اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
در محیط هایی که دموکراسی یا نیمچه-دموکراسی هست اتفاقا نماینده هایی که مردم از میان اقلیت های دینی یا زبانی و قومی یا مهاجر انتخاب می کنند- از قضا -بیشترین خدمات را انجام می دهند! یا خدماتی می کنند که نماینده های وابسته به جریان های اصلی قدرت در آن دیار زیاد به دنبال آن نیستند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اون عضو سابق شورای شهر تبریز که من به ایشان اشاره کردم فردی بود به نام آقای نیکوخصلت. گفته بودم که فرد مورد حمایت گروه های محیط زیستی بود.من فکر می کردم فارس هست (چون مصاحبه اش -درجمعی که همواره تاکید به استفاده از زبان مادری می شد- به فارسی بود). البته شاید در مورد قومیت او اشتباه می کنم. به هر حال قومیت که مهم نیست. لب حرفم هم این بود که قومیت مهم نیست. اما محتوای مصاحبه نکات مهمی داشت که بد نیست عرض کنم. چون که این روزها معضلی شهری شده.
اول این که غذا دادن به سگ های خیابانی صلاح نیست.
راه کنترل جمعیت شان هم که در هلند جواب داده عقیم سازی سگ های نر در سن پایین ۴ ماهگی است. در سن بالاتر اگر سگ عقیم شود افسرده می شود اما گویا در سن کمتر از ۴ ماهگی چنین اثرات بلند مدتی بر روح و روان سگ ندارد.
البته من با عقیم سازی از بیخ و بن مشکل دارم اما اگر قرار باشد بین هزاران معضلی که تعداد خارج از کنترل سگ های خیابانی به وجود می آورند و عقیم سازی در سن کم خطر و کم آسیب را برگزینیم دومی را باید انتخاب کنیم. چاره ای نیست.
مصاحبه را در کانال انجمن سبزاندیشان تبریز در تلگرام می توانید بشنوید. مصاحبه مفصل است و به همه جوانب مسایل سگ های خیابانی -چه از منظر آسایش شهروندان، چه از منظر حقوق سگ ها و چه از منظر تاثیرات بر سایر حیوانات شهری یا حاشیه شهری- پرداخته می شود.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
گویا در انتخابات اخیر در برخی شهرهای آذربایجان غربی نمایندگان کرد انتخاب شده اند. قومگرایان ترک هم فریاد واویلا سر داده اند. مگه چه فرقی می کنه نماینده ها ترک باشند یا کرد؟ مهم این بود که برای نجات دریاچه اورمیه کاری موثر می کردند که نمی کنند! چه ترک چه کرد، گلی بر سر دریاچه اورمیه نزدند! این هست که جای واویلا گفتن دارد!
اشتراک و ارسال مطلب به:
به نظر من الان باید مجموعه کارستان خانم بنی اعتماد را دوباره تماشا کرد. نه برای گرفتن انگیزه برای کارآفرینی. حاکمان فضای کسب و کار را برای مردم عادی از سه سال پیش که من نوشته زیررا منتشر کردم بسی بدتر نموده اند و دیگر با این فیلم ها نمی شه انگیزه گرفت. بلکه به این منظور که مشترکات تجارب موفق کارآفرین را استخراج کنیم و از آن الهام بگیرم برای ساختن آینده ای بهتر برای کل کشور.
اشتراک و ارسال مطلب به:
هرچند در نظراول، رفراندوم یا همه پرسی مکانیزم ایده آلی برای حل مناقشات به نظر می رسد اما خیلی وقت ها در حل معضلات عاجز می ماند. در تاریخ یک صد سال اخیرمان هم بنگرید می بینید رفراندوم ها چندان فرجام خوبی نداشته اند و راه حل دراز مدت خوبی نبوده اند.
سرمنشا هرج و مرج و نابسامانی ها شده اند.
اولین مشکلی که می تواند پیش آید تقلب در آن هست و همین طور زورگویی دستجاتی بر رای دهندگان برای کسب نتیجه مطلوب!
اما حتی اگر مشکل تقلب و بی اخلاقی های انتخاباتی هم نباشد باز همه پرسی اشکلاتی ساختاری دارد.
مثلا در حل مناقشات ارضی خیلی وقت ها گفته می شود که راه حل این هست که همه پرسی شود که منطقه متعلق به کدام کشور باید باشد یا احیانا مستقل شود. در نظر اول هم انسانی ترین راه حل هست. اما سئوال این هست که در همه پرسی چه کسانی قرار هست شرکت کنند؟!اگر فقط ازمردم آن منطقه سئوال کنند جواب یک چیز خواهد بود اما از کل جمعیت کشور سئوال کنند جواب چیز دیگر خواهد بود. مرز همه پرسی را باید کجا گذاشت؟! خود این سئوال صد مناقشه به وجود می آورد.
فرض کنید در مورد موضوعی همه پرسی شود که دوسوم مردم یک نظر دارند اما یک سوم دیگر -که اتفاقا تب شان تندتر هست – نظری دیگر. این یک سوم به این سادگی ها به نتیجه همه پرسی تمکین نخواهند کرد و دردسر خواهند ساخت.
کاستی دیگر همه پرسی این هست که با یک سئوال معمولا نمی توان به نظرات پی برد. معمولا برای رای دهندگان تشریح نمی شود که آن چه که قرار هست انتخاب کنند واقعا چیست و چه تبعاتی بر آن متصور هست. معمولا در رفراندوم دو تا عنوان یا اصطلاح دهن پر کن و تا حد زیادی نا آشنا جلوی مردم می ذارند و می گویند انتخاب کنید.
من امروز از رختخوابم بلند شدم و در حین انجام کارهای روتین روزانه یک راهکار برای اصلاح رفراندوم ابداع کردم!!!!! هورررراااااااا! مشکل دنیا را حل کردم!!!
به نظرم باید رای ها را درجه بندی کرد. اگر رای بین ۰-۱۰ درصد باشد یک طرح انجام می گیرد
بین ۱۰-۲۰ باشد طرحی دیگر با امتیازات بیشتر برای اقلیت رای دهندگان...... الی آخر.
ده طرح پیشنهاد که به درجات به ایده آل این یکی گروه یا آن یکی گروه نزدیک تر هست قبل از انتخابات برای مردم تشریح می شود و در نتیجه مردم با آگاهی بیشتر رای می دهند. این طوری خواست اقلیت (مانند آن اقلیت ۳۰ درصدی که گفتم ) نادیده گرفته نمی شود و در نتیجه آنها انگیزه کمتری برای تمرد از رای اکثریت خواهند داشت. منطقا فکر می کنند فعلا همین امتیازاتی که به ما به عنوان اقلیت رای دهنده داده شده بچسبیم. اگر نتیجه را زیر سئوال ببریم آشوب می شود و همه با هم می سوزیم. دست کم عقلای آن دسته چنین فکر می کنند و بقیه را که کمتر فکر و بیشتر سروصدا می کنند هم مجاب می نمایند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
یکی از کارهایی که ما کاربران در فضای مجازی باید سعی کنیم انجام دهیم تغییر گفتمان از «مردم ایران (یا فلان جریان فکری یا خرده فرهنگ ایرانی) این طوریند پس نمی توانیم به بهمان هدف برسیم» به «مردم ایران (یا فلان جریان فکری یا خرده فرهنگ ایرانی) این طوریند و درنتیجه برای آن که به بهمان هدف برسیم باید این ویژگی را خوب بشناسیم و برای رسیدن به آن هدف، بهمان راهکار را بچینیم.»
مثال عرض می کنم تا منظورم روشن شود. من سالها برای جلب کفیل برای بنیاد کودک در فضای مجازی نوشته ام. از انواع و اقسام استدلال ها استفاده کرده ام. از منظر خودم استدلال هایی از این دست که «این کودکان فلان استعداد را دارند پس اگر از آنها حمایت کنید در آینده کمبود نیروی انسانی در فلان زمینه نخواهیم داشت» استدلال متقن و متقاعد کننده ای است. اما به تجربه دریافته ام که مخاطبان ایرانی من، در فضای مجازی این استدلال را زیاد نمی خرند. اگر در اروپا یا چین یا آمریکا یا حتی در ترکیه، به این صورت استدلال می کردم مخاطبانم متقاعد می شدند اما در ایران تصمیم گیری ها بیشتر احساسی است. الان دیگر می دانم برای جلب کفیل به سمت بنیاد باید در مورد این کودکان و مشکلاتشان گفت. البته نه آن قدر زیاد که اعصاب مخاطب به هم بریزد و در مکالمه را ببندد بلکه تا حدی که (به درستی) گمان برد با صرف اندکی در ماه می تواند از مشکلات این کوچولوی مامانی بکاهد. باز هم در مورد این تجربه خواهم نوشت.
هر گروه و جریان فکری که زودتر به این تغییر گفتمان برسد در آینده ایران قوی تر خواهد بود. در میان جریان های موجود روحانیون و طرفدارانشان بیش از همه اهل این گفتمان هستند.بیخود نیست که قدرت دارند. در مقابل، گفتمان سلطنت طلب ها را بشنوید: حرف حسابشان این هست که پهلوی اون قدر بالا و پیشرو بود که مردم ایران لیاقتش را نداشتند! معلومه که بااین طرز فکر نمی شد قدرت را نگه دارند و الان هم شانس زیادی برای قدرت رسیدن ندارند. از منظر آنها اولش مردم باید تغییر کنند تا لیاقت آنها را داشته باشند!!! این نگرش، با رئال پالیتیک نمی خواند. مردم همانند که هستند و با خواست من و شما و حضرت والا تغییر نمی کنند! بین نیروهای اجتماعی و سیاسی طیف فکری روحانیون بهتر از بقیه این را درک می کنند و برای همین هم کامیاب ترند. البته این که پهلویست ها شانس قدرت رسیدن ندارند به معنای بی تاثیر بودن آنها نیست. اتفاقا با این رویه ای که پیش گرفته اندو افتراهایی که به چهره های شاخص می زنند تاثیر منفی خیلی شدیدی دارند و در راه تحولی اساسی و مثبت توسط چهره های شاخص سدی بزرگ هستند.
اما من و شما این نیرو و این اثر را هم باید به عنوان بخشی از واقعیت جامعه امروز ایران بشناسیم و در تحلیل هایمان لحاظ کنیم. متاسفانه، هرچهره شاخص سیاسی یا اجتماعی مستقل و کارآمد که ظهور کند از یک سو برنامه های صدا و سیما و از سوی دیگر پهلویست ها به او تهمت و افترا خواهند بست. تهمت های صدا و سیما زیاد در جامعه بازتاب نمی یابد اما این روزها چند میلیون نفری در کشور هستند که هر چی علی کریمی و نظایر او می گوید دربست بدون هیچ چون و چرا و راستی آزمایی، قبول می کنند! اتفاقا این چند میلیون علی رغم این که چندان مطالعه و سطح سواد یا سطح تحلیل بالایی ندارند اما اهل عمل هستند. تاثیرگذاری آنها در عمل کم نیست.
باوجود این واقعیات فکر کنید ببینیم چه می شه کرد.
باز هم من فکر می کنم پادزهر همین موضوع هم باز تقویت تشکل هایی است که در جامعه کار انجام می دهند. البته دو نهاد مورد علاقه من (انجمن فیزیک یا حتی بنیاد کودک) برای این طیفی که می گویم چندان جذابیت نخواهد داشت. برای جذب این افراد جنبه تئوریک وتحلیلی باید کمتر شود وجنبه اکشن بالا رود. یک نهاد خیریه که مستقیم می روند فقر مطلق را می بینند و مستقیم کمک می کنند این طیف را بیشتر جذب می کند تا بنیادی مثل بنیاد کودک که با اصول دقیق مددکاری اداره می شود. کاریدی برایشان جالب تر هست.
اگر در یک نهاد بروند و بار جا به جا کنند و پیاز پوست بکنند حس می کنند کاری انجام داده اند اما اگر مثل بنیاد کودک از مددکاران حمایت کنند که با اصول صحیح به یاری نیازمندان برسد حس رضایت نخواهد کرد. زیاد متوجه نخواهند شد که کار مهمی کرده اند. چون از عضلاتشان استفاده ننموده اند.
اگر بیشتر جذب تشکل ها ی خیریه که برایشان جذاب هست شوند کمتر وقت می کنند از پهلویست ها خط بگیرند وبه دنبال آنها به چهره های شاخص، لجن پراکنی نمایند.
اشتراک و ارسال مطلب به: