در ادامه نوشته قبلی

+0 به یه ن

اگر توجه بکنید وقتی در شبکه های سراسری صدا و سیما کارشناس پزشکی و.... به عنوان مهمان می آید و صحبت می کند اغلب لهجه دارد. لهجه یزدی اصفهانی گیلکی و..... درصد عمده شان هم لهجه ی ترکی دارند. اما چند فیلم یا سریال ایرانی به خاطر دارید که در آن پزشک به لهجه ی ترکی صحبت کند؟ من فقط فیلم "یک حبه قند" را به خاطر دارم که دکترش لهجه ی یزدی داشت. آن دکتر هم همچین دکتر باکلاس تیپیکال که اغلب در ذهن داریم نبود!

در سریال "سال های مشروطه" کاراکتر های منفی که از تبریز بودند (یا برای مدت کوتاهی گذارشان به تبریز افتاده بود) لهجه داشتند اما "ریحان" دختر مبارز باکلاس و زیبا که همه ی عمرش در محله های تبریز گذرانده بود -آن هم در دورانی که حتی رادیو هم نبود -با لهجه ی استاندارد گوینده های تهران در قرن بیست و یکم صحبت می کرد! من از ۱۷ سالگی از تبریز آمده ام و از بچگی هم تلویزیون نگاه کرده ام اما کاملا لهجه دارم چه طور ریحان لهجه نداشت؟! اگر بنا بود که بیننده تصور کند که ریحان به ترکی صحبت می کند و دوبلور حرفش را ترجمه می کند پس لهجه ی ترکی بقیه ی کاراکترها چه صیغه ای بود؟! این البته اختصاص به سریال  سال های مشروطه ندارد. یک روند کلی است.

من فکر نمی کنم توطئه ای و سو نیتی در کار باشد. کارگردان فکر می کند بیننده ها به این طریق راحت تر می پذیرند چون همیشه در تلویزیون وسینما این گونه دیده اند و شنیده اند. دیده اند که آلن دولن بیاید و با صدای زیبا و با کلاس دوبلور به لهجه ی استاندارد تهرانی صحبت کند. (بگذریم که دوبلور او آقای خسرو خسروشاهی  است و خسرو شاه هم که نزدیک تبریز است!) ذهن بینندگان این جوری عادت کرده  و کارگردان نمی خواهد ریسک عوض کردن این ذهنیت را به جان بخرد.

در سال های اخیر یک حرکت خوب راه افتاده و آن اهمیت دادن به دکلمه به زبان ترکی است. مثلا این مورد را ببینید. اگر این حرکت ادامه یابد دیگه این ذهنیت هم ازکمرنگ می شود.

من یک پیشنهاد دیگر دارم. هرچند در بین خوانندگان مستمر این وبلاگ در حال حاضر گمان نمی کنم کسی شرایط و امکانات عملی کردن آن را داشته باشد اما این پیشنهاد را منتشر می کنم باشد برخی از شمادر آینده آن را عملی کنید و یا به آشنایی که امکان و علاقه ی عملی کردن را داشته باشد این پیشنهاد را منتقل نمایید.

پیشنهاد من این است: یک سرمایه دار علاقه مند به مسایل هویتی  بودجه ای برای تهیه ی دو سه فیلم در سال اختصاص دهد. در این فیلم ها خانواده ی معمولی را نشان دهند با مسایل معمولی خانواده ی معمولی ایرانی. این خانواده ی معمولی گذارش هم به پزشک می افتد. یک پزشک باکلاس تیپیکال نشان دهند که با لهجه ی ترکی صحبت می کند. در فیلم ها یک مهندس هم باشد که به لهجه ی ترکی حرف می زند و.....اگر فیلم خوش ساخت و مردمی باشد سرمایه گذاری پرسودی خواهد بود. با این گرایش به هویت طلبی که شاهد آن هستیم این فیلم ها خریدار خواهند داشت. ذهن سرمایه گذار این فرصت را از دست نمی دهد. لازم نیست مسایل جنجالی در فیلم ها مطرح شود یا سور رئال و.... باشد. فیلم و سریال های ساده ی خانوادگی با مضمون های روزمره برای این منظور ایده آل هستند. کسی هم نمی تواندبه آنها خرده بگیرد.  مجوز نشر و.... راحت می گیرد اگر مسئله ی جنجالی نداشته باشد. یادتان هست سالها پیش یک سریال خیلی معمولی بود به نام "آرایشگاه زیبا". یادتان هست چه طور اغلب جامعه از افراد روشنفکر گرفته تا سنتی با این سریال ارتباط برقرار می کردند. همچین سریالی با حال و هوای جامعه ی امروز ایران مد نظرم هست که در آن چند دکتر و مهندس و.... هم باشند که به لهجه ی ترکی صحبت کنند .  واقعیت جامعه ی تهران هم همین هست. بازتاب آن در یک فیلم نمی تواند نامانوس به نظر آید. مطمئنم خریدار خواهدداشت و سرمایه را با سود مناسب بازخواهد گرداند.

یک نکته ی مهم این که در این فیلم ها قرار نیست که  "انتقام گرفته شود" و کاراکتر های سطح پایین لهجه ی دیگر داشته باشند و تحقیر شوند! جواب بدی مقابله به مثل و بدی نیست. جواب تحقیر احساس حقارت و همداستانی با فرد تحقیر کننده هم نیست. جواب بدی و تحقیر -برخلاف آن چه برخی توصیه می کنند- خوبی و محبت به منظور شرمنده کردن طرف هم نیست. باور کنید نه تنها شرمنده نمی شود پر رو تر هم می شود! جواب بدی و تحقیر ابتکار عمل داشتن است. من اینجا یک نمونه را بیان کردم. شما اگر در مورد این پیشنهاد من نظری دارید بفرمایید. اگر هم پیشنها د دیگری دارید بفرمایید. شاید در بحث ها ایده های بهتری متولد شوند.

پی نوشت: الان یادم افتاد! طبیب در قهوه ی تلخ هم لهجه ی ترکی داشت. با نمک بود. من از سریال های مهران مدیری خوشم می آید. توهین قومی نمی کند! هرچند هستند کسانی که از منظر هویت طلبی به سریال قهوه ی تلخ هم خرده گرفتند. اما به نظر من یک مقدار حساسیت بیجا بود. اگر زیادی حساسیت نشان دهیم کارگردان ها کلا لهجه ی ما را حذف می کنند. این زیانش بیشتر است از منفعت آن است. گوش شهروندان باید در رسانه ها هم به لهجه ما عادت کند تا به حضور این لهجه در جامعه آگاه باشد. ناآگاهی عمومی نسبت به وجود یک لهجه با خرده فرهنگ در جامعه کار آن را سخت میکند. مثال می زنم: اگر با لهجه نا آشنا باشند و زنگ بزنند به یک داروخانه و داروساز با آن لهجه با آنها صحبت کند چون به لهجه عادت ندارند و آن را عجیب می پندارند به حرف های داروساز اعتماد لازم را نمی کنند.

این در یکی از کشورهای پیشرفته امتحان شده. افراد به طور ناخودآگاه حرف متخصصی که لهجه ی ناآشنا داشت را نمی پذیرفتند. به خصوص اگر پای تلفن بود و چهره ی او را نمی دیدند. لهجه ی قومیت های مختلف باید در فیلم ها و سریال ها منعکس شود تا مردم از جای جای ایران به لهجه ی همدیگر اخت پیدا کنند و آن را غریب و نا آشنا نیابند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

به مناسبت ضوابط جدید استخدام معلم

+0 به یه ن

نوشته زیر را ۵ سال پیش منتشر کرده بودم. با اتفاقاتی که به تازگی در مورد استخدام معلم افتاده بر ندیدم تکرار کنم

اگر بناست شغلی مانند معلمی یا استادی دانشگاه داشته باشید که قسمت در خور توجه کار سخن گفتن با یک جمع است "صدای شما" طبعا بسیار مهم خواهد بود. هرچه قدر باسواد باشید و هر چه برای کلاس زحمت بکشید اما با صدای نارسا صحبت بکنید درکارتان ناموفق خواهید بود. حتما در مدرسه و... معلم هایی داشته اید که ناشمرده سخن می گفتند یا آن قدر آرام صحبت می کردند که شنیده نمی شد یادتان هست چه حسی نسبت به آنها داشتید؟ شاگردهای شما هم همان حس را نسبت به شما خواهند داشت! علی الاصول کسی که برای استخدام یک استاد جوان توصیه نامه می نویسد اگر این استاد جوان صدای نارسایی داشته باشد باید در توصیه نامه منظور کند. هرچند اغلب این کار را نمی کنند! به خصوص در ایران اغلب آن قدر مردم با هم رودربایستی های بیخود دارند که کسی صریح نمی آید بگوید تو به این علت استخدام نمی توانی بشوی و.... به جای این که واقعیت را بگویند که طرف برود و این ضعف خود را اصلاح کند اغلب بهانه های واهی می آورند و طرف را سر در گم می کنند! به هر حال اگر استادی این ایراد را داشته باشد همان ترم اول دانشجو ها در فرم ارزیابی استاد کم نمی گذارند و حسابی شاکی می شوند. بعد در تمدید قرارداد او تجدید نظر می شود و شانس تمدید قراردادش پایین می آید.

من اینجا صراحتا این مطلب را بیان می کنم که اگر صدای شما رسا نیست روی آن کار بکنید. خیال نکنید که خیلی "زرنگ" و "هوشمند" هستید که خودتان را برای بلند و رسا صحبت کردن به زحمت نمی اندازید و با خود می گویید من "حرفم را زدم شنونده ها به گوش هایشان فشار بیاورند و بشنوند". می خواهید اسم این ذهنیت را خودخواهی بگذارید یا زرنگی و هوشمندی - به هر حال ذهنیتی است که برای شخص گران تمام می شود. به قیمت از دست دادن فرصت های شغلی تمام می شود.

حال برسیم به مسئله ی لهجه. اگر سواد استاد ویا معلم بالا باشد، برای آماده کردن مطالب درس و اداره ی کلاسش هم زحمت بکشد، از نظر نظم وانضباط کلاسی هم مقبول دانشجو ها باشد و شمرده و رسا هم صحبت کند معمولا دانشجوهای درسخوان و جدی  لهجه اش را هم دوست خواهند داشت. لهجه اش نه تنها مسئله ساز نمی شود بلکه یک جوری trade mark او می شود. اگر با این لهجه این استاد یکی از اصول و پرنسیب های حرفه ای خود را به عنوان تکیه کلام تکرار کند معمولا دانشجو ها به عنوان تفریح (البته از روی محبت و خوش طینتی نه مسخره کردن) آن حرف او را بعدها تقلید و تکرار می کنند. آن قدرتکرار می کنند که برای همیشه یادشان می ماند و سرلوحه ی کارشان قرار می دهد. در بین همنسلی های من در رشته های مختلف بسیار زیاد هستند که سال ها بعد از فارغ التحصیلی تکیه کلام استادشان را با لهجه ی مخصوصش با حالت نوستالژیک تکرار می کنند. مثلا یکی از دوستانمان که در دانشگاه تهران حقوق خوانده و اکنون وکیل است لهجه ی ترکی استادشان را که می گفت "تا وقتی جرم ثابت نشود متهم بیگناه باید شمرده شود" (چیزی به این مضمون) تکرار می کند. می گوید آن قدر این را تکرار کرد که ملکه ی ذهنمان شد.



برچسب‌ها: فرهنگ علمی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روحانی بیزیم آنا دیلیمیزه نِینییپ؟

+0 به یه ن

روحانی وعده ورمیشدی تورکی دیلی-نه فرهنگستان آچا. بو وعده سی عملی اولمادی.
آممان انصافا فشار هویتچی لرین اوستونن چوخ آزلاشیپ.
یادیزا گلیر احمدی نژاد زمانین دا تبریز ده بیر ایکی مغازه صاحابین توتتولار آپاردیلار زندانا فقط او جُرمه کی مغازانین آدین تورکی قویموشدولار؟
روحانی حداقل، او بیری لر کیمین خلقی محدود ائلمیر. بو اؤزی ائله بیر بویوک قدم دی.
قاباغیمیزی زورو نان آلماسالا اؤزموز اؤز باشیمیزا بیر چاره قیللوخ.
آممان روحانی یه رای ورمَساخ یا قالیباف رئیس جمهور اولار یا رئیسی. بیر بیرینن  شووینیست راخ دیلار. احمدی نژاد دان دا داها بَتَر ایپیمیزی قیراللار!
روحانی ایده آل دییر آمما قویور بیز اؤزوموز فعالیت ائلییاخ. او گلنَن قویوپدی چوخلی تورکی کیتاب چاپ اولسون. چوخلی تورکی کنسرتلر برگزار اولسون!
رئیسی رئیس جمهور اواسا بو ایشلرین قاباغین آلار.
جمعه گئداخ رای وراخ روحانیه. من چوخ قورخورام قالیباف یا رئیسی رئیس جمهور اولسونلار. بو بالاجا آزادلیخ دا کی واریمیز دی ائلیمیزدن آلارلار. احمدی نژاد دان دا بَتَر!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قابل توجه جریان هویت گرایی

+0 به یه ن

نامگذاری خیابان ها و محلات از جمله اختیارات شورای شهر هست. اگر برایتان مهم هست که نام هایی برای خیابان ها و محلات شهر یا روستایتان برگزیده شود که با هویت که می پسندید سازگار باشد انتخابات شورای شهر دقیقا جایی است که باید در آن تاثیر گذار باشید.
گاهی اوقات نام های شایسته ای برای خیابان ها و محلات انتخاب می کنند. مثلا انتخاب نام محله رشدیه در تبریز بسیار پسندیده بود. یا نامگذاری خیابانی در تهران به نام خانم پروفسور پروانه وثوق ( پزشک مهربان کودکان) جای تقدیر دارد. اما خیلی وقت ها هم نام هایی را انتخاب می کنند که اصلا پذیرفته نیست. مثلا این که نام های قدیمی و جاافتاده خیابان ها را عوض می کنند و با نام هایی می خوانند که در بین مردم جا نمی افتد بسیار در عمل باعث سردرگمی می شود.
ما که دغدغه هویت و زبان ترکی داریم از این که نام های ترکی را فارسیزه می کنند شاکی هستیم. همینجا در انتخابات شوراهاست که باید توجه کنیم افرادی را راهی شوراها کنیم که به این دغدغه ما احترام قایل شوند.
این تنها مسئله جریان هویت طلبی آذربایجان یا سایر ترک های ایران نیست. 
یک دغدغه ملی هم هست. مثلا هیج خیابانی به نام دکتر مصدق نیست! زمانی اسم خیابانی را به نام خالداسلامبولی گذاشته بودند که خشم دولت مصر را برانگیخته بود (انگار بالاخره نام را عوض کردند.) آخه خالد اسلامبولی را به ما چه؟ این همه شهید این همه افراد بزرگ خودمان داشتیم. برای چی برداشته بودند اسم خیابانی را به نام یک غریبه کرده بودند که برایمان بار منفی سیاسی هم داشته باشد؟!
اگر در انتخاب اعضای شورا دقت کنیم این گونه حرکت های اشتباه تکرار نمی شوند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

منشور حقوق شهروندی

+0 به یه ن

چند ماهی است که منشور حقوق شهروندی توسط ریاست جمهوری منتشر شده است. در این مدت من بیشتر انتقاد بر آن شنیدم. انتقادات بر چند دسته بودند:
1) یکی این که عمده این منشور در واقع تکرار ماده های قانون اساسی بود.
2) هر جا حقی را بیان کرده بلافاصله تبصره ای گذاشته که آن حق را محدود می کند.  تحدید ر گنگ و مبهم است  و در نتیجه عملی شدن آن را سلیقه ای می سازد.
3) ضمانت حقوقی اجرایی منشور مشخص نیست.
هرچند این ایرادات منطقا درست هست اما این به معنای بی ارزش بودن منشور نیست. اتفاقا به نظر من باید این منشور را ارج نهاد و در باره آن نوشت و گفت تا جایی که کاملا به خورد جامعه برود.
وقتی به خورد جامعه رفت و ملکه ذهن همگان شد  اجماعی عرفی همگانی از نحوه اجرای آن و حدود و ثغور حقوق به و جود می آید. در نتیجه انتقادات دوم و سوم رفع می شود. البته ریاست محترم جمهور در ادامه منشور راهکارهایی برای ضمانت اجرایی ارائه نموده اند که ارزشمند است.  ولی به عقیده این حقیر ضمانت اجرایی واقعی همان هست که جامعه کامل با مواد این منشور آشنا باشد و آنها را هضم و جذب کرده باشد و این ممکن نیست جز با صحبت درباره آنها و نوشتن در باره آنها توسط شهروندانی چون من و شما. 
در زیر ماده هایی که به دغدغه های خودم در زمینه های حقوق قومی و زبانی، حقوق زنان و حقوق دانشگاهیان ومحیط زیست مربوط می شود کپی کرده ام. در مورد هر کدام از آنها باید مقاله ها نوشت. 
درست هست که من و شما قبل از این منشور هم به این حقوق واقف بودیم اما این بار ریاست محترم جمهور-بالاترین مقام اجرایی کشور با میلیون ها رای- صراحتا تاکید می کند. منشور وزنه کمی نیست. فردا اگر از حقوق زنان گفتیم و عده ای برای خموش کردن به ما انگ "جیغ جیغوهای عقده ای مرد ستیز" دادند (حالا الحمدلله به من یکی انگ مردستیزی نمی چسید!) می توانیم به منشور استناد کنیم. اگر از حقوق زبانی و هویتی استان گفتیم و به ما انگ پانترک یا ضد فارس زدند (الحمدلله این یکی انگ هم باز به ما نمی چسبد!) به منشور استناد می نماییم.

و اما انتقاد اول. بله! این منشور در واقع تکرار قانون اساسی است و چه ارزشمند است این تکرار. (به همان دلایل که گفتم). البته دقیقا همان قانون اساسی نیست. بعد از تجربه زیسته نزدیک به چهل ساله آمده اند تاکید را روی نکاتی بیشتر کرده اند و یا برای تبیین بهتر توضیحاتی افزوده اند. مثل تاکید روی "حق تدریس زبان محلی". همین تاکید بسیار مهم و کلیدی است. 

نکات مهم منشور به همین ها محدود نمی شود در زمینه های اقتصادی و روابط بین الملل و آزادی بیان و محیط زیست .... هم نکات مهم بسیار دارد که امیدوارم صاحبنظران به آنها بپردازند. 

واقعا باید قدر این منشور را دانست و در جهت تبیین آن نوشت و گفت و کوشید. فرصت های بسیاری در اختیارمان قرار می دهد. فرصت را نسوزانیم.


برخی از مواد منشور:

حق شهروندان است که آزادانه و بدون تبعیض از امکان دسترسی و برقراری ارتباط و کسب اطالعات و
دانش در فضای مجازی بهرهمند شوند. این حق از جمله شامل احترام به تنوع فرهنگی، زبانی، سنتها و باورهای
مذهبی و مراعات موازین اخالقی در فضای مجازی است. ایجاد هرگونه محدودیت )مانند فیلترینگ، پارازیت،
کاهش سرعت یا قطعی شبکه( بدون مستند قانونی صریح ممنوع است.

ماده 40 -هرگونه بازرسی و تفتیش بدنی باید با رعایت قوانین، احترام الزم و با استفاده از روشها و ابزار غیر
اهانتآمیز و غیر آزاردهنده انجام شود.همچنین آزمایشها و اقداماتپزشکی اجباری بدون مجوز قانونی ممنوع
است.

اده 43 -شهروندان از حق تشکیل، عضویت و فعالیت در احزاب، جمعیتها، انجمنهای اجتماعی، فرهنگی، علمی،
سیاسی و صنفی و سازمانهای مردمنهاد، با رعایت قانون، برخوردارند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع
کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. عضویت یا عدم عضویت نباید موجب سلب یا محدودیت حقوق
شهروندی یا موجب تبعیض ناروا شود.
ماده 44 -حق شهروندان است که در قالب اتحادیهها، انجمنها و نظامهای صنفی در سیاستگذاریها،
تصمیمگیریها و اجرای قانون مشارکت مؤثر داشته باشند.
ماده 45 -فعالیتهای مدنی در حوزههای حقوق شهروندی حق هر شهروند است. سازمانهای مردمنهاد باید حق
دسترسی به اطالعات و دادگاه صالح را برای دادخواهی در مورد نقض حقوق شهروندی داشته باشند.
ماده 46 -حق شهروندان است که آزادانه و با رعایت قانون نسبت به تشکیل اجتماعات و راهپیماییها و شرکت در
آنها اقدام کنند و از بیطرفی دستگاههای مسئول و حفاظت از امنیت اجتماعات برخوردار شوند.

ماده 77 -حق شهروندان است که آزادانه و بدون تبعیض و با رعایت قانون، شغلی را که به آن تمایل دارند انتخاب
نمایند و به آن اشتغال داشته باشند. هیچکس نمیتواند به دالیل قومیتی، مذهبی، جنسیتی و یا اختالفنظر در
گرایشهای سیاسی و یا اجتماعی این حق را از شهروندان سلب کند.

ماده 80 -حق شهروندان است که از بهداشت محیطی و کاری سالم و ایمن و تدابیر ضروری برای پیشگیری از
آسیبهای جسمی و روحی در محیطهای کار بهرهمند باشند.

ماده 82 -بهکارگیری، ارتقا و اعطای امتیازات به کارکنان باید مبتنی بر تخصص، شایستگی و توانمندیهای متناسب
با شغل باشد و رویکردهای سلیقهای، جناحی و تبعیضآمیز و استفاده از روشهای ناقض حریم خصوصی در فرایند
گزینش ممنوع است

ماده 83 -حق زنان است که از فرصتهای شغلی مناسب و حقوق و مزایای برابر با مردان در قبال کار برابر، برخوردار
شوند.
ماده 84 -اشتغال اجباری کودکان به کار ممنوع است. موارد استثنا که در جهت منافع و مصالح آنان باشد صرفاً به
حکم قانون مجاز میباشد.

ماده 89 -حق همه شهروندان به ویژه زنان است که به امکانات ورزشی و آموزشی و تفریحات سالم، دسترسی داشته
باشند و بتوانند با حفظ فرهنگ اسالمی – ایرانی در عرصههای ورزشی ملی و جهانی حضور یابند.

ماده 96 -تنوع و تفاوتهای فرهنگی مردم ایران بهعنوان بخشی از میراث فرهنگی در چارچوب هویت ملی مورد
احترام است.
ماده 97 -شهروندان فارغ از تفاوتهای قومی و مذهبی از حق ارتباطات بین فرهنگی برخوردارند.
ماده 98 -دولت مکلف به حفظ و حراست از میراث تمدنی و فرهنگی و حفظ آثار، بناها و یادبودهای تاریخی
صرفنظر از تعلق آنها به گروههای مختلف فرهنگی است.
ماده 99 -شهروندان حقدارند از امکانات الزم برای مشارکت در حیات فرهنگی خود و همراهی با دیگر شهروندان
ازجمله در تأسیس تشکلها، انجمنها، برپایی آیینهای دینی و قومی و آداب و رسوم فرهنگی با رعایت قوانین
برخوردار باشند.
ماده 100 -فعاالن عرصههای هنری حق دارند در فضای غیرانحصاری آزادانه فعالیت کنند. دولت موظف است تدابیر
الزم برای جلب مشارکت رقابتی بخش خصوصی در مراحل تولید و عرضه آثار هنری را فراهم کند.
ماده 101 -شهروندان از حق یادگیری و استفاده و تدریس زبان و گویش محلی خود برخوردارند.
ماده 102 -شهروندان در انتخاب نوع پوشش خود متناسب با عرف و فرهنگ اجتماعی و در چارچوب موازین قانونی
آزاد هستند.
ماده 103 -حق همه شهروندان به ویژه زنان است که ضمن برخورداری از مشارکت و حضور در فضاها و مراکز
عمومی، تشکلها و سازمانهای اجتماعی، فرهنگی و هنری مخصوص خود را تشکیل دهند.

اده 105 -همه استادان و دانشجویان حق بهرهمندی از مزایای آموزشی و پژوهشی ازجمله ارتقا را دارند. اعطای
تسهیالت و حمایتهای علمی ازجمله فرصت مطالعاتی، بورسیه و غیره صرفاً باید بر اساس توانمندیهای علمی،
شایستگی، فارغ از گرایشهای جناحی و حزبی و مانند اینها باشد.
ماده 106 -جوامع علمی، حوزوی و دانشگاهی از آزادی و استقالل علمی برخوردارند، استادان، طالب و دانشجویان در
اظهارنظر آزادند و آنها را نمیتوان بهصرف داشتن یا ابراز عقیده در محیطهای علمی مورد تعرض و موأخذه قرار
داد یا از تدریس و تحصیل محروم کرد. اساتید و دانشجویان حق دارند نسبت به تأسیس تشکلهای صنفی،
سیاسی، اجتماعی، علمی و غیره و فعالیت در آنها اقدام کنند.

اده 110 -هیچکس حق ندارد موجب شکلگیری تنفرهای قومی، مذهبی و سیاسی در ذهن کودکان شود یا خشونت
نسبت به یک نژاد یا مذهب خاص را از طریق آموزش یا تربیت یا رسانههای جمعی در ذهن کودکان ایجاد کند.
ماده 111 -توانخواهان باید بهتناسب توانایی از فرصت و امکان تحصیل و کسب مهارت برخوردار باشند و معلولیت
نباید موجب محرومیت از حق تحصیل دانش و مهارتهای شغلی شود.

ماده 113 -هر شهروند حق بهرهمندی از محیطزیست سالم، پاک و عاری از انواع آلودگی، ازجمله آلودگی هوا، آب و
آلودگیهای ناشی از امواج و تشعشعات مضر و آگاهی از میزان و تبعات آالیندههای محیطزیست را دارد.
دستگاههای اجرایی برای کاهش آالیندههای زیستمحیطی بهویژه در شهرهای بزرگ تدابیر الزم را اتخاذ
میکنند.
ماده 114 -هرگونه اقدام بهمنظور توسعه زیربنایی و صنعتی مانند احداث سدها و راهها و صنایع استخراجی،
پتروشیمی یا هستهای و مانند آن باید پس از ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی انجام شود. اجرای طرحهای توسعهای
منوط به رعایت دقیق مالحظات زیستمحیطی خواهد بود.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شب یلدا پیشاپیش مبارک

+0 به یه ن

محبت یاشا باخماز .
آقارمش باشا باخماز .
 گل نه قدر گوزل اولسا .
 گوزل یولداشا چاتماز
. چله گلیر قارینان .
 قارپیزنان نارینان .
 مبارک دی بو چله .
 یولداشینان یارینان .



 چله گجز قاباخجا مبارک اولسون

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روزی که سال ها برایش روزشماری می کردیم

+0 به یه ن

رئیس گروه زبان و ادبیات ترکی دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز از آغاز به تحصیل دانشجویان نخستین دوره این رشته در این دانشگاه خبر داد.
کد خبر:۶۲۹۳۶۰
تاریخ انتشار:۱۴ مهر ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۱05 October 2016
 رئیس گروه زبان و ادبیات ترکی دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز از آغاز به تحصیل دانشجویان نخستین دوره این رشته در این دانشگاه خبر داد.

احمد فرشبافیان در گفت و گو با ایرنا، اظهار کرد: برای این رشته از سوی سازمان سنجش و دانشگاه تبریز40 نفر اعلام ظرفیت شده بود که حدود 80 تا 82 نفر این رشته را انتخاب کردند.

وی افزود: البته برخی از رسانه ها به اشتباه و از قول رئیس دانشگاه تعداد ثبت نامی های این رشته در دانشگاه را 82 نفر اعلام کرده بودند.

وی خاطرنشان کرد: از 82 نفری که این رشته را انتخاب کرده بودند 40 نفر به دانشگاه برای نوبت اول و دوم روزانه و شبانه معرفی شدند و 29 نیز در این رشته ثبت نام کرده اند.

فرشبافیان به ایرنا گفت: کلاس های درس برای این تعداد از دهم مهرماه جاری و با ارایه 20 واحد درسی شامل 12 واحد تخصصی در 6 درس و 8 واحد عمومی در سه درس شروع شده است.
وی اضافه کرد: برای این رشته فعلا کتاب های منسجم درسی تنظیم نشده اما منابع موجود برای هر درسی لحاظ شده و اساتید از داخل این منابع، مطالب درسی را انتخاب و به دانشجویان ارایه می کنند.

فرشبافیان خاطرنشان کرد: بیشتر دانشجویانی که رشته زبان و ادبیات ترکی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرده اند از استان های آذری زبان هستند و در این دوره دانشجوی فارس زبان نداریم.
وی ابراز امیدواری کرد مردم با ابراز علاقه به این رشته، برای پایداری آن و رونق علمی این زبان تلاش کنند.

وی در مورد ایجاد مقاطع تحصیلی بالاتر برای این رشته، اظهار کرد: ابتدا باید اولین دوره فارغ التحصیلان این رشته مشخص شود و بعد از این مرحله است که مجوز تحصیلات تکمیلی داده می شود.

رئیس گروه زبان و ادبیات ترکی دانشگاه تبریز گفت: با توجه به اینکه این رشته نوپا بوده لذا تلاشمان این است در گام اول زیرساخت های آن را محکم کنیم و در گام بعدی در مورد مسائل جانبی تصمیم گیری خواهیم کرد.

فرشبافیان گفت: تلاشمان این است که این رشته و دانشجویان آن به صورت علمی و انسجام یافته پیش برود.

وی افزود: متاسفانه ذهنیت بدی در نزد عده ای در جامعه وجود دارد و اینگونه تلقی و تبلیغ می کنند که زبان ترکی در جامعه مرده و از بین رفته است که اینگونه نیست بلکه این زبان وجود دارد و فرهنگ و ادبیات آن زنده است و ما می خواهیم به این زبان شکل و انسجام علمی بدهیم.

وی اضافه کرد: این زبان وجود دارد، مردم به آن تکلم می کنند و در تمامی ابعاد داستانی و هنری انسجام دارد و ما در واقع به دنبال نهادینه کردن بعد این زبان و ساختارمند کردن آن هستیم.

فرشبافیان گفت: همان منابعی که در بین مردم وجود دارد همانند دیوان فضولی، دیوان شهریار و دیوان نباتی که شخصیت های ادبی هستند و آثار این شخصیت ها ورد زبان مردم است، در دانشگاه در مسیر ساختارمند شدن قرار می گیرد.

وی افزود: با بکارگیری اساتید مجرب و آکادمیک در پیشبرد این رشته تلاش خواهیم کرد.
وی خاطرنشان کرد: منطقه آذربایجان در جمهوری اسلامی قرار دارد و خط ملی ایران الفبای مرسوم فارسی و عربی است و در تاریخ آذربایجان نیز، قبل از رسم الخط کیریل، تمامی منابع شامل ادبی و هنری و عملی و ادبی آذربایجان با این الفبا بود، لذا الفبای مورد استفاده، نظامی، فضولی و شهریار در رشته زبان و ادبیات ترکی استفاده خواهد شد.

وی در مورد لهجه ای که در این رشته تدریس خواهد شد افزود: آذربایجان در ایران با محوریت تبریز مستقر است و با لهجه تبریز که همان لهجه شهریار و حتی لهجه فضولی است دروس این رشته اداره خواهد شد.

وی در مورد منابع ارایه شده برای تدریس در این رشته گفت: منابع داخلی تنها منابع گروه است و خوشبختانه منابع داخلی زبان و ادبیات ترکی به قدری غنی است که نیازی به منابع خارجی دیده نمی شود.

فرشبافیان گفت: در ایجاد این رشته و پیشبرد آن بر سه حلقه حفظ فرهنگ منطقه ای با تکیه بر وحدت و انسجام ملی با تکیه بر هویت دینی و اسلامی قائل هستیم و معتقدیم فرهنگ آذربایجان باید با تکیه بر پیوستگی وحدت ملی زنده بماند و ادبیات و زبان آذربایجان زنده نمی ماند مگر با پیوستگی با وحدت ملی و این دو زنده نمی ماند مگر با اتکا به هویت دینی و اسلامی.

وی افزود: ایجاد حساسیت برای این گروه نوپا نیاز نیست زیراکه این گروه نیز همانند دیگر رشته های دانشگاهی، علمی بوده و باید با دید علمی به آن نگریسته شود و کاستن از بار علمی گروه از طریق شایعات سیاسی انصاف نیست.

فرشبافیان گفت: فرهنگ آذربایجان زمانیکه با شعار و سیاسی کاری همراه شود رشد نخواهد کرد.

اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به اهمیت آموزش و جایگاه زبان مادری و نبودن منع قانونی آن پرداخته، چنانکه صریحا اعلام داشته است که زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است ؛ اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‏ های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.

حجت الاسلام والمسلیمن دکتر حسن روحانی در تبلیغات ریاست جمهوری خرداد ماه 1392 تاکید کرد: از نظر من اصول 15، 19، 12، و 3 قانون اساسی با اصل اول، اصل آخر، برابر است و همه مردم ایران باید احساس کنند که حقوق شهروندی واحد خواهند داشت.

رییس جمهوری وعده داد که شهروندان ایران زمین با هر زبانی و قومیتی که دارند بتوانند بر اساس اصل قانون اساسی در دانشگاه ها به زبان مادری خودشان ادامه تحصیل دهند.

حسین توکلی مشاور عالی سازمان سنجش و آموزش کشور در همین زمینه در گفت و گو با ایرنا از امکان انتخاب رشته داوطلبان برای ثبت نام در رشته های تحصیلی زبان و ادبیات ترکی و زبان در مقطع کارشناسی در سال تحصیلی 96-95خبر داده بود.

راه اندازی رشته زبان و ادبیات ترکی در دانشگاه تبریز، گامی در راستای عمل به وعده های دولت تدبیر و امید مبنی بر رعایت حقوق شهروندی و ارزش دادن به فرهنگ های بومی در چارچوب مام میهن است

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بد دفاع کردن مضرتر از سکوت هست.

+0 به یه ن

درپی نوشته های اخیرم یکی از خوانندگان وبلاگ نوشت که نباید از روی تنها یک سخنرانی آقای قاضی پور در مورد وی قضاوت کنم. باید سخنان قبلی او را هم در مجلس بشنوم. در زمان مجلس هشتم من بحث های مجلس در مورد نجات دریاچه اورمیه را به دقت و جدیت دنبال می کردم. اظهارات را یادداشت می کردم. محاسبات سرانگشتی می کردم ببینم همین طوری عدد و رقم می پرانند و یا پشت اظهاراتشان کارکارشناسی جدی  است.
نام آقای قاضی پور در این مباحثات زیاد می آمد. همان زمان نیز من رویکرد آقای قاضی پور را نمی پسندیدم. به نظر من نتیجه صحبت هایشان بیشتر سر  زبان انداختن نام خودشان بود نه برداشتن قدم های موثر برای نجات دریاچه اورمیه. این نوشته در شهریور سال 92 و نوشته اخیرم در همین راستاست. عزیزی می گفت علت محبوبیت آقای قاضی پور در بین قشری از مردم آذربایجان و اردبیل و زنجان اظهاراتی است که وی در مجلس در دفاع از ترک ها و زبان ترکی ایراد کرده است.
قدری در اینترنت گشتم  و دیدم که او به هیچ وجه تنها نماینده ترک مجلس نبوده که چنین کرده است. همه نماینده های ترک مجلس اعم بر اصلاح طلب و اصولگرا چنین اظهاراتی در مجلس داشته اند. طبیعی هم هست چنین باشد. اولا که در ده سال اخیر اغلب ترک ها چنین می کنند. (من خودم از وقتی یاد دارم روی این  موضوع تعصب داشتم و توهین بر ترک ها را برنمی تافتم و واکنش نشان می دادم.) ثانیا وقتی نماینده ای ببیند مردم حوزه انتخابیه اش به چنین موضوعی حساسیت دارند "پیاز داغ" واکنش علیه توهین به ترک ها را بیشتر می گذارند که محبوبیت بیشتری کسب کنند. انصافا برخی از نماینده ها به دور از عوامفریبی در این زمینه کارهای خوبی کرده اند. چه اصولگرا  چه اصلاح طلب. بی سرو صدا و جنجال آرام به برخی از نشریات که در آنها توهینی صورت گرفته بود تذکر داده اند و نشریه هم معذرت خواسته و اشتباه خود را تصحیح کرده. این کار قابل تقدیر هست که این نماینده ها نیامده اند برای این که اسمشان سرزبان ها بیافتد  و قهرمان جلوه کنند سر این موضوع جنجال به پا کنند. نتیجه جنجال ضربه خوردن جوانان و دانشجویان ترک بود و ضربه ای دیگر به پیکر نحیف جراید ایران. از آن گونه جنجال هیچ کس سودی  نمی برد. امتیازی هم در جهت حفظ زبان مادری گرفته نمی شد. شاید از جهات دیگر به این نماینده ها انتقادات فراوان وارد باشد اما این که در این مورد پخته عمل کرده اند  و بی سر وصدا جلوی جنجال های ویرانگر را گرفته اند جای تحسین و تقدیر دارد.
آری! در این که آقای قاضی پور در دفاع از زبان ترکی اظهاراتی داشته ابدا تنها نبوده. اغلب نماینده های آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل بارها وبارها همین کار را کرده اند. علت این که آقای قاضی پور جلب توجه کرده این نبوده که بهتر -یا حتی بیشتر- به دفاع پرداخته. کاملا برعکس! چون ادبیات و محتوای گفتارش در شان مجلس نبوده توجه اصحاب رسانه را جلب کرده. در نتیجه حرف هایش تیتر روزنامه ها شده. قسمت های سخنرانی اش در فضای مجازی دست دست گشته. اما وقتی نماینده ای دفاعی وزین در چارچوب مجلس می کند آن قدر برای مردم کوچه بازار جذاب نیست که توجه کنند.
گویا به طور خاص این سخن آقای قاضی پور که "ما حضرت سلیمان نیستیم....." خیلی برای او محبوبیت کسب کرده.  خوب! نه سئوال آقای کوچک زاده در شان مجلس بوده و نه پاسخ آقای قاضی پور. تقبیح نمی کنم که چرا چنان جوابی داده. بالاخره چنان سئوالی چنین جوابی هم دارد! تاسف می خورم که چرا وقت مجلس کشور ما چنین تلف می شود و نماینده ها به جای حل مسایل کشور به چنین یکی به دو هایی می پردازند.  امیدوارم مجلس بعدی وزین تر باشد و مسایل اساسی در آن مطرح شود نه یکی به دو در این سطح نازل.
اما  محتوای حرف ایشان! ببینید اگر منافع ملی ما ایجاب کنه که نماینده بفرستیم به کشور موزامبیک اون نماینده وظیفه دارد که زبان سواهیلی را در حد درجه یک بیاموزد. تمام زیر و بم زبان را یاد بگیرد تا بتواند برای منافع ما در کشور موزامبیک مذاکره کند نه آن که آن زبان را  آن قدر بد حرف بزند که "سوژه خنده" شود!
اگر نمی خواهد یا نمی توانداین کار را بکند شایسته نمایندگی ما برای تامین منافع در موزامبیک نیست. حقوق می گیرد که برود با زبان فصیح سواهیلی با موزامبیکی ها سخن بگوید  و منافع ما را تامین کند. حقوق نمی گیرد که با سواهیلی دست و پا شکسته برود برای مردم موزامبیک هارت و پورت کند خودش را سوژه جراید موزامبیک کند و بعد هم بی آن که دستاوردی داشته برگردد بگوید به من کف بزنید چه قهرمانانه زدم توی دهن مردم موزامبیک.
مثال سواهیلی  و مردم موزامبیک را چون خیلی از ما دور بود  زدم تا منظورم روشن شود.  در مثل جای مناقشه نیست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روز جهانی زبان مادری مبارک

+0 به یه ن

امروز روز جهانی زبان مادری است. 
جمعه که ان شالله می رویم در انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان شرکت می کنیم. به کسانی رای می دهیم که هر چند شاید خیلی از عقاید و کارهایشان را نپسندیم  (تعداد کسانی که در بین کاندیداها می پسندیم خیلی کمه) به روند  عادی سازی روابط با دنیای خارج و کشورهای پیشرفته سنگ نیاندازند.
روابط دیپلماتیک گسترده با ممالکی که کمابیش در داخل مرزهای خود  (حتی اگر شده به ظاهر،  حتی شده از روی ریا و تظاهر) به بیانیه حقوق بشر و بیانیه حقوق زبان مادری  و کنوانسیون حقوق زنان پایبند هستند برای فعالان حقوق مدنی در این عرصه کمابیش مفید خواهد بود. دست کم یه کوچولو به منظور آبروداری.

البته برای نزدیک شدن  به وضعیت ایده ال باید جریانی سیاسی نو در چارچوب قوانین و خط قرمزهای کشور شکل بگیرد. از روز بعد از انتخابات باید به فکر جریانی نو باشیم. از این جریان اصلاح طلب فعلی خیلی انتظار نباید داشته باشیم. توانمندی و دید لازم برای این که برای مسایلی مثل حقوق زبان مادری یا حقوق زنان یا حقوق اقلیت ها کار زیادی بکنند. اصلا این افراد متعلق به جناح اصلاح طلبی توی این باغ ها نیستند! خودمان را زیاد با آنها خسته نکنیم که دغدغه شان از بیخ چیز دیگری است.

 جریانی نو لازم هست.
از ویژگی های جریان نو همراهی و میدان دادن به فعالان عرصه های حقوق زبان مادری، حقوق زنان, حقوق اقلیت ها، حقوق معلولان و حفظ محیط زیست و حقوق حیوانات باید باشد. فعالان این عرصه ها هم باید بیاموزند که با همدیگر تعامل کنند. حس نکنند جای هم را تنگ کرده اند. مثلا فعال حقوق زبان مادری نباید به فعال حقوق زنان یا محیط زیست بتازد که چرا نمی آیی در عرصه ای که از نظر من مهم تر هست فعالیت کنی (و برعکس). انرژی را نباید این طوری با این نوع اصطکاک ها بین فعالین مدنی در عرصه های مختلف هدر داد. همسویی این جریان های مدنی توان و قدرت هرکدام را بالا خواهد بود. اگر ائتلافی بین آنها تشکیل شود نیرویی فراهم می شود برای تغییرات اساسی مثبت در چارچوب همین خط قرمزها و قوانین موجود. ریسک و هزینه آن قدر زیادی هم نخواهد داشت
 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چهل تکه فرهنگ تهران

+0 به یه ن

حتما از جریان برنامه فتیله و حاشیه هایی که به دنبال داشت باخبر شده اید. توهینی آشکار بود که طبیعتا خشمی همگانی به دنبال داشت.  بعدش هم عوامل آن توبیخ شدند. من آن خشم و انزجار را طبیعی می دانم ابراز انزجار از آن را هم حق مسلم  می دانم. اما کش دادن موضوع را بیش از این به مصلحت نمی دانم.


به جای کش دادن آن موضوع  فکر می کنم بهتر است فکری اساسی تر بکنیم. راستش را بخواهید به نظر من ترک های ساک تهران-که خود نیز یکی از آنان هستم- به لحاظ توجه به فرهنگ اجدادی خود خیلی ضعیف عمل می کنند. این قبیل مسایل هم زاییده همین کم کاری هستند. در آذربایجان کار فرهنگی در این زمینه خوب انجام می شود.  در خراسان هم ترک ها به لحاظ فرهنگی فعال هستند. حتی در استان فارس ترک های قشقایی با این که در اقلیت هستند به لحاظ فرهنگی تولیدات قابل توجه و چشمگیر دارند. اما ترک های استان تهران با این جمعیت عظیم و با این همه امکانات به لحاظ فرهنگی چه کالای قابل عرضه ای دارند؟ تنها جایی که حضورشان چشمگیر هست در هیئت های عزاداری امام حسین و دیگر مناسک مذهبی هست. در این زمینه در همین تهران توانسته اند فرهنگ قابل عرضه ای داشته باشند اما در زمینه های دیگر بسیار ضعیف عمل کرده اند.
ببینید! حتی در ساده ترین و ملموس ترین  مسئله و نیاز  فرهنگی، یعنی در فرهنگ غذایی، حضور ترک ها در تهران چشمگیر نیست. این در حالی است که ما در زمینه فرهنگ غذایی بسیار غنی هستیم. اغلب رستوران های معروف، درجه یک و ریشه دار تهران را ترک ها بنیان نهاده اند.  اسامی بسیاری از غذاها و یا اسباب و وسایل مربوط به غذا در زبان فارسی از زبان ترکی وام گرفته شده است: قورمه، دلمه، قره قوروت، ... قاشق، اجاق، بشقاب و...
با این حال ما در همین تهران-و حتی از  مغازه های جنابان سوپردریانی نمی توانیم "آشلیخ دویی سی" (برنج مخصوص آش که در میانه می روید) پیدا کنیم. حتما باید به تبریز که می رویم با خودمان بخریم  و بیاوریم! پیدا کردن سبزی قورمه آماده به سبک آذربایجانی   (بدون شنبلیله و با خردشدن قد حدود 0.4 سانتی متر) در تهران آسان نیست. برای یک خانم شاغل ترک در تهران سخت هست که آشپزخانه سنتی خود را دایر کند. باید یا خودش را خیلی زحمت دهد که همه چیز را خود تهیه کند یا باید بخشی از فرهنگ آشپزی خود را وا دهد. با این جمعیت عظیم ترک در همه محلات تهران هر محله به ازای دو پیتزافروشی می بایست یک رستوران و یک کیترینگ غذای آذربایجانی هم داشت. اما ندارد!
این ساده ترین نیاز فرهنگی بود. حکومت هم جلوی بازکردن رستوران آذربایجانی یا واردات برنج آش از میانه یا تهیه و فروش سبزی قورمه مدل آذربایجانی   را نگرفته! این خود ترک های ساکن تهران بوده اند که کم کاری کرده اند.

حالا برویم سراغ نیازهای دیگر. علی الاصول با این جمعیت بزرگ ترک در تهران -از شمال شهر تا جنوب شهر- مراکز شغل یابی ای باید می  بود که برای ترک های جویای کار سرویس می داد. مثلا کسی که می خواهد برای مادر و پدر پیر خود یا فرزند خردسالش پرستاری بگیرد که به زبان ترکی مسلط باشد می توانست به آنها مراجعه کند تا کسی را معرفی کنند. اما چنین دفتر خدماتی نیست. اگر بود هم به اشتغال زایی کمک می کرد و هم به حفظ زبان مادری.

این چیزهایی که می گویم درآمد زا هم هستند.

و اما در مورد تاریخ تهران. چند درصد از مردم تهران با برج طغرل آشنا هستند؟ برجی که در زمان سلجوقیان ساخته شده است. چند درصد از مردم تهران از نقش شاهان ترک صفوی در توسعه تهران باخبرند. شکر خدا اغلب می دانند که این آقا محمد خان قاجار بود که تهران را پایتخت کرد. بسیار خوب! چه طور در جشنواره تهران قدیم که از قضا در یکی از قصرهای قاجار برگزار شد هیچ اشاره ای به نقش قاجار در تکوین فرهنگ تهران نشد؟! تهران قدیم در جاهل های سیبیل کلفت و کلاه لبه دار پوش دهه چهل که خلاصه نمی شود! چرا هیچ نمایشی از تهران قاجاری در آن نبود. شاید بدبینان بگویند به خاظر ترک ستیزی یا فاشیسم. من این حرف را قبول ندارم. اتفاقا از آذربایجان چند غرفه بود. از تبریز و بناب آمده بودند و غرفه گرفته بودند. (همان طور که از شیراز و قم و... آمده بودند) اما ترک های ساکن تهران هیچ تلاشی برای این که نشان دهند دست کم بخشی  از چهل تکه فرهنگ ساز این ابر شهر هستند نکرده بودند.  من فکر می کنم کم کاری و کاهلی از خودمان هست.

پی نوشت: نظرهایی که در راستای کش دادن آن موضوع باشد-ولو این که با مفادش موافق باشم- منتشر نمی کنم. اما دوست دارم  پیشنهاد های شما برای زندگی بهتر و  در ضمن کم تنش تر در تهران بزرگ در کنار سایر اقوام را بخوانم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل