یکی از تفاوت های ما و ایتالیایی ها

+0 به یه ن

گفته می شه ما و ایتالیایی ها خیلی اشتراکات فرهنگی داریم. بیراه هم نیست. مشابهت های ما با ایتالیایی ها قطعا خیلی بیشتر از تشابهمان با ژاپنی ها یا فنلاندی هاست. اما تفاوت ها هم بین فرهنگ ایتالیایی و ایرانی  کم نیست. من ندیدم در جایی کسی به این تفاوت ها اشاره کنه. گویی چنان از کشف تشابه ها هیجان زده می شویم که تفاوت ها را نمی بینیم.

فکر کنم بد نباشد یک سری نوشته منتشر کنم که از تفاوت ها بگم.

در برخی از این تفاوت به نظر من ما ایرانی ها ازایتالیایی ها بهتر هستیم. درسته که مد شده و هی توی سرخودمان می زنیم ولی باور کنید نقاط قوت بسیاری هم داریم که بدیهی فرض می کنیم. وقتی با ایتالیایی هایی که گمان می کنیم عین خودمان هستند مقایسه می نمایم تازه می فهمیم که چنین حسنی داشتیم.

در خیلی از موارد هم از ایتالیایی ها- این آغازگران رنسانس- عقب تریم. حال که در آستانه یک رنسانس ایرانی هستیم بد نیست در این موارد بنویسیم و تحلیل کنیم.

یک سری نوشته دراین باره سرفرصت منتشر خواهم نمود. اما فعلا یا توجه به حوادثی که در سوریه رخ می دهد عجالتا به یک مورد بسنده می کنم.

ایتالیایی ها  بناها و مجسمه های اعصار قبلی خود را در فراز و نشیب های تحولات سیاسی و جنگ ها حفظ می کنند.  فراز و نشیب هم از زمان باستان تا کنون کم نداشته اند. آنها هم مثل ما بارها توسط اقوام مهاجم غارت شده اند. بارها اختلافات فرقه ای و مذهبی در کشورشان رخ داده. چندین بار اشغال شده اند. در عصر مدرن انواع و اقسام ایدئولوژی های تند و تیز در آن جولان داده اند و باهم  تا آستانه جنگ داخلی پیش رفته اند. 

ایتالیایی های امروزین اغلب از موسولینی و فاشیسم بیزارند. در زمان موسولینی، بناهای باشکوه زیادی ساخته شده که برخی آشکارا نمادهای فاشیسم دارد. اما ایتالیایی ها در عین  بیزاری از آن ایدئولوژی بناها را به عنوان یادگار بخشی از تاریخ شان نگاه داشته اند.

این ویژگی ایتالیایی ها نه تنها ما خاورمیانه ای ها را متعجب می کند بلکه حتی مردم کشورهای سایر کشورهای اروپایی نظیر آلمان را شکفت زده می کند. 

این ویژگی به نظر من قوی ترین نقاط قوت فرهنگ ایتالیایی است.

یادم هست در بحثی یک هندی با افتخار در مورد بناهایی که مودی می سازد داد سخن می داد. دوست ایتالیایی گفت« ببین! موسولینی هم خیلی بنا ساخته. با انگشت هم اشاره کرد به ساختمان های عظیمی که در همان میدان از آن دوران به یادگار مانده است. با این همه او بدترین دولتمرد ایتالیایی تا کنون بوده است.»

برایم جای تاسف دارد که می بینم در فضای مجازی ایرانیان از دیدن آتش زدن مقبره حافظ اسد هلهله می کنند. آزادی زندانیان سیاسی از سیاهچاله های اسد جای شادی و هلهله دارد اما دیدن آتش سوزی در مقبره خیر!

صد تا مقبره حاکم ظالم فدای یک تار موی کودکانی که توسط حاکمان ظالم برای ماندن بر تخت قدرت کشته می شوند. اما با تخریب آن مقبره ها ظلم و دیکتاتوری پایان نمی یابد. می توان مقبره ها را نگاه داشت و تغییر کاربری داد . ایتالیایی های امروز با تخریب آثار دوران موسولینی به آزادی نرسیده اند. با  مهار تفکر فاشیسم و اموختن از گذشته، این آزادی را به دست آورده اند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

طاق های ایرانی و رومی و عدم دقت در مرمت

+0 به یه ن

در این ویدئو -دقیقه ۴ تا ۹- فرق طاق های یونانی و رومی نشان داده شده است.

طاق رومی بسی مستحکم تر از طاق یونانی است. برای همین هست که طاق های یونانی هزارسال است که فروریخته اند اما طاق های رومی باقی مانده اند. دقت کنید که طاق رومی گرد هست. طاق های ما نوک تیز هستند. بالای آنها شبیه هشت هستند. این نوع طاق حتی مقاوم تر از سبک رومی است.

در خیلی از «نما رومی» های تهران دیده ام که به اشتباه طاق تزئینی  را به جای گرد طراحی کردن، تیز طراحی کرده اند. این دیگه نما رومی نمی شه. آش شلم شوربا می شه. 

از ان بدتر این که گاه  که بناهای تاریخی ما را که تعمیر می کنند طاق رومی می زنند!!

مثلا روی تلخه رود (آجی چای) و در مسیر فرودگاه تبریز پلی تاریخی است که قدمت آن به قبل از صفویه می رسد. دو چشمه از پل خراب شده بود و به اصطلاح ان را مرمت کردند. اما چه مرمت کردنی!؟ برداشته اند طاق گرد رومی زده اند. حتی  شعور ان را نداشته اند که چشمه های سالم آن پل را بنگرند و شبیه همان بازسازی کنند. 

به علت عدم تخصیص بودجه، بیشتر اثار تاریخی آذربایجانٍ ایران مرمت و نگهداری  نمی شوند و در معرض تخریبند. در این مورد هم خرج کردند این طوری گند زدند. 

اگر آگاهی عمومی  بالا برود، کمتر شاهد چنین تخریب   هایی خواهیم بود.

------

به دنبال نوشته ام در مورد عدم رسیدگی به آثار تاریخی آذربایجان و مرمت غیر اصولی پل منجم بر آجی چای، یکی از دوستان در فیس بوک نوشت: « امحا آثار باستانی سرزمین ترکان در ایران و کوچک نمایی یا کتمان واقعیتها دلایل فاشیستی هم دارد .

»

جواب من چنین است: « 

 اون هم هست ولی بی تفاوتی عمومی مردم و مسئولان محلی نقش خیلی مهم تری دارد. این که دانشگاه تبریز دانشکده معماری نداشته است در این ناآگاهی عمومی مردم آذربایجان تاثیر بیشتری داشته تا سیاست های دولت مرکزی. از وقتی که دانشگاه آزاد در تبریز رشته معماری آغاز کرده یک مقدار آگاهی عمومی مردم آذربایجان در مورد مسایل معماری بیشتر شده. معماری و رشته های هنری رشته هایی هستند که با محافظه کاری فرهنگی نمی خوانند. استادان و دانشجویان این رشته ها معمولا ابتکارعمل هایی در پوشش و روابط می زنند که با سنت های محافظه کارانه سازگار نیستند. برای همین همه شهرها اجازه نمی دهند که دانشکده های هنر و یا معماری داشته باشند. بعد از دانشگاه تهران و ( و به اعتباری دانشگاه خواجه نصیر)، دانشگاه تبریز و دانشگاه فردوسی مشهد قدیمی ترین دانشگاه های  مدرن کشور هستند که تقریبا همزمان تاسیس شده اند. اما هیچکدام دانشکده معماری ندارند. فرهنگ محافظه کاری این دو شهر اجازه نداده که  دانشکده معماری داشته باشند. آثار هنری و معماری هردوی این شهرها تاوان نداشتن دانشکده معماری را داده اند و می دهند. باز در خراسان، دانشگاه نیشابور دانشکده معماری برجسته ای دارد. اما تاجایی که من اطلاع دارم مراغه هم از دانشکده معماری محروم هست. باز خدا برکت بدهد به دانشگاه آزاد ودانشگاه غیرانتفاعی!


------------


حیفه اگر نگم چرا طاق    قوسی مقاومتره. سنگ در درون خودش ترک های ریزی داره که  اگر کشیده بشه می تونه از محل آن بشکنه.   اما  اگر  فشار به آن وارد بشه ترک ها به هم فشرده تر هم می شوند. درنتیجه سنگ نسبت به کشیده شدن  مقاومت کمی داره ولی نسبت به فشرده شدن خیلی مقاومه. وقتی طاق قوسی داریم  به همه سنگ ها فشار می آید. در شکل طاق ایرانی فشار بیشتر هم هست و درنتیجه مقاوم تره. اما در شکل یونانی  وسط سنگ ها از دو طرف کشیده می شه و درنتیجه  زودتر فرو می ریزه.


------------

دو نکته در مورد دوسه پست اخیرم اضافه کنم:


اول این که شکل انحنای بهینه طاق از نظر مقاومت، به اندازه دهنه و.... بستگی دارد. 

دوم: بذارید تبیین کنم که چه طور وجود دانشکده معماری در یک شهر می تواند به بالا رفتن دانش عمومی مردم شهر در مسایل معماری و نیز بالاتر رفتن سطح سلیقه آنها کمک کند.

دانشجویان معماری پروژه هایی  انجام می دهند  که برای اجرای آنها، باید در سطح شهر راه بیافتند و از آثار معماری درخور توجه طرح بزنند یا عکس بگیرند. تیپ این دانشجوها طوری است که توجه جلب می کند. از سوی دیگر هرچند دانشجویان معماری در محیطی قرار می گیرند که می آموزند از نظر تیپ و استیل باید خاص باشند اما از سوی دیگر از زمان مهندس سیحون و....آموزش داده می شوند که مردمی و خاکی باشند. بامزه اینجاست که همین خاکی بودنشان هم استیل و سبک خاص و توجه برانگیز دارد! شاید بتوان تنها بخش از قشر روشنفکری ایران هستند که مردمدار هستند و با رفتارشان مردم کوچه بازار را پس نمی زنند.

وقتی اینان با این ویژگی ها راه می افتند و در کوچه پس کوچه سنتی شهر از فلان بنای قدیمی طرح می زنند برخی از اهالی محله (اغلب مسن ها) می آیند سرک می کشند. پیرمردها و پیرزن های سنتی این محلات قدیمی بر دو دسته اند. یک دسته شان بدعنق و بداخلاق هستند و از هر غریبه ای بدشان می آیند و به طریق اولی، سایه  دانشجویان معماری را با این تیپ خاص شان  با تیر می زنند. دسته دوم خوش مشرب می شوند و زود رفیق می شوند. دسته دوم اغلب هم کنجکاو هستند و هم قصه گوی خوبی هستند.می آیند تا سر از کار این دانشجویان معماری  در بیاورند. آنها را به چای دعوت می کنندو گرم می گیرند. بعد ماه ها و سالها با آب و تاب به همه  تعریف می کنند که بناهای محله آنها آن قدر خاص و باارزش هستند که دانشجویان معماری می آیند و درباره شان تحقیق می کنند و...... چند نکته هم از آن دانشجویان معماری در مورد بناها یاد می گیرند و به بقیه بازگو می کنند. جوان تر های محله هم با این قصه ها شاید به موضوع کنجکاو شوند و بروند مطالعه ای کنند.

این طوری می شود که اهالی شهر کم کم در مورد داشته های معماری خود آگاه تر می شوند و در مورد تخریب آنها یا مرمت غیر اصولی آنها حساسیت نشان می دهند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]