
در کشور ما سالهاست در مورد دوگانه «دیکتاتور دلسوز» و «دموکراسی» بحث می شود. خیلی ها -که اتفاقا شامل افراد بسیار هوشمند و زرنگ و باتجربه هم می شود- می گویند برای ایران دموکراسی، زود هست و به جای دموکراسی باید به دنبال دیکتاتور دلسوز بود.
آیا دموکراسی برای ایران مناسب است؟ بسته به این دارد که مقصود از دموکراسی چه باشد. «دموکراسی» از آن واژه هاست که که مفهوم گَل و گشادی دارند و بدون تشریح لازم هر معنایی می توان از آن استخراج کرد. هرکسی از ظن خود، دموکرات می شود! این بحث مفصل، از حوصله نوشته حاضر خارج است. به جای آن به مفهوم آشنای «دیکتاتور دلسوز» می پردازم که برای بسیاری از مردم ما، جذابیت دارد چون که خیال می کنند این شیوه، دست کم در کشور ما، کارآمد است. من این تصور را زیر سئوال می خواهم ببرم. دیکتاتوری، نه تنها کارآمد نیست بلکه به شدت فساد زاست. آن چه که توهم کارآمدی دیکتاتوری دلسوز را در اذهان به وجود می آورد رویکردهایی از این دست هست:
۱)دیکتاتور زبان ها را می بُرد و قلم ها را می شکند تا کسی نقدی نکند. در نتیجه عیب ها رو نمی شوند و دیکتاتوری توهمی از کارآمدی به دست می دهد.
۲) دیکتاتوربه اصطلاح دلسوز در تاریخ دست می برد و یادگاران گذشته را یا تخریب می کند و یا به نام خودش قالب می کند تا این تصور غلط را ایجاد کند که همه خوبی ها با او شروع شده.
۳) دیکتاتوربه اصطلاح دلسوز، نقش خیل عظیم مشاوران و مجریان را انکار می کند تا همه دستاوردها، به اسم خودش نوشته شود.
سئوال: چرا این کارهای دیکتاتور به اصطلاح دلسوز موجب ناکارآمدی و فساد می شود؟ مورد اول که واضح هست. وقتی منتقد نباشد و رسانه های آزاد نباشند، فاسدان می تازانند. این را دیگه تقریبا همه می دانند. اما مورد سوم چه طور باعث ناکارآمدی و فساد می شود؟ وقتی دیکتاتور نقش مجریان و مشاوران را منکر می شود یواش یواش افراد شایسته و لایق کمتر جلو می آیند تا کارها را انجام دهند. افراد لایق ترجیح می دهند گوشه عزلت در پیش گیرند. میدان می افتد دست افراد نالایق و مفسد. افراد مفسد دو تا تملق دیکتاتور به اصطلاح دلسوز را می گویند و کارها را به دست می گیرند و سپس به جای سازندگی، به حیف ومیل مشغول می شوند.
به توهم کارآمدی «دیکتاتور دلسوز» کسی را نیاورید بنشانید روی سر خودتان و دیگران. وقتی او روی سرمان نشست، دیگر پایین نخواهد آمد. پایین آوردن او و خانواده اش از سرمان، معضل دهه های متمادی خواهد شد.
به جای آن بیایید فکر کنیم ببینیم چه سازوکارهایی می توانند کارآمد و کم-فساد باشند. با یه دونه کلمه «دموکراتیک» را تکرار کردن هم به جایی نمی رسیم. خطر این دومی آن هست که این توهم به وجود می آید که قرار است «همه راضی نگاه داشته شوند و نظر همه منظور گردد.» هر کسی که کار اجرایی کرده به خوبی می داند که نسخه شکست، تلاش برای راضی نگاه داشتن «همه» است. بین «روی سر نشاندن دیکتاتور دلسوز» و «راضی نگاه داشتن همه» باید حد وسطی پیدا کرد که کارآمد و پایدار باشد. اگر آن چه که به اسم دموکراسی می خواهیم اعمال کنیم کارآمد نباشد، مردم ما خیلی زود دلسرد می شوند و صبر خود از دموکراسی را کف می دهند و سراغ دیکتاتور دلسوز می روند و آن روی سر می نشانند. در این صورت، روز خوش دیدن ملت به عمر من قد نخواهد داد! پس خیلی مراقب باشیم که بعد از تحولاتی که پیش خواهد آمد سیستم کارآمدی بر گیریم.
-------
دموکراسی هم مثل دین و دینداری، یک واژه وسیع هست. در سال ۵۷، وقتی گفتند حکومت اسلامی می آوریم درصد بزرگی از ملت فکر کردند قرار هست همه-به خصوص همه مسئولان مثل بابابزرگ یا مامان بزرگ مومن و مهربونشان بشوند و ساده زیست گردند. بعدش همان مامان بزرگ یا بابابزرگ صراحتا در خانه گفتند «من اینا را می شناسم. اینا مملکت نمی توانند اداره کنند. اینا بخور هستند.» ملت خیال کردند همان بابابزرگ و مامان بزرگ مهربان، پیرزن پیر مرد هستند و از دنیای جدید نمی فهمند!
باید مشخص شود «دموکراسی» مد نظر، چه ساز و کارهای نظارتی دارد. «جمهوری دموکراتیک کنگو» و «جمهوری دموکراتیک کره شمالی» هم داریم. آیا مد نظر ما این نوع حکمرانی هاست؟ دموکراسی بدون مکانیزم های موثر «چک و بالانس» می تواند به دیکتاتوری به نام اکثریت بر اقلیت منجر شود. هیتلر از دل آن می تواند بیرون آید. این مکانیزم ها باید پخته شوند که دموکراسی به نتایج تا حدی خوب منجر شود. تازه آمریکا که این مکانیزم ها را دارد به ترامپیزم رسیده. ما اگر از اول فقط به یک کلمه بسنده کنیم خدا می داند کجا برسیم
چهل سال هست که می شنویم مردم در سال ۵۷ می دانستند چه نمی خواهند اما نمی دانستند چه می خواهند.در سال ۱۴۰۴ باید کاملا مدون کنیم که چه می خواهیم.
من در فیس بوک در قبول دوستی افراد خیلی سخت گیری نمی کنم. می خواهم با دیدگاه های مختلف آشنا شوم. اما اگر بخواهند روی اعصابم بروند بلاکشان می کنند. پس از آخرین نوشته ام یکی این کامنت را گذاشت:
« قطعا لچک و اصلاح طلبان فرصت طلب در مسند قدرت نخواهند بود .»
و من چنین جواب دادم:
« قطعا افراد داخل ایران که آینده ایران را رقم خواهند زد، بر اساس لباس قضاوت نخواهند کرد. این قضاوت های سطحی مربوط به نسل فسیل شده است که امروز را رقم زده اند. سطح فکر مردم امروز ایران خیلی بالاتر از این حرف هاست.
قطعا در آینده ایران هویتی را بر کسی انگ نمی زنیم که خود آن هویت را برای خود قایل نیست. اگر هم چند بیشعور این ور و آن ور پیدا شوند و چنین کنند سیستم چک و بالانس اجازه نخواهد داد که در سرنوشت کسی چنین انگ هایی تاثیر گذار باشد. یاوه هایی که این و اون به دیگران می زنند در مجالس لودگی خودشان باقی خواهند ماند و تاثیرگذاری در عرصه سیاست و اجتماع نخواهند داشت.
در سپردن مسئولیت ها عملکرد، رزومه و شایستگی حرفه ای ملاک خواهد بود نه انگ هایی که دیگران به وی می زنند. و نه حتی گرایشی که خود او صراحتا اعلام می کند. حتی اگر طرف خود را منتسب به رویکرد و گرایش سیاسی غیر حاکم و یا غیر محبوب بین اکثریت بداند به شرط آن که شایستگی بیش از رقبا داشته باشد -باز هم می تواند مسئولیت های کلیدی بگیرد.
به سوی آینده ای پیش می رویم که در آن سقف شیشه ای برای پیشرفت شهروندان نباشد. سقف شیشه ای نه برای جنسیت و نه برای گرایش سیاسی و عقیدتی.
قطعا افراد سطحی ای که از روی یک یا چند عکس در مورد دیگران یا در موردیک برهه تاریخی و درنتیجه میزان شایستگی سردمداران آن دوران قضاوت می کنند در میان افراد عمیق تر و داناتروفهیم تر- که آزادانه سخن می گویند- گم خواهند شد و به حاشیه رانده خواهند شد.»
اشتراک و ارسال مطلب به:


