کارزار حمایت از مطالبات پرستاران

+0 به یه ن

از ۱۹ مرداد ماه کارزاری برای حمایت از مطالبات پرستاران به راه افتاده. من آن را هم اکنون امضا کردم. تعداد امضاها متاسفانه هنوز زیر ۵۰۰۰ نفر هست.  برای ملت ایران شرم آور خواهد بود اگر تعداد امضا کننده های این کارزار از کارزار اخراج افغانستانی ها  کمتر باشد. شرمی خواهد بود که پاک شدنی نخواهد بود. سلامت و زندگی همه ما و عزیزانمان در مقطعی وابسته به همین  مطالبات خواهد بود. اگر  مطالبات پرستاران برآورده نشود مهاجرت می کنند یا تغییر شغل می دهند. بیمارستان را عملا پرستاران می چرخانند. آنها نباشند همه مان بدبخت می شویم. دل به این خوش نکنید که شما پول دارید و بیمارستان خصوصی می روید. زلم زیمبوی بیمارستان خصوصی شاید بیشتر باشد اما آنها به فکر جیب شما هستند نه سلامت شما. درمان واقعی در بیمارستان  های دولتی وابسته به دانشگاه ها اتفاق می افتد که حاذق ترین طبیبان کشور در آنها-بدون آلاف و اولوف و تجملات- مشغول به کارند. حتما سر و کار شما در طول زندگی بیش از یک بار به این بیمارستان ها خواهد افتاد. کارزار را امضا کنید و بقیه را تشویق به این کار نمایید: https://www.karzar.net/149103 . لطفا این متن مرا هم در سطح وسیع منتشر سازید 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اولویت اول کشور از نظر من: رسیدگی به مطالبات پرستاران

+0 به یه ن

پرستاران زحمت کش کشو ر در شهرهای مختلف به جهت  مطالبات صنفی به اعتصاب دست زده اند. من که شاهد زحمات طاقت فرسای این قشر و اهمیت بی بدیل آنها در جامعه بوده ام، حمایت  معنوی خود را از این مطالبات اعلام می دارم.  انتظار دارم هرچه سریع تر به مطالبات آنان باید رسیدگی شود. اولویت اول کشور امروز باید رسیدگی به مطالبات آنان باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

برنامه سال ۱۴۰۳ از سری برنامه های «زنان در علم»

+0 به یه ن

با سلام و عرض احترام،

روز شنبه ۲۷ مرداد ماه، ساعت ۱۰-۱۱ صبح، در فضای مجازی سخنرانی و گپ و گفتی با عنوان «زنان تاثیرگذار در فیزیک ذرات» خواهیم داشت. طبعا سخنرانی را با یادی از خانواده کوری ها آغاز خواهیم کرد. سپس یادی از امی نوتر خواهیم نمود. از ماریا گوپرت مایر یاد کرده، به آزمایش «وو» خواهیم پرداخت. با توجه به این که هفته گذشته، تی-دی-لی جان به جان آفرین تسلیم کرد، به سهم ایشان به همراه سی-ان-ینگ در کشف نقض پاریته  نیزاشاره خواهیم کرد. سپس به میلا بالدو و دستاوردهای علمی او و نیز دستاوردهای همنسلان او برای حقوق زنان خواهیم پرداخت.

در خلال بحث ها، به نکات و کلیشه هایی خواهیم پرداخت که  زنان و مردان در جامعه دانشگاهی ایران-به خصوص در جامعه فیزیک ایران- با آنها درگیرند. امیدواریم با ایجاد هشیاری در این زمینه زنان و مردان جوان را که  قدم در راه مسیر طولانی کارهای پژوهشی نهاده اند از درگیر شدن با حاشیه های بی ثمر باز داریم.

از کلیه خانم ها و آقای علاقه مند به این گونه بحث ها دعوت می نمایم که در این جلسه شرکت کنند. پوستر برنامه در پیوست موجود است.

لینک شرکت در برنامه:

https://www.skyroom.online/ch/schoolofphysics/colloquium

به امید دیدار

یاسمن فرزان

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گزارش و تحلیلی از اقدامات پژوهشکده فیزیک برای ارتقای استانداردهای محیط زیست، سلامت و ایمنی

+0 به یه ن

 

با سلام و عرض احترام

همان گونه که اطلاع دارید در سال های اخیر، پژوهشکده فیزیک قدم های متعددی در راه بهبود استانداردهای «ایمنی، سلامت و محیط زیست» در پژوهشکده برداشته است. روز چهارشنبه ۲۴ مرداد ماه قصد دارم در مورد این اقدامات گزارشی دهم و به پیشنهاد های شما برای قدم های بعدی گوش دهم. از همه علاقه مندان به این مباحث دعوت می نمایم که در این جلسه شرکت کنند. در صحبت هایم به چالش های موجود و نحوه فایق آمدن بر آنها انگشت خواهم گذاشت با این امید که  برای  اقدامات  مشابه  در فضاهای دیگر نیز الهام بخش باشد. توضیح خواهم داد وقتی کمبود بودجه یا محدودیت های دیگر مانع از اجرا طرح اولیه ما می شد چگونه با همفکری علاقه مندان-به خصوص کادر اجرایی- راه حلی جایگزین می یافتیم. در تعطیلات نوروز ۱۴۰۱ من فایلی را به عنوان دیدگاه محیط زیستی ضبط و منتشر کردم که مورد توجه واقع شد. فایل مزبور در لینک زیر قابل دسترس هست. آن هنگام بیشتر به مسایل دیدگاهی پرداختم. این بار به اقدامات انجام شده، چالش ها و نتایج آن خواهم پرداخت.

https://www.aparat.com/v/l085t22

 

زمان جلسه: چهارشنبه، ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۹ صبح

لینک جلسه:

https://www.skyroom.online/ch/schoolofphysics/pheno

موضوع جلسه: گزارش و تحلیلی از اقدامات پژوهشکده فیزیک برای ارتقای استانداردهای محیط زیست، سلامت و ایمنی

 

 

با احترام

یاسمن فرزان

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کبری غلامی را باز گردانید

+0 به یه ن

نتیجه موج افغانی ستیزی که برخی رسانه ها راه انداخته اند اخراج همین نوع افراد فرهیخته خواهد شد و بس. باعث ساماندهی اتباع خارجی و احیانا دیپورت مجرمانی که من و شما از آنها می هراسیم نخواهد شد. بازیچه این نوع رسانه ها و موج سازی آنها نشویم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فیلم تاریخی ناپلئون و مقوله وفاداری به دقت تاریخی در آثار هنری

+0 به یه ن

دیشب فیلم ناپلئون ساخته ۲۰۲۳  اسکات را دیدم. آرزو کردم کاش روی پرده سینما صحنه های جنگی اش را می دیدم. آن قسمت که توپ های ناپلئون یخ را می شکافت و سپاهیان روسیه را به کام مرگ می فرستاد به لحاظ جلوه های ویژه شاهکار بود. هرچه قدر جلوه های ویژه صحنه آغازین فیلم (اعدام ماری آنتوانت) ضعیف بود جلوه های ویژه صحنه آرایی های جنگی اش  تحسین برانگیز بود. اصلا ای کاش فیلم فقط  در صحنه های جنگی اش خلاصه می شد و کمتر به  ژوزفین می پرداخت. لابد  سازنده فیلم  گمان کرده اگر به ژوزفین نپردازد فیلم او خشک می شود و در گیشه نمی فروشد. اشکال کار این هست که  انگار نویسنده و کارگردان، زیاد دنیای زنانه را نمی شناسند و در شخصیت پردازی ژوزفین و نیز عواطف و احساسات پیچیده ناپلئون نسبت به او گند زده اند.  با آن تصویر سازی که از ژوزفین در فیلم شده بود وقتی در فیلم گفته می شد که ناپلئون بدون ژوزفین  هیچ هست تمسخر آمیز به نظر می رسید! بیننده اگر چیزی در مورد تاریخ آن دوره فرانسه و شخص ژوزفین نمی دانست با دیدن فیلم می گفت مگر این ژوزفین چه داشت که ناپلئون بدون او هیچ شود. البته ناپلئون را هم مردی بیمار و زبون به تصویر کشیده بود. همین وابستگی اش به ژوزفین کم مایه در فیلم نشان از ضعف و زبونی اش به نظر می آمد.در صورتی که در واقعیت ژوزفین از طریق لابی کردن هایش در اقشار متنفذ پاریس  در بالا کشیدن ناپلئون و در نهایت امپراطور شدن او نقش مهمی ایفا کرده بود. بعد از امپراطوری در زمان های طولانی غیبت ناپلئون در جنگ های مختلف ژوزفین نقش مهمی در سر و سامان دادن امور داخلی کشور داشت.

وقتی از فرانسه صحبت می کنیم اول از همه شکوه و زیبایی زنانه اش را به یاد می آوریم. قدرت نرم فرانسه همیشه بر قدرت سختش چربیده. این قدرت نرم هم مدیون  ژوزفین ها در قرون مختلف بوده اند. در چند صد سال اخیر فرانسه  هر قرنی برای خودش یک ژوزفین داشت که قدرت نرم  آن را قدرتمند تر و در عین حال نرم تر می ساخت. در فیلم، چیزی  از این گونه فعالیت های ژوزفین نشان داده نمی شود. ای کاش  یا به ژوزفین درست پرداخته می شد یا اصلا پرداخته نمی شد.

به نظرم فیلم یک اهانت بود به همه ژوزفین ها در طول تاریخ که تضمین کننده قدرت نرم کشورها بوده اند. فردا که ملت ایران آزادی های فردی و اجتماعی اش را می گیرد باز هم در قدرت نرم، توانمند خواهد بود. قدرت نرم نقطه قوت اش خواهد گشت.

------

بسیاری از نویسندگان داستان ها و فیلمنامه های تاریخی وقتی توسط مورخان مورد نقد قرار می گیرند که آثارشان به لحاظ تاریخی دقیق نیست  می گویند هنر قرار نیست در بند جزئیات تاریخی باشد. باشه! قبول! از لحاظ تاریخی دقیق هم نبود نبود.  اما همان ها خیلی وقت ها می روند سراغ روزنامه های آن دوره تاریخی که مملو از غرض و مرض و سوگیری های ایدئولوژیک و..... هست و از دل آنها داستان می سازند. خود را از مورخان و دقت علمی تاریخی بی نیاز می بینند اما در واقع می شوند آلت دست روزنامه نگار درگذشته که دنبال تصویر سازی و سوگیری خاصی بودند.مثلا در ساخت فیلم ناپلئون ، سازندگان انتقادان مورخان به فیلمنامه  را به سخره می گیرند اما عملا تصویر سازی شان بازیچه دست روزنامه های ۲۰۰ سال پیش لندن شده است که برای تضعیف روحیه دشمن شان، می خواستند همسر او را «زن خراب» نشان دهند. این گونه جنگ های تبلیغاتی در زمان جنگ جزو ابزار های جنگی است و کمتر از توپ و تانک هم کارکرد ندارد. (در فیلم هم نشان داده شد که موثر بوده است.) اما بعد از دویست که فرانسه و انگلیس آشتی کرده اند و دوشادوش هم در دو جنگ جهانی جنگیده اند و از طرف دیگر نگاه دنیا به مسایلی نظیر عفت و .... عوض شده، چه جایی دارد که یک فیلم در سال ۲۰۲۳ فضای  روزنامه های ۲۰۰ سال پیش لندن را بازسازی کند؟!

در مورد دهه شصت خودمان هم برخی نویسندگان همین کار را می کنند. برای این که به زعم خود دقیق باشند به روزنامه های آن دوران رجوع می کنند. نتیجه این می شود که داستان آنها بازتولید کننده ایدئولوگ های روزنامه نویس  دهه شصت می شود! حال آن که نویسنده چنین قصدی نداشته. در صورتی که وقتی نویسنده (مثل همین رمان ساده و بی ادعای «مجنون بی لیلی») به خاطرات و تجارب زیسته مردم آن دوران رجوع می کند حاصل کار قابل  درک تر و غیر شعاری تر و واقعی تر و احساسی تر در می آید. البته خاطره  های آدم های معمولی دقیق نیستند و مرجع تاریخی حساب نمی شوند. اما دست کم احساسی ( ونه ایدئولوژی زده و شعاری) هستند. اگر نویسنده می گوید هنر قرار نیست در بند جزئیات تاریخی باشد بهتر از به همین خاطرات – و در مورد گذشته های دورتر افسانه ها و داستان های محلی- مراجعه کند تا این که از روزنامه های ایدئولوژی زده آن دوران الهام گیرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

امان از دست پزهای بیخودی والدین مهاجران

+0 به یه ن

سیاری از ایرانیانی که مهاجرت کرده اند  در گفته هایشان می خواهند القا کنند  که ماکه  مهاجرت کردیم  رستیم اما شما بیچاره ها .....
واقعیت این هست که اتفاقا سیاسی کاری های داخل ایران بیش از ایرانی های ایران نشین، ایرانی های خارج نشین را درگیر می کند. آنها هستند که در هر سفر برای دیدار خانواده همچون نازنین زاغری و.... یا همچون مسافران آن هواپیمای اوکراینی  در معرض خطر قرار می گیرند. آنها هستند که وقتی  به ارثی به آنها می رسد نمی دانند چه طور آن را از راه دور سر و سامان دهند. وضعیت سیاسی و بانکی کشور آنها را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد تا آن کس که در ایران نشسته و زندگی اش را می کند.  آن که مهاجرت می کند اگر بیش از آن که در ایران هست تحت تاثیر سیاست های دولتمردان ایرانی قرار نگیرد کمتر قرار نمی گیرد. با مهاجرت این مسئله حل نمی شود. آمریکایی ها و اروپایی هایی که ۷۰ سال پیش در زمان شاه در ایران به دنیا آمده اند (فرزند دیپلمات ها و....) در برخی مسایل (مانند ورود به آزمایشگاه های حساس آمریکا) مسئله دارند و سین جیم می شوند! چه طور برخی از ایرانیان فکر می کنند که با یک مهاجرت می رهند!؟ تازه بر می گردند پز «رهایی و رستن» خود را هم می دهند!
از خودشان بیشتر والدینشان این پز را به من می دهند
وقتی من انتقادی  از أوضاع داخل می کنم (آن هم در حد داستان سرایی در داخل تعریف یک ماجرا) بلافاصله والدین کسانی که مهاجرت  کرده اند بُل می گیرند و می گویند که از حماقت خودت بوده که مهاجرت نکرده ای، بچه های من عاقل بودند و مهاجرت کردند. واقعیت این هست که از آن جنس مشکلات که امثال ما داریم همتای مهاجرت کرده مان ده برابر دارد!  معمولا بچه ها مشکلات خود را به والدین نمی گویند اونها هم در توهمند که بچه هایشان هیچ مشکلی ندارند و ما را احمق می خوانند!!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تقویت علم و نهاد علم برای مبارزه با علم ستیزی

+0 به یه ن

در رقابت های انتخاباتی آقای پزشکیان و آقای جلیلی، الگوی دیو و دلبر دوباره مطرح شد. من خیلی جدی نگرفتم. اما عده ای به من گفتند برخی دوروبری های آقای جلیلی قابل مقایسه با آقای احمدی نژاد و آقای رییسی نیستند و چند پله وحشتناک ترند. بعد از انتخابات بود که  من متوجه منظورشان. آقای احمدی نژاد یا اقای رییسی دیگه با فیزیک و شیمی و علم پزشکی و نظایر آن سر ستیزه نداشتند اما گفته می شه که  تئوریسین های جریان آقای جلیلی با علوم تجربی مدرن هم سر ستیزه دارند. من آنها را نمی شناسم و خیلی قضاوتی ندارم. اما در کشور ۸۵ میلیونی هر جریانی ممکنه به وجود بیاد: از جمله جریان های علم ستیز از این دست. حاکمیت کشور متاسفانه به گونه ای است که اگر این جریان به کارش بیاید و بتواند با استفاده از آن یکی از مدعیان قدرت را حذف کند  به آن تریبون خواهد داد و باعث رشدش خواهد شد. با انتخاب آقای پزشکیان خطر رفع نشده!. در نهاد های مختلف  جریان علم ستیز رخنه می توانند بکنند. با سیاسی کاری می توانند بودجه های بی حساب و کتاب از این ور و آن ور بگیرند.

 

چه باید کرد!؟ از یک سو که باید دنبال تحول ساختاری  اساسی باشیم که جلوی عدم شفافیت و بودجه های بی حساب و کتاب و کارهای غیر کارشناسی را بگیرد.  دیر یا زود فرصتی فراهم خواهد شد که ملت ایران- دست در دست هم-- چنین تحولی را ایجاد کند. اما تا آن موقع نباید دست روی دست بگذاریم. با تمام قوا باید برای ترویج و گسترش علم در جامعه بکوشیم. هم برای گسترش خود دانش و هم برای گسترش علم به عنوان یک نهاد (مثلا از طریق انجمن های علمی و دانشگاه ها و برگزاری همایش ها و....). اگر چنین نکنیم جریان های علم ستیز که دستشان برای هر کاری هم به لحاظ مالی و هم از لحاظ اختیارات حقوقی باز هست ضربه ها به این ملت می زنند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روزنامه نگاران مهاجر ستیز

+0 به یه ن

گفته بودم که با روی کار آمدن دوباره اصلاح طلب ها نگران تشدید مهاجر ستیزی هستم. برخی از روزنامه نگاران اصلاح طلب که در هفته های اخیر با تمام قوا برای آقای پزشکیان تبلیغ کردند   مشهور به افغانی ستیزی هستند. مرتب علیه مهاجران افغانستانی می نویسند و  همه بدی ها را به آنها نسبت می دهند.

با این که حضور اتباع خارجی در ایران باید ساماندهی -و نیز محدود- شود  موافقم. اما فقط به این علت که امکانات ایران محدود هست و کشش مهاجران پرشمار را ندارد. نه به خاطر این که-چنان که این روزنامه نگاران ادعا می کنند- افغانستانی ها عیب و ایرادی دارند. برای من کاملا قابل درک و فهم هست که ایرانیانی که با مترو در شهر تردد می کنند یا بیمارستان های دولتی جنوب شهر می روند یا در محلاتی که نانوایی ها شلوغ می شوند نان می خرند  از حضور پرشمار افغانی ها ناراضی باشند و غرولند کنند. طبیعی است که کارگران جویای کار یا کارگران اعتصاب کننده  نگران آن باشند که کارگران مهاجر شغل  های مورد نظر آنها را تسخیر کنند و از حضورشان ناراضی باشند. با آنها همدردی دارم. اما نمی پذیرم که یک روزنامه نگار بیاید و از افغانستانی ها بی پناه دیو دو سر بسازد و همه کژی ها را به آنها نسبت دهد. در بین روزنامه نگاران طرفداران اصلاح طلبان و مبلغان آقای پزشکیان از این افراد زیاد هستند. خوشبختانه آقای پزشکیان کسی نیست که به توصیه اینان افغانی ستیزی کند. در شخصیت شخص خود آقای دکتر پزشکیان، این گونه نژاد پرستی ها وجود ندارد.

اما در بین جریان اصلاح طلبی شاید باشند مسئولانی که بدشان نیاید روزنامه نگاران دیواری کوتاه تر از مهاجران افغان نیابند و کسورات را ول کنند و به افغانی ها گیر دهند. طوری حرف می زنند که انگار هر چه بیماری مسری و تجاوز به عنف و.... هست از همین مهاجران هست. حال ان که خیلی وقت ها مهاجران افغانی هستند که خود قربانی این چیزها می شوند. آن بخش از ماجرا را این روزنامه نگاران پوشش نمی دهند. فعالان حقوق کارگر هستند که آسیب دیدگی کارگران افغانی  و ایرانی  در محل کار را به علت شرایط نامساعد کار پوشش می دهند. همین طرفداران حقوق زنان هستند که مواردی چون قتل ستایش (دخترک افغانستانی در ایران) را پوشش می دهند.وقتی آن اتفاق برای ستایش افتاد چند نفر از دوستان من  عکس پروفایل خود را به یاد ستایش تغییر داده بودند. این دوستان من شهروندان معمولی بودند. از این که چنین اتفاقی برای یک دختر همسن دخترشان افتاده متاثر بودند. فرقی هم برایشان نداشت که این دخترک افغانستانی بودو در جنوب شهر  زندگی می کرد. از این جهات جامعه ما از روزنامه نگاران جریان اصلاح طلبی بسی پیشروتر هست.

نمی خواهم بگویم این روزنامه نگاران همه پلیدی هستند. برخی از افشا گری ها که علیه فساد سیستم می کنند بسیارشجاعانه هست . اما زیرکی جریان دوم خردادی در آن خواهد بود که دست روزنامه نگاران را برای ادامه آن افشاگری ها خواهند بست ولی دستشان را باز خواهند گذاشت که علیه افغانستانی های بینوا بنویسند. 

واقعیت این هست که جامعه ایران، برعکس آن که امثال آقای زیباکلام می نویسند نژادپرست نیست.این قبیل روزنامه نگاران که نژادپرست هستند درجامعه استثنا می باشند و پشتوانه مردمی ندارند. اگر اقشار آسیب پذیر غرولندی علیه مهاجران می کنند از ترس از دست دادن موقعیت های کم شان هست نه از نژادپرستی. در محلات شمال شهر تهران رفتار نژادپرستانه علیه مهاجران نمی بینید. کاملا برعکس. کودکانشان را زیر بال و پر می گیرند و از دستفروشانشان خرید می کنند که کمکی کرده باشند. من هم در کالیفرنیای مرفه زندگی کرده ام وهم در شمال شهر تهران. در اولی واقعا از روی نژادپرستی به مهاجران فقیر با پوست تیره،  بد نگاه می شود. درشمال شهر تهران مردم حالت حامی افغانستانی ها را  دارند. نوشته های این قبیل روزنامه نگاران بیش از آن که نژادپرستی علیه افغانی ها برانگیزد دودستگی در جامعه خود ایران برخواهد انگیخت. مرفهان بالاشهری و ایرانیان مقیم خارج به اشتباه خیال خواهند کرد که غرولند پایین شهری ها علیه مهاجران از جنس نگاه نژاد پرستی است که آن دسته  از روزنامه نگاران اصلاح طلب ترویج می کنند. بعد در دفاع از مهاجران، علیه ایرانیانی که از سر ناچاری غرولندی درمورد حضور مهاجران می کنند خواهند ایستاد. این موضوع به تنش طبقاتی --که اصلاح طلبان آگاهانه و به دنبال سیاست نخ نما «تفرقه بیانداز و حکومت کن» می خواهند دامن بزنند-- خواهد افزود. 

خیلی باید مراقب آن باشیم که بازیچه این قبیل تبلیغاتچی های اصلاح طلبان نشویم. اولا باید هشیار باشیم که مهاجر ستیزمان نکنند که بعدا از خود خجالت زده نگردیم.  ثانیا باید اتحاد بین طیف های گوناگون اجتماعی-اقتصادی جامعه ایران را حفظ کنیم. 

درمورد دوم باید بیشتر بنویسم.



در محله ما، مهاجر افغانستانی کم نیست. ما در بلوار ارتش زندگی می کنیم. با نیم ساعت پیاده روی به باغات سوهانک می رسیم. باغبان های آنها اغلب افغانستانی هستند. کودکان پرشمار دارند. یکی از دیگری بانمک تر. از جمله شیرینی های روزمره که  به زندگی معنا می دهد دیدن لبخند این کودکان هست. در محله ما افراد همسن و سال من و بزرگتر، به این بچه ها مثل نوه خود محبت می کنند. شکلات و....می دهند. این بچه ها، بچه های محله ما هستند. همان ادبیات را بر می گزینند که می شنوند. مرا خاله می خوانند. گاهی شاهین شاکی می شود که به آنها لواشک می دهم ولی آنها از «خاله» تشکر می کنند. این کودکان  در ۱۴۰۱، در بازی هایشان شعار زن-زندگی-آزادی می دادند.

وقتی در روزنامه های اصلاح طلبان می خوانم که جناح مقابل-که به توصیف اصلاح طلبان یو دوسر هست – مهاجران افغانستانی را تربیت می کند که ائل و بئل، یاد این کودکان می افتم و خنده ام می گیرد.

به هر حال این یک واقعیت هست که عده ای خواهند کوشید که با صرف مبالغی از نوجوانان اقشار آسیب پذیر برای خود لشکر بسازند. چه این نوجوانان ایرانی باشند چه مهاجر. دربین خود ایرانیان هم اقشار آسیب پذیر که می توانند طعمه این لشکر کشی ها و گوشت لب تیغ آنها شوند، کم نیستند. خیلی نیاز به مهاجر از این جهت نیست! با شناسنامه ایرانی هم خیلی ها آن قدر به لحاظ اقتصادی تحت فشارند که می توانند جذب این جریان ها شوند. اما این که چه قدر موفق خواهند شد به رفتار خود ما بستگی دارد که چه قدر این  نوجوانان را در دل جامعه خود می پذیریم و از خود می دانیم.اگر این نوجوانان از ما محبت ببینند به لشکری علیه خودمان تبدیل نخواهند شد. به طور سیستماتیک باید این کودکان را حمایت کرد و به آنها حس هویت مدرن و جزوی از جامعه مادر بودن داد. خوشبختانه انواع و اقسام  نهاد های مردمی در این امر کوشا می باشند. شعبه تهران بنیاد کودک مددجوی افغانستانی الاصل بسیار دارد. می توانید کفیل شان شوید و در این راه کمکی نمایید.

http://www.childf.com


در چند سال اخیر، مردم ایران به شدت طرفدار حقوق حیوانات شده اند که البته پدیده مبارکی است. اما نکته اینجاست که در طرفداری از گربه و سگ راه افراط را پیش گرفته اند. حلواحلوا کردن سگ ها نظم اکولوژیکی مناطق حومه شهری و داخل شهری را به هم زده. در این موارد بسیار نوشته شده. من خودم هم قبلا نوشته ام و تکرار نمی کنم. اما اینجا نکته جدیدی می خواهم بنویسم.این تحول  که در ایرانیان به وجود آمده لزوما در بین مهاجران افغانستانی  

به وجود نیامده است.

. البته در محلات ما که دایم در کوچه قربان صدقه بچه های بامزه افغانستانی می رویم آنها هم در این تحولات با ما جلو می آیند. اما در محلاتی که به آنها به عنوان بیگانه نگاه می شود تفاوت فرهنگی در زمینه رفتار با حیوانات وجود دارد.

همین دستمایه روزنامه نگاران اصلاح طلبی شده که هم و غم شان را روی افغانستانی ستیزی گذاشته اند. می دانند مردم امروز ایران روی سگ و گربه حساسند، درنتیجه موارد حیوان ازاری از جانب مهاجران را برجسته می کنند و پیراهن عثمانی می سازند. مراقب باشیم که سر موضوع سگ، به انسان های بی پناه حمله ور نشویم!  یادمان نرود که در گذشته ای نه چندان دور رفتار ایرانیان با حیوانات هم چندان خوب نبود. همان گونه که با آموزش، رفتار عموم ایرانیان عوض شد رفتار مهاجران هم می تواند عوض شود. راهش این هست که خط کشی بین ایرانی و مهاجر نباشد. درنتیجه تحولات و گذار های فاز اجتماعی شان همزمان انجام می گیرد تا مایه تنش نشود.  شاید این نسخه ای که من می پیچم زیادی رویایی به نظر برسد. اما در جامعه ایران رویایی نیست. روزنامه نگاران و سایر روشنفکران بکشند کنار، خود مردم کوچه بازار ایران همین کار را خواهند کرد. ما مردم ایران هزار و یک عیب داریم . اما حسن هایی هم داریم.  توانمندی انجام این کار ( جذب مهاجران در داخل جامعه) از جمله همین حسن هاست!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قرارداد کرسنت و قصه پرغصه مشعل ها (فلرها)

+0 به یه ن

اینجا مفصل ماجرای پرونده کرسنت را می گه. به این اشاره می کنه که قرارداد زمان خاتمی با امارات بسته شده بود. قرار بود گاز میدان سلمان را از سال ۲۰۰۵ به مدت ۲۵ سال به امارات بفروشند.   نرخ توافق شده، یک پنجم نرخ فروش گاز به ترکیه در همان زمان بود که البته توجیهش این بود که گازی که به ترکیه فروخته می شد مرغوب تر بود و همچنین هزینه انتقالش هم لحاظ می شد. من نمی دانم این ضریب ۵ را این دو فاکتور توجیه می کند یا خیر. زمان احمدی نژاد گاز گران می شه و  طرف ایرانی می زنه زیر قرارداد.  البته در خود  قرار داد هم امکان تغییر مبلغ قرارداد بوده. (نمی دانم چه طوری ؟! ولی اصلاح طلب ها  می گن، بوده! البته یادمان نرود که اصلاح طلب ها اهل «علاج» هستند.)  احمدی نژاد اینا می خواستند بروند مذاکره کنند  تا مبلغ را بالا ببرند اما جلیلی اینا شلوغ می کنندو نمی ذارند. امارات هم از ایران شکایت می کنه و به قولی ۶۵۰ میلیون و به قول دیگر ۱۸ میلیارد جریمه می خواد. بین این دو رقم اختلاف زیاد هست. این مقاله و مقالات دیگر که من در مورد قرارداد دیشب خواندم همگی سمبل می کنند و صراحتا نمی نویسند  قضیه غرامت و جریمه دقیقا چی بود. خواننده را «می پیچونند!» هرچی بوده از جیب ما مردم ایران رفته و می ره. اما  نکته من این چیزها نیست. نکته ام این هست که اونهایی که در بستن قرارداد نقش داشتند و آن را توجیه می کنند می گویند  در هر حال در این مدت گاز اون میدان در فلر سوخت و رفت هوا، پس  به جای آن  می توانستیم صادر کنیم و پولی بگیریم. این قضیه سوختن و هدر رفتن گاز در جنوب در فلر ها خیلی مسئله مهمی هست که متاسفانه حتی طرفداران محیط زیست هم به اندازه کافی به آن توجه نمی کنند. هم باعث آلودگی هوا در منطقه می شه و هم باعث گرمایش زمین. گیریم گاز را صادر نکردند. برای چی سوزاندند؟ آیا این قضیه سوزاندن در فلر ها درست هست؟ نمی شد جلویش را گرفت؟ چرا پی گیری نمی شه؟!  فردا پزشکیانیکی مثل خانم  معصومه ابتکار را می ذاره برای محیط زیست. بعدش هم شخصیت های ژورنالیستی ای که اسم خودشان را گذاشته اند طرفدار محیط زیست، هر کار کوچک سمبلیک بی اهمیتی را که خانم معصومه ابتکار بکنه(در حد نشاندن یک نهال!) در بوق و کرنا می کنند و به به و چه چه می کنند. قضایای مهم و اساسی مانند فلرها در حاشیه کارهای سمبلیک بی ثمر امثال معصومه ابتکار قرار می گیره. باز، در مورد خشک شدن دریاچه ها و رودخانه حساسیت عمومی هست و ما   در فضای مجازی می گیم و  امثال معصومه ابتکار از روی ناچاری اکو می کنند. در مورد فلرها حتی این اتفاق هم نمی افته! 


این مستند در مورد آلایندگی ناشی از مشعل سوزی یا فلر ها در خلیج فارس هست.   دقیقه ۱۰:۴۴ تا ۱۳ تا مربوط به ایران هست. بدترین وضعیت  در منطقه از آن عراق هست و بعد ایران. بودجه ای که برای حل این معصل از طرف  دولت ایران کنار گذاشته شده بود  صرف برج سازی در تهران شده و رفته. سرمایه ملی می سوزد هموطنان و همسایه ها دود می خورند و سرطان می گیرند و   گرمایش زمین تشدید می شود. مقصر اصلی هم فساد مالی است که نذاشته بودجه صرف بهبود وضعیت فلر ها شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل