خاطراتی در مورد دورریز مواد غذایی- از زنجان و ازمیر تا پاریس و کالیفرنیا

+0 به یه ن

حدود ده سال پیش، من و شاهین به دعوت دانشگاه تحصیلات تکمیلی به زنجان رفتیم. برای شام هم به اتفاق برخی از استادان آن دانشگاه و عده ای از دانشجویان تحصیلات تکمیلی که اغلب دختران جوان ساکن خوابگاه بودند برای شام به رستورانی رفتیم. یادم نیست مهمان دانشگاه بودیم یا دونگی حساب کردیم. درهر صورت غذا خوب و شاهانه بود. حجم آن هم زیاد بود. بعد از سیر شدن ما مقدار زیادی غذا ماند. من ظرف خواستم که بقیه غذا را بردارم. (در تهران خودم ظرف می برم تا یک بار مصرف هم نخواهم اما اونجا شهر غریب بود و من ظرف نداشتم.) به دانشجوها اصرار کردم که بقیه غذا را بردارند ببرند خوابگاه. دیدم همه تنبلی می کنند و به هم نگاه می کنند . شاید هم فکر می کردند این کار قدیمی و از مد-افتاده مادربزرگ هاست که آنها به عنوان خانم-دکترهای-بعد-از-این نباید انجام دهند. کفگیر به دست گرفتم و ظرف ها را پر کردم و دادم ببرند. با چشمان از تعجب گرد شده می نگریستند!
غذایی که من آن امشب جمع کردم به قیمت امروز قطعا بیش ازیک میلیون تومان ارزش داشت. چه طور وقتی گفته می شود یک میلیون تومان در سال حق عضویت انجمن فیزیک را باید پرداخت عده ای مشکلات مالی را پیش می کشند اما در دورریز غذا به یاد مشکلات مالی نمی افتند؟!
مستقل از مشکلات مالی، دورریز غذا به لحاظ محیط زیستی فاجعه هست. به خصوص اگر غذا گوشتی باشد.
--------------
ما در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ در آمریکا (استنفورد) بودیم. در اون زمان آمریکایی ها خیلی مواد غذایی دورمی ریختند. البته طرفداران محیط زیست شدیدا از این عادت آمریکایی انتقاد می کردند. شنیدم در حول و حوش سال ۲۰۱۱ در امریکا نهضت «زباله صفر» راه افتاد. بعدش هم فراموش شد. البته این نوع جنبش ها هرچند باز بایستند ولی باز هم اثر خود را می ذارند. الان وضعیت در آمریکا از این جهت چه طور هست؟
در اروپا هیچ وقت ریخت و پاش مواد غذایی نبوده. همیشه به اندازه مصرف می کردند و می کنند. شاید به این دلیل که اروپایی ها هم تاریخ طولانی دارند و هم سنت مکتوب قوی. دوران قحطی هایشان را به راحتی فراموش نمی کنند. در همان پاریس طلایی وارد موزه می شوی و نقاشی های زیبا از دورانی که محاصره و قحطی پاریسی ها را وادار به خوردن موش ها کرده بود می بینی.
در کشور ما هرچه خانواده ها در قدیم فقیر تر بودند بیشتر تصور و توهم آن را دارند که اجدادشان در پر قو بزرگ شده اند! در خانواده های خان هاو تاجران که خانه های اجدادی شان در شهرهای ایرانیان امروز تبدیل به موزه شده اند بسیار از خاطرات تلخ قحطی های گذشته گفته می شود. اما پای صحبت خانواده هایی بنشینید که قبل از ده چهل رعیت یا حاشیه نشین شهری یا خدمتکار خانه ثروتمندان بوده اند گمان می کنی همه تاریخ ایران، دوران بریز بپاش دهه پنجاه وجشن های دوهزار پانصد ساله پادشاهی بوده است! چرا؟ برای این که خاطرات پیش از دهه چهل این دسته از ایرانیان آن چنان توام با تیره روزی بوده است که ترجیح داده اند فراموش کنند. ولی خانزاده ها و تاجرزاده ها خاطرات فقر و فاقه سالیان پیشین را به عنوان مشاهده گر شوکه شده به یاد دارند. خودشان شخصا آن قدر زجر نکشیده اند که در ذهن شان خاطرات را بلوکه کنند. ولی در اروپا رعیت زاده و فئودال زاده هر دو با مراجعه به موزه ها همه آن سالهای قحطی و وفور نعمت را به عنوان میراث مشترک به یاد دارند.
در تبریز-با کمال افتخار- ما اهل دورریز نیستیم. اتفاقا- تا ابن اواخر- در حاشیه فقیرنشین تبریز دورریز مواد غذایی بیشتر بود تا محلات اعیان نشین آن. قپی امدن حاشیه نشین های تبریز عبارت بود از«آپاردیم آتدیم چایا» که دود از کله هم تبریزی های قدیمی و نیز طرفداران محیط زیست این شهر بلند می کند. عرض کردم «تا همین اواخر». از دو سه سال پیش گرانی چنان بیداد می کند که دیگه بساط این «قپی» ها از حاشیه ها برکنده شده. جای خیلی تاسف هست که گسترش فقر کشنده باعث برچیده شدن آن شده نه گسترش آگاهی محیط زیستی. این نیز بگذرد. به هر حال یک سری تغییرات بنیادی در اداره کشور -لاجرم -اتفاق خواهد افتاد و دوباره اقتصاد ما رونق خواهد گرفت. امیدوارم این به معنای رواج دوباره مصرفگرایی نباشد. امیدوارم وقتی وضعمان بهتر شد و دستمان به دهانمان رسید شروع به ریخت و پاش نکنیم. هم به خاطر محیط زیست وهم به خاطر آینده نگری. دوره رونق اقتصادی هم باز سر خواهد آمد و بهتر است در دوران وفور آدم پس انداز کند. ما هم مثل اروپایی ها خاطرات را ضبط کنیم و خاطره مشترک ملی نماییم.
درمورد دیدگاه محیط زیستی ایرانیان مطلبی در نوروز ۱۴۰۰ ضبط کرده بودم که لینک آن را دوباره می گذارم. ارزش گوش دادن دارد. نشنیده ام کسی از این دیدگاه به مسئله بنگرد:
این مقدمه ای بود که می خواستم برای دورریز مواد غذایی در ترکیه بنویسم. اما طولانی شد. آن را در پست بعدی می آورم. خاطره بامزه ای از ترکیه و زنده یاد دورموش عزیز هست.

---------------
یاد همکار عزیزمان دورموش دمیر نازنین -که اواخر سال پیش از دنیا رفت -گرامی باد! در سال ۲۰۱۳ به دعوت وی من و شاهین به ترکیه رفتیم. سعی می کردند شعبه ای از آی-سی-تی-پی را در منطقه ییلاقی زیبا در نزدیکی ازمیر بنا نهند. چند هفته ای در انجا مهمان گروه دورموش بودیم. اون دور و بر چند رستوران بیشتر نبود. مدیر یکی از رستوران ها خانم میانسال قابلی بود که با درایت رستوران خود را اداره می کرد.
برای ناهار به همراه دانشجویان و پست داک های گروه و البته میزبانمان دورموش به آن رستوران رفته بودیم.
دورموش به یاد یکی از سالادهایی که مادرش تهیه می کرد افتاد و از مدیر رستوران خواست که نظیر آن را تهیه کند. سالاد هزار جور صیفی جات و سبزی داشت. یکی یکی از آنها نام برد. خانم هم رفت و بعد از مدتی با سالاد بازگشت. بیشتر سبزی ها را هم در همان باغچه به عمل می آورد. حجم سالاد زیاد بود. یک مقدارش را خوردیم و بعدش بلند شدیم که بیاییم. به مدیر رستوران برخورد. به ما یا دورموش هم که چیزی نمی خواست بگه. اومد دانشجوها و پست داک ها را با لحنی مادرانه سرزنش کرد که «یا آدم چیزی را سفارش نمی ده یا اگر بده باید بخوره. کلی زحمت سالاد را کشیده ام!» هیچ چی دیگه! نشستیم و با کلی خنده سالاد را تا آخر خوردیم و تمام کردیم اون وقت بلند شدیم. 😋😃

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نذاریم موش بیاد ثمره قهرمانی هایمان را بخوره!

+0 به یه ن


 

حتما می دانید که در جوامع استبداد زده وقتی هم برهه ای آزاد به وجود می آید مردم بدو بدو یک دیکتاتور نو را می آورند می ذارند روی سرشان! چرا؟ چون می ترسند « در نبود دیکتاتور مقتدر، سگ صاحابش را نشناسه.»

در نظر اول مشکل این هست که می ترسند در نبود دیکتاتور امنیت از بین بره و غداره بند ها امنیت را از کسبه و مردم کوچه بازار و نیز راه های بین شهری بگیرند. نگرانی جدی ای است. اما راستش بعد از مدتی یک غداره بند که بقیه قوی تر هست در سطح محله یا منطقه همان نظم را ایجاد می کند که دیکتاتور در سطح ملی. یعنی باج غداره بند بزرگ را اگر بدهی تو رااز غداره بند های کوچک محافظت می کند. در واقع دیکتاتور هم چیزی بیش از این نیست فقط ابعادش بزرگتر هست. آن قدر بزرگ که در مجامع بین المللی هم شناخته می شود! فرق زیادی ندارد.

دوم این هست که نیروگاه ها و زیر ساخت ها اساسی را کسی باید اداره کند. این هم مهم هست اما باز هم نه آن قدرها که آدم ها از آن می ترسند. بشر صدها هزار سال بی برق زندگی کرده. بعد از مدتی هم باز به بی برقی خو می گیرد.  البته این قدر هم که گفتم راحت نیست. اما بحثم سر چیز دیگری است. فعلا به این موضوع گیر ندهید تا برسیم سر مطلب اصلی ام.

مشکل اصلی اصلی اصلی اصلی می دانید چیست؟ زباله و موش در شهرهای بزرگ! اگر کسی نباشد که زباله ها را از سطح شهرها جمع کند موش و بیماری ها امان مردم را می برد. به نظر موضوع حقیری می آید اما در واقع همین موضوع هست که مردم را وا می دارد که دوباره دست و پای دیکتاتوری را که این موضوع را سر وسامان دهد ببوسند.

 

حالا چی کار کنیم!؟ فعلا جنبش هایی نظیر کاهش تولید زباله یا تفکیک زباله و..... را جدی بگیریم تا ببینیم چی می شه. چی می شه؟ هیچ چی!  به زودی، صبر مردم  از گرانی و مسایلی مثل جریان ان مادر قمی سرمی ره و با هم می ریزند و آن گشایش را ایجاد می کنند. با هزینه خیلی سنگین گشایش ایجاد خواهد شد. حیف هست بعدش به خاطر موش و زباله از بین برود. یاد بگیریم زباله هایمان را خودمان مدیریت کنیم که آزادی ای که با هزینه بسیار به دست خواهیم آورد به آسانی از دست ندهیم! نذاریم موش بیاد بخوردش!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مصاحبه عضو سابق شورای شهر تبریز در مورد سگ های ولگرد

+0 به یه ن

اون عضو سابق شورای شهر تبریز که من به ایشان اشاره کردم فردی بود به نام آقای نیکوخصلت. گفته بودم که فرد مورد حمایت گروه های محیط زیستی بود.من فکر می کردم فارس هست (چون مصاحبه اش -درجمعی که همواره تاکید به استفاده از زبان مادری می شد- به فارسی بود). البته شاید در مورد قومیت او اشتباه می کنم. به هر حال قومیت که مهم نیست. لب حرفم هم این بود که قومیت مهم نیست. اما محتوای مصاحبه نکات مهمی داشت که بد نیست عرض کنم. چون که این روزها معضلی شهری شده.
اول این که غذا دادن به سگ های خیابانی صلاح نیست.
راه کنترل جمعیت شان هم که در هلند جواب داده عقیم سازی سگ های نر در سن پایین ۴ ماهگی است. در سن بالاتر اگر سگ عقیم شود افسرده می شود اما گویا در سن کمتر از ۴ ماهگی چنین اثرات بلند مدتی بر روح و روان سگ ندارد.
البته من با عقیم سازی از بیخ و بن مشکل دارم اما اگر قرار باشد بین هزاران معضلی که تعداد خارج از کنترل سگ های خیابانی به وجود می آورند و عقیم سازی در سن کم خطر و کم آسیب را برگزینیم دومی را باید انتخاب کنیم. چاره ای نیست.
مصاحبه را در کانال انجمن سبزاندیشان تبریز در تلگرام می توانید بشنوید. مصاحبه مفصل است و به همه جوانب مسایل سگ های خیابانی -چه از منظر آسایش شهروندان، چه از منظر حقوق سگ ها و چه از منظر تاثیرات بر سایر حیوانات شهری یا حاشیه شهری- پرداخته می شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هما

+0 به یه ن

هفته پیش من در مورد هما می خواندم تاوقتی با بچه ها به تخت جمشید می رویم برایشان تعریف کنم. سالها بود که در مورد هما نخوانده بودیم و نشنیده بودیم. حتی گاه آن را با سیمرغ که پرنده ای افسانه ای است عوضی می گرفتیم. امروز صبح پا شدم دیدم همه دارند از هما حرف می زنند. ماشالله ملت در-همه-چیز-متخصص یک شبه کارشناس هما شده اند.🙂
دیده شدن هما در ارتفاعات البرز مبارک باشد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

یک ای-میل نامتعارف به همکاران

+0 به یه ن

این متن را خطاب به همکاران نوشته ام. البته هنوز نفرستادم. گفتم اول اینجا منتشر کنم و بازخورد بگیرم و بعد بفرستم به همکاران. نامه رسمی اداری مرسوم نیست. اما شاید محتوای آن برای شما جالب باشد:
همکاران عزیز
سلام
ابتدا از واحد «سلامت، ایمنی و محیط زیست» به خاطر هماهنگی با موسسه خیریه نیکان جهت جمع آوری باطری های مستعمل سپاسگزاری می کنم. همان گونه
که می دانید باطری مستعمل حاوی فلزات سنگین هست که اگر غیر اصولی دور انداخته شود وارد خاک یا آب می شود و باعث آلودگی آنها می گردد و در نهایت سلامت انسان ها را تهدید می کند.
از این رو تعداد نسبتا زیادی از خانواده های فهیم ایرانی در سراسر کشور اقدام به جمع آوری باطری های مستعمل خود می کنند اما نمی دانند باید با باطری های مستعمل جمع آوری شده چه کنند!
در اغلب شهرهای ایران و نیز در بیشتر محلات تهران متاسفانه مراکز جمع آوری باطری وجود ندارد.
چند سال پیش من باطری های مستعمل همکلاسی های دبستانم را -از تبریز و محلات مختلف تهران در دورهمی های دوستانه -جمع آوری می کردم و در تهران تحویل می دادم. حتی با من شوخی می کردند که در پلیس راه به تو مشکوک خواهند شد که با این همه باطری مستعمل می خواهی چه کنی؟😃
حال که در محل کار مان چنین استند هایی نصب شده است کار تحویل باطری مستعمل جمع آوری شده بسیار ساده تر می شود. می توانید باطری های مستعمل خانه خود و دوستان و فامیل و آشنایان را هم در این استندها بگذارید. مصرف باطری در خانواده هایی که کودک خردسال دارند بالاست چون که هر کدام از کودکان امروز تعداد زیادی اسباب بازی دارند که با باطری کار می کنند.
مردم ما با بازیافت باطری خوب همکاری می کنند. من پیش داوری می کردم که اگر با دوستان و آشنایان چنین چیزی را مطرح سازم چندان علاقه مندی نشان نخواهند داد ولی با کمال تعجب دیدم که اتفاقا خیلی خوب استقبال و همراهی کردند! شما هم می توانید در بین آشنایان امکان چنین جمع آوری را مطرح سازید. حال که این موسسه خیریه، درآمد حاصل را صرف تهیه پروتز برای بیماران نیازمند می کند انگیزه برای همکاری بسیار بیشتر می شود.
چند سال پیش فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که نشان می داد باطری ای که کودکی بلعیده چه بلایی بر سر او آورده. از آن زمان حساسیت عمومی به مضرات باطری بر سلامت و محیط زیست بیشتر شده است و همراهی عمومی با این نوع طرح بیشتر گشته است.
تابستان پارسال نکاتی در مورد «سلامت ایمنی ومحیط زیست» برای اعضای پژوهشکده تهیه نموده بودم که آن را در پیوست دوباره می فرستم. نکاتی هستند که اعضای پژوهشگاه ه مستمرا با آن سر و کار دارند. یک مقدار سعی کرده ام مکانیزم فیزیکی یا شیمیایی پشت هر نکته را هم بشکافم.
با احترام
یاسمن فرزان
دوستدار محیط زیست
و اما متنی که نوشته بودم:
نکاتی در مورد سلامت، ایمنی و محیط زیست
تاریخ نگارش: مرداد ۱۴۰۱
1) در این نوشته تنها بر موضوعاتی که اعضای پژوهشکده در دفتر کار، محیط خانه یا هنگام تفریح در خارج شهر با آن مواجه می شوند تمرکز می کنیم. نکات ایمنی و سلامت در محیط آزمایشگاه خود مبحثی بسیار وسیع هست. برای اطلاعات بیشتر در این باره به لینک های زیر مراجعه نمایید:
2) در صورتی که از بیماری ویژه نظیر صرع و .... رنج می برید دفتر پژوهشکده را در جریان بگذارید تا تمهیدی برای آموزش کسانی که در هنگام حضور شما در پژوهشکده حاضر هستند اندیشیده شود تا بدانند در شرایط ویژه (نظیر حمله صرع) چه باید بکنند.
3) بهترین روش برای قرار دادن مواد غذایی در فریزر استفاده از ظروف پیرکس دردار هست. برعکس تصور برخی ، ظروف پیرکس در برابر سرما مقاوم هستند. حتی شیشه مربا هم در فریزر نمی شکند اما پیرکس حتی مقاوم تر هست. لازم به ذکر هست که هم ترکیب شیمیایی ظروف پیرکس با شیشه معمولی متفاوت هست و هم نحوه ساخت آن. برعکس ظروف پیرکس، ظروف شیشه ای ضخیم (نظیر شکلات خوری های لوکس و گرانقیمت) نسبت به سرما و گرما نامقاوم هستند. از گذاشتن در فریزر یا سرو غذای گرم در آنها اجتناب کنید. ترک برداشتن آن در سرما و گرما قابل فهم هست. چون رسانش گرمایی شیشه کم هست وقتی یک رویه شیشه ضخیم به سرعت داغ و یا سرد ( در نتیجه منبسط یا منقبض) می شود ، رویه دیگر هنوز گرم یا سرد (و در نتیجه منبسط یا منقبض ) نمی شود. به این ترتیب ظرف ترک بر می دارد.
4) جهت جمع آوری باطری ها و قطعات الکترونیکی مستعمل در راه پله طبقه ششم پژوهشکده جعبه ای تعبیه شده است. این قطعات حاوی فلزات سنگین هستند. اگر همراه با زباله معمولی دور ریخته شوند می توانند باعث آلودگی خاک و آب های زیر زمینی گردند. این قطعات بعد از تجمیع به مراکز بازیافت مخصوص خود تحویل داده خواهند شد. همین طور برای جمع آوری داروهای تاریخ مصرف گذشته، جعبه ای در کنار آن جعبه اول تعبیه شده است. می توانید این اقلام بازیافتی را از خانه خود یا حتی خانه های آشنایان خود را نیز جمع آوری کنید و در این جعبه ها قرار دهید که یکجا به مراکز مربوطه تحویل داده شوند.
به روز رسانی در تابستان ۱۴۰۲: از تابستان ۱۴۰۲ به همت واحد «سلامت ایمنی و محیط زیست» پژوهشگاه، در پردیس فرمانیه و نیاوران استند هایی برای جمع آوری باطری قرار داده شده اند. این باطری ها بعد از چند ماه توسط یک موسسه خیریه جمع آوری می شوند. درآمد حاصل از بازیافت این باطری ها صرف کمک هزینه برای تهیه پروتز بیماران خواهد شد.
5) جهت جمع آوری پلاستیک بازیافتی هم در طبقه ۵ و در طبقه شش سطلی تعبیه شده است. پلاستیک های تمیز و غیر آلوده را در این سطل ها می توانید بریزید. منظور تمیز آن هست که چرب و... نباشد تا بوی نامطبوع نگیرد و حشرات موذی را به خود جلب ننماید. برای شستن پلاستیک کثیف و چرب جهت بازیافت توصیه می شود که از آب های خاکستری (مانند آب نیمه تمیزی که از آب کشیدن میوه ها و غیره سرازیر می شود) استفاده کنیم تا در مصرف آب صرفه جویی کرده باشیم.
6) آیا ریختن باقی مانده چای در گلدان ها نادرست هست؟ طبعا به نوع گل داخل گلدان و میزان چایی که ریخته می شود بستگی دارد. در مراکزی مثل پژوهشگاه علی العموم توصیه می شود که کسی چای باقی مانده خود را در گلدان ها نریزد چون که اگر هر کس که می گذرد این کار را بکند حتی گلی که به چای علاقه دارد بیش از اندازه چای دریافت خواهد کرد. با این حال من نمی خواهم در این مورد مقرراتی وضع کنیم چون که این موضوع به دو دستگی بین افرادی که موافق و مخالف هستند می انجامد. ما هم جواب قطعی برایش نداریم.
7) از ابتدای تشکیل پژوهشکده، جعبه ای برای جمع آوری کاغذ مستعمل تعبیه شده بود که خوشبختانه کماکان برقرار هست و پژوهشگران هم استقبال خوبی از آن می کنند. باید تاکید نمود که کاغذ چرب و آلوده به غذا قابل بازیافت نیست. کاغذ چرب در جعبه بازیافت کاغذ نریزید.
8) برای تولید کاغذ سفید مقدار زیادی سفید کننده لازم هست که آب های شیرین محدود کره زمین را می آلاید. برای چرک نویس (پیش نویس) می توان از کاغذ کاهی استفاده کرد. به این منظور کاغذ کاهی جهت استفاده پژوهشگران عزیز تهیه نموده ایم که می توانید از کارپرداز محترم پژوهشکده در طبقه ۶ تحویل بگیرید. برای استفاده در پرینتر و محافظت از دستگاه ها ناگزیریم که بهترین کاغذ را تهیه کنیم اما برای چرک نویس همین کاغذ های کاهی مناسب ترند و چشم را کمتر اذیت می کنند. هرگز جهت استخراج چرک نویس کشوهای پرینتر ها را باز نکنید. این کار به پرینتر آسیب می زند. اگر به اشتباه فایلی را برای پرینت به پرینتر فرستادید زودتر آن را کنسل کنید. کنسل نمودن را اگر بلد نیستید از دوستان خود یا از کارمندان عزیز در پژوهشکده بیاموزید.
9) پلاستیک ها انواع و اقسام دارند. به طور مثال پی-وی-سی که از آن لوله و نیز توپ پینگ پنگ ساخته می شود در ساختار خود کلر دارد اما سایر انواع پلاستیک کلر ندارد. علاوه بر ساختار مولکولی بسته به عمل آوری چگالی های متفاوت دارند. هر کدام از انواع پلاستیک ها کاربردها و نیز نحوه بازیافت متفاوت دارد. اگر دقت کرده باشید در زیر وسایل پلاستیکی مثلث کوچکی است که در آن عددی نوشته شده است. این عدد نمایانگر نوع و جنس پلاستیک هست. بیشتر پلاستیک ها (به خصوص پلاستیک نوع ۱ یا پلی اتیلن) جهت گرم کردن یا در فریزر قرار دادن غذا و نیز استفاده های مکرر مناسب نیست و برای سلامت ضرر دارد. پلاستیک نوع ۵ ((PP نسبتا برای این منظور مناسب هستند هر چند ظروف پیرکس ارجحیت دارند. خوشبختانه، در ایران بسته بندی های اکثر مواد غذایی مانند ظروف پنیر از این جنس هستند. بطری های پلاستیکی آب خود از نوع یک هستند بنابراین نباید در فریزر قرارداده شوند ویا بیش از چند بار استفاده شوند. درب بطری ها از نوع دو هستند و برای همین برخی مراکز آنها را جداگانه جمع آوری می کنند. اما در پژوهشکده همه انواع پلاستیک را با هم جمع می کنیم. از سوزاندن پلاستیک ها بپرهیزید چرا که به آلودگی هوا منجر می شود. به خصوص از سوزاندن پلاستیک نوع ۳ که حاوی کلر هست اجتناب کنید چرا که گاز سمی دیوکسین تولید می نماید. در شکل زیر با انواع پلاستیک می توانید آشنا شوید:
۶) بعد از پیک نیک آتش را به طور کامل خاموش کنید. بسیاری از افراد به گمان خود آتش را خاموش می کنند غافل از این که آتش زیر خاکستر هنوز زنده هست. چند ساعتی پس از ترک محل آتش زیر خاکستر دوباره زبانه می کشد. چندین بار بر آتش بعد از خاموشی آب بریزید. به علاوه اطراف آن را از برگ های خشک و چوب های ریز که قابلیت اشتعال سریع دارند تهی کنید تا بعد از رفتن شما آتش سوزی ایجاد نشود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اطلاعیه درون پژوهشگاهی (ای کاش در سایر موسسات هم اجرا شود.)

+0 به یه ن


با سلام و احترام

 

به اطلاع میرساند پژوهشگاه با همکاری با کمپین جمع آوری باتری خیریه نیکان ماموت دو عدد استند بازیافت باتری در پردیس های نیاوران و فرمانیه قرار داده است. لذا خواهشمند است جهت همراهی با این فعالیت و کمک به کاهش آلودگی محیط زیست تمامی باتری های مستعمل و استفاده شده از جمله باتری موبایل، باتری لپتاپ، باتری تلفن‌های خانگی، انواع باتری‌های قلمی و کتابی را درون این استند ها قرار دهید

لازم به ذکر است هزینه  بازیافت باتری‌ها برای اهدای پروتز به مددجویان تحت پوشش خیریه نیکان ماموت صرف می گردد

پیشنهاد میشود واحدهای مستقر در پردیس های لارک و اختیاریه نیز باتری های خود را جمع آوری و به صورت دوره ای توسط کارپردازان به این دو محل انتقال دهند.

 

سپاس

واحد ایمنی ، بهداشت و محیط زیست معاونت فناوری

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پز عالی با جیب خالی جور در نمی آد اما جیب خالی با حفظ محیط زیست جور در می آد

+0 به یه ن

سال دیگه سه تا همایش حضوری داریم. چالش کم کردن هزینه ها خیلی پررنگ تر از سال های قبل هست. کفگیر به ته دیگ خورده! با این حال من می خواهم یک چالش جدید هم معرفی کنم. چالش پرهیز از استفاده از ظروف یک بار مصرف! چه اشکالی دارد اگر به شرکت کنندگان بگوییم که بشقاب و کارد و چنگال خود را با خود از خانه بیاورند بعد هم ببرند در خانه بشویند؟ خوشبختانه فیزیکی های اهل علم و پژوهش از این لوس بازی ها ندارند که درمقابل این درخواست بگویند در «شأن ما» نیست و از این مزخرفات! عمومشان استقبال می کنند چون می دانند هم برای کم کردن هزینه هاست و هم برای حفظ محیط زیست. من ترجیح می دهم چنین چیزی بگوییم و هزینه ها را کم کنیم اما باز بتوانیم چراغ برنامه های حضوری را روشن نگاه داریم تا این که درش را ببندیم و یا شهریه ای چنان بالا بخواهیم که فقط از ما بهتران بتوانند بپردازند یا دنبال اسپانسری باشیم که در مقابل هزار و یک توقع بیجا داشته باشد . کفگیر اسپانسر های علم دوست هم به ته دیگ خورده. الان اسپانسر پیدا بشه صد تا توقع بیجا در مقابل داره.من دنبال اسپانسر در این شرایط مملکت نخواهم افتاد . فردا که بهار آید به راحتی به افراد نیکوکار علم دوست رو می اندازم که کمک مالی برای برنامه های علمی ما بکنند اما در این شرایط - که حتی حساب کریم باقری را برای کمک به زلزله زدگان خوی می بندند -من چنین کاری نمی کنم! فردا که بهار آید هزار و یک نیکوکار در داخل و خارج ایران پیدا می شود که آدم روش بشه به آنها بگه کمک مالی به موسسه علمی ما بکنید. با طیب خاطر هم می کنند اگر طرف حسابشان آدم علمی باشد نه ..... روی مرا زمین نمی اندازند اگر بگویم در حال رنسانس در ایران هستیم پس لطفا خاندان مدیچی ما شوید. فردا که بهار آید روی مرا به عنوان یاسمن فرزان پژوهشگر فیزیک ذرات بنیادی برای چنین درخواستی زمین نمی اندازند! بنابراین این گونه درخواست ها بماند برای فردا که بهار آید. حالا تا بهار آید نظرتان در مورد چنین درخواستی از شرکت کننده ها چیست؟! اگه واقعا دنبال علم باشند براشون اصلا مهم نیست که کاسه بشقاب خود را از خانه بیاورند بعد هم ببرند در خانه شان بشویند.
در کشورهای پیشرفته همایش ها این طور برگزار نمی شود؟! خوب نشود! ما کدوم امکانات کشورهای پیشرفته داریم که نگران ان باشیم که در پذیرایی مثل آنها عمل نکرده ایم؟!
فردا که بهار آید یک بودجه ای پیدا می کنیم چند دست بشقاب می گیریم با یک ماشین ظرفشویی کم مصرف برای کل پژوهشگاه و مشکل حل می شود. هم با کلاس می شویم و هم حافظ محیط زیست. اما فعلا با جیب خالی با کلاس نمی توانیم بشویم اما باز هم می خواهیم حافظ محیط زیست باشیم.

پی نوشت: 

بشقاب غذا از خانه آوردن توسط شرکت کننده ها انگار ایده خوبی نیست . اما چه طوره یک مقدار لیوان یک بار مصرف کاغذی بذاریم اما بگیم که اگر خواستید لیوان یا فنجان یا ماگ خودتان را بیاورید؟ این طور بهتر نیست؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نمادی برای همه فصول و همه تعابیر

+0 به یه ن

برعکس آن چه که برخی می پندارند شیر و خورشید نماد پهلوی نیست بلکه خیلی قدیمی تر هست. حتی تصویب شیروخورشید (در کنار صلیب سرخ و هلال احمر) هم کار پهلوی نیست. بلکه در اواخر قاجار یکی از دولتمردان زمان در مجامع بین المللی نماد شیر وخورشید سرخ را به تصویب رسانده.

 در هگمتانه ( باقی مانده از زمان ماد ها و پیش از هخامنشی) یک سنگ نگاره شیر و خورشید هست.  شیر و خورشید قبل از قاجار، شمشیر به دست نداشت. بعد از قاجار شمشیردار شد و پهلوی هم همان را نگاه داشت وگاه یک تاج هم بالای سرش گذاشت.در ادوار گوناگون ودر طول دوران بیش از سه هزار ساله اش، این شیر گاه  نشسته، گاه بلند شده. گاه یک دستش را بلند کرده گاه زمین گذاشته. تا همین اواخر یال وکوپالش شبیه شیر ایرانی بوده. پهلوی فکر کرده اگر یال و کوپالش را درشت تر و شبیه شیر آفریقایی کند ابهتش بیشتر می شود.

گویا مغول ها هم به ترکیب شیر و خورشید و نیز ببر و خورشید علاقه داشتند.

شیر وخورشید  در مناطقی که فرهنگ ایرانی و مغولی در هم ادغام شدند  تکثیر شد و در سردر بناها و در وسط پرچم نقش بست. پرچم امپراطوران مغول هند هم دربردارنده نشان شیر وخورشید بوده است.

 نمادی  باقی مانده از عهد باستان بوده که در هر دوره معنای آن بازتعریف شده.

لابد میترائیست ها تعابیر معنوی از خورشید آن می کردند. مغول ها آن را با اساطیر خود باز معنی کردند. وقتی صفوی در ایران غالب شد و شیعه گری قدرت گرفت شیر را به «اسد» یعنی لقب  حضرت علی منسوب کردند. در اوایل قرن بیستم وقتی باستانگرایی باب شد قدمت باستانی آن را به رخ کشیدند. الان هم می شه به این نماد تعبیر محیط زیستی چسباند. خورشید نماد انرژی پاک خورشیدی و شیرایرانی هم که نماد حیوانات در حال انقراض هست که باید مراقب زیستگاهشان باشیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اهمیت تجهیزات از جنگ تا نجات محیط زیست

+0 به یه ن

بینید! ما جنگ چالدران را باختیم چون که سرداران ما خیال می کردند نیروی اراده و ایمان  و عشق و....می تواند بر نیروی تجهیزات غالب آید.  چند صد سال بعد  ما جنگ ترکمانچای را باز به همان دلیل باختیم. در هر دوی این جنگ ها جانفشانی سربازان ایرانی در حد کمال بود اما چون تجهیزات نبود این جنگ ها را باختیم. در جنگ تحمیلی ۸ ساله، یک وجب از خاک را از دست ندادیم چون که علاوه بر جانفشانی سربازان تجهیزاتی نظیر هواپیماهای جنگی اف-۱۴ داشتیم. اگر این تجهیزات را نداشتیم علی رغم همه جانفشانی های سربازان ایرانی باز به همان سرنوشت ترکمانچای و چالدران دچار می شدیم.


 اما تبلیغات رسمی این را به ما نمی گوید . ترجیح می دهد حماسه بسراید و از نیروی ایمان و غیرت بگوید تا این که سخن واقعگرایانه در مورد اهمیت تجهیزات در جنگ به ما بگوید.  مگه اجداد ما در جنگ چالدران یا ترکمانچای ایمان و غیرت نداشتند که باختند؟! داشتند خوبش را هم داشتند اما با چاقوی آشپزخانه یا حتی بهترین شمشیر ها نمی شود به جنگ توپخانه رفت.  تبلیغات رسمی چنان فراگیر بوده که باعث شده که حتی روشنفکرهای ما در مورد «نیروی اراده» دچار توهم شوند و به مردم آدرس غلط دهند. رمان هایی از روشنفکران در مورد جنگ تحمیلی  خوانده ام که همین نگرش غلط تبلیغات رسمی را باز تولید می کنند بی آن که خود کوچکترین شباهتی به حکومتیان داشته باشند.


در مورد حفظ محیط زیست تجهیزات همان قدر اهمیت دارد. وقتی با پتو و بیل و آبپاش به جنگ آتش در جنگل می روی هرچه قدر هم که جانفشانی کنی باز می بازی. اما وقتی با هلیپاد و هلی کوپتر مخصوص این کار می روی، بر آتش غلبه می کنی. این نوع تجهیزات در دست حکومت هست نه در دست مردم. 

روشنفکران ما- به دلیل پیش زمینه رمانتیک و شاعرانه و حماسه سرایشان- به جای این که مردم را دعوت به مطالبه گری از حکومت برای تدارک این نوع تجهیزات کنند آنها را به اراده گرایی سوق می دهند. این آدرس غلط دادن هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دیدگاه در مورد محیط زیست

+0 به یه ن

در این لینک من دیدگاهم  را در مورد محیط زیست خطاب به اعضای پژوهشکده مان توضیج داده ام. فیلم در تعطیلات عید امسال ضبط شده است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ][ 6 ][ 7 ]