آیا در کشور ما قحط الرجال یا قحط النسا هست؟

+0 به یه ن



در ماه های اخیر در یک سری فعالیت های علمی-اجرایی در کشور مشغول بودم که فرصتی فراهم آورد که رزومه برخی از قسر نخبه پژوهشگران نسل جدید را بررسی کنم. خوشحالم عرض کنم که نسل نویی از پژوهشگران بسیار زبده در کشور به میدان آمده که در سطح جهانی کار می کند.  اگر شرایط فراهم باشد این قشر از پژوهشگران کاملا پتانسیل آن را دارند که رنسانسی پدید آورند.  امسال  انتخاب برنده جایزه ابوریحان بسیار سخت هست. از بس که رزومه های قوی آمده اند. خوشحالم که در صد بزرگی از رزومه های قوی متعلق به خانم های پژوهشگر هست. 


 در هنگام تصمیم گیری برای دعوت سخنران های مدعو برای کنفرانس انجمن فیزیک فهرست بلند بالایی از سخنرانان از گوشه کنار کشور که در سال گذشته مقالات در خور توجهی منتشر کرده بودند تهیه کردیم. لیست بسیار بلند تر از ظرفیت کنفرانس امسال برای دعوت بود. خوشحالم که بگویم حدود یک چهارم این پژوهشگران زبده در داخل همین کشور خودمان مشغول فعالیت هستند. آن هم نه فقط در تهران. در استان های مختلف هستند.  حدود سه چهارم پژوهشگران زبده در خارج هستند اما با این شرایط ارتباطات و اینترنت مرزهای داخل و خارج تا حد زیادی -دست کم در همکاری علمی-شکسته شده است. همین  بیست و پنج درصد ساکن ایران هم  باز پتانسیل رنسانس دارند.

به عنوان رئیس پژوهشکده فیزیک یکی از دغدغه هایم این شده که بتوانم بودجه ای فراهم کنم (از طریق گرنت های مختلف) که بتوانیم عده بیشتری از پژوهشگران زبده را استخدام نماییم.  تعداد متقاضیان زبده بسی بیشتر از ظرفیت بودجه فعلی پژوهشکده هست. چند ماه پیش که مسئولیت را بر عهده گرفتم گمان نمی کردم این همه متقاضی زبده باشند. این کلیشه که همه نخبگان مهاجرت می کنند، آن تصور را در من ایجاد کرده بود که مشکل بتوانیم فرد مناسبی برای استخدام بیابیم. درسته که درصد بزرگی از نخبگان (بیش از نصف) مهاجرت می نمایند اما همان درصدی هم که مایل به ماندن در ایران یا بازگشت به ایران هستند بسی بیشتر از ظرفیت جذب ما در پژوهشکده هست. 


اخیرا برخی از قطب های کیش شخصیت در ایران دوره افتاده اند که «واویلا! سطح پژوهش دارد افت می کند. محققان جوان  در ایران نوآوری نمی کنند. عمیق نیستند. بسیط هستند.» معنی و مفهوم این جملات گهربار آن هست که دیگه نسل جدید محققان مرا  به عنوان قطب و مراد خود نمی پذیرند و به افق های دوردست می نگرند. کسی نیست به آنها بگه چندین دهه، جناب عالی و مریدانتان  در عمق خود غور کردید و نوآوری  فرمودید برای  هفت پشت ایرانیان بسه! ماشالله در هر موضوعی هم نظرات صادر کردید و بر اساس نظرات حضرات، ضربه ای به مملکت زده شده است. بدون داشتن هیچ گونه معلومات زیست شناسی و یا ژنتیک در مورد فرگشت نظر  دادید و سخنرانی کردید بی آن که در جمع خود یک متخصص امر را هم راه دهید که نظرات مشعشع تان را به نقد بکشد. بدون داشتن کوچکترین دانش فنی در مورد اینترنت یا علوم ارتباطات اجتماعی در مورد فیلترینگ نظر دادید و.....  دهه ها، نظرهایتان را هم گذاشتند روی چشم شان. بسه دیگه! به اندازه کافی گل کاشتید. بذارید مردم ایران به طور اعم و پژوهشگران ایرانی به طور اخص، از دست شما وگلکاری هایتان نفسی بکشند و بال و پری بگشایند. 


آیا در کشور ما قحط الرجال یا قحط النسا هست؟


همان طوری که وقتی رزومه های پژوهشگران نسل نو ایرانی  را در رشته فیزیک بررسی می کنیم خیل عظیمی از رزومه های درخشان می بینیم در سایر  رشته ها و فعالیت ها هم رزومه های درخشان فراوانند. نمی دانم چرا این پیشرفت و این سرمایه انسانی، در رسانه های پرمخاطب منعکس نمی گردند؟! رسانه ها ی فارسی زبان -چه در داخل و چه در خارج – خودشان را محدود به پوشش دادن آرای کسانی می شوند که سی سال هست همان حرف ها را تکرار می کنند.  این تصویر را در ذهن مخاطب به وجود می آورند که کسی نیست حرف تازه ای بزند. ایده نویی در میان نیست. در قدم بعدی، ناخودآگاه این نتیجه را می گیریم که در این برهوت ایده و  فقدان نگرش نو و به روز ، هر تحول اساسی که در کشور صورت بگیرد  سقوط در یک قهقرا خواهد بود چرا که نه کسی هست که جربزه ای داشته باشد و نه فکر نوی قابل عرضی.  به غلط القا می کنند که اگر به وضع موجود راضی نشویم آلترناتیو یا استبداد فردی با طعم ایدئولوژی ایرانشهری  است یا هرج و مرج و خط کشی ها و دعواها ی قومی. یکی بد تر از دیگری.

 پارسال سایت بی بی سی فارسی ماه ها یک مقاله از محمد قائد را در صفحه اول خود گذاشته بود و در کوران حوادث و اتفاقات در این روزگار با تغییرات سریع   آن را بر نمی داشت. تو گویی که دیگه متفکرتر از محمد قائد در این مملکت پیدا نمی شود. اگر از زبان یک زن همان حرف ها بیان شود اسم خاله زنک بر او می گذارند اما همان ردیف حرف ها از زبان قائد ماه ها  به عنوان عالمانه ترین تحلیل از وضعیت کشور به خورد خوانندگان داده می شود.


این در حالی است که کشور ما متفکر در زمینه های گوناگون بسیار دارد. به خصوص در میان نسل نو. جناب قائد و دیگر افراد مانند او که رسانه های پرمخاطب آرا و نظراتشان را نشر می دهند دو سه مشاهده از دور و بر خود دارند و آن را تعمیم می دهند. برای یک اظهار نظر سر میز شام یا یک نوشته وبلاگی غیرتخصصی -نظیر نوشته های خود من در وبلاگم -این میزان مشاهده شاید کافی باشد اما برای یک تحلیل  جامعه شناسی درست و درمون، باید با شیوه های علمی داده جمع آوری کرد. در رشته های علوم انسانی نسل نویی از پژوهشگران همین کار را می کنند . برعکس سلبریتی های علوم انسانی که رسانه ها آنها را حلواحلوا می کنند! این سلبریتی های علوم انسانی فقط می خواهند به کمک مریدان و کاریزما مخاطب را مقهور خویش سازند. تحلیل قوی ای ندارند. از اونها آبی برای اصلاح مملکت گرم نمی شه. اما این خیل عظیم پژوهشگران بی نام و نشان اما فعال و جدی کشور اگر  به میدان بیابند می توانند برای مشکلات عدیده کشور راه حل دهند.

پتانسیل انسانی برای تحول اساسی رو به رشد و پیشرفت و تعالی در کشور ما بسیار زیاد هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]