دوشنبه 17 شهریور 1399
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
من قبل از این که با مجموعه خردجنسی آشنا بشوم گمان می کردم که جامعه شناسان ایرانی فقط تکرار مکررات می کنند و برای این که اسم در کنند به اسلاف می پرند! (درست مخالف توصیه سعدی که می فرماید: «بزرگش نخوانند اهل خرد. که نام بزرگان به زشتی برد.») اما با دیدن این مجموعه فهمیدم خوشبختانه ما در کشور جمعی از جامعه شناسان و انسان شناسان خیلی پرمغز هم داریم. سلبریتی نیستند که در هر خانه نامشان شناخته شده باشد اما کارهای ارزشمند دارند انجام می دهند. حالا آقای یاسر عرب همت کرده و این افراد را جمع کرده تا درباره امرجنسی صحبت کنند. لابد اگر در موضوعات دیگر هم بگردیم کارشناسان پرمغز خواهیم یافت. امر جنسی جزو موضوعات تابو هست. اگر در این موضوع این همه کار درجه یک شده لابد در موضوعات دیگر هم کارهای خوبی انجام شده. مشکل قحط الرجال و قحط النسا نیست. مشکل نداشتن دید مدیریتی مناسب در بالادستان برای حل مشکلات کشور هست.
مخصوصا این یکی خیلی قابل تامله. تاثیر خشکسالی بر زیست جنسی روستاییان را بررسی کرده: https://www.aparat.com/v/KmNZn
پی نوشت: احتمالا شما هم زیاد مواجه شده اید با کسانی که از مسئولان و نحوه اداره مملکت انتقادهای تند می کنند و ابراز تاسف می کنند که ملت دست این مسئولان گرفتار آمده اند.اما اندکی بعد با یک نمونه از رفتار های هموطنان و همشهری هایشان مواجه می شوند که آنها را ناخوشایند می آیند (شاید هم رفتار واقعا ناپسند باشد) آن گاه بلافاصله تغییر موضع می دهند و با خشمی دوچندان فریاد می زنند که «اینا» هم از سراین ملت زیادند و این ملت لیاقتی بیش از این ندارد. این برخورد برنامه روزانه عده کثیری از هموطنان هست! هیج کمکی هم به بهبود اوضاع نمی کند اما با فشار عصبی که به شخص گوینده می آورد به سلامت جسمی و روحی او فشار های اساسی می آورد.
واقعیت را بدانید من معتقدم مردم ایران رویهمرفته مردم نجیبی هستند. رفتارهای غلطی که از خود بروز می دهند یا از ضعف آموزش عمومی است یا از این که به علت بی ثباتی و فساد طبقه بالادست حس می کنند اگر چهار تا کلک مرغابی نزنند کلاهشان پس معرکه است. اغلب شان هم-برعکس تصویری که از خود در ذهن دارند- اون قدر زرنگ نیستند که کلک هایی بزنند که به نتیجه برسد و عموم کلک هایی که سوار می کنند آنها را ( همچنین بقیه را) بیشتر به دردسر می اندازد.
اگر اطمینان داشتند که از راه قانونی به حق و حقوقشان می رسند دست از این زیرآبی ها هم بر می داشتند. برای این که عموم مردم به چنین اطمینانی برسند و باورشان شود که از راه قانونی می توانند احقاق حق کنند، اولا قانون باید متناسب با نیاز روز جامعه باشد، ثانیا حدود ده سالی باید بالادستی ها قانون مدار و تا حد قابل قبولی بری از فساد باشند.
خیلی وقت ها هم رفتارهای مردم غلط نیست! ما آن رفتارها را نمی فهمیم که به نظرمان بد می آید! خیلی از کسانی که یکی دو سالی در خارج زندگی می کنند، وقتی برمی گردند انتظار دارند مردم ایران رفتاری مشابه آن چه که در آن کشور دیده اند داشته باشند. اگر رفتار مردم ایران با آن متفاوت باشد به مردم بد و بیراه می بینند.
عده بیشتری هم هستند که حتی در خارج هم زندگی نکرده اند اما تصور خود از خارج را (که چه بسا هیچ واقعیت نداشته باشد) می خواهند به مردم تحمیل کنند و چون هیچ قدرت اعمال نفوذ برای این تحمیل در دست ندارند عصبانی می شوند و به ملت بد و بیراه می گویند!
یک عده هم که نوستالژیک هستند و عشق در گذشته دارند وقتی می بینند هنجارها و رفتارهای مردم عوض شده، عصبانی می شوند و بد وبیراه به ملت می گویند. چه بسا تاریخ مصرف آن رفتار اجتماعی به سر آمده باشد. یا اصلا از اولش رفتار غلطی بوده باشد (نظیر آن که زن و مرد پا به سن گذاشته-به خصوص زنان بیوه- بایستی تا آخر عمر تفریح را بر خود حرام کنند.)
برای این که این جوری بیخودی به هموطنان خود گیر ندهیم و الکی از خشم بالا پایین نپریم، لازم هست که رفتارها وریشه های آنها را بشناسیم. من به شما آقای مرتضی کریمی انسان شناس مقیم کشورمان را معرفی می کنم. من از او یک سخنرانی از مجموعه خرد جنسی شنیده ام که لینکش اینجاست:
و یک متن در مورد اعتراض کرمانی ها به مجموعه شهرزاد خوانده ام:
یک متن هم در مورد مسافرت های نوروزی امسال نوشته بود که در فضای مجازی دست به دست می شد . من متن را در زیر کپی می کنم تا بخوانید:
دست از تحقیر مردم بردارید!
نگاهی انسانشناختی به سفرهای نوروزی، به رغم هشدارها
مرتضی کریمی
طبیعت با انتشار ویروس کرونا علیه خودخواهی روزافزون انسان طغیان کرد. به همین ترتیب، جامعه نیز به خاطر حفظ کیان خویش، به طور طبیعی از خود دفاع خواهد کرد.
جامعه قابل تجزیه به سلولها و انجام آسان قرنطینه فردی نیست. جامعه را نمیشود با خواهش، تهدید، تفنگ، تمسخر روشنفکران و سلبریتیها یا با ترکیب ایدئولوژیهای علمی-پزشکی با ایدئولوژیهای دینی و روانشناختی اداره کرد. جامعه منطقِ خودش را دارد.
مقامات تصمیمگیرنده، با مشورت پزشکان، روانشناسانِ و جامعهشناسانِ حکومتی، فکر میکنند که فرد، آمیب یا موجودی تکسلولی است. انسان یک حیوانِ اجتماعی است و نمیتوان جامعه ایران را با جامعه چین مقایسه کرد.
حاکمیت در آنجا بسیار نیرومند، مجهز و پیشرفته است. بیشتر جمعیت یکمیلیارد و چهارصد میلیونی چین، سالهاست که رفتارهای فردی و جمعیشان، تابعی از سیاستگذاریهای حاکمیتی شده است. جامعهای که سابقه زندگی کومونیستی در آنها باعث شده تا در مقایسه با کشورهای غربی، فردیت را یک ارزشِ اجتماعی به شمار نیاورند.
همچنین نمیتوان جامعه ایران را با کشورهای اروپایی یا آمریکا، با ساختار جمعیتی پیر و غیر فعال، مقایسه کرد که دهههای متمادی تجربه زندگی فردگرایانه داشتهاند. در آنجا، انزوا و تنهایی عادت فرهنگی و حتی یک معضل اجتماعی است. (یاد آرید پیشنهاد ایجاد وزارت تنهایی در انگلستان را) در آنجا فردیت یک ارزش اجتماعی است که از کودکی تا بزرگسالی از طریق رسانه و نهادهای آموزشی آموزش داده میشود. آنها مهارتهای بسیاری برای تنها ماندن، لذت از خانهنشینی، خودمشغولگری، ارتباط اجتماعی بدونِ نیاز به دیدار چهرهبهچهره و حضوری دارند و دولت نیز در این راستا امکانات متعدد و متنوعی را فراهم میکند.
یکی از مهمترین کارهای یک آدمِ تنها در غرب کتابخوانی است. ۵۹ ٪ ایرانیها کتاب غیردرسی نمیخوانند و سرانه کتابخوانی در ایران دوازده دقیقه و نیم در روز است. سرانه ورزش، انجام فعالیتهای هنری، ساختن آثار دستی، گفتگو با اطرافیان و... احتمالا از این هم پایینتر است.
در کشوری که قسمت بزرگی از جامعه (افراد زیر خط فقر) را به حالِ خود رها کرده، ادارات و کارخانهها را تعطیل نکرده، شبکههای اجتماعی مجازی فیلتر هستند، رسانههای ملی در دست اقلیت، اخبارش دروغین، برنامههایش سانسورشده و سطحی است، هیچ امکاناتی برای ارتباط بدون نیاز به حضور فیزیکی وجود ندارد انتظارِ در خانه ماندن، همان قدر خندهدار است که دولت و طبقه متوسط از بیخانمانها انتظار دارند در «خانه» بمانند.
حاکمیت سالهاست به مقدسسازی خانواده با تعریف خودش پرداخته که در آن زن در خانه مشغول بچهداری و آشپزی و مرد در بیرون مشغول کار است. اوقات فراغت، با دیدن سریال و فوتبال، رفتن به رستورانها، مساجد، هیئتها و اماکن زیارتی و تظاهراتِ دولتی پر میشود.
برای باقی مردم (طبقه متوسط) ورزشکردن، رفتن به طبیعت، تماشای برنامههای ماهوارهای، دیدن سریالهای خارجی، حضور درشبکههای اجتماعی مجازی و... را هم میتوان اضافه کرد.
در ایران، ما بیشتر اوقات خود را با اقوام یا دوستان و همکاران میگذرانیم. حتی رفتن به طبیعت، ورزش، رفتن به سینما و رستوران... همه به حضورِ یک همراه وابسته است. ساعات تنهایی، ساعاتی است که ما از زندگی لذت نمیبریم و جزو ساعاتِ تلفشده زندگی ما محسوب میشوند.
مسافرت در این ایام صددرصد غلط است.
اول، بین رفتار غلط و شخصیتِ آدمها فاصله بگذاریم. به گزارشهای دروغِ تلویزیونی اعتماد نکنید. از کجا معلوم برخی از همین آدمها آخرین پسانداز خود را به کادر بیمارستان محل زندگی خود هدیه نداده باشند؟
دوم، مردم را با دادن نسبتهای ناروا تحقیر نکنید. کدام آدم آموزشدیدهای حاضر است جان خود و عزیزترین کسانش را به خطر اندازد و پای در جاده مرگ و بیماری بگذارد؟ هنوز آمارِ کرونا، به آمار تصادفات جادهای در ایام نوروز نرسیده است. تحقیرکنندگانِ مردم عادی در سالهای گذشته از سفر نوروزی به خاطر خطر تصادفات خودداری میکردهاند؟
سوم، هر روز که بگذرد نیاز به توجه به ابعاد اجتماعی برجستهتر خواهد شد. به جای سرزنش، رفتار خوب را نشان داده و به مردم زمان بدهیم. تغییراتِ فرهنگی یکشبه حاصل نمیشوند. در خانه چه کنیم که به مسافرت نرویم؟ چگونه میشود خانهها و فضاها را بدون ملاقات حضوری به هم وصل کرد؟ مثلاً ساعاتی را برای کنسرت محلی از بالکنها اعلام کنیم یا پارچهنوشتههای روحیهبخش به پنجرههای خانه نصب کنیم.
آخر اینکه این بار دیگر نمیتوانیم فقط به توصیههای فردیشده پزشکی و روانشناسیِ بابِ میل اصحاب قدرت گوش کنیم. بیخانمانها، کارگران روزمزد و... دریابیم.
@Mortezakarimi77
نگاهی انسانشناختی به سفرهای نوروزی، به رغم هشدارها
مرتضی کریمی
طبیعت با انتشار ویروس کرونا علیه خودخواهی روزافزون انسان طغیان کرد. به همین ترتیب، جامعه نیز به خاطر حفظ کیان خویش، به طور طبیعی از خود دفاع خواهد کرد.
جامعه قابل تجزیه به سلولها و انجام آسان قرنطینه فردی نیست. جامعه را نمیشود با خواهش، تهدید، تفنگ، تمسخر روشنفکران و سلبریتیها یا با ترکیب ایدئولوژیهای علمی-پزشکی با ایدئولوژیهای دینی و روانشناختی اداره کرد. جامعه منطقِ خودش را دارد.
مقامات تصمیمگیرنده، با مشورت پزشکان، روانشناسانِ و جامعهشناسانِ حکومتی، فکر میکنند که فرد، آمیب یا موجودی تکسلولی است. انسان یک حیوانِ اجتماعی است و نمیتوان جامعه ایران را با جامعه چین مقایسه کرد.
حاکمیت در آنجا بسیار نیرومند، مجهز و پیشرفته است. بیشتر جمعیت یکمیلیارد و چهارصد میلیونی چین، سالهاست که رفتارهای فردی و جمعیشان، تابعی از سیاستگذاریهای حاکمیتی شده است. جامعهای که سابقه زندگی کومونیستی در آنها باعث شده تا در مقایسه با کشورهای غربی، فردیت را یک ارزشِ اجتماعی به شمار نیاورند.
همچنین نمیتوان جامعه ایران را با کشورهای اروپایی یا آمریکا، با ساختار جمعیتی پیر و غیر فعال، مقایسه کرد که دهههای متمادی تجربه زندگی فردگرایانه داشتهاند. در آنجا، انزوا و تنهایی عادت فرهنگی و حتی یک معضل اجتماعی است. (یاد آرید پیشنهاد ایجاد وزارت تنهایی در انگلستان را) در آنجا فردیت یک ارزش اجتماعی است که از کودکی تا بزرگسالی از طریق رسانه و نهادهای آموزشی آموزش داده میشود. آنها مهارتهای بسیاری برای تنها ماندن، لذت از خانهنشینی، خودمشغولگری، ارتباط اجتماعی بدونِ نیاز به دیدار چهرهبهچهره و حضوری دارند و دولت نیز در این راستا امکانات متعدد و متنوعی را فراهم میکند.
یکی از مهمترین کارهای یک آدمِ تنها در غرب کتابخوانی است. ۵۹ ٪ ایرانیها کتاب غیردرسی نمیخوانند و سرانه کتابخوانی در ایران دوازده دقیقه و نیم در روز است. سرانه ورزش، انجام فعالیتهای هنری، ساختن آثار دستی، گفتگو با اطرافیان و... احتمالا از این هم پایینتر است.
در کشوری که قسمت بزرگی از جامعه (افراد زیر خط فقر) را به حالِ خود رها کرده، ادارات و کارخانهها را تعطیل نکرده، شبکههای اجتماعی مجازی فیلتر هستند، رسانههای ملی در دست اقلیت، اخبارش دروغین، برنامههایش سانسورشده و سطحی است، هیچ امکاناتی برای ارتباط بدون نیاز به حضور فیزیکی وجود ندارد انتظارِ در خانه ماندن، همان قدر خندهدار است که دولت و طبقه متوسط از بیخانمانها انتظار دارند در «خانه» بمانند.
حاکمیت سالهاست به مقدسسازی خانواده با تعریف خودش پرداخته که در آن زن در خانه مشغول بچهداری و آشپزی و مرد در بیرون مشغول کار است. اوقات فراغت، با دیدن سریال و فوتبال، رفتن به رستورانها، مساجد، هیئتها و اماکن زیارتی و تظاهراتِ دولتی پر میشود.
برای باقی مردم (طبقه متوسط) ورزشکردن، رفتن به طبیعت، تماشای برنامههای ماهوارهای، دیدن سریالهای خارجی، حضور درشبکههای اجتماعی مجازی و... را هم میتوان اضافه کرد.
در ایران، ما بیشتر اوقات خود را با اقوام یا دوستان و همکاران میگذرانیم. حتی رفتن به طبیعت، ورزش، رفتن به سینما و رستوران... همه به حضورِ یک همراه وابسته است. ساعات تنهایی، ساعاتی است که ما از زندگی لذت نمیبریم و جزو ساعاتِ تلفشده زندگی ما محسوب میشوند.
مسافرت در این ایام صددرصد غلط است.
اول، بین رفتار غلط و شخصیتِ آدمها فاصله بگذاریم. به گزارشهای دروغِ تلویزیونی اعتماد نکنید. از کجا معلوم برخی از همین آدمها آخرین پسانداز خود را به کادر بیمارستان محل زندگی خود هدیه نداده باشند؟
دوم، مردم را با دادن نسبتهای ناروا تحقیر نکنید. کدام آدم آموزشدیدهای حاضر است جان خود و عزیزترین کسانش را به خطر اندازد و پای در جاده مرگ و بیماری بگذارد؟ هنوز آمارِ کرونا، به آمار تصادفات جادهای در ایام نوروز نرسیده است. تحقیرکنندگانِ مردم عادی در سالهای گذشته از سفر نوروزی به خاطر خطر تصادفات خودداری میکردهاند؟
سوم، هر روز که بگذرد نیاز به توجه به ابعاد اجتماعی برجستهتر خواهد شد. به جای سرزنش، رفتار خوب را نشان داده و به مردم زمان بدهیم. تغییراتِ فرهنگی یکشبه حاصل نمیشوند. در خانه چه کنیم که به مسافرت نرویم؟ چگونه میشود خانهها و فضاها را بدون ملاقات حضوری به هم وصل کرد؟ مثلاً ساعاتی را برای کنسرت محلی از بالکنها اعلام کنیم یا پارچهنوشتههای روحیهبخش به پنجرههای خانه نصب کنیم.
آخر اینکه این بار دیگر نمیتوانیم فقط به توصیههای فردیشده پزشکی و روانشناسیِ بابِ میل اصحاب قدرت گوش کنیم. بیخانمانها، کارگران روزمزد و... دریابیم.
@Mortezakarimi77
پی نوشت دوم: الان که دوباره نوشته مرتضی کریمی را خواندم به یک خودشناسی رسیدم. من شخصی هستم که خیلی روی فردیت خودم تاکید دارم و قسمت اعظم روز م با فعالیت های فردی نظیر مطالعه می گذرد. از بچگی چنین بزرگ شده ام. تا ۶ سالگی تنها نتیجه، تا ۱۲ سالگی تنها نوه و تا ۱۳ سالگی تنها فرزند بودم و در همسایه ها هم کودکی نبود!
برای من جامعه ایران یک مقداری تعدیل کننده است. شاید برای من راز جذابیت زندگی در ایران درمقابل کشورهای غربی در همین نکته نهفته باشد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل