+0 به یه ن
پرستارها با قوت تمام دارند مطالبات صنفی شان را پی گیری می کنند. فراخوان اخیرشان را از کانال شورای هماهنگی اعتراضات پرستاران در زیر می آورم. دست راست پرستاران و معلمان روی سر سایر صنف های تحت فشار . به خصوص استادان دانشگاه باید از آنها همبستگی و ایستادگی دسته جمعی برای گرفتن حق بیاموزند. در هنگام استخدام استادان جوان آن قدر ظلم می شود اما از سنگ صدا بر می خیزد از استادان به عنوان یک صنف صدایی بر نمی خیزد. و اما فراخوان اخیر پرستاران: «فراخوان همکاران ما برای تجمع روز ۱۵ مهر در جهت اتحاد و یکپارچگی اعتراضات، بسیار ارزنده و قابل حمایت حداکثری میباشد.
زمان: ۱۵ مهر ساعت ۹ صبح
مکان: تهرانی ها جلوی ساختمان اصلی وزارت بهداشت/ شهرهای دیگر جلوی دانشگاه علوم پزشک
-------------
اصناف بسیاری هستند که در حق آنها اجحاف می شود. از جمله استادان دانشگاه. اما ما تنها از دو صنف بزرگ صدای اعتراض صنفی رسا و سراسری می شویم: پرستاران و معلمان. تفاوت این دو صنف با دیگر اصناف گسترده در سراسر کشور آن هست که در این دو صنف حضور خانم ها بیشتر هست. در میان معترضان حتی بیشتر. زنها خودخواهی ها و زیاده خواهی های خود را کنار می گذارند و در کنار هم مطالبات صنفی می نمایند. در دانشگاه ها حق التدریس ناچیز مربی ها را نمی دهند. استاد مربوطه (عموما مرد) اغلب به خود زحمت نمی دهد که حق التدریس آسیستان درسش را پی گیری کند و صدای اعتراضش را بازتاب دهد. اما اگر کسی به جای پارک همان آقای استاد چپ نگاه کند قشقرقی راه می اندازند که نگو و نپرس. دانشگاه را روی سر همه خراب میکند. زنان وقتی در نردبان بوروکراتیک بالا می روند کمتر سر جای پارک و دیگر مسایل قلمرویی با دیگران شاخ به شاخ می شوند. به جایش حامی جوان تر ها می شوند که حقوق خود را مطالبه می نمایند. این طور می شود که دو صنف معلم و پرستار با صدای رساتری مطالبات خود را مطرح می نمایند. اگر بر روی استادان دانشکاه فشار امنیتی جهت عدم حرکت های صنفی هست روی معلمان صدها مرتبه بیشتر هست. این روزها معلم ها به آستانه بازنشستگی می رسند بی آن که قراردادشان رسمی شده باشد. به طور حق التدریسی استثمار می شوند. با این حال، معلمان مطالبات صنفی خود را پیش می برند. به خاطر آن هست که معلم های جاافتاده تر کمتر خودخواهی و قلمروخواهی دارند. درست تر هست که بگویم بین آنها وجود دارند معلم های جاافتاده ای که خودخواهی شان کمتر از آن باشد که اجازه بدهد فعالیت صنفی کند. به جرئت می گویم من بین استادان پیشکسوت در رشته فیزیک یک نفر هم نمی شناسم که برایش دغدغه گرامیداشت خودش کمتر از مطالبات صنفی استاد جوان باشد. هیچ کدامشان وقتی برایشان گرامیداشت می گیرند و هدیه می آورند نمی گویند به جای این بریز بپاش ها حق التدریس استادان جوان را بدهید.اواخر دهه هشتاد حقوق استادان خیلی خوب بود. جایگاه و منزلتشان هم بد نبود.(برعکس الان). همان موقع گلو پاره می کردم که نیاز به فعالیت صنفی جدی است برای آینده ای که این امتیازات شاید نباشد. پیشکسوتان به گیسم می خندیدند و نگرانی مهم خود را با آب و تاب بیان می کردند: «نگهبان مجتمع ما جلوی همسایه پزشک بیش از من استاد دانشگاه خم می شود!»
----------
این روزها به برکت فعالیت صنفی شجاعانه و باشکوه پرستاران مرتب می شنویم و می خوانیم که حق الزحمه اضافه کاری پرستاران ناچیز هست و آن را هم بسیار دیر می پردازند.
تنها حقوق پرستاران نیست که ضایع می شود. حقوق استادیاران و مربی های دانشگاه هم به همین شکل ضایع می گردد. هم مبلغ حق التدریس به طرز توهین آمیزی پایین هست و هم این مبلغ ناچیز چندین ماه (و گاه بیش از یک سال) دیر پرداخته می شود.
خیرسرمان، «کانون صنفی استادان دانشگاه» هم داریم. تا همین اواخر که محمد رضا عارف رئیسش بود. اونهایی که جزئیات بیشتری در مورد تضییع حق استادان جوان می دانند یک کارزار راه بیاندازند و از مسئولان امر بخواهند که حق التدریس را بالا ببرند و معوقات را پرداخت نمایند.
احتمالا حق التدریس را بالا نمی برند ولی شاید (مثل مورد پرستاران) بخشی از معوقات را بپردازند. از نظر مالی، نتیجه چندان زیادی نیست.اما آغاز حرکتی می تواند باشد که استادان جوان در کنار هم قرار گیرند و همصدا حقوق صنفی خود را مطالبه نمایند. تمرینی برای این کار می تواند باشد. در آینده این همبستگی برکات خواهد داشت. شاید به برکت این حرکت، اندکی از میزان خودخواهی و خودپسندی بیمارگونه در بین استادان دانشگاه در آینده کم شود. شاید در جریان همین فعالیت صنفی دسته جمعی استادان جوان دانشگاه که استادان جاافتاده و پیشکسوت فردا و پس-فردا خواهند بود اندکی فراتر از نوک بینی خود ببینند و مثل پیشکسوتان فعلی، بی بو و بی خاصیت، در عرصه تحولات اجتماعی نباشند!
معمولا آغاز این جور فعالیت ها با نگاشتن یک طومار در سایت کارزار آغاز می شود. اگر متن طومار خوب باشد من هم امضا خواهم کرد.
در سال ۱۴۰۰ استادان حق التدریسی چنین طوماری خطاب به وزیر علوم وقت (زلفی گل) تهیه کرده بوده اند:
https://www.karzar.net/19560
متن طومار بی جهت طولانی و شبیه به «قصه حسین کرد شبستری» است. آیا واقعا لازم بود این همه گلایه «عمو-مردکی» در متن یک طومار مطالبه، گنجانده می شد؟! میزان خودخواهی و خودپسندی و از نوک-بینی-فراتر ندیدن چنان در بین استادان دانشگاه چنان مرسوم هست که تهیه کننده های طومار متوجه نشده اند که صورت خوشی ندارد که در چنین طوماری جمله زیر را بگنجانند:« حتی دانشجویان امکان استفاده از تسهیلات بانکی را دارند اما اساتید حقالتدریس این امتیاز را نیز ندارند.
«
در جای دیگر نوشته « نداشتن هیچگونه حق پژوهانهای از سوی دانشگاهها و یا به مقدار خیلی کم به نسبت اعضای هیئتعلمی جای بسی گلایه دارد
»
مطالبه پژوهانه خوب هست ولی نه به صورت گلایه از این که دیگری پژوهانه بیشتری می گیرد! یا باید مختصر می گفتند یا اگر مقایسه ای می کردند می بایست با هزینه های لازم مقایسه می کردند نه با میزان پژوهانه اعضای هیئت علمی! من این ایراد را از موضع اصولی (زشتی این قبیل مقایسه ها ی مشکوک به حسادت) می گیرم ولی از نظر عملی و کاربردی و رسیدن به نتیجه هم، چنین مقایسه ای اشکال دارد.
حتی این را هم نفهمیده اند که زلفی گل که خود هیئت علمی است از این مقایسه خوشش نخواهد آمد و با آن همدلی نخواهد کرد!
در بیانیه ها ی پرستاران یک دونه از این نوع حرف های اضافی «عمو مردکی» نیست! همه اش حرف حساب هست.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو