نقل قولی از فاینمن

+0 به یه ن

 نقل قول زیر را از این سایت كپی می كنم. درست و نادرستی اش پای سایت:

The "special introduction" to the 1989 edition of the Feynman Lectures on Physics contains the following paragraph:


Feynman was once asked by a Caltech faculty member to explain why spin 1/2 particles obey Fermi-Dirac statistics. He gauged his audience perfectly and said, "I'll prepare a freshman lecture on it." But a few days later he returned and said, "You know, I couldn't do it. I couldn't reduce it to the freshman level. That means we really don't understand it."


An undergraduate lecture is not the same as a casual conversation, or a newspaper editorial, however, but it does not presume any unusual erudition regarding higher mathematics. Feynman was also asked to say what he won the Nobel Prize for in 15 seconds, and he replied that if he could summarize it in 15 seconds, it wouldn't have been worth the Nobel prize.


از قرار معلوم  اون چیزی كه مردم از فاینمن نقل می كنند دقیقا آن چیزی نیست كه فاینمن گفته یا منظورش بوده. فضایی كه در آن گفت و گو انجام شده را هم باید در نظر گرفت.
نقل قول كردن بدون در نظر گرفتن فضایی كه كلام ادا شده خیلی وقت ها می تونه گمراه كننده باشه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تركی یا آذری؟

+0 به یه ن

زبان مادری ما "زبان تركی آذربایجانی" هست. زبان تركی از جمله زبان های آلتایی هست كه با زبان های هندواروپایی (نظیر فارسی و كردی) یا زبان های آرامی نظیر (عربی و عبری) فرق دارد. زبان های آلتایی علاوه به زبان تركی شامل زبان مغولی و چند زبان دیگر (به روایتی ژاپنی و كره ای)  هستند. زبان تركی و زبان مغولی یكی نیستند اما بنا به نظر زبانشناسان در یك خانواده قرار می گیرند.
زبان تركی گویش های مختلفی دارد و زبان تركی آذربایجانی یكی از آنهاست. من تركی استانبولی را نسبتاخوب می فهمم چون زیاد به تركیه سفر كرده ام. اما با تركی ما یك مقدار فرق دارد. تركی تركمن ها  یا ازبك ها را هم اگر خیلی دقت كنم تا حدودی می فهمم. اما اگر یك تركمن ایرانی ببینم با او فارسی صحبت می كنم و اگر ازبك ببینم با او انگلیسی حرف می زنم.  این طوری راحت تر می شه ارتباط برقرار كرد.
زبان های هر محلی از همدیگر وام می گیرند و با هم داد و ستد می كنند. زبان تركی آذربایجانی هم از این قاعده مستنثنی نیست. مثلا ما به "دستنبو" می گوییم "شاماما". كردها می گویند "شمامه". گویا در كردستان شمامه خیلی زیاد می شود. ما به مردمك چشم می گوییم "گیله". كردها می گویند "گلاره". اسم دختر هم هست. نمی دانم از كدام زبان وارد كدام شده.
به "پی ساختمان" می گوییم "بینوره". این كلمه در تركی استانبولی ناشناخته هست. فكر می كنم ریشه كلمه از زبان های هند و اروپایی منطقه باشد. فكر كنم با واژه "بُن" همریشه باشد.
ما به "صلیب" می گوییم "خاچ" كه كلمه ارمنی است. نمونه ها زیاد هستند.
از تركی هم واژه های بیشماری وارد فارسی شده. مثلا: قاشق, اتاق,سنجاق, چكمه,  قرمه, شیشلیك, یورتمه, سورتمه,  ,.... و همین منجوق.
زبان تركی نقاط قوت زیادی دارد. مثلا بن های فعل بسیار زیاد هست. همین طور زمان های صرف فعل آن غنی هست. مثلا "قرار بود بروم" می شود "گئدجاغییدیم". قابلیت كلمه سازی در آن قوی هست. البته مثل هر چیز دیگری نقاط ضعف هم دارد كه كارشناسان زبان و ادیبان  فارغ از مسایل سیاسی و هیاهوهای شبه ایدئولوژیك و رجز خوانی ها باید بكوشند تا رفع كنند.

این از قضیه زبان. یك بحث  و جدلی هم چند سال هست راه افتاده كه ما "ترك" هستیم یا "آذری تركزبان". خیلی هم سرش دعوا می شود. راستش من خیلی نمی فهمم دعوا بر سر چیست! منطقه خوش آب و هوا و پربركت آذربایجان كه  هیچ وقت خالی از سكنه نبوده. همیشه مردمان در آن زندگی می كرده اند. دو سه سال پیش بود كه یك فسیل یك میلیون ساله در مراغه كشف شد. به طور قطع زبان این فسیل نه تركی بوده نه فارسی بوده نه ارمنی و نه كردی!! اما آدم بوده. اونجا زندگی می كرده. چه بسا عاشق هم می شده. شاید به ستاره ها نگاه می كرده و برای خودش فرضیه می ساخته!!  خوب دیگه! فرضیه اخترشناسانه  اون هم برای دوره خودش cutting-edge-science بوده!!  حالا از یك میلیون سال پیش برگردیم به چند هزار سال پیش. به زمان اسكلت هایی كه در تبریز كشف شدند و اكنون در موزه عصر آهن به معرض تماشا گذاشته شدند. زبان اونها  چی بوده؟! نمی دونم. خیلی برایم مهم نیست. زبان مادری من زبانی است كه با لالایی هایش به خواب رفتم برای همین به آن علاقه دارم و معتقدم باید حفظ شود. به احتمال قریب به یقین آن اسكلت 10 هزار ساله به گوش فرزندش نمی خواند: "لای لای دئدیم یاتاسان, قیزیل گوله باتاسان, قیزیل گوللر ایچینده شیرین یوخی تاپاسان" اما این واقعیت از ارزش و زیبایی این لالایی نمی كاهد.
سرزمین پربركت آذربایجان طبعا در طول قرن ها شاهد مهاجرت ونیز هجوم اقوام گوناگون بود. گاهی به طور صلح آمیز مهاجرت می كردند و ساكن می شدند و بعد با خانواده های دور و بر وصلت می كردند. گاهی هم می جنگیدند. اما دست آخر كه ساكن می شدند با دیگران وصلت می كردند.  اینها بوده دیگه! نمی شه كه انكار كرد. با این پیچیدگی ها من فكر می كنم دعوا سر نامیدن "ترك" یا " آذری تركزبان" دعوایی بی معناست. واقعا این هست كه نژاد ما نژادی است كه خون خیلی از اقوام گذشته در آن جاری هست. چه خوب كه این گونه هست! به لحاظ ژنتیكی این به سلامت كمك می كند. اگر قومی محدودی باشند و فقط با هم عروسی كنند مثل عروسی فامیلی امراض ژنتیكی بین آنها زیاد می شود. به لحاظ فرهنگی هم هركدام از آن اقوام گذشته ردپایی در فرهنگ كنونی ما گذاشته اند.

نكته در اینجاست كه ما هستیم و باید زندگی كنیم و چه بهتر كه خوب زندگی كنیم.   وقتی می توانیم خوب زندگی كنیم كه اولا قدر داشته هایمان را بدانیم ولی گمان نكنیم همه دنیا همین داشته های ماست. افق های دیدمان را هم وسیع تر كنیم تا گرفتار تعصبات و دعواهای فرسایشی بی ثمر نشویم.
حرف زدن به زبان مادری, گوش كردن به ادبیات زبان مادری ضرب المثل های زبان مادری و.... همه شیرین هستند. زندگی را شیرین تر و دلپذیرتر می كنند.  برای همین و به این انگیزه من یكی دغدغه حفظ و بالندگی زبان تركی آذربایجانی را دارم. زبان  و گویش خودمان. این را هم اضافه كنم كه با وجود همه علاقه مندی و تعصب ام روی فرهنگ تبریزی, تعصبی و اصراری روی لهجه تبریزی ندارم. هر
گونه برخورد تحقیر آمیز نسبت به سایر لهجه ها را هم شدید محكوم می كنم. یكی از خوبی های زندگی در تهران آن هست كه با لهجه مختلف تركی رایج در ایران آشنا می شویم.  دغدغه من  روی زبان تركی با گویش آذربایجانی است.

این نظر شخصی من بود. بقیه ممكن هست با نظر من موافق نباشند.

توضیح و تصحیح یولداش:
شمامة عربی است (ش م م) ، معنایش بوی خوشی است كه از شیئی استشمام میشود، در بعضی مناطق آذربایجان بعنوان اسم دختر هم استفاده میشود. در فولكور آذربایجان شعرهایی هم درباره آن وجود دارد مثل:
عزیزیم باغدا یــانار/شاماما تاغدا یـــانار/دردیمی داغا دئسه ام/آلیشیب داغدا یــانار

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نگارش راهی برای مرور هویت فردی

+0 به یه ن

مطلب زیر هم از وبلاگ چپ كوك  به قلم خانم آتوسا افسین نوید نقل می شود:
نوشتن درمانی: روایت یك كشف دوست‌داشتنی

زمانی كه تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل از ایران بروم آنقدر بالغ بودم كه پیش از رفتنم لیستی از چالش‌هایی كه حدس می‌زدم با آن مواجه شوم را تهیه كنم و خودم را برای مواجهه با آنها آماده كنم. تغییر زبان یكی از موارد لیست بلندبالای من بود. فكر می‌كردم با وجود ممارستم در یادگیری زبان انگلیسی هم در زندگی روزمره و هم در فهم متون تخصصی حوزه علوم انسانی دچار مشكل خواهم شد. پیش‌بینی‌ام درست بود. یك سال اول سخت گذشت. به خصوص در مواجهه با متون تخصصی. من از حوزه فیزیك رفته بودم و حالا نه تنها زبان تخصصی كه جدید بودن موضوعات هم معضل دومی بود. سال دوم كم و بیش مشكلاتم برطرف شده بود. متون را می‌فهمیدم. برنامه‌های جدی‌تر تلویزیون را كه برای من بیشتر مناظره‌ها، میزگردها و جلسات پرسش و پاسخ بود را می‌فهمیدم و می‌توانستم به جای تمركز روی فهمیدن حرف طرف مقابلم به چیزهای دیگری هم فكر كنم. كم‌كم متوجه موضوع عجیبی شدم. من به هنگام نوشتن به زبان فارسی و زبان انگلیسی دو آدم متفاوت می‌شدم. مطالعه ادبیات انگلیسی را هم كه شروع كردم موضوع پیچیده‌تر شد. من حتی در هنگام نوشتن دریافتم از داستان‌های انگلیسی و نوشتن نت‌هایم روی مباحث حوزه علوم اجتماعی دو آدم متفاوت می‌شدم؛ دو آدم با دو نوع احساسات متفاوت و حتی گاهی فسلفه‌های زندگی متفاوت، آرمان‌ها و خواست های متفاوت. همه چیز به نوشتن برمی‌گشت و این دریافتم هم شاید به تجربه داستان‌نویسی هم و حضور آگاهانه "خود"م در جریان نوشتن. شروع به مطالعه كردم و كم و بیش دریافتم نوشتن نوعی نظام فكری‌ست. در هر نوع نوشتن، نویسنده مدلی از فكر كردن را استفاده می‌كند. و در هر مدل فكر كردن هم نظام منطقی، نظام احساسی و فلسفه زندگی متفاوتی دارد.

در فاصله تعطیلات بین دو ترمم به كتاب یك، دو، سه، نویسندگی برگشتم و در حین بازنویسی قسمت‌هایی از كتاب و مطالعه نت‌های كلاسی‌ام متوجه شدم بدون آنكه خودم آگاه باشم در طول ده سال آموزش‌های كلاس‌های نوشتار خلاقم در خلال نوشتن سعی كرده‌ام شجاعت ریسك كردن، مواجهه با چیزهای نو و ابراز عقیده را آموزش دهم. و همین خواست‌ها آرام آرام فرم نوشتاریی كه آموزش داده ام را تحت تاثیر قرار داده. بهار 2012 فرصتی پیش آمد تا در كنفرانسی مقاله‌ای بر اساس تجربیاتم ارائه دهم. و بگویم چطور و با چه الگویی توانسته‌ام از طریق داستان‌نویسی به دانش‌آموزان دخترم كمك كنم كمی از مرز خودسانسوری‌هایشان بگذرند و به جای جستجوی خواسته‌هایشان از كانال‌های پرخطر، در قالب داستان از مرز ترس‌هایشان در بیان كنجكاوی‌هاشان، رویاهایشان و خواسته‌هایشان بگذرند. راستش فكر می‌كردم كار جدیدی ارائه داده‌ام اما كنفرانس سه روزه مرا با حجم انبوهی از كارهای بی‌نظیری مواجه كرد كه در اقصی نقاط دنیا در حال انجام بود. از تلاش نوشتن‌درمان‌گرهای آمریكایی برای بازگرداندن مردم به شهرهایی كه از جمعیت خالی شده گرفته تا تلاش نوشتن‌درمانگرهای استرالیایی برای احیای سنت‌های بومی، تلاش نوشتن‌درمانگر‌های كانادایی برای هویت‌سازی برای مهاجران جدید، نوشتن‌درمانگر‌های انگلیسی برای شناخت اختلالات رفتاری و احساسی دانش‌آموزان.

بحث عمده شركت‌كنندگان در كنفرانس این بود كه از آنجا كه نوشتن یعنی تمرین دائم یك نظام فكری مشخص، بنابراین از طریق نوشتن و ممارست در نوشتن می‌توان هویت‌های جدید ساخت. می‌توان هویت‌های ضعیف را تقویت كرد، هویت‌های آسیب‌دیده را ترمیم كرد، هویت‌های سركوب شده را احیا كرد. و ارزش ویژه این تغییرات اینست كه به احتمال زیاد از پایداری خوبی برخوردار است چرا كه از درون شكل گرفته و رشد كرده. جنبه تقلیدی ندارد و بیشتر از آنكه مبنای یادگیری‌اش آموزش از بیرون باشد نوعی روند كشف داخلی‌ست.

به ایران كه برگشتم حساسیتم روی متونی كه می‌خواندم بیشتر شد. از استتوس‌های فیسبوكی گرفته تا نطق‌های نمایندگان مجلس، نوشته‌های كوتاه روشنفكری در روزنامه‌ها و مجلات روشنفكری‌مان، و حتی اس‌ام‌اس‌های عشاق جوان. هر كدام از شیوه‌های نوشتن برای ما نقشه‌ای از شیوه تفكرمان می‌سازد. به ما می‌گوید ما كه هستیم و كه می‌خواهیم باشیم. به ما می‌گویم در نظام فكری ما جای چه چیزهایی خالی‌ست، جای چه نوع نگرش‌هایی به جهان هستی خالی‌ست كه برای حركت در مسیر توسعه چه در ابعاد فرهنگی و چه در ابعاد اقتصادی‌اش به آن نیاز داریم. و همین‌ها شد كه مرا به سوی دنیای تازه‌ای كشاند. آموزش نوشتن نه به قصد داستان‌نویس و مقاله‌نویس و روزنامه‌نگار ساختن. نوشتن به قصد مرور هویتهای فردی، پیدا كردن نقاط ضعف و قوتش و قوی ساختن پایه‌های فلسفه زیست فردی. چیزی كه فكر می‌كنم امروز اگر از نان شبمان واجب‌تر نباشد كم‌اهمیت‌تر نیست. اگر نان شب میل به زنده‌ماندنمان را به فردا اعلام می‌كند. فسلفه زیستمان میل به چگونه زنده‌ماندمان را تعریف می‌كند و این چیزی‌ست كه پایه‌های‌ فرهنگی یك تمدن

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پوستر سخنرانی دكتر استكی

+0 به یه ن




لطفا به اشتراك بگذارید و اطلاع رسانی كنید. سخنرانی همین چهارشنبه هست

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

در مورد كلاس ها ی داستان نویسی آتوسا افشین نوید

+0 به یه ن

در نوشته قبلی ام در مورد شروع كلاس های آتوسا برای نوجوانان اطلاع رسانی كردم. متن زیر به قلم خود آتوساست كه در وبلاگ چپ كوك منتشر شده .من از آتوسا اجازه بازنشر نوشته های وبلاگش را در اینجا گرفته ام.   به عزیزانی كه نوجوانی در خانه دارند اما امكان ثبت نام برایشان نیست (به دلیل دوری راه و...) توصیه می كنم كتاب آتوسا به عنوان "یك, دو , سه نویسندگی" را تهیه كنند.  تجارب آتوسا از منظر یك معلم كه به نوجوانان درس هایی با مضمون تفكر خلاق داده به والدین می تواند كمك كند تا در این دوره حساس نوجوان یار و همراهشان باشند و زندگی خانوادگی شان با تنش كمتر و پویایی و خلاقیت بیشتر پیش برود. كمك می كند تا با دنیای نوجوانشان ارتباط نزدیك تری داشته باشند.

 وبلاگ مینجیق بر دامنه آرزوبلاگ هست و طبعا بخش قابل توجهی از خوانندگانش -همانند نویسنده وبلاگ- دغدغه ی حفظ زبان مادری و هویت دارند.  اگر كلاس های آتوسا به گونه ای بود كه نوجوانان را از این دغدغه دور می كرد من برای كلاس هایش تبلیغ نمی كردم! به طور مثال در صفحه 72  در همان كتاب "یك دو سه نویسندگی"  آتوسا تاكید می كند:" در پیشنهاد داستان ها, سن, جنسیت, فرهنگ قومی و بالاخره طیقه اجتماعی را در نظر بگیرید و داستانی معرفی كنید كه امكان همرادپنداری با شخصیت های آنها وجود داشته باشد." من برخی نوشته های شاگردهای آتوسا را خوانده ام. ظاهرا شاگردان تُرك آتوسا خیلی با این مسئله راحت هستند كه در وسط داستان هایشان نقل قول هایی به زبان تركی یكنند. آتوسا این مهارت را به آنها می آموزد كه طوری این كار را بكند كه  تصنعی به نظر نیاید. كلاس های آتوسا نوجوان را قادر می كند كه فرهنگ قومی خود را پاس بدارد و در عین حال با جامعه تهران ارتباط  سازنده داشته باشد. فرهنگش را حفظ كند اما نه با كشیدن دیوار به دور خود! اگر به اندازه كافی مهارت پیدا كند نه تنها فرهنگش را حفظ می كند بلكه می تواند آن را بسط دهد.

 اگر در این مورد به خصوص -یا دیگر موارد- نظری یا نكته ای دارید  بنویسید تا من آن را به اطلاع آتوسا برسانم. واقعیت این هست كه در كلاس های آتوسا -همانند بقیه جمع هایی كه در تهران-از جنوبی ترین نقطه اش تا شمالی ترین- هستند تركزبان بسیار هست. (به من خرده نگیرید كه چرا گفتم تركزبان و نگفتم ترك. تاكیدم بر این بود كه نه تنها ترك هستند بلكه به زبان تركی هم تكلم می كنند.)  بنا براین نظرات و بازخوردهای شما می تواند برایش در كلاس ها مفید باشد.

متن زیر به قلم آتوساست.



(این پست را به بهانه شروع كلاس‌های داستان‌نویسی‌ام برای نوجوانان نوشتم تا هم از مزایای نوشتن در دوران نوجوانی بگویم و هم رویكردم را در آموزش داستان‌نویسی شفاف كنم. برای اطلاع از كلاس‌های نوشتن ویژه نوجوانان به صفحه دوره‌های آموزشی نوشتن ویژه نوجوانان بروید.)

در طول سال‌های تدریسم با دو دسته از والدین نگرانی روبه‌رو بودم كه برای مشكل فرزند نوجوانشان به دنبال راه حل می‌گشتند. دسته اول والدینی كه از من سراغ كلاس‌های فن بیان را می‌گرفتند؛ معتقد بودند فرزندشان خجالتی‌ست، بی‌عرضه است، نمی‌تواند حقش را بگیرد، در مشاجره‌ها جا می‌زند یا خواسته‌هایش را با متوسل شدن به گریه و زاری به دست می‌آورد. گروه دوم والدینی كه از من سراغ یك مشاور تربیتی خوب را می‌گرفتند؛ معتقد بودند فرزندشان منحرف شده، بد تربیت شده، تحت تاثیر دوستانش رفتارش عوض شده و باید در كوتاه‌ترین مدت دوباره به مسیر آموزشی درست برگردد.
در طول این سال‌ها تقریبا در نیمی از موارد با تشخیص والدین دانش‌آموزانم موافق نبودم. به نظرم می‌آمد در مورد گروه اول گاهی مشكل در حرف زدن نیست، بلكه در فكر كردن است. حرف‌زدن بعد از فكر كردن اتفاق می‌افتد. اگر كسی نتواند به موضوعی فكر كند چطور می‌تواند در مورد آن حرف بزند. كمبود اطلاعات، ناتوانی در خوب دیدن دنیای اطراف، ناتوانی در برقراری ارتباط بین تجربه‌های شخصی و دیده‌ها منجر به مسدود شدن مسیر حرف زدن می‌شود. این مشكل به خصوص بین دختران حادتر است. محدودیت‌های جنسیتی، سطح پایین مطالعه، تمركز بر روی كتاب‌های درسی، عدم رد و بدل شدن اطلاعات بین والدین و فرزندان سبب می‌شود آنها در فضایی كم محتوا و محدود رشد كنند. یادگیری مهارت فن بیان بدون داشتن محتوایی برای بیان، اغلب راه‌ به جایی نمی‌برد.
در مورد گروه دوم به نظرم می‌آمد در اغلب موارد مشكل، ریشه در برقراری ارتباط والدین با دنیای درونی نوجوان دارد. توانمندی‌های ویژه اغلب خودشان را در سال‌های اولیه نوجوانی نشان می‌دهند. قدرت خیال‌پردازی بالا، جاه‌طلبی زیاد، داشتن زاویه دید مستقل از زاویه‌دید‌های مرسوم و معمول در جامعه، تجربه‌های شخصی غیرمعمول، توان تحلیل قوی، قدرت رهبری و مدیریت بالا و بالاخره كاریزما از آن دسته مواردی‌ست كه به سرعت دنیای درونی نوجوان را از فضاهای مرسوم و معمول جدا می‌كند. به این معنی دسته دوم مورد بحث من "غیرمعمول" به دنیا نگاه می‌كنند و در نتیجه گاهی رفتارهایشان غیر قابل فهم و درك می‌شود. ناشناخته‌ها ترسناكند و همین ترس، والدین را به واكنش‌های شتاب‌زده می‌كشاند. سریعترین شیوه مواجهه با یك ناشناخته حذف آنست. تحقیر، نادیده‌گرفتن، محدودكردن و سركوب خواسته‌ها رایج‌ترین شیوه‌هایی‌‌ست كه من در طول این سال‌ها از والدین دانش‌آموزانم دیده‌ام. این درحالی‌ست كه می‌شود به دنیای درونی نوجوان راه پیدا كرد و دید كه او دنیای را چگونه می‌بیند، از دنیا چه می‌خواهد و خودش را در آینده این دنیا چطور تعریف می‌كند و بعد از آن به رشد یا خفه كردن این دنیای جدید فكر كرد.
در طول سال‌های تدریسم متوجه شدم داستان‌نویسی ابزار بسیار قدرتمندی برای رفع مشكل هر دو گروه است. داستان‌نویسی پیش از آنكه یك هنر باشد، یك مهارت است. مهارتی كه خود با تقویت سه توانمندی دیگر شكل می‌گیرد. اول اینكه نویسنده باید بتواند دنیای اطرافش را خوب ببیند. خوب دیدن یعنی نسبت به دنیای اطرافش،آدم‌ها، اتفاقات حساس و كنجكاو شود. دوم اینكه نویسنده باید بتواند بین دریافت‌هایش رابطه‌های منطقی برقرار كند. داستان‌نویسی بر خلاف تصور عمومی خیال‌پردازی نیست. داستان‌نویسی ساختن یك دنیا‌ی باورپذیر است بر اساس منطق دنیای واقعی. بنابراین نویسندگی مهارتی‌ست كه در آن بیش از هر كار دیگری نیاز به تفكر منطقی و انتقادی هست. سوم نویسنده باید بتواند برای نگاهش به جهان واژه‌های مناسب پیدا كند. كلمات تاثیرگذار و درست را پیدا كند و آنها را در كوتاهترین شكل و موثرترین حالت ممكن به كار بگیرد. به عبارت دیگر نویسنده باید بتواند خوب حرف بزند. این همان مهارتی‌ست كه گروه اول به شدت نیازمند آنست.
اما داستان‌نویسی به گروه دوم هم كمك زیادی می‌كند. داستان‌نویسی بیان غیرمستقیم دیدگاه‌های شخصی، خواسته‌ها و آرزوها، و مهم‌تر از همه قضاوت‌ها و تحلیل‌ها در قالب شخصیت‌های داستانی‌ست. در طی این سال‌ها یكی از تجربه‌های جالب من در كلاس‌های نوجوانان دختر تمایلشان به انتخاب دختران فراری و روسپی‌ها به عنوان شخصیت‌های داستانی بود. از خلال داستان و نحوه نگاه نویسنده به شخصیت روسپی‌ و فراری‌اش می‌توان فهمید او به چه چیز فكر می‌كندو چطور برای مشكلات شخصی‌اش راه حل می‌یابد . نوشتن داستان به نوجوان كمك می‌كند دنیای درونی‌اش برای خودش شفافیت بیشتری پیدا كند و خوانده شدن داستان‌ها توسط والدین به آنها كمك می‌كند بدون صحبت مستقیم به زوایای پنهان دنیای درونی فرزندشان راه پیدا كنند.
اما نكته مهم در استفاده از داستان‌نویسی به عنوان ابزاری برای رفع دو مشكل بالا اینست كه نوشتن روندی كند و آرام است. به همان نسبت هم تغییرات شخصیتی كه نوشتن ایجاد می‌كند به كندی ظاهر می‌شوند اما از آنجا كه تفكر عمیق در شكل‌گیری‌‌ تغییرات نقش دارد اغلب عمیق و پایدارند. بنابراین اگر می‌خواهید از داستان‌نویسی به عنوان ابزاری برای رفع مشكلات ذكرشده استفاده كنید، صبور باشید و به ذهن اجازه تحلیل آرام و فهم قضایا را بدهید.
تابستان در پیش است. نوجوانانتان را ترغیب كنید داستان بنویسند و داستان بخوانند. نه برای اینكه روشنفكر شوند. نه برای اینكه هنرمند شوند و نه برای اینكه دلتان می‌خواهد در فرزندتان یك نابغه پیدا كنید. با آنها داستان بخوانید و داستان بنویسید تا مهارت‌های اولیه ارتباطات اجتماعی در فرزندتان تقویت شود و هر دوی شما دنیای جدید یك موجود زنده پرانرژی را بهتر بشناسید و زمینه‌های لذت بردن در این دنیای جدید را برای فرزندتان تقویت كنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سخنرانی دكتر استكی در مورد تكامل مغز و ظهور شناخت

+0 به یه ن

سخنرانی چهارشنبه آینده مان از چند لحاظ ویژه هست. سخنران آقای دكتر حسین استكی هستند. یكی از بزرگترین دانشمندان  ایرانی عصر حاضر كه در همین ایران خودمان دارند به علم خدمت می كنند.

من معمولا سخنرانی های ماهانه را در اینجا اعلام نمی كنم و تنها در وبلاگ قیل و قال علم ابلاغ می نمایم. اما این بار سخنرانی را در اینجا نیز اعلام  می كنم. چون موضوعش فیزیك نیست. فكر كردم برخی از شما كه  به وبلاگ قیل و قال علم سر نمی زنید علاقه مند باشید شركت كنید. شركت برای عموم آزادهست. در زیر عنوان و چكیده و زمان سخنرانی آمده است.

Dear all,
It is a pleasure for me to announce that our speaker in Tir is Dr Esteky. In the following please find the details of the colloquium in Tir.

Everybody is welcome to attend.
With kind regards,
Y. Farzan
 
Speaker:  
Hossein Esteky

of

school of cognitive sciences, IPM 
Time: 

 4:30pm, Wednesday, 4th of Tir


25th of June

Location:
Farmanie building, IPM, Tehran 

Title

Evolution of brain and emergence of cognition
Abstract:
 
 
Life, brain and cognition have evolved over the course of near 1.5 billion years. In this talk I will present evidence showing how biological molecules evolved and eventually created the brain. Over time, simple brain neural networks evolved into more complex ones forming a hierarchy of interactive networks. Bio electrical activity at different levels (ionic current, membrane potential, spiking activity, local field potentials and EEG) emerge from these structures and convey information as they synchronize across different parts of the brain. Cognition may emerge from interactive spatio-temporal pattern of the bio-electrical activities that are generated by these complex networks. Neurophysiological evidence show correlation between these brain waves and cognition. Complexity and organization of the networks that generate these brain waves define each animals’ cognitive state.
Evolution adds control structures over the existing cortical areas. An important example is the explosive enlargement of frontal cortex in humans that enable us to predict, imitate, form logic, plan, talk, ... and form complex social life. The frontal cortex, that was evolved to process “symbolic” social and facial cues, is now involved in computations of other abstract symbols such as language and math. 
 
عنوان

تكامل مغز و ظهور شناخت



 آدرس محل سخنرانی: تهران, فرمانیه, بین دیباجی شمالی و كامرانیه, جنب فربین, پژوهشگاه دانش های بنیادی, ساختمان جدید بلند مرتبه, طبقه اول (بالای همكف) سالن آمفی تئاتر

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از پز دادن در فیس-بوك تا حرص دادن در وایبر!

+0 به یه ن

فرزانه در وبلاگش نوشته ای دارد در مورد فضای مجازی و "سرمایه اجتماعی لایك خوری".
آنا هم یك نوشته ی كوتاه به تازگی در وبلاگش منتشر كرده به عنوان بودن در عین نبودن

من هم جو گیر شدم گفتم من هم در این باره نظری بدهم!
:)
البته   نظری  كه من خواهم داد برعكس نظر آنا یا فرزانه تجریدی (abstract) و پیچیده نخواهد بود. مثل همیشه حرف هایم خیلی ساده و صریح و قابل فهم هست. خیلی ملموس! حسابی down to earth
یه قصه شاه پریون هم خواهم گفت.

اگر یاد تان باشد من قبلا نوشته بودم گاهی وبلاگ یك خانم باكویی را كه شهروند انگلیس شده و به انگلیسی وبلاگ نویسی می كند می خوانم. این خانم باكویی نوشته بود كه همشهری هایش "كشف" كرده اند كه بااستفاده از فیسبوك در سطح خیلی وسیع تر و بسیار سریع تر می توانند پز بدهند كه لباس هایشان مارك دار هست و در رستوران های گران قیمت غذا می خورند و.....
از آنجایی كه ما قرابت فرهنگی بسیار زیادی با برادران و خواهران باكویی مان داریم هرچه او گفت در مورد ما هم صادق هست. به بركت فیس-بوك --كه مدت هاست از آن خارج شده ام-- من اطلاع دارم كه فلان هم-مدرسه ای عزیز و قدیمی ام كه اكنون آمریكا ست هتگامی كه برای گردش به شیكاگو می رفت لیموزینی كرایه  كرد كه رنگ صندلی هایش با رنگ پالتو پوستش "سِت"  بود! البته این اطلاع نه به درد مقاله فیزیك نوشتن می خورد نه به درد شامی كه قراراست امشب بپزم. در واقع به هیچ دردم نمی خورد. چون دیدم با انبوهی از این گونه اطلاعات بمباران می شوم ترجیح دادم از فیس-بوك خارج شوم. هرچند باید بگویم  فیس-بوك مزایای خیلی زیادی هم داشت. مثلا در آن برای بنیاد كودك تبلیغ كردیم و خیلی خوب جواب گرفتیم.
اطلاع در مورد رنگ پالتو پوست یا مارك لباس بهمان همكلاسی قدیمی اطلاع به درد نخوری است كه بیخودی حافظه اشغال می كند. اما دست كم آزار دهنده نیست.

یك چیز دیگه هم می خواهم بگویم كه بسیار تلخ تر هست.  من به تازگی متوجه شدم برخی از این فضای مجازی -از فیس-بوك گرفته تا وایبر و وی-چت و..... استفاده می برند كه به دیگران ضربه عاطفی بزنند. ضربه عاطفی را  كه غریبه نمی تواند بزند! همكلاسی لیموزین سوار 20 سال پیش كه نمی تواند به همكلاسی اش ضربه عاطفی بزند. ضربه عاطفی را تنها نزدیكان آدم می توانند بزنند. آن هم در پوشش مهر و محبت و عاطفه!

چند وقت پیش رمانی در مورد زندگی "شاه جهان" پادشاه قدرقدرت هندوستان كه تاج محل را به عشق همسرش ساخته می خواندم. این پادشاه ثروتمند عاشق همسرش بود و به او وفادار بود. مادر همه ی فرزندانش همین زن بودند. با این حال بین فرزندانش حسد و.... زیاد بود. دست آخر پسر سوم كه "كله خری" شبیه همین شورشیان "داعش" در عراق یا طالبان افغانستان بود دو برادر بزرگتر را كشت و پدر را هم به حصر خانگی كشاند و خود بر تخت سلطنت نشست. گویا وقتی او و برادرش  كودك بودند دشمنان پدر آن دو را به گروگان گرفته بودند. اسم برادر بزرگتر "دارا" بود. وقتی پدر برای آزادی آن دو آمده بود در آن لحظه وصال فقط نام دارا را صدا كرده بود (دست كم بنا به نویسنده ی رمان, این برداشت برادر كوچك تر بود كه برایش عقده شده بود.) عقده ای كه او را به سوی كینه جویی كشاند و از او یك متعصب ساخت كه اختلاف فرقه ای بین مذاهب هند را تشدید كرد و درنتیجه هندوستان را تضعیف كرد. منظورم این هست كه  اگر تحلیل نویسنده رمان را بپذیریم یك همچین مسئله كوچك عاطفی بین برادرها چنین عواقبی داشت. اگر  برادر بزرگ به دست برادر كوچك گردن زده نمی شد و برتخت می نشست و چنان كه خلق و خویش بود با رواداری مذهبی و فرقه ای  حكومت می كرد چه بسا هندوستان پیشرفت می كرد و تاریخ منطقه چیز دیگری می شد!  چیزی بهتر و قابل افتخارتر!

این قبیل احساسات مختص خانواده های سلطنتی نیست. در خانواد ه های معمولی هم  این گونه تصورات كه والدین  به كودكی كمتر توجه می كنند یا مادربزرگ و پدربزرگ نوه ای را عزیز تر می دارد هستند و بعضا مثل خوره می افتند به جان كسی كه حس می كند به لحاظ عاطفی به او  توجه نمی شود.
اتفاقا بین پسرها این مسایل و كمبودهای عاطفی ریشه دار تر و عمیق تر هستند. جامعه از یك مرد انتظار دارد سر این چیزها غرولند نكند و به اصطلاح ضعف نشان ندهد. او هم خشم را فرو می خورد و در دل می زند. گاهی هم  خشم فروخورده زخم زبان باز می كند و فاجعه می آفریند. همان طوری كه در داستان پسرهای شاه جهان زخم زبان باز كرد و فاجعه به بار آورد.
وقتی دختری --در هر سن و سال-- حس میكند والدینش به او كم محلی می كنند ایرادی نمی بیند كه همانجا به آغوش پدر یا مادر بخزد و توجهشان را به زور--حتی به تكدی گری عاطفه-- به خود جلب كند. در فرهنگ ما به او ایرادی نمی گیرند اما از یك مرد به هیچ وجه نمی پذیرند. درنتیجه در بین مردها این مسایل اتفاقا بیشتر هست.

همیشه این تصور و این حس لزوما ذهنی نیست.  خیلی اوقات هم شواهد عینی بیرونی دارد.  ناصحان در گوش فرزند می خوانند امكان ندارد والدین خطایی كنند و فرقی بگذارند حتما هرچه هست در ذهن معیوب توست نه در جهان خارج. فرزندی كه حس میكند به او كم توجهی شده از یك طرف تحت فشار عاطفی هست و از طرف دیگر به خاطر القائات ناصحان احساس عذاب وجدان می كند یا ذهن خود را معیوب می یابد!

بعید نیست كه شاه جهان واقعا وقتی برای آزادی دو پسرش شتافته تنها یكی را در آن لحظه سخت و دشوار به خاطر آورده و نامش را صدا زده. اگر هم این اتفاق نیافتاده و این قصه بافته ی  ذهن نویسنده هست حتما سری اتفاقات مشابهی در كودكی این دو فرزند اتفاق افتاده كه پسر كوچك چنان كینه ای از نزدیك ترین كسانش به دل گرفته كه به جای آن كه در دامان خانواده اش آرام گیرد رفته به دامان یك فرقه مذهبی "داعش"-گونه. اگر دارا هم دستگیر نمی شد بازهم شاه جهان برای آزادی فرزند دیگرش می جنگید. اما در آن هیری-ویری نامی كه به ذهنش آمده نام پسر بزرگ بوده. آدمه دیگه. ذهنش بازی ها می كنه. پسر كوچك تر باید این واقعیت را قبول می كرد كه پدرش هم یك انسان هست و خطاپذیر. نباید كینه به دل می گرفت. باید گذشت می كرد و  ازمزایای شاهزاده بودن ---آن هم فرزند  شاهی و پدری چون شاه جهان بودن-- لذت می برد. با كینه  زندگی را هم بر خودش زهر كرد و هم برای برادران و پدرش. 

از دنیای شاه جهان برگردیم به دنیای امروز. به عصر اینترنت!چیزی كه من دیده ام  این است كه یك عده از همین فضای مجازی هم بهره می گیرند كه این چیزها را به رخ كسانی بكشند كه حس می كنند به اندازه كافی به آنها توجه عاطفی نشده.   مرتب عكس هایشان را  كه در آن  مادر و فرزند همدیگر را بغل كرده اند و می بوسند shareمی كنند. مرتب به شكل تصنعی قربون صدقه ی همدیگر می روند و آن خواهر یا برادر كه حس می كند به او كمتر توجه شده را در جمع و دایره قربون صدقه وارد نمی كنند ..
با لحنی مخصوص كه حتما اثرش را روی خواهر یا برادر آزرده خاطر بگذارد می گویند فرزند "اصلی" مادرشان یا پدرشان هستند و فرزند خودشان هم نوه "اصلی" هست. وقتی هم می بینند كه یك مقدار زیاده روی كرده اند مزورانه لبخند و عشوه ای می آیند كه یعنی دارم شوخی می كنم! اما "شوخی" ای در میان نیست. تیری است كه كاملا عامدانه به سمت قلب شكسته ای رها می شود. كاملا هدفمند!
....
این یكی از راه های شكنجه روحی بود كه به مدد فضای مجازی موثرتر از همیشه از چهار گوشه دنیا اعمال می تواند بشود. نوع دوم سركوفتن هست. گاهی در خانواده ی گسترده -به یك دلیل واهی و یا كاملا بی اساس-- به افراد انگ می زنند. به یكی می گویند درسش ضعیف  است در صورتی كه چه بسا از آنهایی كه در زمینه درسی به عرش اعلا می برند شاگرد بهتری باشد. به دیگری می گویند "این دختره ظرافت نداره! شبیه پسرهاست! هیچ مردی او را نخواهد پسندید." به پسری می گویند:" این كه  پَه پَه هست. از حقش نمی تونه دفاع كنه. كلاهش پس معركه هست. كی به این پسر بی دست و پا دختر می ده!" و.....  هیچ كدام ازاین انگ ها هم اساسی ندارند. اما آن قدر تكرار می شوند كه حقیقت مسلم پنداشته می شوند.  یكی از دلایلی كه من از كنكور خوشم می آید همین هست كه   مزخرف و بی اساس بودن این انگ ها را هویدا می كند. اغلب آن كسی كه در خانواده به  شاگرد تنبلی معروف بوده رتبه بهتری از  به اصطلاح نابغه فامیل می آورد!  این انگ ها اثر مخرب خود رامی گذارند و اعتماد به نفس ها را زایل می كنند. قبلا می شد با مهاجرت به شهر یا كشوری دیگر از این انگ ها فرار كرد. الان فضای مجازی این امكان را هم گرفته!

به نظر من این كارها خیلی بدتر از پز دادن سر مارك كفش و ژاكت هست! خیلی بدتر می تواند ضربه بزند. مگر این كه به ریش و گیس همگی بخندیم!



D:D:D:D:D:D:D:D:D;));));));));));));));));))@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-



پی نوشت:
البته پز دادن فقط در مورد مارك كفش و لباس و ماشین نیست. ما یك جور دیگه در فرهنگمان شیوه ی پز دادن داریم كه من به آن شیوه پز دادن "یئیریز بُش چوخ خوش گئشدی"
می گویم. این نوع پز دادن هم در فیس بوك بسیار موثر انجام می گیرد. می بینی طرف حوصله اش حسابی سر رفته افسرده هست دارد از غصه دق می كند یك عكس خندان و رقصانی در فیس-بوك می گذارد كه همه خیال كنند از این فرد شادتر و خرم تر در دنیا یافت نمی شود

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل
آردینی اوخو

كلاس های چپ كوك ( خانم آتوسا افشین نوید)

+0 به یه ن

بیشتر شما با دوست من آتوسا افشین نوید نویسنده ی مجموعه داستان سرهنگ تمام و وبلاگ لذت بخش چپ كوك آشنایید. مطالب زیر اطلاعیه كلاس های آتوسا ست. لطفا به علاقه مندان معرفی كنید. آتوسا برای كلاس هایش خیلی وقت  و فكر می ذاره. فكر نمی كنم كسی كه ثبت نام كنه پشیمان بشه

كلاس‌های داستان‌نویسی ویژه نوجوانان

گروه سنی 18-13

 

10 جلسه

طول دوره

عمومی

شرایط كلاس

شنبه‌ها، 8-6 عصر

زمان

فرهنگسرای اندیشه ( سیدخندان)

مكان

50000 تومان

شهریه

نیمه اول تیرماه

شروع دوره

 

 

چرا داستان نویسی به نوجوانان، نیازمند آموزشی متفاوت از بزرگسالان است؟

 نوجوانان ذهن خلاقی دارند. آنها در حالیكه هنوز فانتزی‌های دوره كودكی را به طور كامل پشت سر نگذاشته‌اند با واقعیت‌های دنیای بزرگسالی، به خصوص مفاهیم پیچیده و جدی دنیای بزرگسالی آشنا می‌شوند. این دوگانگی ذهن آنها را خلاق و پویا می‌كند. تجربه آموزش داستان‌نویسی من به هر سه
گروه سنی كودك، نوجوان و بزرگسال نشان می‌دهد اگر نوجوانان خوب هدایت شوند، بهتر از دو گروه دیگر می‌توانند قصه بگویند و راه‌های جدیدی برای روایت داستان‌هایشان پیدا كنند. اما نوجوانان با سه مسئله عمده نیز مواجه هستند. آنها به دلیل تمایلشان به ورود به دنیای بزرگسالان و به بازی گرفته شدن توسط دیگران در معرض این آسیب هستند كه فانتزی‌های دوران كودكی‌شان را به سرعت سانسور كنند و نادیده‌شان بگیرند در حالیكه همین فانتزی و توان رویاپردازی پتانسیل منحصر به فرد گروه سنی نوجوان است. در آموزش داستان‌نویسی به نوجوانان بازتعریف رویاپردازی و بیان اهمیت رویاپردازی در زندگی بزرگسالان و نحوه برخورد با رویاپردازی از موارد كلیدی‌ست كه در دو گروه سنی دیگر محلی از اعراب ندارد. نكته دیگر اینست كه نوجوانان با ورود به دنیای بزرگسالان اغلب كاستی‌ها و زشتی‌های دنیای بزرگسالان را درشت‌تر می‌بینند. هضم و پذیرش این كاستی‌ها و زشتی‌ها گاهی برای نوجوان مشكل است و همین مسئله می‌تواند نوجوانان را به سرعت از فاز شادی و امیدواری به ورطه اندوه و ناامیدی بكشد. نحوه هدایت نوجوانان به مطالعه كتاب، انتخاب كتاب خوب برای نوجوان و كمك به نوجوان برای فهم دنیای بزرگسالان و آنچه نویسندگان بزرگسال به باد انتقاد

می‌گیرند موضوعی‌ست كه در دو گروه سنی دیگر جایی برای نگرانی و پرداختن ندارد. این دو مسئله كلیدی نحوه آموزش به گروه سنی نوجوان را از دو گروه دیگر بطور مشهود جدا می‌كند و شیوه متفاوتی برای آموزش را می‌طلبد.

داستان‌نویسی برای نوجوانان چه مزایایی دارد؟

1. داستان‌نویسی جلوی افول و اضمحلال قدرت تخیل را می‌گیرد و به تقویت خلاقیت‌های فردی كمك می‌كند: در فرهنگ رایج، ورود به بزرگسالی با معیارهایی چون منطقی شدن سنجیده می‌شود و متاسفانه در بسیاری از موارد منطقی شدن مترادف با كنار گذاشتن رویاپردازی تعریف می‌شود. در حالیكه خلاقیت بخشی لاینفك از رشد و تعالی‌ست و در حل مسائل بزرگ و كوچك نقش كلیدی بازی می‌كند. نكته مهم اینست كه نوجوانان جایگاه جدیدی از رویاپردازی و كیفیت جدیدی از رویاپردازی را بشناسند و آن‌را بكار گیرند. داستان‌نویسی ویژه نوجوانان یكی از بهترین ابزارهای رشد این توانمندی باارزش است.

2. داستان‌نویسی مهارت خوب دیدن، خوب شنیدن و درك متقابل را بالا می‌برد: از آنجا كه داستان‌نویسی چیزی جز روایت زندگی آدم‌های دور و اطرافمان نیست، نوشتن داستان به نوجوانان كمك می‌كند با دقت بیشتری دور و برشان را نگاه كنند، آدم‌های اطرافشان را بفهمند و بتوانند برای رفتارها و

واكنش‌هایشان دلیل پیدا كنند. این توانمندی به نوجوان كمك می‌كند با جامعه اطرافش حس همدردی بیشتری داشته باشد،  بتواند آدم‌های مخالفش را بهتر بفهمد و در نهایت دنیای اطرافش را بیشتر دوست داشته باشد و در صلح با محیطش قرار بگیرد. در نهایت این توانایی‌ها نوجوان را از آسیب در جامعه در مقابل ناملایمات و كاستی‌ها تاحدودی حفظ می‌كند و می‌تواند بدبینی، ناامیدی و سركشی را كاهش دهد.

3. داستان‌نویسی زمینه ورود كم‌خطر نوجوان را به دنیای بزرگسالی فراهم می‌كند: ما هر چه بیشتر دنیای اطرافمان را بشناسیم، آسیب كمتری می‌بینیم چرا كه مسائل برایمان قابل پیش‌بینی و قابل فهم است. مسائل اشاره شده در مورد دوم چیزی جز آگاهی به شرایط موجود نیست و این آگاهی به نوجوان برای ورود به دنیای تازه كمك می‌كند.

4. داستان‌نویسی مهارت خوب فكر كردن و خوب حرف زدن را بالا می‌برد: در داستان‌نویسی نوجوان یاد می‌گیرد به مسائل مختلف فكر كند، به آدم‌ها و موقعیت‌ها فكر كند و برای رفتار شخصیت‌هایش در داستان‌ها دلیل پیدا كند. این پروسه چیزی جز تمرین فكركردن نیست. نوشتن هم نوعی حرف زدن بی‌صداست. پشت سر گذاشتن یك دوره فن بیان بعد از داستان‌نویسی از نوجوانی كم حرف می‌تواند نوجوانی خوش‌فكر، با اعتماد به نفس و سخنور بسازد. چیزی كه

اغلب مورد اغفال واقع می‌شود اینست كه داشتن مهارت فن بیان بدون قدرت تفكر خلاق راه به جایی نمی‌برد. خوب فكر كردن شرط اول خوب حرف زدن است و شرط اول تا حد زیادی توسط داستان‌نویسی تقویت می‌شود.

 

دستاورد این دوره آموزشی چیست؟

1. در این دوره آموزشی پنج مفهوم عمده داستان‌نویسی كه عبارتند از طرح، زاویه دید، شخصیت پردازی، انتخاب راوی و فضاسازی آموزش داده می‌شود.

2. در این دوره آموزشی پنج مفهوم اخلاقی، اجتماعی و فلسفی انتخاب و موضوع داستان‌ها قرار می‌گیرند. انتخاب مفاهیم بر اساس سنجش توانایی و گرایشات شركت‌كنندگان، در جلسه اول صورت می‌گیرد.

3. در این دوره آموزشی پنج داستان‌كوتاه كامل توسط شركت‌كنندگان نوجوان نوشته می‌شود.

4. در این دوره آموزشی ده كتاب مناسب برای گروه سنی نوجوان معرفی و قسمت‌هایی از آن خوانده می‌شود

در صورتی كه مایل به ثبت‌نام فرزندتان در این دوره هستید با فرهنگسرای اندیشه به شماره تلفن 88505513 تماس بگیرید. لطفا به هنگام ثبت نام تاكید كنید كلاس داستان‌نویسی ویژه نوجوانان.

كلاس‌های مقدماتی فن‌بیان و تفكر انتقادی

گروه سنی 12-9 سال

 

8 جلسه

طول دوره

نیمه خصوصی

شرایط كلاس

سه‌شنبه‌ها 11:30- 10 صبح

زمان

رسالت

مكان

 120000 تومان

شهریه

17 تیرماه

شروع دوره

 

عوامل موثر بر بیان روان و موثر

كودكان به دلایل مختلفی در ارتباط برقرار كردن با دیگران، بحث و گفتگو و بیان افكار و خواسته‌های فردی‌شان دچار مشكل می‌شوند. اگر مورد خاص آتیزم را كنار بگذاریم مستقل از درون‌گرا بودن یا برون‌گرا بودن كودكان می‌توان به طور خلاصه به چند مورد اصلی به عنوان دلایل این مشكل اشاره كرد.

1.‌ عدم وجود فضای ارتباط اجتماعی مفید:  بخشی از یادگیری كودكان در اولین سال‌های زندگی از طریق تقلید اتفاق می‌افتد. در صورتی كه كودكی در فضایی بزرگ شده باشد كه روابط اجتماعی در آن كم باشد، پدر و مادر رابطه گفتگویی خوبی نداشته باشند، كودك تك فرزند باشد و در فضاهای پرجمعیت مثل مهدكودك روابط اجتماعی قوی را تجربه نكرده باشد شانس تقلید ارتباط اجتماعی را از دست می‌دهد. بخش دیگری از یادگیری كودكان از طریق نقش‌آفرینی در جمع‌های كوچك

مثل خانواده اتفاق می‌افتد. كودكی كه نقش ارتباطی در خانواده به عهده‌اش گذاشته نمی‌شود، مثلا در مهمانی‌ها از او خواسته نمی‌شود سلام و احوال‌پرسی كند یا در خرید‌های روزانه نقش خریدار را ایفا كند فرصت كسب مهارت برقراری یك رابطه اجتماعی را از دست می‌دهد.

2. ترس از قضاوت شدن: قضاوت زودهنگام كودكان نقش مخربی در رشد اعتماد به نفس آنها بازی می‌كند. قضاوت فرایندی‌ست كه كودك آن را به سختی می فهمد. قضاوت خوب و بد در مورد اعمال كودكان، رفتارشان یا شیوه حرف زدنشان می‌تواند منجر به شكل گیری ترسی دائم از قضاوت شدن شود و همین ترس مسیر حرف‌زدن را می‌بندد.

3. ترس از اشتباه كردن: كمال‌طلبی صفت مثبتی‌ست كه اگر نابجا مورد استفاده قرار گیرد آثار سوء فراوانی در پی خواهد داشت. القای این مسئله به كودك كه او نابغه است، بسیار باهوش است، زیباترین، بهترین و برترین است آرام آرام ترسی را از ناكامل بودن و اشتباه كردن در او به وجود می‌آورد. علاوه بر این دیدگاهی كه به كودك آموزش می‌دهد بابت هر خطای كوچكی تنبیه خواهد شد اثر مشابهی دارد. اشتباه كردن بخشی از مسیر رشد و لذت بردن از زندگی‌ست. فقدان این نگاه در آموزش كودك زمینه محافظه‌كار شدن كودك را فراهم می‌كند. اولین پی‌آمد این ترس تصمیم به سكوت است. كودك خیلی زود می‌فهمد با نگفتن، امكان اشتباه كردن را از خودش می‌گیرد و همین مسئله زمینه گوشه‌گیری را فراهم می‌كند.

4. عدم داشتن اطلاعات كافی: حرف زدن فرآیندی‌ست كه بعد از فكر كردن یا هم‌زمان با آن اتفاق می‌افتد. فرد به هنگام حرف زدن اطلاعاتی مرتبط با اطلاعات بیان شده قبلی پیدا می‌كند و آنها را بیرون می‌ریزد. پاسخ سوال شما چطور هستید نمی‌تواند این جمله باشد كه درخت آلبالو امسال كم میوه داده است. ذهن اطلاعات به دست آمده را می‌گیرد و در مخزن اطلاعاتی خود، اطلاعات متناسب را پیدا می‌كند. در بسیاری از موارد، به خصوص در مورد دختران كه محدوده تجربیات

شخصی‌شان و همچنین مطالعه‌شان ضعیف‌تر از پسران است ناتوانی در گفتگو و برقراری ارتباط ریشه در ضعف اطلاعات و دانش دارد.

5. عدم توانایی در استفاده از اندوخته‌های شخصی: برقراری یك ارتباط اجتماعی مفید یا موثر علاوه بر چهار عامل بالا به عامل پنجمی هم بستگی دارد كه اهمیتش كم و بیش از همه موارد بالا بیشتر است. حتی اگر فردی مخزن خوبی از اطلاعات داشته باشد اما توان تحلیل سریع داده‌هایش را نداشته باشد نمی‌تواند یك رابطه اجتماعی موثر را بسازد. بر خلاف تصور عمومی كمبود خلاقیت نیست كه مسیر یك گفتگوی قوی را می‌بندد، بلكه ناتوانی در تفكر انتقادی‌ست كه به توقف یك گفتگوی خوب و یك بحث خوب منجر می‌شود.

 

آموزش مهارت فن بیان

در بین پنج مورد ذكر شده مورد اول در چارچوب یك برنامه آموزشی نمی‌گنجد اما می‌توان طی دوره‌های آموزشی با كاهش ترس‌های ذكر شده و آموزش تفكر انتقادی تا حد زیادی بر روی تقویت مهارت سخنوری و گفتگو كار كرد. نكته مهم در تقویت فن بیان اینست كه كلیه فعالیت‌های مهارتی نیازمند تكرار، زمان طولانی و صبوری آموزگار و دانش‌آموز است. از این رو، این دوره به عنوان دوره مقدماتی تعریف شده و نخستین گام در یادگیری یكی از مهم‌ترین مهارت‌های زندگی امروز است.

 

در صورتی كه مایل به ثبت‌نام فرزندتان در این دوره هستید به آدرس afshinnavid@gmail.com ایمیل بزنید و یا بعد از ساعت 4عصر با شماره تلفن 09126125924 تماس بگیرید.


كلاس‌های مقدماتی پرورش شخصیت

گروه سنی 18-13

 

10 جلسه

طول دوره

نیمه خصوصی

شرایط كلاس

چهارشنبه‌ها 12-10

زمان

رسالت

مكان

150000 تومان

شهریه

18 تیرماه

شروع دوره

 

پرورش شخصیت چیست؟

همه ما می‌خواهیم در زندگی‌مان آدم‌های موفقی باشیم. بعضی از ما نه تنها موفقیت را برای شخص خودمان می‌خواهیم، بلكه دلمان می‌خواهد جامعه‌ای كه خود را به نحوی متعلق به آن احساس می‌كنیم هم موفق باشد. گروهی از ما موفقیت را به دست آوردن‌های جایگاه‌های مشخص اجتماعی می‌داند و گروهی رسیدن به تكامل روحی و فكری. تحقیقات متخصصین حوز‌ه های روانشناسی، جامعه‌شناسی و آموزش نشان می‌دهد كه اگرچه تعریف دقیق و كاملی از موفقیت و تكامل وجود ندارد اما می‌توان پاره‌ای از ویژگی‌های فردی را برشمرد كه داشتنش به رشد و تعالی فرد و جامعه كمك می‌كند. افرادی كه با دیگران به خوبی ارتباط برقرار می‌كنند، می‌توانند خواسته‌هایشان را مطرح كنند، محترمانه از حقوقشان دفاع كنند، قابل اعتمادند، وفادارند، مسئولیت‌پذیرند، آگاهی عمومی

نسبتا مطلوبی از اوضاع جهان دارند، در تصمیم‌گیری سریع و درست عمل می‌كنند و در رسیدن به اهدافشان ثبات قدم دارند، از شانس بیشتری برای كسب موفقیت‌های اجتماعی و رشد و تعالی درونی برخوردارند.

امروزه دوره‌های آموزشی مكمل با عنوان  character education به نوجوانان كمك می‌كند تا با بسیاری از این ویژگی‌های فردی- اجتماعی آشنا شوند و تا حد امكان این ویژگی‌ها را در خود تقویت كنند. به طور خلاصه می‌توان ویژگی‌های مثبت شخصیتی را در زیر سه موضوع اصلی طبقه بندی كرد. گروه اول ویژگی‌هایی كه به رابطه فرد با خودش برمی‌گردد مانند اعتمادبه نفس، شجاعت، داشتن رویای شخصی، احترام به خود، دوست‌داشتن خود. گروه دوم ویژگی‌هایی كه در رابطه فرد با فرد معنا پیدا می‌كند مانند ساختن یك رابطه عاطفی پایدار، همدردی، صداقت، احترام به حریم خصوصی فرد مقابل، امانت‌داری. سوم ویژگی‌هایی كه در رابطه فرد با جمع تعریف می شود مانند توانایی تصمیم‌گیری، كار گروهی، توان رهبری، اعتماد كم‌خطا به دیگری، وفاداری، بینش اجتماعی. بسیاری از این صفات شخصیتی قابل آموزش و پرورش است و طی دوره‌های پرورشی می‌تواند آرام آرام ویژگی‌های شخصیتی را تا حدودی تغییر داده یا آنها را بهبود بخشد.

 

محتوای آموزشی این دوره چیست؟

در این دوره آموزشی بر روی آموزش و فهم دو ویژگی از گروه اول، دو ویژگی از گروه دوم و یك ویژگی از گروه سوم تمركز می‌شود. آموزش از طریق مرور تعاریف یك مفهوم، بررسی یك نمونه موردی در فرم داستان یا نمایشنامه،  بحث و گفتگو در مورد جنبه‌های مفید و مضر صفت، جایگاهش

در رشد شخصیت فردی و بالاخره مكتوب كردن دریافت فردی از مفهوم و ساختن یك تعریف شخصی انجام می‌شود.

 

در صورتی كه مایل به ثبت‌نام فرزندتان در این دوره هستید به آدرس afshinnavid@gmail.com ایمیل بزنید و یا بعد از ساعت 4عصر با شماره تلفن 09126125924 تماس بگیرید.


پی نوشت مینجیق:
چ
آتوسا راست می گه. در نوجوانی بچه ها وقتی كشف می كنند كه بزرگسال ها چه طوری حساب كتاب می كنند از بزرگترهاشون و زندگی دلزده می شوند.

بعد از مدتی می بینند این حساب كتاب كردن ها همیشه لزوما به معنی بدجنسی نیست. لازم هست و.... بعدش می شینند سرجایشان!

كلاس های آتوسا كمك می كنه تا این پروسه كم تنش تر و راحت تر طی بشه. هزینه كلاس هایش كه می بینید خیلی پایین هست. فكر می كنم ا مشكل شهریه نباشد. هزینه و دردسر ایاب و ذهاب در تهران بزرگ باشد.
اگر در تهران و در نزدیكی این فرهنگسرا زندگی می كنید و فرزندی به سن و سالی كه اعلام شده دارید من توصیه می كنم فرزندتان را حتما به این كلاس ها بفرستید. من جای شما بودم این كار را می كردم. 50 هزار تومن یا 120 هزار تومن می دهید اما از این مسایل وحشتناك برای والدین كه نوجوان در اتاقش را می كوبد و قهر می كند و غذا نمی خورد و پرخاش می كند رها میشوی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هزینه و فایده

+0 به یه ن

پارسال كه آلودگی هوای تهران به اوجش رسید مشاهیر تهران از سینماگر تا فعال حقوق زنان جمع شدند و اعتراض خودشان را بیان كردند.
داریوش مهرجویی بود. رضا كیانیان بود. خانم مه لقا ملاح (شیر زن نود و هفت ساله ی ایرانی) بود. خیلی های دیگه بودند. نترسیدند كه اعتراض خودشان را ابراز كنند. در گوشه و در پستوی خانه هاشان نخزیدند كه بگویند هر نوع اعتراضی بیفایده هست و اعتراض مال دانشجویانی هست كه بوی قرمه سبزی از كله شان می آید.  با خود نگفتندما كه موقعیت تثبیت شده ای داریم نباید اعتراض كنیم.
اعتراض های این عزیزان پاسخ داد. بنزین  تهران را بهبود بخشیدند و هوا اكنون در تهران به مراتب از پارسال این زمان بهتر و سالم تر هست.
داریوش مهرجویی, رضا كیانیان و بانوی بزرگ محیط زیست ایران! از همگی مچكریم..
طبق قانون اساسی اعتراض مدنی حق آحاد ملت هست. چه دانشجوی 18 ساله چه خانم مه لقا ملاح نود و هفت ساله! اصل 27 قانون اساسی كاملا روشن و صریح و بدون هیچ گونه ابهام هست:
"تشكیل اجتماعات و راه‏پیمایی‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است."
حتی من كه از علم حقوق چیزی سر در نمی آورم تك تك كلمات آن را می فهمم. یك تجمع اعتراض آمیز برای یك مسئله زیست محیطی حیاتی تمام شرایط آزاد بودن بنا به این اصل را داراست.

صدای اعتراض كسانی كه وزنه ای در جامعه هستند و شناخته شده و سرشناس هستند بهتر به گوش خواهد رسید.
داشتم فكر می كردم در این فعالیت هایی كه برای نجات دریاچه شده جای بازار تبریز و یا جامعه پزشكان تبریز پس كجاست؟ این دو قشر در تبریز خیلی پرنفوذ هستند. همه اش دانشجویان و جوانان دارند ابراز نگرانی می كنند و از بازاریان و جامعه پزشكان صدای خاصی نشنیده ایم!
بعد با خودم گفتم در تهران هم نه بازار و نه جامعه پزشكان صدای چندانی در مورد اعتراض به آلودگی هوا به گوش نرسید!

این دو طیف نوعا چندان نگران محیط زیست و چیزهایی از این دست نیستند حتی اگر به سلامت شان تاثیر منفی مستقیم بگذارد! اگر نگران شوند كه پایه های ثروتشان را چیزی تهدید می كند آن گاه ممكن هست واكنشی نشان دهند. البته اگر دریاچه خشك شود قیمت املاك آنها پایین می آید. اما فكر نكنم این هم خیلی انگیزه برای اعتراضشان ایجاد كند. احتمالا می خواهند زمین ها را بفروشند و بروند در استانبول زمین بخرند. در سالهای اخیر خیلی این كار مد شده! فكر می كنم انتظار اعتراض از این دو قشر بسیار متنفذ تبریز انتظاری است كه پاسخ نخواهد یافت.

اگر ما در تبریز صنعت سینمایی داشتیم كه چهره هایی به معروفی رضا كیانیان یا داریوش مهرجویی داشت آنها اینجا به كمك مردم می آمدند و صدای اعتراض دانشجویان می شدند. این اعتراض به محبوبیت و شهرتشان می افزود و محبوبیت وشهرت كالای یك سینماگر هست. بازاری به چنین محبوبیت و شهرتی نیاز ندارد. در واقع از آن گریزان هست چون اگر معروفتر باشد ماموران مالیاتی-و بدتر از آن فضول های بدخواه شهر-بیشتر كنجكاو می شوند دارایی هایش را مورد كنكاش قرار دهند.

اگر صنعت سینمای مستقلی در تبریز داشته باشیم در این موارد هم صدای اعتراض را رساتر و كم هزینه تر می توانیم بلند كنیم.

با یك سینماگر معروف وقتی در مورد یك مسئله بدیهی و غیرسیاسی نظیر آلودگی هوا یا خشك شدن دریاچه اعتراض می كند خشن برخورد نمی شود. برخورد خشن با یك "سلبریتی" برای هر جناحی هزینه بالایی دارد. درنتیجه كسی این ریسك را نمی كند كه بخواهد صدای اعتراض او را به یك معضل بدیهی چون از بین رفتن محیط زیست خاموش نماید. گوش دادن به صدای اعتراض او
و امثال او وقتی یكصدا در مورد مسایل محیط زیستی فریاد می كشند علاقلانه تر و به صرفه تر هست تا تحت فشار گذاشتن آنها. اما به زور ساكت كردن یك شهروند معمولی كه شناخته شده نیست هزینه بسی كمتر دارد
همه اش حساب هزینه و فایده هست. هر كسی و هر طیفی دارد این طوری حساب و كتاب می كند. این یك واقعیت هست

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا خارجی ها تعارف نمی كنند؟

+0 به یه ن

یكی از باورهایی كه اغلب ایرانیان در مورد خارجی ها دارند آن است كه خارجی ها اهل تعارف نیستند و حرفشان را سرراست می زنند.
این باور از كجا آمده؟! احتمالا آن اول ها كه برخی از ایرانی ها انگلیسی یا فرانسه یاد گرفته بودند تعارفات متدوال ایرانی را تحت اللفظی به فرانسه یا انگلیسی ترجمه می كردند و چیز مسخره ای از آب در می آمد! مثلا "قربان شما" یا "چاكر شما" را همین طوری ترجمه می كردند و خارجی ها هم با چشمان گرد به آنها نگاه می كردند.
فیلم "بانوی اردیبهشت" خانم رخشان بنی اعتماد را دیده اید؟ جزو نادر فیلم های فارسی كه برخی از قهرمانان آن زنان ترك هستند. فیلمی بود كه در ایران بسیار پسندیده شد. اما نقدهای اروپایی ها و آمریكایی ها را كه میخواندید می دید آنها نپسندیده اند.  علتش هم زیرنویس های انگلیسی فیلم بود.
یك جا مادر به پسرش كه مدت ها از هم دور بودند می گوید "قربان قد وبالایت بشوم." در زیر نویس ترجمه كرده
"May I sacrifice myself for your physique"
باور كنید همین جوری ترجمه كرده بودند. این ترجمه در قالب فرهنگ متاخر غربی خیلی ناجور هست. نزدیك به 50 سال گفته اند یك مادر باید بین نیازهای مختلفش تعادل برقرار كند (خانم شهلا لاهیجی هم در فیلم همین را گفت) تا به نیازهای خودش و فرزندش برسد. آن جمله خیلی ناجور به نظر می رسد.

برعكس آن چه كه می گویند در غرب در پرده سخن گفتن و پیچاندن جملات خیلی بیشتر از ایران  متداول هست. خیلی بیشتر. اما به سبك خودشان. انگلیسی ها هم از همه بیشتر حرفشان را در لفافه می پیچانند.

جالبه كه حدود صد سالی هست از یك طرف به این باور دایی جان ناپلئونی رسیده ایم كه همیشه "كار كار انگلیسی هاست" و از طرف دیگر در نهایت ساده انگاری می پنداریم غربی ها اون قدر صادق هستند  كه همه حرفشان رو هست.

اگر ناگزیر باشیم یا آنها تعامل كنیم ظرافت های فرهنگی شان را هم باید بیاموزیم.
در سال های اخیر خیل دانشجویان ایرانی به خارج رفته اند و اكنون درصدی میل به بازگشت دارند. پیش می آید كه مجبور شویم توصیه نامه های خارجی ها را در مورد این جوانان كه قصد بازگشت دارند بخوانیم. در توصیه نامه منفی نخواهند نوشت. اما اگر دانشجوی مورد نظر ضعفی دارد در لفافه بیان خواهند داشت. راستش من این نتیجه رسیدم در برخی توصیه نامه ها نگرش نیمچه-استعماری خود را آشكار می كنند. لب حرفشان این هست:" این دانشجو كه آمد من آن قدر سرم گرم كارهای مهمتر بود كه به این طفلكی زیاد نرسیدم. او هم با این كه بااستعداد هست اما استعدادش هدر رفت. كلی هم درگیر كارهای ویزا و اینها شد و از كار علمی اش باز ماند. در اون حدی نیست كه ما ها بخواهیم استخدامش كنیم. اما بیخیال! درسته در حد ما نیست اما از سر شما جهان سومی ها هم بالاتر هست. پسر/دختر خوبیه. استخدامش كنید." البته این جوری نمی گویند در چنان جمله بندی های زیبایی بسته بندی اش می كنند كه فرد نا آشنا و ساده ای كه خیال می كند غربی ها همیشه راستش را می گویند و تعارف الكی كار ما شرقی هاست و بس خیال می كنه كه اون آدم فرشته هست كه این توصیه نامه را نگاشته.

نه فرشته اند نه دیو دو سر. با فحش دادن و شعار "مرگ بر" سردادن هم چیزی درست نمی شه. باید زبان و فرهنگشان را بهتر بشناسیم تا نتوانند سرمان كلاه بذارند و بتوانیم از تعامل با آنها سود ببریم. مثلا در بین همین دانشجویان ایرانی مقیم خارج  كه قصد بازگشت دارند درهای گرانبهایی هم هستند كه  عقل حكم می كند زودتر  تا در خارج استخدام نشده اند آنها را رو هوا بقاپیم. باید یاد بگیریم توصیه نامه ای كه چنین فردی را معرفی می كند از توصیه نامه ای كه افراد متوسط رو به پایین را معرفی می كن تمییز دهیم




اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل