ماکیاولى

+0 به یه ن

چند وقت پیش یک فیلم مستند در مورد ماکیاولى دیدیم.به نظرم در هوشمندى ماکیاولى خیلى اغراق شده. اون روش هاى به اصطلاح هوشمندانه که او مى گوید در طول تاریخ به عقل خیلى ها رسیده و به کار هم بسته اند. از اونها هوشمندانه ترش را هم به کار برده اند.چنان می گویند ماکیاولى نابغه بزرگ تاریخ بوده که آدم خیال می کند فرمول بندی نسبیت عام را نوشته. نابغه به گالیله و ارشمیدس می گن نه به ماکیاولى! از این شگردها که ماکیاولى برشمرده صد مرتبه هوشمندانه ترش را در رمان "خاطرات یک گیشا" می خوانیم. هر دختر بچه گیشا اون قدر نقشه برای از میان برداشتن رقیب می کشد که در مقابلش ماکیاولى باید بیاید لنگ بیاندازد! شهریار وقت که کتاب خطاب به او نوشته (به این امید که ماکیاولی را به عنوان مشاور استخدام کند) کتاب را اصلانخوانده اما سالها با موفقیت فرمان رانده! من هم جاى او بودم به ماکیاولى رو نمی دادم! چیزهایی که ماکیاولى مى گه برای مردان و زنان قدرت بدیهیات هست. براى مردم ساده که گول آنها را می خورند عجیب غریبه! براى چه با آوردن ماکیاولى به بساطشان بخواهند خود را بین مردم ساده بدنام کنند؟ ماکیاولى در کشاکش قدرت در فلورانس دستگیر هم شده. شکنجه و زندانى هم شده! به نظر من مشابه ماکیاولى در مملکت خودمان خیلی زیاد داریم. کسانى که خیال مى کنند که خیلى زرنگ هستند و زیر آبى مى روند. اما در واقع احمق هستند و خود را توى دردسر مى اندازند. هم خود را در دردسر مى اندازند و هم بقیه را! ماکیاولى و امثال او خیلى موندند که به امثال خیام و حافظ برسند: فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم/ و آن چه گویند روانیست مگوییم رواست/ چه شود گر من و تو دو قدح باده خوریم ؟! / باده از خون رزانست نه از خون شماست


 شکوه تاج سلطانى که بیم جان در او درجست /کلاهى دلکش است اما به ترک سر نمى ارزد 🍀@minjigh

 هوشمند کسی است که راه حلی برای مشکلات توزیع دارویی کشور پیدا کنه. والا پدر سوختگی هایی که ماکیاولی در کتابش با آب و تاب تعریف می کنه به عقل یک نفر باهوش متوسط رو به پایین هم می رسه! 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دیکتاتور دلسوز یا طبقه ای پیشرو؟

+0 به یه ن

در شرایط نابسامان کنونی عده ای بر این باورند که دوای دردهای ما ظهور یک دیکتاتور دلسوز همچون رضا شاه است. روایت تک بعدی که شبکه هایی مثل «من و تو» ارائه داده اند آن هست که رضا شاه یک تنه ایران را از یک سرزمین عقب افتاده به یک کشور مدرن تبدیل کرد و فرزندش هم آن را به اوج رساند و چیزی در ردیف سویس کرد. واقعیت این هست که رضا شاه هرگز نمی توانست اصلاحاتی را که در ده سال ۱۵ سال اول به قدرت رسیدنش به ثمر رساند به تنهایی انجام دهد. در سایه جنبش مشروطه قشری از رجال رشد یافته بودند که در قد و قواره ای بودند که توانستند این اصلاحات را انجام دهند. چنان که سرشت دیکتاتوری است در زمان رضا شاه اصلاحات با کارآیی بالا و به سرعت انجام شد اما سپس دیکتاتور به قلع و قمع همه پرداخت و همه دستاوردها را به اسم خود نوشت. بدتر آن که روح مشارکت جمعی را از بین برد. در دوران وی و فرزندش دیگر چنان قشر توانمندی نتوانست رشد کند. رجالی که در دوران پهلوی سربرآوردند در برابر رجالی که در دوران مشروطه بالیدند و اصلاحات ده سال اول رضا شاه را عملی ساختند کوتوله هایی بیش نبودند. من درمان درد ها را دیکتاتور دلسوز نمی دانم. من امید دارم باز هم چنان قشر قوی و توانمند از میان زنان و مردان این سرزمین برآید که بر مشکلات حاضر فایق آیند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سه راه پیش روی جوانان جویای کار

+0 به یه ن

یک راه این هست که جوان برای کار یا تحصیل به خارج بره. هرچند الان مد شده و یک عده فکر می کنند این راه خیلی ساده و دوای همه دردهاست  واقعیت این هست که مهاجرت برای همه  با هر روحیه و شرایطی خوب نیست. برخی روحیه و شرایطی دارند که اگر  به کشور مناسب مهاجرت کنند در آنجا به موفقیت و کامیابی می رسند. اما همه این جور نیستند. به علاوه خیلی مهم هست که با چه شرایطی و به کجا مهاجرت انجام می گیرد.  

بیشتر افرادی که بسیار دم از مهاجرت می زنند و ایران را قابل زندگی  نمی دانند در مهاجرت هم موفق نخواهند بود. یکی از شرایط لازم برای رفتن به جای مناسب برای کسی که ثروت و سرمایه ندارد نمرات خوب دانشگاهی و رتبه خوب در آزمون هایی مثل جی-آر-ای است. این افراد که دایم از ایران بد می گویند و بر خود دل می سوزانند که چرا در ایران متولد شده اند عموما در دانشگاه موفق نیستند نمره هایشان هم پایین هست و شانس مهاجرتشان در نتیجه بالا نیست. می آیند با آدم پرخاش می کنند که چرا نمی ذارید ما برویم! انگار ما جلوی آنها را گرفته ایم. بحث با این افراد بی فایده هست در واقع دنبال این  هستند که ما یک حرفی بزنیم تا بهانه دست آنها بیافتند که عمری ما را مقصر برای مهاجرت نکردن بدانند. 
و اما کسانی که برای مهاجرت ساخته شده اند! اینها معمولا کسانی هستند که تا در ایران هستند سعی می کنند از شرایط اینجا نهایت بهره را ببرند. بعد هم می روند خارج و در آنجا موفق می شوند. مهاجرتشان خیلی هم برای کشوربد نیست. علی الاصول می توانند به ایران ارز بفرستند تا برایشان سرمایه گذاری کنند. با دادن سمینار به هنگام مسافرت به کشور به انتقال دانش کمک می کنند. در خارج برای ایران و ایرانی لابی می کنند و...... امیدوارم که موفق باشند.

کسانی هم هستند که به هر دلیل تمایل به مهاجرت ندارند.  جلوی اینها هم دو راه می تواند باشد. یا در جایی استخدام شوند یا خود یک بیزنس راه بیاندازند. هر کدام از این دو انتخاب بسته به روحیه و شرایط فرد می تواند انتخاب درست یا نادرستی باشد. اگر راه اول را انتخاب کنند باید گفت که پیدا کردن شغل مناسب- حتی بدون پارتی- آن قدر ها که در نظر اول می نماید دشوار و ناممکن نیست. درست هست که تعداد مشاغل از تعداد فارغ التحصیلان مربوطه در اکثر رشته ها کمتر هست. اما واقعیت این هست که اغلب جوانان متاسفانه وا داده اند. چون باور کرده اند نمی توانند کار پیدا کنند تلاش چندانی هم نمی کنند. اگر شخص نمرات دانشگاهی و توصیه نامه خوب داشته باشد مهارت های زیاد و تجربه کارآموزی  داشته باشد و یک سری اصول را در مصاحبه استخدامی (مانند سروقت آمدن، مودب بودن و.....) رعایت کند ودر جست و جوی کار پشتکار داشته باشد شانس استخدام کم نیست. کارفرماهای زیادی هستند که دارند دنبال کارمند جدی می گردند اما نمی یابند!
 به عنوان دوست یا خانواده این جوان باید  او را تقویت روحی کنیم که وسط راه -وقتی که چند درخواست استخدامی اش رد شده- نبُرد! شنیدن چنین جواب های منفی ای فشار روحی شدید و شکننده ای وارد می سازد. ما اگر دوست او هستیم باید خیلی مراقب روح و روان او باشیم تا از لحاظ روحی به هم نریزد و بتواند با پشت کار به دنبال کار بگردد. واقعیت تلخ آن هست که متاسفانه بیش از ۸۰-۹۰ درصد جوان ها چنین حمایتی را دریافت نمی کنند. چیزی حدود ۵۰-۶۰ درصدشان هم به لحاظ روحی به هم می ریزند. اگر شما جزو آن ۸۰-۹۰ در صد هستید وبلاگ مینجیق برای دادن حمایت روحی در خدمت شماست. گفتنش برای من تلخ و بسیار سخت هست اما  وقتی اکثریت می شکنند موقعیت های شغلی خالی می مانند و شانس شما بیشتر می شود. 

و اما کسانی که می خواهند خود بیزنسی راه بیاندازند! به عنوان دوست یا خانواده نیاییم کلاه آن شخصیت کارتونی در کارتون گالیور را بر سر بگذاریم که همیشه می گفت: «من می دونم کارمون تمومه!» در این وضعیت که نظم اقتصادی قدیم دارد در هم می ریزد فرصت های جدید بسیار برای افراد هوشمند و با انرژی به وجود می آید. شاید دوست جوان ما بتواند یکی از این فرصت ها را در یابد. تجربه هایمان و خطرها را به آنها بگوییم تا حواسش باشد اما او را آن قدر نترسانیم که از راه افتادن بترسد. وکیل خوب معرفی کنیم. صادقانه بگوییم «دخترم! پسرم! من این قدر می توانم سرمایه بدهم و این قدر هم اگر سرمایه را باختی می توانم کمکت کنم. با همین سرمایه ببین چه کار می توانی بکنی. بیش از آن هم که من می توانم کمکت کنم زیر قرض نرو که خطرناک  هست.» باور کنید این جوان در جست و جوهای اینترنتی خود فرصت ها و راهکار ها می بیند که من میانسال (در خشت خام که هیچ!) در آینه هم نمی بینم.
باور کنید مقدار عددی اون سرمایه آن قدر مهم نیست که آن حمایت روحی مهم هست. میزان سرمایه ای که یک کارمند برای فرزندش می تواند بگذارید شاید چند میلیون تومان بیشتر نباشد اما همان هم می تواند آغازگر مهمی باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آره من رفتنی نیستم! بی تو موندنی نیستم!

+0 به یه ن

تا به حال ندیدمش! نمی شناسمش! اسمش را هم نمی دونم! اما در فضاى مجازى مى آید و یقه ام را مى گیرد که شما مى خواهید ما به خارج مهاجرت نکنیم اما عاقل تر از آنیم که در ایران بمانیم!
چه طور بدون این که دچار یأس فلسفی بشه مى شه به این جوون حالى کرد که عزیزم! ماندن نماندن تو اصلا براى من نوک سوزنى اهمیت نداره!

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نوستالژی «افیون» توده هاست!

+0 به یه ن


     یک نگاه به دور وبرمان در ایران کافی است که نشان بده وضعیت اقتصادی نابسامان هست و نمی شه همین طوری ادامه داد. این برای افرادی که آمادگی ذهنی برای تغییر در رویکردهای اقتصادی ندارند خیلی خبر بدی هست. اما برای کسانی که چنین آمادگی ذهنی ای دارند فرصت مغتنمی هست که راه های نو را—که چه بسا بهتر از راه های  قبل باشند —امتحان کنند.   یکی از موانع بزرگ در راه  به دست آوردن آمادگی ذهنی برای چنین تغییر ها و جستن راه نو  غرقه شدن در حسرت گذشته و نوستالژی زمان از دست رفته است.  این نوع حسرت و نوستالژی به شدت در جامعه رواج داره و با کانال هایی نظیر کانال «من و تو» هم در چند سال گذشته بسیار تشدید شده. شاید برای یک فرد بازنشسته با سنی بالا ی ۶۵ سال بد نباشه خودش را با این نوستالژی ها مشغول کنه ولی برای نسل جوان تر این نوع نوستالژی «افیون » هست. فرصت های زیادی را امروز در حسرت گذشته می توانیم بسوزانیم.            🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مبارزه با فساد در مقیاس های کوچک

+0 به یه ن

هر چند در رده های بالا، فساد مالی در ایران بیداد می کند اما خوشبختانه هنوز رده های پایین اجتماع خیلی آلوده به فساد نشده است و هنوز خیلی کارهای اداری روزمره و ....را می توان بدون آلودگی و به روال قانونی و عرفی انجام داد.  قبلا تجربه خود را با اداره دارایی در مورد مالیات بر ارث نوشتم. خوشبختانه هنوز اوضاع در این رده های پایین و برای شهروندان عادی مثل من و شما و آن کارمندان اداره دارایی به منجلاب فساد کشیده نشده است. 

من و شما زورمان نمی رسد جلوی فساد مالی در رده های بالا را بگیریم اما  تک تک مان می توانیم جلوی سرایت فساد به رده های پایین بایستیم. آن هم به راحتی!
به نظر من فرمول ساده ای هست: وقتی کار اداری پیش می آید سعی کنیم  ابتدا روال قانونی و عرفی را یاد بگیریم و از آن راه وارد شویم. 
به نظر می رسد حرفم بدیهی است اما این روزها در جامعه ما کسانی هستند که مدام در گوش ما می خوانند که روال قانونی راه به جایی نمی برد باید راه زیر آبی را یاد گرفت. با این سخنان می خواهند خود را با تجربه تر و پخته تر از آن چه که واقعا هستند جلوه دهند.
واقعیت این هست که نمی دانند در مورد چه حرف می زنند. حتی اگر حرفشان درست باشد و گزیری از زیر آبی رفتن نباشد باز عقل حکم می کند تا ابتدا از راه قانونی بروی جلو تا اندکی با محیط آشنا شوی و بدانی مظنه هر کسی چند است! اگر با نا آشنایی به  یکی پیشنهادی بدهی که با مظنه اش نمی خواند که بیشتر توی دردسر می افتی! همین که این را نمی فهمند نشان می دهد که واقعا کم تجربه هستند!

مثال می زنم. گرفتن ترفیع های اداری برای کارمندان مستلزم پر کردن فرم های گوناگون هست. خیلی ها حوصله پر کردن این فرم ها را ندارند و گمان می کنند کسی آنها را نخواهد دید و فقط باید راه زیر آبی را پیدا کنند. اشتباه می کنند!   به جای آن همه توطئه و.... که معمولا هم به ضررشان تمام می شود اگر اون چهار تا فرم را پر می کردند خیلی زودتر به هدفشان می رسیدند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

زیبایی صورت و اندام چه قدر اهمیت دارد؟

+0 به یه ن

در بخش نظرها (باخیش) بحثی در مورد زیبایی شد. چون این موضوع دغدغه عده نسبتا زیادی می تواند باشد دوباره  نظرم را تکرار می کنم.


می خواهم نظر واقعی ام را بدون این که بخواهم شعار بدهم بگم. به نظر من اتفاقا بحث خیلی مهمی هست که باید یک جایی درباره اش صحبت بکنیم. 

مهم هست که آدم از نظر یک و فقط یک نفر در دنیا زیبا دیده بشه و اون یک نفر همسر آدمه. نظر بقیه هیچ اهمیتی نداره. اما خیلی خیلی مهمه که همسر آدم در طول زندگی مشترک آدم را جذاب و زیبا ببینه. 
جامعه مصرفگرا و تجارتی از مسئله زیبایی برای خودش دکان باز کرده. مخصوصا خیلی روی مخ خانم ها کار می کنه که اونها را نسبت زیبایی صورت و هیکل حساس کنه که بتونه مرتب به اونها فلان محصول را بفروشه و پول هاشون را بچاپه.
معمولا یا معیار های آنها اگر زیبا باشید (یا با خرج سرسام آور و تحمل دردهای بسیار بشوید) در خیابان و محل کار نظر ها را به خود جلب می کنید و متلک ها را سرازیر. اما این نوع زیبایی معمولا چیزی نیست که همسر شما را هر روز به خود جذب کند. اتفاقا صد جور بددلی و دردسر هم می آره. خرجش هم زیاده و به خانواده فشار می آره. زمان زیادی هم می بره که معنایش این هست که شخص باید از زندگی زناشویی بزنه تا وقت بکنه این ها را انجام بده.

نوع زیبایی که همسر را به خود جذب می کنه بیشتر یک جوری لوندی خاص خودش را می طلبه. دقت خیلی زیادی لازم هست که ببینید کدام حرکت و یا لحن صحبت و... شریک زندگی شما را جذب می کند. چیزی که تقریبا در همه مردها مشترکه اینه که دوست دارند به جوک هایی که می گن یا شوخی هایی که می کنند خانم ها بخندند. اون خنده به نظرشان خیلی زیبا می آد. 
یک چیز دیگه هم که معمولا جذاب می یابند این هست که هر از گاهی (البته قطعا نه همیشه) با همون لحن و لهجه مادربزرگشان چیزی بگی. آرامش در صحبت کردن هم خیلی مهمه. 
اما بقیه چیزها خیلی شخصی تر هست.
در نسل پدرهای ما باز یک کم ساده تر بود. اغلب راننده تریلی ها لوندی تیپ بانو حمیرا را می پسندیدند و استادان دانشگاه حرکت های اودری هپبورن را جذاب می دانستند. اما الان پیچیده تر و شخصی تر شده. 

خانم ها معمولا دوست دارند شوهرشان به لحاظ بدنی قوی و مقاوم باشه و غرولند نکنه. موقعی هم که خودشان در تصمیم گیری تردید دارند او در تصمیم گیری کمک شان کنه بعد هم محکم پشت حرفش بایسته. اگر تصمیم اشتباه هم از آب در اومد نتایجش را هم پذیرا باشه و سعی کنه حل کنه. 
اون مردهایی که دوره می افتند و چلمپگی می کنند که همسرم به من خیلی زور می گه شاید برای زنان دیگه نمونه وجذاب باشند اما حال همسر خود را به هم می زنند.

به نظر من به جای آن که به فرمان جامعه تجارتی بیافتید توی خط خرج کردن و خود را شکنجه کردن تا با معیارهای اونها زیبا بشوید یک کمی در احوالات همسرتان یا نامزدتان دقیق شوید ببینید او چه موقعی بیشتر جذب تان می شه. روی همون ها کار کنید. 
اگر هم همسر یا نامزدی ندارید که دیگه لازم نیست نگران زیبایی صورت خود باشید. فقط به زیبایی دست ها و ناخن های خود توجه کنید. چون فقط دست ها هستند که همیشه جلوی چشم تان هستند. شما که خود را دایم در آینه نمی بینید. اما دست ها را دایم می بینید. نظر بقیه هم که مهم نیست. شما قرار نیست برای این که آنها منظره زیبایی ببینند جیب خود را خالی کنید یا خود خوری کنید که چرا مرا زیبا ندید! ندید که ندید!
اگر همسر یا نامزد ندارید فقط در حد حفظ سلامت به خود برسید. کرم مرطوب کننده و ضد آفتاب و نگاه داشتن وزن در محدوده BMI. اگر کسی پیدا شد علاوه بر حفظ سلامت نگاه کنید ببینید او چه چیزی را می پسندد.

تا یادم نرفته بگم. نحوه نشستن و ایستادن هم خیلی مهم هست . هم در حفظ سلامت و هم در جذابیت. این دو را تمرین کنید که سلامت خود را حفظ کنید. کسی هم اگر پیدا شد که نظرش در مورد زیبایی شما ارزش زحمت کشیدن داشت شما بنا به عادت زیبا می نشینید و بر می خیزید.
سایت های زیادی در اینترنت هستند که می آموزند که نحوه درست ایستادن و.... چیست.
این نظر من هست. خیلی ها هم شاید خوششان نیاد.

(تلویحا فرض من این بود که همسر یا نامزد شما کسی است که عاشق او هستید.)


اگر با مقیاس BMIچاق هستید از همین امروز شروع کنید به لاغر کردن خودتان تا با معیار دیگر چاق نباشید.
من هم چاق بودم الان خودم را از مرز چاقی به معمولی رساندم. از منظر خیلی ها شاید هنوز چاق باشم اما نظر آنها مهم نیست. مهم معیارهای علمی سلامتی است.
حتما سعی کنید لاغر بشوید. نه برای حرف همسایه بلکه برای سلامت خودتان.
وقتی دیگر چاق نیستید زندگی خیلی راحتتر می شود. فروشگاه که می روید که خیلی راحت لباس که به تن تان بخورد پیدا می کنید. 
چست و چالاک می شوید و زندگی برایتان زیباتر می شود. اگر مشکل مالی دارید لازم نیست به باشگاه بروید. من با پیاده روی در محل سربالایی خودم را لاغر کردم. روزانه یک ساعت رقص هم خوب کالری می سوزاند.
برنامه ریزی کنید که هفته ای یک کیلو وزن کم کنید تا از مرز چاقی رد شوید. حتما این کار را از فردا شروع کنید.
شک نکنید که باید این کار را بکنید.


دوست داشتنی بودن ربطی به قیافه ربطی ندارد. 
زیبایی بیش از حد معمولا دردسر هست. افراد بیش از حد زیبا معمولا آدم های خوشحالی نیستند. به خصوص وقتی پا به سن می ذارند وحشت عجیبی به خاطر ازدست دادن این خصیصه آنها را فرا می گیره. مریلین منرو مشهورترین مورد هست اما تنها یک مورد نیست. من در دور وبر خودم نمونه های زیادی دیدم.
هر موفقیت شغلی یا تحصیلی هم که به دست می آورند عده ای به طعنه می گویند به خاطر چشم و ابرو هست.

اتفاقا اونهایی که خیلی زیبا هستند و خیلی اصرار دارند که در جمع مرتب از زیبایی آنها تعریف بشه حوصله جمع را به سر می برند. حتی حوصله شوهرشان را هم سر می برند. 
به علاوه قیافه یک مسئله سلیقه ای است. من ممکنه از منظر یکی زیبا به نظر برسم از منظر دیگری زشت. هیچ کدام برام اهمیت ندارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

با خیال!

+0 به یه ن

فرض کنید شما صاحب یک شرکت هستید که می خواهید کارمندى را استخدام کنید.براى یک موقعیت شغلى صدها نفر درخواست داده اند. کدام را استخدام مى کنید؟ طبعا کسى را که رزومه رنگین وقوى ترى دارد. کسى را ترجیح می دهید که نمرات دروس تخصصى اش در دانشگاه بالاتر است، توصیه نامه هاى خوب دارد ، مهارت گوناگون مرتبط به کار نظیر آشنایى با نرم افزارها را دارد و ترجیحا قبلا جایى کارآموزى کرده و از آنجا هم مى تواند توصیه نامه مثبتى فراهم کند. طبعا شما او را به کسى که چند ترم پشت سرهم مشروط شده، تجربه کاری و کارآموزى ندارد و به جاى گذراندن دوره هاى مهارت آموزى رفته دنبال عرفان و اشراق ترجیح می دهید. در این شرایط نابسامان اقتصادى که موقعیت شغلى کمتر از متقاضى است انتظار داشتیم -مانند بقیه جاهاى دنیا- استاندارد هاى استخدامى بالاتر رود. انتظار داشتیم متقاضیان در رنگین تر کردن رزومه با هم رقابت کنند وخیلى خیلى مصاحبه های استخدامی را جدى بگیرند و برایش به جدیت آماده شوند. در کشورهاى دیگر دنیا اغلب ازچنین موقعیت هایى چنین نتیجه ای حاصل می شود. در نتیجه بعد از هر دوره رکود استاندارد ها بالاتر هم مى رود. اما در کشور ما از این خبرها نیست. متقاضیان استخدام به جای کسب این جور مهارت ها "به درجه ای از عرفان می رسند" که کاملا بیخیال مى شوند! استانداردها نه تنها بالاتر نمی رود پایین هم می آید!! با این اوصاف خوش به حال اون اقلیت مطلقى از متقاضیان کار که به جاى مسخره بازى و تاسف خوردن به حال خودبه جدیت دنبال قوی تر ساختن رزومه خود هستند. شانس یافتن شغل مناسب براى آنها کم نیست چون که رقیبانشان بیخیال هستند! این موضوع را من فقط به طور تئوری عرض نمی کنم. در عمل امتحان کرده ایم. در دور و بر خود من یک عده از جوانان این مملکت که هیچ پارتی ای هم نداشتند با عمل به همین توصیه، شغل مناسب در همین ایران یافته اند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قانون تامس و چشم انداز کانال مینجیق

+0 به یه ن

متن زیر به قلم آقای بهمن شهری، پژوهشگر زبان و فرهنگ است:


کدام پیش‌گویی‌ها خود به خود محقق می‌شوند؟


ضرب‌المثلی قدیمی می‌گوید 'از هر چه بترسی سرت می‌آید.' آیا این اندرز کهن ریشه در واقعیت دارد؟ در نگاه نخست احتمالا با عقل سلیم جور در‌نمی‌آید. مگر همه عوامل دنیا دست ماست؟ دنیا همان جوریست که هست و ربطی ندارد به اینکه ما چطور فکر می‌کنیم. این پاسخ صادق است یعنی واقعا دنیا خارج از تصورات ما وجود دارد و اتفاقاتی در آن می‌افتد. 

اما ظاهرا قضیه به این سادگی‌ها نیست. دنیای ذهن کجای ماجراست؟ مگر نه این که احساسات، قضاوت‌ها و حتی رفتارهایمان همه از عالم ذهن نشات می‌گیرند؟ مگر دنیای هرکس چیزی است بجز تک تک لحظات زندگی؛ آمیخته با خوشی و رنج‌ و در یک کلام کیفیت ذهنی تجربه‌هایش؟

ویلیام ایزاک تامِس جامعه‌شناسی بود که سال‌ها پیش به پرسش‌هایی از این دست فکر می‌کرد. تامِس در سال ۱۸۶۳ میلادی (۱۲۴۲ شمسی) در شهری کوچک به نام راسِل در ایالت ویرجینیا به دنیا آمد. سال‌های زیادی در دانشگاه‌ شیکاگو و در اواخر عمر در هاروارد به تدریس و تحقیق پرداخت. جامعه‌شناسی مهاجرت از حوزه‌های پژوهشش بود و علاقه زیادی به مطالعه رفتار و ذهنیت افرادی داشت که از دل فرهنگ‌های مختلف و متفاوت برآمده بودند و باید در سرزمینی جدید کنار یکدیگر می‌زیستند.

یکی از دستاوردهای اندیشه‌ تامس مفهومی است بنیادی که در جامعه‌شناسی معروف است به قضیه تامِس. 

قضیه تامِس می‌گوید "اگر فردی وضعیتی را واقعی فرض کند، پیامد‌های آن وضعیت بدل به واقعیت می‌شوند." به بیان دیگر کنش‌های فرد تحت‌تاثیر تصورات ذهنی‌اش قرار می‌گیرد. طبق این قانون، تفسیری که فرد از امور در خیالش می‌بافد، نتایجش از مرز خیال گذر خواهد کرد و بدل به واقعیت می‌شود.


بگذارید با ذکر دو مثال خیالی قضیه تامِس را روشن کنم. 

مثال اول: فرض کنید کودکی باور دارد که شب‌هنگام جن‌ها در اتاقش در رفت و آمدند. نتیجه چنان تصوری این است که وی بیشتر شب‌ها بیدار می‌ماند با اینکه جن‌ها در جهان خارج وجود ندارند.

مثال دوم: فرض کنید بهمن به هر دلیلی متقاعد شده که مجتبی از وی متنفر است. او از همان وقت طوری با مجتبی رفتار می‌کند که رفته رفته رابطه‌شان شکر‌آب می‌شود فارغ از این که آیا تنفر مجتبی از بهمن از همان آغاز واقعی بوده یا توهمی ساخته و پرداخته ذهن بهمن؟

اثرگذاری تامس به دوران خودش محدود نماند. رابرت مِرتون -یکی از چهره‌های برجسته جامعه‌شناسی قرن بیستم- بشدت تحت تاثیر آراء تامس قرار گرفت. او دانش‌آموخته دانشگاه هاروارد بود و سهم ویژه‌ای در پایه‌گذاری جامعه‌شناسی علم داشت. مرتون بیشتر عمرش -از اوایل دهه چهل تا اواسط دهه هشتاد میلادی- در دانشگاه کلمبیا مشغول آموزش و پژوهش بود.

پس از مطالعه دقیق قضیه تامس، مرتون یک مفهوم مهم‌ و تا به امروز تاثیرگذار را به دنیای علم وارد کرد: پیشگویی خود‌محقق (self fulfilling prophecy)‌. مرتون این مفهوم را این گونه تعریف می‌کند:

"پیش‌گویی خودمحقق‌ در آغاز تعریفی است غلط از وضعیتی که رفتاری جدید را برمی‌انگیزد و [همان رفتار] باعث می‌شود تصور غلط اولیه به واقعیت بپیوندد."


به زبانی ساده پیش‌گویی خود‌محقق یک جور غیب‌گویی است که با ایجاد خطاهای پی در پی به خود واقعیت می‌بخشد. مرتون از این مفهوم برای توضیح پدیده‌های اجتماعی استفاده می‌کرد؛ مثلا سناریوی زیر را در نظر بگیرید:

عده‌ای چو می‌اندازند که فلان بانک با تغییر مدیریت به آشفتگی و ورشکستگی می‌افتد. مسئولان بانک یا شایعه به گوششان نمی‌رسد یا آن را جدی‌ نمی‌گیرند. درست همان روزی که مدیر بانک عوض می‌شود، مشتریان بسیاری به بانک مراجعه می‌کنند و پول‌های خود را از بیم ورشکستگی از حساب‌ها بیرون می‌کشند. همین اتفاق باعث می‌شود شایعه رنگی واقعی‌تر بگیرد و مشتریان بیشتری از همین رفتار پیروی ‌کنند تا در نهایت به ورشکستگی بانک منجر ‌شود.

پیش‌گویی خود‌محقق کم‌کم دامنه تاثیرش از جامعه‌شناسی فراتر رفت و توجه پژوهشگران رشته‌های دیگر را جلب کرد. رابرت رُزِنتال، استاد برجسته روان‌شناسی در دانشگاه کالیفرنیا، شکلی از پیش‌گویی خودمحقق‌ را در آموزش و پرورش شناسایی و معرفی کرد که معروف است به 'اثر رُزِنتال' یا 'اثر پیگمالیون'. در اساطیر یونان، پیگمالیون نام مجسمه‌سازی است که عاشق تندیسی شد که خود ساخته بود. او به نزد الهه عشق، آفرودیت، دعا کرد که همسری نصیبش شود که نمونه زنده تندیسش باشد. در بازگشت به خانه دریافت دعایش مستحاب شده و تندیسش جان یافته، سپس با او ازدواج کرد. 

اثر پیگمالیون به پدیده‌ای اشاره می‌کند که بالا بودن سطح توقع معلم‌ها به عملکرد بهتر دانش‌آموزان منجر می‌شود. در پژوهش رُزِنتال، آموزگاران یک مدرسه ابتدایی فهرستی از دانش‌آموزانی را که نمی‌شناختند دریافت کردند. در این فهرست نمرات غیرواقعی ضریب‌هوشی دانش‌آموزان ثبت شده بود و تعدادی به صورت کاملا تصادفی باهوش معرفی شده بودند. پس از بررسی عملکرد آموزگاران و نمرات دانش‌آموزان در یک بازه زمانی مشخص شد وقتی معلم یکی را 'باهوش' می‌پندارد، رفتار و توقعش را بر اساس همان پندار پیش می‌برد. نتیجه آنکه پس از مدتی دانش‌آموز نیز خودش را با توقعات آموزگار تطبیق می‌دهد و عملکردش بر همان اساس پیشرفت می‌کند.

عکس اثر پیگمالیون مشهور است به 'اثر گولِم'. واژه گولِم از یک افسانه یهودی می‌آید درباره موجودی انسان‌وار که در نتیجه سِحر و جادو از مواد بی‌جان مثل گِل و رس پدید می‌آید و نمادی است از درماندگی و حماقت. اثر گولِم می‌گوید که در محیط‌های آموزشی و سازمانی پدیده‌ای روانی وجود دارد که در آن توقع پایین‌تر از افراد، چه از طرف بالاسری‌ها چه خود شخص، به عملکرد ضعیف‌تر فرد می‌انجامد.


شناسایی این دو شکل از پیش‌گویی خودمحقق‌ الهام‌بخش پژوهش‌ها، سیاست‌گذاری‌ها و دوره‌های آموزشی مختلفی در حوزه‌های تعلیم و تربیت و مدیریت منابع انسانی بوده است. پژوهش‌های بینارشته‌ای فراوانی در سالیان اخیر، مفاهیم جدید و صورت‌های گوناگونی از پیش‌گویی خود‌محقق‌ و تاثیراتش را شناسایی کرده‌اند.

پیش‌گویی خود‌محقق می‌تواند دستاوردهای گران‌بهایی داشته باشد، اگر درست به کار گرفته شود و واقعیت را مد نظر قرار دهد؛ مثلا با شناخت تاثیرات پیش‌گویی خود‌محقق، اهمیت قدردانی و بازخورد مثبت در مدیریت منابع انسانی بیش از پیش آشکار می‌شود یا تحقیقات فراوانی در روانشناسی ورزشی نشان می‌دهند که ایجاد 'ذهنیت بُرد' در ورزشکاران تاثیر چشمگیری بر عملکرد آنها دارد.

اما غیب‌گویی‌هایی که واقعیت را مدنظر قرار نمی‌دهند می‌توانند وحشتناک مخرب باشند؛ از زندگی خصوصی گرفته تا پیشرفت شغلی و اجتماعی، توهمات ذهنی ممکن است پیامدهای سختی داشته باشند. آموزش، یادگیری، آگاهی‌رسانی، مشاوره و اندیشه‌ورزی از بهترین راه‌های مبارزه با نتایج زیان‌بار چنین خیالبافی‌هایی است.

آن سان که پیداست خیلی اوقات خیال‌پردازی مثبت افکار مثبت را در پی دارد و افکار مثبت به واژگان و رفتار مثبت می‌انجامد که خود احتمال نتایج سودمند را بالا می‌برد و بالعکس. با این اوصاف شناسایی و آگاهی از پیش‌بینی خود‌محقق بهانه خوبیست تا بنشینیم و برخی رویکردها و داوری‌هایمان را به پرسش بکشیم؛ مبادا مصداق همان ضرب‌المثل قدیمی شویم و ترس‌هایمان بر سرمان خراب شوند.


پی نوشت مینجیق:

  کارى که در  کانال مینجیق بناست بکنیم چنین چیزى است.

در واقعیت جو عمومى در ایران ناامیدى و وادادگى و تاسف خوردن به حال خود است.

ما آینده نه چندان دورى را می خواهیم تصور کنیم که خود مردم در حول و حوش خود بخواهند تغییراتى ایجاد کنند. یک در صد از جامعه بخواهند به ایجاد چنین تصویری کمک کنند با توجه به این که هر کدام با حدود صد نفر در ارتباط هستند این تصویر همه گیر مى شود. بعد بنا به قانون تامس تحقق می یابد.

فکر مى کنم تغییر تصویر عمومى تا بهار سال ١٣٩٨ شدنى است! 


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کانال مینجیق

+0 به یه ن

من به تازگی یک کانال تلگرامی به آدرس زیر ایجاد کردم:

خوشحال می شوم اگر عضو بشوید. 
این هم از توصیف کانال:

با سلام و عرض احترام
به کانال مینجیق خوش آمدید.

من این کانال را ایجاد کردم تا در کنار هم کوشش کنیم تا دست کم در بین طیفى از جامعه ایده پردازى را جایگزین self-pity نماییم.

تا بهار ٩٨ این کانال را سعى مى کنم باز نگاه دارم با امید این که تا آن زمان کانال حاضر تاثیر گذارى خود را داشته باشد.
ممنون می شوم اگر کانال را در بین دوستان خود تبلیغ کنید.
سبک کانال چنین خواهد بود:
ابتدا مطلبی سرشار از تاسف خوردن به خود از فضاى مجازى نقل مى کنم آن گاه ایده درآمدزا را که با خواندن مطلب به ذهنم رسید بیان مى کنم. در زیر نمونه اى از آن را مى خوانید:

از تلگرام:

توکانادا دمای 35 درجه میشه ملت میمیرن،اونوخ ما اینجا تو 45 درجه بیرونیم، اگه کرگدن نیستیم چی هستیم؟

😂😂

کانال مینجیق:


ایده خوبى است براى صادر کردن شربت هاى سنتى ضد گرمازدگى به کانادا و فرانسه!
پیش به سوی صدور خاکشیر (شووَرَن) به آن سوى آب ها!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل