیرند به طور رسمی این كلمه را وارد فرهنگ زبان بكنند یا نكنند. معیار ها ی زبانشناسانه ی مشخصی هم دارد كه من از قواعد آن بی اطلاعم. مثلا چندی پیش lol به طور رسمی وارد فرهنگ لغت انگلیسی شد. این كلمه كه مخفف laughing out loud است توسط نوجوانانی كه پیامك می فرستند ابداع شده بود. بعد از مدتی زبانشناسان به این نتیجه رسیدند كه این كلمه باید به طور رسمی وارد فرهنگ لغت شود. می بینید چه قدر طرز فكر با طرز فكر حاكم بر فرهنگستان زبان فارسی فرق دارد. من انتظار دارم همین ذهنیت بر فرهنگستان زبان تركی حاكم شود.
آری! من از اعضای فرهنگستان تركی انتظار دارم كه بین مردم بروند و لغات رایج را جمع آوری كنند. بین نوجوانان بروند و اصطلاحاتی كه آنها در زمینه ی موبایل و اینترنت و... ساخته اند بیاموزند و مدون كنند.
امیدوارم فرهنگ لغتی بسازند تا وقتی پسری به پدرش می گوید سویچ ماشین را بده كه "ایستیروخ قالخاخ" بفهمد كه در دایره ی لغات پسرهای آن سنی "قالخاخ" یعنی مسابقه ی سرعت ماشین. بعد كه معنی اصطلاح را فهمید تصمیم بگیرد كه سویچ را بدهد یا ندهد!!!! ملاحظه می كنید! مسئله ی مرگ و زندگی است نه لجبازی سر این كه فلان كلمه ریشه ی عربی دارد پس باید كنار گذاشته شود!
من از اعضای فرهنگستان انتظار دارم نزد قالیبافان و تجار فرش بروند و واژه های دقیقی كه برای رنگ های گوناگون به كار می رود جمع آوری كنند. ببینید در انگلیسی چه قدر لغت برای تیره های مختلف رنگ صورتی وجود دارد و با چه دقتی به كار برده می شود. این كلمه ها را اعضای فرهنگستان زبان انگلیسی نساخته اند. مردمی كه نیاز داشته ساخته اند و آنها تنها كار مدون سازی آن را انجام داده اند. در صنعت فرشبافی ما هم اصطلاحات زیادی برای رنگ وجود دارد. با دقت لازم. اما افراد معمولی مثل من خیلی هنر كنیم حداكثر "قرمز" و "صورتی" را از هم تمیز می دهیم. درگویش تبریز یك رنگ دیگر هم علاوه بر "قیرمیزی" و "صورتی" به رسمیت می شناسیم: "چهره ای". "چهره ای" صورتی كمرنگ یا دقیق تر بگویم "كاس" هست. قرمز لغت تركی است و صورتی ریشه ی عربی دارد. "چهره ای" ریشه ی فارسی دارد اما در تبریز به عنوان یك رنگ به كار می رود.
همان طور ی كه گفتم به نظر من مهم نیست ریشه ی كلمه ها از كجا هستند مهم آن هست كه به غنای زبان با لغات بیشتر و دقیق تر افزوده شود.
این ها برداشت های شخصی من بودند. زبانشناس نیستم اما نیازهای خودم را به عنوان یك نفر كه زبان را به كارمی برد بیان نمودم و چنین انتظاری از فرهنگستان زبان تركی -كه امیدواریم به زودی تشكیل شود- دارم.
یادداشت های مرتبط:
فرهنگستان زبان تركی
فرهنگستان های زبان های مختلف در كشورهای پیشرفته و دموكراتیك
اشتراک و ارسال مطلب به:




فیلم مشدی عباد در فرهنگ ما ترك های آذربایجان جایگاه ویژه ای دارد. اصطلاحات این فیلم ضرب المثل شده. به گمانم بیشتر آذربایجانی ها نام داروین را اولین بار در این فیلم می شنوند. از این رو لازم به تذكر می دانم كه بر عكس آن چه كه در فیلم گفته می شود داروین تحقیقات معروف خود را در هندوستان انجام نداده بود بلكه در مجمع جزایر گالاپاگوس واقع در اقیانوس آرام انجام داده بود. به نظرم كارگردان فیلم "گالاپاگوس" را واژه ای بسیار ناآشنا برای بییندگانش یافته و ترجیح داده "هندوستان " را به جای آن به كار برد تا بیننده حس بیگانگی نكند. كسب محبوبیت و حس نزدیكی در بین مخاطبان یك مقوله است و وفاداری به دقت علمی چیز دیگر. بسته به این كه مخاطب عام باشد یا خاص، ارباب رسانه باید تعادلی بیابد. قصه ی سفر داروین را به گالاپاگوس در اینجا می توانید بخوانید.
پی نوشت: فیلم را با زیر نویس فارسی می توانید در اینجا ببینید. با تشكر از "یك نفر" عزیز كه لینك را معرفی كرد و بحث شیرین مشدی عباد را پیش كشید.
اشتراک و ارسال مطلب به:




اینجا لیست آكادمی های مختلف زبان در دنیا آمده:
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_language_regulators
اغلب كشورهای پیشرفته و دموكراتیك دنیا-مثل آمریكا آلمان ایتالیا اسپانیا بریتانیا فرانسه كانادا حتی مالزی- آكادمی چند زبان مختلف دارند.
اشتراک و ارسال مطلب به:




یكی از وعده های انتخاباتی آقای روحانی كه مورد توجه گرفت و آرای قابل توجهی را نصیبش ساخت تاسیس فرهنگستان زبان تركی بود. عملی كردن این وعده برای رئیس جمهور كار خیلی آسانی است. تاسیس یك فرهنگستان خرجی ندارد. زحمت سیاسی ندارد. بار اجرایی آن چنانی ای ندارد. در واقع از میان وعده های انتخاباتی اش اجرای این یكی ساده ترین است. در این مدت كوتاه كه هیئت دولت آقای روحانی سركار آمده در جهت عملی كردن وعده های بسیار دشوارتر از این مورد -نظیر نجات دریاچه ی اورمیه یا عادی سازی روابط خارجه به منظور رفع تحریم ها- اقداماتی كرده (كه البته كو تا نتیجه دهد!). ولی در خبرها نخوانده ام كه دراین جهت اقدامی صورت گرفته باشد. شاید اگر خیلی ها جای او بودند از وعده ی آسان شروع می كردند كه زود به نتیجه برسد و رضایت به ارمغان آورد.
راستش من ترجیح می دهم خوش بین باشم و این تاخیر را علی الاصول به فال نیك می گیرم! در بخش نظرهای این نوشته ام توضیح دادم كه اگر فرهنگستان زبان تركی تشكیل شود و افرادی وارد آن شوند كه شایستگی عضویت در فرهنگستان را نداشته باشند تاثیر مخرب بسیاری خواهد داشت. اگر سواد لازم را در ادبیات و ساختار زبان تركی نداشته باشند تركیبات و عبارات نامناسب خواهند ساخت و به زبان مادری ما ضربه خواهند زد. توجه داشته باشید كه اگر كسانی وارد فرهنگستان شوند كه برای این زبان دل نسوزانند تركیبات و واژه هایی خواهند ساخت كه آن را از هویت خود تهی سازد. این زبان كه سینه به سینه علی رغم همه ی نامهری ها تنها به مدد مردمی كه به آن سخن می گویند حفظ شده می تواند با این بازو ضربه بخورد. به علاوه اگر شخصیت و منش افرادی كه به فرهنگستان وارد می شوند در حد و حدود و قد و قواره ی فرهنگستان نباشد این فرهنگ ماست كه ضربه خواهد دید.
با توجه به این كه در دانشگاه هایمان تا كنون رشته ی ادبیات تركی آذربایجانی نداشته ایم بسیار خواهند بود كسانی كه بی هیچ دانشی خود را در این زمینه متخصص جا بزنند. به خصوص اگر ببینند فرهنگستانی تشكیل می شود و میزی هست و اعتباری و پرستیژی سعی می كنند خودشان را بچپانند اون تو! بعید نمی دانم كسانی مدعی شوند كه تا دیروز برای جلب توجه و خودشیرینی و نقل مجالس شدن این زبان و این فرهنگ را مسخره می كردند و هرجا وارد می شدند شروع می كردند به گفتن "یه روز یه تركه .... هه هه هه! من خودمم تركم هااااااا!!!!" اگر این افراد وارد فرهنگستان زبان تركی شوند نه تنها كار مفیدی انجام نخواهند داد بلكه با یك سری رفتار نامناسب آبروریزی راه می اندازند و این حركاتشان متاسفانه به حساب فرهنگستان زبان تركی نوشته می شود. اگر چنین شود كار برای ما ده ها بار مشكل تر خواهد شد. هزار تا هم منت سرمان خواهد بود كه فرهنگستان زبان تركی هم تشكیل شد این هم نتیجه اش!
از آن سو ادیبانی كه قبای فرهنگستان زبان تركی شایسته ی آنهاست بین مسئولان ناشناخته اند. اینان افرادی موقر بوده اند كه عمری در گوشه كتابخانه ای به مطالعه ی ادبیات و ساختار زبان تركی پرداخته اند. هیاهو و جنجالی ایجاد نكرده اند كه سر زبان ها بیافتند. تنها بین علاقه مندان این زبان و ادبیات آن شناخته اند. من این تاخیر در عمل به وعده ی تاسیس فرهنگستان را به فال نیك می گیرم. امید دارم تاخیر به آن علت بوده باشد كه می خواهند به دقت افراد شایسته را شناسایی كنند و به دقت آنها را گلچین نمایند. امیدوارم چنین باشد.
این چند جمله ی آخر خطاب به عزیزانی است كه در نوشته هایشان عمل به وعده ی تاسیس فرهنگستان زبان تركی را پی گیری می نمایند. از یك چیز مطمئن باشید: هستند بدخواهانی كه بیش از شما منتظر هستند كه فرهنگستان تشكیل شود و به بیراهه رود و آتو دست آنها بیافتد تا بر سر این فرهنگ بكوبند.پس بیشتر از آن كه زمان تحقق وعده را پی گیری كنید كیفیت تحقق وعده را پی گیری نمایید. فهرستی از افراد شایسته ی عضویت فرهنگستان زبان تركی تهیه نمایید و آنها را به مسئولان فرهنگی مربوطه معرفی كنید. كسانی كه فعالیت شان ادبی است. ترجیحا فعالیت سیاسی نداشته باشند و شخصیت ادبی شان غالب باشد. به زبان تركی تالیفات داشته باشند و به این زبان و ادبیات آن تسلط لازم را داشته باشند. منش و شخصیت شان در حد و اندازه ی فرهنگستان باشد. شخصیت جنجالی و غوغاسالار نداشته باشند. شخصیت مردم دار داشته باشند. سوابق شان روشن باشد و نقطه ی ابهامی نداشته باشد كه بتوان به آن انگی بست. از آن تیپ افراد پیشكسوت باشند كه در محله و شهر مورد احترام همگان هستند. با وقار و آبرودار و متین هستند.
اشتراک و ارسال مطلب به:


